آسیب شناسی در سبک زندگی
درشماره34و35 نسیم دانش درباره شیوه وروش های درست زندگی براساس آموزه های دینی مطالبی نوشته شد انشاءالله عزیزان مطالعه بفرمایند و در این شماره آسیب شناسی سبک زندگی را براساس سئوالات رهبری معظم انقلاب خواهیم داشت، رهبر معظم انقلاب اسلامي که در سال 1391به استان خراسان شمالي سفر کردند، در جمع دانشجويان و جوانان، 19 سؤال اساسي درباره آسيب شناسي سبک زندگي(منظورشیوه ها و روشهایی که به روش درست و صحیح زندگی بر اساس آموزه های دینی لطمه و صدمه میزند و ما را از مسیر سعادت دور میکند) مطرح کردند که به برخی از سئوالات اشاره میشود و شرح مختصری داده میشود، امید است با دقت بررسی و نتیجه گیری مثبتی از آن درزندگی حاصل شود
1-*در محيط اجتماعي، برخي پرخاشگري بي مورد ميکنند، علت پرخاشگري، بي صبري و نابردباري در ميان بعضي از ماها چيست؟
*تعريف پرخاشگري: رفتاري را که به قصد آسيب رساندن به شخص ديگر، خود يا اشيا باشد، پرخاشگري ميگويند. در تحقيقات مشخص شده است که يکي از دلايل عمده مرگ و مير جوانان در ايران، پرخاشگري است که اين موضوع را ميتوان در صفحه هاي حوادث جرايد به خوبي مشاهده کرد. يک روانشناس، عصر ما را عصر پرخاشگري نامگذاري کرده است و زندگي ماشيني و تمدن امروزي را مسبب اين امر شمرده است.
*انواع پرخاشگري:
الف: خصمانه:در روش خصمانه، هدف، صدمه و آسيب رساندن به ديگران است
ب: وسيله اي: پرخاشگري وسيله اي، ابزاري است که هدف آن آسيب به ديگري نيست بلکه جلب توجه است.، در چنين شرايطي پرخاشگري به عنوان ابزاري براي رسيدن به اهداف به کار مي رود.
ج :پرخاشگري دروني : فرد پرخاشگر خشم را متوجه خود ميکند و اگر از مسئله اي ناراحت است و نميتواند آن را مطرح کند يا به طرف مقابل آسيب برساند، درون ريزي ميکند که نتيجه آن بروز افسردگي است، گاهي اوقات فرد هنگام پيش آمدن مشکل، درون ريزي ميکند و در مکان ديگري آن را بروز ميدهد.
د:پرخاشگري بيروني: مانند فرياد زدن، پا کوبيدن، پرتاب اشيا،، فحاشي و موارد ديگر که براي همه قابل مشاهده است.(آستانه تحمل این افراد بسیار پایین است که این رفتار پسندیده نیست)
نکته مهم :پرخاشگري هميشه بد نيست؛ زيرا برخي اوقات براي پیروز شدن بر مشکلات تا اندازه اي پرخاشگري لازم است اما نبايد از حد مجاز خود که آسيب زا ميشود، تجاوز کند.
*دلايل پرخاشگري در جامعه
1- توقعات زياد: برخي از افراد به دليل برآورده نشدن انتظارات زياد و غير منطقي خود، پرخاشگري ميکنند.
2- همچنين زندگي در دنياي مدرن کنوني، دغدغه هاي شغلي و اجتماعي فرصت يک زندگي آرام را از بسياري از افراد سلب کرده است.
3- بی اعتمادی ایجاد شده در بین مردم به واسطه برخی از رفتارهای مسئولین باغث پرخاشگری میشود
4- مشکلات مالي: علت نيمي از رفتارهاي پرخاشگرانه در جامعه وجود مشکلات مالي در بین مردم است.
5- نبود امنيت شغلي براي برخي از افراد، بالا بودن نرخ اجاره واحدهاي مسکوني و هزينه هاي سنگین زندگي باعث به هم ريختن اعصاب و آرامش افراد ميشود و نداشتن آرامش رواني باعث ميشود تا افراد جامعه در مقابل کوچکترين ناراحتي و ناگواري، عکس العمل نامناسب نشان دهند و حتي گاهي اوقات پرخاشگري کنند
6- تجمل گرايي: در حال حاضر برخي افراد تجمل گرا شده اند که اين روش زندگي باعث افزايش توقعات شده است و افراد براي برآورده کردن زياده خواهي ها بايد توان مالي آن را داشته باشند. هنگامي که خانواده اي توان مالي مناسبي براي برآورده کردن اين توقعات را ندارد، اعضاي خانواده نسبت به يکديگر و در محيط اجتماعي خواه ناخواه دچار پرخاشگري ميشوند. برخي از فيلمها و سريال هايي که از شبکه هاي مختلف تلويزيون پخش ميشود، نمايشگر و تبليغ کننده زندگي پر از تجملات است که مردم با تماشاي آن سعي ميکنند، الگوبرداري کنند.
*عوامل تأثيرگذار بر پرخاشگري
1- گاهي اوقات ممکن است مشکلي در محيط کار براي فردي پيش آید و آن را بروز ندهد اما هنگامي که به منزل ميرسد، با افراد خانواده برخورد خشونت آميز میکند.
2- پرخاشگري در همه جوامع نشأت گرفته از عوامل فردي و اجتماعي است. عوامل فردي تأثيرگذار در پرخاشگري مثل نبود اعتماد به نفس، برآورده نشدن نيازها، سرخوردگي، نااميدي، نفرت، ترس، لجاجت، تمارض و مخالفت است.
3- خانواده نخستين و تأثيرگذارترين نهاد اجتماعي است و اگر در درون خانواده ناسازگاري وجود داشته باشد به طور قطع نوع تربيت و جامعه پذيري افراد هم به همان سو کشانده ميشود. اگردر خانواده اي ناسازگار و حالت ديکتاتوري باشد و يا از تعليم و تربيت مناسب به دليل بد سرپرستي برخوردار نباشد، ممکن است چنين حالتهايي در بين افراد آن بروز يابد.
4- بي عدالتي، مشکلات اقتصادي و سياسي و ضايع شدن حق افراد در اجتماع را از ديگر عوامل مؤثر در بروز پرخاشگري است.
5- رعايت نشدن حقوق افراد، اجرا نشدن صحيح قانون، وجود تبعيض ها، برآورده نشدن انتظارات معقول افراد در نظامهاي رسمي و غير رسمي جامعه و ناکامي در فعاليتهاي اجتماعي باعث پرخاشگری است
6- رسانه ها از طريق نشان دادن فيلم هاي نامناسب براي افراد بزرگسال و خردسالان با توجه به فراگير بودن آن تأثير بسزايي در بروز پرخاشگري ها دارد.
