راه صحيح و عقلاني زندگي
مقدمه: هر انساني خواهان زندگى سالم و پاک است و كمتر كسى را مىتوان يافت كه در صدد برخوردارى از زندگى سالم و صحيح نباشد، اما انسانها در تعريف و شناسائى زندگى سالم و پاک اختلاف نظر دارند و هر يك به نوعى زندگى خود را يك زندگى سالم و پاک مىپندارند. از نظر اعتقادات ما مسلمانان، زندگى پاک و سالم آن است كه آدمى مطابق دستورات خداوند عمل کند و تنها رضايت او را مد نظر قرار دهد و هر چه را او مىپسندد انجام و آنچه را او نمىپسندد ترك كند(انجام واجبات و ترک محرمات) و نيز دنيا و تجملات و سرگرمي هاي دنيا را هم بعنوان گذرگاهى براى رسيدن به آخرت و رقم زدن حيات آخرت خود مي داند. بنابراين زندگى سالم و رضايتبخش براى يك مسلمان آن است كه هر لحظه و هر آن بر پايه رضايت خداوند استوار باشد. يعنى خود را نديدن و خدا را ديدن، رضايت دل خود و ديگران را رها كردن و رضايت خداوند را طلبيدن، خداوند مي فرمايد:"اِستَجِيبُوا لله وَلِلرسُول اِذا دَعَاکُم لِما يُحيِيکُم" اگر دعوت خدا و رسول را بپذيريد باعث يک زندگي سالمِ اخلاقي و انساني مي شود.
چه مسلمان باشيم و چه نباشيم سئوال اين است، چگونه مي توانيم صحيح و عقلاني زندگي کنيم؟ در صورتي مي توانيم صحيح و عقلانى زندگى كنيم كه شناخت كافى از خود(خويشتن شناسي) را داشته باشيم.
بنابراين قدم اول در اين جهت داشتن بينش و نگرش كامل و صحيح به خود و توانايىها و استعدادهاى خود است، آيا عقل مي تواند چنين شناختي به ما بدهد؟ عقل مىتواند نگرش و شناخت صحيحى از كل هستى را به انسان ارائه دهد ولى به تنهايى نمىتواند راه و روش درست زيستن را براي انساني كه جنبههاى مختلف و پيچيده اي دارد ارائه نمايد، عقل به تنهايي ناتوان است و اعتراف دارد كه بايد در اين مورد از خالق هستى يعني وحى و احكام الهى كمك گرفت تا روش درست و صحيح زندگى کردن را بياموزيم پس با دو چراغ هدايت«چراغ درون عقل و چراغ بيرون وحى» خواهيم توانست اولاً کل هستى و انسان را بشناسيم ثانياً راه و روش درست زندگي کردن يا چگونه زيستن را بياموزيم بنابراين ما نياز به كمك و راهنمايى رهبران دينى وهمچنين بزرگان در حوزه علم را داريم. با مطالعه تاريخ از حالات بزرگان اعم از انبياء و ائمه و ساير شخصيتها مي توانيم راه صحيح و عقلاني زندگي را الگوسازى نموده و از آنها براي زندگي خود الهام بگيريم.
لازم است با بزرگان، علما و دانشمندان نشست و برخاست بيشترى داشته باشيم. امام على(ع) مىفرمايد:"اكثر مدارسة العلماء و منافثة الحكماء" با علما و دانشمندان رفت و آمد زيادى داشته و به گفت و شنود با آنان بپردازيد، تا از تجربيات ارزشمند و گرانبهاي آنها براي يک زندگي پاک و سالم بهره مند گرديم، در اين مقاله به اختصار شاخص هاي يک زندگي صحيح و عقلاني و اصيل را مطرح مي کنيم اميد است بهره لازم را از آن در زندگي خود ببريم.
