قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله : «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً» پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود : «براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود» جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص .556
آشنایی با سوره ها
نام سوره: تکویر محل نزول: مکه
تعداد آیه: 29 تعداد کلمه: 104 تعداد حروف: 434
نامهای دیگر: سوره تکویر یا کُوِّرَت
علت نامگذری: تکویر، برگرفته از آيه اول سوره
ترتیب سوره: این سوره در ترتیب مصحف، هشتاد و یکمین سوره و در ترتیب نزول، هفتمین سوره قرآن کریم است که بعد از سوره «مسد» نازل شده است.
محتوي سوره:
1_ سوره تکویر دارای دو بخش است:
* بیان نشانههای روز قیامت و حوادث: آیات آغازین سوره درباره نشانههای قیامت و دگرگونیهای پایان این جهان سخن میگوید؛ از جمله در هم پیچیده شدن خورشید، سقوط ستارگان، راهافتادن کوهها از شدت زلزله و وحشت مردم.
* بیان عظمت و تنزیه جبرئیل: در بخش دوم سخن از عظمت قرآن و آورنده آن و تأثیرش بر نفوس انسانى است در این بخش آمده است قرآن بهوسیله فرستادهای امین نازل شده که بهخلاف ادعای مشرکان، شیطان در آن نفوذ ندارد.
فضیلت سوره:
در فضیلت سوره تکویر، پيامبر «صلىاللهعليهوآله» فرموند: «هر كس سوره اذا الشّمس كوّرت را قرائت كند خداوند تعالى او را هنگامى كه پرونده اعمالش باز ميشود از رسوا شدن حفظ ميكند.
در روایت دیگر نبی اکرم «صلىاللهعليهوآله» میفرمایند: «هر كس دوست دارد در روز قيامت به من نگاه كند سوره اذا الشّمس كوّرت را بخواند.
درسی از قرآن
برگرفته از جلسه عمومی تفسیر قرآن کریم حضرت آیت الله نورمفیدی
سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا(فتح/11)ﻛﺴﺎﻧﻲ از ﺑﺎدﻳﻪ ﻧﺸﻴﻨﺎن ﻛﻪ از ﺟﻨﮓ [ﺑﺎ دﺷﻤﻦ] ﺗﺨﻠﻒ ﻛﺮدﻧﺪ ﺑﻪ زودي [از روي ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺟﻮﻳﻲ] ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ: اﻣﻮال و ﺧﺎﻧﻮادهﻣﺎن ﻣﺎ را ﺑﻪ ﺧﻮد ﻣﺸﻐﻮل ﻛﺮدﻧﺪ [ﺑﻪ اﻳﻦ ﺳﺒﺐ ﻧﺘﻮاﻧﺴﺘﻴﻢ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ آﻳﻴﻢ] ﭘﺲ ﺑﺮاي ﻣﺎ آﻣﺮزش ﺑﺨﻮاه. ﺑﺎ زﺑﺎنﻫﺎﻳﺸﺎن ﭼﻴﺰي ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ در دلﻫﺎﻳﺸﺎن ﻧﻴﺴﺖ. ﺑﮕﻮ: اﮔﺮ ﺧﺪا زﻳﺎﻧﻲ ﻳﺎ ﺳﻮدي را ﺑﺮاي ﺷﻤﺎ ﺑﺨﻮاﻫﺪ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ميﺗﻮاﻧﺪ در ﺑﺮاﺑﺮ ﺧﺪا از ﺷﻤﺎ دﻓﺎع ﻛﻨﺪ؟ ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪا ﻫﻤﻮاره ﺑﻪ آﻧﭽﻪ اﻧﺠﺎم ﻣﻰدﻫﻴﺪ، آﮔﺎه اﺳﺖ .(11)
«بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَى أَهْلِيهِمْ أَبَدًا وَزُيِّنَ ذَلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنتُمْ قَوْمًا بُورًا» [ﺗﺨﻠﻒ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ، ﺭﺑﻄﻲ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺗﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ] ﺑﻠﻜﻪ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻴﺪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻛﺴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻰﮔﺮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻦ ﭘﻨﺪﺍﺭ ﺑﺎﻃﻞ ﺩﺭ ﺩﻝﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﺷﺪ، ﮔﻤﺎﻥ ﺑﺪ ﺑﺮﺩﻳﺪ [ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻱ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ] ﻭ ﺷﻤﺎ [ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻦ ﭘﻨﺪﺍﺭ ﺑﺎﻃﻞ ﻭ ﮔﻤﺎﻥ ﺑﺪ] ﻗﻮﻣﻰ ﻧﺎﺑﻮﺩﺷﺪﻧﻲ ﻫﺴﺘﻴﺪ .(١٢)
خدای متعال وضع و حال بعضی از کسانی را بیان میکند که دعوت پیغمبر برای زیارت خانه خدا به عنوان عمره را قبول نکردند. عدهای همراه پیغمبر راه افتادند، اما عدهای نیامدند و فکر میکردند که اینها برنمیگردند و با این وضعی که دارند میروند، همهشان کشته میشوند، حتی پیغمبر. ولی وقتی دیدند که همه سالم برگشتند پیش پیغمبر آمدند.
