قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
فبشرعباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه
كس ندانست كه منزلگه مقصودكجاست اينقدرهست كه بانگ جرسي مي آيد
موضوعي كه اعلام شده است چالش هاي جديد در معرفت ديني ا ست من درحدوقت بحثي را بازمي كنم همانطوركه برادر ارجمند جناب آقا سيدمجتبي بيان كردند انشاءالله جلسات بعدي چه خود اين حقير چه سروران ديگر بهرحال ادامه خواهند داد.
بي شك علوم و دانش بشري در بستر تاريخ متحول و متكامل شده است و ازجمله آن علوم، الهيات است. ،الهيات هم بهرحال دستخوش تحول و تغيير شده است . جالب اين است كه مطالعه دقيق نشان مي دهد كه علي رغم اينكه دربعضي از مقاطع تاريخي علم الهيات دريك مقطع هايي منزوي شده و از صحنه دانشهاي روزكناررفته اما بزودي با يك تجديد حيات دومرتبه مطرح شده و و هيچوقت براي هميشه منزوي نشده است ،اين موضوع بهرحال هميشه دغدغه اصلي بشربود . مباحث الهيات بنظر مي رسد كه دربسياري ازمقاطع ، تمام دانشهاي بشري را تحت تاثير و تحت الشعاع قرارداد ،نه تنها خودش منزوي نشده بلكه ديگر دانشها را منزوي كرده است .من اگر بخواهم اشاره اي به اين مقاطع بكنم ، سخن به درازا مي كشد ولي اجمالاً بدانيد كه زيست شناسي ،فيزيك ،شيمي ،علوم تجربي بطور كلي تكنولوژي دربسياري از مقاطع به عنوان دغدغه اصلي اذهان بشري كاملا رنگ كمتري نسبت به الهيات داشته ازجمله درزمان ما ، امروز اگر كه ازبسياري افرادحاضردرمجلس ياديگران سوال كنندعلم امروزچيست مي گويند(Information of technology ) (IT) تكنولوژي اطلاعات تكنولوژي اطلاعات بسيار مهم است ، علـم روزاست اما اگر از من سوال كنند اثبات مي كنم كه علم روز الهيات است .
چند روز قبل يك نامه اي به دستم رسيد . يك موسسه اي دارد تحقيق مي كند ازيك عده افرادي كه اهل نظرند ، و فكر مي كردند بنده هم يكي از آنها هستم . نامه اي نوشته اند كه اگر شما دومرتبه با تجربه فعلي خدا عمرجديدي به شما بدهد، و ازنو زندگي را آغاز كنيد چه راهي را مي رويد؟ چه مي خوانيد؟ و چه مطالعه مي كنيد؟ چه رشته اي را تحصيل مي كنيد ؟من يك كلام نوشتم ،“علوم الهي “ دقيقا براي من امروز ثابت شده نه فقط شخص من ، علم روز حل مشكلات ، الهيات هست و بس . بشرتكنولوژي را پشت سر گذاشته ، به رازهاي طبيعت دست يافته، مشكلات راحل كرده ، به سرعت رفته است امادر مسائل الهي اندرخم يك كوچه است . درسال 1980 روزنامه پرانتشار تايم يك خبري را تيتركرده بود كه من آن قطعه را الان درآرشيو يادداشت هايم دارم . عين ترجمه عبارتش اين است :
علاقه به پژوهشهاي فلسفي درباره دين احياءشده است خدا درحال بازگشتن است . اين جمله خيلي معنا مي دهد. 1980 يعني 23 سال قبل اين جمله گفته شده است . ظاهرا ازاين عبارت كاملا استفاده مي شود كه اين دانش از انزوا درمي آيد وخودش را در صحنه دانش روز عرضه مي كند و لذا اين جمله را يك روزنامه كثير الانتشار جهاني كه درچند جاي دنيا اكنون دريك آن و دريك ساعت چاپ و پخش مي شود. نوشته بود:
يقينا ازنظر پيشرفت ، هرگامي به جلو گذاشته ، كمال گام هاي قبل را داشته با كمال بيشتر . سوالي كه مي خواستم مطرح كنم اين است آيادرعلم الهيات هم درمقايسه با علوم ديگر همينطوراست ؟ آيا پرسشهاي 1000 سال قبل 2000 سال قبل 3000 سال قبل نسبت به مسائل الهيات و معرفت ديني پرسشهايي است كه امروز حل شده و پرسشهاي ديگر مطرح شده ؟ آيا همانطوري كه بشر درعلوم تجربي گامهاي بزرگ برداشته وبه زندگي مرفه درسايه تكنولوژي رسيده، آيا دغدغه هاي ديني اش را حل كرده است ؟آنچه كه 1000 سال قبل 1200 سال قبل ، قرن دوم هجري اسلامي مطرح بوده امروز آن سوالات پاسخ داده شده است؟ درپاسخ اين سوال بنده بازيك چيزي را عرض مي كنم . بي شك بسياري از طرحهاي جديد مطرح شده وجاي ترديدنيست ،بسياري ازنحوه هاي طرح عوض شده است ، سوالات به گونه أي ديگر مطرح شده است ، نحوه عرضه دين عوض شده ، اماسوال اين است كه آيا بشر امروزبا بشر10 قرن قبل از نظرمعرفت ديني تغييركرده ؟ صريح تربگويم خداي 1000سال قبل با خداي الان تفاوت كرده يا نكرده ؟ نه اصل خدا ، نگاه بشر به خدا . خداكه عوض نمي شود دريافت بشر از خدا همان دريافت 1000 سال قبل است ؟سوال اين است
عده اي اينطور فكر مي كنند . حتي درنوشته ها و مقاله هايي كه مي بينيد دررونامههاي روز كشورمان مي نويسند و كتابهايي كه منتشر شده ، خيلي اين نظررا دارند مي گويند «c on cept » جديد با « con cept» قبل فرق مي كند يعني حالا دريافت دين غيراز دريافت 1000 سال قبل است . عده اي اينطور معتقدند اما اين به كجا بر مي گردد .شكي نيست كه مانمي توانيم درنحوه عرضه دين درجا بزنيم . و همانطوركه 1000 سال قبل دين راعرضه مي كردند ، عرضه كنيم . اين يك ضرورت است كه مي بايد درنحوه عرضه دين تجديدنظركنيم، دراين مورد ترديدي نيست . بخاطر دارم درحدود سالهاي 1990 ظاهراً يعني 12 ، 13 سال قبل بود درهلند بودم كه ازطريق سفارت ايران تماس گرفتند، كه رئيس مركز پروتستان لاهه مي خواهد با شماملاقاتي بكند . وقتي آمد يك سوال مطرح كرد.به تعبيرخودش گفت :عاليجناب شماچه تجربه جديدي درعرضه دين براي نسل جوان داريد؟چه طرحي براي عرضه دين داريد ؟ امروز چگونه وحي را معرفي مي كنيد؟ چگونه خدا را نشان مي دهيد؟ چگونه مفاهيم ديني را براي نسل جوان عرضه مي كنيد؟ اين سوال برايم خيلي جالب بود گفتم :بيشترتوضيح بدهيد . گفت: ما وظيفه داريم هرچندسال يكبار مطالعه كنيم . گفتم: هرچند سال يكبار؟ گفت هر 5 سال يكبار. نحوه عرضه دين 5 سال قبل با 5 سال بعد تفاوت مي كند. مابايد به قول او هرروز از نظر عرضه «up to date» باشيم. يعني به روز باشيم. ميخواستيم ببينم شماچه تجربه أي داريد ؟ ماازتجربه شمااستفاده كنيم. اين حرف كاملا درست است . خوب توجه بفرمائيد . دراينكه مابايد نحوه عرضه را عوض كنيم ترديدي نيست و درمطلب دوم دراينكه سوالاتي مطرح شده كه قبلا مطرح نبوده ترديدي نيست. اماسوال اصلي اين است ، كه اين سوالات آيا اصلاً براي بشر قبلامطرح نبوده يا گونه طرحش عوض شده ؟. من يك اعتقادي دارم . امروز دراين جلسه مي خواهم مطرح كنم . شايد با عقيده مخالف باشيد. من هيچ اصراري برعقيده خودم ندارم . محضر سرورگرامم هستم . از ايشان هم بعدا استفاده خواهم كرد ازشما اهل فضل دانش هم كاملا بهره مند خواهم شد ،اگرباعقيده من مخالفيد ابراز نظر بفرماييد . من عقيده دارم درمسئله الهيات ، امهات مسائلي كه امروز به قيافه هاي جديد و درقالب طرح نو مطرح شده است به دليل صبغه تاريخي مسئله الهيات درطول تاريخ بي سابقه نيست . براي من بعنوان يك طلبه آشنا با اين رشته لااقل اينطوري است . امروزكلام جديد نحواي طراحي جديد است . سوالات جديد نحوه طرح كاملا جديد . تحولات جديد درآن اثر دارد . علم روز درآن اثر دارد . اما وقتي كه انسان آشنا باشد با مسئله فلسفي و كلامي ، مي بيند ريشه هاي اين مسئله قدمت تاريخي دارد ، و انصافا متفكرين گذشته درطول تاريخ دانش الهيات ، نسبت به اين مسئله ناآشنا نبوده اند.
من با توجه به محدوديت وقت چند سوال مطرح مي كنم كه مي بينيد امروز اين سوالات اصلي درمسئله الهيات است . ببينيم اين به گونه ديگرش قبل بوده يا نبوده ، واگر بوده چگونه پاسخ داده مي شد؟ امروز به اصطلاح عاميانه روزآن پاسخها جواب مي دهد يا نه ؟ چند سوال امروز مطرح است كه تمام انديشمندان معرفت ديني با اين چند سوال دست درگريبانند . و انصافا هم مهم است . ومن مي خواهم عرض بكنم و اثبات خواهم كرد، كه چند قرن قبل اين سوالات مطرح شده ولي هنوز بشراندرخم يك كوچه است ونتوانسته است پاسخي پيدابكند .
سوال اول :آيا مفاهيم و نهادهاي ديني را بايد تجربه كرد يا نسبت به آنها كسب بصيرت كرد؟ آيا دين تجربه كردني است يا بصيرت داشتني است ؟ اين سوال يك سوال اصلي است . تجربه ديني غير از بصيرت داشتن در دين است. فرق است ، كه انسان دين را تجربه كند يا نسبت به دين بصيرت پيدا كند . اين يك سوال مهم است .دين را بايد تجربه كرد يا نسبت به دين بايد بصيرت پيدا كرد اين يك سوال كه برمي گردم و توضيح مي دهم .
سوال دوم :آيا ميان تجربه هاي ديني ،ساختار يا هسته مشتركي وجود دارد يا هرتجربه اي غيرقابل مشابهت به تجربه ديگري ست يعني اگرشما تجربه ديني داريد با تجربه ديني من تفاوت دارد و تجربه ديني من با تجربه ديني شما تفاوت دارد . من نمي توانم تجربه خودم را به شما منتقل كنم يا شما نمي توانيد به من منتقل كنيد
سوال سوم : آيا تجربه هاي ديني مي توانند در توجيه اعتقادات ديني بكار بيايند؟
سوال چهارم : آيا تجربه هايي ديني مي توانند موضوع ارزيابي عقلاتي قراربگيرند؟
اينها سوالاتي است كه امروز محورهاي اصلي مبحث كلام جديد را تشكيل مي دهد و هركه امروز به عنوان philosophy of religen كتاب به اين سوالات پاسخ مي دهد. اينها خيلي نو هستند ولي اگر برگرديم آيا اين سوالات سابقه ندارد ؟ در طول تاريخ انديشه و فرهنگ ما معمولا سوال است كه آيا دين تجربه كردني است يابايد كسب بصيرت نسبت به آن داشت؟ اين مگر غير از اختلاف ميان عرفا و حكماست ؟ مگر غير از اختلافي است كه سالهاي سال عارفان مي گفتند بايد چشيد و حكيمان مي بايد براي انسان به برهان اثبات شود . مگر غيراز تعبير جالبتري است كه صدرالمتالهين مي كند مي گويد ترشي را يك كسي با استدلال تحليل مي كند كه ترشي چيست ماهيتش چيست اما اون كسي كه چشيده است ،با آنكه با برهان فهميده اين ترش است خيلي تفاوت داره اين همان اختلاف ديرينه است كه ساليان سال دركتب فكري ما وجودداشته و پيروان مختلفي وجودداشته اند بگونه أي ديگر تجربه ديني را يك عارف مي كند امابصيرت نسبت به دين را يك حكيم دارد اين چه سوالي است كه آيا اينطوراست يا آنطور؟ سوال دوم: كه اين خيلي مشكله اين انصافا سوال مشكلي است كه نه تنهاحالا به آن پاسخ نداده اند در قديم هم درست پاسخ داده نشده كه آيا تجربه ديني قابل انتقال است يا نه يعني آنچه را كه يك نفر مي يابد مي تواند انچه را يافته است به ديگري منتقل بكند قابل انتقال است يا نه .
و آيا اين تجربه هاي مختلف بشري نسبت به مسائل ديني نقطه مشترك دارديانه . من خودم يك اعتقادي دارم شخصا من از قرآن اين برداشت را مي كنم كه اصرار رسول الله صلوات الله عليه براين است كه مردم رو وادار كند كه تجربه كنند اصرار دارد كه همين كاري كه من كردم شماهم سعي كنيد داشته باشيد شماهم سعي كنيد اين ارتباط را داشته باشيد .اصرار رسول الله براينست كه : مردم خدا ، يافتني است آسان بدست مي آيد ارتباط بااو برقرار كنيد اصرار قرآن براينست ببيند اصراري كه قرآن مي گويد .
واذا سئلك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوا لي وليومنوا بي .(بقره 186)
علامه طباطبايي مي گويد لطيف ترين و مهربانترين آيهاي كه در قرآن است اين آيه است . وقتي مي آيند از شما مي پرسند خداچيست خداكجاست . ازخداسوال مي كنند ، بگو نزديكه صداش بزنيد بااو صحبت كنيد .
اني قريب : من نزديكم اجيب: جواب مي دهم . دعوه الداع هركه صدابزنه جواب مي دم فليستجيبوا لي با من صحبت كنيد با من حرف بزنيد بگوييد با خودم صحبت كنند علامه طباطبايي مي گويد چند تا ضمير متكلم مهربانانه دراين آيه است
آمدند و گفتند بت پرستها كه بت مي پرستند خدا ي آنها پيداست خداي ماكجاست ،قرآن مي گويد ، بگو هوالله احد
بريد پيداش كنيد قل هوالله احد نزديك است دورنيست .
تمام گفتگوي پيغمبران درقرآن يك گفتگوي دوستانه به تمام معنا ست ببيند اول سوره مريم يك گفتگوي ميان ذكريا با خدا رو نقل مي كند واقعا چه گفتگويي كه دوتا عاشق و معشوق اينجوري با هم گفتگو نمي كنند كه او اول به خداگفت :خدايا بچه ندارم خدايا من پيرشدم بچه ندارم زنم پيرشده اولاد ذكورنداريم .
واشتعل الرأس شيبا »من پيرشدم خدايا يك بجه به من بده خداجواب داد دعايت مستجاب شد بچه بهت ميدم . اونم جواب داد خدايامن ازكجابفهمم اين صداي تواست . قال ،تكلم الناس ثلث ليال سويا سه روز حرف نمي زني زبانت بند مي ايد اين گفتگوي اول سوره مريم روببينيد يك نفر بسيار دوستانه دارد با خداصحبت مي كند پيغمبر بعدش درروايت دارد درذيل اين آيه كه مي گويد همين كاررو شماها هم مي توانيد بكنيدحرف بزنيد با خدا.
