1404-فرو-20
2020 Jan 23
امام حسن علیه السلام :

عَلَیکم بِالفِکرِ، فَإنَّهُ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ و مَفاتیحُ أبوابِ الحِکمَة. بر شما باد به تفکّر، که تفکّر مایه حیات قلب شخص بصیر و کلید درِ حکمت است. إعلام الدین، ص ۲۹۷ عَلَیکم بِالفِکرِ، فَإنَّهُ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ و مَفاتیحُ أبوابِ الحِکمَة. بر شما باد به تفکّر، که تفکّر مایه حیات قلب شخص بصیر و کلید درِ حکمت است. إعلام الدین، ص ۲۹۷

25-April-09
1404-فروردین-20

پرسش و پاسخ

فلسفه دین

این موضوع برای همه کلیت ندارد ممکن است افرادی به جهت داشتن مقامات معنوی ،درجاتی از علم به حقایقی ازجمله اخبار مربوط به مرگ وزمان آن وبرخی مسائل غیبی دیگر ،مطلع گردند.البته این دانش کسبی نیست بلکه به منزله نور ی است که خداوندبه برخی افاضه می کند ،این مسئله به ساعاتی قبل ازمرگ بلکه روزهائی قبل ازآن برمیگردد اما درلحظات وآنات مرگ همه به آن علم دارند وفرقی دراین معنا بین مؤمن وکافرنیست ،تنهاتفاوت بین مؤمن وکافر به کیفیت درک آنها ازجهت راحتی وسختی برمیگردد.

گر کسی باحال ایمان وتوبه ازدنیابرود،اهل بهشت است خصوصااگرازسفرحج برگشته باشد.

مقصود یکسان بودن انسانهاازجهت فطرت است همه ی انسانها ازحیت کسب امورمتعالی از جمله علم ،قدرت،معنویت،اصل عبودیت وسایرفضایل اخلاقی یکسان هستندوذاتاازچیزهایی که بد ومخالف کمال اخلاقی هستند ازجمله دروغ،خیانت،ظلم به دیگران متنفر است ولوآنکه برخی تحت شرایطی ازجمله تربیت ناسالم به جام ضدارزشهای الهی وانسانی مبادرت می ورزندبه تعبیرقران همه انسانهافطرت الهی دارند که براثر تبعیت ازنفس ان اماره وشیطان به راه باطل کشیده می شوند

طبق برخی آیات انسان همراه باسختی ها است،ودنیا محل ازمایش وابتلاء به مصیبتهااست،قدرومنزلت انسانهاباامتحان سنجیده می شود،غم ازدست دادن فرزند ومال ومقام...اختصاص به شخص خاصی ندارد، انسانها خالی ازهم وغم نیستند

انجام فرائض الهی وترک محرمات همراه بااندیشه درباره جایگاه خدادرهستی ونقش دستورات وقوانین دین(اجتماعی ،حقوقی،مدنی، ،جزائی واخلاقی)دراصلاح فردوجامعه وپیامدهای بی توجهی به آنهادربروزناهنجاریهای اجتماعی ،عامل بسیارمهمی درکسب فضائل واخلاق ودرنتیجه دوری ازمفاسداست،می توان بامطالعه کتابهای اخلاق ،روائی تاریخی ومطالعه زندگی افرادبرگزیده (سیروسلوک نظری وعملی آنها)وافرادی که سرنوشت بدی پیداکردند

چطورقطع اولین شرط مسلمانی انجام فرائض الهی است(انجام واجبات وترک معاصی) بعدازآن انجام مستحبات، ازجمله سفرهای زیارتی ،البته مسلمان دروغ،تجاوزبه حقوق مردم،غیبت،مال مردم خوری راترک می کند،حال اگراین سفرها مقدمه اصلاح خودباشدباید به فال نیک گرفت وازآن استقبال کرد.

آنچه که درروایات به عنوان عمل مستحب به آن سفارش شده(وسائل الشیعه جلد۲،ابواب احتضارص۶۷۳)، روشن کردن چراغ ، درمکانی است که میت درآنجاازدنیارفته به شرط آنکه،شب ازدنیارفته باشدوروایتی درباره روشن کردن شمع برقبرواردنشده است.

قدر به معنای اندازه گیری و برنامه ریزی است و براساس روایات وارده،درشب قدرامور و سرنوشت افرادبرای سال آینده رقم می خورد.شب زنده داری و عبادت در این شب باعث آمرزش گناهان می شود و منظورازبرتری این شب ازهزارماه،این است که عبادت و احیاء ازهزارماه عبادت درماه های دیگر بهتراست و مبارک بودن آن هم به خاطر نزول خیرکثیر یعنی قرآن است.

