نسیم دانش شماره 11
* تشبیهات و مثال های قرآنی
از ابزارهای تربیتی متعارف در میان عموم مردم استفاده از تمثیل ها و تشبیه های مناسب است. در قرآن کریم 298 مورد تمثیل وجود دارد که بیانگر اهمیت این روش تربیتی است.
نقش مثال در توضیح و تفسیر مباحث مختلف نقشی موثر و انکار ناپذیر است. و به همین دلیل در هیچ علمی بی نیاز از ذکر مثال برای اثبات حقایق و روشن ساختن و نزدیک نمودن آن ها به ذهن نیست. گاه می شود که یک مثال به جا که هماهنگ با منظور و مقصود است مطلب را از آسمان به زمین می آورد و برای همه قابل فهم می سازد.
1- مَثَل آنچه که پوشیده و نامعلوم است روشن می کند 2– مثال نکات مهم را روشن و آشکار می کند.3- مَثَل به زبانی ساده و محسوس مسائل پیچیده عقلی را مطرح می سازد. 4- مثال مسائل را همگانی و راه را نزدیک می کند. 5- مثال درجه اطمینان به مسائل را بالا می برد. 6- مثال لجوجان را خاموش می سازد.
در مثل به معنای ظاهر آن توجه نشود بلکه به معنای عمیق آن توجه شود بنابراین مربی نباید همه نکات را برای متربی بازگو کند بلکه باید به او اجازه دهد که خود با کاوشگری معنای بیشتری را کشف کند.
* تشبیه تقوی به لباس (اعراف/26)
تشبیه تقوی به لباس، تشبیه بسیار گویا و رسایی است، زیرا همانطور که لباس هم بدن انسان را از سرما و گرما حفظ می کند و هم سپری است در برابر بسیاری از خطرها، و هم عیوب جسمانی را می پوشاند و هم زینتی است برای انسان، روح تقوا و پرهیزکاری (یعنی پرهیز از گناه و معاصی) نیز علاوه بر پوشانیدن بشر از زشتی گناهان و حفظ بسیاری از خطرات فردی و اجتماعی، زینت بسیار بزرگی برای او محسوب می شود. زینتی است چشمگیر که بر شخصیت او می افزاید.
*تشبیه غافلان بی خبر به چهارپایان:
بـارها در قرآن مجید غـافلان بی خبر بـه چهـارپـایان و حیوانـات بی شعور تشبیه شده انـد ولی نکته تشبیه آنان به چهارپایان شاید این باشد که آنها به خواب و خور و شهوت جنسی می پردازند.
درست همانند ملت هایی که تحت شعارهای فریبنده انسانی، آخرین هدف عدالت اجتماعی و قوانین بشری را برای رسیدن به آب و نان در یک زندگی مرفه مادی می پندارند. آنچه که حضرت علی در نهج البلاغه می فرماید: «همانند حیوانات پرواری که تنها به علف می اندیشند و یا حیوانات دیگری که در چراگاه ها رها شده اند و از این طرف به آن طرف خرده علفی می گیرند نباشید. چون زندگی خورد و خوراک نیست که همت خود را بر آن قرار دهید»
به تعبیر دیگر گروهی مرفه اند همچون گوسفندان پرواری و گروهی نامرفه اند مانند گوسفندانی که در بیابان ها در به درند و به دنبال آب و علف می گردند و برای هر دو گروه جز شکم چیزی نیست. آنچه که گفته شد ممکن است برای یک فرد صادق باشد و یا درباره ملت هایی که اندیشه های خود را از کار انداخته اند و به سرگرمی های ناسالم روی آورده اند و در ریشه های بدبختی خود نمی اندیشند و در عوامل ترقی فکر نمی کنند. نه گوش شنوا دارند نه چشم بینا. آنها نیز دوزخی هستند نه تنها در دوزخ قیامت بلکه در دوزخ زندگی این دنیا نیز گرفتارند.|
* تشبیه خدا و قرآن و تعابیر اسلامی به نور و روشنایی:
در این آیه (توبه/30-33) خدا و قرآن کریم و تعالیم اسلامی به نور روشنایی تشبیه شده است، می دانیم که نور سرچشمه حیات و جنبش و نمود آبادی در روی زمین و منشأ هر گونه زیبایی است.سرعت سیر نور بالاترین سرعت ها و آثار آن در جهان ماده بیش از هر چیز است به طوری که میتوان گفت سرچشمه همه مواهب و برکات است. نور نشانه زندگی و ظلمت نشانه مرگ و به همین دلیل در قرآن مجید امور بسیار پر ارزش به نور تشبیه شده است. از جمله عمل صالح «روزی که مردان و زنان با ایمان را می بینی که نورشان از پیش رو و سمت راست آنها حرکت می کند» (حدید/ 12).
