نسیم دانش 74
جايگاه اهل بيت پيامبر(ص) در اسلام
مقدمه:
هر روز در«تشهد» نماز خود مي خوانيم «اللّهم صَلّ علي محمّد و آل محمّد» بار پروردگارا درود فرست بر محمّد وآل محمّد منظور از آل محمّد کيست که واجب است ما هر روز از آنها ياد کنيم و بر آنها درود بفرستيم، اين سئوال مهمي است بهمين منظور در اين مقاله در صدد تبين جايگاه آل محمّد يا اهل بيت پيامبر(ص) در حد مختصر مي باشيم.
*کاربرد واژه اهل بيت(ع)
1-اهل بيت(ع) گاهي براي کساني که هيچ گونه پيوند خويشاوندي با پيامبر ندارند بکار رفته. مسلماناني که در پيروي از پيامبر(ص) صادق و ثابت قدم بودند. چنان که پيامبر(ص) سلمان فارسي و ابوذر غفاري را از اهل بيت خود معرفي کرده است.
2-اهل بيت(ع) گاهي براي خويشاوندان نسبي پيامبر(ص) بکار رفته مثل عباس عموي پيامبر و فرزندان او، علي(ع) فرمود:«هرگاه در جنگ با دشمنان اسلام کار سخت ميشد و مردم از مقابله با دشمن خودداري ميکردند، پيامبر(ص) اهل بيت(ع)(بستگان) خود را به کارزار ميفرستاد».
3- اهل بيت(ع) به همسران پيامبر(ص) اطلاق مي شود. چون همسران پيامبر(ص) مطابق معناي لغوي و عرفي، اهل بيت پيامبرند، مقصود از «بيت» در اين جا، سُکني(محل سکونت) است.
4- گاهي اهل بيت(ع) شامل مؤمنان راستين ميشود؛ چنان که امام صادق(ع) فرمود:«هر کس پرهيزکار و صالح باشد از ما اهل بيت است»
5- مراد از اهل بيت که خطاب خداوند مي باشد به گروهي از خاندان پيامبر(ص) اختصاص دارد که از ويژگي عصمت برخوردارند. که مصداق آن آيه تطهير و آيه مباهله(اصحاب کساء) يعني علي، فاطمه، حسن و حسين (عليهم السلام) و نه تن ازامامان معصوم که از دودمان امام حسين(ع) نيز هستند.
اهل بيت(ع) کساني هستند که از مقام و منزلت ويژهاي برخوردارند و گفتار و رفتار آنان ملاک حق و راهنماي حقيقت است؛ چنان که علي(ع) فرمود: «به اهل بيت پيامبرتان بنگريد و به سمت و سوي حرکت آنان ملتزم باشيد و از آنان پيروي کنيد؛ زيرا آنان هرگز شما را از مسير هدايت خارج نکرده و به گمراهي باز نميگردانند؛ نه از آنان پيشي بگيريد که گمراه خواهيد شد و نه از آنان فاصله بگيريد که هلاک خواهيد شد.» (خطبه 97نهج البلاغه)
امام حسن(ع) خطاب به اهل عراق فرمود:«ما اهل بيتي هستيم که خداوند آيه تطهير را درباره آنان نازل فرموده است».
*ويژه گي هاي اهل بيت(ع)
1-عصمت: بارزترين ويژگي اهل بيت، عصمت است يعني دور بودن از هرگونه خطا و اشتباه و دور بودن از هرگونه گناه. اين ويژگي از آيه تطهير«اَنّما يُريدُ الله لِيُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَيتِ لِيُطَهّرکُم تَطهِيرا احزاب /33» به دست ميآيد. اين آيه، اهل بيت(ع) را کساني معرفي ميکند که خداوند اراده کرده هر گونه پليدي را از آنان دور سازد.
