زندگی معنوی چگونه حاصل می شود ؟
مقدمه: چرا در زندگی امروزه جهان بشریت وهمچنین جامعه ما اینهمه پرخاشگری ،خشم وخشونت، فریب کاری، ریا وتزویر، تملق وچاپلوسی، افسردگی، دزدی، اختلاس، نارضایتی در زندگی، نارضایتی شغلی ،طلاق عاطفی ،منفعت طلبی ، ارتباط نا مناسب با غیر از خود و... وجود دارد. بزرگ ترین عامل برای بروز این گونه خصیصه هاورفتارها درجوامع نبود سرمایه روانی یا معنویت (خلاء معنویت )درزندگی است که در دهه های اخیر به شدت معنویت در جوامع کاهش یافته است بهمین منطور در این مقاله، مختصرا به این موضوع از دیدگاه فیلسوفان اخلاق پرداخته شد تابا آشنایی بیشتر آن، زمینه های تقویت معنویت را در خود ودیگران فراهم نمائیم.
*تعریف معنویت
چند تعریف برای معنویت ارائه شده است: روشی برای زندگی کردن مطلوب و درست زیستن، معنای درست زندگی، ارزش قائل شدن برای انسان وسایر موجودات واشیاء، ایجاد پیوند وارتباط با دیگران (خدا ،دیگران ،طبیعت)،خیرخواهی ودلسوزی دیگران، دوست داشتن انسان های هم نوع خود با هر رنگ، نژاد، زبان ومذهب.
*سرمایه های انسان
1- سرمایه مادی: منابع مادی وپولی که بدرد زندگی مابخورد مثلا اگر یخچال ما سوخته بتوانیم مجدد خریداری کنیم ویا اگر مریضی پیش آمد ه بتوانیم خود را درمان کنیم
2- سرمایه انسانی: انسان باید در یک حوزه یا چند حوزه مهارت (تخصص)لازم را داشته باشد تازمینه شغل برای اوفراهم شود واز این طریق معیشت زندگی خود را به طور مستقل به پیش ببرد و سربار و انگل دیگران نباشد .
3-سرمایه اجتماعی: اعتبار، آبرو ، حیثت اجتماعی انسان است، آیا مردم اعتماد به او دارند واو را شخصی مفید وموثر می دانند؟ به عبارت دیگر چقدر برای شخصیت او حساب باز می کنند؟
4-سرمایه روانی: ممکن است انسان پول، سرمایه انسانی وسرمایه اجتماعی داشته باشد اما سرمایه روانی نداشته باشد که در این صورت با بروز یک بحران استرس ، شیرازه زندگی او بهم می ریزدپدر ومادر واعضای خانواده همدیگر را دوست دارند اما بواسطه یک بحران (نداشتن سرمایه روانی یا معنویت) موجبات جدایی فراهم می شود.
*عناصر اصلی معنویت
1ـ شفقت ورزی: شفقت به معنی خیرخواهی برای دیگران بدون حساب وکتاب ، خیر خواهی که به دنبال پاداش نباشیم، نیک خواهی دیگران، ودر یک کلام عشق به انسان های دیگر(اروپایی – آسیایی –آفریقایی -آمریکایی) وحتی ممکن است این عشق سرریز شده وبه حیوانات،گیاهان وحتی جمادات برسد
بودا عارف بزرگ می گوید اگر در خیابان راه می روی چیزی جلوی دهان خودبگذار که نکند حشره ای توی دهان شمابرودکه بزاق دهان برایش مضر است.
شفقت جمع همدلی وهمدردی است، همدلی یعنی اینکه من بتوانم دقیقا مثل تو قرار گیرم ویعنی پا جای پای شما بگذارم مثلا قول دادم به کسی که داخل برف ویخ درخیابان منتظر است درحالی که من کنار بخاری جای گرم نشته ام در این صورت حالات آن فرد را ندارم (همدلی نیست )همدلی در صورتی است عین حالات واحساسات آن فرد را داشته باشم. اما همدردی یعنی حال که جای شما قرار دارم درد ورنج شما را احساس کنم مثلااگر با هم به جنگل یا دریا رفتیم و غصه ی پدرومادرش را می خورد، من هم این غصه را با او شریک شوم این را همدردی می نامند مجموع این دو همدلی وهمدردی شفقت راتشکیل می دهد مثلا زلزله ای در سرمای پاییزی که در کرمانشاه آمد ما حالات واحساسات آنها را عینا درک ولمس کنیم همدلی می شود واحساس بی پناهی وسردی هوابرای اعضای خانواده ها را ونیزدرد ورنجی راکه آنها می کشند دقیقا لمس کنیم که این همدردی گفته می شود.
بهترین نوع همدلی وهمدردی افرادی هستندکه جلوی درب اتاق عمل منتظر ند که عمل جراحی بیمار شان چگونه خواهد بود، چون حالات واحساسات مشترک برآنها حاکم است.