7- نوع رفتار والدين با يکديگر را نيز در بروز اين آسيب، مؤثر است رفتار والدين روي شکل گيري شخصيت افراد بسيار مؤثر است و اگر والدين با هم رفتار مناسبي نداشته باشند، به طور حتم اين ناصبوري ها و نابردباري ها به درون جامعه نيز سرایت مي کند
8- الگوپذيري از الگوهاي مناسب از دوران کودکي تا بزرگسالي در کاهش يا کنترل پرخاشگري بسيار مؤثر است
9- ناکامي در رسيدن به اهداف منطقي يا غير منطقي، اضطراب، وجود تضادهاي دروني و تعارض ها از سنين کودکي تا بزرگسالي زمینه ساز پرخاشگری است
10- مصرف برخي از داروها و مواد مخدر نيز در بروز پرخاشگري مؤثر است.
* نحوه مقابله صحيح با پرخاشگري چيست؟
1- آموزش از طريق خانواده ها و نظام آموزشي، هر چند که برخي از دانشمندان عقيده دارند که پرخاشگري به طور ذاتي در وجود انسان هست ولي بايد کنترل شود.
2- کاهش فاصله اجتماعي
3- تقويت و رشد موزون شخصيت از طريق خانواده ها و نظام آموزشي
4- رفع نابرابري هاي درون اجتماع که تنش زاست
5- داشتن روحیه قناعت در زندگی
6- بالا بردن آستانه تحمل خود در مسائل اجتماعی
7- تاثیر گرفتن از الگو های حسنه در آموزه های دینی.
2- * چرا امروزه در امور همسایگی عوامل لازم رارعایت نمیکنیم ؟
*تعریف همسایه: هسایه کسی است که سایه به سایه در لحظات شادی و غم با شما همراه باشد ،چه بسا در بسیاری از موارد همسایه ازخویشاوند به فرد نزدیکتر است
امروزه آسیب در این سبک زندگی باعث شد روابط عاطفی و انسانی مردم با یکدیگر چنان ضعیف شود، که همسایگان نزدیک کوچکترین خبری از حال همدیگر ندارند و حتی گاهی پس از چندین سال سکونت در یک محل، هنوز نام یکدیگر را نمیدانند. اسلام این رویه را به شدت نکوهش میکند بهمین منظور. این سبک و روش زندگی رایج را که آسیب بزرگی است با معارف دینی بررسی میکنیم
1- خداوند میفرماید:وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ. (نساء: 36)و به همسایه نزدیک و همسایه دور احسان کن.
از امام صادق (ع) پرسیدم: حد همسایگی تا کجاست؟ فرمود: چهل خانه از هر طرف "(کافی ج2ص493)
2- پیامبر اکرم (ص) می فرماید: به من ایمان نیاروده است، کسی که با شکم سیر بخوابد، در حالی که همسایه اش گرسنه باشد.(کا فی ج4ص493)
3- از امام صادق(ع) نقل است:پس از جدایی حضرت یعقوب از فرزندش یوسف، فرزند دیگرش بنیامین نیز از وی جدا شد. این پیامبر بزرگ، روزی در حال مناجات به درگاه خداوند عرض کرد: بارالها، دوری از یوسف و نابینایی، مرا کم بود که بنیامین را نیز از من گرفتی! به او وحی شد: ای یعقوب! من اگر فرزندانت را میرانده باشم، برایت زنده میکنم و به تو بر میگردانم، ولی آیا به یاد داری که در فلان روز، گوسفندی کشتی و آن را کباب کردی و با اهلت خوردی و به فلانی و فلانی که همسایه تو و روزه دار بودند، چیزی ندادی؟این حکایت، می آموزد که این بلا به سبب بی توجهی حضرت یعقوب (ع) به آن همسایه است.
4- به رسول خدا(ص) عرض شد: فلان زن، روزها روزه میگیرد و شبها به نماز می ایستد و صدقه میدهد، ولی همسایه خود را نیز با زبانش می آزارد. حضرت فرمود: «لا خَیْرَ فیها، هِیَ مِن أهْلِ النّارِ؛ خیری در او نیست، او اهل آتش است»..
*روابط مطلوب درهمسایگی
آسیبی که در سبک و شیوه زندگی مدرن امروزی است بعلت
1-عدم آشنایی وآگاهی از وظایف خود
2- افزایش گرفتاری ها و دل مشغولی ها در زندگی امروزه
3- سست شدن ارزشهای اخلاقی مانند نوع دوستی، احترام متقابل، دید وبازدیدو...
4- در آپارتمان نشینی به جهت جابجایی خانه ها، افرادبیشتر از آن که همسایه باشند به منزله مسافرانی هستند که مدت کوتاه در کنار هم هستند
5- در زندگی شهری افراد با یکدیگر تفاوت فرهنگی و فاصله های اجتماعی دارند، این ناهمگونی زمینه نامناسب را برای توسعه چهره به چهره با همسایگان فرا هم کرده است . حال به سبک و شیوه زندگی اسلامی در کلام پیشوایان دین که روش و شیوه درست زندگی میباشد اشاره میشود
1- علی(ع) در آخرین وصیت خود چنین میفرماید: از خدا بترسید! درباره همسایگان که همواره مورد سفارش پیامبرتان بوده. آن حضرت به قدری درباره همسایگان سفارش کرد که گمان بردیم آنها از یکدیگر ارث خواهند برد(بحار الانوارج74ص153 )
2- قبل از مسافرت ببين همسفرت كيست و پيش از خريد خانه ببين همسايه ات كيست.( نهج البلاغه ص405 ، نامه 31)
3- روزی رسول خدا(ص) از یاران خود پرسید: آیا میدانید حق همسایه چیست؟ حاضران پاسخ منفی دادند. آن حضرت فرمود:
حق همسایه آن است که اگر از شما درخواست کمک کرد، به او کمک کنید. اگر قرض خواست، به او بپردازید. هرگاه تهیدست شد، از او دست گیری کنید. چنانچه خیری به او رسید، به او تبریک بگویید. هنگام بیماری، به عیادتش بروید. در مصیبت ها به او تسلیت بگویید. اگر مُرد، در تشییع جنازه اش حاضر شوید. بر ارتفاع خانه خود بدون موافقت او نیفزایید تا مانع وزش نسیم و جریان هوا نشود. .. با بوی غذای مطبوع خود، او را میازارید، مگر آنکه مقداری برایش بفرستید.( مسكّن الفؤاد ص 114) رسول خدا (ص)در انتهی فرمود:حُرْمَةُ الْجارِ عَلَی الْإنسانِ کَحُرْمَةِ احترام همسایه، همانند احترام مادر، بر انسان لازم است
4- امام سجاد (ع): اما حق همسايه ات اين است كه در غياب او آبرويش را حفظ كنى و در حضورش او را احترام کنى. اگر به او ظلمى شد ياريش رسانى، دنبال عيبهايش نباشى، اگر بدى از او ديدى بپوشانى، اگر بدانى نصيحت تو را مى پذيرد او را در پنهان نصيحت كنى، در سختیها رهايش نكنى، از لغزشش درگذرى، گناهش را ببخشى و با او به خوبى و بزرگوارى معاشرت كنى. چنانچه بر عیب همسایه ات آگاه شدی، باید آن را پنهان سازی آزار همسایه ات را تحمل کنید. اگر هم ناچار به نشان دادن واکنش شدی، با رویی گشاده و زبانی نرم به وی گوشزد کنید؛ به گونه ای که این تذکر به اصلاح او کمک می کند و رنجش خاطرش را موجب نشود. (خصال ج2 ، ص 569)
*آثار رعایت روابط در همسایگی
1-پیامبر اکرم(ص) میفرماید: همسایه داری نیکو، شهرها را آباد و عمرها را طولانی میکند.(كافى ج4ص491)
2- امام صادق (ع): خوش رفتاری با همسایه موجب زیاد شدن روزی است(کافی ج4ص490)
3-پیامبر اکرم (ص) میفرماید :هر کس بمیرد، در حالی که سه همسایه داشته باشد و همگی از او راضی باشند، آمرزیده میشود..