ایمان و توحید مانند (الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور) خداوند سرپرست کسانی که ایمان آورده اند که آنها را از ظلمت ها به نور هدایت می کند.
و نیز قرآن تشبیه به نور شده است آنجا که می فرماید: (و اتبع النور الذی انزل معه اولیک هم المفلحون)
تلاشها و کوششهای دشمنان اسلام برای خاموش کردن نور را به دمیدن و فوت کردن با دهان تشبیه کرده است و چقدر مضحک است که انسان نور عظیمی همچون نور آفتاب را بخواهد با فوت کردن دهان خاموش کند. مسئله خاموش کردن نور خدا در دو مورد در قرآن آمده است. آیه نخست اشاره به خاموش کردن بدون مقدمه است توبه /30 تا 33 ولی در آیه دوم صف / 8 اشاره به خاموش کردن توأم با توسل به مقدمات و اسباب است یعنی خواه آنها بدون استفاده از مقدمات و خواه با توسل به اسباب مختلف برای خاموش کردن نور حق به پا خیزند با شکست مواجه خواهند شد.
* تشبیه انفاق به باغ سبز
باغ سبز و خرّمی را در نظر بگیرید که در زمین مرتفع و حاصل خیزی در برابر نسیم آزاد آفتاب فراوان قرار گرفته باشد و باران هایی بر آن ببارد و زمانی که باران نمی بارد در پرتو ریزش شبنم و باران های ریز، طراوت و لطافت و خرّمی باغ همچنان حفظ می گردد و در نتیجه چنین باغی دو برابر بیشتر از باغهای دیگر میوه می دهد زیرا گذشته از این که زمین حاصلخیزی است به طوری که حتی شبنم و باران های ریز، برای به ثمر رسیدن میوه های آن کافی است تا چه رسد به باران های درشت. چون در بلندی قرار گرفته و از هوای آزاد و نور کافی خورشید بهره گرفته است علاوه بر آنکه مناظر زیبایی که از دور چشم هر بیننده ای را به خود جلب می کند از خطر سیلاب نیز محفوظ است. کسانی که برای خشنودی خدا و استوار شدن ایمان و یقین در قلب انفاق می کنند همانند این باغ هستند که محصولی پر برکت و مفید و پر ارزش خواهند داشت.
* تشبیه حسرت و اندوه انسان
این مثال منظره کسی را مجسم می کند که باغی سرسبز و خرّم با درختانی گوناگون دارد همواره آب از پای درختان آن می گذرد و نیاز به آبیاری ندارد در حالی که پیر و سالخورده شده و فرزندان ناتوان و ضعیفی اطراف او را فراگرفته اند و تنها راه تأمین معاش آنها همین باغ است و اگر باغ از بین برود نه او و نه فرزندانش قدرت و توانایی بر احیای آن ندارند، ناگهان گردبادی سوزان و آتشبار بر آن می وزد و به طور کلی آن را می سوزاند و از بین می برد. در این هنگام این شخص سالخورده که قوای جوانی را از دست داده و نمی تواند از راه دیگری تأمین زندگی کند و فرزندان او هم ضعیف هستند چه حالی پیدا می کند و چه حسرت و اندوه مرگباری به او دست می دهد، حال کسانی که عمل نیکی انجام می دهند و سپس با ریا کاری و منّت و اذیت و آزار رساندن به دیگران آن را از بین می برند همانند چنین کسی است که زحمات فراوانی کشیده است و زمانی که نیاز شدیدی به بهره بـرداری از آن را دارد نتیجه کـار او به کلی از میـان می رود و جـز حسرت و اندوه چیزی برای او باقی نمی ماند.
