قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين
والصلواه و السلام علي سيدنا و نبيينا ابي القاسم المصطفي محمد
صلي علي عليه و علي اهل بيته اطيبين و اطاهرين الهدات المهديين
عنوان برگزيده شده براي اين نشست، دين پژوهي و نوآوريست. طبعا گزينش اين عنوان، به دليل قرار داشتن در سال شكوفايي و نوآوري است كه به ابتكار رهبر معظم انقلاب اسلامي اين سال با اين نام عنوان مزين شده و فرصتي را فراهم آورده تا دستگاه هاي مختلف كشور و به ويژه حوزه هاي علميه و دانشگاه ها بحث نوآوري را به عنوان يك محور جدي مطالعاتي و برنامه ريزانه دنبال كنند و بر پايه اين رويكرد فرصت و زمينه را براي نوآوري هر چه بيشتر فراهم بياورند. طبعاً در عرصه دين پژوهي نوآوري ار يك جايگاه جدي و حياتي برخوردار است. صحبتي را كه خدمتتان عرض مي كنم در دو قسمت هست. يك قسمت مروري بر فروع مختلف دين پژوهي. مقصود از دين پژوهي چيست و چه شاخه ها و چه فروعي دارد و چه دامنه اي را به خود احتصاص داده است؟ و بخش دوم كه شايد بخش اصلي و عمده صحبت باشد اين است كه نوآوري در عرصه دين پژوهي چه مصاديقي دارد و بر چند گونه است؟ و طبعاً در پايان هم اگر سوالاتي و پرسش هايي بود ان شاالله در حد مقدور پاسخ خواهد داده شد.
دين پژوهي در يك اطلاق كه امروزه اين اطلاق، اطلاق پذيرفته شده اي است. اگرچه ممكن است در قبالش اطلاق هاي ديگري هم وجود داشته باشد. يك دامنه فراخي از هر نوع مطالعه مرتبط به دين را در بر مي گيرد. وقتي گفته مي شود مطالعات دين پژوهانه اين عنوان هم مطالعه متوجه به اصل دين را به تعبير ديگر دين شناسي و يا فلسفه دين را در برمي گيرد. و هم در برمي گيرد دين شناسي به معناي مطالعاتي كلامي كه شما اركان و اصول يك دين را مورد بررسي قرار مي دهيد و همچنين در برمي گيرد علوم وابسته به يك دين را كه در اينجا علوم وابسته به دين اسلام كلام، فقه، تفسير و مطالعات ديگر مرتبط به دين مبين اسلام هستش و هم در برمي گيرد دانش هاي اصلي دين را. كه حالا اين دانش هاي در خدمت، دانش علم و اصول را مي توان مثال زد. و يا حتي مي شود فراتر رفت. مطالعات تاريخي مربوط به دانش هاي اسلامي را هم در اين حوزه گنجاند. فرض بفرماييد تاريخ دانش فقه و يا اصول و يا كبام را مي توان مثال زد. و دانش رجال را في المثل در برمي گيرد. با اينكه دانش رجال دانشي نيست كه يك آموزه ديني را ارائه بكند. در علم رجال آشنا هستيد كه يك عالم رجال مي رود كنكاش مي كند تا سندهاي مربوط به روايات را به دست بياورد. ببيند اين سند درست است يا نا درست است؟ مي شود به اين روايت اعتماد كرد يا نمي شود اعتماد كرد؟ خوب اين دانش هيچ آموزه ديني را به شما عرضه نمي كند. در خدمت دانش فقه قرار دارد يعني با اين علم مي شود پي برد به منبع و دست يافت به منبع دانش فقه كه حديث يا سنت است؟ ولي همين را هم داخل مطالعات دين پژوهانه به اين اعتار واسع و گسترده مي شود قرار دارد. حتي فراتر هم مي شود رفت. امروزه، بخشي به نام تاسيس فلسفه هاي مضاف در كار است براي هر دانشي مي شود كه يك فلسفه اي را تاسيس كرد. چون هر دانش اين قابليت را دارد كه به يك نگاه از بيرون افكنده شود. و فلسفه اي پيدا بكند. شايد شنيده باشيد فلسفه فقه و حتي فلسفه اصول دانش رجال فلسفه رجال. تفسير به عنوان يك دانش،فلسفه تفسير. كلام، فلسفه كلام. هر دانش اين شايستگي و لياقت و حتي قابليت را در حد اساسي و در حد شديد دارد كه يك فلسفه به او تعلق پيدا كند. ما حتي اين فلسفه ها را هم اگر تاسيس شوند چون خيلي از اين ها هنوز تاسيس نشده جاي تاسيس دارد. اگر تاسيس شدند، به رغم اين كه اين نگاه ها فلسفي است ولي چون متوجه به علوم اسلامي است. در زمره و در دايره گسترده دين پژوهي قرار مي گيرد. مي شود حتي فراتر رفت. و دانش هاي در خدمت را توسعه داد. جامعه شناسي را در ارتباط با پاره اي از آموزه هاي اجتماعي دين كه نمود و نمادي در اجتماع پيدا كردند به راه انداخت. في المثل جامعه شناسي حقوق داريم. خوب مي توانيم همين را نسبت به فقه تاسيس كنيم. بگوييم جامعه شناسي فتوا، يعني كاركردهاي فتوا را شناسايي كنيم. طبعا اين كاركردشناسي فتوا چه آثاري دارد؟ در بيرون اين فتوا چقدر پذيرش دارد؟ كه تاسيس نشده. مي شود مطرح كرد. خوب اگر جامعه شناسي فتوا يا جامعه شناسي فقه را مطرح كرديم و به عنوان يك دانشو شاخص پا به ميدان گذاشت، چون اين كاركردها و بازخوردهايي كه از ماركرد فتوا و حضورش در جامعه گرفته مي شو، نهايتاً برمي گردد در تحليل استنباطي و در تحليل فتوا منشاء اثر و حداقل محل مطالعه و در ماردي به عنوان يك محور تاثيرگذار استنباط جاي مي گيرد ما مي توانيم دين پژوهي را يك معناي واسع، معناي گسترده، معناي با دامنه اي فراخ كه اين همه را در برمي گيرد، تعبير بكنيم. لذا دين پژوهي يعني هر نوع مطالعه اي كه نسبت به دين و در حوزه دين مستقيم و يا غير مستقيم مطرح مي شود. اين را به عنوان دين پژوهي تلقي مي كنيم حتي اگر دانش هم نباشد ولي مطالعه اي نسبت به فرهنگ ديني يك جامعه صورت بگيرد نه فرهنگ متدينات ه دين به صورت عام. چون ماها فرض كنيد ملت ايران خوب متدين است به دين اسلام. اگر شما آمديد فرهنگ عامه او را مطالعه كرديد. مثلا فورتكو و فرهنگ عاميانه و در ميان توده ها را بررسي كرديد. خوب اين را نمي شود در ساحت دين پژوهي درون دين پژوهي جاي داد. اما اگر آمديد و فرهنگ ديني آن ها را بررسي كرديد خوب روشن است فرهنگ ديني يك جامعه يعني آن كه اين جامعه يه ان ملتزم است و به عنوان فرهنگ ديني او را مي شناسد، چنين نيست كه الراماً همه اين ارزش هاي مطرح در جامعه ديني باشد. ممكن است در گذر تاريخ يك رسوباتي، يك افكاري، يك آداب و رسومي، اضافه و يا كم شده باشد. تغيير را ايجاد كرده باشد اما اگر شما مطالعاتتان را روي فرهنگ ديني گذاشتيد و خواستيد آسيب شناسي كنيد، بررسي كنيد، مطالعه بكنيد، اين را هم به يك نحوي در آن معناي گسترده دين پژوهي مي شود جاي داد چون به هر حال شما يك نگاه تان به وضعيتي است كه مردم دارند كه امروزه حالا در جهان عرب به عنوان نقد و سقافه از آن ياد مي كنند. نقد فرهنگيست. چون شما يك نگاه در اين مطالعه آسيب شناسي به فرهنگ جامعه داريد و يك نگاه هم به دين داريد چون از خاستگاه دين مي خواهيد بررسي كنيد چقدر اين جامعه فرهنگش ديني است و يا فاصله گرفته و يا رعايت كرده. خوب اين را هم در زمره آن معناي گسترده دين پژوهي مي شود جاي داد. اطللاق تقريباً به كار گرفته مي شود يعني استعمال مي شود. چنين عنواني براي چنين معناي گسترده اي. اگرچه در يك اطلاق ديگري دين پژوهي به معناي فلسفه دين هست و يا گاه گسترده تر شناسايي اصول يك دين و به معناي سنتي اش و به تعبير ديگر كلام ديني را صرفاً دين پژوهي تلقي مي كنند. ولي در اين اطلاق گسترده فقه و اصول و هر دانش ديگري و حي بازتاب هاي آموزه هاي ديني در جامعه كه عرض كردم در فرهنگ عمومي يا حتي در معرفت ديني مردم بررسي معرفت ديني مردم و آسيب شناسي آن و حتي فراتر از اين به معناي مطالعاتي كه در دانش هاي در خدمت. اين دانش هاي در خدمت بسياري هنوز شايد تاسيس نشده باشند. و صرفاً فلسفه ها و نگاه هاي فلسفي است كه دارد يك دانش را مي كاود و بررسي مي كند از بيرون. چون مي دانيد فلسفه هاي مضاف يعني فلسفه هايي كه اضافه مي شوند به يك علوم در واقع مطالعات درون علمي، مطالعات