4- حضرت علی (ع) میفرماید: آن که همسایگی اش نیکو باشد، همسایگانش روزافزون میشود.
5-حضرت امام باقر (ع) :از نشانه های پیروان ما، رسیدگی به همسایگان نیازمند و تهیدست و بدهکار و یتیم است
* دلیل عدم رعایت موارد لازم در حقوق همسایگی
1) عدم اعتماد با توجه به شرایط اجتماعی: در زندگی امروزه به دلیل سودجویی و سو، استفاده برخی افراد که با طبع پستشان همراه شده اعتماد به دیگران سخت و مشکل شده چه بسا نمیتوانند به همسایگان خود به چشم نزدیکی و صمیمیت گذشته نگاه کنند بنابراین همه ی غریبه ها (که شامل همسایگان هم میشود) را به یک چشم میبینند و سعی میکنند تنها به منافع خود بنگرند و در صورت احساس خطر در مورد منافع خود به جای مدارا با همسایگان با آنها به بحث و جدل میپردازند که گاهی به درگیری و رفتارهایی خارج از انسانیت می انجامد که از مسلمانی به دور است.
2)نادیده گرفتن حریم خصوصی همسایگان و داشتن روحیه خودخواهی: هر زمان خود را به جای همسایه خود گذاشته و ببینیم آیا کاری را که در فضای منزل خود انجام میدهیم و ممکن است مزاحم همسایه شود و آرامش او را سلب کند؟ در واقع این کار را انجام نمیدهیم، اما متاسفانه برخی افراد با نادیده گرفتن و از سر خودخواهی بارها حقوق همسایه خود را نادیده میگیرند.
)تهاجم فرهنگی(غرب زدگی): امروزه آثار تهاجم فرهنگی و نتایج جنگ نرم را بارها در نحوه ی زندگی و طرز برخورد افراد جامعه مان دیده ایم که چگونه تحت تاثیر خودآگاه و ناخودآگاه فرهنگ پوچ غرب قرار گرفته اند. و همچنیین با مشغول شدن به ابزارهای مختلف از جمله ماهواره، اینترنت و...موجبات بی توجهی و حتی غفلت از خدا و خود شده است.
3- چرا در برخی مناطق طلاق افزایش پیدا کرده است؟
نگاهی گذرا بر علل طلاق و آمار آن به شناسایی هر چه بیشتر این آسیب کمک میکند1- تورم و بیکاری 2- پایین بودن سطح سلامت روانی و بروز ناهنچاری ها همچون افسردگی، پرخاشگری 3- اعتیاد مردان (80درصد طلاق)4- ترک منزل توسط مردان 5- دخالت خانواده ها و دیگران در زندگی دختر وپسر ها(20 در صداز طلاق ها) 6- تشریفات زاید در زندگی و چشم هم چشمی ها و عدم تأمین نیازها 7- کاهش غیرت ناموسی که از طریق ماهواره و اینترنت در دسترس همگان قرار گرفته (15 الی20 درصد علت طلاق)8- عبور از جامعه سنتی به جامعه مدرن، بنیان خانواده را سست (طلاق)و از طرفی رشد میزان ازدواج را به خطر می اندازد9- تغییر فضای جامعه و آشنا شدن زنان با حقوقشان باعث رشد طلاق شد10 –پشتوانه پیدا کردن مالی مهریه ها ،80 درصد طلاق از جانب زنان است چون برای مردان بار مالی دارد11- بیشتر طلاق ها در کشور توافقی است که همین امر باعث افزایش طلاق شده لست
در کشور هر روز 381طلاق رخ می دهد یعنی در هر ساعت 16 زوج جدا می شوند ، بطور متوسط از هر 6 ازدواج یکی به طلاق منجر می شود، میانگین سن طلاق در کشور22تا 38 سال است، بیشتر طلاق ها در 2الی 3 سال اول زندگی مشترک رخ می دهد و در سالهای بعد به مراتب طلاق کمتر است(برخی از سخنان زادسر عضوکمیسون حقوقی و قضایی مجلس در شبکه اطلاع رسانی کاوش)
تغییر سبک زندگی و دوری از آموزههای اسلام
الف: از تغییر سبک زندگی میتوان به تغییر الگوی تأمین معاش در خانواده به تقلید از کشورهای غربی اشاره کرد؛ البته نمیتوان ضرورتهای جامعهی امروز را برای حضور زنان در برخی مشاغل زنانه نادیده گرفت اما آنچه در حال حاضر در جامعهی ما اتفاق میافتد این است که حتی در مواقع غیر ضروری و تنها با این استدلال که زن باید به استقلال مالی برسد تا به مرد وابسته نباشد، به اشتغال بیرون از منزل روی میآورند که این مسئله به خودی خود عامل به وجود آمدن مشکلات بسیاری برای فرد و جامعه خواهد شد
در حالی که اسلام بنا به مصالحی که متوجه خود زن، خانواده و اجتماع است. زحمت کار بیرون از منزل را از دوش زن برداشته و به عهدهی مرد قرار داده است اما متأسفانه میبینیم که اشتغال بیرون از منزل برای زنان ما به عنوان یک ارزش در آمده است و در عوض خانهداری و تربیت فرزند به وقت هدر دادن و سوزاندن فرصتهای پیش روی زنان ما تبدیل شده است.
