نسیم دانش شماره 7
مهارت های اساسی زندگی
(ای عزیز به جهت حجم مطالب و نیز کاربردی بودن این مطالب در زندگی در دو شماره 7 و 8 نسیم دانش
چاپ می شود انتظار است خوب مطالعه فرمایید و آنها را به کار گیرید)
مقدمه:
چگونه می توانیم در زندگی انسان موفقی باشیم؟
موفقیت در هر کاری مرهون عوامل زیر است:
1- شناخت هدف 2- شناخت توانایی ها، علایق و استعدادهای خود
3- برنامه ریزی درست و سنجیده 4- ارادۀ محکم و عزمی راسخ
5- همّت بلند و پشتکار زیاد 6- توکل بر خدا
انسان باید در زندگی، هدف خود را به روشنی تعیین نماید، تا در نیل بدان راهکارهای مناسب را برگزیند. در اینجا لازم است خود را که مجموعه ای از توانایی ها، استعدادها، سلیقه ها و علایق است. به طور صحیح و واقع بینانه بشناسد و نقاط ضعف و قوت خود را تشخیص دهد. تا با توجه به آن توانایی ها و زمینه های مورد علاقه خویش حرکت را آغاز کند. سپس برای این که از تمام امکانات خود از جمله زمان، این گهر گرانبها بیشترین و بهترین استفاده را ببرد، باید تحت برنامه ای منظم، فعالیت های شبانه روزی خود را تنظیم کند و طبق یک جدول زمان بندی شده، کار خود را پی گیری نماید. در مرحلۀ چهارم باید ارادۀ محکم داشته باشد و از اهمال کاری و سستی بپرهیزد و با روش های مناسب، ارادۀ خویش را تقویت نموده و با اعتماد به نفس کامل راه را ادامه دهد. در مرحلۀ پنجم در برخورد با مشکلات و سختی های کار و فعالیت، خسته نشود و پشتکار لازم را داشته باشد که در غیر اینصورت به هدف نخواهد رسید. از آغاز کار نیز باید یاد خدا و توکل بر او پشتوانۀ اصلی کار خود قرار دهد و از این منبع فیض و برکت مدد جوید.
1- تعریف مهارت: مجموعه توانایی که امکان رفتار سازگارانه و مثبت و مفید را برای افراد فراهم نماید. مهارت کسب شدنی است (اکتسابی) و اغلب از طریق آموزش و تمرین، ایجاد و تقویت می شود.
انواع مهارت: (سازمان علمی فرهنگی یونسکو (سازمان ملل) ده مهارت اساسی و اصلی را برای آموزش در اولویت قرار داده که به شرح زیر می باشد.)
1- مهارت خودآگاهی (خود شناسی) 2) مهارت همدلی 3) مهارت توانایی حل مسئله
4) مهارت توانایی تصمیم گیری 5)مهارت توانایی برقراری ارتباط مؤثر
6)مهارت توانایی روابط بین فردی 7) مهارت توانایی مقابله با هیجانها
8)مهارت توانایی مقابله با استرس 9)مهارت توانایی تفکر خلاق
10) مهارت توانایی تفکر انتقادی
مهارت خودآگاهی (خودشناسی): اولین و زیربنای ترین مهارت های اساسی زندگی است، پژوهش ها نشان داده افراد دارای عزت نفس قوی دارای موفقیت بالا در زمینه های شغلی، تحصیلی و زندگی می باشند و از انواع آسیب های روانی- اجتماعی مانند اعتیاد، بی بند وباری، خشونت، افسردگی و ... در امان هستند. به همین خاطر عزت نفس محوری ترین مهارت هاست.
عزت نفس یعنی دیدن خود به عنوان یک فرد توانا (من می دانم کارهایی را می توانم انجام دهم) با کفایت (یعنی کارهایم را به اندازه کافی خوب انجام می دهم)، دوست داشتنی، منحصر به فرد و با ارزش، احترام و ارزشی که انسان برای خود قایل است عزت نفس گویند.
وقتی انسان ارزیابی مثبت نسبت به خود و خصوصیات خود داشته باشد می گوییم وی دارای عزت نفس مثبت یا بالا می باشد، برای اینکه انسان بتواند از خود ارزیابی مثبتی داشته باشد. باید از خصوصیات مثبت، توانایی ها، زیبایی ها و استعدادهای خاص خود آگاه باشد و به آن ارج گذاشته و از این ویژگی های احساس خوشی و رضایت بنماید. علاوه بر این انسان باید قادر باشد تا به طور واقع بینانه محدودیت ها و کاستی وناتوانی ها را ببیند و آنها را به عنوان قسمتی از خود بپذیرد و از وجود آنها شرمنده نباشد.