البته آیه دارد میگوید که اینها میآیند پیشت. ظاهراً این آیه وسط راه نازل شده بود، هنوز به مدینه نرسیده بودند، که خدا دارد به پیغمبر خبر میدهد که اینها میآیند پیشت و میگویند که ما را ببخش، اشتباه کردیم. و بهانه میآورند که «شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا» ؛ یعنی ما نیامدیم چون مشکل داشتیم، کسی نبود که اموال ما را سرپرستی کند و خانواده ما بیسرپرست بودند. ولی اینها دارند دروغ میگویند و اینها بهانه است.
بنابراین این افراد کسانی هستند که سر هر کسی را میتوانند کلاه بگذارند و هر کسی را میتوانند فریب بدهند، حتی پیغمبر را
آیا خدا را میشود فریب داد؟ این فریبکاران، این منافقین هر کسی را میتوانند فریب بدهند و سرش کلاه بگذارند، اما با خدا که دیگر نمیشود اینجوری برخورد کرد. «سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ”؛ در همین آینده نزدیک، میآیند نزد تو و این سخنان را روا می دارند. همچنین می گویند: «يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ»؛ اینها یک چیزی میگویند که در دلشان چیز دیگری است؛ یعنی دارند دروغ میگویند و از همان اول هم اصلاً نمیخواستند بیایند، چون فکر میکردند که این سفر بازگشتنی ندارد و همه از بین خواهند رفت و همه کشته میشوند
خدای متعال در این آیات به پیامبر(ص) میگوید به اینها بگو که «گفتم همه را میتوانید فریب بدهید، اما خدا را که نمیتوانید فریب بدهید». خدایی که اگر در مخفیگاهی هم بروید و درها را به روی خودتان ببندید و هیچکس هم نباشد، آنچه در دلتان میگذرد را میداند و آگاه است، پس او را نمیتوانید فریب بدهید. آن وقت اگر خدا بخواهد شما را عذاب بکند، کی میتواند جلوی عذاب الهی را بگیرد؟ یا اگر بخواهد لطفی به شما بکند، چه کسی میخواهد جلویش را بگیرد؟ «قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا
چه کسی میتواند جلوی نفع و ضرری را که خدا میخواهد به یک بندهای برساند، بگیرد؟ فرعون با آن عظمت. شاید بالاتر از فرعون، ما در دنیا کسی را پیدا نکنیم که ادعای «انا ربکم الاعلی» (من پروردگار برتر شمایم) را بکند. او میگفت که همه کاره من هستم، آب و نان و زندگیتان همه دست من است. همین فرعون، وقتی در دریا افتاد و داشت غرق میشد، گفت که به خدای موسی و هارون ایمان آوردم. به خدا که آدم نمیتواند با او طرف بشود. «كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا»؛ خدا به هر کاری که انجام دهید، آگاه و مطلع و خبیر است.
«بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَى أَهْلِيهِمْ أَبَدًا»؛ همین خیال را شیطان در نظرشان زینت داد. همین فکری که اینها میروند و برنمیگردند را، شیطان تقویت کرد فلذا نیامدند دنبال پیغمبر، یا ضعیفالایمان بودند یا منافق بودند، بالاخره این گیر را داشتند.
بعد میفرماید که شما به خدا بدگمان بودید. سوءظن به خدا داشتید. چرا؟ برای اینکه این خواب را پیغمبر دیده بود و دستور خدا بود. که رفتند و اعمال عمره را انجام دادند. و براساس آن خواب، پیغمبر آن وقت دعوت کرد که بیایید برای عمره. شما با اینکه دستور پیغمبر بود، به آن عمل نکردید.
