1403-آذر-01
2020 Jan 23
حضرت زینب (س) :

قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کار‌های خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت‌ها و برکات خود را برای او تقدیر می‌نماید

24-November-21
1403-آذر-01

پرسش و پاسخ

تاريخ و علوم اجتماعي

امام حسین (ع) با هدف اصلاح امت جدش پیامبر(ص) و شعار امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد. ما نیز به عنوان شیعه آن حضرت موظف هستیم راه ایشان را ادامه دهیم. امام با نصیحت و راهنمایی، مردم را به اسلام دعوت فرمود. بد اخلاقی و طردکردن، موجب دور شدن از اسلام می شود، بنابراین ما می‌توانیم با رفتار پسندنده و نصیحت، افراد را به اسلام دعوت کنیم.

عذاب قبر یا فشار قبر متوجه کسانی می‌شود که برخلاف فرامین الهی عمل کرده و واجبات را ترک نموده‌اند اما دیوانگان و اطفال چون تکلیف ندارند عذاب نیز ندارند.

جرجيس پيامبر فرزند خسرو اناك كه در منطقه ارمنستان تا موصل سلطنت داشت در سال 313 ميلادي متولد شد در چهارده سالگي پدر را از دست داد و شانزده ساله بود كه به نبوت رسيد و تا سال 392 ميلادي كه هفتاد و هشت سال بود ، عمر كرد . او در فلسطين مي زيست. شهرتش به خاطر سختي ها و عذاب هايي بود كه در راه تبليغ دين عيسي (ع) متحمل شده است آن هم از ناحيه عمويش كه سلطنت داشت. در عين حال از ثروت زيادي برخوردار بود كه در راه خدا مصرف مي كرد. او در موصل مدفون است. (1) 1 - مراجعه به تاريخ انبيا و بحار 14/445

گر چه مقصود سؤال كننده در خصوص فاصله ابهام داشته و روشن نيست از اين نظر كه مقصود فاصله زماني است كه چه مدت زماني است يا اين كه مقصود فاصله رسالت و مسئوليت آنها است كه به عهده چه كسي بوده است ؟ در دو آيه قرآن در مورد پيامبر صاحب شريعت يا همان پيامبران اولوالعزم سخن گفته است يكي آيه 7 سوره احزاب « و اذ اخذنا من النبيين ميثاقهم و منك و من نوح و ابراهيم و موسي و عيسي بن مريم در اخذنا منهم ميثاقا غليظا » كه ميثاق به معناي پيمان و عهد در عبارت « واذ اخذنا من النبيين ميثاقهم» براي عموم انبياء است، اما ميثاقا غليظا به معناي پيمان مؤكد، براي همان چند مورد ذكر شده خواهد بود كه نكته مازادي نسبت به قبلي دارد كه بر صاحب شريعت بودن آنها دلالت دارد و هم چنين در آيه 13 سوره شوري به اين موضوع تصريح شده است كه نوح ، ابراهيم ، موسي ، عيسي و محمد(ص) هستند. ولي فاصله زماني ما بين آنها مدت مشخص و معيني نيست بلكه به حسب آن چه در كتب تاريخ انبيا مطرح شده است فاصله تولد نوح تا ابراهيم حدود 1500 سال است و فاصله تولد ابراهيم تا موسي چهار صد سال و فاصله موسي تا عيسي هزار سال و ما بين عيسي و محمد حدود شش صد سال بوده است. اما اگر مقصود از فاصله، مسئوليت و ادامه حركت آنهاست در اين صورت ما بين اين پيامبران، انبيا تبليغي بوده اند يعني پس از هر پيامبر ثشريعي، پيامبران تبليغي بوده اند مثل هود و صالح پس از نوح مثل اسماعيل، لوط و يعقوب پس از ابراهيم ، مثل داود و سليمان پس از موسي و مثل جرجيس و خالد پس از عيسي. (1) پي نوشت: 1- كتب تاريخ انبيا

