بسم الله الرحمن الرحيم
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ
براي بنده بسي جاي خوشبختي است در محضر شما دوستان و فرهيختگان باشم. از اين فرصتي كه صديق گرامي ما حاج آقا مجتبي نورمفيدي براي من به وجود آوردند خداوند را شاكر هستم. دوست گرامي اشارتي كردند به نام استرآباد. كسي كه با تاريخ اسلام آشنا باشد قدمت و كهن بودن تمدن و علم اين منطقه و خطه را بي ترديد ميشناسد.
موضوعي كه عنوان شده «مهدويت و رسالت نخبگان» است كه دو پيش اشاره و پيش فرض در اين موضوع درنظر گرفته شده است. پيش انگاره اول اين است كه ما يك حقيقتي داريم كه از آن به عنوان مهدويت، اعتقاد به مهدي (عج) و اعتقاد به امام زمان ياد ميكنيم. يعني اگر كسي مهدويت را منكر باشد اين موضوع بيمعناست. پيش فرض دوم مهدويت و رسالت نخبگان است و طبيعتاً نخبگان در اين پيوند و ارتباط رسالتي دارند. بنده از پيش فرض اول يعني مهدويت شروع ميكنم.
استحضار داريد كه اعتقاد به آمدن يك مصلح در آخر الزمان فقط از باورهاي ما شيعيان نيست. بلكه همه فرقه هاي اسلامي، سني و شيعه، بالاتر عرض كنم همه اديان توحيدي، اسلام، مسيحيت و بالاتر حتي دين واره ها. يعني اگر ما تقسيم كنيم باورها را به دين و دينواره، حتي دينوارههاي ساخته شده دست بشر، به نوعي به آمدن يك مصلح در آخرالزمان اشاره دارد. در شيعه كه بحثي نيست يعني نيازي به اثبات ندارد. شما اگر فرصتي كنيد و حتي سري به متون سنيها بزنيد ميبينيد از مهدويت حتي به نام مهدي با همين اسم مسلم و مشخص شده است. شخصي به نام ابن خلدون كه با او كم و بيش آشنا هستيد مثلاً تشكيك ميكند در مهدويت. ميبينيم عالمان زيادي از اهل تسنن عليه او كتاب مينويسند و توهم او را رد ميكنند. من مشخصاً دو سه نفر را نام ميبرم مثل ابونعيم. ابونعيم اصفهاني در اخبارالمهدي مي نويسد ابن حجر از عالمان معروف اهل تسنن القول المختصر في علامات المهديّ المنتظر را مي نويسد باز شوكاني از عالمان معروف اهل تسنن التوضیح فی تواتر ما جاء فی المهدی يعني اخباري كه در مورد امام زمان است به عنوان اخبار متواتر ياد مي كند. ابوالعباس مغربي، الوهم المکنون في الرّد على ابن خلدون مي نويسد. فخر رازي از عالمان متعصب اهل تسنن است. گاهي كه از من و شما ياد ميكند ما را با خذلهم الله ياد ميكند يعني خدا اينها را خار ميكند، ذليل ميكند. از من و شما در اين تفسير مفاتيح الغيبش ذيل آيههاي «الذين يومنون بالغيب» از مهدي ياد ميكند و آن حديث معروف كه اگر از عالم دو روز مانده باشد در آخر الزمان مهدي ظهور ميكند و كذا و كذا ... در انجيل متا، لوقا – مرقوس كه حالا به مناسبتي بعضي از آياتش را براي شما ميخوانم باز از امام زمان ياد شده با عنوان فرزند انسان. من برخي از مكاتب و دينوارههاي ساخته شده دست بشري رو دارم مثل اسلاوها و ... آنها هم با عناوين مختلف ميگويند شخصي ميآيد به نام آرتور موريان، برخص و امثال اينها. يعني اين را من در اين قسمت صحبتم عرض ميكنم به مهدويت به معناي عام. حالا وقتي ما وارد جزئيات شويم ممكن است متفاوت باشد مثل اينكه آيا مهدي متولد شده يا نشده؟ آيا نام پدر او، مادر او و محل تولد او به اين جزئياتي كه در تشيع است در ساير مكاتب هست يا كمتر است. اما نكته مهم اصل اين ماجرا يعني آمدن يك مصلح و يك دادگستر است كه نابسامانيها را سامان دهد.