مثال: اگر انسان اعتقاد داشته باشد. احساس ارزشمندی فقط با پول و ثروت زیاد است. وقتی انسان دید از راه سالم به پول کلان نمی رسد، با استفاده از چک های بلا محل سوء استفاده کرده و همین باعث دستگیری و زندانی وی می شود و بیشتر شخصیت خود را در بین خانواده و جامعه و بستگان از دست خواهد داد.
آیا می دانید در جهانی که حدود 7/000/000/000 انسان زندگی می کنند هیچ کدام مانند هم (خنده، صحبت،گریه، فکر و رفتار…) نیستند.
- انسان کاملاً شبیه به هیچ وجه وجود ندارد. هر کدام از انسان ها یکسری خصوصیات خاصی دارند که این ویژگی آنها را متفاوت از دیگران می کند و دنیای متفاوت باعث زیبایی زندگی است.
نتیجه: پس تو فرد بی نظیری هستی. مثل تو دردنیا وجود نداشته و نخواهد داشت. تو منحصر به فرد هستی. چون مثل تو فقط یکی وجود دارد و آن خودت هستی. تو خود با ارزش هستی. چون خداوند موجود بی ارزشی نمی آفریند.
* شناخت خصوصیات خود: سوالی از خود می پرسیم «من کیستم؟» من فکر می کنم، من خوبی ها و بدی ها را تشخیص می دهم، من ابزار شناخت حسی، عقلی، فطری دارم، من درسهایم را می خوانم و... هزاران خصوصیات دیگر.
نامه ای برای خود از خصوصیات مثبت خود می نویسیم. با این تمرین انسان به خودشناسی نزدیک تر می شوند. اگر چه شناخت خود بسیار مشکل است. ولی باید بیاموزیم که خودمان را بهتر بشناسیم. با این شناخت از خصوصیات، ویژگی ها، استعدادها و علایق و آرزوهای خود آگاه می شویم.
خصوصیات مثبت من: مهربان، صادق،مسئولیت پذیر، شجاع بودن. من استعداد و توانایی انشاء خوب، نقاشی خوب را دارم. موفقیت ها و پیشرفت های خوبی از دوره کودکی تا به حال دارم. (توانستم دوچرخه سواری کنم، رانندگی یاد بگیریم، صحبت کنم و…)
نتیجه: هر فرد ویژگی های مثبت زیادی دارد. آنها می آموزند با رفتارها و کارهای ساده ما در کل خصوصیات مثبت ما شکل می گیرد.
* من فرد با ارزشی هستم.همه نکات مثبت و مفید با ارزشی دارم. بنابراین باید آنها را کشف کنم و به آنها احترام بگذارم. اگر ما زیبایی هایی که در خودمان هست بپذیریم، مثل: مسئولیت پذیری، چراغ اضافه را خاموش می کنم. من به پدر و مادر کمک و به دیگران عطوفت دارم احساس بهتری می کنیم.
همه انسانها در برخی خصوصیات ضعف دارند و توانایی آنان محدود است و نیز در برخی از خصوصیات امکان بر طرف کردن آن فراهم است. که توجه به جدول زیر جلب می شود.
پس از عزیز جدول زیر را بر اساس خصوصیات دیگر خود پر کن، قطعاً به این نتیجه می رسی که بیشترین خصوصیات منفی و مثبت را در زندگی خودمان شکل می دهیم و امکان تغییر خصوصیات منفی به راحتی امکان پذیر است به شرط اینکه اراده و عزم قوی داشته باشیم.
می توان تغییر داد نمی توان تغییر داد تا حدودی می توان تغییر داد
وزن *
رنگ چشم *
نقص بدنی *
خجالتی بودن *
ضعیف بودن در یک رشته ورزشی *
ناتوان در شعر گفتن *
ضعیف بودن در درس *
اضطراب *
اعتیاد *
دوختن کت و شلوار *
من می توانم:- شعر یاد بگیرم،- کامپیوتر یاد بگیرم،- ظرفها را بشویم،- دوچرخه سواری یاد بگیرم،- جورابهایم را بشویم، ارتباط خوبی با دیگران داشت باشم، خشم نکنم، پرخاشگری نکنم.
نمی توانم:- به کره ماه بروم، - نمی توانم کت و شلوار بدوزم، نمی توانم فوری دکتر بشوم.
