" محرم تبلور اسلام"
دین اسلام بعنوان یک دین کامل الهی از مولفه های زیادی برای حفظ وگسترش خود سود می برد، که یکی از اصلی ترین آن محبت اهل بیت عصمت وطهارت وپیوند عمیق روحی ومعنوی بین امام وپیروان آن است، مدیح سرایی و عزاداری مردم یکی از بارزترین ابراز محبت شیعیان نسبت به ائمه اطهار(ع) می باشد، امروزه که قرن ها از عزاداری اسلام می گذرد، می توان تاثیر گذاری این مراسم ها را مثل(سینه زنی، زنجیر زنی، روضه خوانی، مدیحه سرایی...) در بقای دین اسلام مشاهده کرد و باید به این جمله امام خمینی(رض) اذعان داشت که فرمود"اینمحرم و صفراست که اسلام را زنده نگه داشته است "
* چرا بايد در محرم گريه و عزادارى كنيم و اصولا هدف از عزاداری چیست؟
مسأله عاشورا دو جنبه و دو چهره دارد: 1- چهره زيبايى ها، يعنى عظمتى كه حضرت ابا عبداللَّه الحسین(ع) و ياران ايشان در ابعاد مختلف آفريدن و عالى ترين جلوه هاى كمال انسانى را با عمل خويش ترسيم نموده اند و بزرگترين درس را به كل تاريخ بشريت آموختند، آن ها در حقیقت بزرگترین نمایشگاه انسانیت و معنویت را که پر از ایثار وگذشت و فداکاری است به نمایش گذاشتن. اين بعد از حادثه عاشورا بسيار غرورانگيز و افتخارآفرين است و به راستى بايد به خود باليد كه در چنين مكتب درخشانى پا به عرصه وجود نهادیم و در آن رشد يافتیم و با آن مى ميريم و حاضريم همه هستى خود را در اين راه نثار كنيم.
2- چهره ديگر عاشورا جنبه غمبار و اسفبار آن است. اسف از اين كه چرا امت پیامبر، حق امام(ع) را بعنوان پدر معنوی قدر شناسی و حق شناسی نداشته اند و ناجوانمردانه ترين حركات را نسبت به محبوبترين خلق خدا و شريفترين انسانها روا داشتند. آرى ظلمى كه بر امام(ع) و اهلبيت و ياران ايشان تحميل شد دل هر انسان با غیرتى را به درد مى آورد و روح آدمى را سخت مى آزارد. از طرف ديگر اشك گاهى از سوز است و گاه از سر شوق. گريه بر ابا عبداللَّه الحسین(ع) از هر دو نوع است. يعنى هم مصیبتی که بر امام رفت سيلاب اشك از ديدگان انسان فرو مى ريزد و هم عظمت و شگفت آفرينى هاى ياران ايشان. بعنوان مثال كيست كه بشنود در آن صحراى سوزان با وجود عطش جانكاه در ميان صدها يا هزاران مأمور دشمن(500سواره نظام)حضرت ابوالفضل العباس(ع) خود را به شريعه فرات رساند و براى نخستين بار در آن صحراى سوزان در برابر رودى عظيم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان برد ولى به ياد تشنگى حضرت اباعبداللَّه(ع) و فرزندانشان به خود اجازه نوشيدن نداد وفرمود" فذکر العطش الحسین " و لب تشنه مشك را پر از آب كرد و برگشت. آيا اين مردانگى و شرافت آدمى را به ريختن اشك شوق وادار نمى سازد؟ از سوى ديگر گريه و عزادارى برای حضرت سيد الشهدا از افضل قربات و دارای ارزش مفید وموثر است. اين مسأله فلسفه هاى سازنده و تربيتى مهمى دیگری دارد از جمله: 1- زنده داشتن ياد و تاريخ پرشكوه نهضت حسينى 2- الهام بخش روح انقلابى و ستم ستيزى 3- پيوند عميق عاطفى بين امت و الگوهاى راستين 4- اقامه مجالس دينى در سطح وسيع و آشنا شدن توده های مردم با معارف دينى 5- پالايش روح و تزكيه نفس 6- اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم "براى آگاهى بيشتر به كتاب: «حماسه حسينى» شهيد مطهرى مراجعه شود".
هدف از عزادارى آقا اباعبدالله الحسین(ع) موجب 1- احياى ياد و نام و فرهنگ و هدف امام است. 2- در اثر عزادارى، چنان پيوندى ميان امام و امت(محبت امام در دل مردم) شكل مى گيرد كه ديگر گذشت قرون و اعصار نمى تواند بين آنان جدايى افكند. اين مسأله، موجب نفوذ ناپذيرى امت از انحرافات دشمنان مىگردد و مكتب را هم چنان سالم نگه مىدارد و تحريفات را به حداقل مى رساند از اين روست كه استعمارگران براى نابودى ملل اسلام، مى كوشند رابطه آنان را با تاريخ پرافتخار صدر اسلام قطع نمايند، تا با اين خلاء زمينه القاى فرهنگ خود را فراهم آورند.3- انتقال فرهنگ عاشورا به نسل های آینده است 4- عزادارى نوعى اعتراض به نظام ظالمانه يزيدى و انگيزاننده روح ظلم ستيزى و عدالت خواهى است.
از همين رو در متون دينى بر عزادارى حضرت سيدالشهدا تأكيد زيادى شده و پاداش بسيارى بر آن نويد داده شده است زيرا گريه بر امام حسين(ع) و عزادارى براى آن حضرت و بزرگداشت قيام عاشورا، دانشگاه عملى آموزش معارف دينى در هر كوى و بر زن و برافراشتن پرچم دين خواهى و عدالت طلبى است
*فلسفه گريه بر امام حسين(ع) چيست؟ چه كنیم در هنگام عزادارى وذكر مصيبت قلب ما بشكند و اشك بريزم؟ درمان اشک نریختن چیست؟
ائمه معصومين(ع) در برپايى مجالس سوگوارى و عزادارى براى خاندان عصمت و طهارت(ع) و خصوصاً حضرت اباعبدالله(ع) تأكيد زيادى نموده اند. امام رضا(ع) در اين مورد مى فرمايد: «كسى كه مصيبت هاى ما را بيان كند و به خاطر آنچه بر ما وارد شده است بگريد روز قيامت با ما و در درجه ما است و فردى كه مصائب ما برايش بيان شود و اشك بريزد و بگرياند در روز قيامت كه تمامى چشمها گريان است چشم او گريان نخواهد بود( بحارالانوار، ج 44، ص 288)
ترغيب مردم به گريه بر امام حسين به جهت ايجاد ارتباط عاطفى با اين موضوع و به دنبال آن، حركت براى دريافت فلسفه قيام است. در حقيقت گريه مقدمه اى براى شناختن و حركت كردن است. سّر بقاى حادثه عاشورا ارتباط عاطفى با مردم است.
