قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
برای اینکه زندگی با سعادت وراستین وحقیقیی را در دنیا وآخرت داشته باشیم لازم است از الگو های آسمانی که معصوم هستندوازهرگونه خطاءواشتباه وگناه به دور هستندپیروی نمائیم(ولقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه)،ونیزپیامبر اکرم (ص)بار ها فرمودنداگر به قرآن واهل بیت من چنگ بزنید هرگز در زندگی گمراه نمی شوید، بهمین منظور برخی از سیره عملی پیامبراکرم(ص) وامامان معصوم (ع)راکه بیانگر سبک وروش صحیح زندگی است ،اشاره می شود امید است از این مطالب به خوبی در زندگی مان بهره مند شویم
1ـ کلید اصلی موفقیت در زندگی با برنامه ریزی
یکی ازمهمترین اصولی که باعث دوام وقوام زندگی است داشتن برنامه در زندگی فردی،خانوادگی ،اجتماعی است ،برنامه باعث می شودتا زمان بخوبی مدیریت شود وبه نحو موثر ودرست از آن استفاده شود (مدیریت زمان)،اگر از ظرف زمان بخوبی استفاده نشود زندگی انسان سراسر زیان خواهد بود (والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین ءامنوا وعمل الصالحات...)از سبک وسیره عملی زندگی پیشوایان دین استفاده می شود که هر مسلمان باید اوقات خودرادر شبانه روز به چهار بخش تقسیم نماید
1- وقتی را برای کاروتلاش وکوشش برای کسب رزق وروزی حلال
2- وقتی را برای خود سازی روحی ومعنوی وارتباط با خالق در قالب عبادت وراز ونیاز با خدا وند که با این امر الف :محبت خداوند در قلب تقویت می شود ب:انسان از امداد های اوبهره مند می شودج: غفلت را کنار می زند
3- وقتی را برای آرامش بخشیدن به سیستم های عصبی وتامین نیاز های روحی و روانی برای خود وخانواده درقالب تفریح وشادی
4- وقتی را برای تحکیم بنیان خانواده وصمیمیت بیشتر بین اعضای خانواده ، نقل است روزی فرماندهان نظامی برای تصمیم گیری فوری ومهمی درحسینیه جماران جمع شدنداین موضوع رابه امام اطلاع دادند ،امام فرمود اکنون وقت مخصوص خانواده است(امام خمینی(رض)هر روز یک ساعت وقت را خانواده بود وپیرامون مختلف صحبت می کردند) حضرت اما م(رض)از نظر نظم در زندگی بی نظیر است بطوری که اعضای خانواده امام گفتند ما ساعت خودرااز روی کارهای امام تنظیم می کردیم
احساس رضایت درزندگی باتفريح و شادي
درآموزه های دینی برفرهنگ نشاط وشادابی (نبود غم واندوه درزندگی)خیلی تاکید شده است بطوریکه دردعا هایی از زبان پیشوایان دین آمده است مسلمان باید هر روزش نشاط وشادابی باشد "واجعل یومنا وهذا یوم السرور"ونیزدر برخی از روایات اسلامی آمده است شاد وخوشحال کردن دیگران عبادت است " ادخال السرورالعباده "از دهها مورداز فرهنگ نشاط که در سیره عملی زندگی پیشوایان دین وجود داردبه یک مورد اشاره می شودحضرت علی (ع)مردي خوش رو و خندان بود و هميشه تبسم بر لب داشتند تادل مومنان را شاد کنند . ايشان تفريح هم مي کردند. منتهی تفريح در ديدگاهامام علي (ع) ولگردي و اتلاف وقت يا روز را به شب رساندن نبود؟پس تفريح علي (ع) چگونه بود؟علي (ع) کار را تفريح ميدانستندوهمچنین مسافرت،کمک به ديگران ، تحصيل و تدريس، سرودنو نوشتن، حفظ و قرائت قرآن، نگريستن به طبيعت و ورزش رانوعی تفریح مي دانستند . پرداختنبه ورزشهاي شمشير بازي، پرتابنيزه، اسب سواري، کشتي، وزنه برداري و شرکت در مسابقات ورزشي هم براي ايشان جنبهتفريح داشته است
به دليلهمين ديدگاهنسبت به تفريح و زندگي بوده است که سرتاسر زندگي امام، لحظه اي توقف و سکون در آن نیست. گوييحتي يک لحظه با لحظه قبلي اش مشابه نبوده است و درست بدليل همين ديدگاه بود کهشوخي و خنده هم در سيره مولاي متقيان شکل ديگري داشت
امير المومنين اهل شوخي ومزاح بود. اما نه شوخي هاي زننده و بي مزه ! بلکه شوخی های معنادار وآموزنده
هر گاه يکي از ياران و دوستانش را گرفتهوناراحت مي ديد با شوخي او را خوشحال مي کرد تا اندکي از اندوهش کم شود. شادي علي (ع) هنگامي بود که کافری مسلمانمي شد، جنگيبه پيروزي می رسید، غذايي را به فقير مي رساند، دل غمديده اي را شاد مي کرد، مشکلي را از کسي مرتفع مي کرد و کودک يتيمي را ذوق زده مي نمود . مولاي متقياندر شوخي هايش مراقب و محافظ حدود شرعي بود تا حتي شوخي دروغ نگويد،دل مومني را نشکند و يا با زن و دختر نامحرمی شوخي ننمايد
3- زر وجود انسان باکاروتلاش
کار در فرهنگ اسلامی جایگاه بسیار والایی داردبطوری که پیامبر اکرم (ص)فرمود:اهل کار وتلاش در قیامت در شمار انبیاهستند وثواب آنها را دریافت می کنندونیز فرمودکسی که شب را با حالت خستگی ناشی از کاربگذراند،شب را آمرزنده به سر آورده است(مستدرک الوسائل ج/2باب8) اما صادق (ع)که بیش از چهار هزار شاگرد داشت وآنها را تعلیم می داد وتربیتشان می کرددرعین حال بیشتر اوقات را مشغول کشاورزی بودودر مزرعه که مشغول کار می شدعرق می ریخت اصحاب که می خواستندبیل را از او بگیرندمی فرمود" من دوست دارم برای بدست آوردن روزی رنج بکشم وآفتاب بخورم " (کتاب داستان وراستان شهیدمطهری) واز طرف دیگرپیشوایان ما ازبیکارگی وسربار بودن دیگران متنفر بودن وبیزاری خود را به شکل های مختلف نشان می دادند ،روزی در محضر پیامبر اکرم(ص)از عبادت ها وزهد وتقوای شخصی بسیار سخن گفتندرسول خدا پرسید کارش چیست گفتند کاری نداردفرمود" از چشم من افتاد "و به یاران خود فرمود "هرکس بار زندگی خود رابردوش مردم اندازدملعون است "(تعلیم وتربیت /شهیدمطهری /ص411-415) پیامبر اکرم که بار ها نگرانی خود را از امتش اعلام فرمود،بیش از همه از" شکم پرستی ،پرخوابی ،بیکارگی وضعف در ایمان بیمناک بود"(نهج الفصاحه/109)درفرهنگ دینی کار برای انسان عار وننگ وباعث ذلت وخواری نیست بلکه کار باعث عزت وکرامت است چون دستش را پیش دیگران دراز نمی کند نمونه ای از سیره عملی اشاره می شودروزی شرایط مادی زندگی حضرت علی (ع) نامساعد شد و دچار گرسنگی شدیدشدند. از خانه بیرون آمد و به جستجوی کار پرداخت. در مدینه کاری پیدا نکرد. تصمیم گرفت به حوالی مدینه (مزرعه ای به فاصله یک فرسخ و نیمی شهر) برود و کاری پیدا کند. در آنجا زنی را دید که خاک الک کرده و منتظر کارگری است تا آب بیاورد و آنرا گل نماید.