حديث ثقلين از پيامبر اکرم(ص) «اِنّي تَارِکٌ فِيکُمُ الثّقلَين کِتابَ الله وَعِترَتي اَهل بِيتِي مَا اِن تَمَستَکتُم بِهِما لَن تَضلُوا اَبداًوَلَن يَفتَرِقَا حَتّي يَرِدَا عَلَي الحُوض» از احاديث متواتر است که در سند آن هيج ترديدي وجود ندارد بر عصمت اهل بيت پيامبر(ص) دلالت ميکند، در اين حديث، اهل بيت(ع) به عنوان «ثقل اصغر» در کنار قرآن به عنوان «ثقل اکبر» قرار گرفته، دو ميراث گرانبهاي پيامبر(ص) که هرگز از يکديگر جدا نخواهند شد و اگر مسلمانان به آن دو چنگ بزنند هرگزگمراه نخواهند شد. بدون شک، قرآن کلام خداوند است و هيچ گونه خطا و انحرافي در آن راه ندارد:«لا يأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَينِ يدَيهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ».(فصلت/42) بنابراين، اهل بيت پيامبر(ص) نيز که در کنار قرآن قرار گرفتهاند، از خطا و آلودگي پاک و مبرا هستند و هيچگونه انحرافي در آنان راه نخواهد داشت و چنگ زدن به آنان مانع گمراهي انسان است.
از حديث ثقلين، واجب بودن پيروي از اهل بيت به روشني به دست ميآيد؛ زيرا نجات امت از گمراهي، منوط به چنگ زدن به کتاب خدا و اهل بيت پيامبر(ص) است. يعني شناخت دستورات قرآن و اهل بيت و پيروي و به کار بستن اين دستورات در مقام عمل است.
2-برتري اهل بيت(ع): روايات متعددي بر برتري اهل بيت (ع) دلالت دارند، از جمله، حديث ثقلين است که برتري اهل بيت پيامبر(ص) بر ديگران را به روشني بيان ميکند؛ زيرا پيامبر(ص) آنان را در کنار قرآن قرار داده است؛ يعني قرآن را ثقل اکبر و اهل بيت(ع) را ثقل اصغر ناميده است و فرد ديگري را در رديف قرآن قرار نداده است. بنابراين همان گونه که قرآن کريم بر مسلمانان برتري دارد، اهل بيت(ع) نيز، از ديگران برتري دارند.
آيه مباهله (اصحاب کساء) به برتري آنها بر ديگر صحابه پيامبر دلالت ميکند، زيرا بر اساس اين آيه، پيامبر(ص) از جانب خداوند مأموريت يافت تا از ميان کودکان، مردان و زنان مسلمان افرادي را براي مباهله با نصرانيهاي نجران با خود همراه نمايد. و پيامبر(ص) از مردان، حضرت علي(ع) و از زنان، حضرت زهرا(س) و از کودکان، حسن و حسين را برگزيد. بدون شک براي مباهله کساني برگزيده ميشوند که از نظر ايمان و قرب به خداوند از جايگاه بالايي برخوردار باشند.
ابورياح، خدمتکار امّ سلمه از پيامبر (ص) روايت کرده «اگر در روي زمين افرادي گراميتر از علي، فاطمه، حسن و حسين (ع) وجود داشت، خداوند به من دستور ميداد که به واسطه آنان مباهله کنم، لکن خداوند به من دستور داد که به کمک آنان مباهله کنم، آنان برترين افرادند».
در گفتار برخي از علماي شيعه آمده است که امامان معصوم از نظر مقام و حقيقت، از تمام انبياي گذشته به جز حضرت محمد(ص) برترند. اين اعتقاد بر اساس روايات متعددي است. قرآن كريم نيز مقام امامت را بر مقام پيامبري برتري ميدهد بعنوان نمونه حضرت ابراهيم(ع) ابتدا پيامبر بود، سپس خداوند پس از آزمودن او، او را امام قرار داد و مقامي بالاتر بخشيد.(بقره /124)
3-مرجعيت علمي اهل بيت(ع): حديث ثقلين بيانگر مرجعيت علمي اهل بيت است؛ زيرا پيامبر(ص) از مسلمانان خواسته است که به قرآن و عترت او تمسک جويند تا گمراه نشوند.
نخستين و اساسي ترين منبع و مرجع علمي مسلمانان قرآن کريم است و پس از آن سنّت پيامبر(ص) است و نقش اهل بيت(ع) بعنوان ترجمان قرآن و حافظان و ناقلان سنّت پيامبرند. بدون شک پيامبر(ص) بخش عظيمي از حقايق و معارف قرآن را براي مردم بيان کرد ولي بخش ديگري را که شرايط بيان آنها فراهم نبود يا مصلحت اين بود که در زمانهاي بعد بيان شود را به اهل بيت خود سپرد تا آنان آن را بيان کنند.
