قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
نسیم دانش شماره 26
راههاي رسيدن به خدا
ای عزیز،آيا تنها از يک راه ميتوان به خدا رسيد يا راههاي ديگري نيز وجود دارد؟
پیامبر اکرم(ص) : الطُّرُقُ إلَي اللهِ بِعَدَدِ أنْفَاسِ الْخَلايقِ. راههاي به سوي خدا به عددِ خودِ آفريدههاست.
راههاي متعددي براي رسيدن به خدا وجود دارد و هر انسان داراي راهي ويژه به سوي خدا است.
قرآن از راه به سوي خدا دو تعبير دارد:الف: سبيل ب : صراط و صراط مستقيم
علامه طباطبايي ميفرمايد: صراط در قرآن هيچگاه جمع بسته نشده و هميشه مفرد است ولي سبيل به «سُبُل» جمع بسته شده است. اكنون آياتي که در آنها واژۀ سبيل و صراط آمده ، بررسي ميکنيم تا علت مفرد بودن صراط و جمع بسته شدن سبيل روشن شود و در نهايت راه و راههاي خدا شنا خته شده و اين پرسش نيز پاسخ داده شود که آيا رسيدن به معرفت الهي از ديدگاه قرآن و احاديث اسلامي يک راه است يا راههاي متعدد؟
الف) سُبُل الهي در قرآن
1- وَالَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنا (عنکبوت/69 )و كسانى كه در راه ما كوشيدهاند به يقين راههاى خود را بر آنان مينماييم
بنابراين خداوند به دو شرط راه خود را به انسان نشان ميدهد،1- به کارگيري از تمام توان 2- اخلاص. در واقع کساني که اين دو شرط را در زندگي معنوي خود ايجاد ميکنند و با تمامي توان براي خدا به ميدان ميآيند، به وعده خداوند، به طور قطع راههاي الهي به آنها نشان داده ميشود. در اين آيه از راه خدا به سُبُل تعبير شده است و با توجه به اينکه سُبُل به معناي راهها است، درمييابيم که براي رسيدن به خدا راههايي وجود دارد.
2- پيامبران الهي در گفتگوبا مخا لفا ن خود اين نکته را مطرح ميکردند، که چرا در مسير زندگي بر خدا تکيه نميکنيد، در حالي كه خداوند متعا ل، راههاي رسيدن به مقصد را به ما نشان داده و تبيين كرده است. ا وَما لَنا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدانا سُبُلَنا (سوره ابراهیم) و چرا بر خدا توكل نكنيم و حال آنكه ما را به راههايمان رهبرى كرده است.
بنابراين پيامبران راههايي به سوي مقصد دارند، که خداوند آنها را به سوي آن راهها هدايت کرده است.
3- يهْدِيبِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَيخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيهْدِيهِمْ إِلى صِراطٍ مُّسْتَقِيمٍ(18/مائده)
خدا هركه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن كتاب به راههاى سلامت رهنمون ميشود، و به توفيق خويش آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون ميبرد و به راهى راست هدايتشان ميكند. از اين آيه استنباط ميشود که راههاي مختلف بايد به صراط مستقيم منتهي شوند. خداوند به وسیله قرآن و به وسيله پيامبر (ص) کساني را که از رضوان و خشنودي خداوند پيروي کنند به راههاي سلام، هدايت ميکند. سلام يا سلامتي نامي از نامهاي خداوند است ويا چون يکي از نامهاي بهشت، دار السلام است، ميتوان از آن به بهشت تعبير کرد، همچنين ميتوان از آن، سلامتي ما دي و معنوي را برداشت کرد. بنابراين خداوند انسان را به راههاي خدا، راههاي بهشت يا راههاي سلامتي مادي و معنوي هدايت ميكند و به اين وسيله رهروان را از تاريکيها ميرهاند و به عالمي نوراني وارد ميکند و در نتيجه، آنها را به صراط مستقيم هدايت ميکند. به اين ترتيب، اين آيه نشان ميدهد، راههاي فرعي مختلف، بايد به صراط مستقيم منتهي شوند.
ب) صراط مستقيم
مقصود از صراط مستقيم الهي چيست؟ در قرآن و احاديث اسلامي براي صراط مستقيم چندين معنا ذكر شده است
1- دين خدا: قُلْ إِنَّنی ِهَدانِي رَبِّي إ ِلى صِراطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِيناً قِيماً مِّلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ ا لْمُشْرِكِينَ
بگو آرى پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است، دينى پايدار، آيين ابراهيم حقگراى! و او از مشركان نبود.
در اين آيه صراط مستقيم، ديني در نهايتِ راستي و درستي و آيين ابراهيم حقگراست. در حقيقت صراط مستقيم در اين آيه به دين اسلام تفسير شده است.:
﴿فَمَن يرِدِ اللَّهُ ْيهْدِيهُ يشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَمَنْ يرِدْ أَن يضِلَّهُ يجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيقاً حَرَجاً كَأَنَّمايصَّعَّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لايؤْمِنُونَ وَهذا صِراطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْم يذَّكَّرُونَ(انعام 125)
پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت نمايد، دلش را به پذيرش اسلام ميگشايد و هركه را بخواهد گمراه كند، دلش را سخت تنگ ميگرداند چنانكه گويى، به زحمت در آسمان بالا ميرود. اينگونه خدا پليدى را بر كسانى كه ايمان نميآورند قرار ميدهد و راه راست پروردگارت همين است. ما آيات خود را براى گروهى كه پند ميگيرند به روشنى بيان نمودهايم.
