عَلَیکم بِالفِکرِ، فَإنَّهُ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ و مَفاتیحُ أبوابِ الحِکمَة. بر شما باد به تفکّر، که تفکّر مایه حیات قلب شخص بصیر و کلید درِ حکمت است. إعلام الدین، ص ۲۹۷ عَلَیکم بِالفِکرِ، فَإنَّهُ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ و مَفاتیحُ أبوابِ الحِکمَة. بر شما باد به تفکّر، که تفکّر مایه حیات قلب شخص بصیر و کلید درِ حکمت است. إعلام الدین، ص ۲۹۷
آشنایی با سوره ها
نام سوره: عبس محل نزول: مکه
تعداد آیه: 42 تعداد کلمه: 133 تعداد حروف: 553
نامهای دیگر: سوره عبس، سوره سَفره، سوره صاخّه، سوره أعمی، سوره إبن أم مکتوم
معنی نباء: واژه عبس به معني چهره درهم کشيد
علت نامگذری: سوره «عبس» ؛عبس، برگرفته از آيه اول سوره و همچنين عبارت آغازگر سوره ميباشد
سوره «سَفرة»؛ واژه سَفره به معني سفيران در آیه پانزدهم اين سوره آمده است و به اين شکل در سوره ديگري نيامده است
سوره«صاخه»؛ واژه صاخه به معني صداي هولناک در آیه سيوسوم اين سوره آمده است و در غير اين سوره نيامده است
سوره «اعمي» و «سوره ابن ام مکتوم»؛ به خاطر اينکه قصه مردي کور(ابن ام مکتوم) که دنبال هدايت شدن بود در اين سوره ذکر شده است به اين دونام مشهور گشته است
ترتیب سوره: این سوره در ترتیب مصحف، هشتادمین سوره و در ترتیب نزول، بیست و چهارمین سوره قرآن کریم است که بعد از سوره «نجم» نازل شده است.
محتوي سوره
1. محتواى سوره عبس را در پنج موضوع مىتوان خلاصه كرد
2. عتاب شديد خداوند نسبت به كسى كه در برابر مرد نابيناى حقيقتجو برخورد مناسبى نداشت؛
3. ارزش و اهميت قرآن مجيد؛
4. كفران و ناسپاسى انسان در برابر نعمتهاى خداوند؛
5. بيان گوشهاى از نعمتهاى او در زمينه تغذيه انسان و حيوانات براى تحريك حس شكرگزارى بشر؛
6.اشاره به قسمتهاى تكاندهندهاى از حوادث قيامت و سرنوشت مؤمنان و كفار در آن روز بزرگ
فضیلت سوره:
از پيامبر صلىاللهعليهوآله روايت كرده كه فرمود: «و كسى كه سوره عبس را قرائت كند روز قيامت ميآيد در حالى كه صورتش خندان و خوشحال است
از امام صادق عليهالسلام روايت كرده كه فرمود: «و هر كس سوره عبس و تولّى و اذا الشّمس كوّرت را بخواند در زير عرش خدا از بهشتها و در سايه خدا و كرامت او در بهشتش خواهد بود و اين بر پروردگارش بزرگ نيست.»