اصل اين قضيه يك باور نه فقط مذهبي شيعي و نه فقط ديني و حتي نه فقط اسلامي به معناي عام، بلكه يك باور انساني است كه البته در اسلام و تشيع پر رنگتر شده است و در شيعه حدودش كاملاً مشخص شده است. از اين بحث كه عبور كنيم يعني اصل مسئله مهدويت، بحث نشانهها و ظهور است. من مقايسه ميكردم قرآن را با انجيل ميديدم 2 مشابهت عمده بين اين دو كتاب وجود دارد. البته انجيل را ما انجيل محرف ميدانيم و همه آياتش را دفاع نميكنيم اما معناي اين سخن اين نيست كه هيچ آيهاي و هيچ فقرهاي درعهد جديد از خدا نباشد يا صحيح نباشد. اين دو مشابهت از اين قرار است كه هيچ كس از زمان ظهور آگاهي ندارد. شما در باور شيعه ميدانيد كه گفته شده اگر كسي وقتي تعيين كرد مثلاً پير مردها منتظر باشند، جوانترها منتظرتر باشند، تا جوانها پير نشدند، پيرمردها فوت نكردند. فرمودند اينها را تكذيب كنيد. اين در باور ما شيعيان وجود دارد. در اديان توحيدي و در انجيل هم اين را ميبينيم. عبارتي است كه برايتان ميخوانم. در انجيل متا صفحه 78 و 79 ميگويد: هيچ كس غير از پدر از آن روز و ساعت خبر ندارد زمان ظهور پسر انسان درست مانند روزگار نوح خواهد بود در روزهاي قبل از طوفان. يعني روزي كه نوح به داخل كشتي رفت مردم ميخوردند و مينوشيدند و ازدواج ميكردند و چيزي نميفهمديدند تا اينكه سيل آمد و همه را از بين برد، ظهور پسر انسان نيز همان خواهد بود. از 2 نفر كه در مزرعه هستند يكي را ميبرند و ديگري را ميگذارند و از 2 زن كه دستاس ميكنند يكي را ميبرند و ديگري را ميگذارند، پس بيدار باشيد زيرا نميدانيم كه چه روزي مولاي شما ميآيد به خاطر داشته باشيد اگر صاحبخانه ميدانست كه دزد در چه ساعتي از شب ميآيد بيدار ميماند و نميگذاشت دزد وارد خانهاش بشود پس شما بايد هميشه آماده باشيد. زيرا پسر انسان در ساعتي كه انتظار نداريد خواهد آمد. در انجيل متا، لوقا و مرقوس فصل 24 آيه 29 تا 44 فصل 21 آيه 25 فصل 13 آيه 24 تا 37 به تعبير خود عهد جديد به فرزند انسان و به آمدن فرزند انسان اختصاص دارد. آنچه كه غير از جهتي كه بعداً عرض ميكنم به اين مطلب تأكيد ميشد اين است كه نميشود زمان خاصي را حتي اينكه بگوييم در آستانه ظهوريم يا شخصي را مشخص كنيم يا تطبيقي داشته باشيم، گمراهي است. نكته دومي هم كه در روايت ما تأكيد شده و هم در آنچه خواندم اين است كه دوران ظهور، دوران سرگشتگي، تحول و فراگيري امواج ظلال است. يك حديث برايتان عرض ميكنم در يك مقطع از تاريخ در دوران امامت امام باقر(ع) مطرح شد كه مهدي منتظر ميخواهد ظهور كند، حتي برخيها مهدويت را در آن زمان ادعا كردند و حتي برخيها نام فرزند خود را مهدي ناميدند كه اگر زمينهاي بود براي اين كار مناسب باشد مثل مهدي عباسي. جابر بن يزيد جعفي كه يك راوي جستجوگر و ماجراجويي است به خدمت امام باقر عرض ميكند: فرج شما چه وقت است و چه زماني ظهور ميكند؟ امام ميفرمايد: لايكونوا فرجنا حتي تغلبوا ... فرمودند هيهات هيهات اين شايعات غلط است، ظهور مهدي الان نيست، تا انسانها غربال نشوند تا ناخالصيها نرود، توي اين آزمايش بزرگ توي اين غربله (اين غربال را ديديد گندم را مي ريزند وغربال مي كنند). آن شخص غربال ميكند و گندم از غير گندم جدا ميشود. خالص از ناخالص جدا ميشود. بعد فرمودند در آن زمان ميآيد و در رواياتي داريم كه دنيا را امواج ظلال ميگيرد، يعني همه ارزشها، باورها مورد تهاجم شبهه قرار ميگيرند. من به مناسبتي در جمع طلاب عرض كردم ما نزديك به دويست ماهواره در دنيا كه داريم، حدود صد ماهواره را متخصصين ميگويند با تكنولوژي ميشود در ايران استفاده كرد اين صد ماهواده بيش از هفده هزار شبكه را تحت پوشش قرار ميدهند.380 شبكه براي موسيقي و هفتاد شبكه براي مد، 419 شبكه ورزش و 253 شبكه براي كودك. 1180 شبكه علمي و البته بسياريش هم مبتذل. در حدود 11 سال از ابتداي سال 77 تا انجام سال 87 مجموعه شبهاتي كه در رسانههاي كشور پخش شده است بيش از سه هزار شبهه دارد. من اصلا نميخواهم بگويم اينها علامات ظهوراست. ممكن است ده مرتبه امواج ظلال شعلهور شود و انسان مبارزه كند ولي حالا دورهاي كه ما داريم اصل شبهه و ترديد است. يعني از شخص خود خداوند گرفته در رسانهها زير سوال ميرود تا پيامبران. بحث اسلام و تشيع نيست، همه اديان است تا معاد تا فقه شريعت، نماز و روزه و حتي هنجارهاي بشري مثل خانواده. همانطور كه مي دانيد احترام به خانواده يك هنجار بشري است حالا اسلام هم تاكيد كرده ولي يك هنجار بشري است حتي كسي كه دين هم نداشته باشد به فكر استحكام خانواده است و آن را ميستايد، اين طور نيست كه يكي بايد مسلمان يهودي و مسيحي باشد تا بگوييد خانواه بايد مستحكم باشد و طلاق بد است. يك انديشمند و يك مصلح هرچند هم مسلمان نباشد و به هيچ ديني پايبند نباشد، خانواده را ميستايد و لذا ارزشهايي مثل خانواده مثل احترام به بزرگترها زير سوال ميرود و يك نهري است يك عدم اعتقاد به همه چيز همه ارزشها باورها در كردار، در رفتار وجود دارد، روز به روز ما با يك عرفانها و اخلاقها و اديان مختلف سركار داريم.
در فضاي كشور خودمان از 350 دانشجوي دانشگاه تهران، طبق آماري كه گرفته شده 80 نفر كتابهاي پائولو کوئیلو را خواندهاند. كتاب يازده دقيقه سرگذشت يك دختر رها كه مثلا در اثر فساد جنسي به نوعي اشراق به معنويت دست پيدا كرده است. جالب اينكه همشان دنبال نفي شريعت و قانونند و نفي متوليان ديني، حالا روحاني كشيش باشد، بت باشد.
