نشست بیست و نهم / نگاهی نو به جریان عاشورا/1401/05/09
سخنران : دکتر سیدعلیرضا واسعی
جناب آقای دکتر واسعی : سلام علیکم و رحمه الله، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، و لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم. حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر. درود و سلام خداوند بر پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی و خاندان پاک آن حضرت. ایامی که در آن قرار گرفته ایم را به یکایک سروران گرامی تسلیت عرض می کنم وامیدوارم که خداوند همه ی ما را از پیروان راستین ائمه هدی و پیامبر راستین و امام حسین (ع) قرار دهد همانطور که عنایت دارید مقرر است بیشتر در باب کتاب نگاهی نو به جریان عاشورا مطالبی را تقدیم حضور گرامیان کنم و ویژگی های این کتاب را برای شما بیان کنم و تا حدی که ممکن باشد پاره ای از مطالب آن را تقدیم حضور شما داشته باشم.اما پیش از آنکه وارد کتاب بشوم لازم است یک مقدمه ای را بیان کنم تا بستر شکل گیری این کتاب از یک سوی و دغدغه ها و اهمیت پرداختن به چنین مقوله هایی از سوی دیگر برای عزیزان بهتر آشکار شود امروز دوم محرم الحرام و روز ورود امام حسین و اصحاب ایشان به صحرای کربلاست بنظر می رسد روزی بسیار مهم است هم برای امام حسین و یارانش که از مدینه حرکت کردند به مکه و از مکه به سوی کوفه و در نهایت مجبور به توقف در صحرای کربلا شدند اینکه چه پیش خواهد آمد و چه خواهد شد مسئله ای بود که ذهن امام و همراهان او را به شدت به خودش مشغول داشته بود. این را همه ی شما شنیده اید و میدانید که این روزهایی که منجر به عاشورا خواهد شد روزهای بسیار سنگین ، سهمگین و پرچالش بود برای امام حسین و همراهان آن حضرت که البته افرادی جنگجو، قهرمان نبودند چون مقرر نبود جنگی درگیرد یعنی امام حسین برای جنگیدن و برای مبارزه حرکت نکرده بود اینکه چرا امام این مسیر را طی کرده بود واردش نمی شوم اگر در پایان پرسشی داشتند اندکی اشاره خواهم کرد والا وارد این موضوع نخواهم شد . همه ی ما و شما می دانیم که امروز وارد صحنه ای شده اند که برای رویارویی با سپاه دشمن باید اندیشه ی جدی شود. تصور بفرمایید امام حسین را با عده ای از دوستان و همراهان و خانواده با زن، بچه و پیرمرد و پیرزن چه حال و هوا و فضایی به سپاه امام حسین حاکم است البته اگر بشود عنوان سپاه را برایش داد بگوییم یاران امام حسین یا همراهان امام حسین اما واقعیت این است که در طرف مقابل نیز دغدغه ی بسیار بسیار اساسی و عجیبی شکل گرفته بود یعنی آنانی که در نقطه ی مقابل امام حسین قرار گرفته بودند افرادی نبودند که امروز را و روزهای پیش رو را به شادی و سرور و جشن و شادباشی پشت سر گذاشته باشند. آنان از سوی دیگری دچار دلهره، وحشت و ترس بودند نه از آن رو که اگر یاران امام حسین به آنان حمله کنند چه بکنند نه معلوم بود یک تعداد قلیلی که قدرت و اسلحه ای نداشتند امکاناتی نداشتند از پای درآوردن این افراد برای سپاهیان عمر سعد یا عبیدالله زیاد یا یزید به هر نامی که یاد بکنیم کار آسانی بود کافی بود حمله ای بکنند و اینها را از پای در بیاورند اما آنچه آنان را دچار دغدغه و حساسیت کرده بود این بود که یک سپاه منظم، مجهز و مقتدر آمده بودند در مقابل یک گروه اندکی قرار گرفته بودند که دسته ای از آنان می دانستند که اینها کی هستند که فرزند پیامبر است آن نوه پیامبر و خویشاوند پیامبر و دسته ی اصحاب پیامبر هستند اینها کسانی هستند که در زمان پیامبر جزء شخصیت های برجسته و مهم و معتبر بودند و الان باید با اینها دربیفتند دسته ای این را می دانستند اما دسته ای واقعا نمی دانستند فضای تبلیغاتی بسیار بسیار سانسور شده و مدیریت شده ای که خصوصا بر شام حاکم بود خیلی از مردم را بیگانه کرده بود از آنچه در زمانشان می گذشت لذا دسته ی زیادی از مردم شام واقعا نمی دانستند با چه کسانی طرف هستند و اصلا حسین کیست . این را واقعا نمی دانستند. همیشه عنصر تبلیغات یک عنصر موثری است در تحریف حقایق دینی تاریخی اجتماعی و سیاسی و امویان از این دستگاه استفاده کرده بودند لذا برخی نمی دانستند با چه کسانی طرف هستند نام حسین شنیده بودند ولی نمی دانستند حسین کیست نام زین العابدین را شنیده بودند اما نمیدانستند چه کسی است ولی با همه ی اینها امروز برای آنها روز سختی بود چرا چون یکباره مواجه شدند با جمعیتی که متشکل از زن و کودک پیرمرد پیرزن با چهره هایی بسیار موقر متین پارسامنش . خیلی روشن است این سپاهیان به آسانی نمی توانستند خودشان را قانع کنند با چنین