درسی از قرآن
برگرفته از جلسه عمومی تفسیر قرآن کریم حضرت آیت الله نورمفیدی
يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَججُونَ(19) وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ (20/روم)
زنده را از مرده، مرده را از زنده بيرون مىآورد و زمين را بعد از مردنش زنده مىكند، شما نيز اين طور بيرون مىشويد. ( 19). يكى از آياتش اين است كه: شما را از خاك آفريد و سپس ناگهان بشرى هستيد كه منتشر مىشويد (20)
توضیح آیهای که میفرماید: و زمين را بعد از مردنش زنده مىكند، یعنی منظور آن حالتى است كه زمين در فصل بهار به خود مىگيرد، گياهان از آن بيرون آمده سبز و خرم مىشود، منظور از مردن زمين، خمودى آن در فصل پاييز و زمستان است، اينكه فرمود:» وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ» معنايش اين است كه: شما هم اين چنين از قبرهايتان بيرون مىشويد، خداوند به احياى جديدى زندهتان مىكند، هم چنان كه همهساله زمين را به احياى جديدى، بعد از مردنش زنده مىكند
این آیه ابتدا به مسئله معاد اشاره میکند و مسئله معاد از مسائل مسلم اعتقادی ماست. اگر معاد نباشد بعثت انبیا بیفایده و لغو است. خدای متعال در کتاب آسمانی قرآن کریم به انحاء گوناگون درباره مسئله معاد بحث و گفتگو میکند و از راههای بسیار ملموس و محسوس صحنه مرگ و زندگی را در همین دنیا به انسان نشان میدهد. در مورد آنکه انسانها در مورد معاد شک و تردید دارند در اطراف خودشان مرگ و زندگی را به آنها نشان میدهد و یادآور میشود که شما انسانها مرگ و زندگی را در اطرافتان مشاهده میکنید. زمین در فصل زمستان مرده است ولی بعد از مدتی رشد و نمو پیدا کرده سبز میشود. یخرج الحی من المیت. خدای متعال زنده را از درون بیرون میآورد. غذاهایی که انسانها میخورند همه بیجان هستند اما وقتی وارد بدن انسان میشوند در این کارخانه عظیم خداوند تبدیل به موجود زنده میشوند تبدیل به خون میشوند در وجود موجود زنده فعالیت میکنند. باعث تشکیل نطفه انسان شده، از درون یک جسم بیجان جسم زنده بیرون میآید. بنابراین مرگ و زندگی از درون هم به وجود میآید و باز موجود زنده تبدیل به مرده میشود. پس خدای متعال زنده را از شکم مرده و مرده را از جسم زنده بیرون میآورد
در فصل پاییز و زمستان که درختان خشک شده مثل مرده میشوند وقتی زمین وقتی مرده است چیزی سبز نمیشود. اما در فصل بهار بارانهای بهاری و نسیم بهاری همین درختان خشک را زنده میکند و باعث سبز شدن رشد و نمو درختان میشود. «بعد موتها» یعنی شما انسانها هم همینطور همه میمیرند و به خاک برمیگردند. ولی دوباره از درون همین خاک دوباره انسانها زنده میشوند. خداوند در مقابل مشرکان و منکران، نشانههای خود را بیان کرده است و اگر انسان هر چیزی را نگاه کرده و دقت کند در آن نشانههای خداوند را میبیند.
همانطور که در جادهای که منتهی به جایی میشود نشانههای آن مکان در جاده وجود دارد. فقط بستگی به توجه ما به آن نشانه ها دارد. در مورد خداوند هم همینطور است. باید به نشانههای خداوند توجه کرده و بعد تفکر کنیم. نشانههای وجود حق هم توجه میخواهد و هم تفکر. ارزش تفکر خیلی زیاد است، تا بتوانیم از این آیات استفاده کنیم. وقتی خداوند اولوالباب را میخواهد معرفی کند میگوید هم به آسمانها نگاه میکنند هم تفکر میکنند. تفکر بسیار مهم است که هم در قرآن کریم و هم روایات به آن تاکید شده است. پیامبر صلی الله فرمود تفکر ساعت خیر من عبادت سنه یک ساعت تفکر از عبادت یک سال ارزش آن بیشتر است. عبادت تنها به نماز و روزه نیست تفکر خود یک نوع عبادت است و آن را خداوند نصیب کسانی میکند که مخصوص قرار داده به نور معرفت و توحید روایات دیگر از امام رضا علیه السلام هست که میفرماید عبادت به زیادی نماز و روزه نیست همانا عبادت به تفکر در امر خداوند است. با سطح خداوند در آیات مختلف خود را به شکل واضح به ما نشان داده است با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش درمیان بینی و من آیات ان خلق لکم من تراب از آدم و حوا ۷ هفت ۸ میلیون آدم به وجود آمده و این از آیات الهی است یکی از وظایف ما این است که اگر خداشناس واقعی بشویم توجه به آیات میکنیم و بعد فکرمان را به کار میاندازیم.