1- شناخت هدف زندگي: اولين راه صحيح و عقلاني زندگي، شناخت درست و صحيح هدف زندگي است اينکه براي چه زندگي مي کنيم و مقصد ما کجاست، عزيزان مي دانند که اهداف انسان ها مختلف است (جلب رضايت خدا- کسب ثروت- مقام وشهرت- لذّات دنيوي- حيات اخروي- خوش گذراني و شهوت راني و...) عاقلانه اين است که بر اساس يافته هاى عقل و آموزه هاى دينى در تمام مسائل زندگى، هدف خود را به خوبي تشخيص و معين كنيم تا دچار حيرت و سرگرداني نشويم، و براي رسيدن بدان اهداف راهكارهاى مناسبى را برگزينيم. چند نکته مهم و ضروري که بايد رعايت گردد، الف: بهتر است اهداف خود را روي کاغذ ياداشت و هر روز بخوانيم مثلاً جلب رضايت خدا، ب: هدف هاي خود را با جملات مثبت ياد کنيم مثلاً من براي جلب رضايت خدا حتماً از مستمندان دستگيري مي کنم، ج: براي هدفهاي خود ارزش قائل شويم تا براي تحقق آن تلاش داشته باشيم، د: در تعيين اهداف خود، واقع بين باشيم يعني در حد توان باشد، ه: بايد يادمان باشد انسان بتدريج مىتواند به اهداف خود دست يابد و شتابزدگى در اين امر آفت بزرگى است كه انسان را از يک زندگى خوب محروم میكند.
حال سئوال اين است کمال و هدف نهايي زندگي چيست؟ هدف نهايى زندگى براى هر كس چيزى جز به كمال رسيدن نيست، ممکن است کمال براي يکي خدا و آخرت براي ديگري پول و ثروت دنيوي و براي کس ديگري قدرت و شهوت و...باشد. تفاوت هدف ها در زندگي به بينش و نگرش هرکسي مربوط مي شود، و اما کسي که خدا و آخرت را هدف برتر و نهايي خود مي داند همواره مي کوشد، درحرکت به سوي خدا، مبارزه با هواي نفس(بُت درون) و تعلقات مادى و دنيوي را مساله اصلي خود بداند و اگر كسى خود را براى نبرد و رويارويى با آنها آماده نكند، مسلماً به اهداف بلند و متعالى خود نخواهد رسيد.
زندگى جنگ است جانا بهر جنگ آماده شو نيست هنگام تأمل بىدرنگ آماده شو
بايد دانست كه اين مبارزه فوق العاده دشوار است، اما دشواري راه بدان معنا نيست كه اكثر مردم قادر به پيمودن آن نيستند بلكه همگان اين توانايى را دارند، آنان كه داراى آرمان بلند الهى هستند حاضرند براى رسيدن به آرمان هاي خود از همه چيز بگذرند.
در راه شناخت هدف زندگي، وظيفه ما اين است که سه تلاش بزرگ را سر لوحه زندگي خود قرار دهيم:
الف- تلاش علمى ب- تلاش عملى شخصى، يعنى خودسازى ج- تلاش عملى اجتماعى يعنى، كوشش در راه اصلاح جامعه و هدايت آنها به سوى زندگي واقعي، اين تلاش ها ما را به مقصد مطلوبمان هدايت مي کند.
2- شناخت توانايىها، علايق و استعدادهاى خود: استعدادها و نيروهاى بالقوه در وجود افراد و انسانها مختلف است(تفاوت فردي انسان ها) و هر فردى بايد ويژگى و توانمنديهاى خاص خود را بشناسد تا در راه رسيدن به هدف خود از آنها كمك بگيرد و زمينه شكوفايي را فراهم نمايد، انسان که مجموعه اي از توانايي ها، استعدادها، سليقهها و علايق است به طور صحيح و واقعبينانه بايد آنها را بشناسد و نقاط ضعف و قوت خود را تشخيص دهد، مثلاً اهميت و اولويت هاي زندگي من به ترتيب سلامتي و تندرستي، داشتن آبرو و حيثيت، رابطه خوب با اعضاي خانواده و بستگان و سياست مهرورزانه نسبت به آنان، داشتن دوستان خوب و وقت گذراندن با آنها، دستگيري و کمک به محرومان، انجام وظايف و مسئوليت هاي ديني، مصرف نکردن سيگار قليان و مواد مخدر اعتياد آور و... با توجه به زمينههاى مورد علاقه خويش، بايد حركت خود را آغاز كنيم و از تمام امكانات خود از جمله وقت و زمان، اين گوهر گرانبها بيشترين و بهترين استفاده را ببريم، راه صحيح وعقلاني زندگى، داشتن برنامهاى درست و سنجيده است كه بايد بر اساس توانايىهاى خاص خود تدوين شود تا امور زندگى بر اساس آن سامان يابد، بايد با برنامهاى منظم، فعاليتهاى شبانه روزى خود را تنظيم كنيم و طبق يك جدول زمانبندى شده، كار خود را پىگيرى نماييم. امام كاظم(ع) برنامه زندگى هر انسانى را در چهار بخش تقسيم مي كند:
الف- ساعتى را براى ارتباط با خدا و توجه به عظمت و قدرت خداوند در قالب مناجات و راز نياز با خداوند.