... وَ هذا صِراطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً ... به دين اسلام اشاره دارد، از اين رو اسلام، همان صراط مستقيم الهي است. در روايات هم اين معنا به روشني بيان شده است. رسول اکرم (ص) در تفسير آیه إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ چنين ميفرمايد: يعْنِيدِينَ الإسْلامِ. صراط مستقيم به معناي دين اسلام است.
اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) ميفرمايد: إنَّ اللهَ عزّ وَجَلَّ جَعَلَ الإسْلامَ صِراطاً مُنِيرَ الأعْلامِ مُشْرِقَ المَنَارِ.
خداوند عزوجل، اسلام را راهي قرار داد که نشا نههاي آن تابان و علايم راه يابياش درخشان است.
اسلام راهي روشن است، كه ابهامي در حقانيت آن نيست.بنابراين در نماز پيوسته از خداوند ميخواهيم كه ما را به راه راست يعني به دين خودش راهنمايي کند.
2ـ بندگي خدا :از ديگر معاني صراط مستقيم در قرآن، بندگي و عبادت خداست. إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُّسْتَقِيمٌ در حقيقت، خداوند پروردگار من و پروردگار شماست؛ پس او را بپرستيد كه راه راست اين است.
در اين آيه راه مستقيم به معناي راه بندگي خداوند است. همچنين در سورۀ يس، عبادت و بندگي خدا معادل صراط مستقيم بيان شده است: وَأَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُّسْتَقِيمٌ و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست.
3ـ محبت خدا: امام صادق (ع) در تفسير آیه إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمٌ ميفرمايد: أرْشِدْنا إلَي الصِّرَاطِ الْمُسْتَقيمِ، أرْشِدْنا لِلُزُومِ طَريقِ الْمُعَدِّيإلي مُحَبَّتِكَ ما را به راه راست رهنمون شو، ما را به پيمودن راهي كه به محبت تو ميانجامد رهنمون شو. از اين رو ميتوان گفت هر راهي که انسان را به سوي دوستي، محبت و عشق خداوند رهنمون شود، راه مستقيم است. بنابراين صراط مستقيم همان راهي است که انسان را به محبت خداوند ميرساند.
4ـ معرفت خدا : مفضَّل از امام صادق (ع) دربارۀ صراط سؤال کرد. حضرت در پاسخ فرمود: هو الطَّريقُ إلَي مَعْرِفَةِ اللهِ. صراط يعني راه معرفت خدا. يعني صراط مستقيم همان راهي است که انسان را به معرفت خداوند ميرساند.
5ـ امام مُفترض الطّاعه : يکي از مصاديق صراط مستقيم در روايات اسلامي، امام مفترض الطاعه است. يعني امامي که اطاعت از او واجب است. رسول خدا (ص) ميفرمايد: يا عَلي أنتَ الطَّريقُ إلي اللهِ وَأنتَ النَّبَأُ الْعَظيمُ وَأنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقيمُ. اي علي تو راه به سوي خدا و خبر بزرگ و صراط مستقيم هستي.از اين رو هر کس خواهان رسيدن به مقصد است، بايد راه امام علي (ع) که در حقيقت همان راه رسول خدا (ص) است، را بپيمايد. در حقيقت اهلبيت ابواب الله هستند و تنها به وسيله آنها ميتوان به اسلام واقعي، محبت، بندگي و معرفت خداوند دست يافت.
مَنْ أرَادَ اللهَ بَدَأَ بِکُمْ وَمَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ. هرکه آهنگ خدا كند از شما شروع ميكند و آن كس كه خدا را به يكتايي شناسد، از شما پذيرفته است
بنابراين هدف از صراط مستقيم همان اسلام و مقصود از «سُبُل»، اعمال نيک و دستورالعملهاي اسلام است که در نهايت هر يک از اين دستورالعملها که همچون يک راه و شريعه هستند که به نهر عظيم و شاهراه بزرگ اسلام منتهي ميشوند.
راههای رسیدن به خدا
1- شناختن خود : نفس آدمی آشکارترین نشانه یا دآوری وعقیده به خداوند است و خود شناسی نزدیکترین راه برای رسیدن به خداست "من عرف نفسه فقد عرف ربه " هر که خود را شناخت ،خدای خود را شناخت (ص625غررالحکم) در قرآن وروایات به تفکر وتدبردر خود زیاد تاکید شده است
1لف : وفی انفسکم افلا تبصرون (ذاریات 21) آیا در نفستان به دیده بصیرت نمی نگرید
2- سنریهم فی الآفاق وفی انفسم حتی یتبین لهم انه الحق (فصلت /53)دو نوع شناخت در این آیه اشاره شده است الف : معرفت آفاقی یعنی معرفت به مخلوقات دیگر خداوند ب: معرفت انفسی یعنی معرفت نفس
3- از پیامبر اکرم سئوال شد راه شناخت خداوند چیست ؟فرمود " معرفه النفس " است .
آیامی دانید تعداد سلولهای بدن یک انسان 10 میلون ملیارد سلول است که اگر در هر ثانیه 1000عددرا بشماریم فقط شمارش آنها300هزار سال طول می کشدوچگونه هر هفت سال این سلول ها عوض می شودبدون هیچ مشکل ،حال ترکیب ملیارد سلول به شکل دست وپا چشم وگوش ومغز و...انسان را بسوی نظم دهنده آگا ودانا ومدبریعنی خداوند سوق می دهد. اولم یر الانسان انا خلقنا ه من نطفه فاذا هو خصیم مبین(یس/77) آیا انسان می بیند که او را از نطفه آفریدیم سپس دشمن آشکار ما می گردد.
