قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
مقدمه:
ما در دورانی زندگی می کنیم که دوران الکترونیک(فضای مجازی)،انقلاب دیجیتالی، انفجار اطلاعات و ارتباطات نام گرفته و بواسطه همین امر دانشمندان، جهان را یک دهکده کوچک می دانند که در آنِ واحد انسان از مسائل، حوادث، رویدادهای موجوددر دورترین نقاط جهان مطلع می شود. در این دوران رسیدن به یک زندگی اصیل و انسانی و قابل اعتماد و اطمینان بسیار سخت و دشوار است، مگر اینکه مُدل یا سبک زندگی اصیلو انسانی را از زاویه نگاه الهیون برای خود برگزینیم. به همین منظور با کنکاش در نهج البلاغه ی مولی الموحدین علی ابن ابی طالب(ع) ویژگی های تربیت مطلوب برای یک انسانِ دارای زندگی اصیل و انسانی و اخلاقی را برگزیدیم و بصورت مختصر اشاره می نمائیم. امیداست بر تک تک موارد مطروحه تفکر و تعمق داشته باشیم تا باتربیت مناسب و "مُدل زندگی راستین" خودمان راوفق دهیم.
1- بِشُرهُ فِی وَجهِهِ: اولین زمینه ارتباطی انسان با دیگران ازچهره است. به همین منظور دانشمندان روان شناس ضریب تاثیرگذاری چهره را 55% می دانند ، لازم است ما،در آداب و معاشرت های اجتماعی همیشه چهره شاد، بشّاش، خندان داشته باشیم و به هیچ وجه چهره عبوس، اخموو درهم کشیده نداشته باشیم. پیامبراکرم(ص) می فرماید: وقتی دیگران را می بینید باید چهره شاد و بشّاش داشته باشید. " تَلقَی اَخَاکَ بِالبِشر" و نیز از جهت اهمیت این اثر ارتباطی است که رسول خدا می فرماید: " اَوّلُ الاِسلامِ اَلبِشر" اولین سنگ بنای اسلام بربشّاش وشاد بودن است ونیز می فرماید: "اَلعُبُوسُ مُعَرَّه"وباچهره عبوس و اخمو و درهم کشیده با مردم برخورد نکنید.ما مسلمانان در دعا ها از خداوند می خواهیم هر روزمان وامروزمان شادومسرور وخوشحال باشیم " وَاجعَل یُومَنَا وهَذا الیَوم السُّرور"
2- حُزنُهُ فِی قَلبِهِ: در ارتباط با دیگران وآداب ومعاشرت های اجتماعیچه منزل، تحصیل، اداره، بازار و... باید غم و اندوه در چهره نداشته باشیم چون تاثیر منفی در ارتباطات ایجاد می کند. باید غم و اندوهی اگرداریم آن را پنهان کنیم و در بین مردم ترویج دهنده غم و اندوه نباشیم بلکه اساس ارتباط ما با دیگران باید بر محور" سود رسانی وخدمت رسانی و لذّت" باشد.
3- اَوسَعُ شَیءٍ صَدرا": در ارتباط با دیگران و همچنین آداب و معاشرت های اجتماعی بارزترین ویژگی برای انسان صبر، بردباری و شکیبایی و یا بعبارتی بالا بودن آستانه تحمل است ، همان دستوری که خداوند به پیامبر در انجام رسالت اجتماعی ابلاغ کرد "اَلَم نَشرَح َلَکَ صَدرَک" آیا به تو شرح صدر" سینه گشاده "(صبر و تحمل بالا) ندادیم ، در مَثَل ،صبر در زندگی به منزله سر است برای بدن. یعنی همانطور که خیری در بدن بدون سر نیست، انسان بدون صبر هم سودی ندارد پس درهمه امور زندگی باید شکیبا بود. اگر این ویژگی نباشد با کوچک ترین مساله زمینه خشم و خشونت، دعوا و نزاع، عصبانیت، بدزبانی و... در انسان فراهم می گردد و چه بسا همین امرریشه بسیاری ازجرم ها، جنایت ها، قتل ها و زندانی ها است بنابراین با روحیه بردباری وصبوری وبالابردن آستانه تحمل در برابر مسائل و مشکلات ،زندگی خوب وخوش وانسانی واخلاقی را برای خود رقم بزنیم .