گريه و نوحه و عزادارى و گريبان چاك كردن در ماتم ائمه(ع) خصوصاً امام حسين(ع) كه پدر معنوى امت اسلامى مى باشند اشكال ندارد بلكه موجب سعادت انسان و قرب به خداى سبحان است(گریبان چاک کردن در مواردی استثناء است مانند گريبان چاك كردن در فوت پدر، مادر، برادر، چنان كه موسى(ع) و امام حسن عسكرى(ع) در فراق هارون و امام هادى گريبان چاك كرده اند(وسائل الشيعه، ج 22، ص 402، باب كفاره شق الثوب على الميت و ج 3، ص 274، ابواب الدفن). گريه كردن براى مصائب ائمه اهل بيت(ع) از بهترين اعمالى است كه باعث صفاى دل و تقرب به خداوند است و باعث تخفيف گناهان و آمرزش آنها مى شود.
اگر كسى احساس كرد كه هيچ حادثه و جريانى او را تكان نمى دهد و رقّت قلب پيدا نمىكند و اشک نمی ریزد، بايد بداند كه در اثر گناه و خوردن غذاى حرام، به قساوت قلب دچار شده كه به حسب روايات از بدترين مرضها و از علايم شقاوت است و بايد هر چه زودتر خودش را معالجه كند يعنى، در مرحله اول شكم را از لقمه حرام پاك كند و سپس با گرفتن روزه و تضرع و توبه به درگاه خداوند، از او بخواهد كه وى را از اين حالت نجات بخشد، انسان برای رهایی از قساوت قلب درد و عرصه باید وارد شود
1عرصه نظر 2- عرصه عمل
1عرصه نظرى: گريه از خوف خداوند. اين گريه از ارزشمندترين حالات و صفات انسانهاى شايسته است. اين حالت محصول معرفت است. اگر آدمى ضعف خود را دريافت و قدرت لايزال خداوندى را اندكى دريافت کند و به ياد آورد اشك از ديدگانش جارى خواهد شد.
إِنَّما يَخْشَى اَللَّهَ مِنْ عِبادِهِ اَلْعُلَماءُتنها مردمان دانا و عالم از خدا، خشيت و خوف دارند.
بنابراين با تفكر و تدبير درباره آفرينش و عظمت الهى و مطالعه در آفاق و انفس است كه آدمى به علم دست مى يابد علمى جهت دار و معنادار كه شخص در پرتو آن به عظمت هستى و خالق آن، پى مى برد و آن گاه كوچكى و حقارت خويش را در برابر او درمى يابد.
قرآن مى فرمايد: «آنهايى كه در هر حالت خدا را ياد مى كنند و دائم در خلقت آسمانها و زمين تفكر مى كنند و مى گويند: پروردگارا اين دستگاه با عظمت را بيهوده نيافريده اى»( سوره آل عمران، آيه 191) در نتیجه انسان بايد دائماً داراى سير فكرى باشد تا اين حقيقت بزرگ هيچ گاه فراموش نشود. اين همان تفكرى است كه يك ساعت آن به اندازه هفتاد سال عبادت ارزش دارد.
در اين زمينه موارد زير پيشنهاد مىشود:
الف: همواره از خداوند طلب توفيق كنیم و از او بخواهيم كه شرايط مطلوب را فراهم نماید.
ب: تلاوت آيات قرآن(در زمينه آفرينش و نعمتهاى الهى) و تدبّر كافى پيرامون آن.
ج: شركت در مجالس وعظ و به دنبال موعظه گر بودند: مطالعه احوال خاشعان و بندگان مقرّب خداونده: همواره مرگ را مدّ نظر داشتن.
عرصه عملى: 1- پرهيز از پرخورى و خالى نگاه داشتن شكم و به اندازه ضرورت و نياز خوردن.
2- پرهيز از تجمّلات در زندگى و نپرداختن به آنچه كه موجب غفلت و فراموشی شود.
3- پرهيز از پرخوابی
4-اشتغال به ذكر قلبى و زبانى خداوند (چنان كه گفته اند 100 مرتبه ذكر «يا رحمان» موجب نرم دلى مى گردد)
5- استفاده از فرصتهاى ويژه در شبانه روز براى عبادت خصوصاً مقارن اذان صبح
6-پرهيز از گناه واجتناب از مجالس لهو و لعب 7- رفتن به عيادت بيماران .8-كمك به مستمندان
9-معاشرت با افراد صالح ونيكوكار .10- دلجويى از ايتام و افراد بى سرپرست
11- بيدارى سحر و تلاوت قرآن 12- شركت در مجالس موعظه و نصيحت 13- مطالعه احوال بزرگان و شيفتگان حضرت حق،
البته اگر با رعايت نكات فوق نيز تأثير چندانى حاصل نشد مى توانيد در مجالس عزادارى حالت گريه به خود بگيريد
با عمل به نكاتى كه در بالا ذكر شد عواطف خود را تقويت كنيد يكى ديگر از عواملى كه مى تواند به شما كمك كند تجسم وقايع گذشته اى است كه براى ائمه(ع) پيش آمده است، سعى كنيد خودتان را در آن صحنه ها قرار دهيد و نقشى را به عهده بگيريد مثلاً حمايت از خانواده و فرزندان امام حسين(ع)، سپس تصور كنيد كه امام حسين(ع) از اين كار شما راضى است و شما را در روز قيامت مورد تفقد قرار مى دهد حال تداعى اين صحنه ها مى تواند رقت قلب را زيادتر كند.
*تاريخچه عزادارى، زنجيرزنى و علم گردانى را بيان كنيد؟
عزادارى اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به ويژه شهادت جانسوز سيدالشهدا و ياران فداكارش با تاريخ صدر اسلام پيوند خورده و ريشه در سوگوارى پيامبر اسلام (ص) و خاندان او دارد.
بنا به روايات متعدد، جبرئيل امين پس از ولادت امام حسين(ع) پيامبر(ص) در مورد شهادت جانگداز آن مولود خجسته خبر داد و از آن پس نيز پيامبر(ص) در موارد و مناسبت هاى گوناگون و محافل متعدد آن را يادآور می شد و هر بار تأثر عميق خويش را ابراز می کرد و حقانيت و مظلوميت او و يارانش را پنهان نمی کرد.