نتیجه : کلید معرفت خدا همان معرفت نفس یا خود شناسی است
2- عبادت:عبادت و رابطه با خدا دو طرف دارد: 1- معبودشناسى يعنى ابتدا بايد معرفتى نسبتاً درست از او داشته باشد و بداند كه با چه كسى روبهرو مىشود 2- راهشناسى يعنى بداند كه چگونه مىتواند با او رابطه برقرار كند، بهترين ونزديكترين وپذيرفته ترين و سالم ترين راه به سوى او چيست؟ ارتباط با خدا راهها و مراحلى دارد كه عبارت است از:
الف: اصل پذيرش دين حق :اولين گام به سوى خدا ايمان و پذيرش دين حق الهى است. پذيرش اين مرحله براى همه انسانها واجب است و گريز عاملانه و مقصرانه از آن موجب كيفر اخروى است. قرآن مجيد در اين باره مىفرمايد: «إِنَّ اَلدِّينَ عِنْدَ اَللَّهِ اَلْإِسْلامُ»(آل عمران/19) و « وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اَلْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْه(آل عمران/85 و « قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اَللَّهُ»(آل عمران/31 ) دین پسندیده نزد خداوند اسلا م است(اسلام یعنی تسلیم در برا برخدا)وهر کسی غیر از اسلام را بپذیرد از او پذیرفته نیست وبگواگر می خواهد خدا شمارا دوست داشته باشدباید از از دستورات ودین او پیروی کنید
ب: پيروى عملى از احكام دين: در اين مرحله احكام دينى به دو بخش الزامى (واجبات و محرمات) و غير الزامى (مستحبات مكروهات و مباحات) تقسيم مىشود. واجبات امورى است كه انسان در رسيدن به حد نصاب لازم سعادت و كمال جاودان به آن محتاج است و بدون آن رنگ سعادت را نخواهد ديد. اين گونه امور در دين واجب گرديده و مخالفت با آن جايز نيست مانند نماز كه از مهمترين عبادتها است و قرآن مجيد ترك آن را مساوى با قرار گرفتن در «سقر»دوزخ معرفى كرده و مىفرمايد: «وقتى از ساكنان سقر(جهنم) پرسش شود كه چه چيز شما را به اينجا كشانده است مىگويند:. لم نك من المصلين». ما از نماز گزاران نبودیم ،احكام غير الزامى امورى هستند كه در كمال و عدم كمال نقشى ندارند (مانند مباحات) و يا رعايت آنها در تقويت و بهترسازى حيات ابدى انسان مؤثر است (مانند انجام مستحبات و ترك مكروهات). در اين گونه امور اسلام در عين راهنمايى انسان او را در گزينش يا عدم گزينش آزادى داده است. در مثل: در انجام واجبات نيز اسلام چنان الزامى را روا نمىدارد مثلاً نمىتوان با زور و تهديد كسى را به خواندن نماز يا گرفتن روزه مجبور ساخت ليكن با تظاهر به روزه خوارى در جامعه و با تظاهر فساد و گناه مبارزه مىشود. همان طور كه جسم سرد در اثر مجاورت اجسام گرم حرارت می پذيرد، انسان نيز در پرتو ارتباط و انس با كمال مطلق، رو به كمال می رود.
3- دستور العمل های الهی: از ديدگاه اهلبيت (ع)، انواع عبادات و دستورالعملهاي اسلام که سبب کمال انسانيت ميشود، راههاي به سوي خدا هستند که در نهايت بايد به شاهراه اصلي يعني اسلام متصل شوند. به عبارتي ديگر تمامي اعمال نيک و عبادات، راههاي به سوي خدا هستند که به وسيله پیامبر وائمه(ع) به انسان نشان داده ميشوند. بنابراين هر عمل صالحي، راهي به سوي خدا است . در تأييد اين سخن امام سجاد (ع) در صحيفه سجاديه ميفرمايد:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حبَانَا بِدِينِهِ، وَاخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ، وَسَبَّلَنَا فِيسُبُلِ إحْسَانِهِ لِنَسْلُکَهَا بِمَنِّهِ إلَي رِضْوَانِهِ ... وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ.
سپاس خداي را که دينش را به ما ارزاني داشت و ما را به آيين خويش اختصاص داد و به راههاي نيكياش واداشت، تا به منّتش راه خشنودي او را بپيماييم و رضايتش را به دست آريم ... سپاس خداي را كه يكي از راههايي را كه بر ما گشوده است، ماه خودش رمضان است.
بر اين اساس يکي از راههاي نايل شدن به مقام والاي انسانيت، روزۀ ماه رمضان است ، روزه نيز علاوه بر آثار مفيد جسمى و روحى داراى بركات اجتماعى از قبيل درك گرسنگى و در نتيجه همراهى با فقرا و نيازمندان است. و از اين رو نماز، حج، جهاد و... نيز از ديگر راههاي رسيدن به هدف غايي تلقي ميشوند. خلاصه كلام اينكه تمامي عبادات و دستورالعملهاي الهي، راههاي فرعي براي رسيدن به راه اصلي هستند.