4- اَذَلُّ شَی ءٍ نَفسَا": در ارتباطات اجتماعی و آداب و معاشرت ها نباید "خود محور و خودشیفته" باشیم. بلکه باید با روحیه شفقت ورزی با طبیعت اطراف مان و نیزبادیگران دوست ومهربانباشیم و لازمه این امر خوار و ذلیل کردن نفس است. مراد از نفس همان نفس اماره است که ما را به سوی بدی، زشتی و گناه می کشاند. "اِنَّ النَّفس لاَمَارَه بِسوءٍ". اگر ما از نفس اماره تبعیت کنیم قطعا سرانجام خوبی در زندگی نخواهیم داشت. لازم استمااز نفس لوّامه یا نفس سرزنشگر" فَلا اُقسِمُ بِالنَّفسِ الوَّامه" که به جهت اهمیت آن ،خداوند بدان سوگند یاد کرد و برخی از علما از آن تعبیر به وجدان اخلاقیمی کنند باید تبعیت کرد. بنابراین اگر ما از عقل و نفس لوامه و وجدان اخلاقی در زندگی خود تبعیت کنیم ،زندگی خوب و خوش و اصیل را خواهیم داشت.
5- یَکرَهُ الرَّفعَهَ: ما،درارتباطات اجتماعینباید خودمان را بالاتر و برتر از دیگران ببینیم و انتظار نداریم دیگران ما تقدیس و تعریف و تمجید و مدح و ثنا بکنند و اصولا از این قبیل کارها ،انسان اخلاقی بدش می آید و خودش هم در زندگی روحیه تملق و چاپلوسی و شیرین کردن نزد دیگران ندارد. چون این تعریف و تمجیدها و مدح و ستایش ها موجبات لغزش انسان را فراهم می نماید. مصداق و الگوی مناسب برای ما در این دوران امام خمینی(رض) است که اجازه نمی داد کسی از او تعریف و تمجید کند و یا زمینه های تقدیس او را فراهم نماید و حتی اجازه نمی داد برای آمدن او به مسجد برایش صلوات بفرستند.
بودا از عارفان بزرگ که بسیار تاثیر گذاربر زندگی انسانها بوده ودارای پیروان زیادی است اشاره زیبایی دارد "تاثیرتعریف وتمجید یا مذمّت ونکوهش از انسانها ی معنوی مثل نسیمی است که بردامنه کوهی می ورزد "یعنی نسیم هیچ تاثیری بر کوه نمی گذارد .
6- یَشنَا السُّمعَهَ: انسان اخلاقی دنبال محبوبیت ،قدرت ،آوازه، شهرت، جایگاه و مقام نیست وبه عبارتی دنبال ریاکاری نیست.بلکه بواسطه اعمال ورفتاری که از خود بروز می دهد خود به خود مورد علاقه مردم قرار می گیرد .
7- طَوِیل غَمُّهُ: غم طولانی انسان در ارتباطات اجتماعی مرتبط با مسائل اجتماعی و دیگر ان است. انسان روحیه بی تفاوتی وبی خیالی وبی مسئولیتی در قبال جامعه ندارد پیامبر اکرم می فرماید " کُلُّکُم رَاعٍ وَکُلّکُم مَسئُولٌ عَن رَعِیته " از اینکه در جامعه فقر، جهل، فساد اخلاقی، تبعیض و بی عدالتی، ضعف فرهنگی، فشار اقتصادی، تعلیم و تربیت نامناسب است رنج می بریم. و خواهان رشد و پیشرفت جامعه در تمام ابعاد می باشیم.