* تشبیه مومنان به بینا و شنوا
در این سوره(هود/22) خداوند حال دو گروه را در یک مثال روشن و زنده بیان کرده است و می گوید، حال این دو گروه نابینا و کر و بینا و شنوا ، آیا این دو گروه همانند یکدیگرند(هل یستویان مثلا) و آیا شما متذکر نمی شوید و نمی اندیشید (افلا تذکّرون)
قرآن در بیان بسیاری از مسائل حساس و پراهمیت با استفاده از مثال های روشن و زیبا حقایق را به عالی ترین صورت بیان می کند. بیان فوق نیز از همین قبیل است چرا که مؤثرترین وسیله برای شناخت حقایق حسی در جهان طبیعت چشم و گوش است به همین دلیل نمی توان باور کرد که افرادی که به طور طبیعی و مادر زادی از چشم و گوش بی بهره باشند چیز درستی از جهان طبیعت درک کنند. آنها مسلما در یک عالم بی خبری کامل به سر خواهند برد. همین گونه آنها که بر اثر لجاجت و دشمنی با حق و گرفتار بودن در چنگال تعصّب و خودخواهی و خود پرستی چشم و گوش حقیقت بین را از دست داده اند هرگز نمی توانند حقایق مربوط به عالم غیب و اثرات ایمان و لذّت عبادت پروردگار و شکوه تسلیم در برابر فرمان او را درک کنند. این دو دسته افراد به کوران و کرانی می مانند که در تاریکی مطلق و سکوت مرگبار زندگی می کنند در حالی که مومنان راستین با چشم و گوش باز و شنوا هر حرکتی را می بینند و هر صدایی را می شنوند و با توجه به آن، راه خود را به سوی سرنوشتی سعادت آفرین می گشایند.
* تشبیه سنت، برنامه، روش، دستور، عمل، هر چیز پاک به شجره طیبه
در اینجا صحنه دیگری از تجسم حق و بـاطل، کفـر و ایمـان، طیب و خبیث را در ضمن یک مثـال جالب و بسیار عمیق و پر معنی بیان می کند نخست می فرماید: آیا ندیدی چگونه خدا مثالی برای کلام پاکیزه زده و آن را به شجره طیّبه تشبیه نموده است؟ (ضرب الله مثلا کلمه طیبه شجره طیبه)
سپس به ویژگی های این شجره طیبه، درخت پاکیزه و پر برکت می پردازد و به تمام ابعاد آن ضمن عباراتی کوتاه اشاره می کند؟ اما پیش از این باید گفت منظور از کلمه طیبه چیست؟
بعضی از مفسران آن را به کلمه توحید و جمله لا اله الا الله تفسیر کرده اند و بعضی دیگر آن را به شخص مؤمن تفسیر کرده اند و طیب هرگونه پاک و پاکیزه است. نتیجه این مثال این است که هر سنت و دستور و برنامه و روش و هر عمل و هر انسان و خلاصه موجود پاک و پربرکتی را شامل می شود و همه اینها همانند یک درخت پاکیزه است با ویزگی های زیر:
1- موجودی دارای رشد و نمو
2- کلمه طیب به معنی پاک و طاهر و معنی و مفهوم پاک، یعنی اینکه میوه آن پاکیزه است و نسیمی هم که از آن بر می خیزد پاکیزه است.
3- این شجره دارای نظام حساب شده است و ریشه دارد و شاخه هایی که هر کدام مأموریت و وظیفه ای دارند. اصولاً وجود اصل و فرع در آن دلیل حاکمیت نظام حساب شده ای است.
4- اصل و ریشه آن ثابت و مستحکم است به طوری که طوفان ها نمی تواند آن را از جا بر کند و توانایی آن را دارد که شاخه های سر به آسمان کشیده اش را در فضا و در زیر نور آفتاب و در برابر هوای آزاد معلق نگاه دارد و حفظ کند چرا که شاخه هر چه کشیده تر باشد متکی به ریشه قوی تری است (اصل ها ثابت)
5- این شجره طیبه پر بار است (تؤتی اکلها)
6- در یک فصل یا دو فصل یا هر فصل یعنی هر زمان که دست به سوی شاخه هایش دراز کنی محروم بر نمی گردی (کل حین)
7- میوه دادن او نیز بی حساب نیست بلکه مشمول قوانین آفرینش است و طبق یک سنت الهی و به اذن پروردگارش این میوه را به همگان عرضه می دارد (باذن ربها)
اکنون اگر درست بیندیشیم و در ست ببینیم این ویژگی ها و برکات را در کجا پیدا می کنیم. مسلما در کلمه توحید و محتوای آن و در یک انسان موحد و با معرفت و در یک برنامه سازنده و پاک و اینها همه روینده هستند و متحرک. و همه دارای ریشه های محکم و ثابتند و همه دارای شاخه های سر به فلک کشیده و دور از آلودگی ها و کثافات جسمانی. و هر کس به کنار آن ها بیاید و دست به شاخسار وجودشان دراز کند در هر زمان که باشد از میوه های لذیذ و معطر و نیرو بخششان بهره می گیرد. تندبادهای حوادث و طوفان های سخت، مشکلات آنها را از جا حرکت نمی دهد و افق فکر آن محدود به دنیای کوچک نیست. حجابهای زمانی و مکانی را می درند و به سوی ابدیت و بی نهایت پیش می روند. برنامه های آنها از سر هوی و هوس نیست. بلکه همگی به اذن پروردگار و طبق فرمان اوست و این حرکت و پویایی و ثمر بخش بودن نیز از همینجا سرچشمه می گیرد.