داستانهای قرآنی
شان نزول سوره عبس
در شأن نزول این سوره دو دیدگاه متفاوت میان مفسران وجود دارد:
مفسرین اهل سنت نقل کردهاند که عدهای از سران قریش نزد پیامبر(ص) بودند و پیامبر مشغول دعوت آنان به اسلام بود و امید داشت که در دل آنان مؤثر باشد. در این هنگام عبدالله ابنام مکتوم که نابینا و ظاهراً فقیر بود وارد مجلس شد و از پیامبر خواست آیاتی از قرآن را برای او بخواند و به او تعلیم دهد و پیوسته سخن خود را تکرار میکرد. او آنقدر سخن پیامبر(ص) را قطع کرد که حضرت ناراحت شد و آثار ناخشنودی در چهرهاش نمایان شد و در دل گفت این سران عرب پیش خود میگویند پیروان محمد(ص) نابینایان و بردگاناند؛ بنابراین روی از عبدالله برگرداند و به سخنان با آن گروه ادامه داد پس این آیات نازل شد و پیامبر را توبیخ کرد. پیامبر(ص) پس از آن، عبدالله را همواره گرامی میداشت و میگفت «مرحبا به کسی که پروردگارم به سبب او مرا عتاب کرد
مفسرین شیعه نقل کردهاند که این آیات درباره مردی از بنیامیه نازل شده است که نزد پیامبر(ص) نشسته بود. در همان حال عبدالله بن ام مکتوم وارد شد و هنگامی که آن مرد چشمش به عبدالله افتاد خود را جمع کرد. مثل اینکه میترسید آلوده شود و قیافه در هم کشید و صورت خود را برگرداند. پس خداوند در این آیات او را سرزنش کرد. این شأن نزول در حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده است
بسیاری از عالمان شیعه از جمله سید مرتضی و علامه طباطبایی معتقد است شواهدی وجود دارد که میرساند منظوراز فرد عتاب شده پیامبر اکرم(ص) نیست؛ بلکه فرد دیگری است؛ مانند اینکه پیامبر(ص) حتی با کفار نیز عبوس نبود چه برسد با مؤمنان. ضمن آنکه خداوند در سوره قلم که پیش از سوره عبس نازل شده، اخلاق پیامبر(ص) را عظیم شمرده است
به هر حال غرض سوره، عتاب هر كسى است كه ثروتمندان را بر ضعفاء و مساكين از مؤمنين مقدم مىدارد.
قرآن و ادبیات فارسی
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ
آن ای مسکین! لختی بیندیش تا چه کردهای؟ چه ساختهای؟ روز جزا، آنچه از کردار و گفتار کرده و گفتهای، ذرهای فرو نگذارند و همه را به حساب آرند و سزای آن به تمامی بدهند! آن روز فریاد و ناله ستمکاران برآید و خروش ستم دیدگان سرآید، توانایان اسیر ناتوانان شوند، بینوایان بر توانگران امیر شوند، نیکوکاران خندان و شادان و بدکاران گریان و سوزان، نه کس را زهره حمایت و نه کس را امکان عنایت باشد(1)
این آیه شریفه بسیار هشدار دهنده و قابل تأمل است. ذره در قرآن به معنای چیز بسیار ریز یا دانههای ریز غبار که در شعاع آفتاب دیده میشود آورده شده است. یعنی اعمال من انسان حتی ذرهای جا نمیماند و همه مورد حساب قرار میگیرد. مولانا در دفتر پنجم مثنوی در شرحی بر این آیه، برای اینکه بگوید هر عملی عکس العملی دارد و اعمال ما بدون کم و کاست در آن دنیا به ما نشان داده خواهد شد و حتی ذرهای از آن فروگذار نخواهد بود، میفرماید:
پس قلم بنوشت که هر کار را
لایـق آن هسـت تاثیـر و جزا
کـژ روی جف القلم کژ آیدت
راستــی آری سعـادت زایدت
ظلم آری مدبـری جف القلم
عدل آری بر خوری جف القلم(2)
حکم تقدیر الهی نوشته است که هر کاری در این جهان اثر و پاداشی متناسب با آن کار دارد. اگر به بیراهه بروی، حکم تقدیر الهی برای تو کج رقم می زند. اگر درستکاری کنی، نیک بختی برایت پدید میآورد. اگر ستم کنی، دچار بدبختی میشوی این عمل و عکس العملی را تقدیر قلم الهی نوشته است و اگر دادگری کنی، میوههای فضل و عنایت الهی را بخوری، این را نیز قلم تقدیر الهی رقم زده است.