8- بَعیدٌ هَمُّهُ: انسان در زندگی اصیل و انسانی دارای هدف های بلند است و برای رسیدن به اهدافش در زندگی تلاش و کوشش می کند "لَیسَ لِلانسَانَ اِلّا مَا سَعَی" و برای اینکه به اهدافش در زندگی دست یابد برنامه ریزی مناسب دارد. مثلا اگر کسی دوست دارددر کنکور سراسری در رشته پزشکی قبول شود لازمه اش تلاش و کوشش فراوان و مطالعات عمیق و دقیق و یا مطالعه باکیفیت وبا برنامه ریزی مناسب است.
همّت بلند دار که مردان روزگار از همّت بلند به جایی رسیده اند
9- کَثیِرُ صَمتُهُ: انسان در ارتباطات اجتماعی و آداب و معاشرت نباید حرف های مُفت و بی اساس بزند حرف هایی که تاثیری ندارد و حتی موجبات اذیت و آزار دیگران را فراهم می کند در این حالت بهترین شیوه سکوت کردن است که در روایات اسلامی سکوت به "طلا "تعبیر شده است. باید حرف ها و سخن ها با پشتوانه عقلی و بر اساس دلیل و برهان و سنجیده مطرح شود تا تاثیر گذار در دیگران باشد.در گذشته یکی از علائم فرزانگان را در روحیه سکوت آنها می دانستند و هم چنین سکوت یکی از زیباترین حالات عُرفا بود .
10-مَشغُولٌوَقتُهُ: یکی از ویژگی های زندگی اصیل و انسانی و اخلاقی، ارزش قائل شدن برای وقت و زمان است باید از وقت های خود در زندگی به خوبی استفاده کرد، چون فرصت ها زود از بین می رود. امام علی(ع)فرمود: " اَلفُرصَه تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب " فرصت ها مثل ابر می گذرد.اگر خوب فکر کنیم وقت و زمان دیگربه زندگی بر نمی گردد، و قابلیت جبران ندارد و امکان ذخیره شدن آن نیست در حقیقت از بین رفتن وقت یعنی خسارت بزرگ ،به همین منظور برای اهمیت وقت و زمان خداوند به آن سوگند یاد کرده است و سوره ای تحت این نام " والعصر "وجود دارد. "وَ العَصرِ اِنَّ الاِنسَانَ لَفِی خُسر" همه انسان هایی که از زمان به خوبی بهره نمی گیرند دچار خسران هستند. خسارت آشکار در دنیا و آخرت "خَسِر الدُّنیا وَ الاَخِره وَ هَو خُسران المُبِین"
11- شَکُورٌ صَبُوٌر: انسان اخلاقی در زندگی بسیار روحیه سپاسگزاری در مقابل نعمت های خداوند دارد، نعمت هایی که قابل وصف و شمارش نیست " ولاتَعُدّواوَلاتَحصُوها"امثلا برای انسان در حوزه جسم سه نعمتسلامتی، زیبایی، نیرومندیودر حوزه ذهن هشت نعمتمثل قدرت یادگیری، قدرت یاد سپاری، قدرت یاد آوری، قدرت تفکر، عمق فهم ،قدرت هوشبری یا بهره هوشی ،قدرت استدلال ،سرعت انتقال ودر حوزه روان56 نعمت مثل آرامش ، آسایش، دوستی ، مهربانی ،غم ،شادی ،خنده ،گریه ،امید ،یاس ،استرس ،هیجان ،عاطفه و... در جهان هستی هزاران نعمت مثل(آب، اکسیژن، گیاهان، میوه جات، کوه، دشت، دریا، جنگل، برف، باران ،شب ،روز ،خورشید ، ماه ،خواب و...) قرار داد .