فقیه در لغت عبارت است از « دوری کردن و پرهیز از ضرری » ( زبیدی ، تاج العروس، 10/396 ) و در اصطلاح دانشمندان اهل سنت و شیعه معنای نزدیک و یکسانی دارد سرخسی حنفی ( ت 490هـ ) گفته است : « تقیه عبارت از این است که انسان به آنچه اظهار می کند جان خویش را حفظ کند هر چند خلاف آن را در دل پنهان کرده باشد . ( سرخسی ، المبسوط ، 24و45 ) ابن حجر عسقلانی شافعی ( ت 852 هـ ) گفته است : تقیه عبارت از این است که شخص آنچه در دل دارد به دیگران اظهار نکند چه عقیده باشد یا غیر آن » ( ابن حجر عسقلانی ، فتح الباری شرح صحیح النجاری ، 12/136 ) سید محمد رشید رضا ( ت 1354 هـ ) تقیه را چنین تعریف کرده است : « تقیه آن است که انسان به منظور حفظ خود از ضرر بر خلاف حق می گوید یا انجام می دهد » (سیدمحمد رشیدرضا ، تفسیر المنار، 3/280) شیخ انصاری از دانشمندان شیعه ( ت 1282هـ ) می گوید : « مقصود از تقیه حفظ خویش از ضرر غیر است از طریق همراهی با او درسخن یا فعلی که مخالف حق است.» (انصاری مرتضی ، التقیه ، 37 ) شیخ مفید ( ت430 هـ ) می گوید: « تقیه کتمان حق و پوشماندن اعتقاد شخصی در باره آن است و مخفی کردن از مخالفان و آشکار نکردن چیزی که می داند یا گمان قوی دارد ضرر دینی یا دنیایی را به دنبال دارد و اگر نداند یا گمان قوی نداشته باشد که اظهار و آشکار کردن حق ضرر دارد تقیه واجب نیست . ( شرح عقاید الصدوق ، 66 ) همانگونه که خود بیان کرده اید تقیه اظهار چیزی است غیر از آنچه در دل است . و این گونه اظهار کردن می تواند به گونه ای باشد که دروغ نباشد یعنی انسان به گونه ای سخن بگوید که شنونده مطلبی را بفهمد که مطابق میل اوست ولی گوینده از آن لفظ گفته شده معنای دیگری در نظر می گیرد که مطابق حق است و در اصطلاح توریه می کند . چنانکه در تاریخ آمده معاویه یکی از شیعیان علی (ع) را مجبور کرد بر منبر به علی (ع) لعن کند او بر منبر رفته و گفت: « ایها الناس ان فلانا امرنی ان اسب علیا الا فالعنوه » مردم فلانی (معاویه) مرا فرمان داده علی را دشنام داده و لعن کنم پس لعنت بر او . اینجا منظور گوینده چیست ؟ دشمن علی (ع) خیال می کند او علی را دشنام گفته است اما در حقیقت دشمن علی را دشنام گفته است . پس همیشه تقیه ملازم دروغ نیست که هر کس تقیه کند دروغ گفته باشد . نکته دیگر آنکه همه دانشمندان اسلامی از همه فرق و مذاهب به دلایل روشن تقیه را جایز و در بعضی موارد واجب یا مستحب دانسته اند.[1] از این رو چون نه تنها تقیه گناه نیست بلکه جایز یا مستحب یا واجب است با عصمت هم سازگار است چون عصمت یعنی مصونیت از گناه و کسی که تقیه می کند گناهی مرتکب نشده است . پي نوشت: 1 - مراجعه کنید به ثامر هاشم العمیدی، تقیه، ترجمه سید محمد صادق عارف فصل دوم و سوم ناشر آستان قدس رضوی .نیز سبحانی جفعر، التقیه، موسسه الام الصادق 1381 پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی 1377 . نیز الموسوی هاشم ، مفهوم التقیه فی الفکر الاسلامی ، ناشر مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه 1414/1993