* تشبیه خاکستر برای اعمال افراد بی ایمان
در این آیه (ابراهیم / 18) مثال بسیار رسایی برای اعمال افراد بی ایمان بیان شده است، اعمال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند همچون خاکستری است که در مقابل تند باد در یکروز طوفانی آن چنان پراکنده می شود که هیچ کس قادر به جمع آن نیست. همین گونه منکران حق توانایی ندارند که چیزی از اعمالی را که انجام داده اند به دست آورند و همگی بر باد می رود و دست هایشان خالی می ماند (لا یقدرون مما کسبوا علی شی) و این گمراهی دور و درازی است (ذلک هو ظلال البعید)
* تشبیه غیبت کردن به خوردن گوشت برادر مرده
یکی از ریشه های اختلافات اجتماعی که در سوره حجرات آیه 12 به آن اشاره کرد غیبت است.
«از یکدیگر غیبت نکنید آیا کسی در میان شما هست که دوست داشته باشد که گوشت تن برادر خود را بخورد، آن هم در حالیکه او مرده باشد (پیداست که) از این کار نفرت دارید.»
قرآن به شدت غیبت را زشت دانسته و آن را حرام و از گناهان کبیره شمرده است، قرآن می گوید وقتی مسلمانی در میان شما نیست تا از خودش دفاع کند از او بدگویی نکنید و شخصیت او را در نظر دیگران خار و خفیف نسازید.
آری آبروی برادر مسلمان همچون گوشت تن اوست و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشای اسرار پنهانی همچون خوردن گوشت تن اوست و تعبیر به مرده به خاطر آن است که غیبت در غیاب افراد صورت می گیرد که همچون مردگان قادر به دفاع از خویش نیستند. آری این تشبیه بیانگر زشتی فوق العاده غیبت است و در روایات اسلامی اهمیت فوق العاده ای به مسئله غیبت داده شده است و کمتر گناهی است که مجازات آن از نظر اسلام تا این حد سنگین است.
غیبت یک عمل ناجوانمردانه است و شبیه آن است که از پشت به کسی خنجر زده شود.
* تشبیه نزدیکی خدا به انسان به رگ گردن
و نحن اقرب الیه من حبل الورید و ما به او از رگ گردنش نزدیکتریم.
چه تعبیر جالب و تکان دهنده ای، حیات جسمانی ما وابسته به رگی که پیوسته خون را از یک سو وارد قلب و از یک سو خارج می کند و به تمامی اعضاء می رساند که اگر یک لحظه در عمل آن وقفه ای رخ دهد فوراً مرگ به سراغ ما می آید. خداوند از رگ قلب نیز به ما نزدیک تر است. این همان است که در جای دیگری می گوید (واعملوا ان الله یحول بین المرء و قلبه) بدانید که خداوند بین انسان و قلب او حائل می شود.(انفال آیه 24)
البته همه اینها تشبیه است و قرب خدا از این هم بالاتر است و هر چند مثالی از این ها رساتر در محسوسات پیدا نمی شود.
با این احاطه علمی خداوند و بودن ما در قبضه قدرت او تکلیف ما روشن است نه افعال و گفتار ما از او پنهان است و نه اندیشه و نیّات ما. وقتی وسوسه هایی که از قلب ما می گذرد توجه به این واقعیّت انسان را بیدار می کند و مسئولیت سنگین و پرونده دقیق او در دادگاه عدل الهی آشنا می سازد و از انسان بی خبر و بی تفاوت موجودی هشیار و سر به راه و متعهد بوجود می آورد.
* تشبیه تواضع و فروتنی به پدر و مادر به کبوتر خسته بال
اهمیت نیکی به والدین به اندازه ایست که خداوند بلافاصله پس از عبادت و اطاعت خود، احسان به والدین را در چهار سوره ذکر کرده است. (بقره / 83 – نساء/ 36 – انعام/ 151 – اسراء/ 23)
به عبارت دیگر فقط زمانی می توان از دستورات پدر و مادر سرپیچی کرد که خلاف فرمان خدا فرمان بدهند و گرنه در سایر موارد اطاعت از پدر ومادر و احترام به آنها واجب است.