فرق بنهادم میـان خیر و شر
فـرق بنهـادم ز بـد هـم از بتر
ذرهای گر در تـو افزونی ادب
باشد از یارت بداند فضــل رب
قدر آن ذره تـو را افزون دهد
ذره چون کوهی قدم بیرون نهد
ذره ای گر جهد تو افزون بود
در تـرازوی خــدا مــوزون بود(3)
من خداوند نه تنها میان نیکی و بدی فرق گذاشتم بلکه میان بد و بدتر هم فرق گذاشتهام. اگر در وجود تو ذرهای بیش از هم نوعت ادب باشد حضرت پروردگار به فضل خود آن فضیلت تو را به حساب آورد. همانطور که در سوره زلزال اشاره شده که کسی که به وزن ذرهای نیکی کرده باشد خداوند آن را میبیند. به میزان آن ذره فضیلت و پاداش بیشتری به تو میدهد و حتی پاداش آن به اندازه کوهی میشود و سراغ تو میآید و در برابرت تجسم پیدا میکند. اگر در راه حق ذرهای سعی و تلاش افزون شود آن ذره در ترازوی عدل و احسان الهی به حساب میآید.
1-ميبدى، احمد بن محمد، خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، به کوشش حبيب الله آموزگار، ج 2، چ دوم، تهران: 1352، ص 631
2-مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، چ ششم، ج5، تهران: زوّار، 1372 ص 152
3-کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفترپنجم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، 858- 863
پنجره ای به نور
نیازهای انسان از منظر قرآن
نیازهای انسان از منظر قرآن کریم به نیازهای مادی و نیازهای معنوی تقسیم میشوند
نیازهای مادی
قرآن نیازهای مادی متعددی برای انسان ذکر کرده که برخی از مهمترین آنها به این شرح است
الف) خوردن و آشامیدن
خداوند در آیات فراوانی به نیاز انسان به خوردن و آشامیدن اشاره دارد. چه در بهشتی که حضرت آدم و حوا پیش از هبوط به زمین در آن بودند ( بقره /۳۵ ) و چه در این عالم (بقره/ ۶۰) و چه در بهشت (واقعه/۲۰،۲۱، ۳۲) و چه در جهنم (واقعه/ ۵۱،۵۲)؛ یعنی در هر عالمی که انسان آنجا باشد به خوردن و آشامیدن نیاز دارد. بنابراین نیاز به خوردن و آشامیدن از نیازهای ثابت و مادی انسان است
علامه طباطبایی در ذیل آیه ۱۶۸ سوره بقره میفرمایند: از همه نعمتهای خدا که در زمین برای شما آفریده، بخورید؛ زیرا خدا آنها را برای شما حلال و طیب کرد و از خوردن هیچ حلال طیبی خودداری نکنید؛ چون این کار بدون علم، بدعت و پیروی از گامهای شیطان است. (طباطبایی، ۱۳۹۰: ۴۱۸)
ب) مسکن
نیاز به مسکن از نیازهای مادی انسان است. خداوند در قرآن میفرماید: سوره نحل آیه ۸۰
علامه طباطبایی در تفسیر آیه مینویسد: خدا بعضی از خانههای شما را برای شما مایۀ سکونت قرار داد که در آن ساکن شوید.
خداوند در این آیه مسکن را به عنوان یک نعمت یاد میکند که به انسان عطا کرده و به خاطر آن بر انسان منت میگذارد و این نشانۀ آن است که مسکن یکی از نیازهای مهم و حیاتی برای انسان است.
نیاز به مسکن نیز مانند نیاز به خوردن و آشامیدن از نیازهای ثابت انسان است که در آیات قرآن برای انسان مسکن به عنوان یک نیاز مطرح شده است.
ج) پوشش
از برخی آیات میتوان استفاده کرد که نیاز انسان به لباس و پوشش ریشه در فطرت انسان دارد (اعراف/۲۲) و اینکه این نیاز از نیازهای ثابت برای انسان است؛ چون اولین انسانها قبل از به زمین آمدن و هم انسانهایی از نسل او در این دنیا و هم در آخرت، طبق آیات قرآن به لباس نیاز دارند.