جمعیتی دربیفتند اما دنیای سیاست است و قدرت این دنیا در همیشه تاریخ حقایق و افراد زیادی را به خون کشید از جمله امام حسین و یاران او را که داستان کربلا و عاشورا مفصل تر از آن است که من بخواهم در دقایقی آن را تقدیم شما سروران گرامی کنم. اما چون جمع فرهیخته ای هستید لازم می دانم به پاره ای از نکات مهم علمی اشاره کنم بعد کتاب را معرفی می کنم و محتوای کتاب را برای شما بیان خواهم کرد چنان که جناب خواجه نژاد عزیزمان فرمودند و من از ایشان تشکر می کنم که این برنامه را ریختند خیلی خیلی جمعیت زیادی است من واقعا برای چنین نشستهایی حتی 5نفر را هم زیاد می دانم زحمت شما مهجور باشد چهره ها نشان میدهد افراد دوستدار دانستن هستند نه صرفا برای ثواب بردن آمده باشند فرق است بین این دو. پیامبر ما به امام علی می فرماید که همه ی مردم به طرق مختلفی برای پاداش بردن تلاش می کنند تو با خردمندی این کار را بکن یعنی فاصله می اندازد بین خردمندی و تفکر و کارهای دیگر که مردم میکنند این عزیزان که اینجا آمده اند قطعا برای بهره مندی خردمندانه آمده اند و این خیلی مهم است. به همین دلیل من به خودم اجازه می دهم پاره ای از مباحث یک مقدار ریشه ای را در اینجا بیان کنم چنان که عرض کردم امروز و روزهای پیش رو روزهای بسیار مهم است و در نهایت به شهادت امام حسین و یاران او ختم می شود و البته از سپاه مقابل نیز عده ی زیادی کشته می شوند هرچند آمار دقیقی از این کشته شدگان را در اختیار ندارم اختلاف نظر موجود مهم هم نیست اینکه در صحرای کربلا امام حسین یک نفر را کشته باشد یا صدنفر را کشته یا هزار نفر را کشته باشد اساساً منطق حق و باطل با کمیت ها و حساب ها و شمارش ها سنجیده نمی شود. این را ما امروزه به خوبی فهم می کنیم یعنی برای ما ذره ای ابهام وجود ندارد که برای شناخت حق و باطل اصلا به کمیت ها نباید نگاه کرد نه تعداد یاران امام در اینجا اهمیت دارد نه تعداد کشته شدن این طرفی ها و آن طرفی ها آنچه اهمیت دارد پیام و محتوای اصلی است که امام حسین برای آن وارد عرصه عملیات شد و در نهایت منجر به واقعه ی بسیار تلخ شد که البته تلخی و بزرگی این واقعه موجب شد که تنها در گذر زمان کمرنگ نشود بلکه هر روز بر رنگ آن افزوده می شود و زنده و پویا و بالنده و گسترده تر در جهان انسانی خودش را نشان بدهد و شما میبینید امروزه افراد پژوهشگری که به مقوله امام حسین و صحرای کربلا می پردازند به مراتب بیش از افرادی است که در سالهای پیشتر به آن می پرداختند و به مراتب از افرادی که صدسال پیش به این مقوله توجه می کردند بیشترند و من با اطمینان تمام عرض میکنم در آینده پژوهشگران محققان و دانشمندان بیشتری به این حوزه وارد خواهند شد چرا برای اینکه یک جنگ نبود یک درگیری نبود بلکه یک آرمان بود یک انسانیت بود یک حقیقت جویی بود یا به تعبیر دیگر تقابل حق و باطل چیزی که دنیای امروز تشنه ی شنیدن دانستن و پیروی از آن است عنایت دارید این واقعه به جهت اهمیتی که داشت من به عنوان مقدمه اولم عرض می کنم از سوی محققان و نویسندگان فراوان مورد توجه قرار گرفت شاید به جرئت بتوانم بگویم که واقعه کربلا و عاشورا و امام حسین درمیان همه ی رخداد ها و وقایع تاریخی بیشتر آثار نوشته کتاب ها و مقالات به خودش اختصاص داده است به جرئت می توانم بگویم بعد از نبی مکرم اسلام بیش از دیگران مورد توجه قرار گرفته است از همان ابتدا یعنی بعد از روز عاشورا عده ای در تلاش این برآمدن که اساساً چه شد که این شد تا گرماگرم قضیه بودند خیلی توجه نداشتند اما همین که امام حسین به شهادت رسید فردای آن روز عده ی زیادی با این پرسش مواجه شدن که چرا چنین واقعه ای رخ داد مگر حسین چه کرده بود یزید به دنبال چه چیزی بود عبیدالله بن زیاد چه هدفی داشت همین موجب شد مورخان محققان دغدغه مندان راویان و گزارشگران وارد صحنه شودند و آثاری پدید بیاورند و به راستی ما امروزه که در باب امام حسین می خواهیم گفتگو کنیم و درباره ایشان حرف بزنیم با منابع بسیار زیادی مواجه هستیم اما همه ی من و شما می دانیم هر چیزی که ارزش یافت نوع بدلی و تقلبی آن وارد بازار می شود. اساساً جنس تقلبی برای جنس های ارزشمند شکل می گیرد یعنی اگر طلا ارزشمند باشد سکه ارزشمندی پیدا شود سکه بدلی هم وارد صحنه می شود وگرنه آدمی پیدا نمی شود برای سکه دو تومانی برود بدلی بزند چون ارزشی ندارد به زحمت و هزینه کردن آن نمیصرفه به میزان منابعی که برای شناسایی واقعه کربلا در طول تاریخ شکل گرفت آثار و نوشته های غیر مستند و ناصحیح نیز پیدا شد و سوگمندانه کار به