سخن از «احسان» به پدر و مادر است مخصوصاً هنگام پیری در قرآن خیلی تأکید شده و خداوند می فرماید، مبادا در پیری پدر و مادر، به آنها حتی یک «اُف» بگویی، معنی اُف شاید همان معنی «اَه» فارسی باشد. خلاصه به اصطلاح زبان فارسی مبادا «سخنی نازک تر از گُل، به پدر و مادر بگویی» بلکه باید با آنها به «قول کریم» یعنی گفتار محترمانه سخن بگویی و برخوردی مؤدبانه داشته باشی. ( اسراء/23) قرآن از ما
می خواهد در برابر پدر و مادر مانند کبوتر خسته که بالهای خود را با فروتنی و مهربانی بر خاک می گشاید، متواضع و مهربان باشیم و این بهترین مثال برای خاکساری و تواضع است، نباید مانند بز کوهی در حال جنگ، برای آن ها «شاخ و شانه بکشیم».
قرآن از ما می خواهد که برای والدین خود دعا کنیم و از خدا بخواهیم آن ها را مشمول لطف و رحمت خود قرار دهد. (اسراء/24)
آیا این تربیت قرآنی و اسلامی با آنچه در جامعه های غربی امروزی مرسوم است که پدر و مادر پیر را به سرای سالمندان می برند و حتی سراغی از آنها نمی گیرند تا وقتی که خبر مرگ آن ها را می شنوند قابل مقایسه است.
خداوند می گوید، من می دانم که شما گاهی با پدر و مادر چنانکه باید رفتار نکرده اید. این خاطره های تلخ که در خاطر شماست بر من پوشیده نیست اگر «شما صالح باشید و درصدد جبران برآئید» و با پدر و مادر سر ستیزه جویی و نامهربانی نداشته باشید خداوند «توبه» شما را می پذیرد و از «گناه» شما در می گذرد.
* تشبیه اسراف کنندگان به برادران شیطان (اسراء/27)
هر لقمه نان و غذا و هر میوه قابل خوردنی که دور ریخته می شود علامت آن است که ما هنوز تربیت قرآنی کامل پیدا نکرده ایم و هنوز قدر نعمتهای الهی را نمی دانیم. همین اسرافهاست که اجازه نمی دهد خلق محروم به حق خود برسند، کسانی که اسراف
می کنند. در واقع همدست و به تعبیر قرآن برادران شیاطین هستند، چون با اسرافکاری خود راه را برای تسلّط شیاطین باز می کنند.
* اعتدال در کمک به دیگران
و نه چنان باش که (از خسّت) دست خود را به گردنت ببندی و نه چنان باش که (از بذل و بخشـش) دسـت خود را بکـلی باز کنی (و هـر چـه در دسـت داری بدهی) و آنگـاه ملامـت زده و درمانده بنشینی. (اسراء/29)
قرآن در مقابل نهی از زیاده روی در هر کاری به ما می گوید مبادا بخیل و خسیس باشید، مانند کسیکه دست شکسته خود را بر گردنش بسته و نمی تواند دست در جیب کند و از آن طرف هم دست خود را به طور کلی باز نکنید و به اصطلاح بیش از حد دست و دل باز نباشید تا تعادل زندگی خودتان را بهم بزنید، میانه رو باشید، به اندازه ای کمک کنید که خودتان محتاج دیگران نشوید.
* مَثَل تکیه زدن به غیر خدا
مَثَل کسانی که به جز خدا برای خود دوست و سرپرست دیگری، گرفتند.همان مَثَل عنکبوت است که (برای خود) خانه ای برپا کرد. و به راستی که سست ترین خانه ها خانه عنکبوت است.کاش، می دانستند.(عنکبوت/41)
قرآن بنای کار کسانی که خدا را «ولی» خود انتخاب نمی کنند، بلکه «اولیاء» دیگری غیر از خدا را برمی گزینند، در سُستی به خانه عنکبوت تشبیه می کند، چون تارهای خانه عنکبوت از مو نازکتر است و این خانه سُست بنیاد با اندک اشاره ای فرو می ریزد و بر باد می رود.
قرآن می گوید کسانی که ولایت غیر خدا را قبول می کنند و به جای پرستش خدا بتهای بی جان را می پرستند و یا به جای اطاعت از خدا از افراد مستکبر و فاسد اطاعت می کنند شایستگی رهبری مردم را ندارند مانند: پادشاهان، زورمندان فاسد و ... و آنها داستانشان همان داستان عنکبوت است.
* تشبیه انفاق به هفتصد دانه گندم:
انفاق یعنی انسان مقداری از مال و دارائی خویش را به نیازمندان ببخشد و تقدیم کند.