ب- ساعتى را براى کسب معاش زندگي و كار و تلاش.
ج- ساعتى را براى ارتباط با ديگران (خانواده- بستگان- دوستان- آحاد افراد جامعه و...)
د- بخشى از زمان خود را نيز براى درك لذتهاى حلال (تفريح و تفنن، استراحت و...) به وسيله همين بخش است كه خواهيم توانست وظايف سه بخش ديگر را انجام دهيم.
3- اراده محكم و عزمى راسخ: يک راه صحيح و عقلاني در زندگي پرهيز از اهمال كارى و سستى و تنبلي است چون تنبلي هم به دنيا و هم به آخرت ما زيان مي رساند و نشانه افراد تنبل اين است:
الف- همواره براي انجام ندادن کارها مي گويند، حال و حوصله ندارم، صبر مي کنم تا حوصله پيدا کنم
ب- دربرخورد با موانع ميزان تحملشان کم است و اصولاً آثار ناکامي در چهره هايشان پديدار مي گردد، اما انسانهاي با اراده محکم ميدانند در مسير زندگي سختي ها و موانعي وجود دارد که بايد از آنها عبور کنند.
ج- افراد تنبل براي کار خود ارزش قائل نيستند و معتقدند که کارها و تلاش ها بي فايده است، با روشهاى مناسب بايد با سستي و تنبلي مبارزه و اراده خود را تقويت نماييم مثلاً حال و حوصله ندارم يا اين همه کار را چگونه انجام دهم از افکار منفي است که بايد بعنوان زباله فکري دور ريخته شود و بجاي آن افکار مثبت را جايگزين کنيم و با اراده محکم بگوئيم حتماً آن کار را انجام مي دهم و اگر کار هم خيلي زياد باشد آن کار را کم کم انجام مي دهم، گام دوم اين است هر کاري که انجام مي دهيم براي آن ارزش قائل شويم و از خود تشکر کنيم و با اعتماد به نفس كامل راه خود را ادامه دهيم تا با اراده و عزم قوى هدف معقول انسانى تحقق يابد.
4- همّت بلند و تلاش و پشتكار زياد: در برابر مشكلات و سختىهاى زندگي و كار و فعاليت هاي روزمره نبايد احساس خستگي و نااميدي داشته باشيم، بلکه بايد همواره تلاش و پشتكار داشته باشيم و تا حصول نتيجه و دست يابي به هدف از پاي ننشينيم. دانشمندان زيادي اشاره دارند در موفقيت انسان استعداد يک درصد نقش دارد اما تلاش و پشتکار نود و نه درصد نقش دارد، عزيزان خود بخوبي ديده اند يک مورچه اي که هزاران بار مي افتد اما باز همچنان تلاش خود را دارد، امام صادق(ع) مي فرمايد سه دسته در زندگي به هيج وجه موفق نمي شوند الف- آنهايي که همّت کوتاه داشته باشند ب- دسته اي که درزندگي برنامه ريزي ندارند ج- آنهايي که راي و نظر و انديشه پايين دارند، امّا نشان انسان با همّت اين است که هرگز خود را کوچک نمي گيرد و نمي گويد از عهده من بر نمي آيد بلکه با اعتماد به نفس بالا مي گويد از عهده کارها در زندگي برمي آيم و مي گويد من بايد پله هاي ترقي را يکي پس از ديگري طي کنم، انسان بلند همّت هميشه ذهن پيروز مدار دارد نه شکست مدار، و از شکست ها در زندگي نمي ترسد بلکه از شکست ها درس مي گيرد و به عنوان پل پيروزي خود قرار مي دهد.