درجه يك تلقي مي شود وو مطالعات فلسفي مربوط به آن علم. فلسفه رياضيات غير از رياضيات است. رياضيات در واقع خود دانش هست ولي فلسفه رياضيات از بيرون اين رياضيات را از حيث شيوه، از حيث موضوع، ساختار و نظريات، تبيين نظريات و يا ارائه معيارهاي درستي نظريات اين مطالعات را سامان دادن مي شود فلسفه تاريخ، فلسفه شيمي، فلسفه پزشكي ك وجود دارد. مي شود دانش هاي اسلامي را هم، و بايد هم، نه اينكه مي شود. حتي ضروريست چون بدون آن مطالعات فلسفي دانش ها نمي توانند راه خود را درست.... همه اين ها را در معناي گسترده مي شود اسم آن را بگذاريم دين پژوهي. خوب خيلي نمي خواهم اين جا مكث كنم. اين اطلاق مستعمل در جامعه حوزوي و دانشگاهي است و درست هم هست. به اين معناي گسترده بخش عمده تر و اصلي تر مربوط به نوآوري است چون نوآوري نياز اصلي يك علم است و مي تواند علم را جاودانه كند و علم را متناسب با زمان كند و منهاي نوآوري، علم به بن بست مي رسد و براي هميشه دچار ايستايي مي شود. پس نوآوري در واقع اكسيژن علم هست و بايد دم به دم اين را تنفس بكند و در ريه هاي علم حضور و وجود پيدا بكند. تا بتواند راه خود را ادامه بدهد و حيات داشته ياشد.
نو آوري در عرصه دين پژوهي
من يك تقسيم بندي را ارائه مي كنم تا مصداق هاي نوآوري مشخص بشود و بدست بيايد كه در ساحت دين پژوهي چه صنف نوآوري هايي قابل تصور است و پي گيري. ابتدا مي شود اين جور گفت كه پاره اي از مطالعات دين پژوهان فاقد نوآوري است. فرض كيد يك مجتهد يك مطالعه پژوهشي را در ارتباط با مسائل نماز. ممكن است يك روز يا دو روز. آن هم با آن پيش زمينه هايي كه از قبل به عنوان يك فرد كوشايي دست و پنجه نرم كرده با مباني اجتهاد حالا يكي دو روز هم فشرده تلاش خودش را متمركز مي كند بر يك مطالعه اجتهادي و استنباطي مي خواهد صرفاً يك مساله مربوط به روزه يا نماز را جواب بدهد. خوب چيزي كه كشف مي كند چيز نويي نست يعني به هر حال گزينه هاي متصور براي مساله يا حرامت يا حلالت، واجبت، مكروهت، يك همين ها را هم فقهاي ديگر گفتند. ولي ما كه مي خواهيم تقليد بكنيم طبيعي ست بايد از حي زنده تقليدد بكنيماو هم چون مجتهد است بايد اجتهاد بكند و برسد. يعني نمي تواند بگويد چون ديگران اين را گفته اند. خودش بايد يرود. چيزي كه مي رسد هماني ست كه عالم قبل رسيده يا عالم معاصر رسيده يك چيزي از همين صنف است. يعني فاقد نوآوري است ولي لازم است. در مواردي هم پژوهش هاي ديني فاقد نوآوريست و به هيچ وجه لازم هم نيست حالا اين جا يك وجهي دارد و توجيهي دارد چون بايد مجتهد برسدد تا آن جنبه حجت و حجيت معنا پيدا بكند ولي در مواردي هم هست كه هيچ نيازي نيست و نبايد وقت را صرف پژوهش هاي ديني فاقد نوآوري و يا غير منتهي به نوآوري بكند. خوب اين مجموعه به كنار. پس به دست آمد كه پاره اي از مطالعات دين پژوهانه به هيچ رويي و به هيچ وجه متزمن است و دربردارنده نوآوري نيست. از اول هم پيداست كه به نوآوري ختم نمي شود. يك چيزي است كه ديگران گفتند. به هر حال يا اين يا آن يك حالت چند گزينه اي دارد كه ديگران هم اين گزينه ها را قبلاض به آن رسيدند. خوب اين يك مجمعه كه بخشي از آن لازم است البته. بخشي از مطالعات دين پژوهانه متزمن نوآوري است. و به نواوري ختم مي شود. كه مي شود در يك تقسيم بندي گفت چنين مطالعاتي از دو حال خارج نيست. يا استحصالي است و يا اكتشافي. مقصود از استحصالي يعني آن تلاش و كوشش و پژوهشي كه منتهي مي شود به يم وضع موجود در دين را و يا در ميراث فقهي و يا كلامي و يا تفسيري و يا هر علم ديگري كه مربوط به دين هستش يك انديشه خام يك راي تا نيمه راه رفته يك راي در