پیامکهای مهم برای زندگی
مقدمه: برای داشتن زندگی اصیل و معنادار و با ارزش، رعایت یک سلسله اصول و قواعد، لازم و ضروری است. در این مقاله به اختصار به «هفت» مورد اشاره می شود. امید است با مطالعه دقیق آن، زندگی بهتر و شادتر و با ارزش تر داشته باشیم.
1- مثبت اندیشی در زندگی
ای عزیر آیا میدانید ریشهی بیماریهای روحی و روانی در زندگی انسان از «فکر و اندیشه» سرچشمه میگیرد؟! بنابراین اگر فکر ما منفی باشد به طور طبیعی، احساسات و عواطف و هیجانات و اعمال ما هم منفی میشود. مثلاً سگی کنار خیابان است، فکر میکنید به شما حمله می کند، احساس ترس به وجود میآید و در عمل پا به فرار میگذارید. یا دانش آموزی که فکر می کند نمره خوب نمیگیرد و یا در کنکور قبول نمی شود، احساس نا امیدی و یاس در او به وجود می آید و در عمل تلاش و کوشش چندانی در درس نمی کند و نمره خوب نمی آورد و در کنکور هم قبول نمی شود.
این اصل کثیف زندگی (منفی نگری) که به عنوان «زباله فکری» نامیده میشود، باید دور ریخته شود و از عبارتهایی که نماد منفینگری در زندگی است، پرهیز شود. مثلا من استعداد ندارم، بدبخت هستم، من زندگی خوبی ندارم، امید به زندگی ندارم، من در ازدواج موفق نمیشوم، آینده شغلی خوبی ندارم، هرچه تلاش میکنم شانس با من نیست و ... . باید در زندگی «مثبتاندیش» بود و عبارات مثبت را دائم تکرار کنیم و به داشته ها و سرمایههای زیادی که در زندگی مان وجود دارد فکر کنیم. مثلاً من در زندگی همه چیز دارم پدر، مادر، خواهر، برادر، مسکن، پوشاک، عقل، وجدان، ادب و نزاکت، احترام و حیثت اجتماعی، مهر و محبت و ... . در زندگی آرامش دارم، در زندگی خوشبخت هستم و من در زندگی به هر میزان که تلاش کردم، به نتیجه آن دست یافتم.
البته مثبت اندیشی به معنای«خوشبینی» صد در صد در زندگی نیست، بلکه باید با دید نقادانه (تجزیه و تحلیل) عیب و نقص های زندگی را دید و آنها را برطرف کرد.
2- سبک زندگی مناسب
ای عزیز اگر بخواهیم «زندگی خوب» داشته باشیم باید آنچه که «مطلوب های اخلاقی» به حساب می آیند را در زندگی عملی رعایت کنیم. مثلاً آیا دستگیری و کمک و احسان به دیگران، صداقت و راستی، برخورد مهربانانه با دیگران، روحیه تواضع و فروتنی، خوشرفتاری با دیگران و ... را داریم و از سوی دیگر هرچه که مطلوبهای اخلاقی نیستند از آنها دوری کنیم؟ مثلاً دروغگویی، ریا، بدرفتاری، فحش و بدزبانی، غرور و تکبر، بخل، حسادت، خساست، دعوا و نزاع، پرخاشگری، لجاجت، مذمت و سرزنش، تهمت و ... .
و اگر بخواهیم زندگی «خوش» داشته باشیم باید آنچه در زندگی عملی «مطلوبهای روانی» به حساب می آیند، را رعایت کنیم مثلا در درون مان رضایت، امید، صلح، آرامش و ... باشد و از طرف دیگر هرگونه جنگ و درگیری درونی، دعوا و نزاع درونی، تشویش و نگرانی، اضطراب و استرس و ... را از خود دور کنیم و مهمترین مولفه دستیابی به این آرامش، داشتن روحیه قناعت و پرهیز از حرص و ولع و آرزوهای دور و همچنین نزدیک شدن به خداوند و اهل بیت عصمت و طهارت است.
