قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
نسیم دانش شماره 27
ظرائف وحکمت ها
ای عزیزان دوستدارِ علم، در این شماره نسیم دانش، سعی شده به صورت کوتاه حکمت هاونکته های ظریف اشاره شودامید است عزیزان در آن خوب تفکر کنند ودرس های ارزشمندی را فراگیرند
1- آیامی دانیدسرمایه وجودی انسان چقدر است؟
خداوند می فرماید" وفی الارض آیات للموقنین وفی انفسکم افلا تبصرون "در زمین نشانه هایی است برای اهل یقین ودر وجود خودتان، آیا نمی نگرید؟چندنمونه از سرمایه وجودی انسان بعنوان یاد آوری اشاره می شود،
الف: انسان در شبانه روز چند بار نفس می کشد ،بطور معمول هر انسانی دردقیقه 12 بار دم وباز دم دارد وهر ساعت 720 بار ودر یک شبانه روز 17280 بار نفس می کشد. بنظر شما اگر چند دقیقه این نفس قطع شود چه پیش می آید؟
"هر نفسی که فرو می رود مُمِدّح حیات است وچون برمی گرددمفرّح ذات – پس در هر نفسی دونعمت موجوداست وبر هرنعمت شکری واجب – از دست و زبان که بر آید که از شکرش بدر آید" (گلستان سعدی )
ب: قلب انسان در هر دقیقه 5لیتر خون را تخلیه می کند ودر یک ساعت 300 لیتر ودر شبانه روز 7200لیتر را تخلیه می کند قلب برای کل بدن خون را پمپاژمی کند که طول رگ ها 9000 کیلو متر است وقلب در حقیقت زمینه پمپاژ این مسیر طولانی را داردوجالب اینکه استراحت قلب در هر پمپاژ چهار دهم ثانیه است
ج :چشم انسان7000000 میلون سلول مخرو طی دارد ودر آن واحد 7000رنگ را می بیند وتشخیص می دهد
د: 75 تریلون سلول در بدن انسان است که هر کدام موجود زنده است واگر بخواهیم در هر دقیقه 1000تا از آن را شمارش کنیم فقط 500 سال طول می کشد آن را شمارش کنیم اگر اختلال در سلو لها بوجود آید دچار بیماری می شویم واولین عارضه آن احساس خستگی وبی حالی است
ه :گودی کمر در انسان باعث می شودتا روی دو پا راه رود واگر گودی کمرنباشد بایدانسان چهار دست وپا راه می رفت
و:از 8000000 میلون رشته های عصبی در بدن انسان 5/2میلون رشته عصبی درچشم است
ح:آیا می دانید نرمی گوش ما کار یک دیش را انجام می دهد وفرکانس های با شدت وضعف که به گوش می خورد آنها را متعادل می کند
ای عزیز،به نظر شما سر مایه هایی که خداوندبه ما داده چقدر ارزش دارد،در صورت نبود این سرمایه ها آیاامکان جایگزینی است ؟ آیا اینها بیانگر عظمت وقدرت خداوند نیست ؟
2- آیا می دانید منظور از آيه (لا اكراه فى الدين)در دین اجبار نیست ، چيست؟
لا إِكْراهَ فِي اَلدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ اَلرُّشْدُ مِنَ اَلْغَيِّ (بقره / 256) در دين هيچ اجبارى نيست و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است. شان نزول آيه پس از هجرت به مدينه بوديعنى در زمانى كه نظام اسلامى در حال شكلگيرى و استحكام بود. در هنگام نزول آيه این داستان نقل شده است: داستان مردى از مسلمانان انصار، به نام «حصين» كه دو فرزند او به آئين مسيحيت گرويده بودند و او مىخواست، آنان را با اجبار به سوى اسلام دعوت كنند. وقتى موضوع با پيامبر (ص) درميان گذاشته شد. آيه شريفه «لا إِكْراهَ فِي اَلدِّينِ. نازل گرديد(المیزان ذیل این آیه). با توجه به شأن نزول آيه، «پذيرش دين اسلام اجبارى نيست» و اين اصل كلى براى همگان مىباشد. كسى حق ندارد به زور و اجبار، شريعت اسلام را بر آنان تحميل كند. چنان كه در آيه ديگر مىخوانيم: وَ قُلِ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ(کهف /29)- بگو حق از پروردگارتان رسيده است. پس هر كه بخواهد، بگرود و هر كه بخواهد انكار كند.
خداوند متعال، پيامبر اسلام (ص) را از اجبار مردم براى ايمان بخداوند، بازداشته است، وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي اَلْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ اَلنَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ(یونس / 99)- و اگر پروردگار تو مىخواست، قطعاً هر كه در زمين است همه آنها يكسر ايمان مىآوردند. پس آيا تو مردم را ناگزير مىكنى كه بگروند؟- اضافه بر اينكه، اعتقاد به دين و التزام به آن، از امور قلبى و باطنى است، كه اجبار و اكراه در آن ثمربخش نيست.
در حيطه «عقيده» اجبار راهى ندارد ولى در حيطه عمل، جبر و اكراه هم لازم است و هم قابل قبولاست، چنان كه در تمامى جوامع قوانينی وضع مىشود که همگان ملزم به رعايت آن مىباشند. با اين تفاوت كه در برخى جوامع تنها به رفاه عمومى و آسايش جسمى افراد جامعه توجه دارند و هرچه كه اختلال در آسايش بدنى باشد، خلاف قانون شمرده مىشود ولى در جامعه اسلامى علاوه بر آسايش بدنى به حفظ ارزشهاى معنوى نيز توجه شده است و آنچه تأثير سوء بر معنويت افراد جامعه دارد، خلاف قانون شمرده مى شود. البته تعيين حيطه و محدوده قوانين بايد با كارشناسى و آگاهى كامل بر دستورات دينى انجام شود و از سليقه هاى شخصى و برداشتهاى افراطى يا تفريطى از دين جلوگيرى كرد
چگونه آيهى (لا اكراه فى الدين) با آيهى ديگرى كه مى فرمايد: و هر كس غيراز اسلام دينى بجويد هرگز از او پذيرفته نشود، سازگار است؟
برخى می گویند ، نبايد ديگران را ملزم كنيم كه دين خاصى را بپذيرند بلكه هر دين از اديان را داشته باشد كافى است آنچه مهم است اين است كه انسان به خدا ايمان داشته باشد و طبق يكى از برنامههاى خدايى عمل كند، چه مسيحى، چه يهودى و چه اسلام.