مَثَل آنان که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند. مَثَل دانه ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه ای صد دانه باشد. و خدا برای هر که بخواهد دو چندان می کند.(261 بقره)
خداوند کار کسانی که برای خدا به مستمندان کمک میکنند به کار کسی تشبیه کرده است که دانه گندمی در زمین می افشاند و هنگام برداشت محصول از هر دانه، هفتصد دانه برداشت می کند. البته بخشندگی و گشاده دستی خداوند هم بی دلیل و بی حساب و کتاب نیست. وقتی کسی با انفاق خود، فقیری را از فقر نجات می دهد، آنچنان خدمتی به جامعه می کند که شایسته چنین پاداشی است. زیرا «فقر» مادر بسیاری از فسادها و نابسامانیها و کَژ رفتاریهاست و در حقیقت کسیکه با فقر مبارزه می کند با هفتصد گناه و گرفتاری مبارزه کرده است.
آنان که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند و سپس در پی آنچه انفاق کرده اند منّتی و آزاری نمی دهند نزد پروردگارشان پاداش دارند و ترسی و اندوهی به خود راه نمی دهند.(بقره/262)
سخنِ خوش و عفو و گذشت، از صدقه ای که آزار و اذیتی در پی آن باشد بهتر است.
آن کسی که انفاق می کند هر چند یک عمل انسانی و اجتماعی پسندیده انجام داده ولی خود را در معرض خطر خود بینی قرار دارد که ممکن است او را دچار تکبّر کند و بر سر کسیکه به او انفاق می کند منّت بگذارد و او را ناراحت کند. پاداش خداوند از آنِ کسانی است که بعد از انفاق بر انفاق گیرنده منّت نمی گذارند.
خداوند دو نفر را با هم مقایسه می کند: 1- کسیکه انفاق می کنـد و بـه دنبال آن، فقیر را بـا منّت و تحقیر ناراحت می کند. 2- آنکه چیزی ندارد تا کمک کند اما تلاش می کند که با زبان خوش، دلِ نیازمند را شاد کند و حتی پرخاش آن فقیر را که در اثر فقر است را تحمّل می کند و عصبانی نمی شود.
خداوند کار دوّمی را بر اوّلی ترجیح می دهد و می گوید اولی شکم فقیر را سیر کرده ولی شخصیّت انسانی او را خُرد کرده است. در سیره ائمه معصومین (ع) و بعضی تربیت یافتگان مکتب اسلام نوشته اند برای آنکه بیچارگان و نیازمندان احساس خجالت و حقارت نکنند به گونه ای کمک می کردند که خودشان شناخته نشوند و نیازمندان بعد از مرگ آنها می فهمیدند که کمک از ناحیه چه کسی بوده است مانند علی (ع).
* تشبیه انفاق به انگیزه ریا
کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می کند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد. مَثَل چنین کسی ، مَثَل سنگی است که خاکی روی آن نشسته باشد و باران تندی به آن بخورد و (خاک را بشوید و ببرد) و سنگ صاف و سخت را باقی گذارد (این افراد ریاکار) از کاری که کرده اند چیزی عایدشان نمی شود و خدا مردمان کافر را هدایت نمی کند. (264 بقره)
یکی از مراتبی که انسان در خطر افتادن در دام شیطان قرار دارد هنگامی است که صدقه ای به کسی می دهد و ممکن است او را دچار غرور و کبر کند و برسرگیرنده کمک، منت بگذارد و او را ناراحت کند و یا اینکه دچار ریا شود.
خداوند به مومنان هشدار می دهد که مواظب باشید که نیکوکاری شما با منّت و اذیت و ریا کاری از بین نرود. (لا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ والاذی)
* تشبیه انفاق به انگیزه خدا
مَثَل کسانیکه اموال خود را انفاق می کنند برای رضای خدا و از دل و جان بر این اعتقاد ثابت می مانند. مَثَل باغی است بر فراز بلندی، که بارانی کند به آن برسد محصولش را دو چندان و اگرچنان بارانی هم نرسد نرم بارانی هم (کفایت کند). و خدا به آنچه می کنید بیناست. (بقره/265)
* مَثَل عیسی(ع) همانند مَثَل حضرت آدم(ع) و تشبیه عیسی (ع) به کلمه خود حافظ: مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید که از انفاس خوشش بوی کسی می آید وقتی مریم فرزندش را بدنیا آورد. فرشتگان بر او نازل می شوند و به ولادت پیامبری بشارت می دهند که نامش «عیسی» و لقبش«مسیح» است. «مسیح» به معنی «مبارک» است. او پیامبری است که در دنیا و آخرت آبرومند است، او از مقربان و نزدیکان به خداوند است.
