مقدمه:
یکی از سئوالات اساسی و اصلی در زندگی که در حقیقت بزرگ ترین دغدغه انسان ها محسوب میشود " راه و روش درست زیستن "یا به اصطلاح "چگونه زیستن " است چون ما انسان ها فقط یک بار به دنیا می آئیم وفقط یک بار آن را تجربه می کنیم وعمر محدود ما هم کفاف نمی کند که دائما در حال آزمون وخطاء باشیم پس بهتر است که راهی مطمئن را برای خود برگزینیم و چه بسا اگر در تشخیص هدف زندگی و راه وروش درست زیستن آگاهی و شناخت درست پیدا نکنیم و یا احیاناً به خطاء و اشتباه برویم خسارت آن به زندگی فوق العاده زیاد است و به یک معنا می توان گفت عمر ما را به تبا هی می کشاند به این جهت از دیدگاه فیلسوفان بزرگ اخلاق(فلاسفه یونان باستان وفلاسفه جدید ) و همچنین منابع دینی ما انواع و اقسام زندگی را به اختصار مطرح می کنیم امید است عزیزان با مطالعه آن، سبک وروش صحیح زندگی را برگزینند و در زندگی عملی خود آن را پیاده نمایند
1- زندگی خوب
منظور از زندگی خوب آن است که ما به "مطلوب های اخلاقی" دسترسی پیدا کنیم یعنی کننده زندگی در عمل مطلوب های اخلاقی را از خودش نشان دهد بعنوان مثال بجای اینکه تکّبر و غرور داشته باشد در زندگی متواضع یا اصطلاحاً خاکی است، بجای اینکه در زندگی حیله ونیرنگ وتزویر داشته باشد، صداقت که راه نجات ورستگاری است سرلوحه زندگی خود قرار می دهد، بجای بُخل وحسادت اهل سخاوت واحسان می شود
شاخص های زندگی خوب:
1- مردم از شرّ وبدی او از ناحیه دست، زبان، کردار در امان باشند یعنی هیچ اذیت و آزاری به دیگران نرساند
2- مردم به خیر وخوبی او امیدوار باشند یعنی سود رسان و خدمت رسان به مردم در زندگی باشد بدون اینکه توقع پاداش یا مزدی را داشته باشد
3- اگر هزار کار از جانب خود برای دیگران انجام دهد هیچ حساب نمی کند بلکه از کار اخلاقی خود در زندگی لذّت می برد
4- نیاز ها و حاجات مردم را تا جایی که ممکن باشد تلاش می کند برآورده نماید
5- در طلب علم در زندگی هیچگاه احساس خستگی نمی کند و سعی می کند هر روز بر علم و دانش خود بیفزاید تا هر روز در زندگی از نقص های خود کم کند و بر کمالات خود بیفزاید
6- هیچگاه دنبال جاه ومقام، قدرت، شهرت نیست بلکه ممکن است اعمال و رفتار او به گونه ای باشد که خود به خود باعث شهرت و مقام او شود مانند انیشتن وادیسون و...