براى توضيح بيشتر به نقل آنچه مرحوم شهيد مطهرى در اينباره گفته، مىپردازيم:(مجموعه آثار ج 1، ص 277) ». درست است كه در دين، اكراه و اجبارى نيست: لا إِكْراهَ فِي اَلدِّينِ ولى اين سخن به اين معنا نيست كه دين خدا در هر زمانى متعدد باشدو ما حق داريم هر كدام را كه بخواهيم انتخاب كنيم. چنين نيست، در هر زمانى يك دين حق وجود دارد و بس. هر زمان پيغمبر صاحب شريعتى از طرف خدا آمده، مردم موظف بودهاند كه از راهنمايى او استفاده كنند و قوانين و احكام خود را چه در عبادات و چه در غير عبادات از او فراگيرند تا نوبت به حضرت خاتمالانبياء رسيده است. در اين زمان اگر كسى بخواهد به سوى خدا راهى بجويد بايد از دستورات دين او راهنمايى بجويد. قرآن كريم مىفرمايد: وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اَلْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي اَلْآخِرَةِ مِنَ اَلْخاسِرِينَ(آل عمران /53) »هر كس غير از اسلام دينى بجويد هرگز از او پذيرفته نشود و او در جهان ديگر از جمله زيانكاران خواهد بود.
منظور از اسلام، مخصوص دين ما نيست بلكه منظور، تسليم خدا شدن است و دين اسلام همان دين تسليم است ولى حقيقت تسليم در هر زمانى شكلى داشته و در اين زمان، شكل آن، همان دينی است که به دست حضرت خاتمالانبياء ظهور يافته است به عبارت ديگر، لازمهى تسليم خداشدن، پذيرفتن دستورهاى او است و روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور خدا همان چيزى است كه آخرين رسول او آورده)(یعنی اسلام) است.
در نتيجه، اگر چه نبايد شريعت اسلام را بر پيروان اديان ديگر تحميل كرد امّا اين به معناى امضاى حقانيت اديان به موازات همديگر نيست بلكه بايد با گفتگو و تبليغ آنان را به سوى جلوهى كامل حق، در اين عصر و زمان يعنى شريعت اسلام دعوت كرد. روش پيامبر در صدر اسلام و ديگر امامان و بزرگان دين در طول تاريخ اسلام اينگونه بوده است.
چنان كه در قرآن مجيد مىخوانيم وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا اَلْكِتابَ وَ اَلْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اِهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ اَلْبَلاغُ(آلعمران /20) »و به كسانى كه اهل كتاباند و به مشركان بگو: آيا اسلام آوردهايد؟ پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدايت يافتهاند. و اگر روى برتافتند فقط رساندن پيام بر عهدهى توست» از اين آيهى شريفه بهخوبى آشكار مىشود، در پذيرفتن شريعت اسلام هيچگونه اجبارى نيست و مسلمانان نبايد ديگران را مجبور سازند اما عدم اجبار دليل بر حقانيت پيروان اديان ديگر نيست بلكه اگر با آگاهى به حقانيت پيامبر اسلام، به انكار بپردازند و كفر بورزند، در «قيامت» جايگاه آنان در جهنم خواهد بود.
3- آیامی دانیداز نظر آيات و روايات، بهترين نعمتى كه به هر انسانى داده شده، چيست؟
نعمتهايى كه خداوند براى انسان عنايت فرموده قابل شمارش نيست زيرا سر تا پاى وجود ما غرق نعمتهاى او است ،پس همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده تو هم نيكى كن(قصص/77)
اميرالمؤمنين على (ع) در تفسير آيه" وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ اَلدُّنْيا " مىفرمايد: " لاتنس صحتك و قدرتك و فراغك و شبابك و نشاطك ان تطلب بها الاخره " تندرستى، قوت، فراغت، جوانى و نشاط را فراموش نكن و به وسيله اين پنج نعمت بزرگ، آخرت را بطلب.(تفسیرنور الثقلین جلد 4 ص139 )
خداوند در آيه 20 سوره «لقمان» از نعمتهاى ظاهرى و باطنى سخن مىگويد ، ابن عباس از حضرت رسول اكرم (ص) درباره تفسير اين آيه سؤال كرد آن حضرت فرمود: «ابن عباس نعمت ظاهر اسلام است و آفرينش كامل و منظم تو به وسيله پروردگار و روزىهايى كه به تو ارزانى داشته، اما نعمت باطن پوشاندن زشتيىهاى اعمال تو و رسوا نكردنت در برابر مردم است».
امام باقر (ع) نيز مىفرمايد: «نعمت آشكار پيامبر و معرفةالله و توحيد است كه پيامبر (ص) آورده اما نعمت پنهان ولايت ما اهل بيت (ع) و پيمان دوستى با ما است».(مجمع البیان جلد 7 ص460) آيه 3 سوره «مائده» هم شاهد سخن بالا است: اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي. در اين آيه «ولايت» نعمتى است كه دين اسلام، متكى بر آن است و واسطه بين خالق و مخلوق به شمار مىآيد ازاينرو بهترين نعمتى است كه خداوند روى آن حساسيت خاصى نشان داده است(المیزان جلد 5 ص192)
در برخی از روايات، عقل بهترين نعمت خدا بر انسان است. امام صادق (ع) مىفرمايد: «وقتى خداوند عقل را آفريد، فرمود: قسم به عزت و جلالم، موجودى را نيافريدم كه برمن از تو عزيزتر باشد»،آن حضرت هم چنين مىفرمايد: «خداوند سه چيز (عقل، حيا، دین) را خدمت آدم فرستاد تا او يكى از آنها را انتخاب بكند آدم (ع) عقل را برگزيد پس جبرئيل به حيا و دین فرمود: شما دو تا برويد آن دو گفتند: ما دستور داريم از عقل جدا نشويم،(الاختصاص شیخ مفیدص244) و نيز مىفرمايد: «وقتى خداوند بخواهد نعمتى را از بندهاى بگيرد ابتدا عقلش را زايل مىكند».(بحار الانوار جلد1ص94).