برخى روايات مربوط به اين واقعه به پيشگويى هاى پيامبر(ص) نسبت به قدرت يافتن بنى اميه و جنايات آينده اين شجره خبيثه بر مى گردد كه در آنها نيز شهادت تأثرانگيز امام حسين و يارانش بدست بنى اميه به گونه آشکارا بيان گرديده است.
پس از رحلت پيامبر مكرم اسلام (ص)از شهادت توأم با مظلوميت و فداكارى سالار شهيدان گزارش و تاييد شده بطوری که از طرفداران و ياران آن بزرگوار به نيكى ياد شده و از سوى دیگرازامويان و دشمنان آن حضرت به شدّت نكوهش گرديده است.
عزادارى حسين بن على(ع) پس از شهادت وى و يارانش در روز عاشورای سال 61هجرى توسط بازماندگان و خاندانش، هنگام عبور كاروان اسيران از قتلگاه به مقصد كوفه و وداع آنها با اجساد عريان، بى سر، و پايمال شده اسبان، آغازشد .سپس در مجلس ابن زياد در دار الاماره كوفه و از آن بعد در مجلس يزيد در دارالخلافه شام به اوج خود رسيد كه نه تنها طرفداران بلكه بى تفاوتان حتى بسيارى از مخالفان را به ابراز احساسات و هم دردى واداشته برخى را وادار به تفكر در حادثه كربلا و حتى ندامت از عدم يارى امام حسين و توبه وادار کرد.
ويژگى هاى عزادارى پس از حادثه ى عاشورا، بيشتر با دو ويژگى از دوران پيش از عاشورا متفاوت است.
الف. گستردگى: اگر عزاداری نسبت به سرنوشت غمبار امام حسين(ع)، قبل از عاشورا به پيامبر و خاندانش آن هم در مقاطعى خاص اختصاص مى يافت پس از عاشورای61 ه ق اين تأثر ژرف و ابراز احساسات عميق اسلامى و انسانى ابعاد بسيار گسترده يافته نه تنها تمامى خاندان بنى هاشم بلكه اهل تشيع و حتى بسيارى از فرقه هاى بى تعصب ديگر را فرا گرفت،( نخستين سوگواری رسمى را توابين بر سر مرقد امام حسين (ع) بر پا كردند: رسول جعفريان، تاريخ تشيع در ايران، قم، انصاريان، 1375، ج 2، ص 689) و گذشت زمان حقانيت موضع آن حضرت را روشن نمود و بر طرفداران، سپس سوگواران آن حضرت افزود و عملكرد بعدى يزيد و جانشينانش بر نفرت مردم از آنها هر چه بيشتر افزود و دلها، احساسات و انديشه ها را متوجه امام حسين (ع) و موضع بر حق وى نمود. طبيعى است كه بستگان و دوستان و ياران و اصحاب شهيد امام حسين (ع) نيز خود هم بخاطر عزيزان از دست رفته و هم براى آن حضرت و يارانش اشك مى ريختند و سينه اى مالامال از غم گرفتند.
ب. نحوه عزادارى: بنابر اسناد موجود تاريخى، عزادارى سالار شهيدان و ساير جانباختگان كربلا پس از عاشورا بيشتر به صورت سرودن شعر بوده است. اين امر هم از سوى شيعيان و شيفتگان امام حسين(ع) و هم از طرف اهلبيت(ع) مورد اقبال و حتى تأكيد قرار گرفته است. در واقع یا زبان شعر تأثرات و تألمات عميق اهل بيت و طرفداران حق و عدالت را از سويى و مظلوميت بى مانند و حماسه هاى دشمن شكن آن شهيدان را تجسم می کردند.
اشخاصى دلسوخته اى چون عبيدالله بن الحر الجعفى، سليمان بن قتة العدوى، با همه فشارهاى طاقت فرساى بنى اميه و اختناق موجود، هنگام زيارت تربت حسينى اشعار جانسوز و ماندگارى سرودند كه نمونه هاى روشن سوگوارى امام حسين (ع) پس از عاشورا و استفاده از عنصر شعر و هنر در بيان حماسه و مرثيه حسينى مىباشد و اشعار نعمان بن بشير و بازماندگان حسينى هنگام ورود به مدينه و انعقاد مجلس عزادارى دراين باره و ابيات سروده شده از سوى زنان و مردان مدينه بويژه بنى هاشم، نشان عزادارى وسيع و همه جانبه و بهره گيرى از زبان برتر شعر در اين باره است،)تاريخ النياحه، ج 1، ص 103)
سوگوارى اهل بيت (ع) و شيعيان در دورهى امويان و اوائل عصر عباسيان با سرودن شعر و گريستن، شيون نمودن، احياناً سياه پوشيدن و پريشان نمودن مو و گاهى به سر و سينه كوبيدن كه در بيان حزن و اندوه و هنگام مصيبت مرسوم بوده است، صورت مى گرفت،)على ابوالحسنى منذر سياه پوشى در سوگ ائمه نور، قم، ناشر مؤلف، 1375، ص 317 )اما از زنجيرزنى، تعزيه خوانى و شبيه سازى كمترين خبر و اثرى نبوده است.