4- ایمان واقعی پیدا کردن: کسی که از روی حقیقت بخدا وروز قیامت ایمان داشته باشدودر همه احواال همراه خود یک پلیس باطنی را احساس نماید رفتار وکردار خود را مراقبت می کند وبا این احساس دینی هرگز تن به گناه نمی دهد وتسلیم آن نمی شود با این کنترل اخلاقی است اگر همه ثروت جهان را بدون مامور وبا زرس در دسترس او قرار دهند با کمال پا کدامنی از سوء استفاده آن چشم پوشی می کند(الگوی عملی حضرت اما م خمینی (رض) ویا جوانی که با ایمان باشد اگر شرایط گناه با یک دختردر جای خلوت برای او فراهم باشدبا کمال عفت وپاکدامنی دامن خود را از گناه حفظ می کند چون ذات ایمان انجام اعمال صالح است ونه چیز دیگر (الگوی عملی حضرت یوسف (ع) علی (ع) می فرماید:فبا لایمان یستدل علی الصا لحات بوسیله ایمان به کار های نیکو وصالح کشیده می شود (نهج البلاغه خطبه 155) بفرموده اما صادق (ع)وقتی که چشم ما قادر به دیدن یکی از پدیده های خدا مثل خورشید برای مدت کوتاهی نیست چگونه می تواند سازنده با عظمت آن را که در وصف نمی گنجد ببیند(اصول کافی جلد 1 ص 126)
مناظره ذعلب با امیرالمونین ذعلب می پرسد " هل رایت ربک یا امیر المو منین " آیا خدایت را دیده ای علی (ع)پاسخ داد " افا عبد ما لا اری " آیا خدا یی را که نبینم پرستش کنم ؟ذعلب پرسید چگونه خدا را میبینی "کیف تراه " علی (ع)فرمود " لا تدرکه العیون بمشاهده العیان ولکن تدرکه القلوب بحقایق الایمان " چشم ها اورا به آشکار درک نمی کنند ولکن بوسیله حقایق ایمان درک میکنند ( نهج البلاغه خطبه 78 1)
5- تفکر در آفرینش جهان: از بهترین راههای به یاد آوردن خدای مهربان تفکر ومطالعه ودقت در اسرار وشگفتی های آفرینش است که بعنوان نشانه ها از آن یادشده است (وفی الارض آیات للموقنین وفی انفسکم افلا تبصرون در روی زمین برای اهل یقین دلائل وجود خدا آشکار است ونیز در وجود خودتان آیا با چشم بصیرت نمی نگرید ذاریات/21و22)وقتی با نگاه عمیق ودقیق به پدیده های خدا مثل زمین ،کوه،دریا،باد وباران ،انواع گیاهان ،انواع واقسام حیوانات و...نظر می کنیم ورمز راز هایی در خلقت اعجاب بر انگیز آنها بکار رفته که خود بخود ما را بسوی خدا سوق می دهد. برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
پیامبران بعنوان تذکر دهنده (فذکرانما انت مذ کر غاشیه /88 ) همیشه با یاد آوری شگفتی های جهان خلقت، انسان را به تفکر وتعقل در موجودات جهان دعوت می کردند تا در پر تو این تفکر به خدای رحمان دست یابند انسان خصلت غفلت وفراموشی را زیاد دارد بهمین منظور خداوند پیامبران ورسولانش را فرستاد تا نعمتی که فراموششان شده بود به یادشان آورد(...ویذکروهم منسی نعمته نهج البلاغه خطبه 1)
6- دیدن وشنیدن سخن خدا : بهره گيرى از قرآن كريم و انس با آن. چه اين كه هم تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانيت بخشيده و معنويت مىدهد و هم آشنايى با معارف آن موجب رشد روحى مىباشد. زيرا معارف قرآن و آياتش نسخههايى است براى درمان دردها و مشكلات است .ا فراد از جهت انس با قرآن در مراتب و حالات متفاوتى قرار دارند به طور كلى تلاوت قرآن، نگاه به قرآن، احترام به قرآن، وقت خاصى را براى قرآن قرار دادن، احياناً حفظ و يادداشت قرآن كريم، مطالعات قرآنى در زمينه لغت و واژه و ادبيات و تاريخ و تفسير و علوم متنوع قرآنى در اين جهت مفيد است. بزرگان مىگويند همين كه توجه داشته باشيم قرآن كلام خداست يك راهى به سوى خدا و انس با حق و رضاى الهى است. اگر شخص اهل تلاوت قرآن است خوب است گاه قرآن را نه به جهت فهميدن (كه كار خوب و لازم و به جايى است و بايد در اين جهت و راه نيز وقت بگذارد) بلكه به جهت رساندن حظ و بهره آن به قلب تلاوت نمايد و احياناً اگر دل احساسات خوب و خوشى نسبت به آيه خاصى پيدا نمود آن را تكرار كند تا اين كه حظ و بهره قلب به آن برسد.