حضرت علی (ع) با وی صحبت کرد و دریافت که او در انتظار کارگر بوده است. پس از انعقاد قرارداد در مورد مزد کارگری، حضرت علی (ع) مشغول آب کشیدن از چاه و آماده کردن گل برای ساختمان شد و در پایان کار مزد خود را که مقداری خرما بود از زن گرفت و به مدینه بازگشت و به محضر رسول خدا (ص) رسید و ماجرا را بیان نمود. پیامیر(ص) و حضرت علی (ع) از آن خرماها خوردند و گرسنگی آن روزشان برطرف گردید.
بنابراین نتیجه گرفته می شود کارسازنده انسان وبیکاری وتنبلی فاسد کننده انسان است با کار وحرکت استعداد هایش شکوفا می شود وفکر وخیالش متمرکزمی شود ودچار وهم وخیالات واهی نمی شودوهمیشه قدرزحمت هاو نعمت ها را می داندواز آنها بخوبی استفاده می کند
4-عاشق شدن خدا با شمارش ونمایش نعمت های
ازسبک وروش زندگی پیشوایان دین شمارش ونمایش بخشی از نعمت ها ی خداوندبه مردم بود(آسمان ،زمین،کوهها،دریا ،جنگل ،درختان ،حیوانات ،خاک ،آب،اکسیژن ،آفتاب ،ماه،ستارگان،کهکشان ها ،خواب ،زبان ،رنگها و...) تا بدین ترتیب مردم عشق وعلاقه به خداوند راپیدا نمایند ،خداوند به موسی (ع)فرمود : مردم را عاشق من بساز
موسی (ع)فرمود :راه را بلد نیستم ، خداوند فرمود نعمت های من را برای مردم شمارش کن
وهمچنین پیامبر اکرم (ص)گریه می کرد، جبرئیل نازل شد وبه پیامبر فرمود فلسفه گریه چیست ؟ فرمود نعمت های خداوند زیاد است ومن شکر گذاری کم دارم " خداوند فرمود من همین روحیه را از بنده ام می خواهم
آیا نعمت های خداوند قابل شمارش است ؟ ان تعدوا نعمه الله لا تحصو ها ان الا نسان ظلوما جهولا
خداوند می فرماید نعمت های خداوند قابل شمارش نیست وانسان هم درمقابل این نعمت ها بسیار ظالم و ناسپاس و نادان است.
1000نعمت در قرآن کریم شمارش شده است ودر سوره های الرحمن،انعام،نمل،روم این نعمت ها معرفی شده است و در دعای عرفه و دعای ابوحمزه ثمالی نعمت ها ی زیادی اشاره شده است.
|خداونديك جهان را در يك جسم کوچک انسان طراحی کرده است که امام آن را برای ما تشریح کرده است
روزى يك نفر نصرانى به محضر مبارك امام جعفرصادق (ع) شرفيابشد و پيرامون تشكيلات و خصوصيّات بدن انسان سؤ ال هائى را مطرح كرد؟امام جعفرصادق (ع) در جواب او اظهار داشت
خداوند متعال بدن انسان را از دوازدهقطعه تركيب كرده و آفريده است ، تمام بدن انسان داراى 246 قطعه استخوان ، و 360 رگمى باشد.
رگ ها جسم انسان را سيراب و تازه نگه مى دارند، استخوان ها جسم راپايدار و ثابت مى دارند، گوشت ها نگه دارنده استخوان ها هستند، و عصب ها پى نگهدارنده گوشت ها مى باشند.
سپس امام (ع) افزود:خداوند دست هاى انسانرا با 82 قطعه استخوان آفريده است ، كه در هر دست 41 قطعه استخوان وجود دارد و دركف دست 35 قطعه ، در مچ دو قطعه ، در بازو يك قطعه ؛ و شانه نيز داراى سه قطعهاستخوان مى باشد.و همچنين هر يك از دو پا داراى 43 قطعه استخوان است ، كه 35قطعه آن در قدم و دو قطعه در مچ و ساق پا و يك قطعه در رانو نشيمن گاه نيزداراى دو قطعه استخوان مى باشد.و در كمر انسان 18 قطعه استخوان مهره وجوددارد.و در هر يك از دو طرف پهلو 9 دنده استخوان است ، كه دو طرف 18 عدد مىباشد، و در گردن هشت قطعه استخوان مختلف هست .و در سر تعداد 36 قطعه استخوانوجود داردو در دهان 28 عدد تا 32 قطعه استخوان غير از فكّ پائين و بالا، موجوداست.