جایی رسیده که کسی که بخواهد در باب امام حسین واقعه کربلا و عاشورا کتاب بنویسد با اطلاعات زیادی مواجه می شود اما در میان این اطلاعات جعلیات یا برساخته های ناصحیح هم اندک نیست این یک واقعیت تلخی است که با آن مواجهه هستیم. این به عنوان مقدمه اول مقدمه دوم را با یک توضیح بیشتر عرض می کنم که مطلب اولم را تفسیر خواهد کرد گذشته از آن که اهمیت واقعه عاشورا افرادی را به سوی خودش کشاند و به دنبال آن عده ای متقلبانه وارد بر ساختن روایات و گزارش ها و داستان هایی شدند واقعه ی عاشورا ذاتاً به گونه ای بود که با عواطف و احساسات مردم سرکار داشت یعنی هم با خرد آدمیان سرکار داشت لذا انسان های خردمند فراوانی به سوی آن کشیده شدند هم نوعی انگیزش عاطفی داشته است به هر حال هر کسی که می شنید عده ای زیاد آمدند جمعیتی قلیل را به زیر شمشیر و نیزه گرفتند به این مقدار اکتفا نکردند به زن و بچه های آنها حمله کردند به این مقدار بسنده نکردند خیمه ها را آتش زدند به این مقدار بسنده نکردند جنازه ها را قطعه قطعه کردند بازهم بسنده نکردند سرها را جدا کردند روی نیزه ها گذاشتند ببرند نشان بدهند که ما چگونه ... این قضیه ای نیست که هیجانات انسانی را برنینگیزد یعنی حتی آنانی که دل و تعلقی به خاندان نبوی نداشتن به نوعی متاثر شدند لذا ما در تاریخ داریم وقتی سرهای شهدا را بردنند به شهر کوفه و بعد هم میبرند به شهر شام عده ای از مردم ناخودآگاه اشک می ریزند یعنی نمی دانستند جریان چی است بجای اینکه هلهله و شادی و جشن داشته باشند اندوهگین بودند و گفتند چه عملی است یک عده ای را زدید و کشتید چرا این گونه رفتارها پس مقوله عاشورا از سطح یک رخداد تاریخی وارد عرصه عواطف انسانی شد انسان ها را با خودش درگیر کرد بطور طبیعی موجب شد تا نقل مجالس و محافل عامیان هم بشود همان چیزی است که ما امروزه تحت عنوان مجالس ابا عبدالله الحسین یاد می کنیم و در این مجالس آدم های فرهیخته اهل تحصیل اهل علم دغدغه مند نمیبینید بلکه آدم های بیسواد توده مردم و اساساً سوادی ندارند ولی دلی با این واقعه دارند و در این مراسم حضور پیدا می کنند این چه مشکلی را ایجاد کرد مشکلی که پدید آورد این شد که گویندگان اعم از منبری ها روضه خوان ها و امروزه مداحان به فراوانی پیدا شدند و در شاخه و بال بخشیدن به این واقعه به طور جدی عمل کنند لذا واقعه کربلا با داستان ها افسانه ها و گاه قضایای بسیار سطح پایین درآمیخته است خدا رحمت کند شهید مطهری را ایشان به عنوان یک روحانی دغدغه مند عالم فیلسوف بزرگ احساس کرده بود این تصویری که از امام حسین در برخی از مجالس و مجامع دارد ارائه می شود تصویر درست و خوبی نیست خصوصا عده ای بتوانند بیشتر مخاطب جلب کنند و تحریک کنند و با خود همراه کنند سعی می کردند فلبداهه داستان ها و افسانه هایی بسرایند چیزهایی بگویند چه بسا با شأن و منزلت و مقام امام حسین سازگاری نداشت شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی البته قبل تر با عنوان تحریفات حماسه عاشورا چاپ شده بود پاره ای از این داستان ها را بیان می کند حرف شهید مطهری این است که ما نمی توانیم به بهانه ی گسترش تشیع و به بهانه ی جلب گروه مخاطب به بهانه ی دینداری کردن مردم هرچه دلمان می خواهد را جعل کنیم بسازیم و بگوییم این دین را بد چهره می کند و مذهب را بد نما می کند و در نهایت اثر تخریبی آن بیشتر از آثاری خواهد بود که شما دنبال آن هستید. بیشتر از شهید مطهری البته یک دانشمند بزرگی بود در یک قرن قبل تر بنام محدث نوری ایشان یک کتابی نوشته بود تحت عنوان للوالمرجان، در پله ی اول و دوم اهل منبر بود. کتاب للوالمرجان را مرحوم محدث نوری استاد مرحوم شیخ عباس قمی بود و شاگرد مرحوم حر عاملی بود یعنی یک شخصیت بسیار بزرگی است از همین دیار هم بود، نور، این دیار منظور با دیار نور هم استان بودید گرچه بعداً جدایی افتاد ولی به لحاظ مختلفی همچنان آن اشتراکات وجود دارد. مرحوم محدث نوری در کتاب للو المرجان آمد با تاکید بر اینکه یک اهل منبر باید دو ویژگی را داشته باشد: 1- صدق ، اخلاص .