همّت بلند دار که مردان روزگار از همّت بلند به جايي رسيدند
نابرده رنج گنج ميّسر نمي شود مُزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
چند شعار محتوايي بلند همّتان:
الف: محبّت و احترام به ديگران را اساس زندگي خود مي دانم و مي گويد راه صحيح و عقلاني زندگي من، دوستي و مودّت با مردم است که سرآمد دين است"راسُ الدّين التودد الي النّاسً" و به هيج وجه توهين و تحقير و مذمت ديگران را در زندگي ندارم، و با اخلاق نيك و مودّت آميز با ديگران معاشرت مي کنم.
ب: خوش زبان هستم، در گفتگوها، سؤال و جوابها و ارتباط کلامي با ديگران سخن نرم و ملايم را رعايت مي کنم. چون خداوند فرمود"قُولُوا لِلنّاس حُسناً"با مردم نيكو سخن بگوئيد، پيغمبر خدا(ص) فرمود: «زيبائى در زبان نهفته است، آن را از سخنان زشت و ركيك نگه داريد»
ج: اشتباهات ديگران را بزرگ نمي کنم چون رسول خدا (ص) فرمود:«بدترين مردان و زنان كسانى هستند كه در زندگي عفو و اغماض ندارند و گناه يكديگر را نمي بخشند» بنابراين مشكلات را هيج وقت بزرگ نمي كنم، و عيب هاي غير قابل اغماض را بطور دوستانه آن هم در حال محبت و صفا به ديگري تذكر مي دهم.
د: پذيرش نظام خانواده را دارم چون خداوند فرمود:"اَلرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى اَلنِّساءِ" مردان سرپرست و مسؤول خانواده ها هستند و رسول اكرم(ص) فرمود:«شوهر سرور خانواده و زن مدير داخلى آن است» (اَلرجُل سيّد اَهلِهِ، وَ المَرأة سيّدة بَيتَها).
ه: از تعريف و تمجيد يعني مدح و ستايش ديگران که باعث روحيه تملق و چاپلوسي مي شود خوداري مي کنم چون پيامبر اکرم(ص) فرمود:«به چهره چاپلوسان خاک بپاشيد» که اين تنفر پيامبر را نسبت به اين دسته از انسان ها نشان مي دهد.
و: از سوء ظنهاى بىمورد نسبت به افراد پرهيز مي کنم چون سوء ظن از بيمارىهاى بزرگ روانى است و در اسلام نيز از گناهان كبيره شمرده شده است.
5- توكل و اعتماد به خداوند: از آغاز كار بايد ياد خدا و توكل به او را پشتوانه اصلى خود قرار دهيم و از اين منبع فيض و بركت در زندگي کمک بخواهيم"فَليَتَوَکّل عَلَي الله فَهُوَ حَسبُه" چون براي دست يافتن به سعادت زندگي راه هاي پر پيچ و خمي وجود دارد که جز با تکيه به خداوند و دستورات او، پيمودن راه صحيح امکان پذير نيست.
سعادت گوهر گرانبهايى است كه تمامى آدميان در طول تاريخ به دنبال آن بودهاند و همه مكاتب و حتى احزاب و گروهها در جهان مدعى رساندن انسان به نقطه سعادت بوده و هستند.
عجيب آن است كه در تعريف سعادت نيز اين مكاتب با يكديگر اختلاف فاحشى دارند. در هر صورت در جهان آراء و انديشه هاى گوناگون و متفاوت، خداوند متعال راه سعادت را به ما به خوبي نشان داده و پرچم آن را بر افراشته است.
ما هر روز در نماز خود مىخوانيم:"اِهْدِنَا اَلصِّراطَ اَلْمُسْتَقِيمَ صِراطَ اَلَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ" ما را به راه راست و مستقيم هدايت كن، راه كسانى كه به آنان نعمت دادى، نه راه آنان كه بر ايشان غضب نمودى و نه راه گمراهان خداوند سه راه را مشخص مي کند:
الف: نعمت داده ها ب: غضب شده ها ج: گمراهان، حال چه كسانى از نعمت الهى برخوردار بوده و مدال پر افتخار سعادتمند شدن را دارند تا انسانها به آنها اقتداء کنند و الگوي عملي خود در زندگي قرار دهند.
در سوره نساء آيه 69 مىفرمايد: «آنان كه خدا و رسول را اطاعت كنند، همانا با كسانى كه خدا به آنها نعمت داده و لطف و عنايت كامل نموده، يعنى با پيامبران، صديقان، شهيدان و نيكوكاران همراه خواهند بود».