ازدواج موقت مانند ازدواج دائم امری مشروع و جواز آن در برابر اهل سنت مورد تاکید امامان (ع) بوده است. تشریع آن به زمان پیامبر هم بر می گردد و جواز آن در زمان پیامبر(ص) مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است اما پس از پیامبر(ص) عمر از ازدواج موقت که به متعه معروف بود و این لفظ در قرآن و سنت فراوان آمده است نهی کردند و آن را ممنوع اعلان کردند و شاید تاکید ائمه (ع) بر جواز آن به خاطر مبارزه با این بدعت بوده که پس از پیامبر (ص) به وجود آمد . ولی اجرای عملی آن توسط ائمه (ع) ثابت نشده است. در تاریخ و یا حدیث معتبری ندیدیم که امامان (ع) همسری به عقد موقت انتخاب کرده باشند از این رو با مراجعه به مقول معتبر تاریخی نامی از این زنان متعه ای و فرزندان آنان نیست با اینکه نام تمامی فرزندان ائمه (ع) همراه با نام مادرانشان چه زنان آزاد یا کنیز ذکر شده است . یادآوری این نکته ضروری می‌نماید که دشمنان اهل بیت با دستاویز قرار دادن متعه و جواز آن از نظر امامان نسبت‌های ناروایی را به آنان داده اند که هیچ سند و مدرکی جز ابراز دشمنی بر آن رایه نکرده اند.

درباره علم غیب ائمه به کتابی منتشر شده از همین موسسه مراجعه کنید. به طور کوتاه یاد آور می شود ائمه (ع) علم غیب دارند ولی آیا از زمان مرگ یا شهادت خود و مکان آن دقیقا آگاهی دارند یا خیر ؟ ثابت نشده است ولی اصل نکته مورد اشکال نیازی به علم غیب ندارد. این سوال که آیا اما حسین نمی دانست که در اثنای جنگ به آب نیاز پیدا خواهد کرد؟ نیاز به علم غیب ندارد هر انسان عادی هم می داند که در اثنای جنگ یا حتی کار عادی و سفر در گرمای سوزان صحرای حجاز و عراق نیاز به آب وجود دارد و به حکم عقل و قرآن باید برای حفظ جان خود و خانواده چه کوچک وچه بزرگ حتی حیوانات خوراک بویژه آب تهیه کرد و امام حسین (ع) این کار را به خوبی انجام دادند . بر اساس گزارشهای مطمئن تاریخی کاروان امام حسین (ع) در منزل آخر پیش از روبرو شدن با لشکر حر به فرمان حضرت آب فراوانی برداشتند به گونه ای که فردای آن روز هنگام روبرو شدن با لشکر حر که تشنه بودند امام حسین (ع) به همه آنان از آبی که همراه داشتند عنایت کردند و به گزارش شیخ مفید یک نفر از لشکر حر که عقب مانده بود وقتی از راه رسید از شدت تشنگی و شاید عجله نمی توانست از مشک آب بنوشد امام (ع) با دست مبارک خود به او و اسبش آب نوشانیدند. پس از برخورد اما با لشکر حر که اول محرم بوده تا روز عاشورا(ده روز بعد) آب در دسترس همه بوده است حتی در آخرین روزها که دشمن با کمال قساوت و بی شرمی شریعه فرات را بسته و امام و همراهان را محاصره کردند حضرت ابالفضل با تعدادی دیگر در شب عاشورا آب به اندازه کافی از شریعه آوردند. تنها در روز عاشورا که درگیری نظامی وجنگ رخ داد در آن شرایط جنگی و محاصره و جنگ تن به تن فرصتی برای آوردن آب نبوده و گرمای شدید از یک سو و نبرد بی امان از سوی دیگر و حالات سخت روحی و روانی به ویژه برای کودکان و زنان از مشاهده درگیری و شهادت عزیزان از دیگر سو باعث تشنگی شدید اهل حرم و کاروانیان امام و خود آن حضرت گردید که امام حسین (ع) برادرش حضرت ابالفضل را مامور آوردن آب کردند و آن حضرت که پرچمدار و آخرین نیروی مسلح امام حسین (ع) بودند صفوف دشمن را شکسته آب برداشتند ولی در برگشت آماج تیرها و نیزه‌ها و شمشیرها شده و به شهادت رسیدند و مدتی بعد امام حسین(ع) هم به شهادت رسیدند.

