مقدمه :
انسان پنج ساحت شخصیتی دارد شامل:
1- ساحت عقیدتی ومعرفتی (دانش ها– ظن ها- باورها – ا طمینان ها – یقین ها - -تردید ها و... )
2- ساحت احساسات وعواطف وهیجانات (دوستی ها – عشق ها وامیدها – دشمنی ها – لذّت ها – درد ها – خوشایند ها- بد آیندها - خشم ها– خشنودی ها– شادی ها– رضایت ها – استرس ها – ترس هاو...)
3- ساحت ارادی ویا خواسته های ما :چیز هایی که می خواهیم در زندگی باشد ودر زندگی نیستند
4ـ ساحت گفتار
5- ساحت کردار(سه ساحت 1و2و3درونی است چون کسی غیر از خود شمااز آن خبر ندارد وساحت 4و5 بیرونی است که در بیرون نشان داده می شودودیگران از آن خبر دارند )با این ساحت ها می توانیم سبک زندگی فرهیخته ای داشته باشیم البته در صورتی که این ساحت های پنجگانه با هم هماهنگی وسازگاری داشته باشند ، این ساحت ها زنجیر وار روی یکدیگر تاثیر می گذارند مثال : من تشنه ام (ساحت اول)من از تشنگی رنج می برم (ساحت دوم )می خواهم تشنگی را از خود دور کنم (ساحت سوم)به زبان می آورم که خیلی تشنه ام (ساحت چهارم )وبلند می شوم آب می آورم ومی نوشم (ساحت پنجم)مثال دوم: من اعتقاد دارم دوست خوب برای زندگی مفید است (ساحت اول )دوست خوب باعث شادی ونشاط من در زتدگی می شود (ساحت دوم ) اراده می کنم با سعی وتلاش ودقت دوست خوب راانتخاب کنم(ساحت سوم) در گفتارمن تاثیر از دوست خوب کاملا مشخص است (ساحت چهارم) در رفتارمن تاثیر پذیری از دوست خوب کاملا خود را نشان می دهد(ساحت پنجم) بنابراین اگر بخواهد گفتار وکردار تغییر کند وعوض شود ابتدا باید ساحت های درونی تغییر کند . در بقیه زمینه های عقیدتی وسیاسی واجتماعی وفرهنگی نیزروند به همین شکل بالا می باشد
*نکات مهم در ساحت اوّل - عقیدتی ومعرفتی
1-باورها و دانش ها و واقعیت هایی که به زندگی ما ربط پیدا می کند و برای زندگی ما مفید است دنبال آن برویم ویاد بگیریم مثلاچه کتابی را بخوانم وچه کتابی را نخوانم ،بایدبه آنچه که مربوط است به سلامت بدن ، ذهن ، نفس وروح که ربط مستقیم در زندگی مادارد توجه ویژه داشته باشیم امام علی (ع)می فرماید: " اَنفَعُ المَعارف مَعرفَه النّفس " سودمند ترین دانش ها معرفت نسبت به خویشتن است ،بنابراین علومی که بیشتر "خود "ما را بشناسد برای ما ضروری وواجب است واز باورهایی که به ما ربط پیدا نمی کند بپرهیزیم و"حکمت بمن چه" را سرلوحه زندگی مان قرار دهیم، درپی علمی نرویم که نمی توانیم یاد بگیریم ویا یک سری کارهایی را نمی توانیم بکنیم به سراغ آن نرویم ویا چیزهایی که نمی توانیم در زندگی تغییر دهیم دنبال آن نرویم مثل این است که بُزی بخواهد با شاخش کوهی را جابجا کند واین نشدنی است جز اینکه شاخ خودش را می شکند. چرا باید اینگونه در زندگی عمل کنیم ، چون دانسته هاوواقعیت های جهان زیاد ونامحدود است اما عمر ما محدود است واز طرف دیگر چون انسان هستیم محدویت داریم ،علم من ،دانایی من وتوانایی من محدود است بنابراین باید دانستی هایی که با عمر محدودبرای زندگی ضروری است یاد بگیریم
2-هیچ چیز را باور نکنیم مگر اینکه آن را آزموده باشیم ویا لوازم آن را آزموده باشیم سقراط به این اصل معتقد بود وگفت " تا یک سخن راخودتان نیازمودیدویا لوازم آن را آزمون نکردید قبول نکنید بنابراین تقلید مُد، زندگی را خراب می کند این سبک زندگی را به واقع نگری (رئالیسم) تعبیرمی کنیم که بجای عقیده گرایی (ایده آلیسم) است