قضيه اينقدر مشكل نيست ،خدا در و دربار ندارد . بصيرت اگر به معني اين باشه كه فقط با برهان اثبات كند و نچشد و درك نكند هيچ معارف اسلامي اين را تائيد نمي كند براي قرآن براي ساده كردن اين ارتباط . براي زندگي خداپيغمبر هم همين جور من اين آيه رو نمي دونم حالامفسرين وسرورم اينجا تشريف دارن مفسرين چه جوري تفسير كردن من گاهي مست اين آيه مي شم « اعوذبالله من الشيطان الرجيم و من يرغب عن مله ابراهيم الامن سفه نفسه » هركي از اينجا شروع مي كند، مي گويد بيا از اينجا شروع كنيد هركسي منكر بشود سفيه است ،اون سفاهت چيست من يرغب عن مله ابراهيم الامن سفه نفسه هركسي از اينجا ديگه واپس بزنه ديگه سفيه اذ قال له ربه اسلم فاسلم
ازاينجا شروع مي كنيم اگرخدا اين ارتباط رو با بشر برقرار بكند و درست اين تجربه براي انسان انجام بشود كه خدا به او ببگويد اسلم اگرآنجا ديگر تسلم نشود سفيه است يا نه همه را بگزاريم كنار از اينجا شروع كنيم خوب آيا اگر اينجوري باشد بله خيلي جالب است گفت:
« فيض روح القدس ار باز مدد بنمايد دگران هم بكنند آن چه مسيحا مي كرد
اذ نادا ربه نداء خفيا قال رب اني وهن العظم مني واشتعل راس شيبا ولم اكن بدعائك رب شقيا يا ذكريا انا نبشرك بغلام اسمه يحيي ما يك بچه به تو مي دهيم اسمش يحيي است ، او مي گويد عجب اسمش يحيي ست ازكجا بفهمم اين صدا از خداست اين رابطه اگر بشود برقراركرد و پيشنهاد قرآن چيزعجيبيه حالااينها پيغمبران بودن اماآنهايي كه مي آيند نزد پيغمبر مي گويند يا رسول الله انها بت مي پرستند صاف خداي قلمبه دارند ماخدايمان كجاست خدا مي گويد هوالله الاحد اين چه جوابيه يعني خداخيلي نزديكه اون روزي كه اين آيه رو به مردم ميگه .
فاذا سئلك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوه الداع چه جوابي ست به اذا سئلك ربي سئلك عني .معلوم مي شود اصرار دارد اين رابطه برقراربشود بين مردم . و جالب اين است كه پاسخ قرآن به سوال دوم اينست كه اين تجربه مشترك وجوددارد تجربه مشترك براي بشر بسيار تجربه هاي مشترك زيادي ست ازجمله مسئله خداست ارتباط با عالم غيب و احساس تجربي اين ارتباط احساس تجربي اينكه من متصل به يك عالم ديگري هستم آقايان به خود تون برگرديد خواهران برادران ببيند اين حالت اتصال را احساس مي كنيد يك موجود وابسته هستيد مستقل نيستيد آويزان هستيد به يك موجود اصلي اصرار قرآن اينست كه انسان اگر احساس سليم داشته باشد اينو تجربه مي كند و مي يابد اين اتصال را . اتصال به يك منبع اصلي هستي عدم استقلال كاملا براي هرانساني مجرب است و محسوس و مشهود و ملموس است آمدخدمت امام (ع) يك روايت بخوانم ،گفت يابن رسول الله ،خداراچگونه بشناسم گفت دراين جمله توجه كنيد .