در باب اخلاص تاکید کرده است که به نام امام حسین افراد بخاطر پول وارد جلسات بشوند و بخاطر پول حرف بزنند وقتی پای منافع بیاد خیلی چیزها وارد صحنه می شود جایی که پول بخواهد حرف بزند حقیقت جویی و حقیقت یابی به حاشیه می رود لذا مرحوم محدث نوری میفرماید باید اهل منبر یا روضه خوان اخلاص داشته باشند و دوم باید صادق باشند . بحث مفصلی را ایشان در مورد این دو ویژگی اخلاقی یعنی اخلاص و صدق بیان می کند که اگر کسی اخلاص نداشته باشد تبیین دین از زبان او هیچ ارزش ندارد و عملا چنین انسانی به خلاف گویی و به خرافه گویی می انجامد و نیز اگر کسی صادق نباشد و صدق نباشد به چه مسیر کجی درخواهد افتاد اینجاست که در کتاب للو المرجان با تاکید بر این دو ویژگی می کوشد تا اهل منبر را به راه درست بکشاند در مقدمه این کتاب مرحوم محدث نوری میفرماید عده ای از علمای هند به من نامه نوشتند گفتند در اینجا روضه خوان ها روضه هایی میخوانند که این روضه ها هیچ پایه و اساس درستی ندارد اما به نام امام حسین این حرف ها را مطرح می کنند و ما هم نمی توانیم جلوی آن را بگیریم شما که عالم بزرگی هستید یک کاری بکنید. مرحوم محدث نوری میفرماید ایشان خبر ندارد ما در چه وضعیتی هستیم اوضاع ما بدتر است. ایشان تلاش می کند تا الگویی ارائه کند و توصیه هایی بکند خصوصاً به اهل منبر بگوید که در توصیف امام حسین در بیان عاشورا در ذکر کربلا صرفا گریاندن مردم مد نظر نباشد این تلقی غلط را از ذهن خودتان خارج کنید اینکه کسی بیشتر بتواند بگریاند خلوص بیشتری دارد یا اگر در جلسه ای مردم بیشتر گریه کردند ثواب بیشتری می برند نه واقعیت غیر از این است واقعیت این است که دین بر معرفت استوار است نه بر گریستن بله البته اگر کسی از روی معرفت گریه کند نور الانور خواهد بود ولی اینکه بیام در اینجا روضه هایی بخوانم تا شما را بگریانم صرفا گریستن مدنظر باشد واقعیت این است در متون دینی مورد عنایت و توجه قرار نگرفته است من توجه دارم که برخی روایت هایی می خوانند که اگر کسی در مجلس امام حسین قطره اشکی بریزد چنان می شود اما قرار نیست در اینجا به استناد روایت های سست با شما سخن بگویم غرض من اینجا بود و نکته دوم من این بود که پیوند واقعه عاشورا و مسائل عاطفی و احساسی که به تعبیری امروزیان یک واقعه تراژیک را ترسیم می کرد موجب شد تا عده ای وارد صحنه شوند و واقعه عاشورا را به راستی تحریف کنند. تحریف را از شهید مطهری گرفتم در قرآن در آیه ای خداوند یهود و نصارا را توبیخ و سرزنش می کند می فرماید که این یهود و نصارا برای رسیدن به اهداف خودشان یک کار بسیار زشت و بدی می کردند و آن کار این بود که يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ تحریف می کردند کلام خداوندی را از آن معنای واقعی خودش آن چیزهایی که خودشان می خواستند به مخاطبان می گفتند لذا مرحوم مطهری می فرمایند که بعضی از این آدم های امروزی واقعه عاشورا را تحریف می کنند امام حسینی که در قله ی انسانیت ایستاده است یک شخصیتی جلوه می کند که گویا برای رفع تشنگی و یک قطره آب در به در دنبال خواهش و تمنا است، این نمی شود . شاید ما پای منبرهایی نشسته باشیم برای چنین روضه هایی گریسته باشیم اما واقعیت این است بعضی از چیزها با شأن و شخصیت امام حسین و یاران او جور در نمیاد یه شخصیتی مثل علی اکبر که نزدیک 30سال سنش هست، حضرت علی اکبر این فرد که یک فرد فهیم، فرهیخته دانای متشخص، محترمی است نه به اعتباری این که فرزند امام حسین است نه شخصیت والایی بود این آدم در روز کربلا مشتاقانه وارد صحنه بشود افرادی را بکشد بعد به شهادت برسد وقتی که افتاده روی زمین پدر بر بالینش برود و بگوید تو چه طلبی داری ایشان بگوید یک قطره آب، نمی سازد اینا باهم یعنی آن علی اکبر را نشناختیم گرچه این حرف زدنش دل آدم را البته می سوزاند اینکه یک فردی با تشنگی تمام از دنیا برود ولی روشن بود نه این علی اکبر بلکه همه ی آن هایی که به شهادت رسیدند در آن صحرای داغ کربلا با تشنگی و با نهایت عطش به شهادت رسیدند این امری روشنی بود و نیازی به گفتن نداشت به این دلیل ما باید توجه داشته باشیم در رابطه با عاشورا و افرادی که در این واقعه نقش آفریدند خدایی نکرده دچار بیراه روی کج اندیشی و بدگویی نشویم این خیلی مهم است ما اگر امام را به درستی بشناسیم مطمئناً شخصیتی جهانی است اما امروزه ما این گونه با امام روبرو نمیشویم امام را با قالب های کوچک ذهنی خودمان شکل می دهیم امام وقتی در قالب ذهن ما قرار می گیرد مثل خود ما می شود کوچک می شود امام این نبود امام را باید در بستر واقعیت های تاریخی دید نه در ذهنیت هایی که ما خودمان داریم و با آن دغدغه هایی که خودمان داریم این نکته دوم مقدمه من بود آخرین نکته مقدم بستر مناسبی برای ورود به معرفی کتاب من باشد شکل گیری منابع برساخته و مجهول از یک سو و پیدایی افسانه ها و داستان های گوناگون از سوی دیگر دسته ای از پرسش ها و شبهات را در ذهن افراد ایجاد کرده است خصوصاً نسل امروزی، الحمدالله می بینم جوانان خوبی در جلسه حضور