7- انجام تکالیف الهی: در اين باره دو جهاد علمى و عملى لازم است يعنى، تلاش پيوسته در جهت معرفت هر چه بيشتر نسبت به خدا. و در عمل نيز ايجاد ارتباط و انس دائمى با او و تطبيق رفتار با خواست و رضاى خدا. می بايست انسان عزم خود را جزم كرده و تصميم قاطع بگيرد هميشه تابع خواست خداوند بوده و همواره در صدد انجام تكاليف الهى باشد. چه در امورى عبادى و چه در امور اجتماعى و ديگر ابعاد زندگى. هر قدمى كه بر می دارد و هر سخنى كه مىگويد و هر برنامهاى كه دارد نخست ببيند آيا رضاى خداوند در آن می باشد يا نه والا از آن صرف نظر نمايد. در حديثى آمده است: «كمال در اين است كه انسان خواسته هايش را در مسير الهى قرار دهد و نيرويش را در جهت رضايت حضرتش صرف كند. در مرحله اول بايد انسان خود را مقيد به انجام واجبات و ترك محرمات نمايد و پس از مدتى كه بدين كار عادت كرد و انجام آن برايش آسان شده خود را مقيد به انجام مستحبات و ترك مكروهات نمايد و گرنه چنين تقيدى در قدمهاى اوليه آثار سوئى به دنبال خواهد داشت. به هر حال رعايت تقوا و انجام تكاليف الهى در هر مرحلهاى خود زمينه ساز درك بيشتر و توفيق افزونتر و توجه و تقرب والاترى به ذات بارى تعالى خواهد بود. چنانكه در سوره «انفال آيه 29» آمده است: يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اَللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اَللَّهُ ذُو اَلْفَضْلِ اَلْعَظِيمِ اى اهل ايمان اگر پرهيزگار بوده و تقواى الهى پيشه كنيد خداوند براى شما نيروى تشخيص حق از باطل قرار داده و بدىهاى شما را پوشانده و شما را بيامرزد و خداوند داراى فضل و رحمت بزرگ است. آرى اگر قدمهاى اوليه برداشته شود زمينهاى براى دريافت برنامه ادامه مسير فراهم مىشود به قول شاعر:
گر مرد رهى ميان خون بايد رفت از پاى فتاده سرنگون بايد رفت
8- پرهيز از مجالست و همنشينى با اهل دنيا و دور از معنويت: چه آنكه از رسول اكرم (ص) نقل شده است كه فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنيا قلبم زنگار گرفته و مكدر مىشود و براى جبران آن روزى هفتاد مرتبه استغفار مىكنم». خداوند مىفرمايد: « فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ اَلْحَياةَ اَلدُّنْيا(نجم /29). پس از كسانى كه از ياد ما روى گرداندند و جز زندگى دنيا را نخواستند اعراض كن و روى بگردان»
9– محاسبه نفس: پیامبر اکرم (ص):حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا به حساب خود برسید قبل از اینکه به حساب شما برسند،در روایات اسلا می آمده است کسی که به حساب خود رسیدگی نکند مسلمان نیست ،محاسبه نفس كه هر شب يا هر هفته و يا لااقل هر ماه گذشته خود را بررسى نمايد و به تعبيرى به خود نمره بدهد. اگر كار شايستهاى انجام داده سپاسگزار خداوند بوده و از خداوند ادامه توفيق را بخواهد و اگر مرتكب خلافى شده استغفار نموده و تصميم بر ترك آن بگيرد.
10- عقل: بزرگترین نعمتی که خداوند به ا انسان دادواو را از موجودات دیگر متمایز گردانید وبر آنها برتری داد نعمت عقل است در روایات اسلامی از عقل تعابیر زیادی شده است که به بخشی اشاره می شود
1- پیام آور حق 2- دوست انسان 3- نجات دهنده انسان 4- بهترین ثروت 5- نزدیک کننده بخدا 6- راهنمای مومن
خدوند دو چراغ هدایت وسعادت را برای انسان قرار داد 1- رسولان وانبیاء وائمه 2- عقل
" ان الله علی الناس حجتین حجه ظاهره وحجه باطنه فاما الظاهره فالرسل والانبیاء والائمه واما الباطنه فالعقل"
خداوندبر مردم دو حجت دارد حجت آشکار وحجت پنهان واما حجت آشکار همان رسولان وانبیاء وائمه هستند وحجت پنهان همان عقل است (اصول کافی جلد 1 ص 25 )
در قر آن کریم بدترین جانوران را کسانی معرفی می کند که تعقل نمی ورزند واز عقل خود خوب استفاده نمی کنند(انفال /8)از این رو در طول تاریخ عامل اصلی همه کج اندیشی ها واانحرافات واشتبا هات وگناهان عدم استفاده درست از عقل است
انسان با عقل خود در می یابدکه در جهان هستی هیچ مصنوعی بدون صانع ،وهیچ معلولی بدون علت ،وهیچ اثری بدون موثر وهیچ پدیده ای بدون پدید آورنده لباس هستی در تن نخواهد کرد بعنوان مثال انسان با صدایی بدنبال صاحب صدا می گردد،با دیدن دود بدنبال آتش می گرد د،با دیدن منظره نقاشی متوجه نقاش چیره دست واگر کاخ رفیعی را می بیند متوجه مهندس ومعمار متبحر آن می شود ونیز عقل انسان در می یابد همانطور که کاخ رفیع خود بخود ساخته نشده کاخ با عظمت خلقت خود بخود بوجود نیامده است ویااگر چراغ های خیابان خود بخود شکل نگرفته چگونه ممکن است پیدایش ماه وستارگان تصادفی شکل گرفته باشدویا گردش چرخ نخ ریسی پیر زن بدون گرداننده معقول باشد اما گردش زمین وسا یر کرات بصورت خود بخود وتصادفی با شد که چنین امری غیر ممکن است
با زدن کلید برق ،لامپ روشن می شود پس انسان عاقل می داند در داخل سیم جریان الکتریسته است وهمینطور انسان عاقل می داند گردش منظم شب وروز ونور افشانی ماه وخورشید حتما پدید آورنده ای دارد وآن خداست
بلی در طبع هر داننده ای هست که با گرونده گرداننده ای است
