قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
شامگاه سه شنبه 28 آبان 1398، تالار اندیشه موسسه فرهنگی میرداماد، میزبان شبی دیگر از شبهای بخارا بود، این مراسم با عنوان «شب دانشنامه گلستان» به معرفی این مجموعه اختصاص یافت. شبهای بخارا به همت مجله بخارا برای نکوداشت بزرگان فرهنگ و ادب و هنر ایران بزرگ و همچنین معرفی رخدادهای مهم فرهنگی و هنری برگزار میگردد.
«شب دانشنامه گلستان» با حضور و سخنرانی تعدادی از شخصیتهای علمی و فرهنگی برگزار شد. در این آیین که با استقبال خوب اهالی فرهنگ استان گلستان برگزار شد. ابتدا اعضای شورای راهبردی دانشنامه به ارائه گزارش این رویداد مهم پژوهشی و فرهنگی پرداختند.
احمد خواجه نژاد مدیر عامل موسسه فرهنگی میرداماد و عضو شورای راهبردی دانشنامه گلستان گفت: موسسه فرهنگی میرداماد به عنوان موسسه غیرانتفاعی و غیر دولتی از سال1381 فعالیت خود را با دستور و مساعدت آیت ا... نورمفیدی آغاز کرد. یکی از اقدامات این موسسه تلاش برای تدوین و انتشار منبعی موثق و مستند به منظور معرفی قابلیتهای این دیار کهن در قالب دانشنامه گلستان است.
وی افزود: یقیناً برای داشتن آیندهای پر افتخار، راهی بجز شناخت گذشته ی شکوهمند و تکیه بر هویت و میراث گرانقدر نیاکان و تلاش مضاعف برای طی کردن ادامه مسیر وجود ندارد. بر همین اساس کار تدوین دانشنامه گلستان آغاز شد و با همکاری نزدیک به 80 نفر از پژوهشگران غالباً گلستانی، ویرایش اول این دانشنامه با بیش از 300 مدخل در 3 مجلد تالیف و منتشر شد که علیرغم وجود اشکالات در محتوا و شکل، مورد توجه و تفقد بسیاری از بزرگان ایران زمین از جمله مرحوم احسان یارشاطر و استاد سید کاظم موسوی بجنوردی قرار گرفت.
خواجه نژاد اضافه کرد: پس از انتشار ویرایش اول و تنفسی کوتاه به منظور دریافت نقدهای ارباب نظر و برنامه ریزی مناسبتر با تکیه بر تجربیات گذشته، کار تدوین ویرایش دوم این مجموعه به صورت جدی آغاز شد. و در گام دوم تلاش ما بر آن است که نقاط ضعف ویرایش اول را برطرف و نقاط قوتش را تقویت کنیم. لذا برای تخصصی تر کردن پیگیریها و ارتباط با مولفین، مدخلها در 5 بخش دسته بندی شده و افرادی دارای تخصص و تجربه نسبی به عنوان متصدیان این حوزهها، انتخاب شدند. ابتدا مدخلهای هرحوزه بازنگری شد و اصلاحات لازم انجام گرفت. برای به حداقل رساندن خطاهای احتمالی فرایند تولید مقالات باز تعریف شد. از دیگر اقدامات صورت گرفته تاکید بر تشکیل پرونده پژوهشی مدخلها و گردآوری تمام منابع و مواخذ مربوط به مداخل و مستند کردن آنهاست. به روز رسانی شیوه نامه دانشنامه از اقدامات دیگر انجام گرفته این ایام است.
او افزود: یکی از مشکلات اساسی کار دایره المعارف نویسی، زمان بر بودن آن است. انتشار دیر هنگام نتایج کار محققین باعث میشود برخی از آنان انگیزه لازم را برای ادامه کار از دست بدهند و علاوه بر آن در بسیاری از مواقع اطلاعات و آمار موجود در مقاله ها مدتی پس از تالیف تغییر کرده و کهنه می شوند. برای تسهیل در فرایند تالیف مقاله و ارتباط دقیق تر و سرعت بخشیدن به کارها، در ویرایش دوم نرم افزار جامع دانشنامه گلستان تهیه شد. این نرم افزار ضمن رفع نیازهای داخلی مرکز دانشنامه و ثبت و ضبط اقدامات، امکان انجام تمام فعالیتهای افراد دخیل در تولید مقاله اعم از نویسنده، تایپیست، داور، ویراستار و شورای تدوین را در محیط نرم افزار فراهم کرده و علاوه بر آن این برنامه تحت وب بوده و امکان انتشار هر مقاله را پس از تایید نهایی ایجاد میکند و علاقمندان در هر جای دنیا میتوانند در اولین فرصت به محتوای مقالات تالیف شده به راحتی دسترسی پیدا کنند.