امام رضا(ع) میفرماید: برخی افراد در سختیها به خدا سوءظن پیدا میکنند، در حالی که باید به یاد داشته باشند که در تمام احوال، خداوند حکیم و رحیم است. هیچگاه نباید شک کرد که خداوند اوضاع را به صلاح بندگانش میچرخاند و همیشه بر اساس حکمت و ارادهاش عمل میکند
مبادا به خدا سوءظن پیدا کنید. زندگیتان ممکن است تغییر کرده باشد و احساس کنید که اوضاع خوب نیست، اما نباید به خدا سوءظن داشته باشید. امام صادق(ع) فرمودهاند: «مَن حَسَنَ ظَنه بِاللَّه، كان اللَّه عِندَ حَسن ظنه به» (هر کس به خدا حسن ظن داشته باشد، خداوند در نزد او همانطور خواهد بود). یعنی همانگونه که انسانها نسبت به یکدیگر گمان میکنند، نسبت به خدا نیز میتوانند حس مثبت یا منفی داشته باشند. اگر خوشبین باشید، خدا نیز با شما به خوبی برخورد میکند و اگر بدبین باشید، متاسفانه خدا نیز با شما بد خواهد بود
خداوند فرموده است: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ» (اگر مردم یک شهر یا دیار ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، درهای برکات آسمان و زمین را بر روی آنان میگشاییم). این وعده الهی باید ما را امیدوار کند. چرا باید به چنین خدایی سوءظن داشته باشیم؟ در حقیقت، در شرایط سخت، نباید خدا را مقصر دانست، بلکه باید به عوامل و علل واقعی مسایل توجه کنیم و خود را مورد تحلیل قرار دهیم.
تمام اصحاب و یاران امام حسین(ع)، حتی طفل شیرخوارش، در روز عاشورا به دست دشمنان پرپر شدند. ما گاهی به گونهای فکر میکنیم که گویی خداوند آن طوری عمل میکند که درک ماست. در حالی که خداوند دارای حکمتهای عظیم است و نمیتوان او را با عقل محدود بشری محدود کرد
خداوند در قرآن میفرماید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ» (مپندار که خدا از کار ستمگران غافل است). مهلت دادن خدا به ظالمان نه به معنای تأیید آنهاست، بلکه فرصتی برای توبه و بازگشت است. اگر بازنگردند، عذاب الهی آنها را دربرخواهد گرفت
امام حسین(ع) در سختترین لحظات عاشورا حتی یک شکایت از خدا نکرد. پیامبر اکرم(ص) در جنگهای سخت، زمانی که یارانش او را ترک میکردند، تنها میماند اما استوار میایستاد و میفرمود: “من اینجا هستم.” اینها درسهای بزرگی برای ماست :
-1 حسن ظن به خدا بزرگترین سرمایه برای رسیدن به بهشت است
-2 سوءظن به خدا از بزرگترین گناهان کبیره محسوب میشود
3- اولیای الهی در سختترین شرایط هم به حکمت پروردگار ایمان داشتند.
داستانهای قرآنی
معیار ارزش انسانهاست
«لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّه ِو... إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» (سوره بقره ، آیه ۱۷۷)
ترجمه:
نیکی، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) روی خود را به سوی مشرق و (یا) مغرب کنید؛ (و تمام گفتگوی شما، دربارهی قبله و تغییر آن باشد؛ و همهی وقت خود را مصروف آن سازید؛) بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به خدا، و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب (آسمانی)، و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال (خود) را، با همهی علاقهای که به آن دارد، به خویشاوندان، یتیمان، مسکینان، واماندگان در راه، سائلان و بردگان، انفاق میکند؛ نماز را برپا میدارد و زکات را میپردازد؛ (همچنین) کسانی که به عهد خود -به هنگامی که عهد بستند- وفا میکنند؛ در برابر محرومیتها، بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج میدهند؛ اینها کسانی هستند که راست میگویند؛ (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و اینها هستند پرهیزگاران.
شان نزول:
چون تغییر قبله سر و صدای زیادی در میان مردم بخصوص یهود و نصاری به راه انداخت، یهود که بزرگترین سند افتخار خود (پیروی مسلمین از قبله آنان) را از دست داده بودند زبان به اعتراض گشودند، که قرآن در آیهی ۱۴۲ با جملهی (سیقول السفهاء) به آن اشاره کرده است آیهی فوق نازل گردید و تأیید کرد که اینهمه گفتگو در مسألهی قبله صحیح نیست بلکه مهمتر از قبله مسائل دیگری است که معیار ارزش انسانهاست و باید به آنها توجه شود و آن مسائل را در این آیه شرح داده است.
قرآن در ادبیات فارسی
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ
در روز حساب و عالم قیامت هرچه در این دنیا انجام داده باشیم و بکاریم در آن دنیا همان را بدون هیچ کم و کاستی برداشت خواهیم کرد و ذرهای از بازتاب اعمال خود فارغ نخواهیم بود و نتیجه را به گردن چیزهای دیگر نمیتوان انداخت. همانطور که گفته شد هر عملی عکس العملی دارد. لذا مولانا در دفتر ششم برای فهم این مطلب مثالهای گوناگونی بیان میفرماید که روشنگر این معناست از جمله:
بر قضــا کـم نـه بهانــه ای جـوان
جرم خود را چون نهی بر دیگران...