امامان معصوم (ع) با تشويق و دادن هدیه به شاعران وهمچنین بيان عظمت و مظلوميت امام حسين و قيام او، در ترويج عزادارى امام حسين و زنده ماندن خاطره عاشورا تلاش پيگير كردند و ثواب گريستن، گرياندن و تباكى بر امام حسين و شهداى كربلا را گوشزد كردند
آل بويه و گسترش فرهنگ شيعه، پس از روى كار آمدن آل بويه (447 -334 ق) كه به مذهب اهل البيت(ع) گرايش داشتند، تشيع بويژه مراسم عزادارى امام حسين (ع) وارد مرحله ى نوينى شد و شيعيان و هواداران اهلبيت(ع) كه بيشتر در محله «كرخ» بغداد ساكن بودند مراسم عزادارى را به صورت گسترده و علنى با خروج از مساجد و تكايا و راهپيمايى در خيابانها و ميادين شهر انجام مى دادند. اين مسأله كه با ابراز احساسات شديد و گاهى ابراز تنفر از دشمنان خاندان اهل بيت(ع) و لعن آنها بود(على اصغر فقيهى، آل بويه نخستين سلسله قدرتمند شيعه.، رسول جعفريان، تاريخ تشيع در ايران، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1368، ج 1، ص 361 )
همزمان در شرق جهان اسلام (خراسان - ایران)كه مراسم عزادارى اهلبيت(ع) بيشتر رنگ سياسى و صبغه ى مخالفت با دستگاه جابر و متعصب اموى و دست نشاندگان شان را با خود حمل مى كرد به شيعيان منحصر نمىشد. شهرهاى گوناگون خراسان آن روز چون بلخ، بخارا، غور، سبزوار، قم و كاشان را مى توان از كانونهاى اصلى تشيع شمرد اما عزادارى حسينى بدين شهرها اختصاص نداشت و مناطق گوناگون ديگر اعم از شيعه نشين و سنى نشين را پوشش مى داد. )عبدالمجيد ناصرى داوودى، تشيع در خراسان، عميد تيموريان، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى، 1378، ص 120)
پر واضح است كه مطالب فوق به مفهوم نبودن فشارهاى گوناگون دستگاههاى حاكم چون غزنويان، سلجوقيان سپس مغولان بر شيعيان نمى باشد اما روند رو به رشد سوگوارى امام حسين (ع) و زنده نگهداشتن حادثه عاشورا هر چند، گاهى به كندى گراييد اما مشعل هدايت و محبت حسينى هرگز خاموش نشده است"پیامبر اکرم (ص) :ان لقتل الحسین(ع)حراره فی قلوب المومنین لن تبردا ابدابدرستی که قتل حسین (ع)حرارتی درقلب های مومنین ایجاد می کند که هرگز خاموش نمی شود "
پس از سيل ويرانگر چنگيز و اخلاقش چنان كه تشيع به تدريج قد راست نمود در صحنه هاى دينى، اجتماعى و سياسى ظاهر شد شعاير آن از جمله سوگوارى اهل بيت بويژه عزادارى امام حسين (ع) و يارانش نيز به تدريج روى صحنه اجتماع آمد و در دوران تيموريان هر چند تاراج و كشتار تيمور شيعيان را هدف قرارداد در دوران فرزندش شاهرخ ميرزا كه پايتخت از سمرقند به هرات منتقل گرديد برنامه سوگوارى و عزادارى امام حسين (ع) در كنار شعاير مداحى و منقبت خوانى اهل بيت به اوج خود رسيد و مردم چنان آمادگى و عطش در اين زمينه از خود نشان دادند كه براى اولين بار كتاب «روضة الشهداء» به گونه داستانى و مردم پسند پرداخته است و زاوياى عاطفى و تراژدى واقعه كربلا را با زمينه سازى هاى لازم جهت مظلوميت امام حسين(ع)و يارانش مطرح كرده است.
كتاب روضة الشهدا كه در دوران تيموريان (782 -911 ق) در هرات و به زبان فارسى تأليف يافته است به زودى محافل دينى و اخلاقى پايتخت تيموريان و اطراف آن را فتح نموده به تدريج راه خود را به پايتخت اطراف باز كرد و بدليل شهرت نويسندهى آن و كاربرد اين مقتل فارسى، مطالب آن به طور گسترده مورد استفاده مرثيه خوانان و واعظان قرار گرفت و مرثيهسرايان به روضهخوانان معروف شدند،(ديدگاهها كنگره بينالمللى امام خمينى (ره) و فرهنگ عاشورا، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار، 1374، ص 258)
در دوران صفويه (906 -1134 ق) كه مذهب تشيع در ايران كنونى رسميت يافت، و سلسله صفويه با توجه به گرايش عرفانى و ادعاى سيادت از سويى و اعتقاد به تشيع از سوى ديگر بر گسترش و تعميق آن پاى فشردند و مردم بويژه متدينان و حاجتمندان جهت ابراز احساسات بيشتر به تدريج به صورت و سرشان مىزدند و كم كم رنگ نمايشى گرفت و سرانجام هنرى به نام تعزيه در ميان مردم بوجود آمد و صفويه نيز با تمام وجود در ترويج آن تلاش نمودند
اين روند، پس از صفويه نيز ادامه يافت و در دوران قاجاريه مردم در برخى محافل عزادارى از فرط شدّت حزن و اندوه در غم سالار شهيدان و يارانش به ضربه زدن خود پرداخته قمه مى زدند يا با شمشير به فرقشان مى زدند، اگر چه علماى اسلام از انجام قمه زنى منع نموده اند اما مردم به تدريج در عزاى اهلبيت بويژه امام حسين(ع) بدان رو آوردند و در طول تاريخ با توجه به عادات و رسوم محلى و منطقه اى بدين صورت درآمده است
زنجيرزنى نه تنها اشكال ندارد بلكه يكى از مظاهر مهم عزادارى حضرت اباعبدالله الحسين(ع) و اظهار تنفر از ظلم بنى اميه است و در تداوم هدف عاشورا نقش مهمى دارد،(جامعالمسائل آيت الله فاضل ج 1 ص 619 ) يكى از مواردى كه از زنجير ياد شده است در جريان رهايى حضرت يحيى بن زيد بن على بن الحسين(ع) از زندان اموى در خراسان است كه شيفتگان و شيعيان خراسانى به آهنگر مراجعه نموده قطعات و حلقه هاى زنجيرى كه حضرت يحيى در زندان بسته بودند با قيمت گزافى خريدارى نمودند و آهنگر مزبور نيز بدليل زیادی داوطلبان آن راقطعه قطعه نموده به هر يك مقدارى از آن را فروخت. البته در اين گزارش تاريخى اصلاً بدين امر كه مردم زنجير مزبور و يا قطعات آن را به سر و كتف زدند اشاره نشده است بلكه در عزادارى حضرت يحيى سياهپوش شدند )جهت اطلاع بيشتر به كتاب امام خمينى و فرهنگ عاشورا، دفتر اول، ص 123 -5، مقاله هاى دكتر سيد محمد ثقفى، مراجعه شود(
*مقصود امام حسين (ع) از اين جمله چيست؟ من براى امر به معروف و نهى ازمنكر قيام كردم
خداوند معيارها و برنامه هايى رابرای امور فردى و اجتماعى مردم بيان فرموده كه از جمله آنها موضوع زمامدارى و صلاحيت پيشوايان است و در صورت مخدوش شدن آن تمامى جامعه آسيب خواهد ديد.
قيام امام حسين (ع) در قدم اول براى اصلاح حكومت و دگرگون ساختن آن بود كه بالاترين مرتبه امر به معروف است و نيز بازداشتن آنان از مفاسد كه بالاترين مصداق نهى از منكر است امام حسین (ع) انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ارید ان آمر بالمعروف ونهی عن المنکرامام حسین(ع) هدف از قیام خویش را اصلاح جامعه به وسیله امر به معروف و نهی از منکر بیان می فرماید.