خواجه نژاد راهبرد اصلی این مرکز را تولید اطلاعات صحیح و درست معرفی کرد و گفت: در ادامه کار بر مستند بود و ارجاع دقیق تاکید مضاعفی داریم. امید است بتوانیم در آینده نزدیک این کار را به سرانجام برسانیم و مجموعهای از اطلاعات را گرد آوری و در اختیار علاقمندان قرار دهیم تا امکان بهره برداری و پردازش آن در قالبهای متنوع و کاربردی فراهم گردد.
رحمت ا... رجایی مدیر اجرایی و عضو شورای راهبردی دانشنامه گلستان در این نشست ضمن تجلیل از فعالیتهای فرهنگی علی دهباشی گفت: این سالها علی دهباشی، شبهای بخارا را برگزار میکند، شبهایی که بیش از همه معرف تاریخ و فرهنگ ایران و شخصیتهای برجسته آن است. و همچنین پنجشنبه صبحهای بخارا جدیدترین برنامه ابتکاری علی دهباشی است که به همت وی برگزار میگردد، این برنامه دیدار و گفتگو با فرهیختگان ایران است. علاوه براین کارنامه علی دهباشی در گردآوری برخی مجموعهها اعم از سفرنامهها، یادنامهها، ... گفت و گوها و شناختها بسیار درخشان است.
رجایی افزود: ابتکار مجله بخارا و موسسه فرهنگی میرداماد در برگزاری شب دانشنامه گلستان در واقع معرفی مجموعهایست که نخستین دایرهالمعارف استان گلستان است و توسط جمعی از نویسندگان سراسر ایران نوشته شدهاند. کار گردآوری وتدوین دانشنامه گلستان بسیار سخت بود. من میتوانم قاطعانه اعلام بکنم ما برای نخستینبار در سطح استانها به شیوه دانشنامه یعنی انتخاب مدخل آن را انجام دادیم. مسلما در زمینه استانها، شهرها، وقایع، مناسبتها تالیفات زیادی هم داشتیم ولی هیچ کدام دانشنامه نیست.
وی ادامه داد: خوشبختانه مرکز دانشنامه گلستان با حمایت موسسه فرهنگی میرداماد اعم از بنیانگذار، مدیرعامل و دیگر دست اندرکاران توانست آن را انجام دهد.
رجایی در ادامه گفت: پس از انتشار ویرایش اول دانشنامه مصمم هستیم این کار را ادامه دهیم چرا که اگر بخواهیم دایرالمعارف کاملی پیرامون سرزمین گرگان داشته باشیم بایستی پیرامون 4000 مدخل بنویسیم از این رو بعد از برگزاری جلسات نقد، گفتگو با صاحبنظران کار را دوباره شروع کردیم و ترجیح دادیم شروع را با مراسمی باشکوه آغاز کنیم و چه برنامهای بهتر از شبهای بخارا و حضور فرهیختگانی چون علی دهباشی و بهرام پروین گنابادی.
او از همه صاحبنظران، نویسندگان و پژوهشگران در سراسر ایران خواست تا در این کار بزرگ مشارکت کنند چرا که مطالعه، شناخت و معرفی ایران بزرگ مستلزم شناسایی و مطالعه نقطه نقطهی آن بخصوص استانها است
در ادامه این نشست مزدک دربیکی دیگر عضو شورای راهبردی دانشنامه گلستان گفت: تصمیم ما در دوره جدید انتشارالکترونیک و آنلاین مقالات دانشنامه گلستان است چرا که دوره دانشنامه چاپی به انتها رسیده است.
وی افزود: شاید هیچ دانشنامه ای در ایران به اندازه دانشنامه گلستان به علوم و جغرافیای طبیعی توجه خاص نداشته است، در ویرایش اول بیش از 85 مقاله از مجموع مقالات منتشر شده مربوط به حوزه علوم طبیعی است
دربیکی ادامه داد: متاسفانه در حوزه جغرافیای طبیعی استان و ساختارهای زمین شناسی، گونه های منحصر به فرد گیاهی و جانوری این منطقه اطلاعات موثق و قابل استناد تولید و منتشر نشده است و بسیاری از افراد هیچ اطلاع درستی از مهمترین ویژگیها و شاخصهای حوزه طبیعت استان گلستان ندارند. بر همین اساس بخش علوم طبیعی دانشنامه گلستان تلاش دارد بتواند در این باره منبعی قابل اعتماد برای عموم مردم تولید کند.
محمود اخوان مهدوی عضو شورای راهبردی دانشنامه گلستان، سرزمین گرگان و استرآباد را دارای تنوع اقلیمی و ویژگیهای سرحدی خاص خودش معرفی کرد و گفت: این منطقه در ادواره مختلف تاریخی کانون جریانهای ملی بوده و مثل بسیاری دیگر از مناطق ایران ویژگیهای خاص خودش را دارد و باید مورد توجه قرار گیرد. لذا در کنار سایر فعالیتهای موسسه میرداماد، تدوین دانشنامه گلستان در حال انجام است و در یک فصل به سرانجام رسانده و در فصل جدید را با تجربه بیشتر و نگاه تخصصیتر آغاز کرده است و باید اشکالات ویرایش اول را برطرف کنیم.