راه شناخت درست قرآن و سنت پيامبر(ص) چنگ زدن به اهل بيت پيامبر(ص) است، و بدين صورت آنان مرجع علمي مسلمانان در شناخت معارف و احکام دين ميباشند.
قرآن کريم در آيه تطهير، اهل بيت پيامبر(ص) را به عنوان کساني که خداوند آنان را از هرگونه پليدي پاک کرده است، معرفي نموده و از سوي ديگر يادآور شده، که حقايق متعالي قرآن را جز انسانهاي مطهّر از پليديها درک نميکنند«لا يَمُسهُ اِلّاالمُطَهَّرُون/ واقعه/77-79 » همان گونه که شرط تماس بدن انسان با ظاهر قرآن، پاک بودن بدن است، پاکي روح و جان از رذايل نيز شرط فهم معارف و حقايق قرآن است و هر چه معارف و حقايق لطيفتر و عميقتر باشد، فهم آن به پاکي روحي بالاتر و عميقتري نياز دارد. بنابراين، معارف و حقايق قرآن را به طور کامل و عميق جز پيامبر(ص) و اهل بيت معصوم او کسي نميداند و براي درک اين حقايق بايد به آنان رجوع کرد.
امام صادق(ع) مي فرمايند:«حقايق مربوط به گذشته و آينده و احکامي که حق و باطل را در مورد زندگي بشر از هم جدا ميسازد، در قرآن وجود دارد، و ما آن را ميدانيم.» همچنين مي فرمايند: «ما راسخان در علم هستيم و تأويل قرآن را ميدانيم» اصول کافي
4- واجب بودن پيروي از اهل بيت(ع): خداوند در آيه اولي الامر مي فرمايد: «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (نساء /59 )از خدا و پيامبر و صاحبان امر خود اطاعت کنيد». خداوند در اين آيه، اطاعت از خود و رسول و اولو الامر را واجب کرده است. اطاعت رسول خدا بدان جهت که رهبري الهي است و از مقام عصمت برخوردار است واجب گرديده و اگر او معصوم نبود، اطاعت از او بدون هيچ قيد و شرطي واجب نميشد. اين مطلب در مورد اولي الأمر (منظورامامان دوازده گانه هستند) نيز جاري است و آنان نيز به دليل اين که از صفت عصمت برخوردارند اطاعتشان به صورت مطلق واجب شده است.
حديث سفينه «مَثَلُ اَهلِ البَيتِي کَمَثَلِ سَفِينَه نُوحٍ مَن رَکَبَ فِيها نَجَي وَمَن تَخَلّفَ عَنها غَرقا» نيز بر وجوب پيروي از اهل بيت(ع) دلالت ميکند؛ زيرا در اين حديث پيامبر(ص) اهل بيت خود را به کشتي نوح تشبيه کرده است که هر کس داخل آن شد از طوفان نجات يافت، و هر کس از داخل شدن به آن سرباز زد هلاک گرديد.
ابن حجر مکي مي گويد: «وجه تشبيه آنان به کشتي نوح اين است که هر کس به خاطر تشکر از کسي که اين شرافت را به آنان اعطا کرده است، آنها را دوست بدارد و عظيم شمارد و هدايت دانشمندان آنان را بگيرد و به کار بندد از تاريکي مخالفتها نجات يافته و هر کس با آنان مخالفت کند در درياي کفران نعمت و پرتگاههاي طغيان هلاک خواهد شد».
5-دوستي و محبّت اهل بيت(ع): در آيه مودت «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي(شوري/23)در انجام رسالت پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى در باره خويشاوندان.» دوستي خويشاوندان پيامبر(ص) به عنوان مزد رسالت آن حضرت به شمار آمده است. مقصود از قُربي (خويشاوندان) در اين آيه همان کسانياند که آيه تطهير در مورد آنان نازل شده است.
از پيامبر(ص) درباره قربي (خويشاوندان) سؤال شد. پيامبر(ص) فرمود: «آنها علي(ع) و فاطمه(س) و فرزندان آن دو هستند.