3-باورهایی که ناشی از تعمیم های شتاب زده هستند هرچه در زندگی ماکمتر باشند زندگی شیرین ترمی شود وچه بسا اگرتعمیم شتاب زده نباشد زندگی بسیار عالی خواهدبود مثال یک نفر می گوید دوست به انسان خیانت نمی کند ونفر دوم می گوید دوست به انسان خیانت نمی کند ونفر سوم می گوید دوست به انسان خیانت نمی کند پس نتیجه می گیریم هیچ دوستی خیانت نمی کند (این معنای تعمیمِ شتاب زده است )اما وقتی می بینیم دوستی خیانت کرده شاخ در می آوریم و دچار درد ورنج می شویم وآرامش وآسایش را از دست می دهیم یا مثلا نفر اول می گوید اصفهانی ها ناخن خشک هستند نفر دوم هم می گوید اصفهانی ها ناخن خشک هستند نفر سوم می گوید اصفهانی ها ناخن خشک هستند نتیجه گرفته می شود که همه اصفهانی ها ناخن خشک هستند که این را " تعمیم شتاب زده " می نامند این موارد در زندگی زیاد است که باعث بدبختی های زندگی است .
تعمیم شتاب زده هم در جهت مثبت وهم درجهت منفی نباید محور زندگی ماباشد بلکه باید با احتیاط عمل کرد مثل اینکه روی زمینی که دارای "مین" است راه می رویم باید طوری حرکت کنیم که پاروی مین نگذاریم .
*نکات مهم درساحت دوّم احساسات وعواطف وهیجانات
تفاوت این سه واژه، عواطف دایره بزرگ تر از احساسات است واحساسا ت کوچکتر از عواطف وهیجانات کوچک تر از احساسات است
سه اصل مهم که در این ساحت باید توجه شود
1- عشق به آرمان ها: اگرعشق به آرمان ها در زندگی فراموش شود زندگی فردی واجتما عی تباه می شود
آرمان چیست ؟ افلاطون سه آرمان را مطرح می نماید که بعنوان ستون خیمه روح است
الف : حقیقت (راستی ) : طوری زندگی کنیم هرچه عقیده صادق است وارد ذهن کنیم وهرچه عقیده کاذب است از ذهن دور کنیم ،اگر عقیده ای ،دلیلی سودمندی برای وجود ما ست آن را بپذیریم واگر عقیده ای ،دلیلی برزیان وجود ما است نپذیریم واگر عقیده ای نه سود ونه زیان وجودی برای ما دارد آنچه که ازاین دو باعث آرامش ما می شود آن را بپذیریم
ب: خیر (درستی ) : عشق ذاتی انسان ها گرایش به خوبی است حتی جنایت کارترین انسانها در عالم انسانی در اعماق وجودشان گرایش به خیر وخوبی دارندوسعی انسانها در خوب وخوب تر شدن است
ج: جمال یا زیبایی : زیبا یی روحانی مهمتر از زیبایی جسمانی است ،زیبایی روحانی در حقیقت وخیر این است که ما "خودمان خوب" شویم اماعشق به جمال ،جمالی که خودمان نمی توانیم واجد آن باشیم بلکه عاشق آن می شویم مثال گُل که رنگ ،بو ، آرایش گلبرگ آن ،لطافت وظرافت آن دلرباست از این زیبایی لذّت می بریم اما مثل گُل نمی شویم در رابطه با خدا هم که عاشق می شویم اینچنین است
2- شفقت به دیگران (انسانها):شفقت یعنی خیر خواهی بدون محاسبه ، خیر خواهی بدون دفتر وحساب، خیر خواهی که دنبال پاداش نیستیم
برخی از انسان به مراتبی از اخلاق انسانی دست می یابند که شفقت آنها از انسان لبریز می شود وحتی نسبت به حیوانات وگیاهان وحتی جمادات شفقت خود را نشان می دهند