4- آیا می دانید ما هيت جن چيست؟ آيا جن ها مى توانند بر انسانها تسلط پيدا كنند؟
در عالم هستى برخى از موجودات غيرمحسوساند و به حواس طبيعى و عادى قابل درك نيستند. يكى از اين موجودات جن است. جن كه در اصل معنا مفهوم »پوشيدگى« دارد، از چشم انسان پوشيده است. قرآن وجود اين موجود را تصديق كرده و سورهاى به نام »جن« نيز در قرآن وجود دارد. در قرآن گاهى از اين موجود به »جانّ« نيز ياد مىشود (الرحمن/ 39 و حجر/ 27)
ماهيت و حقيقت اين موجود چندان براى ما روشن نيست ولى از پارهاى آيات و روايات مىتوان به برخى از مشخصات اين موجود دست يافت، از جمله:
1- از آتش آفريده شده و خلق آن پيش از خلق انسان است (حجر/ 27- الرحمن/ 15) 2- جن نيز مانند انسان مكلّف و مسؤول است (ذاريات/ 5)
3-دستهاى از آنها مؤمن و گروهى كافر، عدهاى از آنها نيككردار و برخى از آنها زشتكردارند (جن/ 11 و احقاف/ 31)
4- بعضى از آنها مرد و مذكر و پارهاى ديگر زن و مؤنث هستند و توليد نسل نيز مىكنند(جن/ 6) 5- آنها زندگى مىكنند و مىميرند(احقاف، آيه 1)
6- داراى شعور و ارادهاند و مىتوانند با سرعت حركت كنند. مانند قصه حضرت سليمان و تخت بلقيس، ملكه سبا (نمل، آيه 38 -39)
7- مسخّر انسان مىگردند، قرآن به قضيه حضرت سليمان كه علاوه بر پرندگان، وحوش و انسانها، جنها را نيز در اختيار و به فرمان داشتند اشاره می کندودر روايات آمده است كه جن مؤمن براى پيامبران و امامان، مسخر مىشوند و خدمت مىكنند و كسانى كه به اذن الهى ولايتى دارند نيز مىتوانند جنيان كافر را تحت فرمان خويش درآورند
9- از برخى آيات قرآنى و روايات معلوم مىشود كه جنيان به پيامبر خدا (ص) ايمان آوردهاند (جن/ 1- احقاف 29 )
0 1- داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل و استدلال مى باشند
11- همانند انسان در قيامت برانگيخته مى شوند و جزاى اعمال خود را مى بينند.
12- آنان موجوداتى از جسم لطيفند و مانند انسان مكلف به دين و احكام الهى بوده و مؤمن و كافر دارند. ليكن از نظر كمال وجودى به مرتبه انسان نمى رسند.
13- يا مَعْشَرَ اَلْجِنِّ قَدِ اِسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ اَلْإِنْسِ(انعام/128) اى گروه جنّ، غلبه كردهايد بر آدميان، مىتوان گفت: تعدادى از جنّ انسانهايى را تا بع خويش مى توانند بكنند،. در واقع مى توان گفت اين گروه از جنّ، شيطان هايى هستند كه با ايجاد وسواس در برخى از انسانها، برآنها مسلط گشته و با تسلط بر آنان موجب بروز و ظهور عقايد يا كردار خاصى در ايشان مىشوند(تفسیر المیزان ج7 ص353)
14- از آيه 130 سوره انعام، دو مطلب را مىتوان استفاده كرد: يكى اينكه طائفه جن بسان تمام انسانها از پيامبران الهى نمىتوانند بى بهره باشند. يعنى جن نيز در مسير مراحل تكاملى و كسب سعادت دنيا و آخرت محتاج پيامبر است. و ديگرى اينكه پيامبر جن از جنس خود آنهاست. خداوند در همين آيه مى فرمايد: يا مَعْشَرَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ )در روز قيامت گفته مىشود( اى گروه جن و انس، آيا پيامبرانى از بين شما براى شما نيامدند؟. ظاهر عبارت » رُسُلٌ مِنْكُم نشان مىدهد كه پيامبران جن از طائفه خود آنان مى باشد و خداوند با ارسال پيامبران حجت را بر آنها تمام مى كند. در زبان مردم مرسوم است كه جن موجوداتى داراى اشكال عجيب و غريب و موذى و مضر به حال انسان است وگاهى مزاحم ديگران مىشوند، این امر پايه و اساسى ندارد و مورد تأييد قرآن وعقل نیست . البته ممكن است افرادى از طريق سحر، جادو با بعضى از افراد جن ارتباط پيدا كنند و آنها را استخدام نمايند اما چنين افرادى بسيار اندك هستند. اما كارهاى آنها با خواندن بعضى از سورههاى قرآن مانند: ناس، علق و كافرون و هم چنين با بعضى از دعاهاى رسيده از معصومين بى اثر مى شود
جن در كجاى زمين قرار دارد؟ برخى از روايات به اماكن خاصى اشاره كردهاند كه جن در آنجا حضور بيشترى دارد و گويا وطن اصلى آنها تلقى مىشود، بيابانها، مناطق خلوت، مكانهاى نجس، حمام، دستشويى، محل دفن مردگان و مانند آن.
براى آگاهى بيشتر به کتاب1- تفسير سوره جن، شهيد مطهرى 2- جن و شيطان، عليرضا رجالى تهران، نشر نبوغ مراجعه شود
5- آیا می دانید منظور از اسمأکه خداوند به حضرت آدم(ع) آموخت چه بود ؟
در آيه 31 سوره بقره خداوند فرمود "علّم الادم اسماء کلّها" اسماءرابه آدم آموختیم منظور
الف - علم به همهى موجودات عاقل و غايب است كه از طرف خداوند به آدم تعليم گرديد و باعث برترى و خليفه گشتن وى بر روى زمين شد، (علامه طباطبايى، محمدحسين، ترجمه الميزان، ج 1، ص 152- 149).
ب- آگاهى به تمام چيزهايى است كه به آبادانى دين و دنيا تعلق دارد؛ مثل جميع اسامى، صناعات، عمارت زمين و آسمان، اطعمه و ادويه، استخراج معادن و غرس اشجار و منافع آنها.