*چرا فقط به امام حسين(ع) " خون خدا و پسر خون خدا " گفته مىشود با اين كه همه امامان شهيد شده اند؟
السَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الوِتْرَ المَوْتُورِ سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خون او، سلام بر تو اى يگانه دوران، (ثار: به معناى خون و طالب خون است. وِترِ موتور، به معناى فردى كه كسانش كشته شده باشند و يكّه و تنها مانده باشد)
حسين خون خدا و فرزند خون خدا است. على(ع) كه ثاراللّه است، فرزندى به نام حسين(ع) دارد.
خدا موجود مادّى نيست كه داراى جسم و بدن باشد و دستگاه گوارش و مركز پالايش خون داشته باشد، ليكن اين تعبير از باب تشبيه است يعنى همان گونه كه نقش خون در بدن آدمى نقش حياتى است، بود و نبودش، مرگ و زندگى او را رقم مى زند، وجود مقدّس امام على و امام حسين(ع) نزد خدا و در دين او چنين نقشى دارند كه اگر على(ع) نبود، اسلام نبود و اگر حسين(ع) نبود، اسلام نبود.
امام حسين(ع) يكّه تاز اين ميدان است و كسى چنين وصفى ندارد، حتّى پدر بزرگوارش. زيرا پدرش گرچه ثارالله است، ولى «ابن ثار الله» نيست. تنها كسى كه اين دو فضيلت را ويژه خود ساخته است، امام و سالار شهيدان حسين بن على(ع) است.
آرى تا ياد و نام سيّدالشّهدا(ع) زنده و بر سر زبان ها است، تا عشق حسين (ع) در دلها مى تپد، تا آتش محبت و ولايت او در قلوب انسانها روشن است، تا فرياد «يا حسين» بر بلنداى آسمانها و زمين طنين انداز است، نام و ياد خدا زنده و پايدار است. چون او همه هستى خود را در راه خدا انفاق و ايثار كرد، سيماى ننگين رياكاران و تحريف گران زمان را آشكار كرد و نقاب از چهره زشت آنها برداشت و اسلام ناب محمدی(ع) را بر مردم نماياند.
در زياراتى از امام صادق(ع) آمده " و انك ثارالله فى الارض من الدم الذى لا يدرك ثاره من الارض الا باوليائك( بحارالانوار، ج 98، ص 148، 168 و 186.)شدت همبستگى و پيوند سيدالشهداء با خدا به نحوى است كه شهادتش همچون ريخته شدن خونى از قبيله خدا مى ماند كه جز با انتقام گيرى و خونخواهى اوليای خدا تقاص نخواهد شد،(فرهنگ عاشورا، جواد محدثى، ص 125)
و آن ولى خدا حضرت حجت (عج) است كه انتقام ثارالله را مى گيرد. بزرگترين لقب آن نجات دهنده «منتقم» است. انتقام چه چيز را مىگيرد؟ همه مى گويند انتقام قاتلين سيدالشهداء
*چرا امام حسين(ع) خانواده خود را به كربلا برد؟
الف: اين كه امام حسين(ع) در اين سفر پرخطر اهل بيت خود را به كربلا برد، معناى خاصى دارد و نشان دهنده اهميت اين سفر است از طرفى به همراه بردن اهل بيت به اين جهت بود كه آنان رسالت امام حسين(ع) را بعد از شهادتش ادامه دهند.
"براى آگاهى بيشتربه كتاب، حماسه حسينى، شهيد مرتضى مطهرى مراجعه شود "
ب:امام حسین(ع) هدف اصلى خود از بيعت نكردن با يزيد و عدم سازش با حكومت او را، اصلاح دين اسلام و اجراى امر به معروف و نهى از منكر می داند و با بردن زنان و كودكان اين پيام را به بشريت در طول تاريخ رساند كه غرضشان جنگ طلبى و خونريزى نيست بلكه تنها براى امر به معروف و نهى از منكر و هدايت نمودن مردم و جلوگيرى از تحريف اسلام ناب محمدى(ص) است که از بيعت با يزيد سر باز مى زند. خطبه هاى متعدد آن حضرت در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن نيز نشانگر اين مطلب است.
ج: همراه بردن خانواده بيانگر اين مسأله بود كه امام حسين(ع) ترديدى در حقانيت خود و ضلالت يزيد نداشت زيرا كسى كه زن و فرزند و همه هستى خود رادر دنيا، به صحنه كارزار عقيده خود مى آورد مسلماً هيچگونه شكى در حق بودن اقدام خود ندارد. اين مطلب علاوه بر اين كه نوعى تبليغ نسبت به عقيده امام محسوب مى شد، روحيه دشمن را نيز تضعيف مى كرد و در دلهاى آنها نسبت به اقدامشان ايجاد ترديد مى كرد(مانند قضيه مباهله رسول خدا(ص) با نصاراى نجران)
د: دشمن تبليغات وسيعى نمود كه طرف مقابل یعنی"امام حسین وسپاه او" مسلمان نيستند و خارجی اند. امام حسين(ع) با به نمايش گذاشتن حجاب و نماز و اخلاق اسلامى تبليغات آنها را خنثى كرد به طورى كه مىديدند حتى بچه هاى كوچك اين كاروان داراى حجاب هستند و نماز مى خوانند.
ه: خانواده آن حضرت مهمترين مبلغان و پيام رسانان قيام خونين کربلا بودند و وجود آنان براى اطلاع رسانى تا پايتخت و كاخ يزيد اقدامى فوق العاده مؤثر و حكيمانه بوده است و بدون آنها نهضت آن حضرت تحريف و خنثى مى شد.
*چه كسانى جريان كربلا را نقل كرده اند؟
راويان جريان عاشورا را مى توان به دو گروه تقسيم كرد:
الف. خود اهل بيت امام حسين(ع) كه خود در صحنه حاضر بودند خصوصاً حضرت زينب كبرى(س) و امام سجاد(ع) و امام باقر(ع)و...