علی (ع) بسیار شجاع و دلیر بود به گونه ای که بسیاری از سران مشرکین از جمله عمروبن عبدود به دست او کشته شدند ولی از سوی دیگر امام علی (ع) بسیار آگاه و مدیر و مدبر نیز بودند دفاع آن حضرت از حق غصب شده خود و برخورد با منافقانی که چهره موجه و آراسته ای از خود نشان داده و ظاهر الصلاح می نمودند ولی شیفته قدرت بوده و برای حفظ آن حاضر به هرگونه برخورد ( حتی هتک حرمت دختر پیامبر) بوده و از بین رفتن اساس دین نیز نه تنها برای آنان نگرانی ایجاد نمی کرد چه بسا برخی از آنان همین انگیزه را داشتند از این رو علی (ع) با درک شرایط و خطری که اساس دین را تهدید می کرد دینی که از نظر علی (ع) همه چیز او و پیامبر(ص) بود و برای پا گرفتن و استواری آن سالها تلاش وجهاد کرده و تا مرز شهادت پیش رفته بود اکنون برای حفظ و بقای دین و دستاوردهای آن سکوت را چاره کار می دید و از همین جاست که در نهج البلاغه می فرماید: صبرت و فی العین غذی و فی الحلق شجی، به صبر گراییدم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم. (نهج البلاغه،خطبه )

گر چه در سؤال مشخص نشده كه مطلب خلاف عصمت كدام است، ولي احتمالا مقصود شِكوه حضرت از خلفاء است يا تعريفي كه حضرت از خود نموده اند، مي باشد .ولي به نظر مي رسد كه حضرت لازم ديدند كه حقايقي در شرايطي خاص بيان شود با توجه به لزوم و ضرورت اين موضوع لازم بود كه خود را معرفي كنند و آيا بدون معرفي خود (كه براي بسياري از افراد كه در زمان پيامبر يا متولد نشده بودند يا مسلمان نبودند يا غافل شده بودند) چنين مقصود قابل دسترسي بود؟ و بيان حقايق بايد با عملكرد خلفاء و موقعيت آنان توضيح داده شود پس تفكيك اين دو مطلب (يعني معرفي خود و خلفا) عملي نبود و بايد هر دو ذكر مي­شد در نتيجه منظور حضرت از معرفي خود كبر، فخر فروشي و عجب نبودچرا كه اعمال ديگر حضرت دليل بر اين نكته است كه ايشان نه اهل فخر فروشي است و نه اهل تحقير كردن ديگران كه ايشان از اين گناهان مبرّي هستند.

اصل شركت در نماز جماعت اهل سنت خصوصا براي كساني كه در ميان اهل سنت زندگي مي­كنند توصيه شده كما اينكه روايات فراواني در اين زمينه وارد شده است امام صادق(ع) مي­فرمايد: من صلي معهم في الصف الاول كان كمن صلي خلف رسول الله في الصف الاول [4] . اما در مورد مجزي بودن آن اختلاف وجود دارد بعضي فتوي مي­دهند كه كافي است و اعاده لازم نيست و برخي فتوي مي­دهند كه همراه امام اهل سنت قرائت نماز را بخواند و برخي هم اعاده را لازم مي­دانند در اين خصوص بايد به مرجع خود مراجعه نمود[1]. پي نوشت: 1) مناسك حج مراجع

در صورت اعلم بود بايد از مرجع خود به مرجع اعلم رجوع كرد و در غير اين صورت نمي­توان تغيير داد دليل آن هم حكم عقلي رجوع به خبره است كه عقل و عقلاء حكم مي­كنند كه به كارشناس آگاهتر رجوع شود [1]. پي نوشت: 1) توضيح المسائل مراجع بحث تقليد