از آیه ۲۲ سوره اعراف میتوان چنین استفاده کرد که:
اولاً آنان از قبل دارای پوشش بودند
ثانیاً برهنه بودن را نمیپسندیدند
ثالثاً انسان نیاز به پوشش اندام جنسی خود دارد هرچند با برگ درختان باشد.( مکارم شیرازی و دیگران ،۱۳۷۱: ۱۱۷ -۱۱۸)
د) نیاز جنسی
یکی از تمایلات اساسی انسان نیاز جنسی است. ارضای صحیح غریزه جنسی نقش اساسی در آرامش روح و روان انسان دارد. و اگر این نیاز ارضاء نشود عوارض و ناراحتیهای روحی فراوانی را برای شخص ایجاد خواهد کرد. این نیاز ریشه در بعد مادی انسان دارد؛ چون اندام جنسی در همین بعد تعبیه شده است. این نیاز برای بقا نسل انسانی ضروری است. قرآن برای این غریزه ارزش و اصالت خاصی قایل است؛ نه به آن بیتوجهی میکند و نه آن را به گونهای که به صورت بیبندوباری جنسی در آید میپذیرد. قرآن کریم معتقد است که باید غریزه جنسی از راه صحیح آن که ازدواج است ارضاء شود و ارضای آن را به وسیله ازدواج صحیح موجب آرامش روانی انسان میداند
وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً؛ و یکی از نشانههای او این است که از جنس خودتان همسری آفرید تا به وسیله او آرامش پیدا کنید و میان شما مهربانی و رحمت قرار داد. (روم 21)
همسر افزون بر اینکه به لحاظ عاطفی مایه آرامش انسان می شود موجب ارضای خواسته های جنسی او نیز می شود.این نیاز نیز از نیازهای ثابت انسان است چون نخستین انسان با زوجش آفریده شد و نسل او هم دارای زوج است و در آخرت هم ازواجی برای انسان ها در نظر گرفته شده است.( نساء/۱ آیه)(نبأ/۸)
قرنها قبل از اینکه علوم روانشناسی و روانپزشکی به ارزش و اهمیت ارضای غریزه جنسی در آرامش روحی انسان دست یابند قرآن با بیان «لِتَسْكُنُوا إِلَیهَا» به اهمیت ارضای صحیح غریزه جنسی اشاره کرده است.
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِینَ وَحَفَدَةً؛ و خداوند از (جنس) خودتان برای شما همسرانی قرار داد و برای شما از همسرانتان فرزندان و نوادگانی قرار داد. (نحل 72)
هدف اسلام تنها ارضای غریزه جنسی نیست، بلکه میخواهد در کنار آن کانون گرم خانوادگی را نیز که موجب رشد فرزندان میشود و از آلودگیهای اجتماعی جلوگیری به عمل میآورد، ایجاد کند. قرآن انسان را چونان حیوان تصور نمیکند تا هرگونه که خواست این نیاز را ارضاء کند. قرآن میخواهد تا در کنار ارضای این نیاز انسان تعالی پیدا کند، و به روحیهای سرشار از مهر و محبت دستیابد. قرآن میخواهد که انسان از مجرای ارضای غریزه جنسی، به تولید نسل بپردازد، نه آنکه این غریزه را در جهت منفی تلف نماید
نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ؛ زنان محل بذرافشانی شما هستند، شما هرگاه که خواستید با آنها آمیزش نمایید. (بقره 223)
قرآن مانند فروید و راسل غریزه جنسی را از صورت یکی از نیازهای انسانی خارج نمیسازد تا همه ابعاد وجود انسان تحتالشعاع این نیاز قرار گیرد، بلکه در حد معقول برای این نیاز اصالت قایل شده است و اجازه نمیدهد تا این نیاز همچون بتی در آید که همه ابعاد وجود انسان را از مسیر اصلیشان خارج سازد و خود حاکم بر همه آنها گردد. قرآن غریزه جنسی را وسیلهای میداند تا انسان با بهرهبرداری صحیح از آن بتواند در جهت هدف حقیقی حیات حرکت کند.