بهترین داستان برای ذکر عملی این صفت داستان امام علی (ع ) وحضرت فاطمه زهراء (س)و امام حسن وامام حسین (ع)است در موقعی که روزه دار بودند موقع افطار فقیری در می زند وآنها تمام افطار را به فقیر می دهند ودر شب دوّم مسکینی در می زند بازآنها تمام افطاری را به مسکین می دهند ودر شب سوّم یتیمی درمی زند بازآنها تمام غذا را به یتیم می دهند تعبیر قرآن کریم این است " لا نُرید مِنکم جَزاء ولا شکورا " آنهاهیچ پاداش و هیچ سپاسگزاری را از دیگران نمی خواهند عارفان می گویند " لئیمان (افراد پست )از طعام(از غذا خوردن) لذّت می برند وکریمان (افراد بزرگوار )از ا طعام (غذا دادن)
عشق به آرمان ها باعث عشق به دیگران (انسان ها)می شود
3-امید: امید را باید از بیرون قطع کرد وبه آنچه در درون ما است امید داشته باشیم
در زندگی در سه موردباید قطع امید کرد
الف : امید به معنای خاص در زندگی راباید فقط از خدا داشت نه غیر از او،که در قالب دعا ودرخواست است (ادعونی استجب لکم ) اگراز دیگران بخواهیم که بر قوانین هستی ونظام تکوین مداخله داشته باشند کاربیهوده ای است وباید قطع امید گردد مگر آنهایی که از جانب خداوند این اجازه وقدرت را دارند مثل پیامبران وامامان
پنج توصیه اخلاقی امام علی (ع)
الف : هیچ کدام از شما به هیچ موجودی امید نبندد مگر به خداوند
ب: از هیچ چیز نترسید مگر از گناه خودتان که شما را خاکستر می کند.
ج: اگر از شماسئوالی کردند که نمی دانید، شرم نکنید بگوئید نمی دانم.
د: هرچه نمی دانید ، شرم نکنید از دیگران بپرسید
ه : شما را توصیه می نمایم به پشتکار که مثل سر به بدن است،اگر ایمان همراه پشتکار نباشد فایده ای ندارد
ب: قطع امید نسبت به همه انسانهایی که در موضع کمک به شما می خواهند باشندمثال : می خواهم خانه ای بخرم دوستم می گوید 30میلون تومان کمک می کنم ،ویکی از برادرانم می گوید 60میلون تومان برای شما وام می گیرم ،خواهرم می گوید طلا را می فروشم اما هنگامی که خانه را قولنامه کردم هر کدام ازاینها عذری می آورند وآن چیزی که مطرح بود محقق نمی شود .باید بدانیم جهانی که در آن زندگی می کنیم جهان بی قراری است نه جهان ثبات ،رفیق یا برادر یا خواهر اگرقولی داده باید بپذیریم که جهان ،جهان بی قراری است سقراط می گوید هیچ چیز را جدی نگیرید چون طالب ثبات می شوید در حالی که جهان دائم در حال تطور وتحول است
*نکاتی مهم در ساحت سوّم ساحت ارادی یا خواسته های ما
1- خواسته های ما باید معطوف به زمان "حال" باشد ،تنها بدن ما است که در حال زندگی می کند ، اما ذهن وروان ما به ندرت در زمان حال زندگی می کنند انسان در 24 ساعت 18 و19 ساعت در گذشته و آینده زندگی می کند، زندگی در گذشته بعضا آه وحسرت واندوه وافسردگی را بهمراه دارد ای کاش فلان کار را می کردم ،ای کاش فلان زمین ومغازه را می خریدم واگر به آینده معطوف شود دچار شیفتگی رویا وخیالات وخیال پروری می شویم که جزء عواطف منفی است .امکان استفاده از حال فقط به قطع استفاده از گذشته وآینده آمکان پذیر است