چون عسل خوردی نیامد تب به غیر
مــزد روز تــو نیامد شب به غیر
فعــل تــو کــه زاید از جان و تنت
هــمچــو فرزنـدت بگیـرد دامنت...
چون بکاری جـو نرویــد غیــر جو
قرض تــو کردی ز که خـواهد گرو
جرم خود را بر کســی دیگــر منه
هوش و گوش خود بدین پاداش ده
جرم بر خود نه که تو خود کاشتی
بــا جــزا و عــدل حـق کن آشتی...
متهم کـن نفـس خـود را ای فتی
متهـم کــم کــن جــزای عـدل را
توبـه کـن مـردانـه سـر آور به ره
کــه فمــــن یعمــل بمثـقال یره
در فسـون نفـس کـم شـو غرهای
کــه آفتـاب حــق نپوشــد ذرهای
هست این ذرات جسمی ای مفید
پیش ایـن خورشید جسمانی پدید
هسـت ذرات خـواطــر و افـتـکار
پیش خـورشیــد حقـایــق آشکار(1)ای جوان! آنقدر قضا و قدر را بهانه تنبلی خودت مکن. چرا گناهی که خودت مرتکب شدهای را به گردن دیگری میاندازی؟ مثلا اگر تو عسل بخوری امکان دارد که دیگری دچار گرمی طبع شود؟ یا ممکن است که دستمزد روزانه تو را شب به دیگری بدهند. در چه کاری سعی و تلاش کردی و نتیجهاش را ندیدی؟ چه چیزی کاشتی که محصول آن به دست نیامد؟ اعمال تو که از روح و جسمت صادر میشود مانند فرزندی دامنت را میگیرد. مثال دیگر اینکه اگر جو بکاری فقط جو میروید نه چیز دیگر. یا وقتی تو از کسی قرض میگیری توقع داری چه کسی در قبال آن چیزی به عنوان گرو یا رهن نزد قرض دهند بگذارد؟ مسلما خود تو باید گرو آن را تعهد کنیجرم و گناه خود را به گردن دیگری نینداز چون دیگری مسئول اعمال و گناهان تو نیست. اینها همه بهانه تراشی است. هوش و گوش خود را متوجه این جزا کن. بدان که در این جهان برای هر عملی جواب و جزای مناسبی است و تو خود مسئول اعمال خودت هستی. گناه و جرمی را که مرتکب شدهای از جانب خودت بدان چون بذر معصیت را تو خود کاشتهای. بر حکم الهی راضی و خشنود باش و دادگری حضرت حق را قبول کنای جوان! نفس خود را متهم کن و خودت را مورد محاسبه و مؤاخذه قرار بده نه اینکه جزایی که با عدل الهی مقرر شده نکوهش کنی.مردانه توبه کن و به راه هدایت بیا چون هر کس عملی را به اندازه ذرهای انجام دهد جزای آن را ببیند. فریب افزونهای نفس را مخور، چون هیچ ذرهای از خورشید علم و احاطه الهی پوشیده نیست. ذرات افکار و اندیشهها در برابر خورشید حقایق کاملا ظاهر و آشکار است. پس ای طالب حقیقت بدان که نهانی ترین اندیشهای که بر قلبت میگذرد و کسی از آن خبر ندارد حضرت حق بر آن واقف و بصیر است. پس اموال و اعمال خود را بر میزان حقیقت قرار ده و به بیراهه نرو.(2)
1_ مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، چ ششم، ج6، تهران: زوّار، 1372 ص 27 و کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفترششم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، 131- 136
2_ جعفری، محمد تقی، تفسیر و نقد تحلیل مثنوی، ج13، چ یازدهم، تهران: انتشارات اسلامی، 1367، 401
پنجره ای به نور
از آنجایی که انسان به دلیل ویژگیهایی از جمله گستردگی و عمق عواطف، احساسات و عقل از موجودات دیگر متمایز است، نیازهای گوناگونی دارد. در مطالب پیشین مواردی از نیازهای انسان بیان شد و در این بخش نیز به نیازهای دیگری از جمله: نیاز به زندگی اجتماعی، زیباییجویی و نیاز اخلاقی و عواطف انسانی پرداخته می شود.