11- سختی ها ومصیبت ها: در آیات وروایات اسلامی یکی از راههای رسیدن بخدا مسئله سختی ها ومصیبت ها است
هنگامی که در کشتی سوار می شوند وسختی ها به آن ها روی می آورد از عمق جان خدا را می خوانند ولی هنگامی که به ساحل نجات رساندیم دگر بار از خدا روی بر می گردانند ومشرک می شوند (عنکبوت /65)
شخصی از امام صادق (ع )پرسید مرا به شناسایی خدا راهنمایی کن وبگو وجودش چگونه است ؟
حضرت فرمودآیا سوار کشتی شده ای ؟گفت آری آیا شده که کشتی شما درحال غرق شدن باشد وکسی ویا کشتی دیگری نباشد که شما را نجات دهد؟آری در آن صورت که دستت از همه جا کوتاه وامیدت از همه جا قطع شد از که امید خلاصی داشته ای ؟آیا شده قلبت به سوی کسی رفته واز وی امید نجات از هلاکت را داشته باشد ؟گفت آری امام فرمود همان خداست(توحید صدوق ص231)
در یکی از کشتی های اقیانوس پیما سواربودم واز قاره ای به قاره ای می رفتم قریب به دوهزار مسافردراین کشتی بود انواع وسایل تفریحی از قبیل:سینما،تئاتر، استخر شنا، مغازه ای متعدد در آن وجود داشت ومردم همه سرگرم بودند.برای تشریفات ،کلیسای کوچکی هم در کشتی ساخته بودند ومن چند بار که به آنجا سرکشی کردم دیدم در فضای کوچک آنجا جزء دو سه پیرمرد وپیرزن دیده نمی شود ناگهان در بولتن خبری کشتی خبردادند که اطلاع رسیده که چند کوه یخ مواج در مسیر کشتی وجوددارد چون حضار کم وبیش از سرنوشت کشتی تای تانیک (مجهزترین کشتی عصرخودبود که ناخدای کشتی آن گفته بود " خداهم نمی تواند کشتی مرا غرق کند" اتفاقا در همان سال اول با کوه یخ تصادف کرد ونزدیک به دو هزار نفر از سرنشینان آن که اغلب از ثروتمندان بودند جان سپردند.)وبرخورد آن با کوه یخ اطلاع داشتند ومی دانستند که متجاوز از 1500 نفردراین حادثه ازبین خواهند رقت دچار رعب وترس فوق العاده ای شدند وهمه دست به دعا وتضرّع برداشتند وبه اتاق کوچک کلیسا هجوم بردند وازدحام جمعیت در آن محل چنان شد که اگر سر سوزن می ا فتاد به زمین نمی رسید وتازه جمعیت کثیری پشت در ودالان نزدیک کلیسا اجتماع کردند وسعی داشتند خود را به آنجا برسانند نکته ی جالب در اینجا بود که دربین کسانی که به معبد هجوم بردند چند نفر مادی وطبیعی وجود داشت که اتفاقا چند ساعت قبل، آنها را مشغول بحث وجدال با عده ای دیدم که می خواستند با هرزبانی که شده ثابت کنند بشر متکی به خوداست وهیچ مبداء ومنشا ی که بدان ملتجی شود نیست.......اما همین اشخاص بی دین را مشاهده کردند که درآخرین لحظات احساس خطر ناچار شدند که رو به خدا آورند وبا همه هم صدا شوند شنیدم که یکی از آنها به کسی که در کنارش ایستاده بود می گفت ما با شما هم عقیده شدیم بایستی پناهگاهی برای موقع بیچارگی باشد
(مبانی خداشناسی – محمدی ری شهری به نقل از کتاب گامی به سوی خدا- مهندس حنیف نیا- صفحه 131-132)
بنابراین انسان به هنگام سختی ها ومصیبت ها ،زنگ بیدار باش درونی اورا از خواب غفلت وفراموشی بیدار می کند ودر این صورت متوجه خدای حکیم می شود.
12- صبر وبرد باری: از ديدگاه علي (ع)، صبر و بردباري به عنوان راههاي خدا برشمرده است:
مِنْ أحَبِّ السُّبُلِ إلي اللهِ جُرْعَتَانِ: جُرْعَةُ غِيظٍ تَرُدُّهَا بِحِلْمٍ وَجُرْعَةُ حُزْنٍ تَرَدُّهَا بِصَبْرٍ.
از محبوبترين راهها نزد خداوند دو جرعه است: جرعه خشمي که با بردباري آن را پس ميزني و جرعه غمي که با صبر دورش ميکني.
يکي از بهترين راههاي رسيدن انسان به مقصد الهي، فرونشاندن خشم در هنگام عصبا نيت است. هر چند امري دشوار است اما به هر روي يکي از راههاي رسيدن به مقصد نهايي است. همچنين بردباري در هنگام مصا يب نيز يکي از راههاي رسيدن به خدا است.
13- جهاد وصله رحم :مِنْ أحَبِّ السُّبُلِ إلي اللهِ خُطْوَتَانِ خُطْوَةُ امْرِءٍ مُسْلِمٍ يشُدُّ بِهَا صَفًّا فِيسَبِيلِ اللهِ وَخُطْوَةٌ فِيصِلَةِ الرَّحِمِ.
از محبوبترين گامها در راه خدا دو گام است: گامي كه مرد مسلمان با آن صفي را در راه خدا استوار ميكند(جهاد در راه خدا) و گامي كه براي صله رحم برداشته ميشود.
گامي که براي جبهه برداشته ميشود، در واقع گامي به سوي خدا و رسيدن به مقصد کمال انسانيت است. همچنين ارتباط با خويشاوندان و رسيدگي به امور آنها نيز يکي از راههاي رسيدن به خدا معرفي شده است.
14- قطرات اشک وخون : مِنْ أحَبِّ السُّبُلِ إلَي اللهِ قَطْرَتَانِ، قَطْرَةُ دُمُوعٍ فيجَوْفِ الَّيلِ وَقَطْرَةُ دَمٍ فيسَبِيلِ اللهِ.
از محبوبترين راههاي به سوي خدا دو قطره است: آن قطرۀ اشکهايي که در دل شب از خوف خدا ريخته ميشود و آن قطرۀ خوني که در راه خدا ريخته ميشود.
15- شهادت در راه خدا :يکي از نزديکترينِ راههاي رسيدن به خدا، شهادت در راه اوست، چنانکه رسول خدا (ص) نيز ميفرمايد: فَوْقَ كُلِّ ذِيبِرٍّ بِرٌّ حَتَّىيقْتَلَ الرَّجُلُ فِيسَبِيلِ اللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِيسَبِيلِ اللَّهِ فَلَيسَ فَوْقَهُ بِرٌّ.
بالاتر از هر خوبي خوبي است، تا جايي که فرد در راه خدا کشته شود، وقتي فرد در راه خدا شهيد شد بالاتر از آن نيکي نيست.