مثال: حال، آشیانه (لانه ووطن )ما است باید به قدر ضرورت از آشیانه بیرون آئیم واز آن بهره ببریم وقتی از آشیانه بیرون می آئیم وبه گذشته می رویم وبرای حال باید درس آموزی وعبرت آموزی کنیم (امام علی (ع) : خُلّف لَکُم عِبَر مِن آثار الماضِیین لِتَعتَبَروابِها )باید گذشته باعث عبرت ما قرار گیرد. وقتی از آشیانه بیرون آئیم وبه آینده می رویم مثلا به ماخبر دهند فرزندتان مریض است وباید فردا عمل جراحی شود و10 میلیون تومان هم خرج دارد وپول هم ندارم باید به آینده مراجعه کنم به قدر ضرورت ببینم از چه کسی می توانم قرض بگیرم ویا از چه طریقی دیگر امکان تامین این پول وجود دارد
به کنفوسیوس در زندان گفتند فردا(آینده) اعدام می شوی اما به دوستش گفت بیا این پروانه ای که نشته ببین که چقدر زیباست(حال)
در مثال بالا که گفتم بچه باید عمل شود اگر چه ناراحتیم اما اگر در داخل ماشین موسیقی گذاشته شده ویا مناظر دور واطراف که بسیار زیباست بایداز آن لذّت ببریم انسان باید مانند" دما سنج "وضعیت حال را نشان دهد لحظه خنده ،خنده لحظه گریه ،گریه لحظه لذّت ،لذّت ولحظه غم ،غم باشد
2- خواسته هایی داشته باشیم که با قوانین حاکم بر زندگی منافات نداشته باشد که به پنج مورد مهم این قوانین اشاره می شود
الف : مطلوب هایی که در زندگی اجتماعی بصورت فردی می خواهیم(اراده) قابل جمع با هم نیستند مثل اینکه قدرت ،ثروت، جاه ومقام ،شهرت ،محبوبیت ،علم ،حیثیت و...اینکه گمان کنیم به همه اینها می توانیم دست پیدا کنیم اشتباه بزرگ است وزندگی را تیره وتار می کند ، نمی توانیم همه راهدف قرار دهیم بلکه یکی را هدف قرار می دهیم وبقیه ممکن است بصورت نتیجه خودرا نشان دهد
مولوی می گوید یک کشاورز تمام تلاش خودرا روی زمین انجام می دهد تابه هدف اصلی که گندم است دست یاد بالطبع نتیجه فرعی که کاه هست به طورطبیعی فراهم می شود
یک کسی هدف اصلی او در زندگی علم است ،ممکن است به هدف های فرعی مثل ثروت ،جاه ومقام ،حیثیت اجتماعی و... برسد واگر هم احیانا نرسید در زندگی ناکام نیست چون هدف اصلی او کسب علم بود انیشتن شیفته علم بود(هدف اصلی) اما به برخی ازنتیجه ها چون شهرت ،آبرو،ثروت،حیثیت و... دست یافت
مطلوب های اجتماعی جمعی مثل نظم ،رفاه ،امنیت ،عدالت ، آزادی ،پیشرفت و...مانند مورد بالا که اشاره شد قابل جمع با هم نیستند
ب: هیچ وقت نباید خواست ما این باشد که همه انسانها مثل من باشند،عقاید، احساسات ، فکر سیاسی واجتماعی آنها مثل من باشد بهمین منظور بزرگترین جنایت برای کسانی بود که تصمیم گرفتند مردم را مثل خودنمایند مانند هیتلر در آلمان ،موسولینی در ایتالیا،فرانکو در اسپانیا ،و...اینها می خواستند تمام آدم ها مثل قرص آسپرین که از کارخانه در می آید همه یکسان باشند در حالی که جهان رنگارنگ ومتنوع است ،انواع واقسام پرندگان ،حشرا ت،پروانه ها ،حیوانات ،گیاهان ،جمادات ،انسان ها وهیچ چیز در جهان هستی وهمچنین عالم انسانی یکسان نیست
ج: هیچ گاه نخواهید به گونه ای زندگی کنیدکه رضایت همه مردم را جلب کنید
امام علی (ع) رضایت همه مردم هدفی است که هیچکس به آن نمی رسد
کاری که انجام می دهید عده ای خوششان می آید وعده ای بدشان می آید در این صورت دچار سر گردانی اخلاقی می شویم، در این حالت سبک زندگی ما چگونه باید باشد؟ دو راه حل وجود دارد 1- فقط وفقط براساس عقل ووجدان اخلاقی وسنخ روانی خودمان عمل کنیم (به صداقت طبع عمل کردن)در این صورت به رضایت دیگران توجه نمی کنیم 2- حال که رضایت همه مردم را نمی توانیم تامین کنیم ،رضایت کدام دسته مردم را می توانیم تامین کنیم وبرای آن تلاش کنیم فیلسوفان یونان باستان این توصیه را دارند