باز كتاب كيمياگرش بيش از صد مرتبه چاپ شده است و آثار او به بيش از چهل زبان ترجمه ميشود. كتابهاي اوشو به همين ترتيب. گاهي بعضي از اين كتابها به چاپ صدوبيستم و صد و چهلم مي رسد. حالا بگويم مبالغه است يعني به قول ما طلبها به يك تواتر اجمالي ميرسيم كه وضعيت خوبي حاكم نيست از نظر فرهنگي و شك و شبهه. يعني همان تعبيري كه بكار بردم عصر امواج ظلال است. يك موقع ميگفتند كتب ظلال اما امروزه بحث كتب ظلال مطرح نيست و بحث امواج ظلال مطرح است. از آن سه هزار شبهه كه عرض كردم اگر يك طلبه يا يك دانشجو يك صدم از اين شبهات وارد مغزش شود، ميبيني چقدر تو ذهنش تاثير ميگذارد و لذا چيزي كه در روايات ما تأكيد شده است و در آياتي كه در انجيل برايتان به فارسي خواندم اين است كه مانند سيل ميآيد. اين دزدي كه انجيل اشاره كرد مستحضريد دزد آدم ربا نيست كه به مزرعه حمله كند يكي را ميگذارد و يكي را ميبرد. اتفاقاً ما هرچه جلوتر ميرويم ممكن است دزديهاي مدرن با تكنولوژي با تدبير بيشتر شده باشد اما دزديهاي خشن به اين شكل كمتر شده كه بيايند در مزرعه پسر را بگذارند و پدر را ببرند، بيايند در آشپزخانه دختر را بگذارند و مادر را ببرند، اين دزدي به اين شكل را انجيل ميگويد دزد باورها، دزد اعتقادها لذا شما ميبينيد پدر معتقد مذهبي و سفت و سخت اما فرزند اين باور را ندارد. مادر با يك ظاهر ميآيد كه حركتهاي ظاهرياش باورهاي سختش را نشان ميدهد اما دختر به گونهاي ميآيد كه از آن باورها خبري نيست، يعني دو مشابهت ديده ميشود يكي همين كه اشاره كردم بحثي كه كسي نميداند و دوم اين كه اصل امواج ظلال و شك و شبهه ميشود تا امام زمان ميآيد و ظهور ميكند.
اما نكتهاي كه باز در ادامه بايد عرض كنم و در واقع اگر وضعيت اينطور باشد رسالت نخبگان چيست؟ اين بحثي است كه در واقع موضوع اصلي ماست. اگر اين طوري است و مي دانيم كه وقتي امواج ظلال فراگير ميشود، يك بيمرجعي احساس ميشود. يعني انسانها دنبال مرجعي هستند كه شبههشان را بر طرف كنند ولي پيدا نميكنند، آن وقت نخبگان چه رسالتي پيدا ميكنند؟ اولين وظيفه نخبگان اين است كه دين و ارزشهاي ديني را خودشان بفهمند و از سرچشمه بگيرند. يك تعبيري را امام(ع) دارند از عالمان دين در آخرالزمان «تعبير مرابط». مرابط به رزمندهاي ميگويند كه در مرز حركت دشمن را رصد ميكند. آن طرف دشمن است و اين طرف، وطن و اين هم دارد مرابطه ميكند. علماء شيعتنا مرابطون. فرمود عالمان دين مرابطند كه ابليس و جنود ابليس وارد مرز نشوند. من و شما هر كدام يك كشور هستيم، ممكن است ابليس حمله كند به ذهن و باور ما. عالم هست كه ميتواند دفاع كند. فهم دين را بايد از ويژهدانان و كساني كه از منابع اوليه سالها خوردند و گرفتند زدودن خرافهها از دين، به نام دين. چون دين كه همينطور بدون خلاف و شفاف به دست ما نميرسد. آن قدر انسان بايد فكر كند دنبال ويژهدان بگردد تا توي اين بيراهه، آن اصل قضيه و مغز و روح را بگيرد. اولين وظيفه برادران و خواهران، آشنايي ما و گرفتن دين از سرچشمه است.