ولادت عیسی(ع) معجزه بود زیرا مریم ازدواج نکرده بود و عیسی(ع) پدر نداشت. خداوند اراده کرده بود که عیسی(ع) را از طریق متفاوت با سایر مردم ایجاد کند، قرآن می فرماید: «همانا مَثَل عیسی(ع) نزد خداوند مانند آدم(ع) است که خدا او را از خاک آفرید و سپس به او گفت موجود شود و بوجود آمد».
خداوند هرگاه اراده کند می تواند پدیده هایی را که معمولاً در اثر یک سلسله مقدمات طبیعی خاص بوجود می آیند، از مسیری دیگر و بدون احتیاج به آن مقدمات، ایجاد کند و معنی «معجزه» همین است، و زندگی حضرت عیسی از همان نخستین مرحله، یعنی ولادت، غیر طبیعی و معجزه بود.
چرا خداوند عیسی را «کلمه» خود نامیده است؟
1- عیسی بدون پدر بوجود آمد. 2- در پیدایش او عوامل طبیعی واسطه نبودند به همین جهت خداوند عیسی را به کلمه یا سخن خود تشبیه کرده است.
انسان از همه کارهایی که می کند هیچ کاری را به اندازه «سخن و کلام خود»، به خود و اراده خود نزدیک و بیواسطه نمی داند.
خدا هم عیسی را سخن یا کلام خویش نامیده تا با این تشبیه به ما بفهماند که عیسی مخلوق بی واسطه و نزدیک به اوست و رابطه او با خدا، مثل رابطه سخن با صاحب سخن است.
* تشبیه خروج انسان ها از قبر به ملخ های پراکنده
تشبیه به ملخ های پراکنده به تناسب این است که توده ملخ ها بر خلاف بسیاری از پرندگانی که به هنگام حرکت دسته جمعی با نظم و ترتیب خاصی حرکت می کنند هرگز نظم و ترتیبی ندارند، در هم فرو می روند و بی هدف به هر سو روانه می شوند. بعلاوه آنها (انسان ها) همچون ملخ ها در آن روز موجوداتی ضعیف و ناتوانند. آری این کوردلان بی خبر در آن روز چنان وحشت زده می شوند که مانند مست ها بی توجه به هر طرف رو می آورند و به یکدیگر می خورند گویی از خود بی خود شده اند چنانکه در قرآن می خوانیم: « و تری الناس سکاری و ما هم به سکاری»
* مثال«نابینا و بینا» و «ظلمات و نور»
مثال «نابینا و بینا» و «ظلمات و نور» گویا اشاره به این حقیقت است که برای مشاهده یک واقعیت عینی دو چیز لازم است هم چشم بینا و هم اشعه نور که با نفی هر یک از این دو مشاهده صورت نمی گیرد، اکنون باید فکر کرد چگونه حال کسانی که از هر دو محرومند هم از بینایی هم از نور، هم چشم عقلشان کور است و هم محیط زندگیشان را ظلمت کفر و بت پرستی فرا گرفته و به همین دلیل در بیراهه ها و پرتگاهها سر گردانند به عکس مؤمنان که با دیده حق بین و برنامه روشن و استعداد از نور وحی و تعلیمات انبیاء مسیر زندگی خود را به روشنی پیدا کرده اند.
* تشبیه حق و باطل به آب و کف روی آب
از آنجا که روش قرآن به عنوان یک کتاب تعلیم و تربیت متکی به مسائل عینی است برای نزدیک ساختن مفاهیم پیچیده به ذهن انگشت روی مثلهای حسی جالب و زیبا در زندگی روزمره مردم می گذارد در اینجا برای مجسم ساختن حقایقی پیرامون حق و باطل مثل بسیار رسایی بیان می کند. «خداوند از آسمان آبی را فرو فرستاده است. آبی حیاتبخش و زندگی آفرین، و سرچشمه نمو و حرکت و در این هنگام دره ها و گودالها و نهرهای روی زمین هر کدام به اندازه گنجایش و وسعت خود بخشی از این آب را پذیرا می شوند و سیلابی جاری می شود وسپس سیل بر روی خود کفی حمل می کند...(رعد/17- 18) اما کفها به کنار می روند و آبی که برای مردم مفید و سودمند است در زمین می رود. کفهای بیهوده و بلند آواز و میان تهی که همیشه بالا نشین هستند اما هنری ندارند باید به کناری ریخته شوند و اما آب خاموش و بی سروصدا مفید و سودمند می ماند و اگر روی زمین نماند در اعماق زمین نفوذ می کند چیزی نمی گذرد که به صورت چشمه و قنات و چاه سر از زمین بر می دارد. تشنه کامان را سیراب می کند، درختان را بارور و گلها را شکفته و میوه ها را رسیده بر همه چیز سامان می دهد. منظور از کف روی آب (باطل) و آب سودمند (حق) است.