دارند جوان امروزی برخلاف نسل ماست نسل ما یه ویژگی هایی داشت من نمی خواهم همه ی آن ویژگی ها را بیان کنم ولی دوتا را بیان می کند که نسل امروزی آن را ندارند یکی از ویژگی های نسل قبل دین باوری بود یعنی هر چه را می گفتند خدا گفت ما قبول میکردیم یعنی آخوند بالای منبر میگفت خدا اینجوری ما بدنمان میلرزید میگفتیم این را خدا گفت نسل امروزی این را راحت قبول نمی کند نه اینکه ایمانش ضعیف باشد نه اتفاقاً ایمانش دارد بهتر می شود لذا وقتی می گویید خدا گفت اولین چیزی که به ذهنش می آید این است که چرا خدا گفت چرا خدا باید چنین چیزی را بگوید این پرسش، پرسش معقول و به حقی است یعنی من و شما حق نداریم این جوان را این فرد را از چنین پرسش باز داریم باید جواب براش پیدا کنیم پس یه تفاوت فاحشی شد بین ما و این ها ما خیلی بچه های خوبی بودیم همین که می گفتند پیامبر فرمود می گفتیم لااله الله پیامبر گفت مگه میشه میگفتن امام چنین گفت ما قبول می کردیم اما جوان امروزی نه اینکه رد کند گرچه نسل زیادی هستند که رد می کنند آنهایی که رد نمی کنند می گویند چرا گفت چرا چنین گفت چرا چنین کرد چرا امام حسین این کار را کرد چرا زن و بچه ی خودش را برد مگر در یک معادله خیلی ابتدایی نمی دانست اینا کشته می شوند چرا این کار را کرد اینجاست که باید مسلح بود به دانش های امروزی و جواب این ها را داد این یک تفاوت ما و نسل جدید اما یک تفاوت دیگر را هم عرض کنم و آن حق جویی نسل جدید است به ما تا می گفتند در کتاب های معتبر آمده است، قبول می کردیم نسل جدید در کدام کتاب آمده است آدرسش را به من بگو بروم پیدا کنم آدرس را که می دهیم می گوید این کتاب مگر کتاب معتبری است از کجا می گویید این کتاب کتاب معتبری است امام حسین (ع) در سال 61 هجری به شهادت رسید کتاب های تاریخی صد و پنجاه سال بعد نوشته شدند از کجا می گویید آنچه صد و پنجاه سال بعد نوشته شده است درست است من با این پرسش و حرف نمی خواهم بگویم که متزلزل می شویم نه ما به ناچار باید مسلح بشویم به سلاح های امروزی آگاهی را بالا ببریم دانش را بالا ببریم تا بتوانیم در مواجهه با چنین پرسش هایی درست عمل کنیم واقعیت این است که ما با توجه به همین ویژگی ها ضرورت دیدیم کتابی را بنویسیم این کتاب نگاهی نو به جریان عاشورا که عزیزمان گفتن مورد استقبال خوبی قرار گرفت بیش از 50هزار نسخه چاپ شد شما می دانید عزیزان اهل فن می دانند 50 هزار نسخه خیلی است چون ما الان کتاب داریم چاپ می کنیم 200 نسخه، 200 عدد، نه 200 هزار، 200 تا فروش نمی رود ما کتاب خوان نداریم در سال 40 ،41 ،45 کتاب های ما 50 هزار نسخه 3 هزار نسخه 20 هزار نسخه 10 هزار نسخه چاپ میشد اما امروز کتاب های علمی ، اسلامی که چاپ می شود 400 نسخه، 500 نسخه ، 200 نسخه چاپ میکنیم آن هم کسی خریدارش نیست. البته قبول دارم برخی بدلیل شبکه های دیجیتالی می شود پیدا کرد جناب خواجه نژاد عزیز فرمودند این کتاب در اپلیکیشن پژوهان وجود دارد یک عده از آنجا استفاده می کنند ولی نه واقعیت این است کتاب خوان های ما کم شده به هر دلیلی ، و من دلیلش را تا حدی می دانم ولی نمی خواهم واردش بشوم. ما در دهه ی 80 بود آمدیم گفتیم با توجه به اوضاعی که بر فضای فکری فرهنگی جامعه حاکم هست از یک سو ، دغدغه هایی که برای شناخت درست ائمه و رخدادهای تاریخی شکل گرفته از سوی دیگر پرسش ها و ابهاماتی که پدید آمده است از سوی سوم لازم است ما بیایم در باب امام حسین یک کاری درخور انجام بدیم که این کار بتواند پاره ای از پرسش های اساسی را پاسخ بدهد به همین دلیل ما در کتاب خودمان درباره زندگینامه امام حسین هیچ ننوشتیم برای اینکه درباره زندگی امام حسین خیلی نوشتند درباره واقعه عاشورا به طور خاص هم نیامده ایم داستان و قضایای آن را بنویسیم چون به اندازه کافی مطلب در این جهت وجود دارد ما آمدیم به اعتبار فهم خودمان و دغدغه هایی که داشتیم با یک نگاه نویی به واقعه یا جریان عاشورا نگاه کردیم ما اسمش را نزاشتیم انقلاب عاشورا یا نهضت عاشورا یا قیام عاشورا گفتیم جریان عاشورا جریان عاشورا یعنی یک پدیده ی ریشه دار فرایندی بود از یک جایی شروع شد به اینجا ختم شد یکدفعه این طور نبود که دو تا آدم مقابل هم بایستند دعوا بشود یک عده کشته شوند تمام شود نه این چنین نبود بلکه آن چه امام حسین را به اعتراض علیه مطالبه یزید میکشاند یک واقعه ریشه داری است جریان است که خود داستان مفصلی دارد و نمی شود در جلسه یک ساعته و دو ساعته بیان کرد من چندین مقاله درباره امام حسین و جنبه های مختلف آن نوشتم مطالب خیلی خیلی