پس خیلی کارها را می توانیم انجام دهیم و خیلی کارها را نمی توانیم انجام دهیم.
ما در هر کاری که شکست می خوریم باید علت آن را بررسی کنیم و سعی نمایم که در مراحل بعدی آن را تکرار نکنیم به عنوان مثال اگر در درسی نمره ضعیف گرفتیم علت را ریشه یابی نماییم و ضعف خود را در آن رابطه حل نماییم و یا اگر در بازی مسابقه باختیم، فکر کنیم، علت شکست را بررسی کرده و در بازی بعدی تلاش را بیشتر نمائیم و آن را حل کنیم.
افراد محدودیت های خود را به طریقه مثبت و سازنده پذیرفته و در جهت اصلاح نقاط ضعف خود تلاش می نمایند.
روشهای افزایش عزت نفس
1- ارتباط خود با خانواده را بهتر کنید. این ارتباط را افزایش دهید. داشتن روابط گرم و صمیمی باعث احساس ارزشمندی بهتر می شود.
2- روابط اجتماعی زیادتر، دوستان زیادتر داشته باشید، داشتن ارتباطات گرم و صمیمانه با دوستان و گذراندن اوقات خوب با آنان به انسان احساس بهتری می دهد.
3- هدف های خویش را معین کنید. که همین باعث احساس بهتری درانسان می شود.
4- بدانید که منحصر به فرد هستید. پس به این موجود منحصر به فرد اهمیت قایل شوید.
5- سعی کنید الگوهای انسانی، معنوی و فلسفی برای خود داشته باشید. مثل حضرت امام خمینی (رض)، شهید مطهری(رض).
6- مهارت خودشناسی را در خود تقویت کنید. ضعف های خود را بشناسید و آنها را برطرف کنید و نقاط قوت و محاسن خود را بشناسید.
7- تصورکنید فرد دیگری که کل خصوصیات شما را دارد و شما او را می شناسید. چه دلیل دارد که این فرد بی ارزش باشد.
3- مهارت توانایی حل مسأله (تو می توانی مشکل خود را حل کنی)
این توانایی فرد را قادر می سازد تا بطور مؤثرتری مسائل زندگی خود را حل نماید. مسائل مهم زندگی چنانچه حل نشده باقی بماند، استرس روانی ایجاد می کند و به فساد اجتماعی منجر می شود.
و به عبارت دیگر این توانایی نوعی تفکر منظم و منطقی برای حل مشکلات زندگی است.
اولین قدم برای حل موفقیت آمیز مشکل، حفظ آرامش و خونسردی و پذیرش مشکل است برخی افراد ندای درونی آنها می گوید نگران نباشَ، مشکل برای هر کسی پیش می آید من می توانم آن را حل کنم، همه چیز درست خواهد شد اما برخی افراد دیگر ندای درونی آنها می گوید من آدم بی عرضه، تنبل و بد شانسی هستم، همیشه مشکلات برای من پیش می آید من نمی توانم آن را حل کنم.
بخشی از زندگی انسان مواجه شدن با مشکلات است وقتی با مشکلی روبرو یا مواجه می شویم باید آرام و خونسرد باشیم و برای انتخاب بهترین راه حل ممکن بر مهارت های حل مسلئه تکیه نماییم.
مهارت حل مسأله دارای 5مرحله است:
1- نگرش خود را نسبت به مشکل تغییر دهید: افراد قوی با مشکل روبرو نیستند. آدم های اشتباه کار دچار مشکل می شوند. همه آدم ها در زندگی طبیعی مشکل دارند و اساساً مرحله ساختار خلقت بر سختی ها و مشکل است.
آیه ی شریفه قرآن می فرماید: «لقد خلقنا الانسان فی کبد» ( به تحقیق ما انسان ها را برای سختی ها آفرید).
2- مشکل را تعریف کنید: هر گونه انحراف یا در اختلال در حالت طبیعی بدن و روان را مشکل می نامند. مشکل را دقیقاً مشخص نمایید: مثلاً مشکل خانوادگی در چه موردی یا مشکل تحصیلی در چه موردی، مالی، و ...
3- برای مشکل خود تا آنجا که می توانید راه حل پیدا کنید و راه حل ها را دقیقاً فهرست کنید و یادداشت نمایید. راه حل های خوب و بد را
4- پیامد و عاقبت هر یک از راه حل ها را بررسی کنید.
5- یکی از راه حل های مناسب را انتخاب کنید. برنامه اجرایی آن را مشخص کنید. سپس آن را اجرا کنید. اگر بهترین راه حل را انتخاب کنید و اجرا نکنید، هیچ فایده ای ندارد.