اخوان اضافه کرد: یکی از بزرگترین مشکلات موجود در سر راه ما، فقدان نویسنده با تجربه است، شاید بسیاری از افراد باشند که کارهای پژوهشی زیادی هم کرده باشند اما اینکه در کار دانشنامه نویسی کار کرده باشند و یا انگیزه همکاری داشته باشند بسیار کم هستند.
وی ادامه داد: ما علاوه بر تولید مقاله برای دانشنامه تلاش داریم یک سری منابع را برای پژوهشهای بعدی تولید کنیم که میتواند مورد مراجعه محققان و پژوهشگران قرار گیرد
من این کوشش را ارج می نهم
در بخش دوم برنامه های این شب سه تن از چهره های فرهنگی به ایراد سخن پرداختند. علی دهباشی صاحب امتیاز و مدیر مسئول مجله بخارا و بنیانگذار سلسله شبهای بخارا از سخنرانان این مراسم بود. متن سخنرانی ایشان به این شرح بوده است.
بسیار خشنود هستیم که برای مرتبه دوم در این سالن با دوستان دیدار داریم. یاد استاد درگذشته زندهیاد منوچهر ستوده را گرامی میداریم که در همین سالن مجلسی به افتخار او برپا شد و اینک پانصد و چهل و یکمین شب بخارا به دانشنامه شریف گلستان اختصاص پیدا کرده است که حاصل سالها کار و پژوهش و نویسندگان و ویراستاران و مجموعهی همکاران است. آقای خواجهنژاد و آقای رجائی و دوستان گزارشی از کار دادند که خیلی به اختصار ولی خوب و مفید بود، آگاهیهایی درباره کارهایی که انجام شد که بسیار ارزشمند است.
اصولا اگر زندگی به این ختم بشود که یک نوع کوشش و تلاش برای امرار معاش و خوردن و خوابیدن باشد، محتوایی پیدا نمیکند. از همان ابتدا از همان دورانهای قدیم انسان در جستجوی یک نو ع معنا دادن به این گذران زندگی بود. هنر پدید آمد، بسیاری از زمینههای دیگر پدید آمد و انسان به یک صورتی هویت را برای خود بوجود آورد.آنچه که انسان و حیوان را جدا میکند، اندیشیدن است و بعد هنر، عرصههای گوناگونی که ما به عنوان هنر تابحال شناختیم و میشناسیم، از موسیقی و نقاشی و شعر و ادبیات همه ی اینها برای این است که ما در یک قفسی گرفتاریم. در یک اتاق دربستهای گرفتاریم، هزاران سال است در جستجوی یک پنجرهای به جهان دیگری هستیم، در این جستجو مولانا بیرون میآید، خیام وحافظ ودانته پیدا میشوند و بزرگان دیگری که هر کدام آن جهان بیرون را با بیان خودشان تفسیر میکنند و آرامش را در مفاهیمی که هر کدام در فرهنگ خودشان به آن میرسند و تعاریفی از دنیا و زندگی میدهند. که ما به صورت آثار آنها، در اختیار داریم. از سعدی گرفته تا حافظ هر کدام جهان متفاوتی را تجربه میکنند که لزوما شبیه هم نیستند اما همهی آنها در یک چیز خلاصه میشود جستجو کردن و یافتن راه رهایی و معنا دادن به اینکه تسلیم این گذران زندگی عادی نشدن. در کنارش فرهنگ بزرگ بشری شکل میگیرد که بخش مهمی از این فرهنگ بشری وامدار فرهنگ ایرانی است.
در هیچ فرهنگی در هیچ زبانی در دنیا این ستارههای درخشانی که ما در ادبیات فارسی داریم وجود ندارد. این را ما نمیگوییم در همین شماره بخارا هم یک نمونهاش را معرفی کردیم ما میبالیم به این فرهنگ به این زبان که توانسته شخصیتهایی را به جهان عرضه کند که گرچه خود ما قدردان آنها آنچنان که باید نیستیم. شهردار قونیه میگوید بیشترین کسانی که به زیارت حضرت مولانا می آیند، آمریکاییها، ژاپنیها و بعد آلمانها و بعد فرانسویها هستند و ایرانیها در حداقل ممکناند و بیشترین توریستی که به آنتالیا میرود، ایرانیها هستند و این جای تاسف دارد که در واقع ما پرورنده یک همچنین شخصیتهایی بودیم ولی اکنون اینگونه با بیمهری و با بیاعتنایی به اینها نگاه میکنیم. اما در هر حال در کنار این کوششها انسانهای بزرگی پیدا میشوند که عمر خودشان را میگذارند و یک معنای بزرگ برای ما فراهم میسازند خیلی دور نمیرویم زندهیاد علامه علی اکبر دهخدا که عاشق دکتر مصدق بود ولی پیشنهاد وزارت فرهنگ او را نپذیرفت و گفت: اجازه بدهید من این لغتنامه را به پایان برسانم. شما به هرجای دنیا بروید و بگویید که یک دانشنامه فارسی را یک نفر با چند همکار معدود کار کرده باور نمیکنند. موسسه لاروس در فرانسه هشت طبقه است ۲۳۰ نفر کار میکنند.