نیاز به زندگی اجتماعی
یکی دیگر از نیازهای انسان، نیاز به زندگی اجتماعی است. یعنی انسان به گونهای آفریده شده که خواهان زندگی اجتماعی است. به بیان دیگر در نهاد و سرشت انسان گرایش به حیات اجتماعی نهفته است، نه آن که عواملی خارج از ذات انسان او را وادار سازد تا به قید و بندهای زندگی اجتماعی تن در دهد
انسانها نیازمند آن هستند که از سوی دیگران پذیرفته گردند که این نیاز پس از پاسخ به نیازهای اولیه اهمیت مییابد. رفت و آمدهای خانوادگی، میل به ازدواج، عضویت در گروههای مختلف و پذیرش در جمعهای دوستان و جلسههای مذهبی و انجمنهای تخصصی، همان نیازهایی است که بیشتر ما همواره به دنبال آن هستیم.(نعمت اللهی و دیگران،1391: 27)
قرآن کریم میفرماید: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»؛ ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملتها و قبیلههایی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. همانا گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. (حجرات/ 13)
در مقابل این نظریه، نظریۀ کسانی قرار دارد که میگویند انسان به طور فطری میل به زندگی اجتماعی ندارد، بلکه علل و عوامل بیرونی او را وادار به زندگی اجتماعی مینماید. طرفداران این نظریه میگویند چون انسان بنا به طبیعت اولیۀ خود، خواهان سودجویی است و عقل و تجربه نیز به او میگوید که به دست آوردن منافع جز با تن دادن به زندگی اجتماعی میسر نیست، لذا بالاجبار به محدودیتهای اجتماعی تن در میدهد. طبق نظریۀ اول زندگی اجتماعی انسان فطری و درون ذاتی است، ولی طبق این نظریه زندگی اجتماعی انسان، اضطراری و برون ذاتی است
آیه فوق با بیان «وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا» به این مطلب اشاره نموده که آفرینش انسان به گونهای است که گرایش به حیات اجتماعی دارد و فلسفۀ این گرایش نیز طبق همین آیه عبارت است از شناسایی متقابل افراد. خداوند انسانها را به گونهای آفریده تا با تشکیل گروههای مختلف اجتماعی به شناسایی یکدیگر بپردازند
«وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا»؛ او کسی است که از آب بشر را آفرید و او را به صورت نسب و سبب قرار داد. (فرقان/ 54) طبق این آیه نیز خداوند روابط نسبی و سببی را که موجبات ارتباط انسانها را با یکدیگر فراهم میآورد در متن خلقت و آفرینش آنها قرار داده است.(نصری، 1394: 147)
زیباییجویی
یکی از نیازهای اصیل روح انسانی زیباییجویی است. انسان ذاتاً زیباجو است و از زیباییهای عالم آفرینش لذت میبرد و میکوشد تا از زیباییها و زینتهای جهان استفاده کند. البته مظاهر زیبایی در جوامع مختلف و در میان اقوام گوناگون متفاوت است. چه بسا چیزی در جامعهای یا برای افرادی زیبا باشد و همان چیز در جامعهای دیگر یا برای افرادی دیگر زشت باشد ولی به هر جهت در وجود این میل که انسان چیزی را زیبا میداند و خواهان آن است و چیز دیگری را زشت دانسته، از آن دوری میکند، شکی نیست
از دیدگاه قرآن کریم، هم انسان زیباجو آفریده شده و هم جهان هستی زیبا خلق شده است تا این نیاز درونی انسان ارضاء و اقناع بشود. آیات زیر نشانگر آن است که موجودات جهان آفرینش برای ارضای میل زیباجویی انسان زیبا آفریده شده است:
«أَفَلَمْ ینْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَیفَ بَنَینَاهَا وَزَینَّاهَا»؛ آیا به آسمان كه در بالای سرشان قرار گرفته است نمینگرند که چگونه آن را ساختیم و با زیبایی آن را آراستیم. (ق/ 6)
«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا»؛ ما آنچه را که بر روی زمین است به عنوان زینت برای آن قرار دادیم. (کهف/ 7)
«وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِیا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیةً تَلْبَسُونَهَا»؛ او کسی است که دریا را مسخر قرار داد تا از گوشت تازه آن بخورید و از آن وسایل زینتی را برای پوشش استخراج کنید. (نحل/ 14)
از نظر قرآن کریم جهان آفرینش زیباست. درختهای سرسبز و خرم زیباست، گلهای رنگارنگ زیباست، آواز پرندگان زیباست، آسمان و ستارگانش همه و همه زیبا هستند. با در نظر گرفتن آیات فوق که به انسانها گوشزد نموده است که به زیباییهای جهان طبیعت بنگرید و از آنها استفاده کنید، میتوان دریافت که میل به زیباجویی در نهاد و فطرت انسان نهفته شده است، زیرا در غیر این صورت هرگز خداوند دستور به توجه کردن به زیباییهای جهان آفرینش را نمی داد
