قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
نسیم دانش شماره 20-21
شیطان و شیطان پرستی در قرآن و دنیای معاصر
معنای شیطان:
1- به معنای دور شدن و پستی است. 2- شیطان به موجود سرکش و متمرّد اطلاق می شود اعم از انسان، جن و یا جنبدگان دیگر . 3- به هر موجود موذی، مضرّ، طاغی، سرکش و منحرف نیز اطلاق می شود.
انواع شیطان
شیطان دو نوع است:
1- شخصی: داستان سجده نکردن ابلیس بر حضرت آدم و سرپیچی از فرمان الهی از نوع اوّل است. و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس (بقره/34). هنگامی که به ملائکه گفتیم به آدم سجده کنید پس سجده کردند مگر ابلیس.
ابلیس نام خاصی برای آن موجود است که به سبب نافرمانی از درگاه رحمت خدا رانده و طرد شد و اکنون نیز برای فریب انسان ها با لشکر و جنود خود در کمین است. امام رضا (ع) فرمود: ابلیس را ابلیس نامیده اند چون از رحمت خداوند مأیوس و غمناک است.
2- وصفی: شیطان وصفی نوعی از شیطان است که صفات و ویژگی های شیطان در او هست و این نوع از شیطان هم در جنّ و هم در اِنسان وجود دارد.
بنابراین شیطان مفهوم وسیعی دارد که می شود آن را در مورد هر موجود طغیانگر و هر قدرت بدکار و فتنه انگیزی به کار برد.
چرا خداوند شیطان را آفرید؟
بسیاری می پرسند: با این که خداوند می دانست شیطان سرچشمه همه وسوسه ها و گمراهی ها و فریب کاری و بدبختی هاست. چرا خدا شیطان را آفرید؟ اگر خدا انسان را برای تکامل و رسیدن به سعادت آفرید، وجود شیطان که یک موجود ویران گر و ضد تکامل است چه دلیلی می تواند داشته باشد؟
اگر اندکی فکر کنیم خواهیم دانست که وجود شیطان، این دشمن خطرناک نیز کمکی است به پیشرفت و تکامل انسان ها و برای آن کسانی که ایمان دارند و می خواهند راه حق را بپیمایند وجود او مضر و زیان آور نیست، بلکه باعث پیشرفت و تکامل است.
وجود یک دشمن قوی در مقابل انسان باعث پرورش و ورزیدگی او می گردد. هم چنین همیشه در میان تضادها بالندگی و رشد معنا پیدا می کند، هیچ موجودی راه کمال را نمی پوید مگر این که در مقابل دشمن نیرومندی قرار گیرد.
قهرمانان بزرگ، کسانی هستند که با حریفان نام آور و سخت، زور آزمایی کرده اند؛ بنابراین، چه جای تعجب که بندگان بزرگ خدا با مبارزه مستمر و پی گیر در برابر شیطان، روز به روز قوی تر و نیرومندتر شوند. دانشمندان امروز در مورد فلسفه وجود میکرب های مزاحم می گویند: اگر آنها نبودند، سلول های بدن انسان در یک سستی و بی حالی فرو می رفتند و احتمالاً رشد و نمو انسان از 89 سانتی متر تجاوز نمی کرد و همگی به صورت آدم هایی کوتوله بودند و به این ترتیب، انسان های کنونی با مبارزه جسمانی با میکرب های مزاحم، نیرو و نمو بیشتری کسب کرده اند.
اگر شیطان نباشد، اگر دعوت به بدی نباشد، عمل صالح نیز ارزش ندارد. برای مثال دو نفر را در نظر بگیریم که یکی اساساً برایش امکان دزدی وجود ندارد و از اول آنچنان تحت مراقبت است که اصلاً راه دزدی را بر او بسته اند، بیست سال خدمت می کند بدون اینکه دیناری دزدی کرده باشد. یکی دیگر هم راه دزدی به رویش باز است و هم راه اصلاح، به طوری که هر سال می تواند میلیونها تومان دزدی کند، ولی با این وجود این کار را نمی کند. هر چند هیچ کدام از این دو دزدی نکرده اند. اما کدامیک امین است و به کمال نفسانی خویش رسیده است؟ بنابراین وجود شیطان از نظر نظام کلّی ضرورت دارد. (کتاب توحید شهید مطهری ص 340)
از آیات قرآنی استفاده می شود پس از رانده شدن شیطان از درگاه الهی شیطان از خداوند مهلت خواست و خدا تا وقت معینی به او مهلت داد و شیطان پس از گرفتن مهلت اظهار داشت که فرزندان آدم را وسوسه خواهم کرد و آنها را وادار به انجام کارهای بد خواهم نمود. (حجر/ 40-36)
اکنون باید دید که چرا خداوند به شیطان اجازه داد که فرزندان آدم را وسوسه کند و زمینه گمراهی آنها را فراهم سازد؟ در پاسخ می گوییم: خداوند انسان را آفرید و به او اختیار و آزادی انتخاب داد به طوری که انسان در انتخاب خیر و شر آزاد است او می تواند راه انبیاء را در پیش گیرد و به سعادت ابدی برسد و می تواند از خدا و پیامبر فاصله بگیرد و به گناه و معصیت و شر روی آورد.
در این میان خداوند با ارسال پیامبران و کتب آسمانی، انسان را به سوی خیر دعوت کرد لازم بود نیرویی هم باشد که انسان را به سوی شر و بدیها دعوت کند تا آزادی انسان در اختیار از بین نرود و او بر سر دو راهی قرار بگیرد.
ویژگی ها و مشخصات شیطان:
1- شیطان «ابلیس» از آتش آفریده شده است. (اعراف 12)
2- شیطان از طایفه جن است. (کهف 5)
3- شیطان دارای ذریّه و نسل است. (اعراف 27)
4- شیطان رانده شده از رحمت الهی و مورد لعنت است. (حجر 34)
5- مکر و حیله او ضعیف است. (نساء 76)
6- شیطان موجودی عصیانگر در برابر فرمان الهی است. (مریم 44)
7- شیطان دشمن آدم و فرزندان اوست. (یوسف/5)
8- شیطان کارهای زشت را در نظر انسان خوب جلوه می دهد. (نمل/24)
9- شیطان امر به فحشا و فساد و گناه می کند. (بقره/268)
10- شیطان باعث فراموشی ذکر و یاد خدا می شود. (یوسف/42)
11- شیطان وسوسه می کند در سینه های مردم. (ناس/5)
12- شیطان برای رسیدن به اهداف خود در بین مردم نزاع و فساد انگیزی می کند همان کاری که بین حضرت یوسف و برادرانش انجام داد.[یوسف/100]
13- «همانا نجوا از شیطان است تا کسانی که ایمان آورده اند را محزون و غمگین سازد.»[مجادله/10]
14- «شیطان می خواهد به وسیله شراب و قمار بین شما دشمنی بیاندازد.»[مائده /91]
هشدارهای قرآن به انسان در مورد شیطان:
الف- «ان الشیطان للانسان عدو مبین»؛ شیطان دشمن آشکار انسان است.