ب.راويانى كه در لشكر عمر بن سعد بودند. قاتلان بنى هاشم كيفيت قتل را نقل می كردند حتى در مواردى خود قاتلان كار خود را توضيح می دادند مثلاً حميد بن مسلم ازدى وقايع گزار كربلاست. او از لشكريان عمر سعد بود كه روز عاشورا پس از شهادت امام حسين(ع) بر سر آتش زدن خيمه ها با شمر مجادله داشت از جمله كسانى بود كه سر امام حسين(ع) را به كوفه بردند. در لشكر توّابين هم حضور داشته و به قولى از اصحاب امام سجاد(ع) بوده است. بيشتر وقايع كربلا از قول او نقل شده است (جواد محدثى: «فرهنگ عاشورا» صفحه154 (
*ماجراى عاشوراى حسينى درچه فصلى از سال بوده؟ و چرايك بار در بهار و بار ديگر در زمستان و... برگزار مى شود؟
روزهای مذهبى بر اساس سال هاى قمرى محاسبه مى شوند، یعنی سال هاى قمرى بر اساس «گردش ماه به دور زمين» به دست مى آيد و هر سال آن 367 354 روز استولى سنوات شمسى بر اساس «گردش زمين به دور خورشيد» محاسبه مى گردد و هر سال آن مشتمل بر 2422 365 روزاست. بنابراين هر سال قمرى 11 روز كمتر از سال شمسى است و همين موجب مى شود كه مثلا اگر درسال كنونى آغاز محرم 14آبان ماه بوده باشد در سال بعد سوم آبان ماه و سال پس از آن22 مهر ماه می شود. اما اينكه واقعه عاشورا دقيقا در چه فصلى از سال خورشيدى رخ داده است بنابر نقل آن حادثه درسال 61هجرى به وقوع پيوسته ،که مطابق با10 اكتبرسال 680 ميلادى و 17 مهر سال 59 هجرى شمسى است.
*آيا اين مطلب كه جن ها روز عاشورا به كمك امام حسين(ع) آمدند صحيح است؟
شيخ مفيد به سند خود از امام صادق(ع) اين نكته را نقل كرده است زمانى كه امام حسين(ع) از مدينه حركت فرمود گروهى از ملائكه و گروه هايى از مسلمانان جن (جن همانند انسان دارای 1- تفکر وتعقل 2- اراده واختیار دارد 3- مسلمان وکافر دارد 4- مواخذه می شود وبه همین منظور بهشت وجهنم دارد) براى كمك آمدند اما حضرت در پاسخ جنيان فرمود: خدا به شما جزاى خير دهد من مسؤول كار خود هستم و محل و زمان قتل من نيز مشخص است. جنيان گفتند اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را مى كشتيم. حضرت در پاسخ فرمود ما در اين كار از شما تواناتريم اما چنين نمىكنيم " لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَىَّ عَنْ بَيِّنَةٍ" تا آنها كه گمراه مى شوند با اتمام حجت باشد و آنها كه راه حق را مى پذيرند با آگاهى و دليل آشكار باشد(انفال /42(
"براى آگاهى بيشتر به کتاب:1- بحارالانوار ج 44 ص 330 علامه مجلسى 2- فرهنگ جامع سخنان امام حسين (ع) ص 338 پژوهشكده باقرالعلوممراجعه شود"
*چرا امام حسين (ع) نداى هل من ناصر ينصرنى در روز عاشورا سر دادند؟
نداى" هل من ناصر ينصرنى" امام حسين (ع) در روز عاشورا نداى مظلوميت و غریبی اسلام و دين خداوند بود. در حقيقت امام حسين (ع) انسان ها را به يارى دين خداوند و سعادت خودشان دعوت فرمودند.
امام با اين استغاثه مى خواست وجدان هاى خفته لشكريان يزيد را بيدار كند و بر آنها حجت را تمام نمايد. اين نداى مظلوميت حضرت تنها مخصوص صحراى كربلا نيست بلكه در همه زمانها مردم را به يارى دين خداوند فرا مى خواند
*چرا امام حسين(ع)، خامس آل عبا لقب گرفتند؟
خامس آل عباء اشاره به قضيه و واقعه مشهورى است كه تفصل آن در حديف »كساء» نقل شده است.
روزى پيامبراکرم(ص) وارد خانه دختر بزرگوارشان فاطمه(س) شدند و فرمودند: عبايى بياور تا استراحت كنم بعد از مدتى امام حسن(ع) وارد شد و فرمود: «اى مادر من بوى بهشت را در خانه استشمام مىكنم» حضرت زهرا(س) اشاره به استراحت پيامبراکرم(ص) در زير عبا نمودند، امام حسن(ع) هم از پيامبر اجازه گرفتند كه همراه ايشان باشند. اين مطلب درباره امام حسين(ع) و حضرت امير(ع) هم تكرار شد. سپس حضرت زهرا(س) زير عبا رفتند تا اينكه پنج تن شدند و جبرئيل واقعه را مشاهده كرد و از خداوند سؤال كرد كه فضيلت اين پنج تن چيست، خداوند هم فضايل بزرگى را درباره آن بزرگواران ذكر فرمود و براى ذكر اين واقعه نيز فضيلتى بيان داشت. پس از آنجا كه امام حسين(ع) از نظر سن نفر پنجم اين داستان مى باشند به خامس آل عبا لقب گرفته اند.
*دليل اصلى گرايش حر به امام حسين(ع) درلحظات آخر چه بود؟
عوامل موثر در گرايش حر به امام حسين (ع) را مى توان از قرار زير دانست:
الف: محبت هايى كه امام(ع) در اولين برخوردها با او داشتند. ب: نصايح ارزنده امام(ع) در صبح عاشورا ج: شخصيت آزادمنشانه حر.
البته عامل اول و دوم در مورد ديگران نيز وجود داشته ولى اثر نبخشيده است ليكن حر با خصوصيات روحى و اخلاقى ويژه اى كه داشته نشان مى دهد كه مانند ديگران در مفاسد و آلودگى ها تا آن حد كه به طور كلى انسان را از حق و حقيقت جويى منصرف سازد غوطه ور نبود،به خلاف ديگران كه امام حسين(ع) فرمودند: شكم هاى شما از حرام پر است و لذا سخن حق در آن كارگر نيست. به علاوه خود حر به امام تصريح كرده كه من نمى دانستم اينان با شما چنين خواهند كرد و گرنه از آغاز، راه را بر شما نمى بستم. از اين جا روشن مى شود كه حر از آغاز دشمنی با آن حضرت نداشته ولى مى پنداشته است كه به گونه اى مسالمت آميز مى توان غائله را پايان داد چون خلاف آن راديد حق را بر باطل ترجيح داد.