در مواجهه با مشکل از خود سوال می نماییم: آیا در زندگی باید مشکل باشد یا خیر؟ قطع و یقین به این نتیجه می رسیم که زندگی انسان ها بر اساس سختی ها و مشکلات است و در قالب سختی هاست که گوهر وجودی انسان شکوفا می شود و انسان به کمال می رسد.
به عنوان مثال مشکل:
- فاطمه در زندگی غمگین و بی حوصله -حسین فرد منزوی و ارتباط چندانی با هیچ کس ندارد
- رضا مرتب با خانواده، دوستان، مدرسه درگیر و همه را از خود رانده است. – زینب آشفته و سرگردان و نمی داند در زندگی خود چه راهی را دنبال کند. او بی هدف، و به همین دلیل احساس پوچی و سرگردانی دارد. - محمد سوزش معده و همچنین دیابت دارد. - شاهرخ اخیراً خیلی پرخاشگر شده و با اطرافیان خود برخورد می کند. - زهره معتقد است که بدشانس به دنیا آمده و این بدشانسی همیشه با اوست. پس بهتر است کاری را شروع نکند.
* آقای سلیمانی هیچ گاه فرزندش را نمی بوسد. معتقد است که نباید به بچه علاقه و محبت بیش از حد نشان داد.
* خانم صداقتمعتقد است؛ فرزندان او نباید در زندگی سختی بکشند و بهیچ وجه از آنها نباید کار کشید.
* خانم مهدوی معتقد است اگراحساسات خود را به بچه ها نشان ندهید، به آنان نگوئید که دوستشان دارید. بچه ها نمی توانند علاقه و احساسات شما را دریابند.
و هزاران مسائل مشابه این موارد، حال در رابطه یا این مسائل چه باید کرد.
- از مشکل فرار می کنیم.
- بدون فکر و مطالعه کاری را انجام دهیم.
- با مهارت حل مسأله و مشکل را بررسی می کنیم و دنبال حل مسئله بر می آییم. (1- تمرکز بر مشکل 2- جمع آوری اطلاعات 3- اقدام به حل مسأله 4- فکر کردن 5- مشورت و راهنمایی گرفتن 6- کمک گرفتن از دیگران 7- برنامه ریزی 8- اقدام به درستی عمل و ...)
مشکل خانوادگی را دقیقاً مشخص کنید.
چهار راه اصلی برای علاج مشکل جسمانی و روانی در انسان
1- آگاه شدن از مشکل
2- شناخت منشأ هر مشکل و راه علاج
3- تصمیم جدی برای علاج
4- انجام دادن برنامه های درمانی
سبک زندگی سالم از بسیاری از مشکلات جسمانی و روانی پیشگیری می کند. که عبارت است از:
1- خواب کافی: نوزادی (20-18 ساعت)- 2 ماهگی (18-14 ساعت) – 6 ماهگی (16-12 ساعت) –یک سالگی (14-10 ساعت) – 8-6 سالگی (12-10 ساعت) – 13-9 سالگی(11-10 ساعت) – 21-17 سالگی (9-8 ساعت) – 21 سال به بعد (8-6 ساعت)
2- تغذیه صحیح و مناسب 3- ورزش 4- استفاده از روش های مختلف آرام سازی (آرام سازی عضلانی) 5- منظم کردن زندگی 6- عدم رقابت و حسادت در زندگی 7- داشتن هدف های روشن و مشخص 8- اعتقاد مذهبی و معنوی
مهارت تصمیم گیری:
تصمیم گیری موثر، مهارتی که در موقعیت های مختلف می توان از آن استفاده کرد مثل انتخاب رشته تحصیلی، شغل، انتخاب همسر، سبک زندگی و ...
* ویژگی های شخصی برای تصمیم گیری موثر:
1- داشتن اعتماد به نفس 2- عدم ترس از خطر کردن 3- ارزش ها و باورهای فرد 4- داشتن اطلاعات درباره مشکل یا موقعیت 5- انعطاف پذیری 6- آمادگی برای مشورت با دیگران 7- درک درست موقعیت و مشکل (داشتن اطلاعات درست) 8- آمادگی برای پذیرش مسئولیت تصمیم های اتخاذ شده 9- استقلال فکر
* سه عامل اصلی که برای تصمیم گیری باید به آن توجه ویژه شود.
1- آگاهی و اطلاعات: از موارد مهم تصمیم گیری موثر، داشتن اطلاعات و آگاهی راجب آن مسئله یا موقعیتی است که می خواهید تصمیم بگیرید.