* فایده کوه ها - تشبیه کوهها به هنگام قیامت به پشم حلاجی شده
آیا ما کوهها را میخ های زمین قرار ندادیم.(نبأ/7) کوهها علاوه بر اینکه ریشه های عمیقی در اعماق زمین دارند و در آنجا به هم پیوسته اند و همچنین ذره ای پوسته زمین را در برابر فشار ناشی از مواد مذاب درونی و تأثیر جاذبه جزر و مد آفرین ماه از بیرون حفظ می کنند دیوارهای بلندی در برابر طوفان های سخت و سنگین محسوب می شوند و پناهگاه مطمئنی برای مهد آسایش انسان می سازند که اگر نبودند دائماً زندگی انسان زیر ضربات کوبنده طوفان ها دستخوش ناآرامی بود.
و از سوی دیگر، کانونی هستند برای ذخیره آبها و انواع معادن گرانبها علاوه بر همه اینها در اطراف کره زمین قشر عظیمی از هوا وجود دارد که بر اثر وجود کوهها که به صورت دنده های یک چرخ، پنجه در این قشر عظیم افکنده اند همراه زمین حرکت می کنند. دانشمندان می گویند اگر سطح زمین صاف بود قشر هـوا به هنـگام زمـین روی آن می لـرزید و طوفان های عظـیم ایجاد می شد و هم ممکن بود این اصطحکاک دائمی زمین را داغ و سوزان و غیر قابل سکونت کند.
طبق آیات مختلف قرآن کوهها در آستانه قیامت نخست به حرکت در می آیند بعد در هم کوبیده و متلاشی می کردند و سرانجام به صورت غباری در آسمان در می آیند که در آیه (قارعه/5) آن را تشبیه به پشم های رنگین حلاجی شده کرده است، پشمهایی که همراه تند باد حرکت کنند و تنها رنگی از آنها نمایان باشد و این آخرین مرحله متلاشی شدن کوههاست این تعبیر ممکن است اشاره به رنگ های مختلف کوهها نیز باشد چرا که کوههای روی زمین هر کدام رنگ خاصی دارند.
* فراموشی انسان از جانب نزدیکان در روز قیامت (عبس/37)
در آن روز آنقدر انسان به خود مشغول است که به دیگری نمی پردازد و حوادث به قدری شدید و هولناک است که برای اشغال تمامی فکر و قلب او کافی است. در حدیثی آمده است که بعضی از خاندان پیامبر از آن حضرت سؤال کردند که آیا روز قیامت انسان به یاد دوست صمیمی اش می افتد؟ فرمودند: سه موقف است که در آن هیچ کس به یاد هیچکس نمی افتد: اول پای میزان سنجش اعمال است تا ببیند آیا میزانش سنگین است یا سبک؟ دوم بر صراط است تا ببیند آیا از آن می گذرد یا نه؟ و سوم به هنگامی است که نامه اعمال انسان را به دست انسان می دهند تا ببیند آنرا به دست راستش می دهند یا به دست چپ؟ این سه موقف است که در آنها کسی نیست که به فکر کسی باشد. نه یار مهربان، نه افراد نزدیک، نه دوستان مخلص، نه پدر و مادر، نه فرزندان.
* مثال های قرآنی دیگری
* سرانجام دنیا را به پژمرده شدن گیاهان سرسبز تعبیر می کند.
* اعمال کفار (کسانی که حق را می پوشانند) به سراب تشبیه می کند.
* اعمال منافقین را به پیر زنی ک رشته هایش پنبه می شود تشبیح می کند.
اینها مَثَلهایی است که ما برای مردم می زنیم و اینها را تنها دانایان درک
می کنند.(عنکبوت/43)
چون نادانان در مثال می مانند و دانایان به اصل مطلب پی می برند، چنانکه وقتی کسی با انگشت خویش به ماه اشاره می کرد و می خواست آن را به کسی نشان دهد، آن دیگری که نادان بود، به جای آنکه از اشاره متوجه ماه شود و به ماه بنگرد، یکسره به نوک انگشت آن شخص نگاه می کرد و از آن فراتر نمی رفت.