ب :مسئلهی مهم دیگر، تغییر سبک ساده زیستی و روی آوردن به زندگی تجملاتی و ایجاد مصرفزدگی در بین خانوادههاست؛ متأسفانه در این مسئله، بیشترین تلاش دشمن در تغییر روحیهی زنان بوده است زیرا آنان هستهی اصلی خانواده را تشکیل میدهند و بر نوع نگرش همسر و فرزندان بسیار اثرگذار میباشند؛ همچنین همین مسئله خود از دلایل اصلی روی آوردن به اشتغال بیرون از منزل است. به هر حال این مسئله به خودی خود سبب به وجود آمدن انحرافهای فراوانی در زندگی فردی و اجتماعی میشود که متأسفانه طلاق یکی از اصلیترین آسیبهای آن است.
ج :تغییر نوع تعامل زن و مرد هم از مواردی است که تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله ماهوارهها به سبک غربی آن درآمده! در این میان برگشتن به آموزههای اسلام و برگرداندن آرامش به کانون خانواده، بهترین راهکار برای حل این مشکلات میباشد. از منظر اسلام خانواده مقدسترین نهاد و بستر برای آرامش، رشد فضائل اخلاقی و معنوی ،تربیت و رشد نسل به شمار میآید.
خداوند میفرماید: «و از جمله نشانههای خدا این است که برای شما همسرانی آفرید که با آنها آرامش پیدا کنید و در میانتان دوستی و مهربانی قرار داد. »)
د: حقیقت این است؛ با تغییر سبک زندگی که مسلماً به دنبال خود تغییر ارزشها را نیز در پی خواهد داشت، نهاد خانواده از درون تضعیف خواهد شد که از این مسئله میتوان به عنوان عامل اصلی طلاق نام برد زیرا اولین قربانی آن معنویت است و معنویت از ارکان اصلی خانواده در اسلام به شمار میآید که خانواده بر پایهی آن بنا شده است. متأسفانه در جامعه شاهد این مسئله هستیم که الگوگیری غلط خانوادهها و جوانان سبب افزایش ناسازگاری بین زن و مرد، مصرفگرایی، تغییر نوع پوشش و … شده است.
ه: اصلیترین راهبرد غرب در تضعیف نهاد خانواده تغییر هویت زنان مسلمان است که با القای زنمحوری، تضعیف نقش مادری و همسری، کم ارزش جلوه دادن خانهداری و ارزشمند جلوه دادن مشاغل بیرون از منزل، مصرفزدگی و … ابتدا به تغییر نگرش زنان مسلمان و در نتیجه به تقدسزدایی و سست کردن پایههای خانواده میانجامد.
در واقع غرب خود اولین قربانی نظریههای دور از عقل و منطق است که نتیجهای جز تحقیر زن، کمبود عاطفی، نبود امنیت، به چالش کشیدن مفهوم مادری، افزایش میزان خشونت در خانواده، افزایش آمار طلاق، افزایش کودکان نامشروع، رواج گستردهی زندگیهای مجردی، گسترش همجنسگرایی و در یک جمله نابودی زن و نابودی انسانیت را در پی نداشته است.
در حالی که دین اسلام از همان ابتدا برای زن جایگاهی بسیار رفیع قائل شده و زن و مرد را مکمل یکدیگر قرار داده است و به مردان توصیههای فراوانی کرده است که با زنان به گونهای شایسته رفتار کنید و به آنها محبت کنید.
و: ازدواج احساسی(روبنایی):جوانان بدون در نظر گرفتن شرایط لازم برای ازدواج و دقت در مسائل زیر بنایی اقدام به ازدواج میکنند
وقتی خانواده تقدس خود را در دید افراد از دست بدهد و ازدواج بیشتر جنبهی تشریفاتی پیدا کند. وقتی ازدواجهای سنتی که بر پایهی فرهنگ اسلامی و شناخت و باور صحیح از زندگی مشترک جای خود را به ازدواجهایی به سبک مدرن و دوستیهای خیابانی، اینترنتی و … بدهد. طلاق رواج پیدا می کند و برگزاری جشن طلاق امری دور از ذهن و تعجببرانگیز نخواهد بود!
در آیات و روایات از طلاق به عنوان مبغوضترین حلال خداوند یاد شده است؛ همچنین در آیات بسیاری بر ضرورت حفظ خانواده تأکید شده و طلاق به عنوان آخرین راه حل و تنها در صورتی که سبب عسر و حرج فرد شود، توصیه شده است.
*پیامدهای طلاق: با بررسی پیامدهای طلاق تا حدودی میتوان به دلایل منفور بودن آن در اسلام پی برد. 1- آسیبهای فردی و اجتماعی طرفین بعد از طلاق(به خصوص خانمها) 2- سرنوشت مبهم فرزندان 3- آسیبهای روحی و روانی که از طلاق والدین نصیب فرزندان میشود 4-مسائل و مشکلات فراوانی که از این راه گریبان جامعه را میگیرد و .... فهم این مسائل شاید تا حدودی به درک ضرورت گذشت زن و مرد در برابر یکدیگر کمک کند، با تغییر سبک زندگی و تغییر ارزشها، روح معنویت در بین خانوادهها کمرنگ شده و همین مسئله سبب گردیده تا مفاهیم ارزشی و اخلاقی مانند«گذشت» در زندگی به باج دادن یا کم آوردن در برابر یکدیگر تعبیر شود!
نتیجهگیری: در نهایت میتوان دور شدن از آموزههای اسلام و ضعف و تسلیم در برابر تهاجم فرهنگی غرب را به عنوان مهمترین عامل در تغییر فرهنگ اسلامی و در نتیجه افزایش آمار طلاق دانست.
5-چرا در برخی ازبخش های کشورمان گرایش جوانها به مواد مخدر زیاد است؟
در آموزه های دینی شأن و منزلت والایی برای جوانان است به طوریکه پیامبر اکرم(ص) میفرماید: شما را سفارش میکنم که با جوانان با خیر و نیکی برخورد کنید چون آنها قلبی پاک و صاف دارند و من هر گاه آنها را دعوت کردم زود پذیرفتند و بزرگان(پیران) را هرگاه دعوت کردم مخالفت کردند و نیز امام صادق(ع) میفرماید: جوانان به سرعت دعوت جق را میپذیرند وتسلیم آن میشوند.
