چرا با گفتارنیش دار و رفتارخشونت بار به خود و دیگران درد ورنج می رسانیم ؟
مقدمه : در شماره های57-58-59نسیم دانش واین شماره مطالبی است که جزء اخلاق کاربردی درزندگی است که ملموس ومحسوس است وبه آسانی برای انسان قابل فهم ودرک است وانسان بایدآن رادردرون خود جستجو نماید تا به عیب ونقص های خود واقف ومسیر بهتر ومناسب تری را در زندگی برای خود برگزیند ، بانوشتن ومطالعه این مطالب بدنبال آن هستیم که زندگی بهتروشادمانه تری را داشته باشیم به همین منظور توصیه می شود چند شماره قبلی نسیم دانش را مطالعه تا باانواع زندگیِ (خوب ، خوش ، معنادار ، مطلوب ، حکیمانه ، پاک ، دینی ، معنوی ،کامروایانه )بیشتر آشنا شده ودرپرتوآن بهترین نوعِ سبک زندگی را برگزینیم
*تفاوت درد ورنج
اصولا درد مربوط به آزردگی بدن است مثل دستی که لای در قرار می گیرد درد می کشیم ،رنج مربوط به آزردگی روح وروان است مثل شرم وپشیمانی که باعث رنجیدگی ما می شود دراین زمینه مضامینی در ادبیات فارسی موجود است .
نا بُرده رنج گنج میّسر نمی شود مُزد آن گرفت ،جان برادرکه کار کرد
بی شک زندگی توام با دردورنج است خداوند می فرماید" لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فِی کَبَدٍ "(سوره بلد/4 ) قطعا خلقت انسان براساس سختی است " وباتلاش بی وفقه "لَیسَ لِلاِنسان الّا ماسَعَی "(سوره نجم /39 ) باسختی ها بایدمبارزه کرد تا به راحتی هادست یافت " اِنّ مَعَ العُسرِ یُسری" (سوره انشراح /5و6)به درستی که باهر سختی ،آسانی است در این صورت است که ما به مقصودمان در زندگی دست پیدا می کنیم وموجبات شادی ونشاط درونی برای ما فراهم می شود (الوصُولُ فَرَحٌ)
تو کز مِحنَت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
انسان از رنج دیگران متاثرمی شود وابراز همدلی وهمدردی می کند ( حادثه زلزله زده های کرمانشاه ) چرا که اینها علائم انسانیت است وهمین روحیه اخلاقی است که انسان را از سایر موجودات جدا می کند.
همچنین باید بدانیم درد بعد از مدتی ازبین می رود مثل چاقوخوردن ازدیگری، امارنج اثر ماندگار داردمثل آن کینه ای که بر اثر چاقو خوردن درفرد ایجادمی شودوتبدیل به روحیه انتقامجویی می شود .