فخرالدين رازي، محبت به آل محمد(ص)-علي، فاطمه و حسن و حسين- را واجب دانسته«يا أهلَ بيتِ رسولِ اللّهِ حُبُّکُم..... فَرضٌ مِنَ اللّهِ فِي القرآنِ أنزَلَهُ» و اين گونه استدلال کرده است: شکي نيست که پيامبر(ص) علي، فاطمه، حسن و حسن(ع) را دوست ميداشت، بر اين اساس، اين عمل بر همه امت واجب است؛ زيرا پيروي از پيامبر(ص) براساس آياتي همچون آيه 158 سوره اعراف، آيه 31 سوره آل عمران و آيه 21 سوره احزاب واجب است. او براي اثبات وجوب محبت آل محمد، به صلوات تشهد در نماز نيز تمسک کرده است.(التفسيرالکبيرج27ص595)
از مجموع آيات مربوط به مزد رسالت پيامبر(ص) به دست ميآيد که وي هيچگونه مزد مادي و غير مادي که به خود او بازگردد، از مسلمانان نخواست و اگر هم مودّت اهل بيت خود را به عنوان مزد رسالت خويش مطرح کرده، در واقع به نفع خود مردم است: «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِي إِلاَّ عَلَي اللَّهِ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيءٍ شَهيدٌ (سبا/47) بگو: هر اجر و پاداشي از شما خواستهام، براي خود شماست. اجر من فقط بر خداوند است». از آيه 57 سوره فرقان(الا من شاءان يتخذ الي ربه سبيلا) استفاده مي شود که فايده اين مودت، پيمودن راه درست به سوي خداست.
6- ولايت و رهبري اهل بيت(ع): از نظر عقلي و با توجه به فلسفه امامت، عصمت يکي از مهمترين شرايط امام است. از سوي ديگر، اهل بيت از ويژگي عصمت برخوردارند، بنابراين امامت و رهبري امت اسلامي پس از پيامبر(ص) به آنان اختصاص دارد.
واجب بودن پيروي از اهل بيت همه بايدها و نبايدهاي مربوط به زندگي مسلمانان را شامل ميشود و در اين جهت تفاوتي ميان مسايل عبادي، اقتصادي و سياسي و فرهنگي وجود ندارد. به عنوان مثال در آيه اولي الأمر، اطاعت از اولي الأمر همان جايگاهي را دارد که اطاعت از پيامبر (ص) دارد.
شناخت راه حق وپيمودن آن در همه عرصههاي زندگي فردي و اجتماعي، عبادي و سياسي با مودت اهل بيت حاصل ميشود.
در واقعه غدير خم، پيامبر(ص) هم درباره اهل بيت خود سخن گفت و هم مسلمانان را به پيروي از آنان سفارش کرد و نيز علي(ع) را به عنوان ولي و رهبر امت اسلامي پس از خود معرفي کرد.«مَن کُنتُ مَولاهُ فَهَذا عَلِيٌ مَولاهُ » پيامبر (ص) با اين کار نشان داد که ولايت اميرالمؤمنين نخستين گام در جهت تحقق بخشيدن به مفاد حديث ثقلين است.
احمد بن حنبل از ابوهريره روايت ميکند که پيامبر (ص) به علي، حسن، حسين و فاطمه عليهم السلام نگاه کرد و فرمود: «اِنّي حَربُ لِمَن حَارِبَکُم وَ سِلمٌ لِمَن سَالِمَکُم» من در جنگم با کسي که با شما در جنگ است و در صلح و آشتيام با کسي که با شما در صلح است. از اين روايت نيز استفاده ميشود که اطاعت از اين افراد واجب است.
با همه تاکيدات قرآن و پيامبر اکرم(ص) در خصوص اهل بيت(ع)، رفتار هاي مسلمانان بعد از پيامبر به حالت افراط و تفريط کشانده شد و از حالت اعتدال خارج شد و بهمين منظور ديدگاه هاي مختلف نسبت به جايگاه اهل بيت(ع) شکل گرفت.