و همچنین در سیره رسول خدا(ص) پایه گذاری تمدن اسلامی مشاهده میشود اکثر انتصابهای مدیریتی و مسئولیتی ایشان از جوانان است اولین جوانی را که به عنوان سفیر فرهنگی به طائف میفرستند جوان 19 ساله است و یا اولین فرماندار مکه و مدینه کسانی است که جوان بودند در سنین 19 الی 23سال و یا فردی را که به جای خود بعنوان فرماند لشکر میفرستد یک جوان است و از دلایل مخالفت دشمنان و حتی موضع گیری دوستان نسبت به پیامبر اکرم(ص) داشتن روحیه جوان گرایی ایشان در مسائل سیاسی و اجتماعی بوده است. و نیز در روایات وارد شده است نزدیکترین افراد به خداوند متعال جوانان هستند و عبادت آنها برتر و بالاتر از بزرگسالان میباشد و نیز در روایات آمده است اکثر سربازان خالص و مخلص امام زمان(عج) از 313 نفر جوانان هستند.
در 8 سال دفاع مقدس در کشور ایران شاهد نبرد خالصانه و شجاعانه و ایثار گرایانه جوانان در عرصه جنگ بودیم به طوریکه تمام سرمایه وجودی خود را در کف اخلاص گذاشته و برای دفاع از حریم مکتب، ولایت، نظام، میهن مبارزه و پیکار کرده اند و اکثر قریب به اتفاق شهدای ما در جنگ تحمیلی از نوجوانان و جوانان بوده اند و شاهد برای مدعا مزارهای شهدا در هر شهر و روستا است، با مشاهده در نوشته های سنگ قبر متوچه میشویم که اکثر شهدای ما از سنین 15 تا سنین 32 سال میباشند حال با توجه به این روحیه بالای معنوی چرا برخی از جوانان دچار آسیب، از جمله گرایش به مواد مخدر شده و مسیر درست زندگی در یک مسیر نادرست گام گذاشته اند. و به همین منظور به عنوان یک دغدغه مقام معظم رهبری این سوال مطرح شده است که چرا در برخی از بخشهای کشورمان گرایش جوانان به مواد مخدر زیاد شده است؟
علل گرایش به اعتیاد را میتوان در سه قلمرو فردی، خانوادگی و اجتماعی مطرح كرد:
1) علل فردی:
الف) مشكلات روانی: افرادی كه ضعیف النفس هستند، و قدرت مقابله با مشكلات و شکستها را ندارند و اعتیاد را راه نجات خود تلقّی میكنند برای رهایی از ناراحتیها، فشارهای روانی، بی اعتمادی به خویشتن و رفع هیجانات درونی به مواد مخدّر و یا مصرف داروهای روان گردان پناه میبرند. این افراد فكر میكنند كه با مصرف مواد از گرفتاریهای زندگی رهایی مییابند و دنیا را به نحو دیگری مشاهده میكنند; زیرا حالت تخدیری دارو و مواد مخدّر سبب میشود كه تا مدتی فرد معتاد نسبت به مسائل، مشكلات و واقعیتهای زندگی بی تفاوت باشد. همین فرار از زیر بار مشكلات فردی، عامل عمده برای كشش افراد به طرف مواد مخدّر است
ب) كنجكاوی:عده ای با شركت در مجالس دوستانه، زمانی كه میبینند دیگران از مواد مخدّر استفاده میكنند حس كنجكاوی در آنها تحریك شده، به مصرف مواد گرایش پیدا میكنند،( با تصور اینكه با یكبار مصرف معتاد نمیشوند )زیرا ممكن است با اولین مرتبه استفاده در فرد، احساس مثبتی ایجاد گردد و باعث تكرار این عمل شود. البته آنها غافل از این هستند كه این نوع لذتها زودگذر و خانمانسوز میباشند.
ج) ضعف اراده: فردی كه با مشاهده یك عمل خلاف با قاطعیت تمام در مقابل آن ایستادگی مینماید و از خود تزلزلی نشان نمیدهد و هدف خود را در زندگی به طور قطعی انتخاب میكند دارای اراده ای قوی میباشد. اما اگر فرد دچار اراده ضعیف باشد و برنامه خاصی برای زندگی نداشته باشد، اولاً: دچار نوعی سردرگمی و خستگی روحی میشود ثانیاً: ممكن است در مقابل هر انحرافی پاسخ مثبت دهد. این مسئله در اعتیاد فرد اهمیت بسزایی دارد.
د) رهایی از زندگی عادی: یكی از بارزترین علل گرایش به مصرف مواد مخدّر، شكستن عادت ناشی از زندگی عادی فردی است، که تكرار آن ملال آور میشود، بر اساس آماری، قریب هشتصد هزار نفر از معتادان (از جمع دو میلیون نفر)، معتادان تفنّنی هستند
هـ) انگیزه های درمانی: در بسیاری از موارد گرایش به مواد مخدّر، در آغاز، جنبه درمانی داشته و سپس به اعتیاد تبدیل میشود. شیوع مواد مخدّر در روستاها نوعاً با انگیزه درمانی صورت میپذیرد. در برخی از روستاها برای تسكین درد كمر، درد دندان، درد گوش و مانند آن از تریاك استفاد میكنند.
و) شخصیت متزلزل: بین شخصیت و اعتیاد رابطه ای متقابل وجود دارد، فرد به علت وضع خاص شخصیتی و نیازها، شكستها، ناتوانی در برخورد با مسائل و ناكامی در زندگی، عدم ثبات عاطفی و نا ملایمات دیگر، به اعتیاد روی می آورد.
ز: شخصیت ضد اجتماعی: این افراد اعمال دیگران را تحقیرآمیز یا تهدیدآمیز تفسیر میكنند و به دیگران اعتماد ندارند و روابط اجتماعی آنها در اثر همین بی اعتمادی مختل شده است. این افراد خود بزرگ بین هستند و به دیگران ظلم و ستم میكنند.
«شخصیت ضداجتماعی» نوعی به هم ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه است. این افراد نسبت به هنجارها و مقرّرات اجتماعی بی اعتناء و بی تفاوت هستند و سعی میكنند به هر نحو كه شده به هوس خود پاسخ دهند. این افراد ارزشهای اخلاقی را پایمال میكنند و به علت جستجوی لذت و نیز ضعف اراده به آسانی گرفتار مواد مخدّر و الكل میشوند. از نشانه ها و ویژگیهای شخصیت ضد اجتماعی می توان به خودمحوری، فقدان احساس گناه و فریبندگی اشاره كرد
*راهكارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه علل فردی
▪ مراجعه به مراكز مشاوره روان شناسی به منظور آنكه مشكلات روانی خود را با آن مراكز در میان بگذاریم.