ب- ای فرزندان آدم شیطان شما را فریب ندهد آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد.
ج- هر کس شیطان را به جای خداوند به عنوان ولی و سرپرست خود انتخاب کند زیان آشکاری کرده است.
د- هر آینه جهنم را از تو و بندگانی که از تو پیروی کنند پر خواهم کرد. با توجه به این همه هشدارهای قرآنی و انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام و پیامدهایی که پیروی از شیطان دارد چرا انسان ها به این هشدارها بی توجه هستند؟
در پاسخ باید بگوییم که چند عامل موجب این بی توجهی شده است:
1- شیطان آنچنان مخفی و پنهان در انسان نفوذ می کند که انسان فکر می کند این خود اوست که چنین تصمیمی را گرفته است و دشمنی را احساس نمی کند.
2- راه شیطان راه آسان و همواری است. حضرت علی (ع) می فرماید: بدانید که شیطان راه خود را آسان و هموار می سازد تا به راحتی به دنبال او بروید و از او پیروی کنید.
3- فوری نبودن نتایج پیروی از آن دشمن خطرناک. یعنی اغلب نتایج بنیان کن پیروی از نفس اماره و شیطان، چنان فوری نیست که انسان با چشیدن طعم تلخ آن در برابرش مقاومت ورزد.
4- لذت گرایی افراطی که قوای مقاومت را از انسان می گیرد.
5- تنوع و انعطاف پذیری شگفت انگیزی که در شیطان نیز یکی از عوامل تأثیرپذیر انسان از برنامه های شیطان است.
روشهاي شیطان در گمراه کردن انسان
مرحله اول: شيطان سعي مي كندكه انسان را وادار به كفر يا شرك كند، دراين حالت اگر شخص مسلمان باشد، كار او را به مرحله دوم مي كشاند.
مرحله دوم : مرحله بدعت است، يعني آنچه را خداوند به آن دستور نداده يا رسول نسبت به آن امر نكرده است، وارد دين كرده وبه آن عمل مي كند.
مرحله سوم: مرحله ارتكاب گناهان كبيره است، و اگر خداوند انسان را از مرتكب شدن به اين اعمال زشت محفوظ دارد، شيطان در اين مرحله بازنااميد نيست از اينكه انسان را فريب دهد.
مرحله چهارم: مرحله گناه صغيره ومرتكب شدن به آنها است اگر انسان در اين مرحله از ارتكاب به آنها محفوظ شود، مجددا شيطان او را به كارهاي شيطاني ديگر، مشغول مي دارد.
مرحله پنجم: شيطان، انسان را به انجام اعمال مباح مشغول مي دارد، بدين ترتيب كه انسان خود را مشغول وسرگرم مي كندووقت خود را صرف كارهاي مباح ميكند، وبه امور مهمتري كه به آن دستور داده شده، نمي پردازد.
مرحله ششم: دراين مرحله شيطان، انسان را به كاري مشغول مي دارد و او را از انجام عملي كه نسبت به آن كار افضل تر وبرتر است، باز مي دارد، مثلاً آنقدر خود را به انجام عمل مستحب مشغول وسرگرم مي كند كه واجب را ترك مينمايد!!
پس شيطان نسبت به انجام افكار بد خود حريص و جدّي است اما در عمل كردن به برنامه هاي خود، قدم به قدم انسان را وادار به انجام آن مي كند، همانطور كه خداوند مي فرمايد: از روزی های پاک که خدا نصيب شما كرده است و براي شما حلال نموده است بخوريد و از راههاي شيطان پيروي نكنيد، بيگمان شيطان دشمن آشكار شماست (الأنعام: ١٤٢).
شيطان هر دفعه از انسان چيزي يا كاري مي خواهد وبه همين ترتيب كار خود را ادامه ميدهدتا به هدفش برسد، و در هر كسي با توجه به موقعيت وتناسب حال وشخص مورد نظر، نفوذ مي كند مثلاًبرانسان زاهد از راه زهد، بر يك عالم از راه علم و بر يك جاهل از طريق جهل و ناداني نفوذ می کند.
راه هاي نفوذ شيطان در انسان
1- ايجادفتنه و آشوب در بين مسلمانان و همچنين سوء ظن در بين آنان رسول خدا (ص) مي فرمايد: شيطان از اينكه بندگان صالح خداوند او را عبادت كنند، نااميدشده است ولي هميشه در تلاش است تا در بين آنان فتنه و آشوب و جنگ و جدل ايجاد كند.
شیطان سعي مي كند كه در بين مسلمانان دشمني، كينه، فتنه وآشوب ايجاد كندو بدين ترتيب آنها را با همديگر مشغول نماید.
صفیه دختر حیی نقل می کند: رسول الله در مسجد اعتكاف كرده بود، من هم شبانه براي ديدن او رفتم وبا او در رابطه با آنچه كه لازم بود، صحبت كردم، سپس خواستم كه به خانه برگردم، رسول الله نيز همراه من آمد، دو مرد از انصار از كنار ما گذشتند، زمانيكه رسول الله را ديدند، با عجله رفتند. رسول الله فرمود:صبركنيد عجله نكنيد، همانا اين زني كه با من است، ام المومنين-صفيه دختر حيي است. »
آن دو مرد گفتند: اي رسول خدا-سبحان الله، يعني پناه مي بريم به خداي پاك ومنزه از اينكه در مورد شما فكربد بكنيم. سپس رسول الله فرمودند:«همانا شيطان مانند خون در بدن انسان جاري است (يعني هر لحظه مانند خون كه در بدن جاري است وسوسه هاي شيطاني نيز در فكر وخاطر انسان نفوذ مي كند)ترسيدم كه مبادا فكر بدي يا چيزي رادر دل شما بياندازد. هرگاه مردي با زني در شب رفت وآمد كند، ميتواند زمينه شك وترديد، وسوء ظن براي ديگران فراهم كند به همين دليل رسول الله خواست كه اين زمينه را از بين ببرد لذا مي فرمايد: عجله نكنيد، همانا اين زني كه همراه من است، صفيه است»… با توجه به اين مساله مي توان نتيجه گرفت كه:
برهركسي واجب است كه هر گاه در معرض اتهام وسوء ظن قرار گرفت، حقيقت موضوع را براي كسي كه تو را در آن موقعيت مي بيند، توضيح دهي تا واقعيت رابشنودوجاي هيچ گونه شك و ترديد وسوء ظني باقي نماند. پس ايجاد سوء ظن در مورد ديگران يكي از راههاي نفوذ شيطان است.