گفت لاحول ولاقوه الا بالله دقت كنيد يعني اينو خوب درك كنيد فكر كنيد تجربه كنيد ، مي توانيد همين الان كه نشسته ايد احساس كنيد كه حتماازجا بلند مي شويد ، مي توانيد اطمينان داشته باشيد يك آن بعد صددرصد شمادستتان رامي توانيد تكان بدهيد، مي توانيد كمتراز يك لحظه بعد بگوييد من چشمم را مي توانم بهم بزنم يقينا هرجايش كه باشد ترديدداريد يقين نداريد يه چنين قدرتي از خودمان اطمينان نداريد پس لاحول و لاقوه الابالله يعني هرنيرويي متصل به يك منبع نيروست ما يك موجود وابسته اي هستيم اگر انسان به اين موضوع دائما توجه داشته باشد به اين مي گويند ذكر يعني توجه داشته باشد كه اگر اين دست تكان مي خورد به جاي اصلي متصل است و گرنه 2 دقيقه بعد من نمي توانم بگويم كه زنده هستم يا نه . دستهايم را مي توانم تكان بدهم يا نه. از جايم بلند مي شوم يا نه .هيچ نمي توانم . همين طوري مي گويم بعد از اين جلسه يا فردا مي رويم فلان جلسه از معارف ديني كاملا استفاده مي شود كه بايد اهل معرفت ديني به جويندگان دين آموزش بدهند كه خودشان ارتباط با خدا را تجربه كنند. تعليم بدهند. نه به آموزش كليات ، بلكه تعليم عملي بدهند. سوال ديگر، امروز صدها مقاله در اينترنت وجود دارد. شما تحقيق كنيد مي بينيد روي اين سوال مقاله وجود دارد آيا تجربه هاي ديني موضوع ارزيابي عقلاني مي تواند قراربگيرد ؟ طرفداران زيادي از متكلمين مي گويند خير تجربه ديني با ايمان سروكاردارد. سروكارش با ايمانست. فقط ايمان گرايي را ترجيح مي دهند بر تعقل گرايي، مي گويندايمان گرايي. نه تعقل گرايي. يعني چه ؟ خوب توجه كنيد به اين حرف آقايان، خانمها ، باز هم اين مطلب توفكرما سابقه دارد. درطول تاريخ انديشه ديني ما عده زيادي همين حرف را مي زدند . ميگويند ايمان از مقوله عشق است همان طور كه عاشق، عشق به يك معشوق پيدا مي كند هرچي ازش مي پرسند چيه؟ چرا عاشقش هستي ؟ ازمجنون پرسيدند عاشق چه جيز ليلي هستي ؟مي گويد: نمي دانم . عشق اگربرهان داشته باشد عشق نيست . راست مي گويد.عشق يك كنش است، يك جذبه است ميگويند ايمان اينطور است ، كسي كه ايمان پيداكرد وقتي كه الان دارد مي بيند كه شب است ،الان روز است ، خوب ديگربرهان نياز ندارد . مي گويد: مي بينم عشق بالاتراز اين است جذبه هاي ديني يا بقول عرفاي ما جلوه ها، تجلي ها ،جذب ها، كشش ها اينها تحليل عقلاني ندارند . برهان ندارند، جذب است دارد مي بيند عده زيادي اين فكر را دارند و مي گويند: معرفت ديني ازمقوله ايمان و ازمقوله عشق است . ايمان گرايي را بايستي در مباحث ديني تقويت كرد نه تعقل گرايي و ارزيابي عقلاني را .