حاشيه. يك ديدگاه فعال نشده و قالب اجتماعي به خود نگرفته مي رود به سراغ آن، آن را بارور مي كند. و به تعبير امروزي تر كوشش در جهت فرآوري اوست. او را مي آورد و تبديل مي كند به يك نظريه فعال. اسم و رسم دار. منشا اث داراي تاثير در جامعه و حضور عيني و حضور عملي و حضور اجتماعي به آن مي دهد. بعد از اينكه در حاشيه بود بعد از اين كه بخشي از راه را رفته بود. بعد از اينكه بعد اجتماعي نداشت. پاره اي از نوآوري ها نهفته هستش در اين كوششي كه مي تواند استحصال بكند. درواقع خود استحصال، نوآوري است. اين فرآوري، نوآوري است. اين يك نوآوري بزرگ است. و مهم هم هست. ما خيلي داريم انديشه هاي نهفته در دين مان را و يا ميراث گذشته مان را كه خام است. و ناشناخته است. و منشا اثر مي تواند باشد. تئانايي هماوردي با انديشه هاي معاصر را دارد. مي تواند بيايد يك تحول در جامعه ايجاد بكند. مي تواند بيايد و به عنوان يك انديشه ناب با يك هيمنه علمي و سلطه علمي جامعه را فرابگيرد ولي كوشش در جهت استحصال او نشده.كم هستند عالماني كه قدرت استحصال دارند. و قدرت فرآوري دارند و نوآوري شان در استحصال آن ها نهفته است. حالا اگر بخواهيم مثال بزنيم من يكي دو تا مثال را مي زنم. امام يك عالم مستحصل بود يعني بخشي از نوآوري هاي امام در توانايي و قدرت ذهني استحصال او نسبت به انديشه هاي گذشته نهفته بود و شايد درميان معاصرين امام از اين حيث پيشتاز و سرآمد و جلوه دار است و استحصال هاي امام را اگر بخواهيم رديف كنيم و فهرست كنيم، و ليستس از آن ا ارائه كنيم؛ هم زياد است و هم استحصال هاي بزرگي است. يعني استحصال هايي است كه انسان مبهوت مي شود كه چطور و با چه قدرتي توانسته اين استحصال را انجام بدهد. حالا در عرف حوزوي من يك نظريه امام را كه ماهيت استحصال دارد، ابداع است ولي ابداعش در آن استحصالش نمود پيدا كرده و جلوه گر شده، عرض مي كنم. شايد در فضاهاي حوزوي هم بيشتر اين نظريه و يا اين عمق استحصال قابل بحث و گفتگو باشد. شايد شنيده باشيد. نظريه زمان و مكان و به تعبير ديگر كه در عرف حوزوي گفته مي شود، تغييريابي يك موضوع در سايه پيچيدگيهاي زمان و مكان و تحولات زمان و مكان. خوب بعضي گفته اند كه اين نظريه ابداعي ست. بلي ابداعي ست. بعد پاره اي در جواب گفته اند خوب اين تبدل موضوع كه بوده در گذشته كجايش ابداعي ست؟ نه، ابداعش در استحصال است يعني يك انديشه اي بود حالا من خيلي نمي توانم وارد مباحث طلبگي و حوزوي بشوم. يك انديشه اي بود كه در يك جا بهكار گرفته مي شد و براي مورد ضعيف، كمرنگ، كم لعاب بدون كاركردهاي اجتماعي. در يك فضاي محدود. اما يك مرتبه همان انديشه همان اصطلاح، همان واژه، همان فكر مي آيد يك ابعادي به خودش مي گيرد، وارد صحنه اجتماع مي شود. و اگر كسي به درستي بفهمد كه پايبندي به نظريه زمان و مكان امام در اجتهاد يعني چه؟ يك تحول عظيمي، يك تحول عجيبي را، مي گوييم هنوز ما در سايه به اصطلاح طرح اين انديشه هستيم.نرفتيم به سمتش. يك تحول عظيم، يك تحول بزرگ را حقيقتاً ايجاد مي كند كه ابعادش ناشناخته است. خوب اين استحصال است يعني يك انديشه آن گونه اي را آوردند.