2- آرايش و زيبا جلوه دادن بدعت براي انسان:
بعضي ها مي گويند:«مردم از دين، دور شده اند، شايد ما با آوردن وساختن بعضي احاديث آنان را بترسانيم وبه دين برگردانيم. »
لذا احاديثي را اختراع مي كنند و آن را به پيامبر (ص) نسبت مي دهند ومي گويند:مادروغ مي گوييم ولي به رسول الله (ص) دروغ نسبت نمي دهيم بلكه به خاطر او دروغ ميگوييم!!حديثي را اختراع مي كنند تا بوسيله آن مردم را از آتش جهنم بترسانند!!از يك طرف آتش جهنم را بطور غريب وترسناكي براي مردم جلوه سازي كرده واز طرف ديگر بهشت را عجيب وغريب فرض ميكنند!در حاليكه ما مي دانيم كه عبادات توقيفي هستند، يعني همانطوريكه از طرف رسول الله (ص) آمده اند يا آنگونه كه از جانب خداوند سبحانه وتعالي به سوي رسول الله (ص) آمده اند، قبول كرده ومي پذيريم، لذا ما نمي توانيم از آنها كم ويا زياد كنيم، وآنطور كه دوست داريم آنها را تغيير دهيم، در غير اينصورت اگر تغيير وتحولي، در آنها صورت بگيرد، بدعت و از كارهاي شيطان است!
3- رسيدگي كامل به يك چيز و عدم رسيدگي و كوتاهي در موارد ديگر:
شیطان برای نفوذ، از اعمال مثبت انسان وارد می شود، به طوری که فردي مثلا مرتكب گناهان و نافرمانيهاي زيادي ميشود و در عين حال نماز مي خواند و معترف است به اينكه نماز ستون دين است، و اولين عمل از اعمال انسان كه در روز قيامت از آن سوال مي شود، نماز است لذا معتقد است كه مرتكب شدن به بعضي گناهان لطمه اي به او وارد نميسازد!!در اين حالت نماز را طوري براي خود تعريف ميكند كه بزرگترين عبادت است تا بدين ترتيب كوتاهي خود را در مورد ساير عبادات ديگر توجيه كند وبا اين كار مي خواهد نمازرا وسيله اي براي پوشاندن و در حقيقت مخفي كردن كوتاهي ها و ارتكاب معاصي و گناهان خود قراردهد. درست است كه نماز، اساس دين است، ولي كل دين نيست، با اين روش وطرزفكر، شيطان پرده بركوتاهي وسستي هاي او مي كشد، در بعضي موارد، شيطان به اين طريق در شخص نفوذ پيدا مي كندكه آن شخص مي گويد: (الدين المعامله)… دين يعني ارتباط وبرخورد درست با مردم ومهمترين چيز آن است كه با مردم خوب باشي، رفتار درست داشته باشي، به آنان دروغ نگويي، و آنان را فريب ندهي، اگر چه نماز هم نخواني؛ زيرا رسول اكرم (ص) ميفرمايد: «الدين المعامله» دين يعني ارتباط و برخورد درست با مردم.
ويا شخص ديگري مي گويد: مهمترين چيز، نيت پاك است!من هيچ وقت، حسد، كينه ودشمني نسبت به مردم در دل ندارم در حاليكه هيچگونه عمل صالحي هم انجام نميدهد، فقط به اين مورد كه همان نيت پاك است، اكتفاء مي كند! باید گفت: از کوزه همان برون تراود که در اوست.
4- تاخير، دست به دست كردن، امروز وفرداكردن، به عقب انداختن:
از راههاي ديگر نفوذشيطان، دست به دست كردن وبه عقب انداختن، بلندپروازي، وآنچه را كه بعضي از مردم به اسم «العائق الكبير»مانع بزرگ يا سدراه بزرگ، مي نامند، است.
بعضي از مردم هر نوع از مسئله اي را كه براي آنان پيش مي آيدبه عنوان سد و مانع، قلمداد مي كنند مثلاً ميگويد:هرگاه از تحصيل فارغ شدم -ان شاء الله-توبه ميكنم! يعني تحصيل را به عنوان سدّ ومانعي در مقابل توبه كردن قرار داده است و از تحصيل که فارغ شود مي گويد: هرگاه وظيفه خود را كامل نمودم، توبه خواهم نمود، درحاليكه وظيفه خود را تكميل مي كند ولي باز توبه هم نمي كند. به همين ترتيب ادامه ميدهديا مي گويد:وقت زیاد است هرگاه به حج رفتم توبه می کنم هميشه در مقابل خود مانع وسدّ ايجاد مي كند، دست به دست مي كند، به تاخير مياندازد، وهمراه با آرزوهاي دست نيافتني يا بلند پروازي زندگي مي كند، همينطور به زندگي خود ادامه مي دهد مي ميرد وزندگي واقعي وحقيقي خود را شروع نميكند. هدف نهايي كه شيطان از تو مي خواهدآن است كه تو را از عمل بازداردويا آن را به تاخير بيندازي، دست به دست بكني، واين يكي از راههاي بسيارخطرناك، براي نفوذ شيطان درانسانهاي صالح است.
ابن الجوزي در كتاب خود بنام(تلبيس ابليس)مي گويد: بسياري از افراد هستند كه خيلي جدي وقاطع مي خواهند كاري را انجام دهند، ولي شيطان او را دست به دست كرده وكاراو را به تأخير مي اندازد. او را وادار مي كند كه بگويد: انجام خواهم داديا خواهم رفت، و افراد زيادي هستند كه سعي مي كنند كار خوب انجام دهند ولي شيطان او را ازآن كار باز مي دارد يا او را به تاخيركردن درآن كار وادار مي كند، مثلاً، شيطان عادتاً تنبلي را دوست دارد، ودوست دارد كه انجام دادن كار را به تاخير بيندازد، وچه بسا شيطان برعابدي كه درشب نماز ميخواندنفوذ كرده واو را وسوسه مي كند وبه او ميگويد:شب دراز است تا صبح وقت داري واو را به همين ترتيب وسوسه مي كندونمي گذارد كه نمازش را بخواند!!
5- ايجاد احساس كمال و كامل بودن دروغي و جعلي و كاذب در انسان: مثلاً شيطان اين احساس را در درون انسان ايجاد مي كند كه او كامل است وهيچ عيب ونقصي در اونيست. به او ميگويد:تواز هركس ديگري غير از خود بهتر وبرتر هستي، تونماز مي خواني درحاليكه بسياري از افراد هستند كه نماز نمي خوانند، توروزه مي گيري درحالي كه خيلي از افراد هستند كه روزه نمي گيرند، تورا وادار مي كند كه خود را با كساني كه نسبت به تو در انجام دادن اعمال صالح مثل نماز، روزه و… كوتاهي مي كنند، مقايسه كني. وايجاد اين نوع احساس وطرز فكر از طرف شيطان فقط بخاطر اين است كه تو را از انجام عمل صالح بيشتر وبهتر باز دارد. در اين رابطه به وسوسه هاي شيطان جواب نده، هيچوقت خود را بهتر وبرتر از ديگران نبين بلكه مدام سعي كن كه اعمال صالح خود را بيشتر و بهتر کنی.