ونیز امام از سه نعمت در وجود انسان شامل تلخى مایع گوش و شورى آبچشم وبی مزه بودن آب دهان پرده برداری می کند
مردى از اهالى كوفه به نام نعمان که صاحب راءى و داراى نفوذ كلام بودخدمت امام صادق (ع)رسید
امام (ع) پرسيد: آيانسبت به شورى آب چشم و تلخى مايع چسبناك گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهانشناختى دارى ؟اظهار داشت : خير
ابن ابى ليلى از دوستان امام مى گويد: من به حضور آن حضرتعرضه داشتم : فدايت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بيان فرما ئید تا بهره مندگرديم .
حضرت در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشمانسان را از پيه و چربى آفريده است و چنانچه آن مايع شور مزّه در آن نمى بودپيه ها زود فاسد مى شد.
و همچنين خاصيّت ديگر آن اين است كه اگر چيزى در چشمبرود به وسيله شورى آب آن نابود مى شود و آسيبى به چشم نمى رسد و خداوند در گوش مایعتلخى قرار داد تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.
وبى مزّه بودن آب دهان موجب فهميدن مزّه اشياء خواهد بود، و نيز به وسيله رطوبتحلق به آسانى اخلاط سر و سينه خارج مى گردد.
نعمت بزرگ دیگر برای انسان این است که شبانه روز 20000مرتبه نفس می کشد به نظر شما این نعمت بزرگ خداوند ،چقدر ارزش دارد ابوهاشم، یکی از دوستداران اهل بیت(ع) می گوید: (آنچنان سختی معیشت به من روی آورد که چاره ای جز اظهار آن، در پیشگاه امام هادی (ع) پیدا نکردم. به حضورش شرفیاب شدم. تا نشستم فرمودند: ابا هشام! شکر کدام یک از نعمت هایی که خداوند به تو عطا کرده است را می توانی بجا بیاوری؟ من غافل شدم، نتوانستم پاسخ بگویم. امام شروع به شمردن نعمت های خداوند نمود و فرمود: آیا از این که خداوند، توفیق ایمان به تو عنایت کرده است، به سبب آن، بدن تو را مصون از آتش دوزخ نموده است؟ یا از این که تو را عافیت و سلامتی داده و قدرت اطاعت و بندگی را به تو داده است؟ و یا از این که قناعت و خودنگهداری، عنایت فرموده و تو را از ذلت و حقارت مصون داشته است؟ آیا در برابر این نعمت ها شکر گزار نیستی؟ مبادا شکایت سردهی!اکنون من سفارش کردم یکصد دینار به شما بدهند. آن را بگیر و به کار ببند و شکر خدای کن." بحا الانوار ج50ص129"
درمقابل این نعمت ها وظیفه شکرگذاری است "لان شکرتم لازیدنکم"اگر روحیه شکر گذاری باشد خداوند نعمتها را حفظ ویا بر آن می افزاید،یک نمونه از سیره عملی امام اشاره می شود
شخصی روایت کرده است: در سفر، همراه امام باقر (ع) بودم. در میان راه ناگهان امام (ع) توقف کرد و سر به سجده نهاد و مشغول ذکر خدا شد. وقتی سجده اش به پایان رسید، از جای برخاست و فرمود: آیا از این که ناگهان به سجده افتادم، تعجب کردی؟ عرض کردم بله. امام (ع) فرمودند: به یاد نعمتی از نعمتهای خدا افتادم که به من ارزانی داشته. دوست نداشتم از کنار این نعمت بگذرم و شکر آنرا به جا نیاورم."مشکاه الانوار ص80"
5ـ شاخص های شخصیت مطلوب :
انسان اجتماعی آفریده شده وباید زندگی با دیگران را داشته باشدبا روحیه اجتماعی وگروهی است که استعداد های انسان شکوفا می شودوبه کمال می رسد،در زندگی اجتماعی ودر ارتباط با دیگران بسیاری از اصول وآداب واخلاق اجتماعی را باید رعایت شودکه بهترین شیوه وروش، درس آموزی از پیشوایان دین است
پیامبراکرم(ص) همواره درمعاشرت با دیگران خوش رو و خوش خو و فروتن بود. هیچگاه در ارتباطات خشن و تندخو(چهره ظاهری وچهره باطنی او نرم وملایم بود) و فحاش و عیب جو نبود، بعضادر برخورد با خطای دیگران چشم پوشی و تغافل داشت. طوری رفتار می نمود که مردم نه از او مایوس می شدند و نه ناامید. پیامبراکرم (ص)خود را از سه خصلت بازداشته بود:1- جدال2- پرحرفی 3- گفتن مطالب بی فایده. درباره مردم هم از سه کار پرهیز می کرد: الف : هرگز کسی را سرزنش نمی کرد ب : از مردم عیب نمی گرفت و در جستجوی لغزش ها و عیب های مردم نبود ج : جز در جایی که امید ثواب داشت سخن نمی گفت."بحار الانوار ج16ص/152"
درس هایی که از خصوصيات اخلاقي امام رضا (ع)در معاشرت با دیگران می آموزییم بدین گونه است،ایشان با مردم در نهايت ادب وتواضعو مهرباني رفتار مي كرد(هیچ تکبر وغروردر برخورد با دیگران نداشت) و هيچ گاه خود را از مردم جدا نمي نمودوهمیشه با مردم بود
يكي از ياران امام مي گويد" هيچ گاه نديدم كه امام در سخن بر كسي جفا ورزد، و نيز نديدم كه سخن كسي را پيش از تمامشدن قطع كند، هرگز نيازمندي را كه مي توانست نيازش را برآورده سازد رد نمي كرد ،درحضور ديگري پايش را دراز نمي کرد، هرگز نديدم به کسي ازخدمتکارانش بدگوئي کند. خنده او قهقه نبود بلكه تبسم مي فرمود، چون سفره غذا به ميان مي آمد همه افرادخانه حتي دربان و کوچک تر را نيز بر سر سفره خويش مي نشاند و آنان همراه با امام غذامي خوردند. شبها كم مي خوابيد و بسياري از شبها را به عبادت مي گذراند. بسيار روزهمي گرفت و روزه سه روز در ماه (اول – وسط – آخر ماه)را ترك نمي كرد. كار خير و انفاق پنهان را بسيار دوست می داشت و بيشتر در شبهاي تاريک مخفيانه به فقرا كمك مي كرد