قرآن کریم از آنجا که برای نیازهای اصیل انسانی ارزش قایل است و در جهت صحیح، بهرهبرداری از آنها را تأکید میکند به این نیاز نیز بیتوجه نیست
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ»؛ بگو چه کسی زینتهای خداوند را که برای بندگان خود آفریده و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟ (اعراف /32)
قرآن با نظر راهبان و صوفیانی که زینتهای الهی را تحریم میکنند، از غذاهای حلال دوری میجویند، از پوشیدن لباسهای زیبا خودداری میکنند و پرهیز از این امور را نشانه زهد و تقوا میدانند، مخالف است. از نظر اسلام اگر این امور بد بودند و حرام، خدا آنها را نمیآفرید. اگر زینتها و زیورهای الهی در جهت مصالح و منافع بشر نمیبودند، خداوند گرایش به آنها را در درون بشر ایجاد نمیکرد. یعنی لزومی نداشت انسان دارای حس زیباجویی باشد تا به سوی امور زیبا کشانده شود.(همان : 153)
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام نکنید، و از حد تجاوز ننمایید، زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمیدارد. (مائده /87)
شأن نزول آیۀ فوق نمایشگر اهمیت استفاده از نعمتهای الهی و زینت و زیورهاست: «روزی پیامبر (ص) دربارۀ رستاخیز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهی بیاناتی فرمود، این بیانات مردم را تکان داد و جمعی گریستند. به دنبال آن جمعی از یاران پیامبر(ص) تصمیم گرفتند، پارهای از لذایذ و راحتیها را بر خود تحریم کرده و به جای آن به عبادت بپردازند، امیرمؤمنان (ع) سوگند یاد کرد که شبها کمتر بخوابد و مشغول عبادت باشد. بلال سوگند یاد کرد که همه روز، روزه باشد. عثمانبن مظعون قسم یاد کرد که ارتباط با همسر خویش را ترک گوید و به عبادت بپردازد. روزی همسر عثمانبن مظعون نزد عایشه آمد. او زن جوان و صاحب جمالی بود. عایشه از وضع او متعجب شد و گفت: چرا به خودت نمیرسی، و زینت نمیکنی؟! در پاسخ گفت برای چه کسی زینت کنم؟ همسرم مدتی است که مرا ترک گفته و رهبانیت پیش گرفته است. این سخن به گوش پیامبر(ص) رسید، فرمان داد همۀ مسلمانان به مسجد آیند.
هنگامی که مردم در مسجد اجتماع کردند، بالای منبر قرار گرفت، پس از حمد و ثنای پروردگار گفت: چرا بعضی از شما چیزهای پاکیزه را بر خود حرام کردهاید؟ من سنت خود را برای شما بازگو میکنم، هرکس از آن روی گرداند از من نیست، من قسمتی از شب را میخوابم و با همسرانم ارتباط دارم و همۀ روزها را روزه نمیگیرم. آگاه باشید من هرگز به شما دستور نمیدهم که مانند کشیشان مسیحی و رهبانها ترک دنیا گویید، زیرا این گونه مسایل و همچنین دیرنشینی در آیین من نیست. رهبانیت امت من در جهاد است. (اگر میخواهید ترک دنیا گویید چه بهتر که در راه سازندهای همچون جهاد باشد...) بر خود سخت نگیرید، زیرا جمعی از پیشینیان شما بر اثر سخت گرفتن بر خود هلاک شدند. آنها که سوگند یاد کرده بودند این امور را ترک کنند، برخاستند و گفتند: ای پیامبر، ما در این راه سوگند یاد کردهایم وظیفه ما در برابر سوگندمان چیست؟ آیۀ فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.» (مکارم شیرازی،1382: 60)
از نظر قرآن و جهانبینی اسلامی فرد مسلمان حق ندارد که مواهب الهی را از خود دور سازد. مسلمان حق ندارد که نعمتهای الهی را بر خود حرام نماید، چرا که اگر انسانی بخواهد حلالها را برای خود حرام نماید، چنین انسانی از حدود الهی تجاوز کرده است
منابع
1_ جمعی از نویسندگان،به کوشش زهرا آیت اللهی، اخلاق خانواده، قم: دفتر نشر معارف، ۱۳۹۱
2_ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد پنجم، چاپ بیست و نهم، تهران: دارالکتب الاسلامیه،1382
3_نصری، عبدالله، مبانی انسانشناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم،1394
علوم قرآنی
تمثيل انفاق فى سبيل اللّه
درشماره 80 به تمثيلي از تمثيلات قرآني متناسب با موضوع پرداختيم. در این شماره، مسئله انفاق فیسبیلالله از نگاه قرآن را بررسی میکنیم