وظیفه ما در زندگی شکر گزاری در مقابل نعمت های خداوند است در روایت نقل شده جبرئیل بر پیامبر اکرم(ص) وارد شد و او را گریان دید و فرمود یا رسوال الله چرا گریان هستی فرمود:"سپاسگزاری من در مقابل نعمت هایی که خداوند به من داده است اندک است"بنابراین اگر ما روحیه شکرگزاری داشته باشیم قطعاخداوند افزایش نعمت هایش را بر ما دارد. "لَئِن شَکَرتُم لِاَزیدنَّکُم" و اگر خدای نکرده دارای روحیه ناسپاسی و ناشکری در مقابل نعمت ها داشته باشیم خداوند عذاب را برای ما به ارمغان می آورد"و اِن کَفَرتُم لِعَذابِی"
12- مَغمُورٌ بِفِکَرتِهِ: انسان ها در زندگی اصیل و انسانی معمولا فکرهای عمیق و ژرف دارند "وَ یَتَفَکَّروُنَ فِی خَلقِ السَّمواتِ وَ الاَرضِ رَبَّنا مَا خَلَقتَ هَذا بَاطِلا" فکرعمیق کههمان قوه تجزیه و تحلیل است جهت زندگی را تعیین می کند و هنگامی که فکر می کند جهان را هدفمند و غایتمند می بیند و هیچ چیزرا در جهان بی هدف و باطل نمی داند بلکه همه آنها رابر اساس حکمت وعدل می بیند .
قطره ای کز جویباری می رود از پی انجام کاری می رود
بنابراین باید ازافکار سطحی و ظاهر بین و بدون تجزیه و تحلیل و دلیل و برهان باید پرهیز کرد ،انسان علم خود را از زبان این و آن نباید بگیرد. چون این گونه علم هاکه بدون تجزیه و تحلیل است انسان را به گمراهی می کشاند .امام علی (ع)می فرماید " اَلعِلمُ عِلمَانِ ،مَطبُوعٌ وَمَسمُوعٌ وَلایَنفَعُ المَسمُوعُ اِذَالَم یَکُنِ المَطبُوعُ " حکمت 338 علم دو قسم است علم فطری ودرونی که قوه تجزیه وتحلیل است وعلم شنیدنی واکتسابی است که اگر علم شنیدنی با علم تجزیه وتحلیل همراه نباشد سودمند نیست .
13- لَیِّنُاَلعَرِیکَهِ: انسان در زندگی اجتماعی و ارتباطات و معاشرت ها دارای خلق و خوی نرم و ملایم است در برخورد با دیگران بسیار نرم و ملایم است. " تُلَیِّنُ جَانِبُکَ" چون با این روحیه انرژی مثبت به دیگران داده می شود و موجبات نشاط و شادابی را فراهم می کند و همین روحیه عالی در پیامیر اکرم (ص) بود که توانست پایه های یک تمدن بزرگ اسلامی را فراهم نماید و خداوند می فرماید:"فَبِما رَحمَه مِنَ اللّه لِنتَ لَهُم وَلُو کُنتَ فَظًا غَلیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِک " ای پیامبر اگر تو خشونت در ظاهر (چهره) و خشونت در باطن (درون) داشتی مردم از دور و اطرافت پراکنده می شدند اما علّت جذب مردم به سوی تو بواسطه خلق و خوی نرم و ملایم تو است.