يكي از ياران امام مي گويد" روزيهمراه امام به خانه ايشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنايي بودند. امام در ميان آنهاغريبه اي ديد و پرسيد" اين كيست ؟" عرض كردم" به ما كمك مي كند و به او دستمزديخواهيم داد".امام فرمود" مزدش را تعيين كرده ايد؟" گفتند" نه هر چه بدهيم ميپذيرد".امام برآشفت و به من فرمود" من بارها به اينها گفته ام كه هيچكس را نياوريد،مگر آنكه قبلا مزدش را تعيين كنيد و قرارداد ببنديد. كسي كه بدون قرارداد و تعيينمزد، كاري انجام مي دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهي باز گمان مي كند مزدش را كمداده اي ولي اگر قرارداد ببندي و به مقدار معين شده بپردازي از تو خشنود خواهد بودکه طبق قرار عمل كردهايودراينصورتاگربيشازمقدارتعيينشدهچيزيبهاوبدهي, هر چند كم و ناچيز باشد؛ مي فهمد كه بيشتر پرداخته اي و سپاسگزار خواهدبو
6-شیوه برخورد منطقی واصولی درحوزه علمی ورفتاری
بارهاگفته اند "اگر گرسنه ای را بخواهی برای یک روزسیر کنی ماهی بده واگر می خواهی برای همیشه او را سیر کنی به او روش ماهیگیری یاد بده "روش ها وشیوه ها یی که از بزرگان دین اشاره می شود می تواند بهترین کارگشای انساندر مسائل علمی ورفتاری باشد،اینک به دو نمونه از سیره وروش عملی امام اشاره می شود
مفضل مي گويد : روزي هنگام غروب در مسجد پيامبر نشسته بودم و در عظمت پيامبر و آنچه خداوند از فضيلت به آن حضرت عطا كرده مي انديشيدم. در اين فكر بودم كه ناگاه « ابن ابي العوجاء» ، كه يكي از مادیون می باشد یعنی کسی که به طبیعت قائل است وخدا را قبول ندارد ، وارد شد و در جايي كه من سخن او را مي شنيدم نشست. پس از آن يكي از دوستانش نيز رسيد و نزديك او نشست. اين دو ، مطالبي درباره پيامبر اسلام بيان داشتند.... آنگاه ابن ابي العوجاء گفت: نام محمد را ، كه عقل من درآن حيران است و فكر من در كار او درمانده است ، واگذار و در اصلي كه محمد آورده است سخن بگو. در اين هنگام سخن از آفريدگار جهان به ميان آوردند و حرف هارا به جايي رساندند كه جهان را خالق و مدبري نيست، بلكه همه چيز خود بخود از طبيعت پديد آمده است و پيوسته چنين بوده و چنين خواهد بود.
مفضل مي گويد : چون اين سخنان واهي را از آن دور مانده از رحمت خدا شنيدم ، از شدت خشم نتوانستم خودداري كنم و گفتم : اي دشمن خدا ، ملحد شدي و پروردگاري را كه تو را به نيكو ترين تركيب آفريده ، و از حالات گوناگون گذرانده و به اين حد رسانده است ، انكار كردي! اگر در خود انديشه كني و به درك خود رجوع نمايي ، دلائل پروردگار را در وجود خود خواهي يافت كه شواهد وجود خدا و قدرت او ، و نشان علم و حكمتش در تو آشكار و روشن است.
ابن ابي العوجاء گفت :« اي مرد ، اگر تو از متكلماني ( كساني كه از مباحث اعتقادي آگاهي داشتند و در بحث و جدل ورزيده بودند) با تو ، به روش آنان سخن بگويم ، اگر ما را محكوم ساختي ما از تو پيروي مي كنيم ، و اگر از آنان نيستي سخن گفتن با تو سودي ندارد، و اگر از ياران جعفر بن محمد صادق هستي ، خود اوبا ما چنين سخنی نمي گويد و اين گونه با ما مناظره نمي كند. او سخنان ما بيش از آنچه تو شنيدي بارها شنيده ولي دشنام نداده است و در بحث بين ما و او از حد و ادب بيرون نرفته است ، او آرام و بردبار و متين و خردمند است و هرگز خشم و سفاهت بر او چيره نمي شود ، سخنان و دلائل ما را مي شنود تا آنكه هر چه در دل داريم برزبان مي آوريم ، گمان مي كنيم بر او پيروز شده ايم ، آنگاه با كمترين سخن دلائل ما را باطل مي سازد و با كوتاه ترين كلام ، صحبت را بر ما تمام مي كند چنانكه نمي توانيم پاسخ دهيم ، اينك اگر تواز پيروان او هستي ، چنانكه شايسته اوست ، با ما سخن بگو ».
داشتن سعه صدروبرخورد اصولی با خطا های رفتاری دیگران می تواند تاثیر گذار در افکار ونگرش دیگران وتحول آفرین باشد
که بعنوان نمونه یک سیره عملی اشاره می شود،تبلیغات معاویه در مردمی که امام مجتبی (ع) را ندیده بودند آنچنان تاثیر سوئی داشته است که وقتی آن حضرت را در مدینه و یا در کوفه می دیدند، بدون مقدمه به فحاشی می پرداختند.
روزی یکی از اهالی شام که تازه وارد مدینه شده بود در خیابان چشمش به امام مجتبی (ع) افتاد که سوار بر اسب است و می رود. آن مرد بدون مقدمه به آن حضرت فحاشی کرد و خیلی جسارت نمود. حضرت در ابتدا چیزی نفرمودند و در حال سکوت چند قدمی هم از او دور شد. سپس به سوی او برگشت و با لبانی پر از تبسم و چهره ای باز به وی فرمود: سلام برادر، مثل اینکه شما در این شهر غریب هستید. شاید برای شما اشتباهی پیش آمده اگر مشکلی دارید من مشکلتان را حل کنم. اگر غذا می خواهید، بفرمائید با هم برویم منزل غذا بخوریم. اگر پولی میخواهید، می دهم. اگر آدرسی می خواهید،همراهتان می آیم. و بالاخره اگر حاجتی دارید، حاجتتان را برآورده می کنم و در منزل من مهمان باشید، تا وقتی در مدینه هستید.