دانهاى در زمين مىافتد و زير مشتى خاك جا مىگيرد. چندى كه گذشت، جوانهاى مىروياند كه دل زمين را شكافته، سر از خاك بيرون مىآورد. جوانه كمكم رشد كرده، بزرگ مىشود و بر سر خود هفت خوشه (سنبله) به بار مىآورد. سپس در هر كدام از خوشهها، صد دانه به بار مىنشيند. دانهها كه سفت و سخت شدند و ساقهها زرد و خشكيده گشتند، هنگام درو فرا مىرسد. زارع، سنبلهها را از ساقه جدا كرده و دانهها را از پوسته بيرون مىآورد و سپس شمارش مىكند. در پايان كار با تعجّب و خوشحالى با خرمنى از دانههاى ذى قيمت روبرو مىشود كه از يك دانه، هفتصد دانه نصيب او گشته است. چه نعمت بىكران و چه پاداش نيكويى!! علاوه بر اين مقدار، صاحب اصلى دانه (خدا) به هر زارع (بنده) كه خودش بخواهد بر اين تعداد، باز هم بيفزايد كه چه نعمت و فضل بزرگى مىشود. اين مثل درباره نتيجه انفاق مؤمنينى است كه بدون ريا و فقط براى رضاى خدا در راه او مىبخشند و به ديگران كمك مىكنند و خداوند اجر و پاداشى چندين برابر به آنها مىدهد
«مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (بقره/ 261)» مثل آنان كه مالشان را در راه خدا انفاق كنند به مانند دانهاى است كه از يك دانه هفت خوشه برويد و در هر خوشهاى صد دانه باشد (كه يك دانه هفتصد شود.) و خدا از اين مقدار نيز بر هر كه خواهد بيفزايد، چه خدا را رحمت بىمنتهاست و به همه چيز، احاطه كامل دارد.»
يكى از بزرگترين امورى كه اسلام در يكى از دو ركن حقوق النّاس و حقوق اللّه خود كه همان حقوق النّاس باشد مورد اهتمام قرار داده انفاق است كه به انحاء گوناگون توسّل جسته تا مردم را بدان وادار سازد. پارهاى انفاقات از قبيل زكات، خمس، كفّارات مالى و اقسام فديه را واجب نموده و پارهاى صدقات از قبيل وقف و سكنى دادن و نفقه مادام العمر كسى را تأمين كردن و وصيّتها و بخششها و غير آن را مستحب نموده و غرضش اين بوده كه بدين وسيله اختلاف طبقات را برطرف سازد و زندگى آنهايى را كه در طبقه پايين هستند و نمىتوانند بدون كمك مالى از ناحيه ديگران حوايج زندگى خود را برآورند مورد حمايت قرار داده تا سطح زندگيشان را بالا ببرد و افق زندگى طبقات مختلف را به هم نزديك سازد و اختلاف ميان آنها را كم كند و از سوى ديگر، توانگران و طبقه مرفه جامعه را از تظاهر به ثروت يعنى از تجمّل و آرايش مظاهر زندگى تحت عنوان نهى از اسراف، تبذير و امثال آن جلوگيرى نموده است تا يك نوع زندگى مناسبى براى همه طبقات تأمين گردد و از بروز فساد در جامعه انسانى جلوگيرى شود (1)- در اين باره بنگريد به مبحثى از علّامه طباطبايى در تفسير الميزان، ج 4، ص 323 به بعد
2- باغ پر ثمر باغى است سرسبز و خرّم، در زمينى شايسته و مستعد و حاصلخيز. زمين باغ طورى واقع شده كه از نور خورشيد بهره كافى مىبرد و از مواد غذايى هم غنى و سرشار است. آبيارى آن از آب باران است كه در موقع مناسب، فراوان و سودمند بر آن ببارد و اگر فراوان نيايد، اندك اندك بر آن فرو بارد تا باز هم رطوبت و سرسبزى آن حفظ شود و خشكيده و پژمرده نگردد. استعداد زمين و غناى مواد غذايى آن، نور كافى، باران مناسب، حاصلخيزى خاك و مواظبت و كوشش بىدريغ و پىگير باغبان كار آزموده و پر اميد سبب شده كه باغ ثمره زياد و فراوانى به صاحب خود دهد، دو برابر آنچه تصوّر مىكرد
بر شاخسار سرسبز درختان، ميوههاى رنگارنگ و مطبوع چنان به صف نشسته، كه چشمها از تماشاى آن خيره و دهان از تعجّب باز مىماند. رهگذران خسته را بنگر كه با ديدن باغ با خود گويند: اوه، خداى من، چه معجزهاى كرده طبيعت!! چه رزق بىكران! از چه روى اين همه نعمت؟!، كاش اين مثل كسانى است كه در راه خشنودى خدا انفاق مىكنند و با كمال اطمينان خاطر، چشم به الطاف خداوندى دوختهاند، در كار خود ريا وارد نمىكنند و با عمل خويش، منّتى هم بر ديگران نمی نهند و انفاقشان از روى اخلاص و در راه خدا و دستگيرى بندگان فرو افتاده خدا، جهت تقويت ايمان و يقين در روح و جانشان است و اينها همان مؤمنانند كه از آنچه خدا ايشان را بر آن جانشين قرار داده به ديگران مىبخشند «برگرفته از آيه 7 سوره حديد:» «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ...» و از بهترين چيزها كه دوست مىدارند براى رضايت معبود انفاق مىكنند « مضمون اين آيه:» لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل عمران/ 92)
«وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ.(بقره/ 265)» و مثل آنان كه مالشان را در راه خشنودى خدا انفاق كنند و با كمال اطمينان خاطر، دل به لطف خدا شاد دارند مثل باغى است بر بالاى تپّهاى كه بارانهاى درشت به موقع به آن برسد و ميوه خود را دو چندان بدهد و اگر باران بسيار نيايد، اندك اندك بارد تا باز به ثمره رسد و خداوند به كار نيكان بصير و آگاه است
سلام بن مستنير از امام باقر(ع) روايت نمايد كه اين آيه درباره امام على مرتضى(ع) نازل گرديده است «شأن نزول آيات، ص 98.»