، البته به اين معنا نيست كه فقط طرحش بكند. نه بايد آن قدر به آن اضافه بكند عناصري، آن قدر قالبش را عوض بكند، آن قدر با خودش، با اين انديشه توجيهاتي را بياورد كه بشود يك نظريه جديد ولي نظريه اي است كه استحصالي ست. قبلاً بوده امام وقتي كه شايد شنيده باشيد، مي فرمودند شايد اين تبير را دوستان، خواهران، برادران هم شنيده باشند. كه در زمينه فقه امام يك عبارتي را دارد كه فقه جواهري را فقه پوياييمي دانسته اند. در حقيقت اين همان استحصال است. يعني ما مي توانيم از دل فقه جواهري كه فقه سنتي ماست، با ابزار استحصال، اين استحصال نوآوري است. با ابزار استحصال كاري كنيم كه يك مرتبه پاسخ گو بشود و جواب زمان را بتواند بدهد. حالا اين بحثش را بايد در جاي ديگري مطرح كرد. حالا مثال هاي ديگري هم براي استحصال امام مي شود زد. خوب ولايت فقيه را كه امام مطرح كردند، ولايت فقيه يك نظر و نظريه نبود كه جديد باشد. چيزي بود كه مطرح شده بود. فقهاي گذشته هم داشته اند. امام كار امام در اين زمينه استحصال بود. حالا چگونه استحصال كرد؟ در جاي خودش بايد بحث بشود. يا در زمينه هاي اجتماعي اگر بخواهيم مثالي را بزنيم، اين كه بشود از دل عاشورا و مكتب عاشورا مكانيزمي را تعريف كرد براي ايجاد يك انقلاب و شعارهاي انقلاب را از دل عاشورا برگرفت. اين هم يك استحصال است. خوب اي عاشورا يك برنامه سنتي بود. اما بشود آن را بارور كرد. و در يك وضع فعال اجتماعي و منشا تحول اجتماعي قرارش داد يك استحصال بود. حالا امام چه كرد؟ آن جاي ديگري دارد. زمان و وقت و فرصت ديگري را مي طلبد براي بحث پيرامون اين استحصال امام. و كوشش هاي استحصالي امام زياد بوده كه بخواهيم مثال بزنيم، ميشود بيش از اين مثال زد. از باب نمونه عرض كردم. يك صنف ديگري از نوآوري در عرصه دين پژوهي وجود دارد. اكتشاف است. اكتشاف يعني فاقد هرگونه زمينه اي است. يك كشف به معناي كامل و تمام است. بسياري از نوآوري ها از سنخ اكتشاف است. كه اكتشاف يعني فاقد پيشينه است و براي نخستين بار داردگ كشف مي شود. البته اين را هم عرض بكنم وقتي مي گوييم فاقد پيشينه است نه اين كه اصلاً هيچ جاي پايي.... نه. خوب در كتاب و سنت همه اين اصول، همه آن قابليت ها، همه آن پاسخ هاي شرعي نهفته است. رفتن به سراغ سنت و كتاب به معناي استحصال نيست. استحصال يعني در فقه ما، در كلام ما، در ميراث گذشتگان ما قبلاً مطرح شده. "نو" به آن منا كه، كامل كامل نوباشد نيست. نو بودن در استحصال است. ولي گاهي مي شود يك عالم به سراغ كتاب و سنت مي رود و يك انديشه اي را كشف مي كند يا با تكيه بر عقل انديشه اي را كشف مي كند؛ فاقد هرگونه پيشينه اي در اين علم و در پيشينه ها و گذشته هاي اين علم يا آن علم است. بخشي از نوآوري ها هم در نوآوري هاي با ماهيت اكتشافي است. يك جلسه اي همين جا آمده بودم راجع به شبيه سازي، مالبي را عرض مي كردم في المثل اگر در زمينه شبيه سازي حكمي ارائه بشود، فقيهي بيايد اظهار نظري بكند، خوب اين ديدگاه يك ديدگاه اكتشافي ست. يعني يك نوآوري ست كه فاقد پيشينه است. فاقد پيشينه است به اين معناست كه در صحبت عالمان و گذشته تفكر عالمان وجود ندارد البته با روشي انتخاب مي شود كه آن روش وجود دارد.. اما خود ديدگاه، ديدگاه نويي است. و ديدگاه استحصالي نيست. پس ما نآري را به دو معناي استحصالي و اكتشافي مي گيريم. خوب حالا اين استحصال و يا اكتشاف براي چه؟ با سه رويكرد انجام مي گيرد. اين نوآوري بايد به يكي از اين سه رويكرد اين نوآوري انجام بگيرد. انتقادي- اصلاحي. يعني ما چه استحصال كنيم چه اكتشاف كنيم،در حقيقت مي خواهيم يك وضع موجود در جامعه را اصلاح بكنيم. كه عمدتاً در فرهنگ ديني چنين اتفاقي ممكن است رخ بدهد. يعني شما يا ارائه ديدگاه تان، خواه اكتشافي خواه استحصالي مي خواهيد يك وضع جامعه را درست كنيد. حالا بخواهيم مثال بزنيم. مثال: امام قبل از انقلاب با اين انديشه مواجه بودند كه سيست از ديانت جداست. انديشه درواقع تا حدودي جاافتاده و طرفداراني هم به خودش اختصاص داده بود. خوب در آن شرايط امام يك مطالعاتي را صورت دادند. چه در حوزه ها، چه در بيانيه هاشان. اين مطالعات را ارائه كردند و