14-نَفسُهُ اَصلَبُ مِنَ الصَّلدِ: انسان اصیل و اخلاقی در اعتقادات، باورها، اخلاقیات، احساسات و هیجانات و عواطف محکم و استوار هست "وَ ثَبِّت اَقدَامَنا" و بواسطه برخی القائات و وسوسه های دیگران زود از اعتقادات و اخلاقیات و باورهای خود دست بر نمی دارد.(اَلَّذی یُوَسوِسُ فِی صُدُور النّاس مِن الجِنَّه وَالنّاس )
15- مَنطِقُهُم الصَّوَاب: سخن راست ودرست دارند وسخن صواب پنج ویژگی دارد. 1- در آن هیچ دروغی راه ندارد. 2- هر چه گفته می شود راست و مطابق با واقع است. 3- همه حقیقت گفته می شود نه اینکه برخی از حقیقت ها گفته شود. 4- سخن باید به وقت ضرورت (به جا بودن سخن) و به اندازه ضرورت گفته شود چون پرگویی روح انسان را به ظلمت می کشاند. امام علی (ع) می فرماید: تا می توانید کم سخن بگویید آنکه سخن می گوید به میزان زیاده سخنش خطا زیاد می کند 5- سخن صواب نباید کسی را به من دعوت کند بلکهباید سبب دعوت به دیگری شود. ما در حقیقت باید همانند یک تابلوی علائم باشیم که دیگران با دیدن ما جهت ها را تشخیص دهند و آگاهی کامل از موقعیت ها پیدا نمایند.
16- مَلبَسُهُم الِاقتِصَاد: لباس میانه (معتدل) دارند، نه از حد متوسط مردم پایین تر ونه بالاتر، اسلام می گوید نه مثل فراتران نه مثل فرو تران باشید بلکه مثل مردم باشید.
اقتصاد در زبان عربی یعنی میانه روی واعتدال . لقمان حکیم به فرزندش گفت: " وَ اقتَصِد فِی مَشیِکَ" در راه رفتن میانه رو باش اقتصاد در آن زمان چیزی بود که امروز ما اعتدال می نامیم.
یکی از دانشمندان عبارتی زیبا دارد. 1- "خدایا چنان کن که هر وقت تو به من می نگری، مرا از بهترین بندگانت ببینی (یعنی باید مسابقه در خیرات و امور معنوی داشته باشیم تا جزء بهترین بندگان در نزد خدا باشیم.)
2-خدایا چنان کن که هر وقت خودم به خودم می نگرم، خودم را بدترین بندگان ببینم. (یعنی باید خودمان را کمتر از دیگران ببینیم، چون ما از باغ درون خود خبر داریم که پر از آفت و پژمردگی است و احساس می کنیم باغ دیگران آبادتر و بهتر است. باید خود را فروتر از دیگران ببینیم.
3- خدایا چنان کن هر وقت مردم به من می نگرند مرا مثل خودشان ببینند. مثل مردم باشیم، خاکی باشیم، متواضع باشیم. مَشیُهُم التَواضُعُ (یعنی متواضعانه با مردم رفتار کنیم چون مثل خودمان است. به قول هابز فیلسوف بزرگ نمی خواهیم انسان ،گرگ انسان باشدبلکه می خواهیم انسان یار و کمک کار دیگر انسان ها باشد.
17- غَضُّوا اَبصَارَهُم عَمَّا حَرِّمَ اللهُ عَلَیهِم: چشمان خود را از آنچه خداوندحرام کرده است فرو می بندند. آن کس که به نامحرم نگاه می کنددر حقیقت به نامحرم آسیب نمی زند بلکه به خود آسیب می زند اگر سود و یا ضرر می بینیم از ناحیه اعمال خودمان است. سخن گفتن با نامحرم و شنیدن سخن او، ونیز تماشای راه رفتن نامحرمدر صورتی که در آن قصد ونیت ویا طمعی باشد گناه محسوب می شود.
18- وَقَفُوا اَسمَاعَهُم عَلَی اَلعِلمِ النَّافِعِ لَهُم: گوش هایشان را اختصاص داده اند بر علمی که برای آنها بخشش است. یعنی علمی که بر معلومات سابق نمی افزاید گوش نمی دهند به علمی که سودمند است گوش می دهند. علم می تواند سودمند و یا مضر باشد علمی که سود دنیایی و اخروی داشته باشد. در دعا می خوانیم: "اَعُوذُبِکَ مِن عِلمٍلایَنفَع" از علمی که ضرری می رساند به خدا پناه می برم. علمی که مشکلی ازمشکلات دنیا و آخرت من راحل نکند مضر است.