د: هیچگاه زندگی معصومانه را نخواهید ،انسان چنان ساخته نشده که خطاء نکند، لازمه خطاء نکردن علم به همه چیز است که ما نداریم، خطا ها مختلف است به مثالها دقت شود در طلا فروشی اگروزن یک ذره کم باشد ایراد می گیریم در خرید هندوانه اگر 200گرم هم کم باشد ایراد نمی گیریم در سازمان هوا وفضای ناسا یک دقیقه تاخیر خسارت شدید دارد اما در همایش که با 20 دقیقه تاخیرشروع می شود برای ما مهم نیست خطا برای افراد با توجه به مراتب شخصیتی متفاوت است
اگر خطاء در زندگی هست باید به تدریج آن را بر طرف کرد مثلا کسی که در روز 20 سیگار می کشد باید به تدریج آن را برطرف کند یعنی هر روز یک سیگار را کم کنیم در این صورت بدن ما بهتر جواب می دهد
ه : هیچ وقت نخواهید کاری که انجام می دهید آثار ونتایج ناخواسته نداشته باشد چون تمام کارهای ما آثار ونتایج ناخواسته دارد همه خوبی ها بواسطه عمل شما نیست وهمه بدی ها هم بواسطه عمل شما نیست مثال یک شخصی ،شخص دیگری را شدیدا تنبیه می کرد وشدیدا گریه می کرد در همین موقع گره ای که در زبان داشت رفع شد وبعد ترانه خوان بزرگی شد ودرآمد زیادی کسب می کرد، آن کسی که تنبیه کرد گفت 10درصد ازدرآمد تان را باید به من دهیدچون من باعث باز شدن گره زبان شما بودم
*نکات مهم در باب ساحت چهارم ساحت گفتاری
ویژگی گفتار ما باید دلسوزانه ،مهربانانه ،ارشادی ،منطقی ، هدایتی ،خیر خواهانه و...باشد واز گفتاری که حاوی دروغ ،غیبت ،تهمت ، سخن چینی ، مسخره کردن باشد، وبیشتربی پایه واساس وسَبُک است باید پرهیز کرد
اصل در زندگی بر"سکوت "باشد نه گفتار،چون سکوت انسان را آرامش می دهد ،اساسا در معارف دینی وسیره عملی پیامبران الهی وامامان معصوم ونیز دانشمندان وعارفان وروان شناسان سکوت برسخن گفتن ترجیح دارد،پیامبر اکرم (ص)فرمود : " با سخن گفتن زنگار بردل من می نشیند ومن بعداز سخن گفتن 70 بار استغفار می کنم " با توجه به اینکه سخن پیامبرغیبت وتهمت واستهزاء واز این نوع سخن ها نبود وهمه ا رشاد ،هدایت وپند ونصیحت و...بود اما طلب استغفار می کند پس هرچه سکوت باشد بهتر است در قدیم علامت فرزانه بودن را سکوت می دانستند نه حرف زدن ، ریشه مشکلات اجتماعی ما از سخن گفتن های بی مورد است
شمس : سخن گفتن جان کندن است و سخن شنیدن جان پرور است
مولانا : اگر کسی به حقیقتی رسید، برای شفقت باید به انسان ها بگوید والّا باید سکوت را ترجیح دهد
کنفوسیوس می گوید : همه ظلم ها که اتفاق افتاده از کلمات است
عرفا می گویند سکوت بصیرت انسان را زیاد می کند ،انسان هرچه خاموش تر باشد واقعیت جهان را بهتر درک می کند ودرد ورنج ها در زندگی ناشی از بی بصیرتی است
بنابراین اصل بر سکوت است ولی به حد ضرورت باید سخن گفت ، فرزانگان علامت فرزانگی شان در سکوت است نه در سخن گفتن
در سخن گفتن به دو قسمت باید توجه شود 1- خود سخن 2- مفاد سخن یا فعل گفتاری
مفاد سخن یا فعل گفتاری ما به پنج صورت است