انسان خود را با كسي مقايسه كند كه هميشه روزهاي دوشنبه وپنجشنبه روزه مي گيرد، درحاليكه تو اين سنت را رعايت نمي كني، وخود را با او مقايسه كن كه تمامي سنت ها را انجام ميدهدوتوآنها را انجام نمي دهي. اين نوع مقايسه كردن مطلوب ومورد نظر است.
6- عدم تشخيص و ارزيابي دقيق ودرست، نسبت به خود واستعدادهاي دروني: شيطان براي نفوذ در نوع نگرش انسان به خود، با دو روش عمل می کند:
الف- نگرش غرور، خودپسندي، خودبيني و تكبّر:شيطان، انسان را طوري وسوسه مي كند كه هميشه باديد، خودبيني وخودپسندي، به خود نگاه كند، لذا با اين روش، انسان را دچارغرور و تكبّر مي كند، به او ميگويد: تو اين كار را انجام مي دهي آن كار را انجام ميدهي، به خودت نگاه كن، ببين كه چه كارها كرده اي، در نتيجه اين وسوسه ها، انسان تغيير پيدا كرده وتكبرميكندواحساس غرور به او دست مي دهد، ديگران را تحقيروكوچك مي شمارد، حق را انكار مي كند واگر اشتباهي از طرف او رخ دهد، از اينكه توبه كندواز كار خود پشيمان شود، خودداري مي كند، واينكه درمجلس درس كس ديگري بنشيند وعلم يادبگيرد، خودداري ميكند.
بر هر انساني واجب است كه تلاش كندوخود را طوري يادبدهد، كه عادات وصفات نادرست وناشايست را بجاي اينكه از مردم مخفي بدارد، آنها رااصلاح كرده و از خود دور كند.
ب- نگرش، تواضع، پستي وخود كم بيني، خود را كوچك شمردن:در اين روش، شيطان به تو مي گويد:بايد متواضع باشي، هر كسي كه بخاطر خدا تواضع و فروتني كند، خداوند، منزلت و شخصيت او را بالا مي برد، تو براي انجام اين كارها توانايي و استعداد كافي نداري ونمي تواني آنها را انجام دهي، پس خودت را دخالت نده، اين كارها مخصوص افراد برجسته وشخصيتهاي ممتاز وطراز اول است.
هدف اين است كه شيطان تو را از هدف اصلي رسالت خويش، دور كند، لذا از طريق تواضع وارد مي شود و تو را وسوسه مي كند، باعث مي شود كه توخود را تا حدي، كوچك وناتوان احساس كني كه نتواني از استعدادها وتوانائيهايي كه داري، نهايت استفاده را بكني، همگي ما در مقابل، توانايي ها واستعدادها، مسئول هستيم، بايد ازآنها استفاده كند، و اگر آنها را بكار نگيرد، و در روز قيامت در مقابل اين نعمتهايي كه به او داده شده، از او سوال وجواب مي شود اين كار، نشانه تواضع نيست، بلكه نشان دهنده، فرار كردن از مسئوليتها وفراركردن از واجبات است. ولي شيطان به او مي گويد:ميدان را براي كسي كه از تو بهتر است، ترك كن، يعني فرصت را به كسي كه از تو بهتر وبرتر است، بده دعوت به دين، عملي شريف ومبارك است، و اين كار مردان برجسته و شخصيتهاي ممتاز، واستثنايي وانگشت شمار است. وشيطان طوري او را وسوسه مي كند ودر او ايجاد فكر مي كند، كه آن فكر ووسوسه فرد مورد نظر را در انجام ندادن اين كار، مساعدت و ياري مي كنند، در نتيجه، انسان در اداء رسالت خود دچار اشتباه وخطا ميشود و اين اشتباه و خطا كه همان پنهان كردن استعدادهاي ذاتي و تواناييهاي دروني وهمچنين دور شدن او از انجام رسالت انساني خود كه همان هدايت عموم مردم در حد توانايي خود اوست، باعث مي شودكه اين نوع اشتباه و خطا را در بين عموم مردم تعميم و گسترش دهد، واين نهايت كار شيطان و از راههاي نفوذ او در بين انسانهاست.
7- ايجاد شك و ترديد، دو دلي و بدگماني: ايجاد شك وترديد وبدگماني يكي از راههاي خطرناكي است كه شيطان بوسيله آن در انسان نفوذ پيدا كرده وبراو غلبه مي كند…و اين كار چگونه اتفاق مي افتد؟
شيطان فردي را که صادق، پايبند به اطاعت از اوامر الله به دور از كارهاي ناشايست و درآن مسير حركت مي كند، در رابطه با صحت ودرستي روش مورد نظر او را به شك وترديدمي اندازد، مخصوصاً زمانيكه اين شخص در برابر تعداد زيادي افراد گناهكار، افرادي كه پايبند به اطاعت از اوامر الله نمي باشند، قرار مي گيرد، شيطان او را به اينطريق دچار وسوسه مي كند كه:هل كل هولا الناس في النار وانت في الجنه؟!آيا تمامي اين مردم جهنمي هستند وفقط تو اهل بهشت هستي؟
طريقه برخورد درست وفكر صحيح آن است كه هيچگاه زيادي گروهي ويا كمي جماعتي را مقياس سنجش وصحت ونادرستي قرار ندهي …. حق آن است كه موافق كلام الله (قرآن) و مطابق كلام رسول الله (ص) باشد.
يكي از راههاي نفوذ شيطان در رابطه با شك وترديد، در زمينه نيت دروني شخص است؛يعني شخص را وسوسه ميكند كه در صداقت نيّت دروني خود نسبت به انجام كاري يا عملي شك وترديد و دودلي كند، به انسان ميگويد:توريا كار هستي، بخاطر ريا اين عمل را انجام ميدهي، تومنافق هستي؛ اين كار را بخاطر مردم انجام مي دهي نه بخاطر خداوند تمامي اين شك وترديدها، بخاطر اين است كه فرد، عمل مورد نظر را ترك كندوآن را انجام ندهد. از مثالهاي ديگري كه در اين رابطه مي توان به آن اشاره كرد. شخصي است كه ميخواهدصدقه بدهد، وديگري او را درحين انجام آن كار ميبيند، با خود مي گويد: هرگاه من را ببينيد، فكر مي كندكه من ريا كار هستم وبخاطراو اين كار را مي كنم؛بهترآن است كه اين صدقه را ندهم!! در حاليكه ما موظفيم در ارتباط با قضيه نيت به درون خودمان مراجعه كنيم، كه آيا اين كار را به خاطر رضايت الله انجام مي دهيم يا بخاطر رضايت غيرالله. اگر بخاطر رضايت الله است بهتر است آن عمل را انجام بدهيم هر چند كه مثلاًشخصي يا كس ديگري ما را ببيند، و اگر بخاطر رضايت غيرالله است، بايد نيت دروني خود را اصلاح نماييم.