پرورش جسم
اسلام به جسم انسان بیتوجه نیست، چرا که پرورش بدن انسان و سلامتی وی عامل مهمی برای رشد دیگر ابعاد انسان است. دستورالعملها و فرامینی که در اسلام برای صحت بدن انسان دیده میشود نشانگر آن است که اسلام به این مهم بیتوجه نیست. مطهرات که در قرآن بر روی آن تأکید شده است به این انگیزه است که انسان به نظافت بدنش اهمیت بدهد و در جهت سلامتی بدنش بکوشد. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) میگوید: «اِنَّ لِبَدَنَکَ عَلَیکَ حَقا»؛ «برای بدن تو، بر تو حقی است
اسلام حتی به ورزش برای رشد بدن انسان توجه دارد و فقهای عظام نیز بابی را تحت عنوان «سبق و رمایه» به تیراندازی و سوارکاری اختصاص دادهاند، و در این باب احادیث بسیاری را ذکر کردهاند: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در حدیثی میگوید: اَلمُؤمِنُ القَوی خَیرٌ وَ اَحَبُّ مِنَالمُؤمِنِ الضَّعیفِ؛ مؤمن نیرومند از مؤمن ضعیف بهتر و محبوبتر است
این نکته را باید در نظر داشت که اگر اسلام به پرورش جسم انسان توجه دارد نه به این معنا است که خود بدن را هدف بداند و بخواهد قهرمان بپرورد، بلکه اسلام تقویت و رشد بدن را وسیلهای میداند برای رشد روح و روان، چرا که اسلام به تأثیر و تأثر متقابل جسم و روح اعتقاد داشته و سلامت بدن را زمینهای مهم برای تکامل روح میداند. اسلام میخواهد انسانهایی نیرومند بسازد تا همراه با رشد دیگر ابعاد وجودی از رشدی هماهنگ و متعادل برخوردار باشند. بنابراین اسلام، از یک سو بیتوجه به بدن نیست و از سوی دیگر جسم و بدن انسان را هدف تلقی نمیکند، بلکه آن را وسیلهای میداند برای رشد دیگر ابعاد وجود انسان.
منابع
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: موسسه الاعلمی، ۱۳۹۰،جلد 1
عزیزی کیا، غلامرضا، بررسی نیازهای انسان از دیدگاه قرآن با تاکید بر تفسیر المیزان، فصلنامه معرفت، شماره یازدهم، 1399
مکارم شیرازی ، ناصر و دیگران ، تفسیر نمونه، جلد ۶، چاپ دهم، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1371
علوم قرآنی
در شماره 79 به تمثيلي از تمثيلات قرآني با موضوع پیر زن نخ ریس پرداختيم و اين شماره به ياري خداوند به تمثيل انفاق ریاکارانه از نگاه قرآن ميپردازيم
یکی از اموری که در آیات قرآن بدان اشاره شده است مسئله انفاق کردن است که این امر نشاندهنده اهمیت این مفهوم در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان است. انفاقی که مورد توجه قرآن می باشد انفاق از سر اخلاص و برای بدست آوردن رضایت خداوند میباشد و مورد تاکید است که انسان اینگونه انفاق نماید تا از پاداش آن در دنیا وخصوصاً جهان آخرت بهره ببرد و انفاقی که از سر ریا و نشان دادن به دیگران باشد ارزشی نداشته و شخص از آن بهرهای نمیبرد و مورد مذمت آیات قران و روآیات قرار دارد.
- تمثيل انفاق رياكارانه
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (بقره/ 264) اى اهل ايمان صدقات خود را به سبب منّت و آزار تباه نسازيد مانند آن كه مال خود را از روى ريا انفاق مىكند و ايمان به خدا و روز قيامت نمىآورد
مثل چنين مرد رياكار بدان ماند كه دانه را بر قطعه سنگى كه قشر نازكى از خاك بر آن باشد، بپاشد و تند بارانى غبار آن را بشويد و آن را صاف كند و توانايى به دست آوردن حاصلى را از آن نداشته باشند و خداوند كافران را هدايت نمىنمايد
قران کریم این نوع انفاق را تشبیه به - دانه بر سنگ سخت افشاندن! کرده است.مانند اینکه انسان دانههاى چندى در مشت گرفته تا بيفشاند شايد كه ثمر و نتيجهاى به او باز پس دهد. و اگر از چنگ حوادث روزگار سالم برهد، در روز برداشت، انبان او نيز چون نيكبختان سعادت پيشه، تهى نباشد بلكه دلشاد باشد از كشته خود كه چنين نتيجه نيكويى داشته است