امام صادق ميفرمايد: صبح، مسلمان است وارد يك سياست و برنامه ميشود، دو تا سه شبهه وارد ذهنش ميشود و آن باور را زخمي ميكند. نميرود بپرسد و اين زخم عميق ميشود و از بين مي بردش. اين است كه بايد دين را از سرچشمه گرفت. وظيفهي دوم دستگيري است. اينطور نيست كه هدايت، مرز بشناسد كه استاد دانشگاه باشد هر كس به هر شكلي كه ميتواند بايد دستگيري كند. البته انسانها متفاوتند ولي اصل دستگيري وظايف همگان است. برادرتان را، خواهرتان را، معلمتان را اگر روحاني هستيد طلبههايتان را در اين بازار آشفته امواج ظلال دستگيري كنيد.
سومين وظيفه كه حالا ممكن است بعضيها داشته باشند و برخيها نداشته باشند، انتقال اين مفاهيم به دنياست. من به شما عرض ميكنم بسياري از مفاهيمي كه ما در دين و مذهبمان داريم، مفاهيمي نيست كه فقط مذهبي باشد، مفاهيمي نيست كه فقط اسلامي باشد. البته من الاسلام است اما للاسلام نيست. فقط براي اسلام نيست براي بشريت است. در جايي عرض ميكردم يك زماني من لبنان بودم خيلي مايل بودم نويسنده مشهور مسيحي كه كتاب الامام علي صوت العدالت و الانسانيه را ببينم. نويسنده خوشنام و معروف مسيحي، جورج جورداق. در سال 1388 که لبنان بودم، فرصتی شد به منزلش در یکی از محلات مسیحینشین لبنان بروم. به او گفتم چهطور شد به این مسیر کشیده شدی؟ تو یک مسیحی بودی. گفت: نهج البلاغه من را ذلیل کرد(با اين مضمون). بچه كه بودم به اشعار عرب، خیلی علاقهمند بودم حتی مدرسه را رها ميکردم میرفتم جنگل و سبزه زار و اشعار عرب میخواندم (میدانید که عرب کشته و مرده شعر است)گفت بعداً برادرم که او هم مسيحي و دبیر بود گفت یک کتاب به تو معرفی میکنم. او نهج البلاغه را دست من داد. جورج جورداق گفت: دیدم نهج البلاغه یک چیز دیگری است شلاق میزند روی الفاظی که به کار میبرد، شعر حسان بن ثابت را ديدم ولی علي، امیر بیان است، مسلط بر استحکام و ارادههاست. یواش یواش علاقمند به نهج البلاغه شدم بعد دیدم محتوایی دارد در عدالت در سیاست و در نامهای که به مالک اشتر نوشت در توحید دیگه بعد گفت به فکر افتادم که صاحب این سخن را و خود این نویسنده را بشناسم و ... توضیح داد نهج البلاغه تولید یکی از شاگردان مکتب اسلام است یعنی امیرالمؤمنین یک شاگرد در این مکتب. از یکی از معلمی به نام رسول خدا و از قرآن درس گرفته است .
نهج البلاغه یک کتاب بشری است لذا یک مسیحی، یک یهودی یک مصلح اجتماعی و یک سیاستمدار میتواند از این کتاب استفاده کند. نامهای که امام به مالک اشتر مینویسد یک محصول مذهبی نیست که فقط به درد شیعه بخورد، برای انسان است. صحیفه سجادیه كتاب ديگر است. شما الان در کامپیوتر جستجو کنید مناجات خمس عشر امام سجاد(ع) در اختیار مسیحیان قرار میگیرد که وارد کلیسا میشوند. یعنی یک مسیحی که عرب است وارد کلیسای لبنان میشود، کتاب مناجاتش، صحیفیه سجادیه است. همچنین دعای کمیل یک دعای شیعه نیست که بگويیم فقط به درد شیعه میخورد. یک دعایی است انسانی، که یک مبدأي را بشناسد حتی با خدا هم نباشد، یک مسیحی، یک یهودی، یک بودیست، یک هندو هم باشد، دعای کمیل به دردش میخورد. برخی از غیر مسلمانان هم همین دعای کمیل را میخوانند. با دعای کمیل با نهج البلاغه با صحیفه سجادیه با بخشی عظیمی از احادیث اهل بیت می شود با دنیا به راحتی ارتباط برقرار کرد.