8- ترساندن انسان: شيطان براي ترساندن انسان به دو روش عمل مي كند:
1-ترساندن از ياران شيطان:
شيطان، انسان را از لشكر و دوستان گناهكار و فاسق خود، ميترساند. مي گويد: مواظب آنها باشيد، آنها داراي نيروي قوي وسنگين هستند، لذا از ترس شيطان ولشكرووابسته هاي او، اطاعت از خداوند و رسول او را ترك كرده و به اوامر و دستورات الهي و رسول اكرم (ص) عمل نمي كند!
خداوند مي فرمايد: اين تنها شيطان است كه شما را از دوستان خود ميترساند، پس( ازآنجا كه شما به خدا ايمان داريد، بيباك ودلير باشيد)و از آنان مترسيد واز من بترسيد اگر مومنان(راستين)هستيد. (آل عمران/ ١٧٥)
2-ترساندن از فقر وتنگدستي:
خداوند مي فرمايد: شيطان شما را(به هنگام انفاق ميترساند)و وعده تهيدستي وتنگدستي به شما مي دهد و به انجام گناه شما را دستور ميدهد. (البقرة: ٢٦٨)
به انسان مي گويد: اگر اين كار يا شغل را ترك كني، كجا شغل ديگر پيدا مي كني؟ فقير و تنگدست خواهي شد؛ لذا او را از فقر مي ترساند، و او را مرتكب انجام كار حرام مي كند….
9- غفلت از یاد خدا:یکی از زمینه های نفوذ شیطان غفلت از یاد خداست. قرآن می فرماید: «هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را به سراغ او می فرستیم پس همواره قرین اوست.» [زخرف/36]
10- هواپرستی:موثرترین راه نفوذ شیطان و مهمترین ابزار کار او «هواپرستی» است زیرا تا جایگاهی در درون انسان وجود نداشته باشد شیطان قدرت بر وسوسه گری ندارد و جایگاه او چیزی جز هواپرستی نیست.
11- شرکت در مجالس آلودگان:در فرهنگ اسلامی برای حفظ شؤون انسانی و کرامت های اخلاقی و پاک ماندن از آلودگی ها از شرکت در جلساتی که به نوعی اعمال ناشایست در آن انجام می شود، شدیداً نهی شده است چرا که شرکت در چنین جلساتی به تدریج زشتی چنین اعمالی را در نظرها کم می کند و انسان را به سوی زشتی ها می کشاند.
12- دروغ: یکی از گناهان کبیره است که اگر کسی گرفتار آن شود، شیاطین بر او نفوذ پیدا خواهند کرد.
در روایات اسلامی دروغ به عنوان «کلید گناهان» شمرده شده است. امام حسن عسگری (ع) فرمود: «تمام پلیدی ها در اطاقی قرار داده شده و کلید آن دروغ است.»
13- نگاه: چشم و نگاه یکی از ابزارها و کمین گاه های شیطان است. حضرت علی (ع) می فرماید: «چشم ها کمینگاههای شیطان هستند.»
14- خلوت با نامحرمان: امام باقر (ع) فرمود: «ابلیس به حضرت نوح (ع) گفت ای نوح مرا در سه جا حاضر بدان زیرا من در این سه جا به بنده نزدیک تر هستم وقت غضب، هنگام قضاوت بین دو نفر، وقتی که با زن نامحرمی تنها باشی.»
15- عیوب اخلاقی: از راه های نفوذ شیطان در انسان داشتن رذیلت های اخلاقی چون:الف) خود پسندی ب) حرص ج) تکبر د) حسد هـ) تمایل به ستوده شدن
انواع دامهای شیطان:
الف- دوست ناباب:
دوست و همنشین بد می تواند یکی از دامهای خطرناک برای انسان باشد. قرآن از زبان افراد منحرف که گرفتار عذاب دوزخ شده اند چنین می فرماید: «وای بر من، ای کاش فلان مرد بدکار را رفیق نمی گرفتم، که رفاقت او مرا از پیروزی حق محروم ساخت و گمرا گردانید. آری شیطان برای انسان مایه سرافکندگی و خواری است. »
این آیات هشداری است به مسلمانان خصوصاً جوانان، که در انتخاب دوست از رفاقت با افراد ناباب پرهیز کنند و موجبات انحراف و گمراهی خود را با دست خویش فراهم نسازند. وقتی انسان با دوستان ناباب رابطه برقرار می کنند ناخودآگاه بسان بیماریهای واگیردار خصلت های آنان در او اثر می کند.
علی (ع) می فرماید: « از مصاحبت با فرد فاسد و شرور بپرهیزید که ناخودآگاه طبع تو، بدی را از طبع او می دزدد.»
ب- دنیا طلبی:
یکی از دامهای فراگیر و مستحکم شیطان دنیا است،منظور از دنیا چیست؟
منظور از دنیای ممدوح و دنیای مذموم چیست؟ انسان دو دنیا دارد: یکی ممدوح و یکی مذموم، یکی پسندیده و دیگری ناپسند. دنیای مذموم یعنی آن اموری که انسان را از اطاعت خدا و دوستی او و تحصیل آخرت باز دارد. در مقابل، هر چه باعث رضا و خشنودی خدای سبحان و سبب تقرّب و نزدیکی به حق تعالی گردد، آخرت است اگر چه به حسب ظاهر از دنیا باشد. به عنوان مثال : تجارت ، زراعت و اشتغال به کارهایی که به ظاهر رنگ دنیوی دارند اگر به خاطر تأمین هزینه های عیال و خانواده، اطاعت از امر خدا، صرف کردن مال در مصارف خیریه و مانند اینها باشد، در حقیقت اخروی است؛ و اگر سجّاده و نماز و تسبیح و صدقه دادن و ... که به ظاهر از امور اخروی هستند به خاطر ریا و سوء استفاده های دنیوی انجام شوند، در حقیقت از امور دنیوی محسوب می شوند.