7- اگر سئوالی را بلد نیست که پاسخ دهد با صراحت می گوید نمی دانم و از این بابت شرم نمی کند و نیز اگر چیزی را بلد نیست شرم نمی کند که از دیگران می پرسد
8- " قاعده زرین زندگی" اینکه با دیگران به گونه ای رفتار کن که دوست داری با تو آنگونه رفتار شود(رفتار اثباتی) و با دیگران آن گونه رفتار نکن که دوست داری با تو آنچنان رفتار شود(رفتار سلبی ) را رعایت می کند
9- هیچ کس را نمی بیند مگر اینکه می گوید از من بهتر است و این شعار را سرلوحه زندگی خود قرار می دهد " هیچ کس نیست که بهتر از دیگران بفهمد
"10 – با آموزش، مطلوب های اخلاقی (محاسن ومعایب اخلاق خوب وبد )را آگاهی و شناخت پیدا می کند و در عمل به خوبی های اخلاقی گرایش، و از بدی های اخلاق تنفّر پیدا می کند
از افلاطون پرسیدند چرا زندگی اخلاقی را "خوب " می گویند پاسخ داد: هرکس اخلاقی زندگی می کند عاشق خوبی ها می شود
2ـ زندگی خوش:
زندگی خوش یعنی بدست آوردن " مطلوب های روانی " یعنی هرکس بتواند در درون خود شاداب وبا نشاط، رضایت باطنی، آرامش، امید، شکفتگی دائمی و... داشته باشد و به اصطلاح درونش همیشه در حالت صلح وآشتی باشد نه اینکه دائما در درون خود دعوا ونزاع .جدال وپیکار داشته باشد بنابراین اگر کسی در درون خودش راضی وخوش باشد بی شک در زندگی بیرونی خوش است
انسان برای تایید مطلب بالا باید به" شهود درونی" خود مراجعه کند، مثلا فرد می بیند اهل نیکی کردن واحسان وسخاوت هست یعنی مطلوب های اخلاقی رادر زندگی رعایت می کند (زندگی خوب) اما در درون انسان شاداب وبا نشاط ودارای آرامش نیست ودائما با خودش دعوا ونزاع دارد واین نشان می دهد که زندگی خوشی ندارد چون درونش بهم ریخته وآرامش در درون ندارد
شاخص های زندگی خوش :
1- داشتن احساسات مثبت مانند شادی ونشاط ورضایت درونی
2- عشق ورزیدن نسبت به خود ودیگران
3- داشتن دیدگا ه واقع بینانه نسبت به زندگی
4- داشتن ارتباط خوب ومفید وسالم با اطرافیان وجامعه،افرادی که منزوی وپرخاشگر ونسبت به اطرافیان ودیگران بی احترامی می کنند، از روان خوبی برخوردار نیستند
5-نداشتن فکر وخیال منفی ، وسواس فکری ، نگرانی وآشفتگی های فکری بلکه داشتن ذهن وفکری آرام
6- داشتن رفتارهای فردی واجتماعی سالم ،افرادی که رفتار ناشایست مثل بی بندوباری ،سرقت ، خشونت و... دارند، زندگی خوشی را دارا نیستند
7-طبق تحقیقات بعمل آمده افرادی که اعتقادات مذهبی ،انسانی واخلاقی بالاتری دارند از بهداشت روانی بیشتری برخوردارند
8- از کسب خبرها وحوداث نگران کننده واسترس زا در زندگی خوداری می کنند
9- باورزش وتغذیه صحیح بر سلامت جسم وقدرت وتوانایی خود تاکید دارند تا در پرتو سلامت جسم موجبات آرامش درون فراهم گردد
10– درخانواده که محیط امنیت وآرامش است ازهرگونه زمینه های برهم زننده آرامش مثل اختلاف، دعوا ونزاع ، اذیت وآزار و... دوری می کنند
3ـ زندگی معنادار:
زندگی معنادار یعنی " آیا زندگی ارزش زیستن دارد "ممکن است کسی زندگی خوب وزندگی خوش (قسمت اول ودوم)را داشته باشد اما به نظرش زندگی ارزش زیستن ندارد وبهمین منظور برای زندگی اش ارزش قائل نیست
سه نظریه برای ارزش زیستن