▪خانواده ها باید با تشریح كامل اعتیاد و عوارض مصرف مواد مخدّر به فرزندانشان، مشكلات روانی و افسردگی هایی كه پس از اعتیاد رخ میدهد(همچنین عوارضی كه بر زیبایی و ظاهر افراد ایجاد میشود) به آنها متذكر شوند و از این طریق مانع گرایش و كنجكاوی افراد به سمت اعتیاد گردند.
▪آموزش به خانواده ها درجهت رفع مشكلات روانی فرزندانشان و اهمیت قایل شدن به خواسته های آن ها..
▪باتبلیغ و گوشزد كردن این مطلب كه حتی یك مرتبه مصرف كردن مواد مخدّر ممكن است منجر به اعتیاد شود، میل به استفاده از مواد مخدّر را، حتی برای یك مرتبه هم در افراد از بین ببرید.
▪افرادخانواده نباید در مهمانی هایی كه در آن ها به طور تفنّنی از مواد مخدّر استفاده می شود، شركت نمایند.
▪ایجاد سرگرمی های مثبت و سازنده برای اینكه افراد به دلایل تفنّنی به اعتیاد روی نیاورند.
▪عضویت بخشی فرزندان در گروه های هنری، ورزشی و مانند آن، تا از این طریق آن هایی كه روحیه ضعیف و افسرده دارند، نقاط مثبت خود را بشناسند و استعدادهای خود را شكوفا نمایند.
▪آموزش همگانی و همه جانبه افراد جامعه به لحاظ شناخت خویشتن و تقویت عزّت نفس.
▪ازبین بردن تصورات باطل در خانواده ها مانند این تصور كه «با مصرف مواد مخدّر، مشكلات زندگی فراموش می شود و زندگی به نحوی زیبا تغییر مییابد!»
▪خانواده ها سعی نمایند فرزندانشان را اجتماعی پرورش دهند، به نحوی كه فرد با روحیه و شخصیت برون گرا و فعال تربیت شود.
2) علل خانوادگی
خانواده اصلی ترین نقش را در تربیت فرزندان دارد. یافته های تحقیقاتی حاكی از آن است كه
الف :۴۴ درصد بزهكاران جامعه ما در خانواده های بی بند و بار زندگی میكرده اند. ب: افراد معتاد به خانواده های از هم پاشیده و بی ثبات تعلّق دارند.
ج:یكی دیگر از زمینه های اعتیاد فرزندان اعتیاد پدر، مادر و یا اعضای خانواده می باشد. و :در نتیجه پژوهشی كه از ۸۰۰ كودك بزهكار به عمل آمده، معلوم شد كه ۶۵ درصد مادرانشان طلاق گرفته یا در حال جدایی بوده اند. بررسی دیگر نشان میدهد كه ۸۸ درصد كودكان مجرم دارای پدر و مادری بوده اند كه از هم جدا زندگی كرده و بین آنها اختلاف نظر و ستیزه وجود داشته است.
*برخی عوامل زمینه ساز گرایش فرد به اعتیاد در خانواده
الف)كمبودمحبت در خانواده: بسیاری از صاحب نظران در مسئله بزهكاری، كمبود محبت و ضعف عاطفی را ریشه اصلی جرم و انحراف دانسته اند. تحقیقی از غرب درباره بزهكاران نشان داده كه ۹۱ درصد مجرمان در ارتباط با جرم به نحوی دچار مشكل عاطفی بوده اند
فرد در خانواده زمانی كه نیازهای عاطفی اش برآورده نشود، مجبور می شود دست نیاز به سوی دیگران دراز نماید. در این زمان است كه شكارچیان از این موقعیت ها سوء استفاده می كنند و با ارتباط عاطفی دروغین افراد را به سوی انحراف می كشانند.
ب)افراط در محبّت: زیاده روی در محبت نیز خود مانند كمبود محبت اثر منفی بر تربیت فرزندان دارد، به نحوی كه فرزند همیشه متكی به پدر و مادر می باشد و هیچگاه احساس استقلال و بزرگ منشی نخواهد كرد. زمانی كه چنین فردی وارد جامعه شود و در این موقعیت از محبتهای پدر و مادر به دور باشد، احساس كینه و عقده جویی مینماید و برای جبران این مسئله دست به هر خلافی ازجمله اعتیاد دست خواهد زد.
ج:تبعیض بین فرزندان:تبعیض باعث میشود فرد در خانواده احساس حقارت و حسادت نماید. توجه نكردن به این امر میتواند زمینه اعتیاد در اعضای خانواده را ایجاد نماید.
ه)محدودكردن فرزندان: همانگونه كه آزادی بی حد و حصر منجر به گرایش فرد به انحرافات اجتماعی میشود، محدود کردن نیز میتواند عامل گرایش فرد به انحرافات اجتماعی باشد؛ زیرا از سویی محدود بودن منجر به فعال شدن حس كنجكاوی فرد و از سوی دیگر، منجر به بروز مشكلات عاطفی میشود. كنترل بیش از حدّ فرزندان سبب میشود كه فرد وابسته به كنترل خارجی (زور) باشد یعنی تا زمانی كه از طریق اعمال زور رفتارش تحت كنترل است دست به عمل منحرفانه نمیزند، اما به محض اینكه كنترل والدین ضعیف شود و یا والدین به دلیل اشتغالات فرصت كنترل را نداشته باشند، خود را رها مییابند و به رفتارهای انحراف آمیز روی می آورند، چون از كودكی حس كنترل درونی (وجدان) او خاموش بوده و همیشه به كنترل خارجی و احتمالا زور وابسته بوده است.
و) اعتیاد یكی از اعضای خانواده: افرادی كه در خانواده های معتاد زندگی میكنند، ترس و قبح معتاد شدن برایشان از بین رفته و عادی شدن مصرف مواد در خانواده موجب سهولت گرایش دیگر اعضا به مصرف مواد مخدر میشود. اگر پدر و مادر در خانواده معتاد باشند اعتیاد آنها از یك سو، كنترل و تسلط آنها را بر فرزندان كاهش میدهد و از سوی دیگر، عامل انتقال این عادت به فرزندان میشود. البته گاهی اوقات برخی فرزندان به دلیل انزجار از رفتار پدر و مادر و عبرت گرفتن از آنها، از این صفت دوری میجویند، اما چنین والدینی در گرایش به اعتیاد فرزندانشان نقش مؤثر دارند. تحقیقات نشان میدهد كه بسیاری از معتادان از پدر، مادر، پدربزرگ و... تاثیرگرفتند
ز)رفاه اقتصادی خانواده: در خانواده هایی كه رفاه و درآمد اقتصادی زیاد است، روابط انسانی بر اثر كثرت كار و یا سرگرمی ضعیف میگردد. ضعف روابط انسانی نیز به نوبه خود عامل مساعدی برای كشش فرد به مواد مخدر است. افراد پردرآمد با شركت در كلوپهای شبانه و یا تفریحات متنوع در داخل یا خارج از كشور دارند كه با این امكانات و تفریحات، زمینه برای مصرف و فروش مواد مخدر بسیار مساعد تر میشود.