خوب وجود دارد که سوگمندانه در منبرهای ما گفته نمی شود شاید یک علتش این باشد که مخاطبان ما متاسفانه دوست دارند در جلساتی بشینند که گریه کنند و یک علت دیگرش هم این است که اهل منبر هم اهل مطالعه نیستند متاسفانه واقعا مطالعه نمی کنند و فقط تکرار مکرر اما این که امام حسین حاضر نمی شود بیعت کند با یزید این یک چیز دفعی نیست یک چیزی نیست که امام حسین بگوید من از یزید بزرگترم من از یزید بیشتر می فهمم نه امام فراتر از اینها را میبیند به هر حال ما آمدیم گفتیم یک تاریخی بنویسیم با نگاهی نو چند تا ویژگی این کتاب دارد که چند تا از این ویژگی ها را خیلی گذرا نقل می کنم همانطور که اشاره کردیم نکته اول این است که ما نگاه رخدادی بهش نکردیم و نگاه جریانی کردیم ما به عنوان یک واقعه یک اتفاق یک روز نگاه نکردیم بلکه به عنوان یک معقوله ای که دورانی از تاریخی را به خودش اختصاص داد بهش نگاه کردیم. ما عموماً نسبت به امام حسین اشتباه می کنیم ببخشید این حرف را میزنم ما فکر می کنیم امام حسین کسی است که با یزید بیعت کند و مجبور شد از مدینه به مکه و از مکه برود به طرف کوفه و در کربلا به شهادت برسد این درست است اما می دانید همه ی این قضایا ظرف پنج ماه و نیم اتفاق افتاد. امام حسین 57 سال زندگی کرد آن 57 سال دیگه اش کجا رفت؟ به هر حال امام بوده حداقل امام ده سال بعد از برادرش امام بود بعد از اینکه امام حسن مجتبی در سال 50 هجری به شهادت رسید امام حسین شد امام ده سال امام حسین امام بود توی این ده سال چکار می کرده امام حسین قبل از این ده سال، ده سال با برادر خودش بود در آن ده سال چکار می کرد قبل از این ده سال پنج سال با پدرش بود در آن پنج سال چکار می کرد قبل از پدر خودش 25 سال با آن سه خلیفه در آن دوره بود امام حسین یک شخصیت پنج ماه و نیمه نیست که شما اگه می خواهید امام حسین را به عنوان یک الگو معرفی کنید چاره ای ندارید این انسان را در آن قواره واقعی خودش ببینید نه صرفاً سرش را ببینید پس ویژگی اول کتاب ما این بود که سعی کردیم این رخداد را در یک بستر تاریخی گسترده ببینیم ویژگی دوم این بود سعی کردیم مبتنی بر منابع و با رویکرد علمی و با اصلاح شما اهل فن روشمند به این قضیه نگاه کنیم یعنی چی روشمند نگاه کنیم یعنی به عنوان یک شیعه ی معتقد مخلص نه به عنوان یک انسانی که می خواهد این واقعه را درک کند تلاشمان این بود گرچه خیلی روشن است هیچوقت من شیعه نمی توانم مثل یک فرد غیر شیعه بشوم خیلی روشن است اما تلاشمان این بود جوری تاریخ را بنویسیم یا جوری زندگی امام حسین و یارانش را به تصویر بکشیم که تا حدی واقعه نما باشد. ویژگی سوم کتاب دارد این است که نگاه جامع و هندسه وار به عاشورا انداخته است یعنی چی؟ یعنی صرفاً شخصیت امام حسین را نگاه نکردیم می دانید تاریخ های قدیمی این اشکال جدی را دارند همین الان شما نگاه کنید وقتی می خواهد درمورد خانواده شما صحبت کنند می گویند آقا فلانی است نمی گویند این آقا یه خانوم هم دارد و در تمام مراحل زندگی این خانم هم نقش بازی کرده نامی از خانم نیست و چه بسا فرزندان او هم نباشد و گاهی اوقات محلی ای که در آن زندگی می کنند نقش دارد در شناخت آن فرد لذا اگر ما بخواهیم یک قضیه در تاریخ مطالعه کنیم باید نگاهی جامع بندازیم ویژگی چهارم این که با یک ساختار متفاوتی سعی کردیم واقعه عاشورا را طراحی کنیم یا جریان عاشورا را مورد تامل و بررسی قرار بدهیم یعنی عموماً آن هایی که کتاب می نوشتند می آمدند می گفتند که بیعت امام حسین عدم بیعت دعوت کوفیان دغدغه های امر به معروف و نهی از منکر همینطور مشخصاً این تعابیر که همه ی شما شنیدید در منبرها و جلسات اما ما یک ساختار دیگری به آن دادیم یک جور دیگری پیکربندی کردیم که من خیلی سریع آن ها را اشاره خواهم کرد.ویژگی پنجم عرض کنم تلاش کردیم که به روش تحلیلی و ناظر به پرسش ها و ابهامات باشد این خیلی مهم است یعنی ما نیامدیم صرفاً مطالبی را در این کتاب بیاوریم بلکه کوشیدیم این مطالب ناظر بر پرسش ها به اصطلاح امروزی مسئله محور باشد همان مسئله های که ذهن یک شیعه را به خودش درگیر می کند این موجب شد ما کتاب را که با جمعی از نویسندگان نوشته شده و من سرپرستی این تیم را برعهده داشتم و به اعتبار اینکه طراح این کار خودم بودم مستمراً نظارت بر فرآیند کار داشتم و از صفر تا صد این کتاب تمام مقالات کتاب را به ناچار بازنگری و حتی بازنویسی کردم و دو مقاله هم از خودم هست و در دوازده مقاله کتاب را طراحی کردیم . عناوین کتاب را عرض می کنم به جزئیات دیگر نمی پردازم اولین و دومین مقاله که برای خودم است اولین مقاله رازهای ماندگاری عاشورا است این پرسش جدی است که چرا واقعه عاشورا این چنین ماندگاری یافته است در برخی از کتابها می گویند چون نوه پیامبر را خلیفه کشته بود مگه امام حسن را نکشته بودند؟ دلایل دیگری دارد شش دلیل خیلی خوب را در آنجا اشاره کردم و بعدها به سه دلیل دیگر پیدا کردم و شاید لطف خداوندی بود که کتاب ما در صدا و سیما و برنامه ها، خیلی وارد شده بود و مورد گفت و گو قرار گرفته بود و در قالب مسابقه گذاشته شد. بیست جلسه گفت و گوهای علمی را در سیما داشتم در شبکه چهار و سعی کردیم این مباحث را وارد بستر جامعه کنیم و این پرسش که چرا واقعه عاشورا باقی ماند را مورد بررسی قرار دادیم در اینجا مقاله دوم، به یک پرسش بسیار اساسی جواب می گوید، به امام حسین و صلح امام حسن عنایت کنید این خیلی مهم بود برخی از نویسندگان گفتند چرا امام حسین قیام کرد ولی امام حسن حاضر نشد قیام کند آمدند تحلیل شخصیت روان شناسانه کردند گفتند امام حسن به لحاظ شخصیتی یک آدم ملایم بود امام حسین دعوایی بود امام حسین یه آدم خشن بود درحالی که امام حسن اینطور نبود به همین راحتی من برام پرسش بود آیا واقعا به لحاظ شخصیتی این دو تا باهم متفاوت بودند یا جهات دیگری وجود دارد رفتم جست و جو کردم خیلی مهم است دیدم اگر امام حسین در جای امام حسن بود همانطور عمل می کرد و اگر امام حسن در جای امام حسین بود همین گونه عمل می کرد این شعار نیست من در آنجا سعی کردم این قضیه را به خوبی شناسایی کنم البته عده ای از علما قبلاً این کار را کرده بودند یک عده از شخصیت های بزرگی که در این رابطه حرف زد مرحوم شهید سیدمحمد باقر صدر است که کتابی دارد تحت عنوان "اهل البیت تنوع أدوار و وحدة هدف" اهل بیت دوره ها و نقش های مختلفی داشتند ولی هدفی واحد و یگانه بود. مقاله سوم اینکه اساساً در صحرای کربلا چه تیپ آدم هایی بودند برای ما سوال بود لذا ما در مقاله سوم نقش جوانان و نوجوانان در کربلا مورد بحث و گفت و گو قرار دادیم در ادامه مقاله بعدی شهدای علوی تبار در واقعه کربلا در صحرای کربلا. چون می دانید که برخی آمدند و گفتند درگیری بین امام حسین و امویان یک درگیری خانوادگی بود لذا در صحرای کربلا یکی از امویان صدا زد گفت اینا دارند باهم دعوا می کنند و فامیل هستند باهم. در زندگی قبیله ای خیلی از تعاملات و درگیری های خویشاوندی بود، گفتند اینا دارند فامیلی باهم دعوا می کنند به ما چه ربطی داره ما آمدیم ببینیم واقعاً در واقعه کربلا شهدای علوی تبار چند نفر بودند یعنی به یک مسئله خیلی مهم آن جا جواب گفتیم مقاله پنجم ما نقش زنان در نهضت عاشورا در جریان عاشورا زنان چه نقشی داشتند همیشه در حق زنان ستم شده و به این معنا که آن کارکرد واقعی که خانم ها در جامعه ی انسانی دارند کمتر برجسته سازی می شود عموماً این مردانند. ما این بحث را مطرح کردیم که زنان در واقعه عاشورا چه نقشی داشتند مقاله ششم از واقعه عاشورا چند نفر زنده ماندند آنانی که زنده ماندند چه کسانی بودند بازماندگان عاشورا مورد گفت و گو قرار دادیم در مقاله هفتم این بحث را دنبال کردیم که جریان عاشورا در نگاه اهل سنت چگونه بود یعنی علمای اهل سنت در اینباره چه حرفی می زنند آیا نفی می کنند یا تایید می کنند یا به گونه ای دیگر عمل می کنند این مقاله ای به خودش اختصاص داد که کار بسیار ارزشمندی شد. اینکه تاثیر کربلا در دوران بعد از خود چه بود خصوصاً بنی هاشم بعد از واقعه عاشورا چه وضعیتی پیدا کرد قطعاً نیاز به یک بحث داشت که در مقاله هشتم مورد بحث قرار دادیم مقاله نهم با عنوان نقش تبلیغی اهل بیت بود. شما میدانید یکی از جهاتی که عاشورا باقی ماند همین شعر معروفی که می گویند کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود، واقعیت است. کربلا در همان منطقه کربلا می ماند اگر زینب نبود نقش تبلیغی حضرت زینب و دیگران در این جهت یک بحث اساسی و مهم بود که ما دنبال کردیم مقاله دهم یک بحث تخصصی بعد از اینکه امام حسین را به شهادت رساندند سر مبارک ایشان را جدا کردند سر را بردند به کوفه بعد بردند به شام بعد کجا بردند. کجا دفن کردند در تاریخ چند جا به عنوان راس الحسین است یه سوال جدی بود. بنابراین یه مقاله به این اختصاص یافت مقاله یازدهم حائر حسینی یعنی منطقه ای که اختصاص به حسین دارد که می گویند در این منطقه بعضی از کارها خوب نیست آمدیم شناسایی کردیم این منطقه کجاست و آخرین مقاله در باب تعدادکشته شدگان کربلا است مشهور 72 نفر ولی بیشتر از این حرف ها است لذا آخرین مقاله