1- این زندگی مطلقا ارزش زیستن ندارد ،چون می گویند براساس عقلانیت عملی هزینه های زندگی خیلی خیلی بیشتر از فا یده آن است بنا براین باید آن زندگی را متوقف کرد وتصمیم عاقلانه د ر زندگی، تصمیم به خودکشی است پس چرا ما خود کشی نمی کنیم سه دلیل وشرط وجوددارد که مانع آن می شود الف : شجاعت آن را نداریم ب: فکر پدر ،مادر ، فرزند ، همسر و...که داغ بزرگی برای آنها ست ج: فکر آبرو وحیثت خود هستیم ولی واقعیت این است که اگر این سه شرط نباشد برخی از ما فکر می کنیم که زندگی ارزش زیستن ندارد
کسی با " شهود درونی "خود می یابد که وافعا قصدخودکشی ندارد وبا تمام وجود از درون باآن مخالف است در این صورت است که می گوئیم زندگی برای اوارزش زیستن دارد
1- زندگی مطلقا ارزش زیستن دارد یعنی در هر اوضاع واحوالی باید زندگی را ادامه داد وزندگی ارزش زیستن دارد چون فایده اش خیلی خیلی بیشتر از هزینه های آن است (گاندی اعتقاد به این امر داشت )
2- زندگی نه ارزش مطلق زیستن دارد ونه ارزش مطلق زیستن ندارد بلکه بسته به این است که چگونه زندگی کنیم که ارزش زیستن را داشته باشد ویا چگونه زندگی کنیم که ارزش زیستن را نداشته باشد انسان نباید راضی شود که زندگی به هر قیمتی ادامه پیدا کند امام حسین (ع)زندگی از نوع سوم را به ما آموخت یعنی زندگی در هر اوضاع واحوال ارزش زیستن ندارد با هر خواری وخفتی وپستی نمی ارزد که زندگی ادامه پیدا کند (هیهات من الذّله)
3- زندگی مطلوب:
زندگی مطلوب هر سه ویژ گی زندگی خوب ،خوش ، معنادار را باید دارا با شد یعنی کسی که در زندگی "مطلوب های اخلاقی "و"مطلوب های روانی"را در عمل رعایت می کند وبرای زندگی "ارزش زیستن "قائل است دارای زندگی مطلوب می باشد
4ـ زندگی حکیمانه یا فرزانه وار :
الف : حکیم آنچه برای گذران زندگی مطلوب لازم است "بداند" دنبال "دانستن" آن می رود ویا آنچه که برای شغلش باید بداند به دنبالش می رود وعلمی که برایش سودمند ومفید نیست ویا علمی که مشکلی از مشکلات را حل نمی کند به دنبال آن نمی رود بهمین خاطر تاریخ دان باید به دنبال تاریخ ،فیزیک دان بدنبال فیزیک ،پزشک به دنبال علم پزشکی و...باشد ودر غیر این صورت خسارت بزرگ به همراه دارد
ب: حکیم آنجه را که می داند بدان "عمل "می کند ،در زندگی عملی خودش مقید است به همه دانسته های خود عمل کند مثال : وقتی سقراط فیلسوف وحکیم بزرگ به زندان محکوم می شود بحث فرار ورشوه ومسائل دیگر مطرح می شود تا موجبات رهایی از زندان فراهم گردد اما سقراط می گوید" من نمی توانم بر خلاف دانسته های خود عمل کنم"
اگر سقراط با راه های مختلف از زندان فرار کرده بود امروز می توانستیم به او فیلسوف بگوئیم (چون دانسته های فراوان داشت ) اما حکیم نمی توانستیم بگوئیم چون به دانسته های خود عمل نکرد
شاخص های زندگی حکیمانه
1- شخص در زندگی خود استقلال دارد وبه هیچ وجه به دیگری اتکاء ندارد چون زندگی که انسان بخواهد سربار وانگل وار وبصورت طفیلی باشد با زندگی خوب وزندگی خوش وزندگی معنا دار جور در نمی آید 2- عقلانیت برزندگی او حکفرماست یعنی هر سخنی وهر رفتاری که از او سرمی زند با دلیل وبرهان واستدلال است 3- درجه شخصیتی اوبه میزان عمل او سنجیده می شود هرچه بین دانسته ها وگفتار وکردار او هماهنگی وانطباق بیشتری باشد از رتبه وجایگاه بالا تری در بین دیگران برخوردار است
5ـ زندگی پاک:
درنسیم دانش شماره 57 مفصل از سوی فیلسوفان اخلاقی به آن پرداخته شده لطفا به آن شماره مراجعه ومطا لعه نمایید.