2- نوع دوستی: پیامبر اکرم (ص)فرمود : علاقه من به شما مردم (نوع دوستی)از علاقه این مادرپرنده (گنجشک)به بچه اش بیشتر است.
ما نوع انسان را دوست داشته باشیم وفرقی نکند سفید، سیاه مسیحی، یهودی ، بودایی ، مسلمان یا غیر مسلمان باشد به یک معنی ما به نوع بشریت محبت بورزیم صرف نظر از مسلک ومرام ومذهب آنها، همان فرمایشی که امیر مومنان علی (ع)به مالک اشتر داشت وفرمود:اِمّا اَخ لَکَ فِی الدّین واِمّا نَظِیر فِی الخَلقِ، مردم تحت حکومت تو دو دسته اند ، دسته ای برادر دینی تو ودسته ای در خلقت شبیه تو هستند، نسبت به هر دو دسته مهربان ودلسوز باش. ابوالحسن خَرقانی از عُرفا می گوید : هرکس دراین سرا آمده نانش دهید واز دینش نپرسید (نوع دوستی). نوع دوستی چه برای غریبه ها وچه آشنایان یکسان است حضرت سعدی( علیه الرحمه) خیلی روشن وشفاف این فرهنگ نوع دوستی را با ابیاتی کوتاه برای ما تبیین می نماید
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی بدرد آید روزگار دیگر عضو ها را نماند قرار
توکز محنت دیگران بی غمی نشایند که نامت نهند آدمی
ابو سعید ابو الخیر از عارفان می گوید: هرکس را دراین سرا رنجی رسد بر من عذابی است.
در این معانی ومفاهیم وقتی دقت می کنیم احساس همدلی وهمراهی را داریم یعنی هر احساسی که در دیگری هست ما آن را لمس کنیم وبا اوهمراهی کنیم.
3- پیوند ورابطه با دیگران: عنصر مرکزی معنویت، عشق به پیوند ورابطه با غیر از خود است ، معنویت ، انسان را از خود بیرون می آورد و عاشق دیگران می کند خود را کنار دیگران می بیند نه جدا ومنزوی از دیگران
نگاه ما باید سود رسانی وخدمت رسانی به همه مردم باشدهمانند ادیسون که با اختراع برق ، همه را از خدمات خود بهره مند کرد و اختراعات واکتشافاتی دیگر(هواپیما- کشتی- کولر – گاز –واکسن های متعددو...)موجبات سود رسانی به همه مردم شده است.
*چهار بُعد معنوی انسان
1- بُعد متعالی: چرا انسان معنوی رابطه با خدا وراز نیاز با او وهمچنین نیایش وستایش اورا دارد زیرا الف: زبان تشکر از نعمت های فراوان خداکه در اختیار ما قرار داده است ، داشته باشیم ب: محبت خدا را که انرژی بخش دائمی ما انسانهاست در قلب خود تقویت نماییم ج: با یاد وذکر خدا از غفلت ها ودل مشغولی های پر زرق وبرق دنیا دور شویم وباعث آرامش وآسایش خود گردیم(الا بذکر الله تطمئن القلوب)د: از امداد های او همیشه در زندگی بهره مند باشیم(ایاک نستعین)
2-بُعد شخصی
انسان معنوی احساس هویت و خود باوری بالایی دارد، احساس مسئولیت میکند ، اشتباه خود را می پذیرد ودر صدد جبران آن برمی آید، او خود آگاهی به اعمال ورفتار خود دارد ، انسان معنوی می داند کلام ورفتار او تاثیر گذار در دیگران است ونتیجه وپیامد آن را می سنجد، امکان ندارد انسان معنوی سخنی ناپسند بگوید که موجبات خشم وخشونت دیگران را برانگیزد یا امکان ندارد انسان معنوی که ساعت 9 قرار دارد ساعت30/9 در قرار حاضر شود چون طالب تضیع حق وحقوق دیگران نیست. (اوفوا بعهدکم به عهد و پیمان خود وفادار باشید) اصولا کلام وسخن ورفتار انسان معنوی بر اساس لذّت است نه درد ورنج دیگران.
3- بُعد احترام به دیگران (احترام اجتماعی):
احترام به حقوق دیگران (حق والدین،حق معلم،حق همسایگان،حق دوستان،حق همسر،حق فرزند،حق عمومی و...) انسان معنوی به وظیفه مندی خود آگاه وپای بند می باشد بعنوان مثال آب را باز نمی گذارد که ماشین را بشوید. ماشین را دوبل پارک نمی کند. در صف نان رعایت حق دیگران را دارد.در آپارتمان زمینه مزاحمت همسایه ها را فراهم نمی کند. در کلاس درس رعایت احترام کامل به معلم واستاد را دارد.