كوشش و پژوهش هاييرا به سامان رساندند دلايلي را ارائه كردند حرف هايي را مستدل ارائه كردند تا ثابت بكنند كه ديانت و سيست آميخته با هم هستند. خوب اين يك استحصال بود يا اكتشاف حالا درجاي خودش بايد بحث بشود. هدف و يا رويكردي كه اين سخن امام اين نوآوري امام داشت اين بود كه اصلاح كند يك نگاه را. و انتقادي بود و لذا قالب ادبيات انتقاد هم اين سخن امام و نظريه امام به خودش گرفته بود. اين يك مثال از كاري با رويكرد انتقادي- اصلاحي. يا اگر بخواهيم مثال بزنيم كه اين مثال را هم در زمان امام و از سوي امام هم از سوي رهبر معظم انقلاب در واقع مربوط به هر دو هست براي اصلاح رابطه شيعه و سني. خوب رابطه شيعه و سني ممكن است در درون اهل سنت يك ارزش هايي به دلايلي شكل گرفته باشد و در برابر شيعه صف آرايي بكنند پاره اي از آن ها. و در ميان شيعه هم ممكن است يك موضع گيري هايي با لباس ارزش در برابر اهل سنت بايستد و صف آرايي بكند. خوب اين بخشي از فرهنگ طرفين شده بود. حالا فرهنگ همه نه. فرهنگ پاره اي از آن ها. لباس ارزش و فرهنگ بر تن كرده بود. خوب امام خيلي كوشش داشت تا اصلاح بكند. به يك ارزش قرآني كه وحدت اسلامي است و تشكيل است و اسلامي است و قرار گرفتن شيعه و سني با كمال صداقت و به صورت هم زيستس كامل ديني اسلامي به عنوان دو جز شكل دهنده امت اسلامي. خوب اين بازگرداندن جامعه به آن سمت طبيعي بود. متزمن انتقاد به پاره اي از كساني كه مي انديشيدند كه نه بخشي از فرهنگ دين اين است كه در بابر سني يا سني در برابر شيعه صف آرايي بكند انتقادي نسبت به آن بود. جنبه انتقادي داشت. جنبه اصلاحي داشت. كه رهبر معظم انقلاب اسلامي هم در حقيقت اين را بعد از امام دنبال كردند. و باهوشمندي و با درايت جامعهرا به سمت عمل واعتصموا به حبل الله جميعاً و لاتفرقوا به پيش مي برند و امت را به عنوان يك اصل قرآني مطرح مي كنند. خوب اين موضع گيري از خاستگاه يك دين پژوهي چون به هر حال هم امام هم رهبري و هر كسي كه امروزه طرفدار وحدت اسلامي است حرف او از يك خاستگاه دين شناسانه و دين پژوهانه دارد شكل مي گيرد. و گاهي هم صحبت ها و اضهار نظرها و رهنمودها با دلايل همراه است. اين صرفاً در جهت اصلاح جامعه است. و نقد پاره اي از ديدگاه هايي كه گاهي هم لباس ارزش و فرهنگ بر تن كرده اند. خوب اين هم يك مثال. پس گاهي اين نوآوري جنبه انتقادي و اصلاحي دارد. حالا جنبه هاي انتقادي و اصلاحي را مثال زياد است. من به همين مثال اكتفا مي كنم. و گاهي اين نوآوري حالا استحصال به جهت پاسخ گويي ست. كه اين دامنه فراخي دارد. خيلي از پاسخ هايي كه فقيهان مي دهند و يا فقهاي حوزه هاي علميه به سوالات مردم در زمينه هاي علمي كه اين زمينه ها هم به وفور امروزه، فراروي جامعه مطرح شده اند و جامعه به شكل سرسام آوري با سوالات متعدد فقهي مواجه است. در زمينه هاي مختلف پزشكي و يا محيط زيست و يا مهندسي ژنتيك و يا جنبه هاي مختلفي كه امروزه وجود دارد خوب كوششي كه يك فقيه انجام مي دهد و نوآوري اي را كه ارائه مي كند و ما به اين نوآوري هم به شدت هر چه تمام تر نيازمند هستيم براي پاسخ گويي ست. براي اين است كه اين دين بتواند پاسخ زمان را بدهد و شرايط زمان را درك بكند و متناسب با او جواب بدهد. پس گاهي با رويكرد پسخ گويي س. هيچ انتقادي در برندارد. جايي را نمي خواهد اصلاح بكند. فرهنگي را نمي خواهد تغيير بدهد. و اصلاحي را متزمن آن نيست. صرفاً پاسخ گوست. گاهي هم نوآوري ها هم كه البته اين سوي هم دامنه زيادي را به خود اختصاص داده جنبه توانبخشي به معرفت و علوم ديني دارد. پاسخ گويي فوري نسبت به يك سوال را در برندارد. انتقادي را هم در