بنابراين راه سعادت تنها در پيروى از فرمان خدا و پيامبران الهى است و بقيه به بيراهه مىروند.
6- نظم و انضباط در زندگي: رمز موفّقيت بزرگان علمي و ديني ما در زندگي چه بود؟ مهمترين رمز موفقيت اين بود که نظم در همه امور زندگي داشتند. بهمين منظور امام علي(ع) در وصيت نامه خود به فرزندانش اولين توصيه اش اين بود "اُوصِيکُم بِتَقوَي الله وَنَظمِ اَمرِکُم" شما را سفارش مي کنم به ترس از خدا و نظم در کارهايتان، اگر بخواهيم مصداق کامل اين امر را مثال بزنيم زندگي امام خمينى(رض) است براى هر كارى در زندگي وقت مشخص قرار داده بود، ايشان در هر روز يك ساعت معين را براى قدم زدن و به اصطلاح يك ورزش بدنى سالم قرار داده بود و در آن ساعت هيچ كار ديگري انجام نمىداد. همين طور وقت مخصوص براي خانواده، مطالعه، قرائت قرآن، دعا و نيايش، گوش دادن به اخبار جهان، مطالعه روزنامه، رسيدگى به امورمردم، رسيدگي به امور منزل، نظافت و... هر کدام وقت مشخصى داشت بطوري منظم بود که اعضاي خانواده ساعت شان را با فعاليت هاي امام تنظيم مي کردند.
*عناصر اصلي در فردِ عاشق به زندگى پاک و سالم:
1- سعى مي كند به كليه فاميل ها و آشنايان و ديگران در زندگي احترام و به خواسته هاى آنها توجه نمايد.
2- در هر مكان و محفلى از خوبىهاي ديگران تعريف و تمجيد مي كند و هرگز عيب هاي آنها را در جمع مطرح نمي كند.
3- با تمام مشكلات به طور منطقى برخورد مي كند و كمتر دچار احساسات مي شود.(مهارت حل مساله)
4- هرگز دروغ نمي گويد و صداقت خودش را در زندگي هميشه اثبات مي كند.
5- احساسات مثبت خود را نسبت به ديگران ابراز مي نمايد (ابراز علاقه را هم بيان و هم در عمل نشان مي دهد)
6- از سرزنش و ملامت ديگران پرهيز مي کند و اگر انتقادى داشته باشد، سعى مي كند به طور غيرمستقيم و با لحنى مهربانانه به او برساند.
7- از قاطعيت بىجا و به كار بردن واژه هاى جزمى و دستوري پرهيز مي كند.
8- به حرفهاى ديگران خوب گوش مي كند چون خدا فرمود:"اُذُنٌ خَيرٌ لَکُم" گوش کردن بهتراست و به طور منظم با ديگران با زبان خوش گفت وگو مي کند.
9- از انتقاداتى كه به او مىشود،(بيان هم خوبي ها و هم بدي ها) استقبال مي كند و با درايت و تأمّل، نظر آن ها را بررسى مي كند.
10- كارهاى مثبت ديگران را تحليل مي كند و از آن درس و عبرت براي زندگي خود مي گيرد.
11- زندگى و خانواده را كانونى مقدس مي داند و همه تلاش خود را در جهت بهبود اوضاع زندگى خود به كار مي گيرد.
12- از حيله هاي شيطان که همواره در صدد ايجاد اختلاف و درگيرى است هوشيار است و به نداهاى شيطانى كه ممكن است ظاهرى فريبنده و خيرخواهانه داشته باشد پاسخ کوبنده «نه» مي دهد و مهارت «نه» گفتن را دارد.
13- تغذيه مناسب+ ورزش+ خواب حداقل 7ساعت+ معاشرت با دوستان خوب+ تفريح و تفنن را هرگز فراموش نمي کند.
14- از چند مورد بشدت خوداري مي کند 1-پرهيز از غيبت و بدگويى از ديگران 2- پرهيز از خودنمايى و تظاهر 3- پرهيز از سخنان لغو و پوچ و بىفايده يا كم فايده 4- پرهيز از ركيك گويى و شوخى هاى ناشايست.