امّا اين زارع ديوانه و ناشى را ببين! به جاى اين كه دانهها را در زمينى قابل كشت و مستعد بپاشد، بر سنگى ستبر و سخت غير قابل كشت و رويش كه در مسير خود يافته مىريزد و مسرور از اين كشت خود!! سنگ را زمينه رويش نيست، فقط قشر نازكى از خاك و غبار بر آن نشسته كه آن نيز به وسيله باران تندى كه ببارد شسته مىشود و كاملا صاف مىگردد
اين بيچاره با چنين كشت بىفايده و بىاثر اگر به انتظار نتيجه آن نشيند، كارى است بيهوده و زحمتى است بر باد رفته. كه سنگ را نشايد جوانهاى پروراندن و ميوهاى دادن، چه، زمينه آن را دارا نمىباشد. او با اين كار خود طرفى به جايى نخواهد بست و راه به سعادتى نخواهد جست. آخر كار نيز سرافكنده و چشم گريان است و بر زبانش كلمه « ...رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ.جاری است (مؤمنون/ 100- 99)
اين مثل كسانى است كه انفاق مىكنند امّا از روى ريا و براى جلب توجّه مردم و كسب شهرت و آوازه، نه براى خشنودى و رضايت خدا. در هنگام عمل انفاق، به مردم هم منّت گذاشته و با زبان و افعال خود به آزار و اذيّت آنان نيز مىپردازند. به نفس عمل و حقيقت آن هم اعتقاد و اطمينانى ندارند؛ ليكن در انظار عموم بخششى مىكنند تا وجهه «حاتم طايى» را يدك كشند كه اعمال اين رياكاران سود و بهرهاى برايشان در بر ندارد بلكه باطل و بىاثر است كه خدا اعمال متّقين را قبول مىكند. (إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ- «مائده/ 27») و اعمالشان در ميزان حق و سنجش- يوم البعث- وزنى دارد و جايگاهشان نيز-جنّات الفردوس- « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا (كهف/ 107) » است
امّا ريا كاران و كافران، اعمالشان حبط خواهد شد و در مقياس قيامت وزنى نخواهد داشت كه قرآن فرمايد: «اى رسول، به امّت بگو كه مىخواهيد شما را به زيانكارترين مردم آگاه سازم؟
زيانكارترين مردم آنها هستند كه عمرشان را در راه حيات دنيوى تباه كردند و به خيال باطل مىپنداشتند نيكوكارى مىكنند. همين دنيا طلبانند كه به آيات خداى خود كافر شدند و روز ملاقات خدا را انكار كردند. لذا اعمالشان همه تباه گشته و روز قيامت آنها را هيچ وزن و ارزشى نخواهيم داد. اينان چون كافر شده و آيات و پيامبران مرا استهزاء كردند به آتش دوزخ كيفر خواهند يافت.» (كهف/ 106- 103)
حضرت على (ع):» كلّ حسنة لايراد بها وجه الله تعالى فعليها قبح الرّيا و ثمرتها قبح الجزاء» هر كار نيكى كه خداى تعالى به آن اراده نشود زشتى ريا بر آن بار است و ميوهاش بد جزا داده شدن است.(غرر الحكم، ص 549)
تفسير... كسى كه در انفاق خود مرتكب ريا مىشود در ريا كردنش و در ترتب ثواب بر انفاقش حال سنگ صافى را دارد كه مختصرى خاك روى آن باشد همين كه بارانى تند بر آن ببارد، همين بارانى كه مايه حيات زمين و سرسبزى آن و آراستگىاش به گل و گياه است، در اين سنگ خاك آلود چنين اثرى ندارد و خاك نامبرده در برابر آن باران دوام نياورده به كلى شسته مىشود، تنها سنگى سخت مىماند كه نه آبى در آن فرو مىرود و نه گياهى از آن مىرويد ... بدون اين كه نقصى و قصورى در ناحيه آب و خاك باشد. حال رياكار نيز چنين است
براى اين كه وقتى رياكار در عمل خود خدا را در نظر نمىگيرد ثوابى بر عملش مترتّب نمىشود هر چند كه جرم عمل هيچ نقص و قصورى ندارد، چون انفاق سببى است روشن براى ترتب ثواب، ليكن به خاطر اين كه قلب صاحبش چون سنگ است استعداد پذيرفتن رحمت و كرامت ندارد « الميزان، ج 4، ص 338- 337.».
منابع
قرآن
جهان بخش ثواقب، تشبيهات و تمثيلات قرآن، 1جلد، نشر قو - تهران، چاپ: اوّل، 1376. ارزش علم و عالم در اسلام ..... ص : 189
طباطبايى. سيد محمد حسين. تفسير الميزان. ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى. مجلّدات چهل گانه. قم: مؤسسه مطبوعاتى دار العلم، بىتا. ج 38، ص 181 با تصرّف.
آمدى. عبد الواحد. غرر الحكم و درر الكلم. ترجمه محمّد على انصارى. 2 ج در يك مجلّد. تهران: چاپ افست، تاريخ مقدّمه 1376 ق.