در اين روايت از شهادت به عنوان بالاتر از تمامي نيکيها ياد شده است و اين بدان معنا است که شهادت در راه خدا، نزديکترين راه وصول انسان به خدا است.
16- توکل واعتماد بخدا : انسان بايد در تمام برنامهريزىها و رفتار ها ی خودتکیه گاه محکم وقوی داشته باشد،بهمین منظور باید برخدا توكل و اعتماد داشته باشد و روى كمك خدا حساب باز كند. زيرا قرآن، سوره طلاق 3 مىفرمايد: وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اَللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ هر كس بر خدا توكل كند، خدا او را كافى است اما چگونه؟ انسان تا زنده است، موظف به فکر کردن وکمک وراهنمایی گرفتن از دیگران وتجزیه وتحلیل راه حلها وانتخاب یک راه حل از بین راحلهای مختلف ونیز عزم واراده قوی برای رسیدن به مقصد توام با تلاش و كوشش است. زيرا دنيا راهى است كه بايد پيمود و اين راه سخت و دشوار و پرمشقت و رنج است و با اراده سست پيموده نمىشود و با اعتماد به خدا و توكل بر او هراس از دل زدوده مىشود و راه بدرستى طى مىشود و اگر ما در اين تلاش و كوشش خود بر اعتماد و اطمينان الهى تكيه بزنيم با ارادهاى مستحكم راه سخت را مىپيماييم. بنابراين توكل جنبه روحى دارد، هر كس به خدا توكل كند و كار خود را به خدا بسپارد، خدا براى او كافى است و البته روشن است كه اين صرف سخن و ادعا نيست.
واقعاً بايد كار را به خدا سپرد و آنگاه با ايمان كامل و محكم راه را پيمود و در اين صورت است كه در تمام برنامهريزىهاى خود، حتماً و فقط به خدا اطمينان داريم و روى يارى و نصرت او حساب باز مىكنيم و نيازى به ديگرى احساس نمىكنيم و در اين صورت داراى ارادهاى محكم و پولادين مىشويم بنابراين توكل امر قراردادى نيست. بلكه حالتى روحى است. من در كار خود فقط خدا را مد نظر قرار مىدهم و فقط فرمانبردار او هستم و كار خود را بر اساس دستورات او انجام مىدهم و اعتمادم به اوست. نتيجه كار با خداست. در اين صورت كار من نيز حل مىشود. زيرا هر انسانى منحصراً براى خوشبختى و سعادت خود تلاش مىكند. و فطرتاً طالب آسايش است و انجام وظيفه و پيمودن راه ما را به سعادت مىرساند. من بنده هستم و طبق وظيفه خود عمل مىكنم و مطمئنم كه خدا مرا كفايت مىكند. أَ لَيْسَ اَللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ(1) آيا خدا بندهاش را كافى نيست؟ و او خوشبختى دنيا و آخرت مرا تأمين مىكند.
پس اعتماد به خدا و توكل و اعتماد به او ما را وادار به عمل مىكند و ترسها و بيمها را از ما مىگيرد، و توكل تضمين الهى است كه هر كس كه عمل و رفتارش مطابق حق باشد، چون نظام عالم بر اساس حق و نظم استوار است، تأييدات معنوى الهى پشت سر اوست.
سخن آخر اينكه تمام جهان و موجودات آن سپاهيان خدا هستند و در اختيار او، قواى روحى و جسمى ما نيز در اختيار اوست. آنكه در برنامهريزى خود، تمام كارها را بر اساس اعتقاد به خدا و اعتماد بر او و فرمانبردارى انجام مىدهد، در حقيقت يارى خدا را براى خود جلب مىكند. آنگاه تمام مخلوقات الهى- كه سپاهيان خدايند با او هماهنگ خواهند شد و از هيچ چيز شكست نمی خورد.
نتيجه اينكه در تمام برنامهريزيها و رفتار خود از ابتدا تا انتها بايد بر خدا توكل و اعتماد داشت.
17- بهرهگيرى از ثقل اصغر و ائمه هدى (ع) و توسل به ايشان : بايد توجه داشت كه توسل به حضرات معصومين (ع) هم خود توجه به حق تعالى و عالم ملكوت است و هم زمينهساز بهرهگيرى بيشتر از فيض ربوبى و كسب توفيقات بيشتراست. بنابراين نمىتوان چنين پنداشت كه به ائمه (ع) توسل داشتهايم ولى جوابى نگرفتهايم. زيرا همان توفيق توسل خود توجه به حق بوده است و مايه دورى از غفلت است. پس خود جواب بوده است و چه بسا كه همين روحيه كمال خواهى و به دنبال معنويت بودن از آثار و بركات همان توسلات باشد كه بايد ادامه يابد. چه بسيارند كسانى كه از غفلت خود نيز غافلند و يا پس از توجه در صدد درمان بر نمىآيند. از اين رو بايد سپاسگزار نعمتها و معنويات به دست آمده بود و درخواست استمرار و افزايش آن را از خداوند داشت.
مهمترين راه براى تقرب به اهل بيت (ع) سنخيت پيدا كردن با آنان است يعنى، همگون شدن در عمل و عقيده با آنها. اگر كسى سعى كرد صفات امام حسين (ع) را در خود احيا كند و اين كار را انجام داد، بهترين گام را براى نزديك شدن به آن حضرت برداشته است.
خلاصه آن كه «محبت اهل بيت (ع)» خود از جمله عبادات و موجب تقرّب به خداوند و از اعمالى است كه موجب استجابت دعا می گردد. .