ديدگاه اول: بعضي راه بعض و کينه و نفرت را نسبت به اهل بيت پيش گرفتند که اساس آن دست يابي به قدرت با هر وسيله ممکن بود وروش تبليغي آنها براي دست يابي به قدرت، اين بود که خود را خليفه پيامبر و امير مومنين مي خواندند و اهل بيت(ع) پيامبر را خارج از دين و اسلام تلقي مي کردند بعنوان مثال به علي(ع) مي گفتند مگر او نماز مي خواند يا به امام حسن(ع) مذل المومنين يعني خوار کننده مومنين لقب دادند و يا امام حسين(ع) و اصحاب او را خارجي(خروج از اسلام) مي خواندن وقتي سرها بر روي نيزه ها را شهر به شهر دور مي دادند مي گفتند اينها سر خارجي هاست و... اين دسته مثل بني اميه و بني عباس خودشان را بنام اسلام، جانشين و خليفه پيامبر(ص) مي دانستند و سخت ترين برخورد را با ائمه داشتند و بطوري که همه امامان را يکي پس از ديگري به شهادت رساندن.
ديدگاه دوم: قاطبه اهل سنت نسبت به اهل بيت(ع) با ديد تکريم و احترام و محبت نگاه مي کنند و محبت و دوستي اهل بيت(ع) را مقدم مي دارند اما امامت و هدايت آنان را آن طور که ما معتقديم قبول ندارند.
ديدگاه سوم: غاليان، کساني که راه غلو را در پيش گرفتند، اهل بيت(ع) را از حد خودشان خيلي فراتر بردند و اينها از ناحيه خود اهل بيت(ع) نيز مطرود شده اند، امامان معصوم مي فرمايند: غاليان در باره ما چيز هايي را مي گويند که ما نمي گوييم.
عده اي اهل بيت(ع) را در حد ربوبيت(خدا) مطرح مي کنند حتي در برخي از نوحه هاي ما اين موضوع مشاهده مي شود ،اگر کسي معتقد باشد امام علي(ع) با همه شان و منزلتش، در ويژگي ها برتر از پيامبر مي باشد اين مردود است.
اگر کسي معتقد باشد علي(ع) تنها باتکيه به خودش، توانايي بالايي در جنگاوري دارد اين فکر مردود است. اگر کسي معتقد باشد اهل بيت(ع) بدون علم و الهام الهي داراي معصوميت هستند اين غلو است.
اگر کسي فکر کند امامان معصوم مستقل ازخداوند و تنها با توان خود مي توانند شفا دهند شرک و غلو محسوب مي شود.درحالي که ما اينها را فقط وسيله رسيدن به مقصدمي دانيم «وابتغوا اليه الوسيله» چون اهل بيت(ع) مقرب درگاه الهي هستد و در نزد خدا عزيزند و داري آبرو و منزلت مي باشند «ياوجيها عندالله» ما از آنها مي خواهيم واسطه ما شوند و در نزد خدا شفاعت مارا کنند «اشفع لنا عندالله».
ديدگاه چهارم: برخي نقش اهل بيت(ع) را در عالم براي انسان ها مثل نقش مسيح(ع) براي امت خويش مي دانند و اعتقاد دارند مسيح به صليب کشيده شد تا زمينه بخشودگي امتش فراهم شود او به صليب کشيدن که گناهان امتش بخشيده شود.
اگر امام حسين(ع) خونش ريخته شد براي اين بود که گناهان امت پيامبر بخشيده شود وبا اين ديدگاه محبت به اهل بيت(ع) را جايگزين همه چيز مي کنند.
اين ديگاه ريشه تاريخي دارد و حتي در زمان امامان وجود داشت بعنوان مثال فردي خدمت امام صادق(ع) رسيد و گفت شما فرموديد: «هر کس معرفت نسبت حق و ولايت ما پيدا کند نجات مي يابد و هرکاري را مي خواهد بکند» امام فرمود بله اين را من گفتم، آن فرد گفت هر چند زنا کند، هرچند قمار کند، هرچند بد زباني و فحش دهد، مردم آزاري داشته باشد و... امام آيه«انالله وانا اليه راجعون» را خواند آيه استرجا را اصولا جايي بکار مي برند که خبر ناگوار و سنگين باشد امام فرمود: اين بي انصافي است من کي گفتم هرکس هرکاري را بکند ما بخاطر اعمالمان مواخذه مي شويم.