اين حرف خيلي مهمي ست . هركدام از اينها يك مبحث اختصاصي مي برد. اما من دارم يك فهرست طرح سوالات مي كنم تا بعد ببينيد اينها چقدر بحث دارد؟ از قديم هم اين كشمكشها بوده اصحاب عرفان، ارباب تعقل را گاهي اوقات نقد مي كردند . بحث مي كردند حمله مي كردند گفت:
آزمودم عقل دوارنديش را بعداز اين ديوانه سازم خويش را
يا مولوي دراين زمينه غوغا كرده حالا اگر بخواهم بخوانم اشعار زيادي است ،اصرار براين جهت عقلت را رها كن عاشق و ديوانه شو ، اين اشعاري كه هست همين است ، جنون است ، عشق است تمام اينها اصرار روي اين مسئله دارند كه مي گويند عقل را كنار بگذاريد. آنها مي گويند مباحث ديني ازمقوله ايمانست و ازمقوله عشق خدا شاهد است اين تعصب نه براساس يك نحله و اينهاست. يافته خودم هست. اين بركت آموزههاي اهل بيت عصمت و طهارت است. اينكه آقا اين مسائل همه بايد با هم جمع بشود يك كسي فقط با برهان و هيچ چششي دردرون احساس نكند ، يك پشيز ارزش ندارد. يك علم است، يك تخصص هست، ولي تكامل نمي دهد. تا ارتباط شخصي برقرار نكنيم انجا كه تكامل به وجود مي آيد، انسان مي خواهد خدا را عبادت كند. آنجا ديگر بايد برهان را گذرانده باشد كه ارتباط مستقيم را برقراركند يا عبادت كند ببيندعلامه طباطبايي حكيم شيعي وسالك معاصر ما مي فرمايد :
عبادت به مستي ست در كيش مهر برون اند زاين حلقه هوشيار ها
يعني بايد اين استقلال با جذبه برقرار بشود ، خودش يك حكيم است ولي مي گويد بله انسان درهنگام اتصال عبادت به مستي است در كيش مهر بروناند زين حلقه هوشيارها
يعني هوشيار با برهان بگوييد چرا بايد سنگ را بزنم؟ اينجا چرا بايد سرم رو بكزارم زمين؟ چرابايد چندبار اينجوري؟ . . . اين چرا چرا ؟ اين اتصال اينجا برقرارنمي شود. يك حكيمي كه خودش اهل چون و چراست مي گويد: درهنگام عبادت بايدارتباط انسان اينطور برقراربشود. حالا من بالاتراز ان يك جملهأي برايتان بگويم. حكيم ملاصدراي شيرازي شاگرد دست پرورده همشهري شما محقق عالي مقام مرحوم محمدباقر ميرداماد استرابادي است من در يكي از ياد داشتهايم متن عبارت اين بزرگوار را نقل كردم مي فرمايد : من بعد از تجربه سالهاي سال به تمام آنچه كه موسي ،عيسي ،ابراهيم و محمد(ص) آوردهاند ايمان دارم تمام را ايمان دارم ولي نه از روي اژدها شدن عصا و نه از روي شق القمر ،هيچكدام، با معجزه من عوض نشدم ، اني آمنت بما جاءبه موسي و عيسي و ابراهيم تا پيغمبر اسلام و لكن لا بشق القمر نه به شق القمر نه به عصا اژدها شدن ابدا ابدا من تمام آنچه را كه اين بزرگواران آورده اند اينهارو ارجا دادم به عقل. با عقل انها را ارزيابي كردم بعد دادمش به دل و در درون دلم يافتم آموزههاي آنها را. خداي ابراهيم را پيداكردم، خداي موسي و عيسي و پيغمبر اسلام را پيدا كردم ، يافتم . يعني همه اينها را من با هم جمع كردم. چرا؟ براين جهت كه اگرتجربه اي شخصي رابه ميزان ارزيابي عقل نسپريم هرتجربه شخصي چه ارزشي دارد؟ ازكجا صحت و بطلان آنرا انسان درك بكند؟ به چه ميزان يك كسي ازطرق مختلف به يك تجربه ي شخصي دست نيابد ؟ارزيابي تجربه جز با موازين و ارزيابي عقلي امكان ندارد . مگر جاذبه هاي شخصي كه يك كسي از روي جاذبه يك كسي جذب بشود و ديگر نفهمد كه او راست مي گويد يا دروغ مي گويد؟ همين طور كه او مي گويد،بگويد راست مي گويد. اين چه ارزشي دارد ؟اين قدر درطول تاريخ اين اشتباهات اتفاق افتاده است . مگر اهل آلمان نبودند كه وقتي هيتلر آدم ها رو مي سوزاند جمجمه آنها مي تركيد و صدا مي كرد اينها ازخوشحالي كف مي زدند كه دل پيشوا خوشحال شد. اينقدر جاذبه هيتلر زياد بود ، فدايي هيتلر بودند. آيا درست فكر مي كردند؟ خدايا من بعنوان يكي از بندگان خدا برايتان قرا ن ميخوانم . اين جمله خطاب به پيغمبر است. مي گويد: اي پيغمبر ما انما انت مذكر لست عليهم بمصيطر توفقط مذكري هيچ سيطره اي برانها نداري يعني هرگونه سيطره براي تو نسبت به مردم غلط است. عجيبه انما انت مذكر تو تذكر بده اينها تعقل كنند و جالب اينست كه دين اسلام بعد از اديان ديگري كه با هزارها راز و رمز به ميدان آمدند، چوب بياندازند اژدها مي شود ، انسان مرده را زنده مي كند ، اما يك نفر از كوه حرا پايين آمده مي گويد :من نه مرده زنده مي كنم ،نه چوب اژدها مي كنم، نه معجزه مي كنم، هيچ كاري نمي كنم، آنچه كه مي گويم حرفهاي درست است. مي گويم تعقل كنيد، فكركنيد، پسنديديد بسم الله نپسنديديد خداحافظ شما.