برندارد. صرفاً مي خواهد يك جنبه هاي جديدي كشف بشود و با اين جنبه هاي جديد معرفت ديني كمال پيدا بكند. و علوم ديني گسترش پيدا بكند و توسعه. شايد در حوزه هاي علميه بسياري از نوآوري ها بدون اينكه بخواهد پاسخ بدهد مي خواهد يك علم را و يك دانش را توسعه بدهد و گسترده بكند. پس نواوري با يكي از اين سه رويكرد مي تواند انجام بگيرد. اين نوآوري را البته بايد با بدعن علمي ميانشان تفاوت قايل شد. يعني ما يك ابداع علمي داريم حالا استحصالي يا اكتشافي به آن معناهايي كه عرض كردم و يك بدعت علمي داريم. حوزه هاي علميه اين را پذيرفته اند كه ابداع آري و بدعت نه. بدعت به اين معنايت كه رابطه يك انديشه بيايد با گذشته خودش قطع بشود. و بدون رعايت چارچوب ها و بدون نگاه به منابع اصلي يك علم و با برون رفت از درون يك علم صرفاً و صرفاً ما بياييم و متمركز كنيم بر اين كه خوب است اين جور جواب بدهيم خوب است. زمان را لحاظ كنيم. كساني كه امروزه داعيه لحاظ زمان را دارند و ديگر منابع اسلامي را ناديده مي گيرند و مي گويند ما بايد شرايط را درك كنيم. جواب بدهد. جواب را بدون اين كه رعايت نكاتتفني بدون اين كه رعايت چارچوب هاي اصلي همين طوري به صورت عمومي و هر كس از هر دري و از هر راهي برسد جواب بدهد خوب طبيعي ست اين ديگر علمي نمي تواند باشد. ما پاسخ را، پاسخ نو را قبول مي كنيم ولي پاسخ نو بايد علمي باشد. يعني بايد علم آن را بپذيرد. چارچوب هاي اصلي علم بايد پذيراي ان باشد. در برابر چنين گروهي، گروه ديگري هم هستند كه اصلاً به دنبال هيچ گونه نواوري نيستند و راهي را ارائه مي كنند كه اين راه فاقد هر گونه نوآوريست. سنتي محض هستند. و باب نوآوري را به صورت مطلق و به صورت كامل بسته اند. و چشم دوخته اند فقط به گذشته كه حرف گذشته ها را تكرار مي كند نه هر دوشان در واقع خطرناك هستند براي جامعه ديني و عرصه دين پژوهي. در عرصه دين پژوهي بايد نوآوري يك اصل باشد و بايد هم نوآوري در چارچوب و به صورت متناسب با نكات فني آن علم و سازگار با روش هاي پذيرفته شده و مورد اتفاق و اجماع آن علم ارائه بشود. بنابراين ما بدعت علمي را نمي پذيريم ولي ابداع علمي را مي پذيريم. كه البته ابداع علمي در هر علمي متناسب با آن بايد شكل بگيرد و بايد چارچوب هاي آن شناسايي و شناخته بشود. اين نكته ها را هم با ارائه و عرض بكنم كه ابداع علمي چنين نيست كه به صورت يك امر نادرالحقوق انجام بگيرد. ما همان طور كه اشاره هم كردم جسارت علمي و ابداع علمي بايد داشته باشيم. البته اين جسارت ما را به بدعت علمي نبايد بكشاند. ولي آن قدر فضا باز است و ان قدر ظزفيت در علوم اسلامي نهفته است. براي پاسخ گويي مشكل جامعه ها مشكل فقدان توجه به نوآوري و فقدان فرهنگ نوآوري علمي است،يك. و طبعاً فقدان جسارت لازم براي نوآوري ست و سوم اينكه آميخته بودن مرزهاي بدعت و ابداع اين خوف و وحشت را در دل ها ايجاد كرده. حالا چه مخاطبان و چه عالماني كه بايد ابداع علمي بكنند روي هر دو اتفاق نظر پيدا كرده اند براي اينكه قلم قرمزي را بر روي نوآوري بكشند و جامعه علمي ما بايد برود به سمت اينكه اولاً نوآوري را شناسايي بكند كه حالا ما تشكر ميكنيم از اينكه نشستي با اين عنوان آن هم در ساحت دين پژوهي خيلي مهم است. كه توجه بشود كه در ساحت دين پژوهي ما به نوآوري نياز داريم و بحث را ببريم روي اين و من پيشنهادم اين است كه در اين زمينه خوب است بحث باز ادامه پيدا بكند. چون معيارهاي ابداع علمي و نوآوري علمي بايد شناخته بشود هر چه ما بتوانيم ذهنيت مخاطبان و ذهنيت جامعه را آماده تر بكنيم براي ابداعات علمي مطالبه در واقع جامعه بيشتر مي شود. يك مطالبه شديد