6ـ زندگی آشفته یا حیوانی:
زندگی ای که در آن نه تنها از مطلوب های اخلاقی خبری نیست بلکه ضد آن مثل غیبت ،تهمت ،بی احترامی ،حسادت ،بُخل ،دروغگویی ،دورویی ،فریب و...مطرح است ونه تنهاازمطلوب های روانی خبری نیست بلکه بجای آن دعوا ونزاع ، اختلاف ، اضطراب واسترس ، یاس ونا امیدی ، و... حاکم است واصولاارزش معنا داری برای زیستن قائل نیستند بنابراین می توان گفت در چنین زندگی ،دائما بد اخلاقی وکج رفتاری وخشم وخشونت واختلالات روحی وروانی وعصبی فراوان به چشم می خورد وبرای این دسته ، زندگی فقط درحدعیش وعشرت وخوردن وخوابیدن وفریب وفریب کاری وچاپیدن دیگران ارزش دارد وبه تعبیر قرآن کریم کسانی که به زندگی مادی دنیا راضی شدند وبه آن تکیه کردند(ورَضُوا بِالحَیاه الدّنیا وَاطمَانُوا بها) ویا امام علی (ع)می فرماید : همّت واراده آنها فقط در زندگی ،علفشان می باشد(هَمُّهَا عَلَفُها)
7ـ زندگی دینی:
راه وروشی که خداوند برای زندگی ما معین می کند دین الهی می نامند که این دین نامش اسلام می باشد یعنی تسلیم شدن در برابر خداوند وهمه پیامبران الهی یک دین (اسلام ) را آوردند(اِنّ الّدین عِندالله الاِسلام) وخداوند از پیامبران خواسته این دین را بپا دارند ودر آن تفرقه نکنند(اَن اَقِیمُوا الدّین وَلاتَتَفَرقُوا)سبک زندگی دینی این است که انسان دعوت خداوند ورسول را اجابت کنند تا اینکه زندگی پاک شکل گیرد (یا ایّها الّذین ءامَنُوا اِستَجِیبُوالله وللرّسُول اِذا دَعَاکُم لِما یُحیِیکُم )خداوند از ما انسان ها خواسته با "آگاهی وشناخت ذهنی" که پیدا می کنیم ، ایمان قلبی در اصول دین 1- توحید (مهمترین اعتقاد –پایه واساس دین – همانند روح در پیکره معارف اسلامی ) 2- معاد (زندگی در جهان دیگر –زاد وتوشه سفر آخرت)3- ایمان به همه پیامبران الهی وکتب آنها4 - ایمان به نظام عادلانه جهان (بالعدل قامت السّموات وَالارض)
خداوند در"عمل" از ما خواسته است در زندگی 1- واجبات الهی را مثل نماز، روزه ، حج ،امر بالمعروف ونهی از منکر و...انجام دهیم واز محرمات مثل ربا ،زنا ،شراب ،و...دوری کنیم
1- فضیلت های اخلاقی مثل راستگویی ،سخاوت ، احترام به دیگران ،نیکی به والدین ،رعایت حقوق دیگران و... را داشته باشیم واز رذائل اخلاقی مثل بد زبانی ،حسادت ،تهمت ،بی احترامی به دیگران و...دوری کنیم 3- زمینه های عدالت اجتماعی را در جامعه فراهم نماییم
در زندگی دینی هدف وکمال نهایی "قرب الهی " است بنابراین هر رفتاری که از ما مسلمانان سرمی زند باید برای رضای خدا ونزدیک شدن به او باشد بعنوان مثال نماز ،روزه، حج، احسان ونیکی و...باید به قصد قربه الی الله باشد
عزیزان با بررسی آیات وهمچنین سنّت وسیره پیامبر اکرم (ص)وامامان معصوم(ع)قطعا به این نتیجه خواهند رسید که سبک های زندگی که فیلسوفان اخلاقی مطرح می کنند به صورت جامع وکامل در مکتب وحیانی وجود دارد