2- فشارهای اجتماعی: دیدگاه های پدر، مادر، دوستان، بستگان، وسایل ارتباط جمعی بر افکار و تصمیم های ما تاثیر می گذارد و به عنوان مثال فرد تحت تاثیر پدر و مادر و خانواده با کسی که مورد علاقه اش نیست ازدواج می کند.
3- موقعیت ها: انسان در یک موقعیت یک تصمیمی می گیرد که با موفقیت دیگران متفاوت است مثلاً دوستان اصرار دارند که سیگار بکشد او مقاومت می کند و اجتناب می کند و مواجهه با مسخره کردن دوستان می شود و لذا لجبازی می کند و در مرحله بعد سیگار می کشد.
* روش های تصمیم گیری:
1- تصمیم گیری احساسی: این تصمیم بر اساس احساسات نسبت به یک مساله یا موقعیت است و بر اساس پیش داوری خود تصمیم می گیرد که اصولاً این تصمیم ها به شکست می انجامد. مثال دختری که با یک محبت پسری دلباخته او می شود و تن به ازدواج با او می دهد ممکن است عواقب تلخی در انتظار او باشد.
2- تصمیم گیری آنی: فرد در یک لحظه و بدون تفکر زیاد، تصمیم می گیرد، این افراد به پیامدهای تصمیم خود زیاد فکر نمی کنند.
3- واگذاری تصمیم گیری به دیگران: این افراد همیشه به کسی نیاز دارند تا برای آنان تصمیم بگیرد، این افراد به دلیل فرار از مسئولیت و ترس از شکست و برای اینکه مسئولیت تصمیم خود را به دیگران واگذار می کنند به عبارت دیگر اجازه می دهند دیگران برای او تصمیم بگیرند.
4- پشت گوش انداختن: این افراد مرتب تصمیم گیری را به تعویق می اندازند تا زمانی که مجبور به تصمیم شوند.
5- تصمیم گیری منطقی: این تصمیم گیری بر اساس تجزیه و تحلیل موقعیت یا مشکل، بررسی مزایا و معایب راه های مختلف، ارزیابی نقاط ضعف و قوت انتخاب های مختلف انجام می شود و تصمیم گیری پس از ارزیابی و بررسی تمام راه حل های ممکن، بهترین روش تصمیم گیری اتخاذ می شود.
مراحل تصمیم گیری منطقی:
1- شناخت موقعیت یا مساله خاصی که می خواهیم درباره آن تصمیم بگیریم.
2- جمع آوری اطلاعات در رابطه با موقعیت یا مساله که می خواهیم تصمیم بگیریم.
3- ارزیابی و بررسی مزایا و معایب انتخاب های مختلف
4- انتخاب یک راه حل مناسب از بین راه حل های مختلف
5- اجراء راه حل انتخاب شده
مهارت تفکر خلاق:
هر گاه مهارت تصمیم گیری و مهارت حل مساله را تلفیق کنیم به ویژگی «تفکر خلاق» دست می یابیم، قدرت تفکر آفریننده و خلاق انسان را قادر می سازد تا «انتخاب های گوناگون را در خود کشف کند» و در نتیجه از بن بست زندگی خارج شود.
انسان وقتی که در زندگی دچار بن بست می شود راه خروج از آن گم می کند و چاره یاس، افسردگی (بیماری روانی) می شود و چه بسا ممکن است دست به خودکشی بزند که در این صورت تفکر خلاق خویش را بکلی از دست می دهد.
دستورالعمل های زیر زمینۀ لازم را برای ایجاد روحیۀ امید در انسان فراهم می نماید:
1- توانایی ها، استعدادها، قابلیت های بالقوه و بالفعل و همچنین موفّقیت های گذشتۀ خود در زمینه هایی مختلف را روی کاغذ یادداشت کنید، هر روز آنها را برای خود تکرار نمایید.
2- هر روز چنین جملاتی را به خود تلقین کنید: من موفق خواهم شد، من در کارهایم توانا می باشم، من می توانم بر مشکلاتم پیروز باشم.
3- حتی المقدور هفته ای یک بار با دوستان خود به ورزش کوهنوردی یا پیاده روی بپردازید و از مناظر زیبای طبیعت لذّت ببرید.
4- روزانه ورزش کنید. به ویژه ورزش های دست جمعی (فوتبال، والیبال و ...)
5- سعی کنید در جای خلوت و تنها نباشید و برای مطالعه نیز به کتابخانه بروید.