ج- مراد از اسمأ تمام مخلوقات با جميع لغات آنهاست د- منظور، تعليم اسماء ملائكه و ذريه او است، (تفسير فخررازى، ج 2، ص 176
ه- مقصود از آن، مرتبهى شهود اسمايى و ظهور و تجلى اسمأ حسناى الهى است. اين همان مرتبهى والايى است كه آدم از ملائك پيشى گرفت و به اين وسيله برترى يافت، (فيض كاشانى، تفسير صافى، ج 1، ص 74 و 75)
6- آیا می دانید آيات قرآن مطابق با علوم روزوپیشرفت های زمانه است؟
بلی، از باب نمونه به چند مورد در قرآن اشاره می شود
الف- وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ دابَّةٍ از نشانههاى قدرت خداوند خلقت آسمان و زمين و جنبندههايى است كه در آن دو پراكندهاند(شوری /29). در اين آيه به وجود جنبنده در غير كره زمين اشاره شده، در حالى كه هنوز بشر به موجود زندهاى در كرات ديگر دست نيافته است.
ب- رَفَعَ اَلسَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها خداست آن ذات پاكى كه آسمانها را بدون ستونى كه مشاهده كنيد برافراشته است»،(رعد /2)تا قبل از اين كه جاذبه زمين و اجرام مادى توسط «نيوتن» كشف شود معناى اين آيه در هالهاى از ابهام بود، ولى وقتى جاذبه زمین كشف شد، معناى آيه روشن شد. چون مىدانيد در عالم طبيعت براى هر چيزى سببى قرار داده شده و بر اين اساس بر افراشتن آسمانها بدون سبب امكان ندارد. بنابراين پايه و نيرويى وجود داردکه به تعبیر
امام رضا(ع ) "فثم عمد ولکن لا ترون ها "ستون هایی که نمىبينيم وآن جا ذبه زمین است.
ج- وَ اَلشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْدِيرُ اَلْعَزِيزِ اَلْعَلِيمِ خورشيد پيوسته به سوى قرار گاهش در حركت است، اين تقدير خداوند قادر و دانا است،(یس/38). اين آيه به وضوح حركت مستمرّ خورشيد را بيان مىكند اما در اين كه منظور از اين حركت چيست، مفسران بحثهاى فراوان دارند. آخرين و جديدترين تفسير براى اين آيه همان است كه اخيراً دانشمندان كشف كردهاند كه خورشيد با مجموعه منظومه شمسى در وسط كهكشان به سوى ستاره دوردست وگاه در حركت است. ممكن است عبارت «تجرى» تمام اين حركتها و حركتهاى ديگرى را در آينده كشف خواهد شد، بيان مىكند،(تفسیر نمونه جلد 18 ص. 381 – 382)
آن روز كه اين آيات نازل شد، فرضيه هيئت بطليموس با قدرت هر چه تمامتر بر محافل علمى حاكم بود. طبق فرضيه بطليموس، اجرام آسمانى به خودى خود گردشى نداشتند بلكه در دل افلاك- كه اجسامى بلورين و متراكم روى هم همچون طبقات پوست پياز بودند ميخكوب شده بودند و حركت آنها تابع حركت افلاكشان بود. در آن روزگار، نه شناور بودن خورشيد مفهومى داشت، و نه حركت طولى و جريانى خورشيد. امّا بعد از فرو ريختن پايههاى فرضيه بطليموس در پرتو كشفيات قرون اخير و آزاد شدن اجرام آسمانى از قيد و بند افلاك بلورين، اين نظريه قوت گرفت كه خورشيد در مركز منظومه شمسى ثابت و بى حركت است و تمام منظومه شمسى پروانهوار به گرد او مىچرخند. در اين زمان نيز، هنوز مفهوم آيات فوق كه حركت طولى و دورانى را به خورشيد نسبت مىداد، روشن نبود تا اين كه با پيشرفت علوم، امروزه چند نوع حركت براى خورشيد ثابت شده است. 1- حركت وضعى آن به دور خورشيد 2- حركت طولى آن همراه منظومه شمسى به سوى نقطه مشخصى از آسمان 3- حركت دورانى آن همراه مجموعه كهكشانى ك جزئى از آن است. و به اين ترتيب يك معجزه ديگر علمى براى قرآن به ثبوت رسيد،(تفسیر نمونه جلد 18 ص388و389) . در آيات 38 و 40 سوره يس براى خورشيد، هم حركت جريانى قائل شده و هم دورانى. يك جا مىگويد: وَ اَلشَّمْسُ تَجْرِي. و در جاى ديگر از شناور بودن خورشيد در فلك سخن مىگويد: كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُون*
د- خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ اَلْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ خدا كسى است كه هفت آسمان را آفريد و مانند آن آسمانها از زمين خلق فرمود»،(طلاق/12)منظور از هفت آسمان و هفت زمين هنوز كاملاً مشخص نيست و بايد در انتظار پيشرفت ابزار و كشفيات جديد بود
ه - إِذَا اَلسَّماءُ اِنْشَقَّتْ در آن هنگام كه آسمان شكافته شود،(انشقاق/1)در حديثى از اميرالمؤمنين على )ع( در تفسير اين آيه آمده است كه منظور از شكافتن آسمان، اين است كه آسمانها از كهكشان جدا مىشود. اين حديث كه از معجزات علمى محسوب مىشود از حقيقتى پرده بر مىدارد كه در آن زمان هيچ يك از دانشمندان به آن نرسيده بودند. دانشمندان ستاره شناس امروز با مشاهدات نجومى خود به وسيله تلسكوبهاى عظيم و نيرومند ثابت كردهاند كه عالم مجموعهاى است از كهكشانها و هر كهكشان مجموعهاى است از منظومهها و ستارگان به همين دليل آنها را شهرهاى ستارگان مىنامند. كهكشان راه شيرى معروف كه با چشم قابل مشاهده است، مجموعه عظيم و دايره مانندى از همين منظومهها و ستارگان است. على (ع) مىفرمايد كه در آستانه قيامت، اين كواكب را كه مشاهده مىكنيم. از كهكشان جدا مىشود و نظام همگى به هم مىخورد،(تفسیر نمونه جلد26ص303 و304)
نمونههاى دیگری از آيات فهرست می شود:1- آيه 22 سوره حجر: تلقيح ميان نباتات 2- آيه 3، سوره رعد: قانون ازدواج و تعميم آن به عالم نباتات 3- آيه 53، سوره طه: موضوع حركت وضعى و انتقالى زمين 4- آيه 17، سوره رحمن: وجود يك قاره ديگر 5- آيه 40، سوره معارج: اصل كروى بودن زمين 6- آيه 164، سوره بقره: و آيه 5 سوره جائيه ارتباط بين پدیدها
براى آگاهى بيشتر به کتاب محمدعلى رضائى اصفهانى، پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، مركز نشر علوم و معارف قرآن كريم مراجعه شود
7- آیا می دانید تحريفاتى در دين مسيح به وجود آمده است؟
تحريفات فراوانى در دين مسيحيت به وجود آمده كه به برخى از آنها فهرست واراشاره مىكنيم:
الف: اعتقاد به خدايى سه گانه (تثلیث) پدر پسر روحالقدس. ب: عيسى(ع) پسر خدا است و به عبارت ديگر خداى پسر است. ج: به صليب كشيده شدن حضرت عيسى و مرگ او. د: فدا شدن عيسى جهت آمرزش بشر. ه : خريد گناهان. و: خريد بهشت ز: از بين رفتن انجيل اصلى و جايگزينى انجيل هاى مِرقس، متّى، لوقا، يوحنّا و برنابا توسط انسانهاى بعدى.