یا دکتر محمد معین، در آغاز کار به علت حجم کاری که انجام داده بود دچار یک کمای چند ساله شد. پزشکان گفتند دو برابر سنش ازمغزش کار کشیده و فرهنگ معین را آفرید که الان جزو گنجینههای ماست. و دیگران، دیگرانی که کم نبودند،یک اقلیتی جور یک اکثریت را در دورههای مختلف تاریخی کشیدند تا ایران زنده بماند فرهنگ ایرانی زنده بماند و زبان فارسی بماند و بدانید این اقلیت همواره در طول تاریخ باعث شدند که ایران در گذرگاه حوادث از گزند روزگار محفوظ بماند. نه ارتش سلجوقیان نه ارتش صفویه نه ارتش فلان و بهمان اینها هیچکدام باعث ماندگاری ایران نبودند، راز ماندگاری این فرهنگ وجود این عناصر بود که این را نسل به نسل انتقال دادند.
کوششهای بزرگی انجام میشود، نمونه خیلی اخیرش دانشنامه ایرانیکاست، آنهایی که رفتند و دیدند که در نیویورک، در دو طبقه با چهار نفر آدم بزرگترین دانشنامه درباره ایران به زبان انگلیسی تدوین شد. سالها باید بگذرد که در تهران موسسهای درست بشود با دویست سیصد نفر آدم تا بتوانند این دانشنامه را به زبان فارسی برگردانند. مدیر این دانشنامه وقتی که مُرد یک دلار در حسابش وجود نداشت همه اش وقف این دایرهالمعارف بود، روزی هفده ساعت کار میکرد. اصلا حیرت انگیزه است.
کوششهای دیگر که در ایران انجام شد همه اینها نشان میدهد که هنوز هستند کسانی که به فرهنگ ایران به زبان فارسی به تاریخ ایران علاقهمند باشند و بتوانند یک ادای دینی کنند نسبت به آنچه که گذشتگان در اختیار ما گذاشتند و سرانجام سر بر این خاک بگذارند و بروند.
کاری که در این شهر در این استان در این خطه انجام گرفته است در ابعاد خودش کار بسیار ستایش آمیزی است، دیکته ننوشته بی غلط است. شما به محض اینکه کار را میکنید خطا و اشتباه همراه با کار زائیده میشود. تصور کنید که این دانشنامه نبود! تمام این صفحات این دانشنامه به فرهنگ بزرگ ایران و بعد به فرهنگ جهانی افزوده شد ایران قبل از این دانشنامه این خطه قبل از این دانشنامه یک معنا داشت حالا یک مفهوم دیگری پیدا کرده. ما باید مراجعه کنیم درک کنیم و بشناسیم و بدانیم که در کجا قرار گرفتیم و چگونه باید بیندیشیم. من این کوشش را ارج مینهم. تمام واژه به واژهی کلماتی که در این دانشنامه نوشته شده با عشق به فرهنگ، با علاقه نوشته شده و اینها هرگز نمیتوانست نوشته شود. اینها حاصل مطالعه و تفحص نویسندگانیست که فکر کردند به هر صورت که میتوانند ادای دین بکنند و دینشان را به این صورت ادا کردند و حالا این دیگران هستند که باید این راه را ادامه بدهند. با هرکوششی و در هر شکلی که می توانند کار را ادامه بدهند من سخن را کوتاه میکنم و از دوست دانشمندم جناب آقای دکتر بهرام پروین گنابادی خواهش میکنم بحثشان را آغاز کنند.
دانشنامه زمانی تدوین میشود که جامعه به آن نیاز دارد
سخنران بعدی این مراسم دکتر بهرام پروین گنابادی بود. او دکتری زبان و ادبیات فارسی و عضو هیئت علمی دانشگاه و از نویسندگان دانشنامه جهان اسلام و دایره المعارف بزرگ اسلامی است مت سخنرانی وی در این نشست به این شرح بود.
«خیلی خوشحالم که امشب مهمان مردم فرهیخته اصیل و نجیب گرگان هستیم، وقتی استاد دهباشی به بنده امر فرمودند که سفری با هم به گرگان برویم دانشنامه را برای من فرستادند، قبل از اینکه دانشنامه را بفرستند گفتند که ما در گرگان دانشنامهای منتشر کردیم، من تقریبا پانزده سال از عمرم را دایره المعارف نویسی سپری کردم، از این پانزده سال، دوازده سالش را سر ویراستار گروه ادبیات و زبانهای جهان اسلام بودم، با کار دانشنامه کاملا آشنا هستم. یعنی در اول جوانیم این کار را آغاز کردم و تمام زیر و بم کار دانشنامهای را واردم، تعجب کردم که در گرگان، دانشنامهای هست خواهش کردم از آقای رجایی که حتما برای من بفرستید که من تا نبینم نمیتوانم بیایم. وقتی فرستادند و خواندم واقعا با یک شعفی به اینجا آمدم. این را میخواهم عرض کنم خدمتتان که دانشنامهها زمانی شکل میگیرند، یعنی نیاز به آنها احساس میشود که در جامعه علم رواج پیدا میکند، علم گسترش مییابد. بعد برای اینکه آن علم حفظ شود و بعد در میان مردم برود آن را طبقهبندی میکنند و شکلهای مختلفش را بیان میکنند.