اگر بخواهیم زندگی «حکیمانه» داشته باشیم، باید به آنچه که برای گذران زندگی به آنها نیاز داریم «آگاهی و دانش» پیدا کنیم و به دنبالش برویم و از دانشی که برای گذران زندگی لازم و ضروری نیست پرهیز کنیم. اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لاَ يَنْفَعُ (روردگارا پناه می برم به تو از علمی که سودی ندارد (کنز الفوائد، ج 1، ص 385)
مثلا در زندگی باید بدانم چه چیزهایی باعث رشد و کمال من میشود (روان شناسی شخصیت) یا چه علمی باعث میشود که «من»، خود را بهتر بشناسم (علم روان شناسی)، یا چه علمی باعث میشود، صفات پسندیده را کسب و از صفات ناپسند دور شوم (علم اخلاق). چه علمی من را به معنویت نزدیک می کند (علم عرفان ) و چه علمی پایه های عقلانی و برهان و استدلال را در من تقویت میکند (علم فلسفی) و به عبارت دیگر، سبک زندگی فیلسوفانه (استدلال و برهان) و زندگی عارفانه (معرفت و معنویت) و زندگی متعبدانه (پیروی از خداوند و اهل بیت عصمت و طهارت) را برگزینم و محور دوم زندگی حکیمانه آن است آنچه که علم و آگاهی به آن پیدا کردیم را در زندگی «عمل» کنیم، چون اصل و اساس زندگی بر «عمل» است «وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّه خَیرَا یَرَه وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّه شَرّا یَرَه (سوره زلزال) و پاداش و کیفر انسانها، هم در دنیا و هم در آخرت، بر مبنای عمل است. وقتی سقراط؛ فیلسوف بزرگ را دستگیر کردند و به زندان انداختند، پیروانش گفتند به شکلهای مختلف میتوانیم شما را از زندان فراری دهیم (خلاف قوانین و مقررات). ایشان نپذیرفت، چون اگر می پذیرفت به دانشش (احترام به قوانین) عمل نکرده بود و امروز دیگر او را نمی توانستیم سقراط حکیم بنامیم.
باید سعی کرد از زندگی هایی که آشفته و بهم ریخته و حیوانی است پرهیز کرد. یعنی زندگی که مسائل اخلاقی در آن رعایت نمی شود و روان آنها بهم ریخته است و در درون هم دائم در حال دعوا و نزاع و در بیرون و در سطح اجتماع و برخورد با مردم دارای روحیه درندهخویی است و به تعبیر برخی دانشمندان «انسان گرگ انسان است»
3- ارتباطات مناسب در زندگی
ای عزیز میدانی انسان اجتماعی آفریده شده (مدنی الطبع) و تمامی استعدادهای او در ارتباطات اجتماعی ظهور و بروز پیدا می کند. بنابراین باید در ارتباطات که به دو صورت الف: کلامی (زبان گفتار- زبان نوشتار) ب: غیر کلامی (چهره – حرکات – اشاره) است، خوب عمل کنیم تا زندگی اصیل و ایده آل داشته باشیم.
در ارتباطات کلامی، باید از اصولی تبعیت کنیم. اولا: کلمات ما سنجیده و حساب شده و دارای استدلال و برهان قوی باشد و حالت اقناعی باشد و از کلمات نسنجیده باید به شدت پرهیز کرد. برای این منظور، باید روزبهروز اطلاعات و آگاهیمان را با مطالعه افزایش دهیم ثانیا: از کلمات «نوش دار» در ارتباطاتمان استفاده کنیم مثل جانم، آفرین، فدایت بشوم، عزیزم، احسنت، قربانت بروم و ... و از کلمات «نیش دار» و زهر آلود که موجب تحقیر، اختلاف،کینه، جدایی و شکاف و... میشود به شدت پرهیزکرد مثل: بیشعور، نفهم، بی تربیت، احمق، تو هیچ ارزشی نداری، تو دیوانه هستی، تو یک حیوانی، تو بی خاصیتی و ... .
در قرآن کریم و روایات اسلامی برای ارتباطات زبانی می فرماید: قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا و یا قولا بینا (بقره 83) «با مردم خوب گفتگو کنید» تُطَیِبُ کَلامَکَ (امام صادق علیه السلام، معانی الاخبار 1/253) «کلمات خوب و پاکیزه بکار ببرید» و لایَغتَب (حجرات 12) «بر زبان، غیبت کسی جاری نشود» وَلاتَنهَر (ضحی 10) «در ارتباط با دیگری صدا بلند نکنیم» وَلا تَجَسَسُوا (حجرات 12) «در زندگی دیگران تجسس و جستجو نداشته باشید» وَلاتَلمِزُوا (حجرات 11) «با زبان، عیب های دیگران را نگوییم» وَلا تَنابَزُوا بِالاَلقَاب (حجرات 11) «لقب های زشت به دیگران ندهید» بَشّر وَلاتُنَفّر (پیامبر اکرم (ص)، سیره ابن هشام 4/237) «گفتارمان بشارت دهنده باشد نه تنفر آفرین.»