8- آیا می دانیدکه چگونه توبه حضرت آدم(ع)پذیرفته شد ؟
كلماتى را كه آدم از خداوند دريافت داشت: فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ: بعد از ماجراى وسوسه شيطان و دستور خروج آدم از بهشت، آدم متوجه شد به خود ستم كرده، و از آن محيط آرام و پر نعمت بيرون رانده شده لذا به فكر جبران خطاى خويش افتاد. لذا برخى گفتهاند منظور از كلمات، همان جملات سوره اعراف آيه 23 مىباشد: قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ اَلْخاسِرِينَ گفتندخدایا ما (در پیروی از شیطان)برخود ستم کردیم واگر تو ما را نبخشی ورافت نفرمایی سخت از زیانکاران شده ایم ونیز روايات شيعه و اهل سنت گواهى مىدهند كه او، خدا را به حق پيامبر اسلام سوگند داد و چنين گفت: اسألك بحق محمد الا غفرت لى،(سیوطی الدر المنثور جلد 1 ص58) و در برخى از روايات آمده است كه چنين گفت: اللهم انى اسألك بحق محمد و آل محمد سبحانك لا اله الا انت عملت سوءاً و ظلمت نفسى فتب علىّ انك انت التواب الرحيم،(تفسیر برهان جلد 1 ص86)
ابن عباس نقل مىكند : من از رسول خدا درباره كلماتى كه آدم آنها را از پروردگارش تلقى كرد پرسيدم، او فرمود: سأل بحق محمد و على و فاطمه والحسن والحسين الا تب علىّ، فتاب عليه،(منبع قبلی) كه مقصود از كلمات تعليم اسماء بهترين مخلوقات خداوند يعنى خمسه طيّبه آلعبا محمد (ص) و على و فاطمه و حسن و حسين (ع) بوده و حضرت آدم (ع) با توسل به اين كلمات از درگاه خداوند تقاضاى بخشش نمود و خدا او را بخشيد.
9- آيامی دانید حيوانات در روز قیامت محشور می شوند؟
از ديدگاه قرآن، همه موجودات هستى، داراى شعوراند. بنابراين در صورتى كه حيوانات نيز در قيامت محشور شوند، يك احتمال اين است كه به جهت اجراى عدالت در مورد آنها است چون نظام هستى، بر پايه عدل است و بايد عدل كامل در همه موارد تحقق يابد. از سوى ديگر ممكن است حيوانات، مورد ستم انسانها قرار گرفته باشند كه در اين صورت، به عنوان مدعى در آن صحنه حاضر خواهند شد.،
آياتى از قرآن كريم اشاره به حشر حيوانات دارد از جمله: الف) ما مِنْ دَابَّةٍ فِي اَلْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي اَلْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ (انعام /38) هيچ جنبندهاى در زمين، و هيچ پرندهاى كه با دو بال خود پرواز مىكند، نيست مگر اين كه امّتهايى همانند شما هستند. ما هيچ چيز را در اين كتاب، فرو گذار نكرديم، سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مىشوند،. منظور از اين شباهت، تنها شباهت در خوراك و جفتگيرى و مسكن نيست بلكه جهت اشتراك ديگرى نيز بين انسان و حيوانات هست وآن مسأله بازگشت به سوى خدا، است.
ب) وَ إِذَا اَلْوُحُوشُ حُشِرَتْ،(تکویر/5) وحوش جمع وحش است و وحش حيوانى است كه هرگز با انسانها اُنس نمىگيردمانند درندگان و امثال آن ،این آیه بيانگر اين است كه حيوانان وحشى هم در روز قيامت، مانند انسانها محشور خواهند شد
چرا رستاخيز براى حيوانات هست؟ شك نيست كه نخستين شرط حساب و جزا مسئله عقل و شعور و بدنبال آن تكليف و مسئوليت است، حيوانات نيز به اندازه خود داراى درك و فهمند، از جمله: زندگى بسيارى از حيوانات آميخته با نظام جالب و شگفتانگيزى است كه روشنگر سطح عالى فهم و شعور آنها است كيست كه درباره مورچگان و زنبور عسل و تمدن عجيب آنها و نظام شگفت انگيز لانه و كندو، سخنانى نشنيده باشد، و بر درك و شعور تحسينآميز آنها آفرين نگفته باشد؟ گرچه بعضى ميل دارند همه اينها را يك نوع الهام غريزى بدانند، اما هيچ دليلى بر اين موضوع در دست نيست كه اعمال آنها به صورت ناآگاه (غريزه بدون عقل) انجام مىشود. چه مانعى دارد كه اين اعمال همانطور كه ظواهرشان نشان مى دهد ناشى از عقل و درك باشد؟ بسيار مى شود كه حيوانات بدون تجربه قبلى در برابر حوادث پيشبينى نشده دست به ابتكار مىزنند، مثلاً گوسفندى كه در عمرش گرگ را نديده براى نخستين بار كه آن را مىبيند به خوبى خطرناك بودن اين دشمن را تشخيص داده و به هر وسيله كه بتواند براى دفاع از خود و نجات از خطر متوسل مى شود.