با توجه به آنچه گفته شد معلوم می گردد که «حب الدّنیا رأس کلّ خطیئه»؛ «علاقه به دنیا سرچشمه هر خطا و گناهی است.» و یا اگر حضرت علی (ع) فرمود: «احضر الدّنیا فانّها شبکه الشیطان»؛ «از محبت دنیا بپرهیز زیرا آن تور شیطان است.» مراد دنیای مذموم و ناپسند است و اگر در برخی روایات دنیا به عنوان مزرعه آخرت (الدنیا مزرعه الآخره) معرفی شده است، مقصود دنیای ممدوح است.
هنگامی که پیامبر اسلام به مقام نبوت رسید بچه ها و سپاه ابلیس ترسان و هراسان حادثه رسالت پیامبر را به ابلیس خبر دادند و اظهار نگرانی کردند ابلیس گفت: آیا امت او به دنیا علاقه دارند؟ گفتند:«آری» ابلیس گفت:«پس غمی نداشته باشید اگر آن ها بت پرستی نکنند زیرا آن ها را که دل بسته به دنیا هستند همواره به سه کار وادار می کنم 1- تحصیل مال از راه حرام 2- مصرف آن در راه حرام 3- نپرداختن حقوق واجب الهی (مانند خمس و زکات)» [محجه البیضاء/ج5/ص234]
ج- آرزوهای دور و دراز:
داشتن آرزو به صورت معقول نه تنها عیب نیست بلکه عامل حرکت برای ساختن آینده است، آنچه عیب است آرزوهای دور و دراز و بی پایان است که انسان را به خود مشغول داشته و از حق باز
می دارد که یکی از دام ها و برنامه های شیطان محسوب می شود. قرآن به این شیوه شیطان اشاره نموده و می فرماید: «الشیطان سوّل لهم و املی لهم»؛ «شیطان اعمال زشت (منافقان را) در نظرشان زینت داده و آن را با آرزوهای طولانی فریفته است.»
علی (ع): «خطرناک ترین چیزی که بر شما می ترسم دو چیز است: پیروی از نفس و آرزوهای طولانی، اما پیروی از هوی و هوس مانع حق می شود و آرزوهای طولانی آخرت را به فراموشی می سپارد.» [نهج البلاغه/ خطبه 42]
د- تقلید کورکورانه:
یکی از دامهای شیطان بخصوص برای قشر جوان تقلید کورکورانه است تقلیدی که عقل و خرد و آگاهی به کلی نادیده گرفته شده و چشم و گوش بسته در پوشش، آرایش و خوراک از دیگری پیروی کند.
هـ- عشق های شیطانی:
یکی از دامهای شیطان عشق های شیطانی است که برخی از افراد بی بند و بار با ماسک عاشقی بدنبال صید و شکار دختران غافلند. عشقی که بر پایه هوس و جاذبه های ظاهری است، در حالی که عشق بر آب و رنگ و حسن صورت پایدار نمی ماند و زوال پذیر است.
و- همنشینی با هواپرستان:
نشست و برخاست با انسان های آلوده، خطرناک است؛ و جمع آنان گلوگاهی برای فریب آدمی است. چون در این جمع ایمان به دست فراموشی سپرده می شود و در عوض شیطان حضور فعال داشته و از این زمینه مساعد، بهره برداری کامل خواهد کرد.
حضرت علی (ع) فرمود : «مجالسه اهل الهوی منساه الایمان و محضره الشیطان»؛ «همنشینی با اهل هوی، فراموش خانه ایمان و محل حضور شیطان است. لذا در منابع اسلامی به شدت از آن نهی شده است.»
ز- یاس و ناامیدی:
امام خمینی (ره) می فرماید: «هیچ وقت یأس را به ذهنتان وارد نکنید.» «یأس از جنود ابلیس است یعنی شیطان انسان را به یأس وا می دارد.»
ح- شهوت گرایی :
یکی از دام های خطرناک شیطان دام شهوات است. پیامبر (ص) فرمود: «الشهوات مصاعد الشیطان»؛ «شهوت های گوناگون شکارگاههای شیطان هستند.» شهواتی همچون شهوت شکم، شهوت مال و ثروت، شهوت ریاست و مقام و ... شاید نیرومندترین آنها شهوت جنسی باشد زیرا این غریزه اگر رها شود، همچون موریانه که بی رحمانه بر درختان تناور هجوم می آورد و از درون آن را پوک و تهی
می سازد، جسم و جان آدمی را به تحلیل برده و رفته رفته به ویرانی و سقوط می کشاند. راه حل اصلی مهار شهوت جنسی، ازدواج است.
برای کنترل مثبت شهوت جنسی از راه های زیر می توان بهره برد:
1- پرهیز از فکر گناه
2- دوری از نگاه های تحریک آمیز: تأکید قرآن بر زنان و مردان این است که نگهداری و کنترل چشم از نگاه حرام و هوس آلود داشته باشند چون نگاه هوس آلود تیری مسموم از تیرهای شیطان است.
3- گوش ندادن به آوازها و موسیقی های تحریک کننده و مبتذل
4- اجتناب شدید از گفتگوها و نشست های غفلت زا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریک آمیز یکی از گام های کنترل مثبت است.
5- اعتدال در خوردن : پرخوری و بی نظمی در خوردن در ذخیره و انباشتن موادی که نیازمند تخلیه باشد موثر است.
6- اشتغال به ورزش و سرگرمی های مفید
7- انس با قرآن، تلاوت و تدبر و تفکر در مضامین قرآن شفای هر دردی و هر پریشانی را سامان می دهد و زخم های پنهان را التیام می دهد و همّت ها را بالا می برد.
ط- ارتباط با نامحرمان:
یکی دیگر از دامهای شیطان ارتباط با زنان نامحرم است. پیامبر (ص) فرمود: «از زنان (نامحرم) بپرهیزید زیرا شیطان در کمین است و هیچ یک از دامهای او برای صید پرهیزکاران مانند زنان، مورد اطمینان نیست.» و در روایت دیگر فرمود: «النّساء حباله الشّیطان»؛ «زنان (نامحرم) دام شیطانند.»
ی- عجله و شتابزدگی:
انسانهای عجول که زود دست به کاری می زنند بیشتر پشیمان و متحمّل خسارت می شوند و در مقابل، آنهایی که بدون عجله و با فکر دست به کار می شوند هم زودتر به نتیجه می رسند هم کمتر پشیمان می شوند. رسول خدا (ص) فرمود: «مردم را عجله هلاک می کند اگر آنها کارها را با تأمّل انجام می دادند کسی هلاک نمی شد.» و در روایت دیگر فرمود: «انّ الاناه من الله و العجله من الشیطان»؛ «تأنّی و ترک شتابزدگی از ناحیه خدا و عجله از شیطان است.»
عجله در چند مورد پسندیده است:
1- عجله در کار خیری که دقیقاً خیر آن تشخیص داده شده است.