6- ارتباط های اجتماعی، خانوادگی و دوستانه خود را توسعه دهید.
7- برای کارهای شبانه روزی خود برنامه ریزی کنید و در اوقات فراغت نیز برنامه های متنوع و شاد داشته باشید.
8- نیایش و ارتباط با خداوند و طلب یاری از او را هیچ گاه فراموش نکنید. بدانید که خداوند مونس هر تنها و یار و یاور تمام انسان هاست و خداوند را سرلوحۀ تمام افکار و اعمال خود قرار دهید و هرگز از رحمت و لطف او ناامید نشوید. چه، یأس و ناامیدی از رحمت خدا، گناهی بزرگ است. هر چه از او بخواهید به شما عطا می کند. (اگر صلاح شما باشد.)
مهارت همدلی:
آیا تا بحال پیش آمده شما ناراحتی خود را پیش کسانی بگوئید و او واکنشی از خود نشان دهد که از گفته های خود پشیمان شوید؟
این نشان می دهد احساس شما را درک نکرد. دلیل بوجود آمدن این احساس تلخ، نیاز به همدلی است که طرف مقابل نتوانسته با شما همدلی کند.
* تعریف همدلی: توانایی درک و فهم احساسات ، افکار و اعتقادات دیگران، بطوریکه فرد بتواند خود را بجای دیگری بگذارد و از دیدگاه او به موضوع نگاه کند. و بتواند احساسات وی را درک کند.
مثال 1: مریم در امتحانات نمره های ضعیفی کسب کرده و از این موضوع شرمنده است.
- برخورد همدلانه: به نظر می رسد از نمراتت ناراحتی
- برخورد ناهمدلانه: از تو توقع نداشتم. من از تو انتظار بالاتری داشتم.
مثال 2: رضا از رفتار برخورد نامناسب نسبت به پدر و مادر خود ناراحت و پشیمان است.
- برخورد همدلانه: به نظرمی رسد که از رفتار خودت پشیمانی.
- برخورد ناهمدلانه: تو آبرو و حیثیت ما را بردی. تو بی ارزشی.
نکته: همدلی به این معنا نیست که رفتار طرف مقابل درست است یا نه. فقط ما می فهمیم و درک می کنیم که فرد مقابل ما چه احساسی دارد.
* کاربرد همدلی: همدلی به فرد کمک می کند حالات و احساسات دیگری را بفهمد. احساسات و حالاتی که تاکنون تجربه نکرده . همدلی باعث می شود از سطح خودمان فراتر رفته و دیگران را عمیق تر درک نمائیم. همدلی قدرت و ظرفیت درک انسانها را بالا تر می برد.
1- همدلی باعث ارتباط بهتر افراد با یکدیگر می شود. در واقع همدلی ارتباط را عمیق تر و غنی می سازد. بسیاری از مشکلات ارتباطی والدین، فرزندان، زوجین از ناتوانی در ابراز همدلی ریشه می گیرد.
2- بسیاری از خشونت های ناشی از ضعف و ناتوانی در همدلی است. افراد خشن و پرخاشگر افرادی هستند که همدلی ضعیفی دارند. به همین منظور به راحتی به دیگران صدمه می زنند.
نکته مهم: در خانه و هم مدرسه و جامعه پرخاشگری و خشونت ناشی از ضعف و ناتوانی همدلی است. هرچه روابط بین دانش آموزان و افراد جامعه بهتر می شود. فضای سالم تری در محیط آموزشی و جامعه ایجاد می شود.
3- تبعیض و پیش داوری در مورد انسان ناشی از ناتوانی در همدلی است.
اصفهانی ها خیلی خسیس هستند – افغانی ها خیلی خشن هستند. سیاه پوستان کم هوشند.
در جوامع و فرهنگ هایی که همدلی رواج بیشتری دارد، میزان پیش داوری در مورد انسان ها براساس نژاد، قومیت، ثروت و تحصیلات و ... کاهش می یابد. آنها یاد می گیرند به انسانها، فرهنگ ها و ... احترام بگذارند.
امروزه در سطح جهان برای ایجاد فرهنگ صلح و رفتار مسالمت آمیز به آموزش همدلی می پردازند.
* ناتوانی ها در بیان همدلی، همدلی یک مهارت و توانایی است و نیاز به آموزش و تمرین و تجربه دارد. اگر در همدلی ضعف داشته باشیم،دچار اشتباه شده و معمولاً رفتارهایی نشان می دهیم که فرد مقابل نه تنها درک نشده، بلکه احساسات منفی داریم.