علاقه اى كه بسيارى از حيوانات تدريجاً به صاحب خود پيدا مى كنند شاهد ديگرى براى اين موضوع است، بسيارى از سگهاى درنده و خطرناك نسبت به صاحبان خود و حتى فرزندان كوچك آنان مانند يك خدمتگذار مهربان رفتار مىكنند. داستانهاى زيادى از وفاداری حيوانات و اينكه آنها چگونه خدمات انسانى را جبران مىكنند در كتابها و در ميان مردم شايع است كه همه آنها را نمي توان افسانه دانست. و مسلم است آنها را به آسانى نمى توان ناشى از غريزه دانست، زيرا غريزه معمولاً سرچشمه كارهاى يكنواخت و مستمر است، اما اعمالى كه در شرايط خاصى كه قابل پيش بينى نبوده بعنوان عكس العمل انجام مى گردد به فهم و شعور شبيه تر است تا به غريزه.
امروز بسيارى از حيوانات را براى مقاصد قابل توجهى تربيت مى كنند، سگ هاى پليس براى گرفتن جنايتكاران، كبوترها براى رساندن نامه ها، و بعضى از حيوانات براى خريد جنس از مغازه ها، و حيوانات شكارى براى شكار كردن، آموزش مى بينند و وظائف سنگين خود را با دقت عجيبى انجام مىدهند، از همه اينها گذشته، در آيات متعددى از قرآن، مطالبى ديده مى شود كه دليل قابل ملاحظه اى براى فهم و شعور بعضى از حيوانات محسوب مى شود، داستان فرار كردن مورچگان از برابر لشكر سليمان، و داستان آمدن هدهد به منطقه «سبا و يمن» و آوردن خبرهاى هيجان انگيز براى سليمان شاهد اين مدعا است.
در روايات اسلامى نيز احاديث متعددى در زمينه رستاخيز حيوانات ديده مى شود، از جمله: از ابوذر نقل شده كه مى گويد: ما خدمت پيامبر (ص) بوديم كه در پيش روى ما دو بز به يكديگر شاخ زدند، پيغمبر (ص) فرمود، مى دانيد چرا اينها به يكديگر شاخ زدند؟ حاضران عرض كردند: نه، پيامبر (ص) فرمود ولى خدا مىداند چرا؟ و به زودى در ميان آنها داورى خواهد كرد،
و در روايتى از طرق اهل تسنن از پيامبر نقل شده كه در تفسير اين آيه فرمود: «ان الله يحشر هذه الامم يوم القيامة و يقتص من بعضها لبعض حتى يقتص للجماء من القرناء "خداوند تمام اين جنبندگان را روز قيامت بر مىانگيزاند و قصاص بعضى را از بعضى مىگيرد، حتى قصاص حيوانى كه شاخ نداشته و ديگرى بىجهت باو شاخ زده است از او خواهد گرفت،.
10 - آیا می دانید چرا خطاب آيات قرآن، بيشتر به مردان است؟
در پاسخ به نكات زير اشاره مىكنيم: 1- از نظر قرآن، زن و مرد از ارزش معنوى و شخصيت يكسانى برخوردارند زيرا آيات قرآنى، آن دو را در پيشگاه خدا و در رسيدن به مقامات معنوى، يكسان مىشمارد. از باب نمونه مىتوان به آيه 40 سوره غافر، آيه 97 سوره نحل، آيه 95 سوره آل عمران و آيه 5 سوره فتح اشاره كرد،(المیزان ج2 /285)
2- خطاب مشترك (زن ومرد)در قرآن دو گونه است: گاهى با عنوان فراگير مانند واژه «ناس» و «انسان» و «مَنْ» موصول عموم انسانها را خطاب مىكند،(بقره 21ونساء/1) و گاهى در ظاهر از لفظ مذكر استفاده مىكند، ولى عموم را اعم از زن و مردخطاب مىنمايد مثل يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا،(نساء136) و يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ أُوتُوا اَلْكِتابَ،(نساء/47) و لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اَللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ،(احزاب /21)
3- تعبير به «اخوان» در آيه حاكى از روح محبت و دوستى و صفا و برادرى است كه بايد در كل جامعه اسلامى حاكم باشد ازاينرو، واژه «اخوان» اختصاص به مردان ندارد»،(المیزان ج19./ص238)
4- گاهی هم برای زن، ضمیر مذکر (مرد)خطاب می شود "یا آدم اسکن انت وزوجک الجنه"(بقره /35)
11- آیا می دانید آرزوی جبرئیل چه بود ؟
پيامبراکرم (ص) فرمود: « جبرئيل براى هفت عمل آرزو كرد كه از بنى آدم باشد: 1- نماز جماعت 2- همنشينى با علما 3- اصلاح بين مردم4- نوازش يتيم5- عيادت مريض 6- تشييع جنازه 7- آب دادن به حاجيان. پس تو در اين كارها كوشا باش "مواعظ العدديه، ص 195- هزار و يك سخن، ص207"
12- آیا می دانید فلسفه ی آفرینش مگس چیست ؟
مگس نقشهاى متفاوتى را در طبيعت ايفا مى كند الف: بارورى گلها و گياهان و انتقال گرده ها ب: تجزيه و تبديل عناصر فاسد شدنى در طبيعت و تبديل آن به عناصر مفيد و ارزنده ج: طبق گفته برخى دانشمندان، اگر مگس نبود بيمارى وبا همه جا را فرار مى گرفت.