هيچ اكراهي هم نيست . حرف رسول الله برتعقل است كتابي را درغرب انصافا” زحمت كشيده نوشته است مدتي قبل در ايران ترجمه شده اصرار دارد براينكه انبياء و دين اصولا مانع رشد فكر بشريست . بخاطراينكه جاي فكر او مي نشيند اين مطلب را نفهميده كه اگر پيغمبر اسلام بخواهد بيايد بنشيند جاي عقل من و شما ،حرف او درست ،اما جاي عقل من و شما ننشسته، آمده بگويد تعقل كن آمده ما را بيدار كند كه تعقل كنيد فكركنيد. نگفته شمافكرنكنيد. من جاي شما فكر مي كنم .انماانت مذكر لست عليهم بمصيطر توفقط به آنان تلنگر بزن كه فكركنند سيطره برانها سيطره قلدري، سيطره زور، سيطره شمشير ، سيطره چماق ، ابدا و سيطره كاريزماتيك، انهم غلط است . اينهم يك سيطره است. كه اينها دنبال توراه بيفتند بدون اينكه ببينيد چرا اين حرفت حق است؟ حقانيت حرف تو چيست؟ آنهم بنظر قرآن مجيد خط بطلان بران كشيده شده است.
جذب و علاقه و عشق وارادت، انوقت مورد امضا قرآن مجيد است كه انسان حرفي كه از كسي مي شنود با تعقل بداند كه اين حرف به اين دليل درست و او درست حرف مي زند و لذا درقرآن مجيد آمده روز قيامت وقتي كه عده اي مي آيند در جهنم مي گويند چرا جهنمي شده قالو لو كنانسمع او نعقل ماكنا في اصحاب السعير
اگر ما مي شنيديم يا اينكه خودمان تعقل مي كرديم يعني نسمع كه تعقل كنيم يا خودمان تعقل مي كرديم ماكنا في اصحاب السعير قضيه منفصله مانعه الخلو است يا اين يا ان افتخار دين اسلام عقلاني بودن ، برهاني بودن قابل ارزيابي بودن به تعقل است . من زياد مصدع نشوم عرضم را همين جا تمام مي كنم. خلاصه گيري در دو كلمه: برادران و خواهران عرضه مسائل ديني در دنياي روز، سبك جديدي براي خود اتخاذ كرده و امروز دانش روز، دانش اين مطالب است تكنولوژي را افراد زيادي دنبالش بودند و بحمدالله پيشروي كردند. تا بشر نداند كيست؟ چرا هست؟ ازكجا آمده است؟ آمدنش بهرچه بود؟ و به كجا مي رود؟ آخر زندگي دراين دنيا برايش تبيين نشود و حيات تبيين نشود، هستي خود و هستي جهان تبيين نكند، ارزش انساني خود را بازنيافته است .
از من به شما توصيه سعي كنيد در جلساتي كه به مباحث ديني اختصاص داده ميشود با دلگرمي ، با شور ، با نشاط ، با عشق شركت كنيد.
والسلام عليكم و رحمت ا...و بركاته