در ارتباطات غیرکلامی، «چهره» که دانشمندان، ضریب تأثیر آن را تا 55 درصد دانسته اند مهمترین نقش را در ارتباط شادی آفرین و نشاطبخش دارد، به همین منظور در هنگام برقرای ارتباط باید چهره شاد و بشاش داشته باشیم و ادب و احترام را در عمل نسبت به دیگران نشان دهیم و به صحبت های دیگران خوب گوش کنیم و حرفهای شان را قطع نکنیم.
در قرآن کریم و روایات اسلامی برای ارتباطات غیرکلامی میفرماید: وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ (نسا 19) «در معاشرت ها خوب برخورد کنید» تَلقَی اَخَاکَ بِالبِشر(امام صادق علیه السلام، بحارالانوار 71/389) «در هنگام ملاقات با دیگران چهره شاد داشته باش» اَلبِشرَه مَبَرّه وَالعُبُوسُ مُعَرَّه (امام علی علیه السلام، غررالحکم و دررالحکم) «خوشرويى نيكوكارى است، و ترش رويى گناه و آزار است» در ارتباط با دیگران چهره اخمو و عبوس نداشته باشید، بلکه چهره شاد و بشاش داشته باشید اَلبِشُر فِی وَجهِهِ وَالحُزنُ فِی قَلِبه (امام علی علیه السلام، نهج البلاغه کلمات قصار 333) «در ارتباطات اجتماعی، چهره شاد باشید و غم و اندوه را پنهان کنید» حُرمَه المُومِن اَعظَمُ حُرمَه من الکعبه (امام صادق علیه السلا 1/168) «احترام عملی به مومن، از احترام به خانه خدا بالاتر است» قُل اُذُنٌ خَیرٌ لَکُم (سوره توبه 61) «در ارتباط با دیگران، گوش دادن بهتر است» تُلَیّنُ جَانِبَکَ (امام صادق علیه السلام من لایحضر الفقیه 4/412) «در برخورد با دیگران نرم و ملایم (نرمخو) باشید» وَلا تَحقَرنّ اَحَداً مِنَ المُسلِمیِن (پیامبر اکرم (ص) تنبیه الخواطر 1/31) «مبادا فردی از مسلمانان را کوچک و تحقیر کنی.»
4- زندگیِ شادی آفرین
ارسطو؛ فیلسوف بزرگ، انواع شادی را اینگونه مطرح میکند:
1- درسطح نازل و پایین آن و از نظر مردم عادی، «لذّت»، شادی به همراه دارد.
2- درسطح بالاتر در نظر خواص، شادی معادل «عملکرد خوب» است.
3- در سطح عالی، نوعی از شادیای که بر اثر «زندگی متفکّرانه» ایجاد می شود.
در دعاها می خوانیم مسلمان باید زندگی هر روزش و امروزش، توام با شادی و سرور باشد «الَلّهُمَ وَاجعَل یَومَنا وَهذَا الیَومُ السُّرُور» استاد مطهری میفرماید: «سرور»، حالت خوش و لذّت بخشی است که از علم و اطلاع به اینکه از «اهداف و آرزوها» انجام یافته یا انجام خواهد یافت. پس، شادی رسیدن به هدفهایی است که در زندگی تنظیم میکنیم.
راههای ساده برای شاد زیستن
1- سطح انتظارات و آرزوهای خود را در زندگی پایین بیاوریم 2-احساسات و مسایل منفی را از بین ببریم. 3- روابط اجتماعی را زیاد و آن را درخود تقویت کنیم 4- دائم خود را مشغول و فعّال نگه داریم 5- بینش و نگرش مثبت داشته باشیم 6-روحیه قناعت و رضایت مندی را در زندگی حاکم کنیم 7- راز و نیاز و نیایش و کمک خواستن از خداوند را فراموش نکنیم 8- ارتباطات خوب با دوستان و هممعاشران داشته باشیم 9- دیدن رنگ های شادی بخش 10 – ورزش 11- تغذیه های شادی آفرین 12- شرکت در مسابقات 13 –پوشیدن لباسهای شاد 14- دادن خون 15 –استفاده از بوی خوش.