از کتاب الحیوان، جاحظ بگیرید تا کشف المحجوب که در متون عرفا و صوفیه است و رساله قُشیریه، اینها همه در واقع به نوعی دایرهالمعارفهای عرفان و تصوف هستند. همچنین کتابهایی مثل کشّاف و اصطلاحات فنون تهانوی و مهمتر از همه جامعالعلوم امام فخر رازی. واقعا اگر بخواهیم تعاریف امروزی دایرهالمعارف و دانشنامه را روی این کتاب جامع العلوم بگذاریم واقعا با آن تطبیق دارد، یعنی یک دانشنامه است. اینها زمانی تدوین میشوند که جامعه به آنها نیاز دارد.
وقتی کشف المحجوب را در عرفان به زبان فارسی تالیف میکنند که میبینید جامعه به آن نیاز دارد و باید بگویند که این علم طبقهبندیش به این شکل است. اما چیزی که باعث میشود امروزه ما این کتابها را دانشنامه ندانیم دو چیز است: یکی اینکه قدمای ما خیلی با هوش بودند مثلا وقتی کشف المحجوب می آمد توکل را شرح میداد، برای اینکه شما توکل را بفهمید چیست. چهار یا پنج حکایت از بزرگان صوفیه با آن تکنیکهای داستان نویسی شان که امروزه باز به شکل دیگهای ما آنها را درتکنیکهای داستان کوتاه میبینیم برای خواننده میآورد. قدمای ما این را قشنگ فهمیده بودند که وقتی حکایت یا داستانی را نقل میکنند یعنی انسان وقتی داستانی را میخواند، قدم اولش همزاد پنداری فوری با آن داستان است و خودش را جای قهرمان آن داستان آن شخص میگذارد و با داستان یکی میشود و آن علم آن دانش در ذهنش هک میشود و برای همیشه با آن میماند این کارشان بود،
ما کتابی داریم با نام آداب الحرب والشجاعه در این نقشههای جنگی رنگی کشیدند، یعنی در نسخه خطی که نگاه میکنید، نقشههای جنگی را رنگی کشیده که مثلا میمنه کجاست، میسره کجاست، در فلان جنگ از کدام طرف حمله کردند. یک دایرهالمعارف جنگ و نبرد است. وقتی میآید مثلا چگونگی حمله به قلب دشمن را میگوید، دو تا حکایت هم نقل میکند که با آن حکایتش شما همزاد پنداری بکنید و قشنگ آن علم، آن دانش، آن چیز در ذهنتان بنشیند. ما در واقع دانشنامههای بسیاری داریم منتهی باید شکلش را درک کنیم. چطور ما میگویم مثنوی دایرهالمعارف دین و تصوف و عرفان است.
میخواستم این را بگویم که سنت دانشنامه نگاری، دایرهالمعارف نویسی در ایران بسیار قوی بوده وجود داشته تا دوران جدید، دوران جدید یک خصیصه دارد این را خواهش میکنم عنایت بفرمایید تا ببنیم این کار چقدر مهم است و ما چرا امشب به این پرداختیم. دنیای جدید با این جملهی معروف رنه دکارت فیلسوف فرانسوی در واقع شروع میشود که میگوید I think therefor I am من فکر میکنم، پس من هستم. عنایت بفرمایید ما در ترجمه فارسی این جمله همیشه میگوییم فکر میکنم پس هستم. در صورتی که در جملهی دکارت دو تا I وجود دارد، روی I تاکید دارد، من فکر میکنم، پس من هستم. تاکیدش روی «من» روی فردیت انسان، یعنی انسان فردیتش ارزش پیدا میکند. دیگر اسطورهها نیستند. دیگر رستم قهرمان نیست. من و شما میشویم قهرمان جامعهمان. دنیای جدید با من انسان. بخاطر همین هم هست که نوع ادبیاش میشود رمان، رمان سرگذشت من و شماست یک فرد از جامعه است که شما با آن همراه میشوید، بعد میگویند که تفسیرادبی این جمله رنه دکارت مقاله است. دوستان مقاله ویژگیاش این است که از ذهن یک فرد رد میشود و با تجربه و اندیشههای آن فرد آمیخته میشود، به خاطر همین میگویند «مونتنی» پدر مقاله نویسی است. در واقع دایرهالمعارفهای امروزی از جمله دایرهالمعارف شهر شما تمامشان امضا دارد. مقالهای نوشته شده، سفرنامهها درگرگان زیرش نوشته آقای فلانی، برای چه؟ یعنی میگویند این علم این دانش این مسئله از منظر ایشان از روایت ایشان و با دانش این آقا از بالا تا پایین این هست و مفهوم دانش از این جهت عوض میشود که دانشها عمق پیدا میکنند. ولی کوچک میشوند برای همین هست که شما قبلا نزد پزشک میرفتید، یک پزشک عمومی از فرق سر تا نوک پای شما را میتوانست درمان بکند، ولی الان میگوید من فوق تخصص شانهام، فوق تخصص زانو هسم، تخصص عمیق شده، کوچک شده، در این دنیا دانشنامهها هم کوچک میشوند ولی عمیق میشوند دانشنامهها هی عمقشان را بیشتر میکنند دانشنامه در سرزمینی که ما هستیم تنهایی نوشته میشود. استاد اشاره خیلی دقیقی فرمودند به کار مرحوم علامه دهخدا ببینید من با این جمله بگویم که بعد باید تمام و جمع کنم، با همین جمله مرحوم دهخدا. مرحوم دهخدا وقتی که به آن تبعید خود خواسته به فرانسه و سوئیس میروند، در مقدمه لغتنامه دهخدا یک جملهای را میگوید، من وقتی رفتم کشورهای اروپایی را دیدم، دیدم ما اگر بخواهیم جزو ملل «راقیه» دنیا باشیم، اولین کاری که باید بکنیم لغتنامه و دانشهای خود را جمع آوری کنیم. میدانید لغت نامه دهخدا لغت نامه نیست، فرهنگلغت فقط نیست، دایرهالمعارف است. شما ده شامکان بین سبزوار و نیشابور را بخواهید در آن جا پیدا میکنید. هر آدمی را بخواهد و میتوانید بروید پیدا کنید. یک دایرهالمعارف است. دهخدا وقتی میرود موسسه لاروس را میبیند، وقتی میرود فرانسه را میبیند و این را هم بگویم که دهخدا از لحاظ هوش بسیار، بسیار غنی بود، حدسهای که در لغتنامه میزند، نشان میدهد که این آدم چقدر باهوش بوده، زمانی که لغت نامه دهخدا نوشته میشد، شاید یک متن، از اُمّهات متون ادبیات فارسیمان، چاپ انتقادی نشده بود، همه یا نسخه خطی بود، یا چاپ سنگی مثلا حدس میزند بیت حافظ باید این باشد، بعد در تصحیح دکتر قاسم غنی و مرحوم علامه قزوینی میبیند که آن حدس درست در میآید. یا در تصحیح دکتر خانلری میبینید آن حدس درست در میآید. این آدم باهوش فهمیده که ما اگر میخواهیم جزو ملل راقیه باشیم باید دانشهایمان را به شیوهی امروزی مدون کنیم و رو میآورد به دایرهالمعارف نویسی و لغتنامه.
دوستان این را عنایت بفرمایید ما ایرانیها نمیتوانیم کار جمعی بکنیم، به خودمان استواریم برای همین هم میگویند در ورزشهای جمعی ضعیفیم، اما در ورزش فردی قوی هستیم. این را هم بگویم که میگویند ایران سرزمین دایرهالمعارفهای «الف، ب، جیم» است. یعنی دایرهالمعارفها را شروع میکنند.الف تدوین میشود، ب، به جیم که میرسند بهم میخورد، اختلاف میافتد، هزار اتفاق میافتد و ما چندین دایرهالمعارف اینجوری داریم. سه یا چهار دانشنامه در کل ایران هست که از اول تا آخر به سر انجام رسیده دانشنامه دانشگستر، مصاحب، لغتنامه دهخدا و این کاری که دوستان کردند. این کار هویت یک سرزمین است. شما اگر بروید لغتنامه دهخدا را باز کنید فقط تعداد آدمهایی که استرآبادی و جرجانی هستند بشمارید ببینید چقدر دانشمند، عالم، فاضل در تمام رشتهها از سرزمین شما داریم. این هویت شماست، باید باشد، باید ادامه پیدا کند و باید عیبش گرفته شود.
استاد فرمودند دیکته ننوشته هیچ غلطی ندارد، بله این کار ضعف دارد، همه ضعف دارند منتهی ما اشتباهمان این است چون کاری را تا آخر نبردیم، اول آنقدر کار را گسترده میگیریم که بدون عیب باشد بعد نمی توانیم آن را به سرانجام برسانیم.
این کار انجام شده و منتهی باید ویرایش شود و کسانی که میتوانند این کار را بکنند کسانی که میتوانند این را به ویرایش دوم، سوم، چهارم و .... برسانند.