امام رضا (ع): «ما به هيج وجه شما را از خدا بي نياز نمي کنيم و به شيعيان ما بگو انسان بخدا نمي رسد مگر بواسطه عمل»
امام باقر (ع): به جابر مي فرمايد فکر مي کنيد اگر ما بگوييم شيعه اهل بيت(ع) هستيم کافي است کسي فکر نکند تنها با محبت ما برائت از آتش فراهم نمي شود مگر با عمل معصوم مي فرمايد: لِکُلّ دَرجَاتٍ مِمّا عَمِلوُا درجات انسان ها براساس اعمال است.
برخي از روايات ما در نقطه مقابل مطلب بالاست بعنوان مثال:
اگر کسي ولايت و دوستي ما را بپذيرد اهل نجات است.
هرکس به علي واولاد علي چنگ بزندهيچ غم وغصه اي ندارد.
دوست داشتن علي يک حسنه اي است که هيج چيز به او لطمه نمي زند.
بغض علي يک سيئه اي است که هيج عمل نيکويي، فايده اي به حال او ندارد.
حب علي و حسين را داشته باش و هرگناهي را مي خواهي بکن.
حب اهل بيت(ع) مانع دخول در آتش مي شود اما در عالم برزخ و عالم قيامت ملاک عمل خودش است، با محبت اهل بيت(ع) انسان که گناه مي کند اما زمينه و توفيق توبه براي او فراهم مي شود و نيز اگر کسي نور ولايت در دل او روشن شود به معني واقعي کلمه خود به خود گرد گناه نمي رود.
امام رضا (ع) سه دسته روايت در باره ما را جعل مي کنند:
1-غلو در باره ما: يعني آنچه ما هستيم ما را بالاتر بردند، مردم با شنيدن اين غلوها، مي گويند شيعيان افرادي هستند که قائل به ربوبيت ما اهل بيت هستند که اين خود آسيب است.
2-ما را پايين تر آوردند، وقتي کم بگذارند اعتقادات مردم کم شکل مي گيرد که اين هم آسيب است.
3-از قول ما اهل بيت دشنام هايي را به دشمن هاي ما مي دهند اگر مردم اينها را بشنوند نتيجه اين مي شود که آنها هم به نام به ما دشنام مي دهند خداوند مي فرمايد حتي به مشرکين دشنام و ناسزا نگوييد چون ناسزا گفتن به معبود مشرکين باعث مي شود آنها هم به خداي تبارک و تعالي ناسزا بگويند «ولاتسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبواالله عدوا بغير علم» اگر اهل بيت(ع) بخواهند تابلوي زندگي ما قرار گيرند و راهنماي عمل ما باشند بايد صفات و ويژگي آنها را خوب بشناسيم و آنها را بفهميم بعنوان مثال مداراي با مردم، حلم و برباري در برابر مخالفين، خوشرويي و خوش خلقي با مردم، احسان و انفاق، خدمت و سود رساني به مردم، راز و نياز و ارتباط با خدا، توجه به محرومان و...
*وظيفه ما نسبت به اهل بيت(ع)
1-اولين وظيفه ما شناخت و معرفت نسبت به جايگاه اهل بيت(ع) است، هرچه معرفت ما کاملتر باشد، محبت ما بيشتر وکاملتر مي شود، شخصي ازراه دور در حالي که پاهايش از راه زياد تاول زده بود خدمت امام صادق(ع) رسيد گفت به عشق ديدار شما اين راه دور و دراز را آمده ام امام فرمود: «هَل الدّين اِلّا الحُب» آيا دين جزء دوست داشتن است.
2- طبق تفسير از آيه شريفه «ثُمّ لَتُسئَلُنّ يَومَئذٍ عَن النّعِيم» آنگاه از نعمت هاي شما در روز قيامت سئوال مي شود که برترين نعمت بعد از توحيد و نبوت، دوستي اهل بيت(ع) (ولايت) است بايد پاسخ دهيم نسبت به آن (ولايت)چه کرديم؟
پيامبر(ص) فرمود: محبت من و خاندانم در هفت جا که هول و هراس آنها عظيم است به او سود مي بخشد هنگام مرگ درقبر، رستاخيز، گرفتن نامه اعمال، وقت حساب، کنار ميزان، سنجش اعمال، صراط.