به همین دلیل گفته «همدلی از هم زبانی بهتر است».
اشتباهاتی که به عدم همدلی و ایجاد احساسات منفی ایجاد می شود:
1- نصیحت کردن، راهنمایی کردن و ارائه راه حل: قبل از اینکه به احساس فرد مقابل و دیدگاه او توجه شود، بسیاری از راه حل ها و راهنمایی ها بیان می شود.
مجتبی از نحوه برخورد دوستش رنجیده و در مورد این موضوع با دوست دیگرش درد دل می کند تا از این ناراحتی بیرون بیاید.
واکنش دوست مجتبی، بهتر است که تو هم مثل او برخورد کنی، سعی کن ارتباطات را با او کم کنی، مراقب باش به همه افراد اعتماد نکنی. قبل از اینکه کسی را به دوستی انتخاب کنی، به درستی او را بشناسی. برخورد همدلانه؛ به نظرم از فلانی حسابی رنجیده شدی.
2- سرزنش کردن:
یعنی به جای همدلی دیگری را سرزنش کنیم. مثال: فردی مبلغی پول به دوستش قرض داده، ولی دوستش پول را پس نمی دهد. فرد در این مورد با برادرش درد دل می کند. برادرش می گوید: تو اصلاً از ابتدا اشتباه کردی که به دیگری پول قرض دادی- کارت بچه گانه بود – این سرزنش است در حالی که بر خورد همدلانه این است: می فهمم می خواستی به او کمک کنی، ولی ضرر کردی.
3- به رخ کشیدن ومقایسه کردن: مقایسه کردن یکی از برخوردهایی است که به شدت ناراحت کننده و منفی و باعث رنجش و ناراحتی عمیق است. او را با بقیه افراد کلاس مقایسه می کند. واکنش دبیر: می خواهی بگویی از این همه دانش آموز ضعیف تری، اینها همه می فهمند. چطور تو یکی نمی فهمی؟ در حالی که برخورد همدلانه این است که می فهمم در درس فلان احساس ضعف می کنی.
4- بی اهمیت و کوچک کردن مشکل: گاهی برای کمک به افراد و یا تشویق و حمایت افراد به کوچک و بی اهمیت کردن موضوع می پردازد. اگرهمدلی نباشد، ممکن است این کار آسیب زیادی برساند.
احسان در خانواده ای پر تنش زندگی می کند. پدر او معتاد است و همیشه بین والدین مشاجره است . در مورد کار، درآمد، مخارج خانواده، معمولاً این مشاجرات منجر به رفتن مادر به خانه پدر (قهر) و احسان و برادران و خواهران آواره بین همسایه ها و بستگان و سرگردان هستند. احسان این موضوع را با یکی از دوستانش در میان می گذارد.
دوستش : ای بابا، همه ما مشکلات در زندگی خانوادگی داریم. اصلاً نباید در زندگی به این چیزها فکر و توجه کرد. در زندگی موضوعات مهم تری وجود دارد. در حالی که برخورد همدلانه این است که می دانم این درگیری ها و مشکلات خیلی ناراحت کننده است.
5- اغراق کردن یا بزرگ کردن مشکل: گاهی فرد که مشکل خود را به دیگری می گوید، طرف مقابل چنان مشکل را بزرگ نشان می دهد که فرد پشیمان شده و دچار اضطراب شدید می شود.
* مادر فهیمه بیمار است و فهیمه از او مراقبت می کند. به همین دلیل تحت فشار است و این موضوع را با دوستش در میان می گذارد.
واکنش دوست: تو مطمئنی که پزشکان بیماری مادرت را درست تشخیص داده اند، شاید خوب تشخیص نداده باشند. به نظر من به تشخیص پزشک اطمینان نکن و حتماً دوباره به پزشک مراجعه کن. یکی از اقوام ما مشکلش مثل مشکل مادر تو بود بعد فهمید که سرطان دارد و ....
این جملات اضطراب و دلهره بوجود می آورد و باعث نگرانی بیشتر او شده است.
6- تعریف کردن بی موقع: فردی برای کمک به شخصی که ناراحتی دارد تعریف بیجا می کند. هندوانه زیر بغل می دهد. به طرف مقابل می گوید تو قوی تر و دانا تر از آن هستی که از این موضوعات ناراحت شوی.