متوجه به ابداع علمي طبيعي ست كه عالمان دين هم حوزه هاي علميه دانشگاه ها هم متناسب با آن شانيت ها و آن جايگاه هاي علمي شان مي توانند بيشتر به اين مطالبات و اين تقاضاها پاسخ بگويند. و لذا اصل چنين نشستي به شدت توجيه بردار و ضروري است و لازم است جنبه هاي بعدي اش ادامه پيدا بكند. اتفاقاً اين نكته را هم عرض بكنم كه ما آن قدر از فرهنگ نوآوري دوريم كه من در حوزه هاي علميه هم گاهي در بعضي از جمع ها و يا نشست ها گفته ام كه ما هنوز معيارهاي ابداع علمي را مشخص نكرديم. نگفتيم چه چيزي ابداع علمي است ؟ چه چيزي بدعت هست؟ درست است در كتاب هاي ما وجود دارد. ريخته. ولي آوردن آن ها، مطرح كردن آن ها، آن وقتاگر اين ها مطرح نشود جامعه آسيب مي بيند. چون جامعه، جامعه متحول است. جامعه ايست كه نيازهاي ديگرگون شونده و سرسام آوري او را فرا گرفته در اين جامعه دين بايد پاسخ بدهد اگر دين پاسخ ندهد يا پاسخ هاي ديني عرضه و ارائه نشود يك مرتبه جامعه سر يك دو راهي قرار مي گيرد. ممكن است دست بكشد.حتي اگر در قول و سخن و ادعا و د حمايت هاي ظاهري هم دشت نكشد عملاً دست بكشد و لذا يك خطر بزرگ حقيقتاً جامعه ديني ما را امروز تهديد مي كند. . آن خطر اين است كه جامعه مخاطبش به دنبال ابداع علمي نباشد از عالمانش و عالمانش هم به دنبال ابداع علمي نباشند و ابداع علمي به چند چيز نياز دارد. اولاض بايد فرهنگ ابداع شكل بگيرد. ثانياً بايد ساز و كارهاي ابداع هر چه بيشتر شناخته بشود و ثالثاً بايد معيارهاي تمايزبخش بين بدعت علمي و بين ابداع علمي اين ها باز شناخته بشود. اگر باز شناخته نشود اين خوف و اين وحشت همچنان بر سر ذهن ها و عقل ها و ذهنيت ها حاكم و مسلط باقي خواهد ماند و با اين تسلط كسي ديگر به دنبال اينكه پاسخ دين چيست نخواهد گشت. لذا اين هم يك بحث از نوآوري علمي ست حالا در فقه فضلا و علما با اين ادبيات بيشتر آشنا هستند كه گاهي در فقه ما وقتي كه يك انديشه مطرح مي شود سريع فقيه ديگري كه مي خواهد آن را وارد بكد مي گويد اين يك تاسيس فقه جديد است. بنابراين نبايد اين ديدگاه مطرح بشود يعني همه ازعان دارند، همه فقها پذيرفته اند كه نوآورانشان چه سنت هاي غير معتقد به نوآوري شان پذيرفته اند كه تاسيس فقه جديد يك امر نامطلوب است. يعني نبايد فقه جديديرا تاسيس كرد بايد فقه را جديد كرد نه اينكه فقه جديدي را تاسيس كرد. بايد از دل فقه و بر اساس منابع فقه حرف هاي جديد زد نه اينكه فقه را كنار بگذاريم يك فقه ديگري را بياوريم كه بعضي ها اين نسخه را پيچيده اند و گفته اند اين فقه ديگر پاسخ گو نيست. آن ها فقه را نشناخته اند. فقه پاسخ گوست. منتها مشكل اين است كه عالمان فقه كمتر به سراغ در حقيقت ساز و كارهاي نوآوري فقهي رفته اند. فقه خيلي گسترده است ولي در عين حال همين فقهايي كه در كاب هاي فقهي شام وقتي كه مي رسند به يك ديدگاه ممكن است بعضي هاشان بگويند اين تاسيس فقه جديد است. بنابراين حرف نامطلوب استنگفته اند معيار تاسيس فقه جديد از فقه غير جديد مثلاً چيست كه مشخص بشود. مي خواهم بگويم حتي ماها هم در حوزه ها نيازمند هستيم به اين عيارهاي متمايز سازيفقه جديد به اصطلاح تاسيس فقه جديد از باقي ماندن بر فقه اصيل را نتوانستيم جدا كنيم. امام هم كه فرمود فقه جواهري ما پوياست در واقع مي خواهد اين پيام را بدهد كه شما نرويد به سمت يك فقه جديدي را به بهانه پويا بودن و پويايي آوردن تاسيس بكنيد. نه. فقه گذشته ما ظرفيتش خيلي بالاست و بايد همان فقه را پويا كرد و از درونش پويايي ها را درآورد و به باروري و به درواقع حالت استحصال كشانيد اين هم باز يك نكته در زمينه نوآوري كه به ذهنك آمد عرض بكنم