بقول شاعر عرب: اگربانیزه زخم بزنیدروزی التیام می یابد ،ولی اگر بازبان ،زخم بزنید التیام نمی یابد ونیز در تن درمانی (درد های جسمانی)رشد وپیشرفت علوم بسیار بوده است وپزشکان متخصص در زمینه های مختلف جسمانی فعالیت می کنند اما در روان درمانی(رفع رنج) رشد وپیشرفت به آن اندازه نبوده است
*منشاءدرد ورنج از دیدگاه فیلسوفان اخلاق
در فلسفه اخلاق سه چیز منشاء درد ورنج نسبت به خودو دیگران می شود
1ـنشناختن من درونی :هرکس بایدمن واقعی خود و تصوّری که از خود رادارددقیقا بشناسد یعنی ویژگی ها وظرفیت هایی که در او است آگاهی داشته باشد مثلا الف : نقاط ضعف (گاهی دروغ می گویم ،زود ناراحت می شوم ،روحیه پرخاشگری دارم و...ب: نقاط قوت(همیشه راستگو هستم ،انسان ها را دوست دارم ،روحیه بخشندگی وخدمت به دیگران دارم و...) ج: حد دانایی (برای داشتن بدن سالم باید ورزش کنم ،درزمینه محیط زیست وکمک های اولیه دانش خوبی دارم می توانم یاور دستگا ه های مربوطه باشم ...) د: حد توانایی : در این قسمت فرد سعی می کند از تمام ظرفیت های خوددر راه مثبتی که در پیش گرفته استفاده کند (مثلابا خواندن بیشتر توانایی گرفتن نمرات بالاتر را دارم ، با تلاش زیاد توانایی قبولی در کنکورسراسری را دارم و... ه: نیازها (نیاز به جلب توجه ومقبولیت دیگران، نیاز به خانواده ودوستان ، نیاز به محیط زیست مناسب ) و: مسئولیت پذیری : انسان در طول حیات خود مسئولیت های اخلاقی عمده ای به عهده دارد مثلامن مسئول هستم قوانین خانواده ،مدرسه ،جامعه را رعایت کنم تا آرامش داشته باشم ،مسئول هستم بیشتر بدانم ومطالعه کنم تا در زندگی موفق باشم و... بعبارتی خود را بشناسد وبر اساس ظرفیت وتوان خود عمل کند بنا برضرب المثل "پایت را به اندازه گلیمت دراز کن " اگر اینگونه در زندگی عمل کنیم ضریب رساندن درد ورنج به دیگران بسیار اندک می شود .
اما اگر بخواهیم براساس تصوّری که دیگران از من دارند زندگی خود را تنظیم کنیم (زندگی مطابق میل دیگران)منشاء درد ورنج خواهیم شد بعنوان مثال من در خیابان مشغول قدم زدن هستم فقیری می آید، من براساس ویژگی خودم که آشنایی دارم هزار تومان کمک می کنم که با این روحیه هم زندگی خوب دارم (چون مطابق باروحیه اخلاقی خود عمل کردم )وهم زندگی خوش (چون مطابق مطلوب روانی خود عمل کردم که باعث آرامشم شد )در این صورت هم از فقیر ممنون می شوم که زمینه پتانسیل امرخیر را برای من فراهم کرد وهم از خودم تشکر می کنم بواسطه داشتن روحیه خیر وبخشند گی که موجبات لذّت وشادی درونی را برای من فراهم کرده است .
اما اگر توی خیابان با دوستم باشم فقیری می آید اگر بخواهم براساس تصوّری که دوستم از من دارد که من آدم بسیار بخشنده هستم در این صورت من علیرغم ظرفیتم بیست هزار تومان می دهم چون این گشاده دستی که کردم فقط بخاطر تصوّر دیگران ونیز موجه جلوه دادن شخصیت خود پیش دیگران بوده موجبات درد ورنج را هم برای خود وهم برای دیگران فراهم می کنم ، خودم را دشنام می دهم ودر باطن به خود می گویم حالا نمی خواستی به دوستت نگاه کنی وپُز بدهی ای کاش همان هزارتومان را می دادی وبه فقیر دشنام می دهم ای لعنتی ای کاش دیرتر می آمدی وحتی به دوستم دشنام می دهم ،ای فلان شده چرا نگاه به دستم داشتی ،همه این درد ورنج هابخاطر این است که براساس ویژگی وظرفیتم عمل نکردم