این کار یعنی هویت. همینطور که دوستمون فرمودند ما اطلاعاتمان درباره سرزمین خودمان، گیاهانمان، همه چیزمان کم است. وقتی من نگاه کنم ببینم در سرزمین من پنجاه تا منجم بوده، ببینم بزرگترین اُدبا از اینجاست. بیام ببینم کتاب قابوسنامه ما یکی از بزرگترین کتابهای اخلاقی و سیاستنامه های ماست اینها را وقتی میبینم، هویت پیدا میکنم، قدرت پیدا میکنم. قدر سرزمینم را میدانم. عذر میخواهم این جمله رو میگویم، کشوری در آسیای جنوبشرقی که یکی از دانشمندانشان برای من گفت که شما خیلی بیعرضهاید، کشوری که خیلی از ما آنجا میرویم، خیلی هم افتخار میکنیم، او میگفت ما دویست سال پیش از بالای درخت پایین آمدیم و زندگی را شروع کردیم، شما بیش از۲۷۰۰ سال تمدن دارید.
اگر جوان گرگانی این را بخواند، بفهمد چه اتفاقی در این سرزمین افتاده، این همه دانشمند از اینجا درآوردند جلوی کسی که دویست سال پیش از درخت آمده پایین، سر خم نمیکند. این کار را از این جهت بگیرید و کاری هم نداشته باشید دولت کمک میکند یا نه، کار خودتان است و باید تمامش کنید.
امیدوارم که برای جشن ویرایش سوم، چهارم و ویرایشهای بعدی اش ما خدمت برسیم. سلامت باشید.»
ثبت دانش های در معرض زوال کار مهم دانشنامه گلستان است
سومین سخنران این نشست دکتر بهنام قلیچخانی عضو هئیات علمی گروه معماری و از نویسندگان دانشنامه معماری ایران و از مولفین دانشنامه گلستان بود. متن سخنرانی وی در این مراسم این بود:
«خیلی خوشحالم که در جمع شما دوستان و عزیزان هستم. ابتدا باید خوشحالی خودم را ابراز کنم. سالهاست همنشین دوستان بزرگوارم در دانشنامه گلستان هستم و دوستی دارم با جناب آقای خواجهنژاد، آقای رجایی، دوستان عزیزم آقای اخوان و مزدک دربیکی و خانم میرحسینی و همچنین از اینکه در حضور جناب استاد دهباشی و آقای دکتر پروین هستم، خیلی خوشحالم، خوشنود هستم از این بابت، جناب دهباشی صحبت کردند علامه دهخدا، دکتر محمد معین، دکتر احسان یارشاطر و همچنین بزرگان دیگری مثل آقای دکتر افشار و مرحوم آقای دکتر ستوده که در همین سالن چند سال پیش در خدمتشون بودیم، این را میخواهم عرض کنم که خود جناب دهباشی هم از جمله همان بزرگواران هستند، در ادامه همان سلسله هستند و من متواضعانه عرض میکنم که خود را در حد و اندازه این بزرگواران نمیدانم که در مجاورت ایشان بنشینم و صحبت کنم. این لطف دوستان دانشنامه و ایشان بود، بقول جناب مولانا:
شاه اگربنشست با تو بر زمین
قدر خود بشناس و نیکوتر نشین
به هرحال امیدوارم در این چند دقیقه کوتاه که وقتتان را میگیر،م خیلی باطل و ضایع نباشد.
دوستان و استادان عزیز راجع به دانشنامه صحبت کردند. قصد دارم در چند دقیقه خیلی کوتاه راجع به یک کار مهم دیگرای که دانشنامه گلستان انجام میدهد و بسیار اهمیت دارد صحبت کنم، جناب خواجهنژاد و دوستان دیگر تعریف کردند و توضیح دادند که چطور دانشنامه در دستهبندی های مختلفی مثل حوزه مشاهیر، حوزه تاریخ و جغرافیا و معماری و شهرسازی، حوزه طبیعت سامان پیدا کرده و کار دارد انجام میشود. به این ترتیب مدخلهای دانشنامه ذیل این دستهبندی ها شکل گرفتند و من میخواهم از این یک پله عقبتر بروم و به یک نوع دسته بندی که فراتر از دسته بندی علوم است.