19- اِتَّقِ الله وَاَحسِن : امام علی (ع)برای زندگی اصیل واخلاقی دو ویژگی کلیدی وطلایی را اشاره می نماید 1- تقوای الهی 2- احسان ونیکی کردن به دیگران که اوّلی مربوط به درون انسان(باطنی) ودوّمی مربوط به بیرون انسان (ظاهری)است در حقیقت ارزشمندی هر عمل به دو عامل بستگی دارد الف : حُسن فاعلی که نیّت وقصد کننده کار است که باید خالص برای خدا باشد که پروا وترس از خدا به حُسن فاعلی اشاره دارد ت: حُسن فعلی که کار باید خوب ومطابق فرمان خدا انجام شود مثلا نماز که حُسن فاعلی آن قُربه الی الله است وحُسن فعلی حرکات واذکار نمازاست آنطور که خدا ورسول خدا دستور داده است .
تقوای الهی یعنی مراقبت ومواظبت وخود نگهداری در مقابل گناه ،بخصوص گناهی که باعث خروج از انسانیت واخلاق وزندگی اصیل می شود این گنا هان در حوزه جسم تنبلی وتن پروری – شکم بارگی وشهوت غذا – شهوت جنسی شدیدودر حوزه مسائل اجتماعی خشم وغضب – حرص وطمع (حرص زیاده خواهی بیش از حد نیاز در زندگی است وطمع چشم به مال دیگران داشتن است ومی خواهم مال را از دیگری به شکل هایی بگیرم ) –حسد ودر حوزه ذهنی وروانی منیّتوخود شیفتگی(فقط خود را محور می دانند ونسبت به ارزش های اجتماعی هیچ توجهی ندارند)دانشمندان می گوینداین دسته از انسانها به تدریج دچار خودپرستی می شوند .
اَحسِن یعنی احسان ونیکی کردن به دیگران با روش های متعدد(مالی – آموزشی – عاطفی – احترام وادب – اخلاقی و...) روح فرد وجامعه را همیشه شاداب وبا نشاط می سازد یعنی فرد وجامعه را زنده نگه می دارد واگر فرد ویا جامعه ای روح احسان ونیکی در آن نباشد پژمرده وآشفته است وبه اصطلاح مرده است .
20 –مکارم الاخلاق : پیامبر اکرم (ص)که خود دارای اخلاق عظیم بود (اِنَّکَ لِعَلی خُلُقٍ عَظِیم)برای مکارم الاخلاق مبعوث شد (اِنَّما بُعِثتُ لِاُتَمِمَ مَکارِمُ اَلاخلاق)امام علی (ع)مُدل انسان تربیت شده را در این بخش اینگونه اشاره می فرماید 1- مردم به خیرش امیدوارندواز آزارش در امانند وآزارش به هیچ کس نمی رسد2- اگر دیگری به او ستم کند ،ستمکار را عفو می کند 3- آن کسی که اورا محروم کرده او را می بخشد 4- از آن کسی که از او بریده وقطع رابطه نموده به او می پیوند 5- از سخن زشت همیشه دوری می کند وگفتارش همیشه نرم وملایم است 6-بدی هایش را پنهان وکار نیکش را آشکار می کند ونیکی های او به همه مردم می رسد 7- در سختی ها آرام ،در ناگواری ها ومصیبت ها بردبار ،در خوشی ها سپاسگزار است 8- مردم را با لقب های زشت نمی خواند 9- همسایگان را به هیچ وجه نمی آزارد 10 –برای قیامت ،خود را به زحمت می اندازد ولی برای رفاه وآسایش مردم سخت تلاش می کند .
در این مقاله از خطبه 193وحکمت 333 نهج البلاغه استفاده شده است