2- عجله در توبه کردن چون ممکن است اجل مهلتش ندهد
3- عجله در انجام نماز اول وقت
4- عجله در ادای قرض و حق الناس
اشتباه شیطان:
بزرگترین اشتباه شیطان از آن جا سرچشمه گرفت، او فکر می کرد چون از جنس آتش خلق شده، واقعاً از آدمی که از خاک به وجود آمده بهتر و بالاتر است ؛ در حالی که اگر قدری از تعصب و تکبر و لجاجت پایین می آمد می فهمید که به دلایل ذیل آدم (ع) از او برتر است.
1- همه مواد غذایی، جواهرات با ارزش و قیمتی، نیروی بدنی و جسمی انسان و حیوانات، تمام نیروی فکری و عقلی از خاک است، اگر خاک نباشد هیچ چیز نیست، ولی آتش این همه ویژگی ها را ندارد.
2- اگر تکبر و خودبینی را کنار می گذاشت. اقرار می کرد که خاک خواصی دارد. مثلاً گیاهان را می رویاند و نقش و نما به آن می دهد و قابل ترقی است. به همین دلیل روح خدایی به آن تعلق گرفت و چنان قابلیتی را پیدا کرد.
3- اگر با چشم تواضع نگاه می کرد می دیدکه خاک امین و امانت دار خوبی است و هرچه را که به عنوان امانت به او دهند پس از گذشت صدها یا هزاران سال بی آن که در آن خیانتی کند، پس می دهد.
4- اگر حقیقت بین بود اقرار می کرد که خاک متواضع است و تواضع یکی از صفات نیک و پسندیده می باشد. ولی آتش متکبر و سرکش، طالب بزرگی و خودبینی می باشد و مسلماً تواضع از تکبر بهتر است.
5- از خصوصیات خاک و گِل این است که حالت چسبندگی و نگاه دارندگی دارد و موقعی که با روح ترکیب شود فیوضات الهی را به خود می گیرد. از همین رو، وقتی روح در آدم دمیده شد، سجده گاه فرشتگان قرار گرفت. ولی آتش چنین نیست.
6- گِل مرکب از آب و خاک است، همان آبی که مایه حیات و زندگی هر چیزی است. چنان چه خداوند می فرماید: و جعلنا من الماء کل شیئی حی افلا یؤمنون؛ آیا کافران نمی دانند که ما هر چیز زنده را از آب قرار دادیم؟ (مایه حیات و زندگی هر چیزی از آب است) آیا ایمان نمی آورند؟
همان خاکی که مایه نشو و نما و رویاندن است، هنگامی که با آب در هم آمیزند، نفس حیوان را آن متولد می شود مانند انسان که روح با خدا در هم آمیخته شد و روح پرستنده و پیکر ستایش گر آفریده شد.
دوستان شیطان در امت اسلامی:
روزی حضرت رسول اکرم (ع) با شیطان ملاقات کرد و فرمود: ای لعین! دوستان تو از امت من چند نفرند؟
شیطان گفت: دوازده نفر!
1- امیر ستمگر.
2- ثروتمند خود خواه.
3- کسی که باک ندارد که از کجا بدست آورد و در کجا به مصرف می رساند.
4- عالِمی که پادشاه ستمکاری را بر ظلم و جورش تأیید کند.
5- تاجر خائن که در تجارت خود به مردم خیانت می کند.
6- محتکر که ارزاق مردم را ارزان می خرد و برای گران شدن ذخیره و انبار می کند.
7- زناکاران، اعم از زن و مرد.
8- رباخواران که مال فقیران را به این وسیله از کفشان بیرون می آورند.
9- افراد بخیل که از انفاق مال خود بخل می ورزند و دیگران را از آن محروم می کنند.
10- کسانی که در نماز سستی می کنند و توجهی به آن ندارند.
11- کسانی که در میان مردم سخن چینی می کنند و آنان را به جان هم می اندازند.
12- کسانی که مست و بیهوش هستند.
برادران شیطان:
کسانی که حق خویشان و هموطنان و بیچارگان و درماندگان را پایمال می کنند و اسراف و تبذیر
می کنند و مال خود را در راه غیر صحیح و فساد مصرف می نمایند، یا بدون انگیزه دارایی خود را ریخت و پاش می نمایند و به مصرف صحیح و عقلانی نمی رسانند. چنین افرادی برادران شیطان اند. قرآن می فرماید:
«ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین و کان الشیطان لربه کفروا» به درستی که تبذیر کنندگان برادران شیطان اند و شیطان هم نعمت های پروردگارش را ناسپاس کرد.
قرآن در آیات فراوانی شدیداً اسراف گران را به شدت محکوم کرده:
1- اسراف نکنید که خدا مسرفان را دوست نمی دارد.
2- مسرفان از اصحاب دوزخ و جهنم اند.
3- از مسرفان اطاعت نکنید و فرمان نبرید.
4- مجازات و عذاب الهی در انتظار مسرفان است.
5- اسراف یک روش فرعونی و طاغوتی است.
6- خداوند مسرفان دروغ گو را هدایت نمی کند.
7- ما افراد اسراف کننده را هلاک می کنیم.
تیرهای شیطان:
1- نگاه کردن به زن هایی می باشد که بر انسان حرام است: حضرت عیسی (ع) می فرماید: نگاه کردن به نامحرم تیری مسموم از تیرهای ابلیس است که خطا نمی رود، وقتی نگاه از چله چشم بیرون آمد، سینه و قلب را هدف قرار می دهد و آن جا را نشانه می رود.
2- زن ها: در دیدار شیطان با حضرت یحیی (ع) می گوید: زن ها تیری از تیرهای من هستند که به خطا نمی روند.
3- دوستی پول و درهم و دینار: حضرت امیر المؤمنین (ع) می فرماید: از جمله چیزهایی که فساد برانگیز است، درهم و دینار می باشد و آنها تیرهای شیطان اند کسی که آنها را دوست داشته باشد بنده دنیا است نه بنده خدا.
از ابن عباس نقل شده است: اولین بار که درهم و دینار به وجود آمد و بر آنها سکه زده شد، شیطان به سوی آنها توجه کرد و آن دو را برداشت و بر چشم خود گذاشت! بعد از آن به سینه خود چسباند. سپس از خوش حالی ناله ای سر داد و بار دیگر به سینه خود چسباند و گفت: شما دو سکه، نور و روشنی چشم و میوه قلب من هستید! اگر بنی آدم شما را دوست داشته باشند؛ هر چند دیگر بت نپرستد، مرا باکی نیست، همان دوست داشتن پول برایم بس است.
آری! شیطان به وسیله این تیرها، بزرگترین شخصیت را از پا در می آورد، قارون را به دل زمین فرو می برد، فرعون را به دریا غرق، عمر سعد را جهنمی، شریح قاضی ملعون و میلیون ها انسان دیگر را بی چاره و بدبخت می کند.