لذا وظيفه سومي كه داريم اين است كه در دنياي امواج ظلال، چه با حضور فيزيكي و چه با حضور مجازي او را به دنيا منتقل ميكند. اين مفاهيمي كه عرض كردم همه مي فهمند. ببينيد يك تعبيري من خواندم كه انجيل از امام زمان به فرزند انسان يا مي كند به نظر شما چرا ميگويد فرزند انسان؟ فرزند انسان يعني چه؟ البته شايد خود مسيحيان هم خيلي متوجه نشوند. دليل ندارد كه آن ها متن انجيل را بهتر از ما بفهمند من فكر مي كنم كه فرزند انسان كه از امام زمان تعبير مي شود يعني اين شخصيت براي انسان است براي انسانيت است براي انسان پيام دارد. مسيحي باشد، يهودي باشد، هندويي باشد بوديت باشد هر چند براي انسان پيام دارد قرآن در بيان زيبايي به كار ميبرد. قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ
ذيل اين آيه چندين روايت معتبر داريم كه اين آب گوارا، امام زمان است. قرآن امام زمان را تعبير مي كند به ماء معين و در جايي به مؤمن بالغيب، يك جا تعبير ميكند به كوثر. انا اعطيناك الكوثر و در آيه قل اريتم ... آب را همه ميشناسند، همه نياز دارند. لذا اول فراگيري معارف دين از سرچشمهها، دوم دستگيري كساني كه با آنها به نحوي ارتباط داريم، سوم انتقال مفاهيم ديني كه البته بايد رنگ جهاني به آنها بدهيم. اين كار امروزه كه دنياي ارتباطات است كار سختي نيست. چهارم وظيفه اي كه داريم عمل است ما هر چه كه ياد بگيريم دستگيري كنيم، دلسوزي كنيم اما تا به عمل نرسد نتيجه ندارد. مگر امام ما نفرمود «كونوا دعاه الناس بغير السنه» اينها از احاديث معروف است يعني بايد تجسم پيدا كند.
اما مراقبت در روز و محاسبه در شب. شب كه ميشود انسان چند لحظه ميكشد تا خوابش ببرد بيايد فكر كند كه من در روز چه كردم؟ اين كار نه وضو مي خواهد نه غسل ميخواهد به راحتي همانطور كه دراز كشيده بگويد من چه كردم؟ امروز اگر عمل نكرده خب چرا نكرده؟ چرا و چه دليلي دارد؟ سعي كند فردا عمل كند. دو چيز مثل كبريت اختره انسان را متحول ميكند مراقبت در روز و محاسبه در شب، من اضافه كنم و تفكر. فكر ساعه خير من عباده سنه.
خب اين به اين منظور است كه انسان اينها را فرا گرفت عمل كند و بالاخره اگر بتواند تحقيق دين، اجراي دين. ممكن است كسي نتواند اما اگر بتواند تحقيق دين و عملي كردن دين اين وظيفه ديگري است.
من بحث را با مهدویت شروع کردم که یک باور انسانی است نه مذهبی و دینی. برخی از ویژگیهای آن زمان را عرض کردم و بالاخره پنج رسالتی که برای نخبگان در این راستا تعریف میشود. امیدواریم خداوند بزرگ به ما توفیقی بدهد که رسالت نخبگان را به نحو احسن انجام دهیم.