1ـ فعل گفتاری اخباری : گفتار ما از گذشته ،آینده ، حال ،طبیعت ،ماوراءالطبیعه،حیوانات ،گیاهان و...خبر می دهد چه خبرهای صادق(واقعی) وچه خبرهای کاذب(غیر واقعی)
2- فعل گفتاری تحریکی : با سخن گفتن ، مخاطب را به کاری در آینده (حتی یک ثانیه یا یک دقیقه بعد)سوق دهیم این کار را نکن ،این کار را بکن ،آفرین بر تو....الفاظی در قالب امر،نهی،توصیه،تهدید،تشویق ،خواهش ،دعا،نفرین و... در تمام این موارد مخاطب تحریک می شود
3- فعل گفتاری التزامی: خودم کاری را در آینده ملتزم می شوم که انجام دهم ،قول می دهم فردا کتاب را بیاورم
4ـ فعل گفتاری وصف الحالی: احساسات ،عواطف وهیجاناتی در شما ایجاد می کنم مثلا با معذرت خواهی رنجیده گی شما رااز بین می برم، با تسلیت گفتن ،احساس همدردی را منتقل می کنم، با تبریک گفتن احساس شادی را منتقل می کنم
5- فعل گفتاری ایجادی: با گفتار کار ایجادی می کنیم مثل خداوند که می گوید بِشُو فورا می شود "اِذَا اَرادَ الشّیء کُن فَیَکُون " ما با گفتار کارخدایی می کنیم مثلا در بیمارستان قبل از تولد بچه اگر بگوئم حسن اشتباه است وبا تولد بچه وقتی اسم اورامی گذاریم حسن درست است وواقعیت دارد ،از آن زمان کاری ایجاد ی کردیم
یا در مراسم ازدواج یک دقیقه قبل از خواندن خطبه عقدآن مردهمسر تو نیست اما یک ثانیه بعد از خطبه عقد، همسر تومی شود این کار را ایجادی می گویند
نتیجه : اگر بخواهیم سکوت را بشکنیم وفعل گفتاری داشته باشیم این پنج کاررا باید انجام دهیم
1- در گفتاراخباری ،تحریکی ،التزامی ،وصف الحالی ،ایجادی چه چیز بگوئیم که باعث کاهش درد ورنج در دیگران شود وحتی الامکان لذّت را افزایش دهد
*نکاتی مهم در ساحت پنجم ساحت کردار:
1- کردار ماباید معطوف به لذّت بردن هرچه بیشتر دیگران وکاهش درد ورنج از آنها باشد
تفاوت درد با رنج : درد آزردگی بدن است ولی رنج آزردگی بدن نیست بلکه آزردگی روح است مثلا دست کسی لای درب قرار می گیرد (دردآزردگی بدن)است ولی شرم(رنج) آزردگی بدن نیست
ما در مناسبات با دیگران می خواهیم دردبه آنها نرسانیم در حالی مهمتر این است که رنج به دیگران نرسانیم شاعر عرب می گوید " اگر با نیزه (درد)زخم بزنید روزی التیام می یابد اما اگر با زبان(رنج) زخم بزنید التیام نمی یابد"
2- یکی از دلائلی که به رنج باید بیشتر اهمیت داده شود این است که زخم درد رادر بدن خود مشاهده می کند پس زودتر التیام می یابد ولی رنج را چون دیگران نمی بینند ممکن است مزمن گردد
چیزی که در نگاه دیگران قرار گیرد مزمن نمی شودمثلا می گویند چرا دستت را بَسته ای می گوییم لای در رفته است چیزی که در نگاه دیگران قرار نگیرد مزمن می شود مثلا آزرده دلی را کسی نمی بیند بنابراین ممکن است مزمن شود
3- برای خود ودیگران موجبات لّذت هرچه بیشتررا فراهم کنیم واز طرفی موجبات درد ورنج را کاهش دهیم بهترین سفره ، بهترین احترام ،بهترین سخن ، بهترین غذا و...ممکن است ما بهترین موجبات لذّت را فراهم کنیم اما فرد به جهت اینکه مادرش مُرده ویا فرزندش در بیمارستان است لذّت نبرد چون لذّت یک امر درونی است
4ـ من اگر بخواهم موجبات لذّت کسی را فراهم کنم ودرد ورنج را کاهش دهم باید اطلاعات وشناخت داشته باشم من باید بدانم چه چیزی موجب لذّت وچه چیزی موجب کاهش درد ورنج انسان می شود.