5- در زمان حال زندگی کنید
ما خواستهها و ارادهمان باید معطوف به «حال» باشد یعنی باید در «اکنون» زندگی کنیم و تنها ساحتی که در حال زندگی میکند بدن و جسم است و اگر به ذهن و روان خود مراجعه کنیم، خیلی نادر در حال زندگی می کند. انسان در 24 ساعت حدود 17 یا 18 ساعت در گذشته یا آینده سیر میکند به همین منظور زندگی در گذشته همراه آه و افسوس، اندوه و حسرت و پشیمانی است و میگوییم ای کاش فلان مِلک را خریده بودم که الان چندین برابر شده، یا فلان ماشین را میخریدم اکنون کلی سود میکردم و ... و زندگی در آینده هم در توهم و خیالات است. باید در حال زندگی کرد مثل «دماسنج» عمل کرد که مطابق با واقعیت است. مثلا اگر امروز هوا 28 درجه است و فردا 18 درجه، ما باید خودمان را با آن شرایط تطبیق دهیم و در زندگی باید همانند دما سنج عمل کنیم، یعنی لحظه گریه، گریه و لحظه خنده، خنده. مثلاً اگر برای عمل بچهام غم و غصه دارم، ولی وقتی در مسیر خیابان گلی زیبا میبینیم از آن لذّت ببریم.
زندگی در حال، مثل یک آشیانه برای ما است که به ضرروت باید از آن خارج شد و گذشته را تجزیه و تحلیل کرد و به عیب و نقصهای خود پی ببرد و درس عبرت بیاموزیم، گذشته چکار کردیم که باید جبران کنیم و آن را تکرار نکنیم، و از آشیانه خارج و به آینده برویم مثلا خبر دادند فرزند شما نیاز به عمل جراحی دارد و مبلغ 10 میلون تومان هزینه دارد در این صورت تلاش می کنیم زمینه را فراهم کنیم. روایت منسوب به امام علی علیه السلام: ما فاتَ مَضی وَما سَیأْتیک فَاینَ قُمْ فَاغْتَنِمِ الْفُرْصَةَ بَینَ الْعَدَمَینِ «آن چه گذشته، گذشته است و آن چه بعدا می آید کجاست؟ برخیز وفرصت بین این دو عدم راغنیمت شمار»
کنفوسیوس فیلسوف وعارف بزرگ چین میگوید: در زندان به او گفته بودند «فردا اعدام می شوی» اما او دیگران را صدا زد و گفت «ببینید چه پروانه زیبایی! از دیدن آن لذّت ببرید» و این کار عاقلانه است.
6- خط قرمزهای زندگی
الف: خود شیفتگی: کسانی که فقط دلمشغولی شان خودشان هستند و به دیگران و ارزشهای اجتماعی اعتنایی ندارند و فقط منافع فردی برایشان اولویت دارد و به تعبیر دانشمندان کسانی که خود را محور و اصل میدانند به تدیج به سوی خودپرستی میروند و اصطلاح امروز خودشیفتگی «ناسیسم» میباشد.
خودشیفتگی به عنوان «امّ الفساد» میباشد که به چند نمونه آن اشاره میشود 1- تعصب و وفاداری خاص نسبت به مرام، آئین، مذهب، ایدئولوژی و... و بستن راه گفتگو 2- جزم و جمود، یعنی فقط نگاه و ایده من ارزش دارد 3- پیش داوری قبل از اینکه دیده و سنجیده باشد 4- انحصارطلبی همه چیز را در انحصار خود قرار می دهد 5- آرزو اندیش است اگر چه داشتن آرزو عیب نیست اما اینگونه افراد آرزوی بی گناهی، آرزوی آگاه بودن در تمام مسایل را دارند 6- تبعیت از استد لال و برهان دیگران نمیکند و اصرار بر درست بودن مواضع خود دارند.