3-تعظيم و تکريم اهل بيت(ع) رابه طرق مختلف از خود نشان دهيم مثلاً سلام و صلوات برآنها- جشن در ولادت هايشان- روحيه عزاداري در ايام شهادتشان- نامشان و اوصافشان را زياد ياد کنيم.
4-ذکر فضائل و فرهنگ اهل بيت(ع)، اگر فرهنگ و فضائل اهل بيت(ع) را بشناسيم به آنان علاقه بيشتري پيدا مي کنيم و اين علاقه باعث پيروي از آنها مي شود امام رضا(ع) فرمود: اگر مردم خوبي هاي حرفها و تعاليم ما را بشناسند از ما پيروي مي کنند. 5-اگر محبت ما به اهل بيت(ع) حقيقي و واقعي باشد و در عمل اين محبت را نشان دهيم آثار و برکات زيادي دارد از جمله توبه ما زود پذيرفته مي شود- مورد لطف نکير و منکر در عالم قبر قرار مي گيريم- مژده ورود به بهشت را مي يابيم- اجر شهيد را خواهيم داشت.
6-اگر بخواهيم راه و روش مطمئن زندگي را در دنياي جديد داشته باشيم بايد به اهل بيت پيامبر(ص) چنگ بزنيم.
7- در دنياي معاصر اگر بخواهيم گمراه نشويم و در صراط مستقيم قرار گيريم بايد به معارف و حقايق عميق قرآن و تعاليم اهل بيت(ع) پيامبر چنگ بزنيم چون مطمئن ترين مرجع علمي هستند.
8-پيروي از راه و روش و هدف و سيره زندگي اهل بيت(ع) باعث نجات ما انسان ها در دنيا و آخرت است.
9-بهترين ابزار و وسيله براي رسيدن به خواسته ها و مقصد نهايي(خدا) چنگ زدن به اهل بيت(ع) است.
10-ما بايد اهل بيت(ع) را در زندگي مان محور قرار دهيم به طوري که در دعا مي خوانيم «اللّهُمَ اجعَل مَحيَايَ مَحيَا مَحمّد وَآل محمّدومَمَاتي ممات مُحمّد وآل محمّد» بار پروردگارا زندگي و مرگ ما را طبق سبک و سياق زندگي و مرگ پيامبر و آل پيامبر قرار بده و يا در قنوت نماز عيد فطر مي خوانيم «وَاَن تُدخِلَني مِن کُلّ خَيرٍ اَدخَلتَ فِيه محمّد وآل محمّد وَاَن تُخِرجَني مِن کُلّ سُوءٍاَخرَجتَ مِنه محمّد وآل محمّد» و ما را داخل کن در هر کار خيري که محمد وآل محمد را داخل کردي و ما را از هر بدي که محمد و آل محمد را خارج کردي ما را هم خارج کن.
11- در هنگام گرفتاري ها و مصيبت ها و بلاها يک راه اساسي توسل به اهل بيت پيامبر(ص) است همانطور که انبياء اولي العزم در هنگام حساس به پيامبر و آل پيامبر با اين ذکر«اللّهُمّ اِنّي اَسئَلُکَ بِحقّ محمّد وآل محمّد» توسل جستند و موجبات نجات و آرامش خود را فراهم کردند مثلاً حضرت آدم بواسطه اين ذکر توبه اش پذيرفته شد و حضرت نوح(ع) بواسطه اين ذکر از طوفان نجات پيدا کرد و حضرت موسي(ع) وقتي عصا را انداخت و تبديل به مار بزرگي شد خواست آن را بگيرد ترسيد و خدا فرمود نترس و اين آرامش به واسطه اين ذکر بود و...
12- ذکر هميشگي صلوات بر پيامبر و آل پيامبر، موجبات قرب و نزديکي بيشتر با اهل بيت(ع) را هم در دنيا و هم در آخرت ايجاد مي کند و نيز روحيه معنوي ما را تقويت مي نمايد پيامبر اکرم(ص) فرمود: «اولي الناس بي يوم القيامه اکثرهم صلوات» نزديکترين مردم در روز قيامت به من کسي که صلوات بيشتر بر من داشته باشد.