اساس زندگی انسان های معنوی مهربانی ومهرورزی وعطوفت ودوست داشتن نوع بشر است با هرمرام ومسلک ومذهب همان خصلت اعلی وعالی که خداوند در صدر ومتن ومحتوای 114 سوره قرآن کریم ترسیم فرموده است وصدر نشین همه قرآن بسم الله الرحمن الرحیم است که بیانگر حاکمیت رحمانی خداوند است که مهرورز ومهربان وعطوفت به همه موجودات ازجمله انسان است. انسان معنوی بایدمتصف به صفات واخلاق خداوند باشد تَخَلّقُوا بِاَخلاقِ الله
4ـ بُعد ارتباط با محیط زیست: انسان معنوی با محیط زیست دوستی ونزدیکی دارد ونسبت با او حالت بیگانگی وقهر ندارد ومهرورزانه با طبیعت رفتار می کند بعنوان مثال : درخت می کارد واز آن مراقبت می کند واز این کار لذت می برد. اگر شاخه درختی زخمی شده و تا حدودی قطع شده آن را با پارچه می بندد تا ترمیم گردد ، یا به پای درختان آب می ریزد ، اگر مرغی ویا حیوانی پایش شکسته به مداوای آن می پردازد، آب راخوب استفاده می کند وآن را هدر نمی دهد، باتمام اشیاءخودکار، تلفن همراه، لوازم منزل و...مهربانانه برخورد دارد نه پرخاشگرانه ومخرّب.
انسان معنوی هم نسبت به انسان ها وهم نسبت به اشیاءشفقت ورزی دارد، درخت راقطع نمی کند، آب را اسراف نمی کند، وسائل عمومی را تخریب نمی کند، به اموال دیگران خسارت نمی زند، حیوانات را آزار واذیت نمی کند، آلودگی صوتی وآلودگی محیطی ایجاد نمی کند و...
*ای عزیز اگر این ابعاد چهار گانه ورفتارهای حاصل از آنها در ما نباشد دچار خلاء معنویت هستیم وباید تلاش کنیم جنبه های معنوی را با مصداق های عینی و کاربردی آن رادر خود تقویت کنیم.
*چهار مولفه اصلی معنویت
1- تاب آوری: سه تعریف ازتاب آوری الف: کنار آمدن افراد با اوضاع وشرایط بحرانی ب: فرایند سازگاری با حوادث طبیعی وغیر طبیعی ج: به حالت اول ویا به جای اول برگشتن بعد از یک تجربه سخت ودشوار
تاب آوری خیلی مهم است، زیرا ما در زندگی دائما با حوادث وپیشامد های گوناگون روبرو می شویم وتاب آوری نقش مهمی در سلامت روان ما دارد بعنوان مثال اگر به کسی اتهامی دزدی بزنند واو خود را در خانه حبس کند ودچار تنهایی وگوشه گیری شود وبه تبع آن افسردگی پیدا نماید می گوئیم این فرد تاب آوری نداشته است ویا یک دانش آموزی که نتوانسته نمرات ورتبه خوبی را کسب نماید خودش را ببازد ونسبت به تحصیل بی انگیزگی شدید پیدا کند، میگوئیم این دانش آموز تاب آوری نداشته است یا فردبازاری که در کار خود دچار ورشکستگی شده و همین اتفاق باعث بحران های بعدی در زندگی او مثل جدایی از همسر، فرار ازشهر خود و...شده در این صورت می گوئیم این فرد تاب آوری نداشته است
معنویت باعث تاب آوری می شود هرچه معنویت بیشتر باشد میزان تاب آوری بیشتر است ، انسان معنوی مانند یک کش که حالت ارتجاعی دارد بایددوباره به جای اول خود باز گردد مثلااگریکی ازعزیزترین اعضای خانواده فوت نماید اگر چه غم بزرگی است ولی انسان باید زود به حالت اولیه خودباز گردد
2-خوش بینی: انسان معنوی نسبت به آینده جهان ،خودش ،خانواده ، سازمان کاری اش و...خوش بین است
انسان معنوی چون روحیه قدر شناسی از نعمات را دارد باعث خوش بینی او می شود
شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کفت بیرون کند
3-کار آمدی: بعضی از کارها هست که انجام دادن آن را ما دوست نداریم اما باعث کارآمدی می شود مثل اتوکردن ، پختن غذا ،رانندگی ،سیم کشی برق ساختمان ، مکانیکی ماشین و...را که در زندگی یاد بگیریم ، باعث کار آمدی می شود.
4-امید: درتمام نظام های اخلاقی امید فضیلت محسوب می شود اگر امید نباشد انسان انگیزه پیدا نمی کند پیامبر اکرم (ص)فرمود: اصل امید برای امت من رحمت است اگر امید نبود هیچ مادری فرزندش را شیر نمی داد وهیچ باغبانی درخت نمی کاشت.