مثال دوم : دیگری تصوّری از من دارد می گوید توبهره هوشیت به مرز 140 می رسد در حالی من خودم به ویژگی ام آشنایی دارم ومی دانم بهره هوشیم بالا نیست وبراساس آن در کنکور سراسری شرکت می کنم ودر کنکور موفّق نمی شوم چون من با تصوّر دیگران پیش رفتم نه بر مبنای واقعیتی که برمن حاکم است در این صورت پیامدهای منفی زیادی از لحاظ روحی وروانی شکل می گیرد مثل اینکه در نتیجه کنکور تقلب شده وموجبات سوء ظن به دیگران وبدبینی زیاد نسبت به پدر ،مادر ،معلمان ،دست اندر کاران کنکور و... پیدا می شود ، بدبینی نسبت به جهان پیدا می کندومی گویدجهان براساس عدل نیست و تلاش در دنیا به نتیجه نمی رسد وهمه چیزهیچ وپوچ هستند یعنی نیهلیسم وبه پوچ گرایی روی می آورد اینها باعث می شودکه فرد به دیگران ضرر وزیان برساند وموجبات درد ورنج را فراهم کند
مثال 3 : تصوّر دیگران از من این است که من باید قهرمان کشتی شوم اما اگر نشدم شروع به گلایه می کنم که از اول پارتی بازی شده که من قهرمان نشوم ،داور به نفع دیگری سوت زده ،حقّ با من بود ولی حقّم را خوردند و... اینها زمینه درد ورنج خود ودیگران را فراهم می کند اما اگر من حّد خود را بشناسم و به ضعف ها،قوت ها، نیاز ها ، خواسته ها ،علایق ،مسئولیت هاو... آگاهی داشته باشم وبرمبنای آن برنامه ریزی وعمل کنم دیگر این زمینه درد ورنج پیش نمی آید .
بودا عارف بزرگ می گوید " ستایش وسرزنش دیگران همانند نسیم بر دامنه کوه است " یعنی ستایش وسرزنش دیگران هیچ تاثیری نباید بر ما داشته باشد بلکه ملاک ومبنای زندگی ،خود فرد است امام صادق (ع)تعبیر بسیار زیبایی را در این خصوص ارائه می فرمایند " اگر در دست تو گوهری (مروارید)است وهمه مردم بگویند عجب گردویی در دست داری، آیا ناراحت می شوی واگر در دستت گردویی است وهمه مردم بگویند عجب مرواریدی در دست داری، آیا خوشحال می شوی " من در زندگی نباید براساس تصوّر دیگران پیش روم در حقیقت من به دیگران کار ندارم بلکه ملاک درک درست خودم به زندگی است .
ضرر وزیان به دیگران ناشی از عدم شناخت وآگاهی است بنا براین راه حل این است که معرفت وشناخت بیشتر پیدا کنیم تا دیدگاه مناسب نسبت به خود ، خدا ، هستی ، دیگران وطبیعت پیداکنیم درحقیقت با رفع جهل وناآگاهی است که به دیگران درد ورنج نمی رسانیم
2- من باید قوانینی راکه حاکم برجسم ،ذهن ، روح وروان من است رابشناسم اگر این قوانین را خوب بشناسم وآن را در زندگی رعایت کنم تاثیر بسیار زیادی بر زندگی فردی واجتماعی من دارد وباعث می شود داد وستد ومناسبات خوبی با خدا ، خود ، دیگران و طبیعت داشته باشم واین باعث لذّت درزندگی است واگر این قوانین راخوب نشناسیم باعث درد ورنج هستیم.
با شناخت قوانین حاکم بر زندگی که به تعبیر قرآن از آن بعنوان " سنّت الهی " یادمی شود می توانیم زندگی بهتری را برای خود تنظیم نماییم ولازمه این امر اصل " خود مراقبتی"
است که باید سر لوحه زندگی قرار گیرد .