*آيا بستن آب بر امام حسين در كربلا حقيقت دارد؟ چرا حضرت على اكبر با توجه به اینکه می دانست از امام حسين(ع) تقاضاى آب كرد؟
لشكريان يزيد از دسترسى امام حسين(ع) و اصحابشان به آب ممانعت كردند" فمنعوه الماء و حالوا بينه و بين الماء" مشكل آب در كربلا قابل ترديد نيست صدها سند تاريخى و ادبى از زمان وقوع حادثه تاكنون شاهد اين موضوع است. موضوع تشنگى و عطش امام حسين(ع) و اصحابشان در كربلا امرى مسلّم و قطعی است. مدّت زمان محاصره و قطع راه ارتباط با آب از روز هفتم محرم بوده است ولى در اين مدت از جمله شب عاشورا عده اى از اصحاب توانستند به آب دسترسى پيدا كنند و آن را به خيمه ها منتقل نمايند. بنابراين در روز هفتم هشتم و نهم گرچه محدوديت بوده اما به دليل آن كه هنوز جنگى در نگرفته بود امكان تهيه آب وجود داشت. ولى روز عاشورا به دليل شعله ور شدن آتش جنگ ديگر فرصت و زمينه اى براى تهيه آب نبود واگر هم اندك آبى بود آن را براى زنان و كودكان اختصاص یافت.
ولى ظهرعاشورا ديگر آبى در خيمه ها يافت نمى شد. ازاين رو كودكان و زنان تشنه بودند و امكان دسترسى به آب نيز وجود نداشت. بنابراين تشنگى شدید در روز عاشورا قطعى است. همچنين غسل كردن در شب عاشورا از امور مسلم و قطعى نمى باشد.
وقتی حضرت على اكبر به سوى پدر آمد و اجازه جنگ خواست امام حسين(ع) بدون درنگ اجازه اش داد" ثم نظر اليه نظر آيس منه" وسپس نگاهى مأيوسانه بر اندام او انداخت و بى اختيار قطرات اشك بر صورتش جارى شد و امام فرمود." خداوندا تو شاهد باش كه جوانى به سوى اين سپاه رفت كه از لحاظ اندام و اخلاق و سخن گفتن از همه مردم به رسول توشبيه تر بود" و در هنگامی که به دشمن نزديك شده و به جنگ پرداخت و زد و خورد سخت و خونينى نموده عده اى زيادى را كشت(حدود 120 نفر) وسپس به سوى پدر آمد و گفت: »يا ابه العطش قد قتلنى و ثقل الحديد اجهدنى" پدر جان تشنگى مرا مى كشد سنگينى سلاح مرا به سختی انداخته است.(کتاب اللهوف سيد بن طاوس مترجم: سيد محمد صحفى ص 92 -93.) از اين عبارت روشن مى شود كه حضرت على اكبر به صراحت ازامام(ع) طلب آب نكرد بلکه به طور كنايه آب خواستن فهميده مى شود، منظوراين بود آيا راهى براى تهيه آب وجود دارد كه با رفع تشنگى در جنگ با دشمنان توانمندتر شوم. امام حسين(ع) گريست و انگشتر خود را به او اعطا كرد و فرمود آن را در دهانت نگهدار و به ميدان جنگ باز گرد. حضرت على اكبربراى تجديد قوا و توانمند شدن در مقابل سپاه دشمن راه تهيه آب را از پدرش سؤال كرده است و اين نشانگر شجاعت على بن الحسين است. با توجه به رجزهايى كه حضرت على اكبر در ميدان نبرد در مقابل دشمن مى خواند ميتوان فهميد كه مرادش از ابرازتشنگى در پيش پدر اظهار واماندگى و عجز نيست بلكه مى گويد اگر آب مى بود بهتر از اين مى جنگيدم:
منم على پسر حسين بن على از گروهى كه جدّ پدرشان پيامبر است
منم على پسر حسين بن على بخدا قسم كه زنازاده بر ما حكومت نتواند كرد
با نيزه مى زنم تا نيزه خم شود با شمشير بر شما مىزنم تا از پدر دفاع كنم
به كعبه سوگند كه ما سزاوارتر به پيغمبريم زدن جوان هاشمى كه علوى است
"براى مطالعه بيشتربه كتاب : 1- حماسه حسينى شهيد مطهرى 2- اللهوف، سيد بن طاووس 3- تاريخ طبرى 4-نفس المهموم شيخ عباس قمى مراجعه شود"
*تعداد ياران امام حسين(ع) در كربلا چند نفر بودند؟
در مورد تعداد اصحاب امام حسين)ع( در روز عاشورا روايات مختلف است ولى آنچه كه مسلم و مشهور است كه مجموع لشكر ابى عبدالله(ع) 72 نفر بوده، سى و دو نفر سواره و چهل نفر پياده بوده اند( شيخ مفيد ،الارشاد ص 447 چاپ اسلاميه).
و به روايت ديگر اصحاب امام حسين(ع) 82 نفر بوده است و بنا بر روايتى از امام محمد باقر(ع) اصحاب ابى عبدالله(ع) را 145 نفر ذكر شده كه 45 نفر سواره و 100 تن پياده بوده اند( علامه مجلسى بحارالانوار ج 45 ص 4 المكتبةالاسلاميه)
*در روز عاشورا چند نفر شهيد شدند؟ شهداى كربلا چند روز در صحراى كربلا روى زمين بودند؟
مجموع اصحابى كه در روز عاشورا شهيد شدند 87 نفر بود. البته به اضافه يك زن و 18 نفر از فرزندان و برادر زادگان امام حسين(ع) كه جمعاً 108 نفر مى شوند. اما برخى ديگر از مورخان تعداد بيشترى را بر شمرده اند. در هر صورت تعداد دقيق روشن نيست و مورد اختلاف است. (براى آگاهى بيشتربه کتاب: منتهى الآمال و نفس المهموم شیخ عباس قمی مراجعه شود)
بنا بر آنچه در آثار تاريخى آمده است، روز 12 محرم بدن های شريف به خاك سپرده شده اند. بنابراين سه روز بدن هاى مطهر شهدا روى زمين مانده بود.
*مكان خاك سپارى سر مبارك امام حسين (ع) كجاست؟
در اين زمينه چند قول وجود دارد: 1- در شام كنار مسجد اموى كه هم اكنون نيز مكان آن داراى ضريح بوده و زيارتگاه مردم است
2- در كربلا و ملحق به بدن شريف آن حضرت - سر مطهر آن حضرت توسط امام سجاد به كربلا برده شد و در كنار بدن مطهر دفن شده است این قول قوی تر است
3-در حرم بقيع در مدينه منوره 4- در مصر در مسجدى كه به نام رأس الحسين معروف است.