در كتب اصلي و معتبر روايي در اين خصوص مطلبي مشاهده نشده است ولي برخي كتب مثل منتهي الآمال و نجم الثاقب و مستدرك سفينة البحار ج8 ص629 كه همه از كتب متأخر هستند موضوعي را نقل كرده­اند كه دعبل خزاعي در حضور امام رضا(ع) شعري را خواند كه وقتي نام مبارك امام قائم(عج) رسيد حضرت رضا(ع) برخواستن و كف دست بر سر گذاشتند و تواضع نمودند و براي فرج حضرت دعا نمودند.

در مورد قوم هود در آيات زيادي سخن گفته شده است سوره اعراف آيات 65-71، سوره هود آيات 53-60، شعراء آيات124-140، مؤمنين آيات31-42، فصلت آيات 45-86 و همچنين در سوره­هاي ديگري . حضرت هود(ع) كه بخاطرهدايت يافتنش هود لقب گرفت نامش عابر بود او با شش واسطه از نسل نوح پيامبر (ع) است در مورد عمرش بين مورخان اختلاف مي­باشد از 150 سال تا 800 سال گفته شده است. مدفن او بنابر برخي نقل­ها قبرستان وادي­السلام نجف اشرف در كنار حضرت صالح است، وبنابر قولي هم در سرزمين احقاف مي­باشد. محل دعوت او در شمال وشرق عربستان كنوني در احقاف بوده كه واقع در شمال حضرت موت مي­باشد. و مخاطبان او قوم عاد بودند و آنها در مناطق مختلف خاورميانه سكني داشتند. زمينه دعوت هود مبارزه با بت­پرستي بود آنها بت­هايي چون بغوث و نسرا و ودا را ­پرستش مي­كردند. او آنها را از اين عمل باز داشت اما قومش او را تهديد نمودند، ولي به دستور خداوند او به دعوتش ادامه داد و دوباره تهديد كردند و او رابه ديوانگي و دروغ متهم مي­كردند كه هود هم آنها را به عذاب قوم نوح وعيد داد. عذاب قوم هود خشكسالي و طوفان شن بود كه آنها را فراگرفت. اما در مورد قوم لوط هم در آيات زياد از قرآن مجيد داستان آنها آمده است ازجمله در سوره اعراف آيات 80-83، هود آيات 70- 89، شعراء آيات 160- 167، عنكبوت 26-33 و همچنين آيات ديگر. حضرت لوط(ع) برادرزاده حضرت ابرهيم (ع) بود در بابل متولد شد و با عمويش به شام هجرت كرد و در شهر سدوم كه اهالي آن همان قوم لوط بودنند، سكني گزيد. آنها به عمل زشت همجنس­بازي عادت داشتند، هر چند در ابتداء مردم خوبي بودند ولي بعدآً با وسوسه شيطان آلوده شدند حضرت لوط آنها را دعوت به خداپرستي و دوري از اين عمل زشت نمود و عواقب دنيوي و اُخروي آن را برايشان مي­گفت اما تأثير نداشت، نسل آنها رو به انقراض گذاشت تا اينكه چهار فرشته كه يكي از آنها جبرئيل بود به صورت دختران زيبا بر او وارد شدند و قوم او به وسيله زنش كه از همان جماعت و بدكار بود آگاه شدند و قصد عمل زشت را با آنها داشتند ، لوط از قومش خواست كه او را با اين عملشان پيش ميهمانانش خوار نكند، دراين هنگام جبرئيل و همراهان گفتند آنها را بحال خود واگذار كه عذاب نزديك است لوط با خويشان خود از شهر خارج شد و قوم او با سنگريزه­هاي آتشين از بين رفتند. لوط به شهر عمويش رفت و در همانجا درگذشت مقبره او اكنون در روستاي «كفربريك »در نزديكي الخليل مدفن حضرت ابراهيم (ع) قرار دارد. [1] ---------------------------------------------- [1] ) تاريخ انبياء، قصص قرآن