18- اراده وخواستن : هدف آدمى هر قدر متعالىتر باشد، به همان اندازه وصول به آن دشوارتر و راه آن طولانىتر و پر از پيچ و خم و سنگلاخ خواهد بود. از همين روست كه در مسير وصول به خداوند حال آدمى بر يك منوال باقى نمىماند. اندكى غفلت آدمى را گامها به عقب مىبرد. گذشته از آن كه دل نيز نيازمند تغذيه و تدارك است و اگر به درستى تغذيه نشود رو به خموشى مىرود . اين تغذيه گاهى با تفكر و تعقّل و انديشه كردن است و گاه موعظتى شنيدن است. آنچه در اين وادى مهم است،خواستن و از پاى ننشستن است چه اينكه غايت و هدف نامحدود و متعالى است. به گفته افلاطون: «قله معرفت بسى بلندتر از آن است كه هر پرندهاى به آن پرواز كند و سرادق بصيرت پنهانتر و پوشيدهتر از آن است كه هر سالكى به آن راه يابد»
حشرهاى در طلب نورى صدها بار از ستونى بالا مىرود و هربار پس از سقوط، مجدداً تلاش را از سر مىگيرد و مأيوس نمىشود. حال، آدمى براى درك معرفت و لقاى خداوند چه اندازه بايد همت كند وعوامل را به كار گيرد؟ توصيههاى عارف بزرگ مرحوم ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى را ذكر مىكنيم باشد كه از انفاس قدسى او بهرهمند گرديم: «. بايد انسان يك مقدار زياده بر معمول تقليل غذا و استراحت بكند تا جنبه حيوانيت كمتر و روحانيت قوت بگيرد. اولاً روز و شب زياده از دو مرتبه غذا نخورد حتى تنقّل فى ما بيندو غذا نكند.
ثانياً هر وقت غذا مىخورد بايد مثلاً يك ساعت بعد از گرسنگى بخورد و آن قدر بخورد كه تمام سير نشود. گوشت زياد نخورد و اگر بتواند روزه هاى سه روز هر ماه را ترك نكند. شبانه روز شش ساعت بخوابد و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زياد نمايد. در تقويت روحانيت، اولاً دائماً بايد همّ و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. ثانياً تا مىتواند ذكر و فكر را ترك نكند كه اين دو جناح سير آسمان معرفت است. در ذكر اذكار صبح و شام اهم آنهاست كه در اخبار وارد شده و اهم تعقيبات صلوات و عمدهتر ذكر وقت خواب- كه در اخبار مأثور است- به خصوص با وضو و ذكر به خواب رود. زمستانها سه ساعت و تابستانها يك ساعت شب خيزى داشته باشد. در سجده ذكر يونسى ترك نشود ( لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظَّالِمِينَ) تلاوت قرآن به قصد هديه به حضرت ختمى مرتبت ( ص)
19- فراگيرى يك دوره كامل اصول عقايد: بايد اصول اعتقادات را از روى يقين بپذيريد چون اصول دين تقليدى نيست. به ترتيب از اصل توحيد و خداشناسى شروع كنيد تا به معاد برسيد. اگر در اين باب زمينه ى مطالعاتى نداريد از كتابهاى استاد شهيد مطهرى. مثل: «توحيد»، «نبوّت»، «اصل عدل در اسلام»، «امامت و رهبرى»، «معاد». كتاب «عدل الهى» آن شهيد هم مفيد است.
20- شناخت واجبات و محرمات و رعايت آن: از ضروريات سير الى الله دانستن واجبات و محرمات الهى است. در اين باره بايد با رساله و مسايل شرعى آشنا شد و حداقل واجبات و محرمات مورد ابتلاى خود را بدانيد. كتابهايى مثل: «گناهان كبيره» اثر شهيد دستغيب و «گناهشناسى» اثر آقاى محسن قرائتى در اين باره جزو سير مطالعاتى شما قرار گيرد.
21- شناخت صفات زشت و زيباى انسانى: در سير الى الله شناخت صفات و حالات پسنديده و نكوهيده لازم است. در اين مرحله فقط بايد بشناسيد كه انسان چه صفات نيك و بدى دارد و شخص شما چه صفات نيك و بدى داريد كه بر وجودتان سلطه انداخته است. اين كه راه علاج صفات رذيله چيست، مربوط به مراحل بعدى مىشود. هم اكنون فقط بايد يك انسانشناسى و خودشناسى نسبى را فراگيريد. يك سير مطالعاتى هم در اين باره لازم است. بعضى از كتاب هايى كه مستقيم يا غيرمستقيم به اين موضوع پرداختهاند عبارتند از: «چهل حديث» اثر امام خمينى (ره)، «خودشناسى براى خودسازى» اثر استاد مصباح يزدى، «حسد» اثر آيت الله سيدرضا صدر، «اخلاق اسلامى» اثر شهيد دستغيب، «عجب و ريا» اثر سيداحمد مهرى، «فطرت» اثر شهيد مطهرى. از ديگر مطالعات بسيار مؤثر در الگوگيرى عملى، آشنايى با سنت و سيره پيامبر (ص) و امامان (ع) و احوال بزرگان و اولياء خدا و همچنين مطالعه خاطرات و وصيتنامههاى برخى از شهداء بزرگوار ی باشد.
در آخر تأكيد می شود سير مطالعاتى را مرتب انجام دهيد روزى اگر چه يك ساعت باشد.
راه های دیگر برا ی رسیدن بخدا
22-انفاق در راه خدا 23-گرامی داشتن پدر ومادر 24- کمک به اسلام وامور مسلمین
25- شکر گزاری از نعمات خداوند 26 – دستگیری از نیازمندان 27- اطعام واحسان 28- جلو گیری از اسراف وتبذیر
29- اعتدال ومیانه روی در تمام امور 30 - رفع حوائج مردم