13- آیا می دانید فلسفه ی آفرینش مورچه چیست؟
فلسفه خلقت مورچه را مىتوان از دو جهت بررسى كرد: الف: از جهت حكمت و فايده وجودى مورچه : مورچه داراى فوايد و آثار پربركتى براى زمين است. آيا مى دانيد چه تعداد مورچه روى زمين زندگى مى كنند؟ در خانه شما چند مورچه هست؟ در شهر شما چقدر، در بيابانها، كوهها، جنگلها و.؟ هيچ كس آمار آن را نمى داند ولى بايد صدها ميليارد مورچه باشند. مورچه ها چه مى كنند؟ آنها مواد غذايى و فاسد شدنى و بدن حشرات و هر چيز قابل مصرف روى زمين را به داخل مى برند و از اين طريق هم محيط را تميز مى كنند و هم خاك را حاصلخيز چرا كه هم مواد غذايى زايد در زير زمين به كود مناسب تبديل مى گردد و هم بدن خود آنها. سوراخ هايى كه در زمين حفر مى كنند، موجب عبور هوا و سلامت خاك و حاصلخيزى آن مى گردد. حال اگر حساب كنيد كه هزار ميليارد مورچه روى زمين باشند و هر كدام فقط روزى يك گرم مواد فاسد شدنى به داخل زمين ببرند، به نظر شما وزن آن چه مقدار خواهد شد؟ هزار ميليارد گرم كه معادل يك ميليارد كيلو مىشود. آيا بردن اين مقدار مواد و اشيا به زير زمين (حداقل) در هر شبانه روز بدون هيچ سر و صدا و تخريب محيط زيست و آلودگىهاى مختلف، حكمت نيست؟
ب: از جهت معرفتى وجایگاه آن در هستی شناسی : زندگى اجتماعى مورچه و شگفتىهاى آن، تابلويى زيبا و ارزنده و در ديده همگان براى شناخت حيات بخش هستى است. همان مورچه به ظاهر حقير از ديدگاه قرآن موجودى داراى شعور و نطق و كلام است و سورهاى در قرآن به نام نمل آمده است،( براى آگاهى بيشتر به کتاب مورچه ها، عبدالكريم بى آزار شيرازىمراجعه شود)
14- آیا می دانیدبین مغضوب علیهم و ضالین در آیه شریفه" صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم والضالین" چه فرقی وجود دارد؟
الف)مغضوب علیهم : افرادی که هم گمراه هستند و هم دیگران را گمراه می کنند و با تمام قوا در این راستا وارد می شوند(اینان منحرفان یهودی هستند)و سخت تر و بدتر از گروه ضالین هستند،گمراهان لجوج و یا منافق هستند به طوری که در آیه 106 نحل آمده است:آنهایی که سینه خود را برای کفر گسترده ساختند غضب پروردگار بر آنهاست و یا در آیه 6 سوره فتح "خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک وآنهایی که درباره خدا گمان بد می برند مورد غضب قرار می دهد وآنها را مورد لعن قرار می دهد و از رحمت خویش دور می سازد و جهنم را برای آنان آماده می سازد."
ب)ضالین: افرادی که گمراه هستند ولی اصراری بر گمراه ساختن دیگران ندارند به عبارتی گمراهان عادی هستند(منحرفان نصاری هستند) ( تفسیر نمونه جلد 1 ناصر مکارم شیرازی)
15- آیا می دانیدطبق آيه " ولاتسرفوا" چند نوع اسراف وجود دارد؟
كُلُوا وَ اِشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا(اعراف/31) نهى در اسراف شامل : الف : دور ريختن غذا و استفاده صحيح نكردن از آن ب: پرخورى و بيش از حد نياز خوردن
ج: اسراف در خوردن انواع مختلف خوردنىها و آشاميدنىها يعنى، هر چه را انسان هوس كرد بلا درنگ سراغ آن برود. از نبى اكرم (ص) نقل شده: "انّ من الاسراف ان تأكل كل ما اشتهيت" از موارد اسراف اين است كه هر چيزى را هوس كردى بخوری
د) اسراف در كيفيت، یعنى وقتى غذاى مورد نياز بدن با هزينه كمترى تأمين مىشود به قدرى كيفيتش را بالا ببرند كه چندين برابر هزينه پيدا كند قهراً اين هم اسراف است
16- آیا مى دانید شكر نعمتهاى خدا را چگونه بایدبه جا آورد؟
شكر نعمتهاى حق از وظايف مهم بنده و موجب زيادشدن نعمت است ليكن چه كسى توانايى آن را دارد كه شكر نعمت حق راآنچنان که حق است به جا آورد؟ در روايت است: «خداوند به موسى (ع) فرمود: شكر مرا به جاى آر، موسى (ع) عرض كرد: مرا توان شكر تو نيست. پاسخ آمد: شكر ما همين است». بنابراين اظهار عجز و خواری وکوچکی در پيشگاه حضرت احديت، خود نوعى شكر است.
الف - شكر زبانى ب - شكر رفتارى
شكر زبانى» با ذكر «شكراً لله» تحقق پيدا مىكند و «شكر رفتارى» با بهرهگيرى هر كدام از اعضاء بدن و توانمندى خود در جهت رضايت خداوند و انجام دستورات او تحقق پيدا مىكند.
از آن جمله «شكر دست و پا» تلاش براى خدمت رسانى به مردم و كوشش براى رشد و پيشرفت خويشتن است و «شكر چشم» نگاه مهربانانه به پدر و مادر و استاد و بهرهگيرى از چشم براى مطالعات مفيد و تلاوت قرآن و... است و همينطور شكر ديگر اعضای بدن و توانمندى هاى انسان.
17- آيا ارتباط با ارواح ممكن است؟
اصل امكان ارتباط با ارواح چيز محالى نيست ليكن چنان نيست كه از هر كسى ساخته باشد بلكه شرايط ويژه و بسيار دشوارى را مى طلبد و تنها افراد بسيار برجستهاى توانايى چنين كارى را دارند و چه بسا در ميان هزاران نفر از مدعيان آن يك نفر نيز به سختى بتوان يافت كه درادعاى خود صادق باشد.
گزارش انجمن فيزيك دانشگاه سن پترزبورگ«در سال 1875 انجمن فيزيك وابسته به دانشگاه سن پترزبورگ بنا به پيشنهاد مندليف هيأتى را مأمور كرد تا درباره احضار ارواح به مطالعه بپردازد و نتايج تحقيقات خود را اعلام كند. جز مندليف يازده دانشمند ديگر نيز در كميسيون شركت داشتند و سرانجام پس از تشكيل جلسات عديده و مذاكرات فراوان نتايج كار هيأت به شرح ذيل اعلام گشت: پس از تحقيقات ومطالعات ومشاهدات بسيار به اين نتيجه رسيديم كه پديدههاى مربوط به ارواح به علت حركات ناخودآگاه يا اشتباه ضميرى مى باشد و احضار ارواح جز موهومات چيز ديگرى نيست. به اين ترتيب مكانيسم اعمال محرك فكر نه تنها «انتقال انديشه» را باعث مىشود. بلكه بعضى از پديدههاى روحى را نيز ايجاد مى كند. (براى آگاهى بيشتر اصالت روح از نظر قرآن، جعفر سبحانى مراجعه شود).