ازدواج امري مقدس است كه در تمام شرايع آسماني حتي در مذاهب غير الهي مورد احترام قرار گرفته است. اسلام به صراحت و مكرراً به آن تشويق نموده است. قرآن كريم مردان و زنان را به منزله حكم لباس براي يكديگر قرار داده و در جايي ديگر، زنان پاك را حق مردان پاك و بالعكس دانسته است. پاسخ مثبت به خواهش باطني كه «شهوت» ناميده مي‌شود، كاملاً طبيعي است و ظاهراً راه گريزي از آن نيست، اما اجابت اين خواهش نفساني بايد با اصول اخلاقي انطباق داشته باشد. همانگونه كه نمي‌توان به خاطر گرسنگي از هر مالي استفاده كرد. اطفاي شهوت و تحت كنترل در آمدن آن محتاج به ابزاري است كه به برخي اشاره مي رود: الف) شهوت يك صفت يا خصيصه از صفات و خصائص باطني هر انسان بلكه هر موجود زنده‌اي است. اين قوه باعث ميل شخصي به شخص ديگر يا امر ديگري مي‌شود و كمترين اثر آن بقاي نسل است. اگر اين قوه تحت كنترل قوه عاقله در آيد، نتايج مثبتي به بار مي‌آورد وگرنه منجر به فساد و ترويج رذايل اخلاقي مي‌گردد. البته شهوت اَشكال مختلفي دارد، گاهي شهوت به صورت تمايل به جنس مخالف است و گاهي به مال و گاهي به قدرت. ب) گناه تا موقعي كه به مرحله عمل در نيامده و در مرحله ذهن و فكر باقي مانده، عذاب و عقابي ندارد. مثلاً حسد تا اثر بيروني نداشه باشد به حساب گناه در نمي‌آيد و يا هر چند فكر گناه براي اولياي الهي يك نقص به شمار مي‌رود، آنان به پيشگاه خداوند عذر نقصير آورده و استغفار مي‌نمودند. گر چه يك مؤمن واقعي سعي مي‌كند تا دل و جان خود را از وسوسه‌هاي شيطاني و خاطره‌هاي گناه آلود، مبري سازد، فكر گناه به منزله نزديك شدن به چراگاه شيطان است كه احتمال ورود در آن و نتيجتاً ارتكاب گناه زياد است. ج) كم‌خوري، به موقع خوابيدن، برنامه‌ريزي براي آينده، زيور كردن جان و روح و بدن به اخلاق عاليه اسلامي، چشم فرو بستن از گناه و گوش نسپردن به غيبت و سخنان بي‌محتوا و حضور نيافتن در مجالس لغو بيهوده و نيز انجام فرائض الهي و عادت دادن خود به مستحباتي مثل روزه در برخي ايام هفته و خواندن نمازهاي نافله خصوصاً نماز شب، دستور العمل‌هايي است كه به انسان كمك مي‌كند تا به كنترل نفس و آراسته شدن به اخلاق حسنه موفق شود.

در رسیدن به این باور یا خود باید خبره و کارشناس باشید یا به خبرگان و متخصصان آن فن مراجعه کنید. مثلاً انسان برای مداوای یک بیماری خطرناک مانند تمور مغزی که خطر مرگ را به دنبال دارد چه می‌کند؟ به کدام متخصص مراجعه کرده و به او اطمینان می‌کند؟ یا باید آن فرد پزشک بوده و اطلاعات پزشکی داشته باشد و آشنا به مسایل پزشکی باشد یا به کسانی که اهل اطلاع‌اند و پزشکان متخصص و مطمئن را می‌شناسند مراجعه کند و از آنها کمک بگیرد. شما هم درباره مرجع تقلید به دوستان یا روحانیان یا کسان دیگری که می‌دانید با مسایل فقهی و اجتهاد آشنایند و مورد اعتماد شما هستند مراجعه کنید اگر از سخن آنها به باور رسیدید به باورتان عمل کنید.