* درخواست های شیطان از خدا و زمینه های ترس او از امت پیامبر (ص):
شیطان از جنس جن است و از آتش خلق شده است و قبل از اینکه از بهشت رانده شود خدا را بسیار عبادت می کرد به همین دلیل ابلیس نام گرفت. حضرت علی (ع) فرمودند شیطان شش هزار سال (خطبه قاصعه) خدا را عبادت کرد. وقتی خدا انسان را از خاک آفرید و در آن روح دمید، به تمام ملائکه دستور داد که بر آدم سجده کنند و همه سجده کردند به غیر از ابلیس که به خدا گفت: «مرا از آتش آفریده ای و او را از گل بد بو، پس مقام من از او بالاتر است و برای او سجده نمی کنم».
سپس خداوند به او گفت: از درگاه ام بیرون برو که تو از رانده شده گان هستی ، سپس شیطان به خدا گفت: «من شش هزار سال تو را عبادت کرده ام و خودت فرموده ای که هر کس مرا عبادت کند عبادتش را بی نتیجه نمی گذارم و عوضش را به او می دهم». خداوند فرمود: «هر چه بخواهی در دنیا به تو عطا می کنم». شیطان گفت:
1- «اینکه اجازه بدهی تا قیامت زنده بمانم». خداوند فرمود: تا روز معلومی (قیامت) تو را مهلت
می دهم.
2- اینکه در مقابل هر یک از فرزندان آدم دو فرزند به من عطا کنی که برای هر یک از اولاد آدم، دو فرزند را مسلط کنم تا آنها را به گمراهی و اغوا بکشانم. خداوند باز هم قبول کرد.
3- اینکه از تو می خواهم مرا در بدن اولاد آدم همچون خون جریان دهی که از هر جای بدن او بتوانم او را به معصیت بکشانم.
4- اینکه می خواهم اولاد آدم مرا نبیند ولی من آنها را ببینم.
5- اینکه از تو می خواهم به من قدرت دهی که به هر شکلی که می خواهم درآیم و هر کجا که خواستم بروم.
6- اینکه می خواهم تا دم مرگ نیز پیش اولاد آدم باشم. (یعنی حتی وقتی حضرت ملک الموت «عزرائیل» برای قبض روح به سراغ انسان می آید شیطان هم حاضر می شود و انسان را وسوسه می کند تا کافر از دنیا برود.)
چنانکه امام محمد باقر (ع) فرمودند : «هنگامیکه انسان در حال جان کندن است خیلی تشنه می شود و در آن هنگام شیطان با یک لیوان آب می آید و می گوید اگر بر من سجده کنی و کافر شوی این آب را به تو می دهم. اگر انسان مومن و نماز خوان باشد آب را قبول نمی کند و در غیر این صورت اگر بر شیطان سجده نکند شیطان آب را می ریزد و می گوید: من از تو بیزارم و می رود».
7- اینکه از تو می خواهم که مرا مخصوصاً بر سینه آدم مسلط گردانی تا او را وسوسه کنم . خداوند در پایان می فرماید: تمام خواسته هایت را برآورده می کنم، ولی هر کس که پیرو تو باشد و فریب تو را بخورد من او را با تو به دوزخ می افکنم که بد منزلگاهی است بعد شیطان می گوید: «ای خدا، به عزت و جلالت قسم که همه انسانها را گمراه می کنم مگر عده معدودی که بندگان خاص تو هستند وگرنه بقیه همه بنده من هستند.» سپس گفت: «حالا که مرا بیرون می کنی جایی برای زندگی کردنم معین کن» خداوند فرمود: تو را در حمامها و هرجا که محل رفت و آمد مردم است قرار دادم. شیطان گفت: «غذای من چه باشد؟» خداوند فرمود: «سر هر سفره ای که نام من برده نشده بنشین و با آنها که همچون حیوان گرسنه و حریص بدون گفتن آیه شریفه (بسم الله الرحمن الرحیم) غذا می خورند تو هم بخور.» حضرت امام محمد باقر (ع) در این باره فرمودند: اگر اول غذا یادتان رفت بسم الله بگویید، در آخر غذا بگوید که شیطان هر چه را خوردند استفراغ کنند. بعد شیطان گفت که من احتیاج به آب دارم خداوند فرمود، آب تو شراب و هر چیز مست کننده می باشد، بعد گفت: برای من کتابی قرار بده، خداوند فرمود: «کتاب تو وشم (خال کوبی این است که بعضی روی بازوها و اندامهای یکدیگر می کَنَند و یا کتب سحر و جادو است.)» اولین کسی که سحر و جادو را به انسان آموخت شیطان بود. بعد شیطان گفت : «برای من حدیثی قرار بده.» خداوند فرمود:«حدیث تو دروغ است و کسانی که دروغ می گویند حدیث تو را نقل می کنند.» بعد گفت: «برای من دام و وسیله شکار قرار بده.» خداوند فرمود:«زنان وسیله صید کردن و به دام انداختن مردم قرار دادم.» روزی حضرت محمد (ص) شیطان را حاضر در مسجد الحرام دید، پیش او رفته و گفت «ای ملعون چرا ناراحتی؟» شیطان گفت«از دست تو و امت تو ناراحتم». حضرت فرمود: «چرا از من ناراحتی؟» شیطان گفت: که چون این همه تلاش می کنم که مردم را گمراه کنم ولی تو در قیامت از آنها شفاعت می کنی و تمام زحمات مرا به هدر می دهی، به همین خاطر با تو دشمنم و از تو بدم می آید.» حضرت فرمود: «از دست امتم چرا ناراحتی؟» شیطان گفت: امت تو خصوصیاتی دارند که امت های دیگر ندارد:
1- وقتی به هم می رسند سلام می کنند که سلام اسم خداست و من از این اسم می ترسم.
2- وقتی همدیگر را می بینند به یکدیگر دست می دهند و تا دستهایشان از هم در نیامده گناهانشان بخشیده می شود.
3- وقتی می خواهند غذا بخورند بسم الله می گویند و من دیگر نمی توانم غذا بخورم و گرسنه می مانم.
4- بعد از غذا خوردن الحمد لله می گویند.
5- وقتی اسم تو می آید بلند بلند صلوات ختم می کنند و آنقدر ثواب آن زیاد است که من فرار می کنم.
6- وقتی می خواهند کاری بکنند ان شاء الله می گویند و من دیگر نمی توانم در کارهایشان مداخله کنم و آنها را بر هم بزنم.
7- صدقه می دهند و وقتی که صدقه می دهند هم گناهانشان آمرزیده می شود و هم هفتاد نوع بلا را از خود دور می کنند، به همین دلیل حضرت نبی اکرم (ص) فرمودند (وق&