5- برای فراهم کردن موجبات لذّت وموجبات کاهش درد ورنج باید به سنخ روانی افراد (درون گرا – برون گرا- حقیقت گرا –ریاضت گرا – خدمت گرا – انقلابی گرا )توجه کنیم وهمه را بصورت یکسان عمل نکنیم
6- من بیشترین کاری که برای لذّت بیشتر وکاهش درد ورنج کمتر می توانم داشته باشم این است که نگرش آن فرد را تغییر دهیم مثلا فرد با چلوکباب لذّت می برد اما باتغییر نگرش ممکن است از ماست وخیارهم لذّت ببرد
مرحله دوم : صداقت
ساحت های عقیدتی ومعرفتی + احساسات وعواطف وهیجانات + اراده وخواستن + گفتار + کردار اگر انطباق با هم داشته باشند = صداقت
مثلا ساحت اول (عقیدتی)+ ساحت چهارم(گفتار) انطباق داشته باشد = راستگویی
ساحت چهارم(گفتار) + ساحت پنجم(کردار) انطباق نداشته باشد = نفا ق و دوریی
ساحت دوم(احساسات) + سوم(ارادی)+ پنجم(کردار) انطباق نداشته باشد = ریاشکل می گیرد، شما فکر می کنید در اداره که نماز می خواند برای نزدیکی به خدا ست در حالی که برای ترفیع رتبه نماز می خواند .
اگر بین این ساحت ها انطباق نباشد هم به فرد وهم به دیگران لطمه وصدمه شدیدمی زند (بی صداقتی)
علت بی صداقتی 3چیز است
1ـ هیچ وقت از بالا به خودمان نمی توانیم نگاه کنیم ،ساحت های وجودی ما با هم نیستند وسازگاری ندارندما باید بر خود نظارت داشته باشیم که این هنر را نداریم ما هرچه بتوانیم خودرا در آینه وجودی خود درست ببینم زمینه انطباق وسازگاری را بیشتر داریم مثال اگرورودی ما 100 باشد خروجی شخصیتی ما 30 است این اشکال بزرگی است که باید رفع شود
2- ما خیلی دوستار همرنگی با جماعت هستیم زیرا انسان موجودی اجتماعی است.
افلاطون می گوید انسان مدنی الطبع است نمی تواند از جامعه فاصله بگیرد فاصله فیزیکی می تواندبگیرد مثلا 10سال داخل جنگل از مردم فاصله بگیرد اما از جهت روانی نمی تواند فاصله بگیرد واین باعث همرنگی با اجتماع می شود یعنی درون ما با بیرون هماهنگ می شود
عرفا می گویند از همرنگی دیگران (داوری دیگران) باید دوری کرد اگر همرنگی نباشد قدرت ،شهرت ،موقعیت و... را از دست می دهیم
3- امور وراثتی یا امور تعلیم وتربیت مخصوصا دوره کودکی، امور مربوط به سن وتوانایی وهمچنین سنخ روانی دست به دست هم داده ویک ساحت را برای من برجسته می کند که این امر درست نیست وباعث یک بُعدی بار آمدن انسان می شود شخصیت کارتونی (مثل پینوکیوکه دماغ آن فوق العاده درشت است )
ج: آهستگی وطمانینه در کردار: باتمام وجود در یک کا رباشیم مثلااگر غذا می خوریم فقط به فکر غذا باشیم ، اگر عبادت می کنیم فقط به فکر عبادت باشیم
سرعت عمل بد نیست اما عجله کردن بد است(هم پوشانی چند کار با هم ) عجله کردن ازناحیه شیطان است چون شیطان در آن واحدچند کار را با هم داشت – غرور- تکبر – مقایسه کردن – اغوای دیگران – سجده نکردن و...
عجله داشتن 3اثر دارد :
1- چند کار را باهم انجام دادن باعث می شود که هیچ کاری را خوب انجام ندهیم
2ـ ساختار جسمانی ،ذهنی وروانی ما دچار فرسایش می شود اریکسون روان شناس رفتار گرامی گوید : ما به جهت اینکه درآن واحد چند کار انجام می دهیم دچار فرسایش روانی می شویم
3- ما اگر چند کار را در آن واحد انجام می دهیم اگر کار جنبه اجتماعی داشته باشدبه طرف مقابل هم ضربه می زنیم مثلا ما در حالی که صحبت می کنیم به پرنده ای که می بینیم توجه می کنیم واین باعث ضربه زدن به دیگری است
*منبع وماخذ: اقتباس از سلسله سخنرانی های دکتر مصطفی ملکیان(14ساعت سخنرانی)