مرد شامی که هیچ انتظار یک چنین برخوردی را از امام نداشت و حتی فکر می کرد آن حضرت عکس العمل تندی نسبت به او خواهد کرد خیلی خجالت کشید و اشک از گوشه های چشمش سرازیر شد و گفت: شهادت میدهم که تو جانشین واقعی پیغمبر (ص) و خلیفه الله هستی و خدا می داند که رسالتش را در کجا قرار دهد(الله اعلم حیث یجعل رسالته). این را بدان که تا امروز در اثر تبلیغات معاویه، تو و پدرت مغضوب ترین مردم در نظرم بودید، ولی الان تو و پدرت محبوب ترین آنها در نظر من هستید. امام مجتبی (ع) آن روز او را در منزل پذیرایی کرد و مرد شامی از آن روز به بعد یکی از ارادتمندان حقیقی آن حضرت گردید." بحا ر الانوار ج43ص350"
7- کسب روزی حلال وآداب غذا خوردن
در فرهنگ دینی بر کسب رزق و روزی حلال و پاک و پاکیزه و همچنین خوردن روزی های حلال زیاد تأکید شده است "کلوا مما رزقناهم طیبات"چون غذا تأثیرگذار در فرآیند بینش و نگرش و اعتقادات و عمل انسان است.بهمین منظور در فرهنگ قرآنی غذا مقدم بر عمل صالح و تقوی قرار گرفته است.(درخصوص تغذیه ازنگاه قرآن در نسیم دانش14و15مفصل شرح داده شد)تغذیه مناسب هم در تأمین انرژی های جسمانی و هم در تأمین انرژی های روحی و روانی بسیار تأثیرگذار و باعث سلامتی و طول عمر انسان می شود.
بهمین منظور در آموزه های دینی از حرام و حرام خوری،لقمه حرام بشدت پرهیز داده شده است که مصداق این امر در فرمایش امام حسین(ع)است.امام در روز عاشورا خطاب به سپاه دشمن فرمودند: وای بر شما، چرا ساکت نمی شوید تا گفتارم را بشنوید؟ همانا من شما را به راه هداست و رستگاری فرا می خوانم، هر کس از من پیروی کند سعادتمند است و هر کس نافرمانی کند از هلاک شدگان است. شما همگی نافرمانی می کنید و به سخنم گوش نمی دهید، آری در اثر هدایای حرامی که به شما رسیده و در اثر غذاهای حرامی که شکم هایتان از آن ها انباشته شده، خداوند این چنین بر دل های شما مهر زده است.
قرآن کریم می فرماید"فلینظروا الی طعامه" انسان باید به غذایش نگاه کند ، طعامی که تامین کننده نیاز های روحانی ومعنوی و تأمین کننده نیاز جسمانی است باید نگاه شود که
اولاً: از راه حلال و با سعی وتلاش بدست آمده باشد ثانیاً: نعمت های برجسته وشایسته خداوند است
ثالثاً:قدردان و قدرشناس این نعمت های الهی باشیم رابعاً: به درستی از آن نعمت ها استفاده شود،حد اعتدال در آن رعایت شودیعنی اسراف نشود
خامساً:زمینه های ضرر و زیان را برای انسان در برنداشته باشد.
درهمین راستا از نکات درس آموز حضرت زهرا(س)که سبک وسیره ایشان نیزدر زندگی بوده استفاده می شود.
حضرت زهرا (س) فرمودند:در سفره غذا هشت کار نیک وجود دارد که سزاوار است هر مسلمانی آنها را بشناسدودرعمل به آنها پایبند باشد. چهار مورد واجب
1ـ شناخت و معرفت پروردگار که بدانیم نعمت ها از اوست. 2- راضی به نعمت های خدا بودنپ
3ـ گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز غذا 4- سپاسگزاری از خدا در پایان غذا (گفتن الحمدالله رب العالمین)
چهار مورد که نشانه ادب و بزرگواری است:
1از غذای پیش روی خود برداشتن، و از غذای طرف دیگران بر نداشتن 2- لقمه ها را کوچک برداشتن
3ـ غذا را به خوبی جویدن(از عوامل اصلی بیماری دستگاه گوارش خوب نجویدن غذا می باشد) 4- کم تر به صورت وغذای دیگران نگاه کردن
8ـ نشانه مسلمانی ودینداری با نماز
علت اینکه پیامبران وپیامبر اکرم (ص)وپیشوایان دین ما نماز را دوست داشتن(انی احب الصلوه) این است که نمازذکر ویاد خداست (اقم الصلوه لذکری)و باعث رستگاری انسان(حی علی الفلاح)وجزءبهترین عمل در زندگی (حی علی خیر العمل)ونشانه دینداری فرد مسلمان وجامعه اسلامی است(الصلوه علم الاسلام)و با محوریت نماز در زندگی است که اعمال انسان پذیرفته می شودوبا رد شدن این محور بزرگ در زندگی بقیه اعمال نیز پذیرفته نخواهد شدوهمچنین نماز انسان را از اعمال ورفتار های زشت ونادرست مثل خودپسندی ،حسد ،دروغ ،غیبت ،تهمت ،درذی و... باز می دارد (ان الصلوه تنهی عن الفحشاء والمنکر)ونیزمی گویند جهنم که هفت طبقه دارد ،طبقه چهارم آن برای کسانی است که اهل نماز نبودند وطبقه آخر هم برای کسانی است که نماز بد دارند
ای عزیزامام زمان(عج) فرمودند: هیچ چیزی مانند نماز، بینی شیطان را به خاک نمی مالد. پس نماز بخوان و بدین وسیله، بینی شیطان را به خاک بمال.
در سبک وسیره زندگی پیشوایان دین ما بر نماز فوق العاده تاکید وآموزش هایی داده شده است که به برخی اشاره می شود
سلمان می گوید: در محضر حضرت رسول (ص) در سایه درختی نشسته بودیم. آن حضرت شاخه ای از درخت را گرفت و آن را تکان داد و برگ های آن ریخته شد. حضرت رسول به حاضران فرمودند: آیا از من نمی پرسید این چه کاری بود که کردم؟ گفتم: ای رسول خدا! علت این کار را به ما خبر بده. فرمودند:" ان العبد المسلم اذا قام الی الصلاه تحتاتت عنه خطایاه کما تحتاتت ورق هذه الشجره" همانا بنده مسلمان هرگاه به نماز بایستد، گناهان او می ریزد. همان گونه که برگ های این درخت می ریزد." امالی شیخ طوسی"
اینهمه عظمت واهمیتی که برای نمازاست هر گونه سستی وسهل انگاری وکوتاهی ضایعات زیادی را در زندگی برای انسان به همراه خواهد داشت که از باب درس آموزی روایت زیر اشاره می شود
حضرت فاطمه زهرا (س) می فرماید، از پدرم رسول خدا (ص) درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی و سهل انگاری می کنند،پرسیدم. آن حضرت فرمودند: هر زن و مردی که در امر نماز، سستی و سهل انگاری داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می گرداند." مسند فاطمه الزهراءص235"
1ـ خداوند برکت را از عمرش می گیرد. 2- خداوند برکت را از رزق و روزی اش می گیرد
2ـ خداوند سیمای صالحین را از چهره اش محو می کند. 4- هر کاری که بکند بدون پاداش خواهد ماند.