غرض از اين مثل اين است كه بفهماند انفاقى كه صرفا لوجه اللّه و به خاطر خدا است هرگز بىاثر نمىماند و بطور قطع روزى حسن اثرش نمودار مىشود، براى اين كه مورد عنايت الهيّه است و از آن جا كه جنبه خدايى دارد و متّصل به خداست (مانند خود خدا) باقى و محفوظ است، هر چند كه اين عنايت بر حسب اختلاف درجات خلوص مختلف مىشود و در نتيجه وزن و ارزش اعمال هم به همان جهت مختلف مىگردد « الميزان، ج 4، ص 340»
حضرت على(ع) مىفرمايد: «من كثرت نعمة اللّه عليه كثرت حوائج النّاس اليه» « مجمع الامثال، ص 775، نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 364، ص 1261.» (هر كس كه نعمت خدا بر او افزون گشت، حوائج مردم به او زياد مىگردد.) پس چه بهتر كه برآوردن نيازهاى بندگان خدا از روى اخلاص صورت گيرد كه همان حضرت در سخنى ديگر فرموده است: «السّخاء ما كان ابتداء فامّا ما كان عن مسألة فحياء و تذمّم» «نهج البلاغه، حكمت 50،.».(جود و بخشش آن است كه بى درخواست باشد و امّا آنچه از روى درخواست است شرمندگى و رهيدن از سرزنش است.)
از پيغمبر اكرم(ص) نيز نقل شده است: هر كه با ميل و رغبت زكات مالش را بدهد و جز رضاى خدا مقصدى نداشته باشد او را در آسمان اوّل سخاوتمند نامند، در آسمان دوم بخشنده، در سوم فرمانبر، در چهارم نيك رفتار، در پنجم عطا كننده، در ششم مبارك و بيمه شده، در هفتم آمرزيده و هر كه زكات نپردازد در آسمان اوّل بخيلش نامند، در دوم لئيم، در سوم ممسك، در چهارم غضب شده، در پنجم چهره در هم كشيده، در ششم بىبركت كه مالش در خشكى و دريا و كوه بىنگهبان است، در هفتم نماز برگردانده، كه نمازش را برگردانند و به صورتش بزنند. « على مشكينى اردبيلى، سخنان چهارده معصوم (ع). ترجمه احمد جنتى اصفهانى، قم: انتشارات پيام اسلام، 1352، ص 308.»
منابع قرآن
جهان بخش ثواقب، تشبيهات و تمثيلات قرآن، 1جلد، نشر قو - تهران، چاپ: اوّل، 1376
طباطبايى. سيد محمد حسين. تفسير الميزان. ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى. مجلّدات چهل گانه. قم: مؤسسه مطبوعاتى دار العلم، بىتا. ج 38، ص 181
على مشكينى اردبيلى، سخنان چهارده معصوم (ع). ترجمه احمد جنتى اصفهانى، قم: انتشارات پيام اسلام، 1352، ص 308.»
الحسين بن ابى بكر الملقب بالنجم الكرمانى، مجمع الامثال، چاپ تهران، 1290، ص 775، نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 364، ص 1261»»
محمد جعفر امامي، شان نزول آيات قرآن برگرفته از تفسير نمونه؛ [ مقدمه نويس] مكارم شيرازي.قم مدرسه الامام علي بن ابي طالب (ع ۱۳۸۵.