انواع خود مراقبتی :
الف :خودمراقبتی از جسم چگونه حاصل می شود ؟
1- توجه به تغذیه سالم برای تامین نیاز های جسمانی 2- شاداب نگه داشتن جسم با ورزش ونرمش روزانه 3- خواب کافی بخصوص خواب شب (7تا8ساعت) 4- تعادل جسمانی وکنترل وزن(دوری از چاقی ولاغری مفرط ) 5- محافظت جسم از هرگونه آسیب ازجمله اعتیاد وموادمخدر 6- رعایت بهداشت وپاکیزگی فردی
ب:خودمراقبتی از روح وروان چگونه حاصل می شود ؟
1- فراهم کردن زمینه های شادابی ونشاط درونی 2- دوری از اضطراب واسترس در زندگی 3- داشتن ارتباط مفید وموثر با دیگران 4- داشتن روحیه مدارابا دیگران :منظور از مدارا یعنی پذیرش کامل سبک زندگی وسبک اندیشه هایی که مثل من نیستند .مدارا به معنی دست برداشتن از زندگی خودت نیست بلکه به این معناست که به دیگران هم اجازه بدهی که زندگی خود را داشته باشند 5- داشتن روحیه شفقت ورزی ومهربانی وعشق نسبت به طبیعت ،دیگران ،جامعه 6- پرهیز از خشم وخشونت وعصبانیت 7- پرهیزازقانون ستیزی وقانون شکنی و...
ج: خودمراقبتی از ذهن چگونه حاصل می شود ؟
عوامل زیر باعث رشد وپرورش ذهن می شود : 1- مطالعه مستمرکتاب ،مقاله ،نشریات باعث ورزش وچالا کی ذهن می شود 2- حل جدول ومعما در تقویت ذهن موثر است 3- تفکر در آفرینش خداوند (دریا ،جنگل ، انواع حیوانات وحشرات ، گیاهان متعدد ، تنوع وتفاوت ها در عالم هستی و...)باعث تقویت ذهن است 4- خوردن غذاهای مقوی مانند گردو وعسل و...
3-شان وجایگاه من در عالم هستی چگونه است ؟
اگراز جهان هستی تصوّر هتل را داشته باشم وبخواهم همه چیز برای من آماده ومهیا باشد اشتباه است باچنین فکرودیدگاهی دائما اعتراض می کنم چون دیدگاه من این است که تمام جهان برای آسایش وآرامش من آفریده شده است بنابراین هرچه اتفاق می افتد اگر با انتظارم متناسب نباشدزبان به اعتراض می گشایم ودائما شکایت می کنم
اما من باید فکر کنم وبه این سئوالات اساسی پاسخ گویم که آیا من زندگی در خور شان یک انسان واقعی رادارم ؟ چه چیز سزاوار انسان شایسته است ؟ چه چیز مستحق انسان است ؟ اگر فرد زندگی در خور شان انسان داشته باشد زندگی کامروایانه (خوشبخت وسعادتمند) که بهترین نوع زندگی است را دارا خواهد بود .
زندگی در خورشان انسان باید برمبنای انسانیّت باشد ، انسانیّت عبارت است از : تفکّر وتعقّل ، اراده واختیار ، حقیقت طلبی ، گرایش به خیر ،گرایش به پرستش و...که خاص انسان است اگربرمبنای آن رشد کنی کامروا هستی واگر برمبنای آن رشد نکنی کامروا نیستی .زندگی بر مبنای انسانیّت به لیاقت انسان ها بستگی دارد در زندگی کامروایانه بجای اینکه فقط به خواسته ها توجه شود به نیاز ها توجه می شود،انسان هرچه آگاهی وشناختش بیشتر می شود وبه بلوغ فکری می رسدخواسته هایش بیشتر مطابق نیازهایش می شود بر عکس دوران کودکی ونوجوانی که خواسته ها با نیازها با هم سازگاری ندارد بعنوان مثال کودک سرما خورده خواسته اش بستنی است اما نیاز او به دارو برای درمان است ویا یک کودک به راحتی طلای خودش را می دهد تا دو یا سه شکلات (خواسته)بگیرد
نیاز هایی که تامین کننده زندگی کامروایانه است
1- نیاز به حقیقت (راستی ) 2- نیاز به خیر (درستی )3- نیاز به جمال (زیبایی )4- نیاز به عشق ودوستی 5- نیازبه امنیت وآرامش که اگر این نیازهای اساسی درزندگی نباشد دچار تنش واضطراب خواهیم شد .