5ـ دعایش مستجاب نخواهد شد 6- .برایش بهره ای از دعای صالحین نخواهد بود.
7- ذلیل خواهد مرد. 8- گرسنه جان خواهد داد.
9ـ تشنه کام خواهد مرد. به طوری که اگر با همه نهرهای دنیا آبش دهند تشنگی اش برطرف نخواهد شد.
10ـ خداوند فرشته ای را بر می گزیند تا او را در قبرش ناآرام سازد.
11ـ ـقبرش را تنگ گرداند. 12- قبرش تاریک باشد.
13ـ خداوند فرشته ای را بر می گزیند تا او را به صورتش به زمین بکشد در حالی که خلایق به او بنگرند.
14ـ به سختی مورد محاسبه قرار گیرد. 15- خداوند به او ننگرد و او را پاکیزه نگرداند و او را عذابی دردناک باشد.
علاوه بر اینکه نباید سستی وکوتاهی در نماز داشته باشیم بلکه نماز را نبایدسبک بشمر یم یعنی ازباب رفع تکلیف خیلی سریع وسرسری بخوانیم ویا در هر وقتی که خواستیم بخوانیم پیامبراکرم(ص) "لیس منی من استخف بصلوته " هر کس نماز را سبک بشمارد ازمن نیست وهمچنین نگرانی اصلی امام صادق (ع)در هنگام مرگ این بود،ابو بصیر گفت: بر ام حمیده همسر امام صادق (ع) وارد شدم تا او را در رحلت امام (ع) تسلیت گویم. او گریست و من نیز با گریه او گریستم. آنگاه فرمود: ای ابومحمد! اگر امام صادق(ع) را به هنگام وفات می دیدی، چیز عجیبی مشاهده می کردی. حضرت چشمان مبارک را گشود و فرمود: هر که را با من قرابت و نزدیکی دارد به نزدم آورید.وقتی همه جمع شدندامام(ع) به آنان نگریست و فرمود: شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمرد، نمی رسد.
9- سرچشمه گناهان،دنیا
"حب الدنیا رأس کل خطیئه"رأس و سرچشمه همه گناهان انسان از دوست داشتن دنیا و دلبستگی نسبت به آن است،خداوند می فرماید:"اگر می خواهید من شما را دوست داشته باشم شما باید دوست داشتن دنیا را از قلبتان خارج کنید."و ان کنتم تحبون الله فاخرجوکم حب الدنیا من قلوبکم"چون دنیا و دلبستگی نسبت به آن همانند آب دریا برای انسان تشنه است که هرچه از آن بخورد تشنه تر می شود و هرگز سیراب نمی شودو به اصطلاح می گویند چشم چنین انسان حریص را فقط خاک سیراب می کند.ویا در روایتی از امام باقر (ع) نقل است " مثل شخصی که بر دنیا حریص است همانندکرم ابریشم است که هر چه پیله را بیشتر به دور خود می پیچید،خارج شدنش از درون آن بعیدتر می شود تا اینکه از فراوانی اندوه می میرد"بنابراین بالا ترین ثروت این است که انسان اسیر آن حرص نگردد.
از دیدگاه امام علی(ع) اهل دنیا به چهار گروه تقسیم می شوند.
گروه اول: مردمی آرام و گوسفند صفت می باشند، که نه به صورت زور و تظاهر و نه به صورت فریب و زیر پرده، هیچ گونه تباهکاری از آنها دیده نمی شود. این ها اگر چه آرزومند هستند ولی قدرت ندارند ،به عبارت دیگر عرضه ای برای رسیدن به متاع دنیا ندارند.
گروه دوم: هم آرزویش را دارند و هم همت و قدرتش را. دامن به کمر زده، پول و ثروت گرد می آورند، یا قدرت و حکومت به چنگ می آورند و یا مقاماتی را به دست می آورند و از هیچ فسادی کوتاهی نمی کنند.
گروه سوم: گرگانی هستند در لباس گوسفند، جو فروشانی هستند گندم نما. اهل دنیا در سیمای اهل آخرت، سرها را می افکنند، گام ها را کوتاه بر می دارند، جامه را بالا می زنند، در میان مردم آن چنان ظاهر می شوند که اعتمادها را به خود جلب می کنند و مرجع امانات مردم قرار می گیرند.
گروه چهارم :در حسرت آقایی و ریاست به سر می برند و در آتش این آرزو می سوزند اما حقارت نفس، آنان را خانه نشین کرده است و برای این که پرده روی این حقارت باشند، به لباس اهل زهد در می آیند." خطبه 32نهج البلاغه "
بهترین موعظه وپند واندرز برای انسان آن است که اهل دنیا ودنیا طلبی نباشد،چون دنیا فانی ونابود شدنی است وبازی وبازیچه بیش نیست وزندگی دائمی وحقیقی آ خرت است"ما هذه الحیاه الدنیا الا لهو ولعب وان الدار الآخرهلهی الحیوان"عنکبوت/64
روزی جابربن عبدالله انصاری، صحابی معروف در حضور امام علی(ع) بود و آه عمیقی کشید. امام علی (ع) فرمود: گویی برای دنیا این گونه نفس عمیق و آه طولانی کشیدی.
جابر عرض کرد: آری، به یاد روزگار و دنیا افتادم و از ته قلب آه کشیدم.
علی (ع) به او فرمودند: ای جابر، تمام لذت ها و عیش ها و خوشی دنیا در چند چیز است خوردنی ها، آشامیدنی ها، بوییدنی ها، مرکب سواری، لباس و...