براساس این دسته بندی یک نکته را بگویم. این کار ارزشمندی که بنده درباره آن صحبت میکنم و مد نظرم است چطور شکل میگیرد؟ این دسته بندی از دانشنامه نویسی نمیآید. این دستهبندی از علم شناسی میآید. از فلسفه علم میآید و انواع مختلفی از دستهبندیها در حوزهی آن علوم وجود دارند ولی یکی از مشهورترینها و معروفترینهای دستهبندی است که از اواسط دهه شصت میلادی توسط «برایتر» بنیان گذاری شده و پنج، شش دسته از علوم را معرفی میکنند به عنوان علومی که در آن زمان در دنیا بودند و علوم بعدی هم که اضافه شدند. کماکان ذیل همان دستهبندیها قابل درک و شناخت هستند علومی مثل علوم قابل بیان، علوم انطباقی، مهارتها و چیزهایی شبیه به این تا میرسند به دسته آخر، یک دستهای از علوم را اسم میبرند به اسم علوم ضمنی، علوم ضمنی طبق تعریفی که برایتر دارد در واقع علومی هستند که کسانی واجدش هستند ولی چندان قابل بیان نیست، یا بیان کردنشان ساده نیست، یا به عبارت دیگر کسانی که واجد این علوم هستند واجد این داناییها و دانشها هستند، برای ثبت و ضبط کردن آنها و برای بیان کردن آنها آموزش ندیدند. علومی که خیلیهاش از جنس تجربه هست و آموزش دادنش هم به شکل نسل به نسل و سینه به سینه اتفاق میافتد. علومی که بیشتر از جنس ادراکی هستند و علومی که در لایهای از طبقه اجتماعی جوامع پیدا میشوند که الزاما واجد تحصیلات دانشگاهی یا تواناییهای نگارشی نیستند روش تحقیق نمیدانند و ممکن است نتوانند آنها را مکتوب کنند. اصولا تبدیل کردن این علوم به گزارههای قابل درک و قابل استناد کار چندان ساده و راحتی نیست، برای آن که مثال بزنم همین موسیقی که چند دقیقه قبل در اینجا جناب ساوری اجرا کردند و حکایت عباس مسکین یکی از آن داناییهایی هستش که مثلا در گوشهای از این سرزمین در دل خانوادهای و خانهای رخ داده و بعد نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شد. در حوزههای دیگر درکی که از طبیعت وجود دارد، درکی که از پدیدههای طبیعی وجود دارد و بسیاری از موضوعاتی که از این دست و از این جنس هستند.
یک کار بسیار مهمی که دانشنامه گلستان دارد انجام میدهد، حتی شاید بدون اینکه اشراف به این تقسیمبندی داشته باشد، اینکه این دسته از علوم و دانشها که موضوعات آنها در معرض زوال هستند دارد ثبت و ضبط میکند و مستند میکند. آدمها در حال زوال هستند، بناها در حال زوال هستند، پدیدههای طبیعی مناطق طبیعی دارند آسیب میبینند. گونههای گیاهی و جانوری دارند از بین میروند و بسیاری از این از بین رفتنها و زوالها، همین علوم ضمنی را در واقع دارد آسیب میزند و دانشنامه گلستان یکی از کارهایی که دارد میکند طی این مدخلهایی که تعریف کرده این که بخش مهمی از دانشهای ضمنی خفته در بتن و نهاد این سرزمین را دارد بیرون میکشد و مکتوب و ثبت میکند و این اتفاق خیلی فرخنده و مبارکی است ولی من تصور میکنم. این کفایت نمیکند بخاطر اینکه اتفاق مهمی که در ثبت و ضبط این دسته از دانشها میافتد این است که الزاما اینها مسیرشان از کتابخانهها نمیگذرد یعنی خیلی فرق دارد با نوشتن زندگینامه یکی از مشاهیر به اصطلاح جرجان یا استرآباد که مثلا در قرن چهار یا پنج هجری بوده و زندگی کرده و عمدتاً رجوع پژوهشگر در آنها به منابع مکتوب هست، بسیاری از این فرآیندهای پژوهشگرانه در تدوین و نگارش علوم ضمنی از بین مردم میگذرد از کار میدانی میگذرد از فرهنگ شفاهی میگذرد از برداشتهای میدانی و محیطی میگذرد و این کاری هست که واقعا از دست یک پژوهشگر تنها بر نمی آید.
تصور من این است همه دوستانی که در دانشنامه گلستان دارند زحمت میکشند باید برای چنین دستهای از دانشها که در معرض آسیب و فراموشی و زوال هستند، برنامهای داشته باشند و در واقع یک نیروهای میانی تربیت بشوند که شاید دانشجویان بهترین دسته از کسانی باشند که بتوانند این کار را بکنند مابین مبدا و منشاء این دانشها و پژوهشگرانی که دست به قلم هستند و توانایی تدوین و نگارش مطلب درباره آنها را دارند.
به عبارت دیگر دانشنامه گلستان در مورد چنین موضوعاتی نمیتواند و نباید تنها گیرنده باشد بلکه باید آموزش دهنده باشد تربیت کننده کادر و نیرو باشد در مقیاس همین استان در مقیاس همین شهر و از حجم بزرگ و عظیم همتهایی که دست کم من نوعی، میدانم در دانشگاها در بین دانشجوها هست استفاده بکند خیر و برکات بسیاری در پی این فرآیند و این روش هست به این ترتیب ما بخش خفته و پنهانی از دانشهایی را که در سرزمین و در این گوشه کوچکش در گلستان هست را میتوانیم زنده کنیم ثبت کنیم و در واقع در نهایت سرمان بلند باشد که به سطوح مختلف دانشهایی که در این دانشنامه هست پرداختیم و چیزهای مهمی را از قلم نینداختیم، بیشتر از این وقت شما را نمیگیرم ممنونم از حوصله و حضور شما عزیزان.»
لازم به ذکر است پخش کلیپ دانشنامه گلستان، اجرای موسیقی زنده محلی با روایت منظومه عباس مسکین و نمایشگاه اسناد تاریخی و نسخ خطی از جمله برنامه های جنبی این مراسم بود.