براساس روایتی که دربحارالانوار مجلسی جلد۳۷صفحه۲۵۸ آمده :هرکسی که درهرگوشه دنیابمیرد،نکیر و منکر از او درباره دین و پیامبر(ص) وامام(ع) سئوال می کنند. وقطعا باید پاسخگوی اعمالش است.

براهین متعددی بر اثبات خداوند اقامه شده است که به چهار تا از آنها اشاره می شود: الف) برهان فطرت ب) برهان نظم ج) برهان وجوب و امکان د) برهان صدیقین هر یک از برهان های فوق که قائلین زیادی دارد، در کتابهای فلسفی و کلامی به آنها اشاره و بطور مفصل بحث شده است. شما به جهت تحقیق در مسئله فوق می توانید از آثار زیر استفاده نمایید. الف) اصول فلسفه و روش رئالیسم و علل گرایش مادی گری شهید مطهری ب) آموزش فلسفه آقای مصباح یزدی ما بطور اجمال درباره برهان فطرت توضیح می دهیم: برهان فطرت: یعنی هر انسانی به وجدان، وحدانیت خداوند اعتراف دارد. به این آگاهی، آگاهی شهودی و راه دل نیز می گویند. عارفان براین دانش درونی نام عشق فطری و ایمان درون گذاشته اند. دلیل بر وجود برهان فطری دو چیز است: 1) اعتراف شخصی و احساس درونی 2) تحقیق و مطالعه روانشناسان بر روان انسان که بر وجود حالت درون آدم، به توحید گرایی مهر تایید می زند.

از جمله عذابهایی که برخی امتها ی گذشته به خاطر گناهان کبیره و اصرار برآنها( از جمله انکار توحید و فساد و سرکشی در زمین، قتل و غارت) دچار می گذشته اند مسخ شدن یعنی، تغییر شکل ظاهری ( زشت و کریه المنظر) ظاهری و باطنی بود،قرآن کریم به مسئله فوق در سوره های یاسین آیه 67، بقره آیه 65، مائده آیه 60، اعراف آیه 166،تصریح دارد. اما بعد از ظهور اسلام چنین عذابهایی برداشته شد.

علاوه بر تطبیق برخی آیات قرآن کریم( سوره بقره آیه 3 ، قصص آیه 5، انبیاء آیه 105، سخوف آیه 61، توبه آیه 33، شعراء آیه 4، فتح آیه 28، بدر آیه 4 و ..........) در مورد روایات شیعه بر حضرت مهدی(ع) در روایات اهل سنت نیز به آن اشاره شده است.( مستدرک حاکم جلد سوم ص 617، سنن ابن داود جلد دوم ص 309، سنن ترمذی جلد سوم ص 340) دو فایده در وجود امام زمان (ع) قابل تصور است. الف: علت غایی بودن برای جهان یعنی امام برترین هدف در مجموعه جهان برای موجودات آن، برترین موجود و محصول آن می باشد. که دستاورد و پرورش یافته در دامن جهان بوده، و آن کامل ترین انسان می باشد. امام یعنی انسان کامل، بودن تحقق هدف فوق، خلقت جهان ابد خواهد بود. ب) واسطه فیض بودن امام، یعنی امام(ع) واسطه در فیض الهی که همان هدایت و رساندن مردم به کمال انسانی است است، می باشد. برای آگاهی بیشتر از موضوع فوق به کتاب گران سنگ موعود ادیان نوشته حضرت آیت الله منتظری(ره) مراجعه فرمایید.