18- آیا می دانیدچرا پيا مبر در ابتدا به سوى خانه خدا نماز نخواندو بیت المقدس راقبله گاه قرار داد؟
بر اساس آيات و روايات، كعبه از زمان پيدايش زمين، محل مبارك و مورد عنايت بوده است. قرآن كريم مىفرمايد كعبه اولين مكانى است كه براى عبادت عموم مردم قرار داده شده است إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ اولين خانهاى كه براى عموم مردم قرار داده شده است خانهاى در مكه است كه مبارك است و هدايتى براى جهانيان است»،.(آل عمران /96)
طبق برخى روايات، حضرت آدم خانه كعبه را بنا كرد و خود بر گرد آن طواف كرده است(فروع کافی جلد4ص189). بر اين اساس، بدون شك اهميت كعبه و قدمت آن بيش از بيتالمقدس بوده و از اين رو سزاوارتر براى قبله قرار گرفتن بوده است لكن بخاطر مصالحى، در اوايل ظهور اسلام به طور موقّت بيتالمقدس به عنوان قبله مسلمين قرار مىگيرد، از جمله: 1. با توجه به اين كه كعبه متعلق به اعراب و مورد احترامشان بود، نماز خواندن به سمت بيتالمقدس، بندگی و ايمان خاصى را مىطلبيد و مىتوانست درجه ايمان رانشان دهد و مؤمن واقعى را از سايرين جدا كند. يعنى در واقع يك امتحان و آزمون براى سنجش مؤمن واقعى از غير مؤمن بود كه قرآن كريم صريحاً اين مطلب را بيان مىكند: وَ ما جَعَلْنَا اَلْقِبْلَةَ اَلَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ اَلرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ آن قبلهاى را كه قبلاً بر آن بودى، ما تنها براى اين قرار داديم كه افرادى را كه از پيامبر تبعيت مى كنند، از آنها كه به گذشته خود باز مى گردند، مشخص كنيم»،(بقره /143)
2- كعبه مركز بت هاى اصلى مشركين و مكان پرستش بتها بود مهمترين و ا ولين پيام دين اسلام مبارزه با بتپرستى و دعوت به پرستش خداى يگانه ناديدنى بود لذا اسلام در آغاز رسالتش براى جلوگيرى از هرگونه توجه به بت ها و تثبيت عقيده توحيد در اذهان تازه مسلمانان (كه اكثر آنها در سابق بت پرست بودند) مسلمانان در عبادتشان موظف گشتند به سمت بيتالمقدس پايگاه دين توحيدى و معتقدان به توحيد، نماز گزارند تا از شائبه هرگونه توجه به بتها مبرّا باشند.
به هر حال حكم قبله قرار گرفتن بيتالمقدس از احكام موقتى بود كه با تمام شدن مصلحت موقّتش، آن حكم نيز به پايان رسيد. اين حكم از زمان بعثت نبى اكرم تا سال دوم هجرت يعنى حدود 14 سال باقى بود.
با توجه به موقتى بودن قبله اول، پيامبر اكرم انتظار حكم تغيير قبله را مى كشيدند تا اينكه در نيمه شعبان سال دوم هجرى دستور تغيير قبله نازل شد. قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي اَلسَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ. نگاه هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان (براى تعيين قبله نهايى) مىبينيم. اكنون تو را به سوى قبلهاى كه از آن خشنود باشى، باز مى گردانيم. پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن. و هر جا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد. و كسانى كه كتاب آسمان به آنها داده شد(يهود و نصارا) به خوبى مىدانند اين فرمان حقى است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده (در كتب خود خواندهاند پيامبر خاتم، به سوى دو قبله نماز مى خواند) و خداوند از اعمال آنها (مخفى نگاه داشتن اين آيات) غافل نيست»(بقره 144)
19- آيامی دانید چشم زخم حقيقت دارد؟ چگونه مى توانيم از چشم زخم ديگران در امان باشيم؟
منظور از «چشم زدن» نگاه كردن به چيزى از روى تعجب است كه ممكن است موجب از بين بردن يا درهم شكستن آن شود و يا در مورد انسان موجب بيمارى گردد. در منابع اسلامى از اين موضوع سخن به ميان آمده که به برخی اشاره می شود،
الف: برخى از مفسران آيه 51 سوره قلم را" وَ إِنْ يَكادُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا " ناظر به همين معنا مىدانند.
ب: على (ع) در نهج البلاغه فرمود :" العين حق والرقى حق" چشم زخم حق است و توسل به دعا براى دفع آن نيز حق است،(کلمه قصار/400).
ج: حضرت رضا (ع) فرمود: «چشم زخم حق بوده و داراى واقعيت است».
د: امام صادق (ع) نيز مىفرمايد: «براى در امان ماندن از چشم زخم سه مرتبه بگو: ما شاءاللَّه لا قوة الا باللَّه العلى العظيم.
ه :در تفسير آيه شريفه سوره يوسف كه حضرت يعقوب به يازده فرزندش توصيه مىكند كه از يك دروازه وارد شهر مصر نشويد، برخى از مفسران گفته اند: علت اين توصيه در امان ماندن از چشم زخم ديگران بوده است.
از نظر علمى برخى از دانشمندان چشم زخم را تأكيد نموده اند ولى توجيه علمى معتبرى براى آن ذكر نكرده اند.
بوعلى سينا در كتاب «اشارات» مى گويد: براى بعضى از نفوس تأثيراتى در خارج از بدن خودشان هست، به يك نحو ارتباط روحانى مثل ارتباط نفس به بدن. برخى ديگر گفتهاند: تشعشعاتى به صورت موج ازچشم شخص بيرون مى آيد و در طرف مقابل اثر مى گذارد.
گفتنى است كه اين نظريات در مجامع علمى ثابت نشده و چيزى كه هست بسيارى از دانشمندان اقرار و اعتراف به وجود چيزى به عنوان چشم زخم دارند. .
برای محفوظ ماندن از چشم زخم 1- گفتن سه مرتبه ماشاءاللَّه لا قوة الا باللَّه العلى العظيم، 2- خواندن معوذتين "قل اعوذ برب الفلق " و " قل اعوذ برب الناس "3- خواندن آيه "وَ إِنْ يَكادُ الذین کفروا "نيز در روايات آمده است 4- دادن صدقه 5- دود کردن اسفند(اسپند) ،در روايات آمده است كه شياطين را دور مىكند (چون ضدعفونى كننده خوبى است و در اخبار از عناصر مضر گاهى به شيطان تعبير شده است). دود آن و خودآن اگر در خانه باشد، باعث محفوظ ماندن خانه و اهل آن از شياطين است و براى چشمزخم بىتأثير نيست (بحارالانوار، ح 62، ص 233 )
20- آیا می دانیدفلسفه واجب بودن نماز چیست؟