سارا از شرایط خانوادگی خود ناراحت است. پدراو دو همسر دارد و از نظر مالی شرایط نامناسبی ندارد والدین او همیشه مشاجره می کنند. آنها در یک منزل زندگی می کنند. اختلاف و مشاجره بین دو همسر و فرزندان همیشه است. سارا گاهی به فرار از منزل فکر می کند. این موضوع را با دوستش در میان می گذارد: واکنش دوست: اصلاً این حرف را نزن که به تو نمی آید. تو قوی تر از این حرف ها هستی.
در حالی که برخورد همدلانه این است که متوجه ام که در شرایط خانوادگی بدی هستی. دوست می تواند او را راهنمایی کند که چه راه حل را در زندگی داشته باشد
* اصول همدلی:
1- به صحبت های دیگران خوب گوش کنید: گوش دادن فعال (خوب گوش دادن) اساس و مقدمه هر نوع ارتباط مفید و موثر است و اساس برخورد همدلانه است.
کارتان را کنار بگذارید. به صورت طرف مقابل نگاه کنید . به صحبت های او خوب گوش دهید. گاه گاه با کلماتی نظیر؛ ها، هوم، تکان دادن سر نشان دهید که به حرف های او توجه دارید. گاه گاه سؤال هایی از طرف مقابل بپرسید.
2- به احساسات و هیجان طرف مقابل توجه کنید. فردی که مشکل دارد، قبل از راهنمایی و ارائه راه حل نیاز دارد احساس و هیجان او توجه شود.
از آنجایی که در فرهنگ ما به عقل، منطق و تفکر توجه خاص شده و به غلط عده ای می گویند نباید بر اساس احساسات عمل کرد و به همین خاطر درک همدلانه را نفی می کنند. از نظر این عده آن فرد به راهنمایی، اطلاعات، کمک نیاز دارد، نه درک احساسات. می گوئیم درک همدلی یعنی اینکه به او توجه داریم، به او احترام می گذاریم، وجودش برای ما مهم است و چه بسا با این حرکت ممکن است خودش مشکل را حل کند.
3- برای آنکه احساسات و هیجان فرد مقابل توجه شود، سعی کنید خود را به جای فرد مقابل قرار دهید. از دیدگاه او به موضوع نگاه کنید. دراین صورت بهتر متوجه می شوید که او چه حالات و احساساتی دارد. چنانچه احساسات و حالات او را تجربه کنید، بهتر قادر خواهید بود احساسات و حالات هیجانی او را درک کنید.
اگر من جای او بودم، چه احساسی داشتم؟ اگر این اتفاق برای من افتاده بود، چه حالی داشتم؟ اگر با من این طور صحبت می کردند، چه حالی پیدا می کردم؟ اگر در مورد من این طوری می گفتند، چه حالی داشتم؟
4- پس از آنکه احساس و حالات هیجانی او را متوجه شدید، از تکنیک انعکاس احساس استفاده کنید. این تکنیک بسیار ساده و آسان است . کافی است همان کلماتی را که طرف مقابل تان به کار می برد و احساساتش را بیان می کند به او بگوئید.
محمد که والدین او طلاق گرفتند، ناراحت است. او احساس می کند که آنها نسبت به او بی توجهی کرده و فقط به خودشان اهمیت می دهند. - برخورد همدلانه: می فهمه. احساس می کنی که ما فقط به خودمان اهمیت دادیم و توجهی به تو نداشتیم.
5-سعی کنید با احساس و عاطفه همدلی خود را نشان دهید.
بسیار مهم است که برخورد شما توأم با احساسات و عاطفه باشد . بدین منظور سعی کنید تن صدای شما با تن احساس طرف مقابل هماهنگ باشد. اگر او با صدای آرام صحبت می کند، صدای شما بلند نباشد، اگر صحبت طرف مقابل با غم و اندوه همراه است، لحن صدای شما با خنده و شادی نباشد. با صورت های مختلف کلامی و غیرکلامی به طرف مقابل نشان دهید که متوجه احساسات او هستید.
شیوا از این که نتواند کنکور را با موفقیت طی کند، نگران است و این نگرانی خود را با خواهرش در میان می گذارد.
- خورد ناهمدلانه: خواهر شیوا در حالی که کتاب می خواند و اصلاً نگاهی به شیوا نمی کند و با لحن سرد و بی احساس می گوید: باید از قبل فکر این موقع بودی.
- خورد همدلانه خواهر: در حالی که به شیوا نگاه می کند، کتاب را رها کرده و با صدایی توأم با توجه به او می گوید: به نظرم نگرانی که نتوانی در کنکور موفق شوی. راه حل این است که اعتماد به نفس داشته باشی و با تلاش و کوشش و برنامه ریزی و مطالعه دقیق حتماً موفق خواهی شد.