امید برای زندگی لازم وضروری است وبه تعبیر پیامبر اکرم (ص) رحمت است وموتور محرکه زندگی انسان است
حضرت موسی (ع)پیر مرد کشاورزی را دید مشغول بیل زدن زمین است از خدا خواست امیدو آرزو را از دلش بیرون کند خداوند درخواست حضرت موسی (ع)را پذیرفت ، دید کشاورز بیل را کنار گذاشت ورفت خوابید حضرت موسی (ع)دو باره از خدا خواست بار خدایا امید را به این فرد باز گردان وخداوند پذیرفت وکشاورز به دنبال کار خود رفت، حضرت موسی (ع)به آن پیر مرد گفت : دو حالت را در شما دیدم یکی مشغول کار بودی و رها کردی وخوابیدی ودیگری دوباره مشغول کار شدی. گفت مشغول کار بودم به خود گفتم در این دوره پیری چه کسی کار می کند وباید استراحت کنی وبی انگیزه بودم وبعد دوباره که مشغول کار شدم به خود گفتم خیلی ها هم سن وسال من هستند اما مدت های زیاد عمر کردند ودر عین حال تلاش کردند که با عزت زندگی کنند . حکمت اینکه خداوندپایان عمر رابرای انسانها مشخص نکرده است برای این است که انسان دائم درتلاش وکوشش باشد الدنیا دارممر ولا دارمقر
*مشخصات انسان معنوی
1-بی اهمیتی ارزش های مادی: انسان معنوی دنبال نفع طلبی نیست بلکه خدمت وسودرسانی به نوع بشر را چه سفید، چه سیاه ، چه شیعه ، چه سنی چه مسیحی و..)سرلوحه زندگی خودقرار داده است .
2- انسان معنوی همه جانبه نگر است: یعنی هم به ورزش ،هم به تفریح ، هم به خانواده ، هم به فیلم نگاه کردن، هم به کار، هم به بازی بافرزند، هم ارتباط باخویشاوندان ، هم راز ونیاز باخدا و...را توجه دارد.
3-انسان معنوی رنج بشر را جزء لاینفک زندگی می داند:خداوند می فرماید لقد خلقنا الانسان فی کبد، بدرستیکه خلقت انسان برای سختی هاست با وجود این از طریقی باید زمینه کاهش درد و رنج را در زندگی فراهم کرد تا اساس لذت که موتور زندگی است شکل گیرد (فرق درد ورنج، درد دررابطه باجسم است ولی رنج مربوط به روح وروان می باشد).
4- انسان معنوی با طبیعت سازگار است: یعنی خودش را با طبیعت وفق می دهد در زمستان لباس گرم و در تابستان لباس خنک می پوشد در زمستان هندوانه وتوت فرنگی نمی خورد چون سازگاری .مطابقت با طبیعت ندارد.
5- انسان معنوی قانع است: و روحیه قناعت ورضایت برزندگی او حاکم است واز حرص وآز که سرطان بزرگ روح وروان است به دور می باشد.
6- انسان معنوی احساس مسئولیت بالایی در مقابل خدا ،خود، خانواده ، جامعه ، طبیعت دارد: وکاری که قبول می کند به شدت احساس مسئولیت می کند و آن را بدون عیب ونقص انجام می دهد .
7- انسان معنوی عاشق آرمان هاست: افلاطون فیلسوف بزرگ یونان باستان به سه آرمان بزرگ برای معنویت اشاره می کند الف - حقیقت (راستی) ب- خیر یا عدالت (درستی)ج- جمال(زیبایی)وزرتشت سه عشق انسان معنوی را در پندار نیک ، گفتار نیک، کردار نیک مطرح می فرماید
8-انسان معنوی خیرخواه ودلسوز دیگران ونوع بشراست: برای او فرقی ندارد آشنا یا غریبه ، ایرانی یا خارجی ، شیعه یا سنّی ، سفید یا سیاه باشد ودر مقابل این عمل خود هیچ چشم داشت وپاداشی را انتظار ندارد.
9- انسان معنوی رابطه وپیوند خوبی با خدا، دیگران ،طبیعت وجامعه دارد: نیز خوشبین ، امیدوار، کارآمد ، رعایت کننده حقوق دیگران ، متحمل وشکیبا در برابرمشکلات وسختی ها و... می باشد.
10-انسان معنوی خصیصه سپاسگزاری دارد: خدمات و نیکی های دیگران را همیشه سپاسگزار است و سعی می کند خود نیز منشاء خدمت و نیکی به دیگران باشد تا بدین ترتیب سرمشق نیکی برای دیگران گردد.
درتهیه وتنظیم این مقاله از سلسله درس گفتارهای دکتر علی صاحبی ودکتر مصطفی ملکیان بهره گیری شده است