ح) بی سوادی یا كم سوادی والدین:تحصیلات پایین یا بی سوادی نقش مهمی در فرهنگ عمومی جامعه و همچنین در حریم خانواده و تربیت فرزندان دارد. بی سوادی و كم سوادی عامل بسیاری از مسائل، مشكلات، نارسایی های اجتماعی و انحرافات است. روشن است كه پدر و مادر باسواد بسیار بهتر و با دید باز نسبت به دنیای پیرامون، مسائل و مشكلات خانواده را حل می كنند. والدین تحصیل كرده با روش های علمی و منطقی می توانند فرزندان را كنترل نمایند. آنان اغلب به دلیل آگاهی و شناخت مسائل و نیاز زندگی خود، شرایط مادی و معنوی و عاطفی مناسبی را برای فرزندان ایجاد میكنند. حال آنكه، بی سوادی والدین منجر به مسائلی از قبیل: روشهای غیرمنطقی در تربیت فرزندان، پی نبردن به نیازهای روانی فرزندان، نپذیرفتن تغییرات در نگرشهای جوانان و تأكید بر روشها و اعتقادات سنّتی خود میشود كه تمامی این مسائل موجب میگردند فرد نوعی احساس تنهایی و كمبود نمایند و در نتیجه، در پی یافتن همدرد و همدل، به هر شخص و هر موادی روی می آورند.
تحقیقات نشان میدهند كه بیشتر معتادان، والدینشان بی سواد و كم سوادند. «پدرِ ۶۴ درصد معتادان و مادرِ ۸۳ درصد آن ها بی سواد میباشند و علاوه بر آن، ۵۱ درصد معتادان خود بی سواد بوده اند و یا دارای تحصیلات قدیمی و ابتدایی هستند. همچنین ۴۰ درصد همسران ایشان نیز بی سواد بوده اند.»۳۲▪
ط) فقر خانواده: فقر و انحرافات اجتماعی از جمله پدیده هایی هستند كه به نظر بسیاری از صاحب نظران با هم مرتبط میباشند، رابطه ای دو سویه بین فقر و اعتیاد وجود دارد، به گونه ای كه هرگاه فرد فقیر به دلیل مشكلات مالی به اعتیاد روی آورد، اعتیاد باعث فقر هر چه بیشتر او میشود; زیرا از سویی، مصرف مواد مخدر نیازمند به صرف هزینه میباشد و از سوی دیگر، فرد معتاد ضعیف شده است و اراده كار كردن ندارد.
ی:ستیزه والدین: ستیزه و اختلاف در خانواده از علل مهم گرایش افراد به ناهنجاری ها و اعتیاد است. افراد پرورش یافته در خانواده نابسامان و از هم گسیخته زمینه های بیشتری در گرایش به انحراف و اعتیاد دارند. طبق یافته های تحقیقی ۴۴ درصد بزهكاران جامعه ما در خانواده های لاابالی زندگی میكنند. همچنین در پژوهش دیگری نشان داده شده است كه ۸۲ درصد معتادان، ستیزه های خانوادگی را در فرار فرزندان و روی آوردن به اعتیاد مؤثر میدانند
زمانی كه محیط خانواده، محیط مناسبی برای زندگی نباشد، فرد سعی میكند بیشترین وقت خود را در خارج از خانه صرف نماید و این كار، ارتباط افراد را با شكارچیانی كه به دنبال شكار میگردند مهیا میسازد. باید توجه داشت كه هر قدر ستیزه های خانوادگی بیشتر باشد، احتمال كشش افراد به طرف مصرف مواد مخدّر و دیگر انحرافات اجتماعی بیشتر است
*راهكارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه علل خانوادگی:
▪والدین باید ارتباط با فرزندانشان را بهبود بخشند و به آنها استقلال رأی و دخالت در امر تصمیم گیری بدهد.
▪مطالعه کتابهای تربیتی و آگاهی پیدا کردن برای ابراز محبت و علاقه به فرزندان و همچنین رفع نیازهای عاطفی آنها.
▪جلوگیری از بحث و مجادله والدین و تقویت روحیه گذشت و ایثار در خانواده.
▪والدین باید پشتوانه مادی و معنوی فرزندانشان در موقعیتهای شغلی، تحصیلی و... باشند.
▪تمامی خواسته های فرزندان را نباید بدون چون و چرا برآورده ساخت، بلكه اجازه دهند فرزندان سختی زندگی را كمی احساس نمایند تا زمانی كه در اجتماع قرار گرفتند و با مشكلی روبه رو شدند، بتوانند با آن مقابله كنند.
▪خانواده ها باید عیوب فردی و اجتماعی فرزندان را به آنان تذكر دهند تا فرزندان كمبودها و نقصهای دوران كودكی خود را به دوران بزرگسالی منتقل نكنند و در پی رفع عیوب خود باشند.
▪والدین بین فرزندان خود تبعیض قایل نشوند.
▪توجه وكنترل فرزند از نظر چگونگی مصرف پول و سعی در رفع نیازهای مالی فرزندان در حدّ معقول.
▪نظارت بر وضعیت تحصیلی و شغلی فرزندان و توجه به آنها در موقع ترك تحصیل و... .
▪تحكیم پایه های اعتقادی ومعنوی و آموزش فرزندان و آشنا كردن آنان با عوارض اعتیاد به جای محدود كردن آنان.
3-علل اجتماعی در گرایش به سوی اعتیاد
الف)دسترسی آسان به مواد مخدر: اگر در فرد زمینه كجروی وجود داشته باشد و مواد مخدّر به آسانی در دسترس او قرار گیرد، از مصرف و توزیع آن دریغ نمی نماید.