درگذشته های دور تا امروز، همواره این سوال مطرح بوده است که: آیا عقل با دین (وحی) سازگار است یا ناسازگار!؟ به همین تربیت، وقتی علوم جدید روی کار آمدند، این پرسش مطرح گردید که: آیا علم با دین سازگار است یا ناسازگار!در قالب پاسخ گویی به این پرسش ها، نظریات مختلفی داده شده است. برخی بر این باورند 1 که اساسا طرح پرسش این چنینی، نادرست است زیرا اصلا عقل در سطح وحی نیست، تا بتوان سخن از نسبت آندو کرد، عقل همتای نقل است، نه وحی(دین) به عبارت دیگر علوم عقلی هم سطح علوم نقلی هستند نه هم سطح وحی. نقل هم چون عقل امکان خطا دارد، هر دو همراه با اشتباهات و خطاهایی هستند حال آنکه در ساحت وحی الهی خطا راه ندارد، عقل و نقل هر دو راهی هستند که ما را به دین می رسانند. خدا جاعل و خالق دین و عقل و نقل کاشف آن قلمداد می شود، به گفته این گروه از عالمان همه مراتب عقل، از عقل تجربی گرفته تا عقل ناب و حتی عقل عرفی، حجت شرعی هستند، عقل برهانی وجود خدا را اثبات می کند، به گفته اینان: عقل و نقل هر دو به دنبال هدف مشترکی هستند و هر کدام راهی برای شناخت دین و وحی به حساب می آیند. دلیل نقلی، قول خدا را ارائه می دهد و دلیل عقلی می تواند، فعل و حکم و قانون تکوینی و تدوینی را کشف کند و در کنار دلیل نقلی، حجت شرعی تلقی شود. از آنچه گفته شد به دست می آید، سخن تعارض بین عقل و دین نا به جاست، زیرا تعارض زمانی معنا پیدا می کند که عقل را خارج از دین فرض کنیم، در حالی که حوزه عقل و وحی(دین) از هم جدا نمی باشند تا جایی برای تقابل و تعارض آندو باشند . آنچه که گاهی تعارض بین علم و دین پنداشته شده، در واقع « تعارض میان عقل و نقل» بوده است. نه تعارض عقل و وحی و یا علم و دین، اگر عقل و علم را در درون دین ببینیم، تعارض آن ها با دین بی معنا می شود. ممکن است که عقل تجریدی و تجربی با نقل تعارض پیدا کند، چنان که دو نقل نیز ممکن است با یکدیگر تعارض داشته باشند که باید از راه های مناسب به حل این تعارض پرداخت. مثلا قرآن در سوره انبیاء آیه 30 می فرماید که هر موجود زنده ای از آب پدید آمده است، حال اگر به فرض در زیست شناسی موجود زنده ای شناخته شود که از آب پدید نیامده باشد، این کشف علمی ناقض و مبطل قضیه قرآنی نیست، بلکه مخصص عقلی (لبی) آن است، چون این گونه عمومات دینی قضایای عقلی ضروری نیستند بلکه تخصیص پذیرند. همچنین اگر نظریه داروین در تحول انواع به اثبات برسد، در حالی که از آیات قرآن چنین استفاده می شود که انسان بطور مستقیم از خاک آفریده شده است بین این دو قضییه ناسازگاری حل ناشدنی ای بوجود نخواهد آمد بلکه به موجب حکم قرآنی، انسان به طور استثنایی و با دخالت علل فرا طبیعی همان گونه آفریده شده که در قرآن آمده است. دلیل این امر آن است که: یافته های تجربی هیچ گاه نمی توانند با معارف تجریدی برهانی یا نقلی تعارض داشته باشند، برخی از حوزه های دین، خارج از قلمرو علوم تجربی هستند: بنابراین، در آن حوزه ها هیچ گونه داوری ندارند، علوم تجربی نمی توانند در باب اموری مانند معجزات و کرامات اظهار نظر کنند یا از تاثیر اموری چون دعا و صدقه و صله رحم سخن گویند، مواردی که به ظاهر ناقض اند، در حد جدال با آن آموزه ها باقی می مانند و هرگز توان ابطال آن ها را ندارند. به طور کلی، نسبت میان عقل و نقل بدین شکل است که گاهی ظاهرا تعارض دارند ولی این تعارض سطحی و قابل رفع است پس امکان تعارض بنیادی عقل و وحی وجود ندارد بلکه سازگاری و هم سویی بنیادی آن ها ، مبرهن است. نتیجه گیری: با توجه به بیان فوق، علم غیر دینی معنا ندارد زیرا علم همچون نقل در پی کشف حقیقت جهان است و لو آنکه علم شکلهای گوناگون داشته باشد. 1- جوادی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی

معاد یعنی برگشت یا جایی که به آن بازگشت می شود. انسان پس از مرگ و غیبت ظاهری در زمانی که علمش تنها در نزد خداوند است برای پاسخ گویی به عملکرد خود حاضر می شود حال این، برگشت چگونه است؟ آیا با جسم دنیوی حاضر می شود یا با جسم مخصوص آخرت یا آنکه اصلا جسم ندارد بلکه تنها روح و نفس محشور می گردد؟ علمای علم کلام در این باره اختلاف نظر دارند، اکثریت قاطع ( فلاسفه، متکلمین و مفسرین) بر این رای استوارند که انسان ها همراه با جسم در قیامت ظاهر می شوند، آیات و روایاتی نیز این رای، تایید می کنند.

<
۱۴۰۴ فروردین
>
ش
ی
د
س
چ
پ
ج
۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۱ ۲
۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹
۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶
۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳
۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰
۳۱ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶
امروز
April
<
۱۴۰۴ فروردین
>
ش
ی
د
س
چ
پ
ج
۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۱ ۲
۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹
۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶
۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳
۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰
۳۱ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶
امروز
April
<
۱۴۰۴ فروردین
>
ش
ی
د
س
چ
پ
ج
۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۱ ۲
۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹
۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶
۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳
۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰
۳۱ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶
امروز
April
<
۱۴۰۴ فروردین
>
ش
ی
د
س
چ
پ
ج
۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۱ ۲
۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹
۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶
۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳
۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰
۳۱ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶
امروز
April