*به چه دليل روز تاسوعا(روز نهم) را متعلق به حضرت ابوالفضل(ع) مىدانيم؟
1- روز تاسوعا روزى بود كه آب به طور كلى در خيام حرم ناياب شد و تشنگی اهل بيت(ع) را بسيار آزار مى داد و از آن جا كه حضرت عباس(ع) در طول سفر، سِمَت سقايى اهلبيت را دارا بود، از تشنگی آنها در روز تاسوعا بسيار رنج مى برد. ازاين رو روز سختى بر ايشان سپرى شد. شيعيان نيز در اين روز در طول تاريخ به ياد آن حضرت بوده و هستند.(ماجرای آوردن آب از شریعه فرات توسط حضرت ابوالفضل و قطع شدن دست راست و چپ آن حضرت و نیز شهید شدن او)
2-حضرت عباس دومين شخصيت شهداى كربلا بود. به همين جهت شيعيان روز عاشورا را مختص امام حسين(ع) و تاسوعا را مختص حضرت عباس قرار داده اند تا به شخصيت آن دو بزرگوار ارج نهند و ساير روزهاى دهه اول محرم را به نام شهداى ديگر نامگذارى كرده اند.
*سر بريده امام حسين(ع) در مجلس يزيد كدام آيات قرآن را تلاوت نمودند؟
سر بريده امام حسين (ع) بر سر نيزه در كوفه و در ايامى كه اهل بيت(ع) را به عنوان اسير، وارد اين شهر كرده بودند، آيه9 اصحاب كهف را تلاوت مى كرد: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ اَلْكَهْفِ وَ اَلرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَبا.آیا گمان کردی اصحاب کهف ورقیم از آیات عجیب ما بودند؟
سر بى تن كه شنيده است به لب سوره كهف يا كه ديده است به مشكات تنور، آيه نور
*چرا شوهر حضرت زينب(س) و مادر على اكبر(ع) در كربلا نبودند؟
هر چند در تاريخ، علّت عدم حضور عبداللَّه بن جعفر در كربلا به صراحت بيان نشده است، اما از اخلاص و دوستی كه ايشان به امام حسين(ع) داشت و همچنين هنگام حركت امام(ع) از مكّه به عراق خود او، فرزندانش را به همراه امام روانه كرد و هنگامى كه خبر شهادت فرزندانش عون و محمد را شنيد، گفت" به خدا قسم اگر من نيز به همراه امام حسين(ع) بودم دوست مى داشتم كه از او جدا نشوم تا كشته مى شدم و به خدا قسم من در راه امام از زندگى فرزندانم چشم برگرفتم و جانفشانى آنان را در راه حضرتش، مايه هزاران آمال و آرزوى خود دانستم و آنان از عوض من در ركاب آن حضرت شركت كردند و اگر خود نتوانستم در راه او به شهادت برسم، ولى خدا را شكر كه فرزندانم در راه او شهيد شدند".
از همه اين موارد به دست مىآيد كه عبداللَّه از حركت به همراه امام (ع) معذور بوده است.
دليل عدم حضور ليلا مادر على اكبر (ع) در كربلا روشن نيست كه آيا آن بانو در آن زمان در قيد حيات بودند، يا به علل ديگرى نتوانستند به همراه امام حسين (ع) حركت كنند.
*درسهايى را كه ما از امام حسين(ع) در واقعه عاشورا مى گيريم چیست؟
1- اصالت دادن به حق در زندگی اجتماعى و باطل ستيزى " الا ترون ان الحق لا يعمل به والباطل لا يتناهى عنه"
2- تقدم حفظ اسلام بر حفظ جان خود وخانواده اش" ان كان دين محمد لم يستقم الابقتلى فياسيوف خذينی".
3- شهامت، شجاعت، ايثار، آزادگى و نترسيدن از قدرتهاى ظاهرى. مرگ آرى ننگ هرگز " الموت اولى من ركوب العار" نخست فلسفه قتل شاه دين اين است كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است نه ظلم كن به كسى نى به زيرظلم برو كه اين مرام حسين است و منطق دين است
4- درايت وتدبيرو موقعيت شناسی.امام حسین(ع)
5- مبارزه با علت اصلی مفاسد اجتماعى یعنی حكومتهاى طاغوتى به جاى پرداختن به معلول
6- مهربانى، عطوفت و وفادارى در نيروهاى داخلى مثل قضيه حضرت ابوالفضل(ع)
7-بزرگوارى و كرامت حتى در برخورد با دشمن (آب دادن به حر و نيروهايش)
8- نقش ارشادى وتربیتی امام در همه جا حتى در برابر دشمن در ميدان جنگ سخنرانی هاى امام حسين(ع)
9- امكان اصلاح از خطاء و اشتباه خود و بازگشت در همه حال (توبه حر)
10-نقش فعال و سازنده زن (مادر وهب و نقش حضرت زينب(س)
11-اهميت دادن به نمازاول وقت، امام حسین(ع) به ابوثمامه فرمودند: " جعلك الله من المصلين" خداوند تو را از نماز گزاران قرار دهد
12-تصوير زيباى عواطف انسانى (امام حسین(ع) بر بالين شهيدان)
13- فرماندهى صحيح باتاكتيك هاى پيشرفته نظامى (خندق كندن پشت خيمه در اختفا و استتار كامل)
14-هماهنگى نيروها
15- عدم توجه به كمبودها و اهميت ندادن به آنها.
16-غيرت و فتوت (بازگشتن از نهر زمان حمله دشمن به خيمه ها)
17-مروت و جوانمردى (آغازگر جنگ نبودن). در شجاعت شير ربانيستى در مروت خود كه داند كيستى.
*چه آسیب ها و آفاتی متوجه فرهنگ عزاداری شده است؟
1- برهنگی سینه زنان و زنجیرزنان درانظار عمومی و اگر چنانچه در محافل خصوصی است به جهت فیلمبرداری و نیز نگاه کردن دیگران و به خصوص زنان دارای اشکال است
2-استفاده از مداحی پاپ در مراسم عزاداری، استفاده مداحان از سبک وروش موسیقی پاپ در مدیحه سرایی های خود
3-غلو گویی یا کفر گویی نسبت به ائمه (ع) برخی از مداحان امامان را در حد خداوند قرار می دهند که این امر دچار اشکال است
4-آسیب رساندن به بدن خود مانند قمه زنی
5-اختلاط زن ومردم در مراسم امام حسین (ع) و بعضا مراسم عزا زمینه ساز گناه می شود
6-تحریف هایی که خواسته و نا خواسته در حادثه عاشورا بوجود آمده، برای اینکه گریه مردم را در آورند از هر گونه عبارات عاطفی به نادرست استفاده می کنند
7- استفاده ار آلات موسیقی، اگر چه از قدیم استفاده از این ابزار رایج بوده ولی امروزه خیلی افراطی درهیات استفاده می شود که اصل عزاداری را تحت شعاع قرار می دهد
"در تهیه وتنظیم این جزوه از سی دی پرسمان نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاههای کشور تلخیص شده است"