لذیذترین خوردنی، عسل است و این عسل از آب دهان حشره ای بنام زنبور بیرون می آید.
گواراترین نوشیدنی ها آب است و آب در همه جا به طور فراوان وجود دارد.
بهترین شنیدنی ها (غنا و ترنم) موسیقی شهوت انگیز است و آن هم گناه است.
بهترین بوییدنی ها، بوی مشک است و آن خون خشک خرد شده از ناف یک حیوان وحشی به نام آهو تولید می شود.
بهترین مرکب سواری، اسب است و آن هم کشنده است.
بهترین لباس از ابریشم است و این ابریشم از کرمی به نام کرم ابریشم به دست می آید.
دنیایی که لذیذترین و عالی ترین متاعش این امور باشد، انسان خردمند برای آن آه و نفس عمیق نمی کشد.
جابر می گوید: سوگند به خدا، بعد از این موعظه، دنیا در قلبم راه نیافت."بحار الانوارج78ص11"
شخصی به حضور امام حسین (ع) رسید و عرض کرد: خیلی به دنیا وعیش ونوش هایش دلبسته شدمودر مجاری انحراف قرار گرفتم من خیلی گنهکارم نمی توانم گناهانم را ترک کنم. مرا موعظه کن.
امام (ع) فرمودند: پنج کار را که به شما می گویم انجام بده و هر چه خواستی گناه کن. 1- رزق وروزی خدا را نخور واز نعمت های خدا در زندگی استفاده نکن 2- از ملک وفرمانروایی وحکومت خدا بیرون برو 3- به جایی برو که خدا تو را نبیند. 4- وقتی عزرائیل فرشته مرگ خواست روحت را از بدنت جدا کند اگر قدرت داری او را از خود بران ودور کن 5- وقتی نگهبا نان دوزخ خواستند تو را به دوزخ بیندازند، توزیر بارش نرو. در این صورت هر چه می خواهی انجام بده."بحار الانوار ج78ص126"
آن شخص مدت ها درزندگی خود درفکر واندیشه فرورفت ودید هرچه در اطراف وزندگی اوست نعمت های خداست ونمی شود آنهارا استفاده نکرد،ودید همه جا تحت فرمانروایی خداست ونمی شود از حکومت خدا فرار کرد "ولا یمکن الفرارمن حکومتک - دعای کمیل"،ودید انسان هر کجا که هست خدا ناظر وحاضر است "الم یعلم ان الله یری" و "وهو معکم اینما کنتم "،ودید هیج قدرتی حتی انبیا معظم الهی وپیا مبر عظیم الشان اسلام (ص)که خداوند تمام عالم خلقت را بخاطر وجود او خاق کرد در مقابل عزرائیل قدرتی ندارند،چه رسد به انسان های معمولی،دید وقتی در دادگاه عدل الهی برمبنای حق وعدل قضاوت شد وحق هیچ کس ذره ای ضایع نشد وسرنوشت نهایی(بهشت - جهنم ) مشخص شد ،نگهبا نا ن که خیلی سخت گیر هستندحکم خداوند را انجام می دهند
10-احترام وادب نسبت به پدر ومادر
در چهار سوره قرآن خداوند پس از پرستش خداونداز احسان ونیکی به والدین سخن می گوید که این خود بیانگر جایگاه والای پدر ومادر در نظام قر آنی است درسوره اسراءآیات 23و24وظیفه فرزندان را در مقابل پدر ومادر اینچنین مطرح می نماید1- احسان ونیکی کردن به پدر ومادرهم در کلمات وهم در رفتارهای عملی "بِالوالدین احسانا " 2- نگفتن کوچک ترین سخن ناخوشایند به آنها "فلاتقل لهما اف "به پدر ومادر اف(اه)یعنی کوچک ترین بی احترامی نداشته باشیم 3- پدر ومادر را از خود دور نکنیم"ولا تنهر هما "4- کریمانه با آنها سخن بگوئیم "وقل لهما قولا کریما "5- گستراندن بال مهربانی ومحبت با پدر ومادر "واخفض لهماجناح الذل من الرحمه "6- طلب بخشش از خداوندبرای آنها و"وقل رب ارحمها کما ربیانی صغیرا"در برخی از روایات اسلامی جایگاه ویژه ای برای پدر ومادر قائل شده اند که نمونه ای از انها اشاره می شود
گویند موسی(ع) دوستی داشت و در میدان جهاد و مبارزه به شهادت رسید روزی موسی(ع)از خداوند خواست جایگاه او را در عالم برزخ به اونشان دهد،دید در عذاب دوزخ است.موسی(ع)فرمود بار پروردگارا مگر نفرمودی که شهید سوال و جواب ندارد و در بهشت است.فرمود بلی ولی ایشان کسی بودکه پدر ومادرش را اذیت و آزار می رساند و بهمین خاطر جایگاه او در عذاب است.پس ای عزیز تلاش کن دستورات خداوند را خوب عمل نمایی تا جایگاه شایسته در دنیا وآخرت پیدا نمایی.
شخصی خدمت پیامبر اکرم (ص) آمد و عرض کرد:من به چه کسی نیکی کنم؟
فرمود:به مادرت،دوباره سوال کرد بعد از او به چه کسی؟باز فرمود:به مادرت وبرای سومین بار سوال کرد فرمود:مادرت و برای چهارمین بار توصیه به نیکی پدر داشتند و سپس سایر بستگان" محجه البیضاءج3ص439" ،در حدیث دیگر از رسول الله است که فرمود " بهشت زیر پای مادران است " و تنها از طریق خضوع و همچون خاک راه بودن در برابر آنها می توان به بهشت راه یافت.