ب)بیكاری و اعتیاد : عامل بیكاری به طور غیرمستقیم به گرایش فرد به سوی اعتیاد می انجامد. بیكاری از سویی به فقر شخص و از سوی دیگر، سبب ایجاد بیماریهای روانی، افسردگی، ضعف اعتماد بنفس، و از بین رفتن امیدواری میشود كه در نهایت، به اعتیاد شخص منجر میگردد. فرد به دلیل بیكاری و نداشتن درآمد آبرومندانه به خرید و فروش مواد مخدر روی می آورد و برای خود شغلی كاذب ایجاد مینماید. بیكاری منجر به افزایش اوقات فراغت فرد میشود و چنانچه برای اوقات فراغت افراد برنامه ریزیهای منطقی و مناسبی اتخاذ نشده باشد زمینه گرایش به اعتیاد برای آنان مهیا میشود، چرا كه در این فرصت فرد با منحرفان و معتادان آشنا میگردد و به آنها می پیوند.
ج)نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی: نابرابریهای اقتصادی، اجتماعی جنبه های وسیعی دارد، نابرابریها در توزیع منابع مادی، نابرابری در قدرت، نابرابری در حیثیت، نابرابریهای جنسی و نژادی را شامل میشود.
نابرابری به طور مستقیم منجر به اعتیاد فرد نمیگردد، اما میتواند زمینه ساز فقر و مشكلات عاطفی گردد. از این رو، به طور غیرمستقیم عاملی در گرایش افراد به اعتیاد مواد مخدر محسوب میشود.
د)نقش محیط جغرافیایی و محل سكونت: نقش محیط جغرافیایی شهر، و نیز محل سكونت در گرایش افراد به اعتیاد نقش بسزایی دارد. غالب افراد معتاد در مناطق حاشیه ای و مناطق قدیمی كه دارای كوچه های پر پیچ و خم و خانه های مخروبه میباشند، زندگی میكنند. واقعیت این است كه محیط های آلوده میتوانند زمینه مساعد برای ارتكاب به جرم و اعتیاد را ایجاد نمایند. در این گونه مناطق كه اغلب مناطق فقیرنشین میباشند، امكانات رفاهی و مراكزی مانند سینما، پارك و امكانات رفاهی كمتر وجود دارند و جوانان برای گذران اوقات فراغت خود به اجبار به طرف اعتیاد كشانده میشوند. از سوی دیگر، غالباً اینگونه مكانها از طرف نیروی انتظامی كمتر نظارت میشوند. همچنین اغلب روستاییان و مهاجران خارجی در محله های قدیمی، شلوغ و مخروبه ها كه از مراكز شهرها به دور هستند اسكان مییابند و به دلیل آنكه این افراد، اغلب شغلی ندارند و در بین مردم شناخته شده نیستند، خیلی راحت و بهتر می توانند به توزیع مواد مخدّر و در نهایت، مصرف آن روی آورند.
ه)نقش دوستان ناباب : تقریباً در ۶۰ درصد موارد، اولین مصرف مواد به دنبال تعارف دوستان رخ میدهد.
ارتباط و دوستی با همسالان مبتلابه سوء مصرف مواد، عامل مستعدكننده قوی برای ابتلای نوجوانان و جوانان به اعتیاد است. مصرف كنندگان مواد برای گرفتن تأیید رفتار خود از دوستان سعی میكنند آنان را وادار به همراهی با خود نمایند. گروه همسالان، بخصوص در شروع مصرف سیگار، بسیار مؤثرتر است. بعضی از دوستیها صرفاً حول محور مصرف مواد شكل میگیرد.
*راهكارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه عوامل اجتماعی
▪ایجاد روحیه امر به معروف و نهی از منكر و همدلی بین مردم، به نحوی كه در مواقع دیدن توزیع مواد مخدر در جامعه، مسئولان را در جریان امر قرار دهند.
▪ارتقای فرهنگی افراد جامعه از طریق ارتقای سطح آموزش.
▪تلاش صداوسیما برای بیان عواقب اعتیاد به مواد مخدّر از طریق ساختن فیلم، میزگرد، جلسات مشاوره ای و... .
▪نمایش دادن فیلم ها و سریال های سازنده كه رابطه دینداری و دوری از اعتیاد را مشخص می سازد.
*6- شیوه های تهاجم فرهنگ غربی و وظیفه نخبگان نسبت به آن چیست؟
1- غربیها هر جا توانستند بنیانهای فرهنگی واعتقادی ما را نشانه گرفتند و آن را به قصد از بین بردن، هدف قرار دادند، امام خمینی(رض) می فرماید:" آنان (دشمنان )مرزی جز عدول از همه هویت ها وارزش های معنوی والهی مان نمی شناسند" ونیز فرمودند " ما چه بخواهیم وچه نخواهیم صهیونیست ها وآمریکا و شوروی در تعقیب مان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند "غربی ها با گماشتن رضاخان و تقویت او و نیز گذاشتن روشنفکرهای وابسته به غرب در کنار او، فرهنگ خودشان را بر ما تحمیل کردند، برخی وزراء و نخبگان ایشان عامل غرب برای دگرگون کردن فرهنگ کشورمان بودند و هر چه توانستند کردند همانند کشف حجاب و فشار بر روحانیون و زدودن حضور روحانیون از کشور.
2- فرهنگ غرب، فرهنگ تهاجم است هر جا وارد شود هویت ملت را از بین میبرد، فرهنگ غربی فکرها را مادی می کند، هدف را صرفاً تامین زندگی مادی میداند و پول و ثروت آرمانهای بلند آن است و از طرف دیگر نسبت به ارزشهای الهی و معنوی بی اعتناء است.
3-از خصوصیات فرهنگ غربی، عادی سازی گناه است، گناهان جنسی را عادی میکند، حتی تا جایی پیش رفته که همچنس بازی را یک ارزش تلقی میکند.
4- غر بی ها شیوع مواد مخدر را به تدریج در بین مردم رواج دادند، اولین بار انگلیسی ها تریاک کشیدن را در بین مردم ما رواج دادند والا مردم ماتریاک کشیدن را بلد نبودند.
نتیجه : باطن فرهنگ غرب1- نسبت به دین منفی گرا میباشند و دین را یک امر شخصی میدانند و فقط بخش کوچکی از زندگی فرد را که عبادت وراز و نیاز با خداست در بر میگیرد و دارای کمترین ارتباط با زندگی سیاسی واجتماعی است 2- سبک زندگی مادی ومصرف گرایانه وتجملی دارند 3- نگاه شهوت آلود(مسائل جنسی و لذت های مادی)4- گناه آلود 5- هویت زایی از ملت ها 6- ضد معنویت و دشمن معنویت(دوره غفلت شدید از خداوند و نیازهای معنوی و متعالی انسان) است7- خواست انسان محور همه چیز است و هیچ کس حتی خداوند محدود کننده او نیست(آزادی مطلق و