ب: مقایسه کردن خود با دیگران: خداوند کل موجودات جهان را متفاوت خلق کرده و هیچ چیز را در جهان با هم یکسان نیست، حتی هیچ کدام از ذرات برف در طول تاریخ خلقت با هم یکی نبوده و نیست و یا حتی خدا دو اتم را عین هم نیافریده است، تفاوت در عالم خلقت کاملا آشکار است. آسمان، دریا، جنگل، کویر، انواع و اقسام درختان، گلها، حیوانات و حشرات و ... به طور کلی عُرفا اشاره دارند «لا تِکرارَ فِی التّجلی» در جهان، هیچ چیز تکرار شدنی نیست و انسان نیز از این قاعده کلی (تفاوت) به هیج وجه مستثنی نیست یعنی هر انسانی با انسان دیگر متفاوت است بدین معنا که هر انسان در جهان منحصر به فرد است و هیج کس مثل او در جهان نیست یعنی کسی مثل او نمیخندد و یا هیج کس مثل او گریه نمیکند، اگر امروز اثر انگشت 7 میلیارد انسان در روی کره زمین با هم یکی نیست به دلیل این تفاوت در خلقت است و این یک اصل پذیرفته شده است تمام خصوصیات روحی و روانی افراد هم یکی نیست و متفاوت است. بنابراین مقایسه کردن با دیگران یک اصل کثیف در زندگی است که باید از آن دوری کرد از اینکه بخواهیم فرزندمان را با دیگری و حتی با برادر و خواهر خودش مقایسه کنیم رفتاری زشت و ناپسند است، اگر قصد مقایسه است باید فرد را با خودش مقایسه کرد مثلا معدل درسهایم نمره 15 بود و اکنون معدلم 17 شده است یا برعکس، من سطح آگاهی ام نسبت به مسائل اجتماعی کم بود ولی الان با مطالعه کتاب، سطح اطلاعاتم بالا رفته است، در گذشته من ورزش نمی کردم و شادابی نداشتم اما الان ورزش میکنم و باعث شادابی من شده است و ... .
ج: پرهیز از هیجانات منفی: در اجتماع رفتارهای دیگران روی ما اثر میگذارد و احساساتی را در ما ایجاد میکند مثلا کسی قرآن را با صوت بسیار عالی قرائت میکند و یا نوحه و مصیبتی دلنشین میخواند هر کدام از این موارد روی احساسات و هیجانات ما اثر مثبت میگذارد، اما برخی رفتارها مثل فحش دادن، بی احترامی و بدزبانی و ... موجبات هیجان منفی عصبانیت و خشم و خشونت را فراهم می کند که رفتار فوقالعاده پر خطر است که ریشه جرم و جنایت است بنابراین باید از این اصل کثیف در زندگی به شدت پرهیز کرد و خودمان را در مقابل این آفت بزرگ کنترل نماییم.
7- برنامه ریزی در زندگی
داشتن برنامه با اولویتها در زندگی کاملا ضروری است و باعث دوام و قوام زندگی است به زندگی انسان معنا میبخشد و زندگی را شاداب و با نشاط میکند و ما را در راه رسیدن به هدف هایمان (کوتاه مدت، میان مدت، بلند مدت) کمک میکند. در زندگی شبانه روزی به گونه ای برنامه ریزی کنیم که به همه ابعاد توجه شود و از هیچ امری غافل نشویم که نمونه این برنامه، بدین شرح است:
الف: بخشی از وقت، صرف کار و فعالیت (محصّل و دانشجو= درس / شغلهای متعدد= برای تامین معیشت)
ب: بخشی از وقت، صرف خانواده (وقت اختصاصی برای اعضای خانواده)
ج: بخشی از وقت، صرف تفریح و تفنن (مطالعه، ورزش، دورهمی، بهره بردن از طبیعت)
د: بخشی از وقت، صرف استراحت (خواب بین 7 تا 8 ساعت و حتما در شب)
ه: بخشی از وقت، صرف امور معنوی (خواندن قرآن، نماز و دعا، تفکر در نشانه ها و نعمتهای خداوند، مطالعه کُتب مفید)
در کتاب «العمل و العامل فی الاسلام» نیز در رابطه با تقسیم ساعات شبانه روز و بره مندی شایسته از آن نقل شده است: روایتی بدین مضمون از امام کاظم علیه السلام نقل شده است 24 ساعت را به چهار قسم تقسیم کنید: شش ساعت برای کار، شش ساعت برای خواب، شش ساعت برای عبادت (شامل عبادات روزانه و همه کارهای خیری که انجام می شود)، شش ساعت برای تفریح.