*چگونه در زندگی لذّت را افزایش ودرد ورنج را کاهش دهیم ؟
مهمترین اصل اخلاقی در زندگی این است که درد ورنج رابه خود ودیگران وارد نکنیم اینکه نباید به هیچ کس درد ورنج وارد کردمشکل است ،اماباید سعی کرد که با راه هایی آن را کاهش داد . درضمن جاهایی هم درد ورنج لازم است مثل جراحی دکتر وگرفتن بخشی از ضایعه بدن،رسیدگی قاضی دردادگاه که طرف مقابل محکوم می شود،هرسخن حق که طرفداران باطل از آن رنج می برند ،زندانی شدن افراد متخلف ،کسب نمرات پایین بواسطه کم کاری و...برای اینکه درد ورنج غیر لازم به کسی وارد نکنیم کوشش های زیررا باید انجام دهیم .
1- سخنان ما به دور از ابهام وکنایه وایهام(چند معنایی مثل شیردرخانه ،طبیعت ،برای خوردن) باشد یعنی حرفی بزنیم که شما بفهمید،سخن را به سادگی بیان کنیم که دیگران راحت بفهمند ، باید سخنی گفت که فرد با کمترین انرژی جسمانی وروانی آن را بفهمدودر غیر این صورت گفتار پیچیده ومبهم که زمینه فهمیدن را بوجود نیاورد انسان های دیگر را دچارناراحتی ورنج می کند
2- ما باید نسبت به خود ودیگران موجبات افزایش لذّت را فراهم کنیم واز عوامل موجب رنج ودردپرهیزکنیم، باید با موتور" لذّت" زندگی را به پیش ببریم در حقیقت سرلوحه کردارورفتارمان لذّت بردن هرچه بیشتراز زندگی ودوری از ناراحت کردن ورنجاندن دیگران باشد.
لذّت جنبه درونی دارد وبه نگرش (مثبت)انسان بستگی دارد ،اگر ما زندگی رااز بُعد مثبت(مثبت اندیشی)تجزیه وتحلیل نماییم لذّت را درتمام مراحل زندگی احساس می کنیم ودارای زندگی موفّقی خواهیم بود . به این نکته باید توجه کرد که ما ممکن است موجبات لذّت را در بیرون فراهم کنیم مثلا بابهترین سفره ،بهترین غذاومیوه ،کولرو... اما به دلیل اینکه مادرمان مرده است ازآنچه موجب لذّت است، لذّت نمی بریم پس برای لذّت پایدارباید اززباله های فکری(منفی نگری) دوری کنیم .
نکات مهم : 1- اگر نگرش انسان نسبت به انسان ،جهان هستی ،ماوراءالطبیعه و...مثبت باشدقطعا زندگی لذّت بخش ودرد ورنج به دیگران بسیار اندک خواهد بود .
2-ما باید بدانیم که چه چیز موجبات لذّت را فراهم می کند وچه چیز موجبات رنج ودرد را (هم شناخت کلی افلاطونی وهم شناخت جزیی ارسطویی داشته باشیم)درحقیقت شناخت لازم وکافی راداشته باشیم مثل شناخت ما به خوردن یک لیوان سم که آگاهی داریم کُشنده است بهمین دلیل از آن بشدّت پرهیزمی کنیم .بنابراین بایدمطالبی که به مادرس زندگی می دهد آگاهی وشناخت پیدا کنیم مثل مداراودوستی با دیگران ، بالا بردن آستانه تحّمل در برابردیگران ،کنترل پرخاشگری در برابردیگران ، شیوه مواجه بابحران های زندگی و ...
1-سنخ روانی افراد (درون گرا ، برون گرا ، حقیقت گرا ، وظیفه گرا ، عمل گرا )را مورد توجه قرار دهیم وبا همه یک جور عمل نکنیم بلکه برای لذّت بیشتر وکاهش درد ورنج باید سنخ روانی انسان ها را مورد توجه قرار دهیم
*درتهیه وتنظیم این مقاله از سلسله درس گفتار های دکتر مصطفی ملکیان بهره گیری شده است .