در شهر نجف، کارگر حمامی بود که پدر پیری داشت. نسبت به خدمتگزاری او هیچگونه کوتاهی نمی کرد و پیوسته در خدمت او بود، مگر شب های چهارشنبه که به مسجد سهله می رفت و به واسطه شب زنده داری از خدمت به پدر معذور بود. ولی پس از مدتی ترک کرد و دیگر به آنجا نرفت. از او پرسیدند چرا رفتن به مسجد سهله را ترک کردی؟ گفت: چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم. شب چهارشنبه چهلم، رفتنم تا نزدیک غروب به تاخیر افتاد. در آن موقع تک و تنها رفتم و با همان وضع به سیر خود ادامه دادم تا اینکه یک سوم راه باقی ماند. کم کم مهتاب مقداری از تاریکی شب را به روشنایی تبدیل کرد. در این هنگام، شخص عربی را دیدم بر اسبی سوار است و به طرف من می آید. در دل خود گفتم الان مرد راهزن مرا برهنه می کند. همین که به من رسید، به زبان عربی شروع به صحبت کرد. پرسید کجا می روی؟ گفتم: مسجد سهله. فرمود: با تو چیز خوردنی هست؟ جواب دادم نه. فرمود: دست خود را در جیب کن. گفتم: در آن چیزی نیست. باز آن سخن را با تندی تکرار کرد. من دست در جیب کردم. مقداری کشمش یافتم که برای خود خریده بودم و از خاطرم رفته بود که به او
بدهم. آنگاه به من فرمود: تو را به پدر پیرت سفارش میکنم(سه بار این عبارت را تکرار کرد) و ناگهان از نظرم ناپدید شد. فهمیدم که او حضرت مهدی(عج) بود و راضی نیست که من خدمت به پدرم را حتی در شب های چهارشنبه ترک نمایم. از این جهت دیگر به مسجد سهله نرفتم و این کار را ترک نمودم." منتهی الآمالج2ص324"
ای عزیز هیچ شکی نداشته باش که خدمت و نیکی کردن به پدر و مادرهم موجب رضایت خدا ،اولیاء خدا ،وباعث برکت در زندگی وطولانی شدن عمر می شود
امام صادق(ع) فرمودند: ای میسر(یکی از یاران)! مرگ تو بیش از یک مرتبه و دو مرتبه فرا رسید. هر بار بخاطر صله رحم تو با خویشاوندانت به تاخیر افتاد و اگر می خواهی عمرت زیاد شود، به پدر و مادرت نیکی کن."بحا الانوار ج71ص84"
ابراهیم ابن مهزم گوید: شبی از خدمت امام صادق (ع) خارج شده و به منزل خود در مدینه رفتم و مادرم با من بود. میان من و مادرم مشاجره شد و من نسبت به مادرم تندی و غلظت کردم. فردا صبح پس از ادای فریضه صبح به خدمت امام صادق(ع) رفتم و چون بر آن حضرت وارد شدم، بی مقدمه آغاز به سخن کرده، فرمود: ابومهزم! تو را چه کار با مادرت که دیشب در گفتار با او تندی کردی؟ آیا نمیدانی شکم او جایگاه سکونت تو بوده است و دامنش گاهواره ات بود و در آن می آویختی و پستانش ظرفی پر از شیر بود که تو می نوشیدی؟ گفت: عرض کردم: بله. فرمود: پس هیچوقت با او تندی مکن و بر او خشم مگیر.
11- کرامت وذلت شخصیت با زبان
زبان ارزشمند ترین عضو بدن است که هم منشاء خیر وخوبی وهم منشاءشر وبدی است ، با زبان ارتبا طات با دیگران می تواند جذّاب و شیرین ولذت بخش باشد وهم می تواند ارتباطات را برهم بزند وبه تلخی بکشاند،پس ای عزیزسعی کن زبانت زینت بخش نیکی ها وخوبی ها باشد نه آلوده به کلمات زشت وناپسند که اگر چنین باشد از مسلمانی بدور خواهیم بود پیامبر اکرم (ص)" انّ الفحش والتفحش لیس من الاسلام "هرکس که زبان فحش وناسزاگویی داشته باشد ویا عادت به شنیدن این گونه کلمات را داشته باشد از حوزه اسلام خارج است چون اسلام از این گونه مسائل کاملا به دور می باشدوبه تعبیر پیامبر اکرم (ص)براستی خداوندفحش دهنده وانسان هرزه گوی ودرخواست کننده لجوج را دشمن دارد.
ونیز پیامبراکرم(ص )در سفارش به علی (ع)فرمود:ای علی : خداوند بهشت را بر هر فحش دهنده وهرزه گویی که برایش اهمیت ندارد که چه بر زبان جاری می سازد ودر باره اش چه گفته می شودحرام ساخته است .امام صادق(ع دوستی داشت که همواره با امام بود بطوری که مردم او را رفیق الصادق می نامیدند. روزی با امام در بازار می رفتند و غلام امام هم پشت سرش می آمد. رفیق امام صادق سه بار نگاه به عقب کرد، غلام را ندید. بار چهارم که او را دید، به وی نسبت ناروا داد(بدزبانی کرد وبه مادرش فحش داد). حضرت ناراحت شدند. آن شخص گفت مادرش مسلمان نیست وجزءمشرکان است. حضرت فرمودند: آیا نمی دانی هر قومی برای خود ازدواجی دارند. بنابراین از من دور شو. راوی می گوید: دیگر ندیدم امام با آن شخص راه برود.امام صادق (ع)با رفیق صمیمی خود قطع رابطه کرد وبا این موضع گیری شدید نشان دادکه این گونه افراد سزاوار دوستی وارتباط با اهل بیت نیستند.
نمونه دیگر از سیره عملی امام در برخورد با زبان گناه آلود ،روزی مردی شرفیاب محضر امام کاظم(ع) شد. امام رو به او کرد و فرمود: دیروز در فلان محل بین تو و برادر دینی ات مشاجره ای لفظی اتفاق افتاد که در آن به همدیگر فحش وناسزا بسیار گفتید. بدان که این عمل ورفتار زشت از دین من و نیاکانم (رسول خدا وامامان)به دور است و به هیچ فردی اجازه چنین کاری را نداده ایم. شما هر دو در زمانی به وسیله مرگ از همدیگر جدا خواهید شد. و همین سفر مرگ، دامن گیر برادر دینی تو نیز خواهد شد. در این صورت، از عملی که از تو سرزده است، پشیمان و نادم خواهی گشت، زیرا که شما هر دو مرتکب قطع رحم و پیوند برادری شده اید. خداوند متعال بواسطه چنین رفتار هایی عمرهای شما را کوتاه نموده است.
نتیجه ،زبان باید عامل اصلی احیاء شخصیت انسان باشد وبوسیله این نعمت باید شخصیت انسان تبلور پیدا نماید" با مردم به نیکویی سخن گوئید بقره /83 ،" نه اینکه بواسطه زبان شخصیت انسان خوار وذلیل شود