تحت عنوان انصار امام حسین آمدیم بحث کردیم تعداد شهدای کربلا تعداد یاران امام حسین از صدنفر هم بیشتر بود چرا 72 نفر مشهور شده من بهش نمی پردازم . عرض آخرم این باشد خیلی خسته شدید می دانم حرف منم خسته کننده و گوش دادن به آن سخت است و گرچه شما بزرگوارانه نگاه می کنید و نگاه شما اندکی مرا به شوق می آورد که همچنان ادامه بدهم نباید اینقد مفصل حرف می زدم حیفم آمد این عرض را نداشته باشم با همه ی کارهایی که انجام دادیم این کار ما نقص هایی دارد این کتاب در جهات مختلفی به نقد گذاشته شد و خیلی نقد های خوبی بر آن شد و ما قول داده بودیم در تجدید چاپ این را اصلاح کنیم ولی به ما نمی گویند و چاپ می کنند ولی به طور جدی به دنبال این هستم که چاپ بعدی تجدید نظری کنم و اصلاحاتی در آن انجام بدهم یه سری بحث ها حذف و یه سری بحث ها را بیافزاییم خصوصاً در حوزه منابع یک مقداری باید کار کنیم تا خدایی نکرده مشمول سخن شدید امام موسی صدر نشویم این عرض پایانی من باشد شهید صدر امام موسی صدر ما دو تا صدر داریم یکی سیدمحمدباقر صدر یکی امام موسی صدر داریم آن مطلبی که قبلاً نقل کردم برای سیدمحمدباقر صدر بود امام موسی صدر یک حرفی دارد پایان کلام بنده باشد ایشان می فرماید که در شهادت امام حسین سه دسته نقش داشتند دسته اول همان هایی بودند که در روز کربلا امام را به شهادت رساندند روشن است می گوید این شهادت، این قتل کوچک بود و عمل کوچکی بوده به هر حال آمدند امام را کشتند و به شهادت رساندند و رفت اما این دسته ی اول همان سپاه دشمن و مهاجمی که در صحرای کربلا امام حسین و یارانش را کشت اولین قاتلین امام هستند اما ایشان می گوید دو دسته دیگر هم قاتل امام هستند دسته دوم آنانی بودند که در طول تاریخ سعی کردند مانع حضور مردم در کربلا در کنار مقبره امام حسین برای زیارت امام و برگزاری مراسم و مجالس شوند و عده ای بودند که به شدت مخالفت می کردند خصوصا در دوره عباسیان و بعد در دوره عثمانیان این حرکت خیلی جدی دنبال می شد نمی گذاشتند و ممانعت می کردند. از نوشتن کتابها جلوگیری می کردند و سختگیری هایی داشتند، این دسته دوم. بعد شهید صدر می فرماید که این ها عملشان عمل زشت و سنگین بود اما باز خیلی بزرگ نیست اما دسته سوم که امام را به شهادت رساندند ما شیعیانی هستیم که امام را نشناختیم و با داستان سرایی و افسانه گویی ها امام را از اهدافی که داشت و از الگو بودیگی او دورش می کند امام یک الگوست،اگر گفتن که کاری که می خواهید انجام بدهید براساس این الگو باشد شما این الگو را بزارید جلوی خودتان های های گریه کنید این را انجام ندادید، براش نذر و نیاز کنید و پول خرج کنید باز هم الگو را انجام ندادید امام الگو است شهید صدر می فرماید که این شهادت، شهادت سنگین تری است که امام را از جایگاه خودش فرو کشیدند امام را از امامتش دور کردیم الان وقتی نگاه می کنیم به امام حسین، امام حسینی که در مجالس و محافل ما چه داستانهایی ساخته میشود و چه حرف هایی زده می شود. شهید صدر می فرماید این ها با این کارهاشان امام حسین را به شهادت می رسانند و این شهادت سخت تر و سنگین تر و گرانتر است از آن دو دسته قبلی است. خیلی متشکرم از یکایک شما گرامیان.
خواجه نژاد: تشکر می کنم از لطف ایشان و زحمت سفر را از مشهد کشیدند ان شاءالله که برمی گردند نائب الزیاره همه دوستان هستند. یکی از سوالات مطرح شده این است که آیا امام حسین قصد حکومت داشت؟ این پرسش یک پرسش بسیار کهنی است حداقل دو شخصیت در پاسخ به این سوال با یکدیگر به کلنجار جدی کشیده شدند دو تا شخصیت بزرگ یک مرحوم نعمت الله صالحی نجف آبادی بود کتابی نوشت تحت عنوان شهید جاوید در این کتاب ادعای ایشان این است امام حسین برای حکومت حرکت کرده بود و رفته بود حکومت تشکیل بده وقتی جلوتر رفته دید این امکان وجود نداره زمینه های فراهم نیست لذا امام میخواست برگرده اما دشمن اجازه بازگشت نمی دهد و نهایتا منجر به شهادت آن حضرت می شود آیت صافی گلپایگانی که اخیرا فوت کرد نقطه مقابل ایشان به پاسخگویی پرداخت و کتابی را نوشت تحت عنوان شهید آگاه در این کتاب جواب میدهد به صالحی نجف آبادی که امام اصلا برای حکومت نرفته بود. شهید مطهری یه بحثی را در حماسه حسینی دارد دیدگاه آقای صافی و صالحی را مطرح می کند و می گوید امام یک دغدغه های دیگری داشت اگرچه معقوله حکومت هم اثر گذار بود یعنی نفی صددرصدی نمیکند مثل آیت الله صافی گلپایگانی حرف گلپایگانی اینکه بگوییم انگیزه صددرصدی امام تاسیس حکومت بود خیلی قابل دفاع نیست . آیت الله گلپایگانی می فرمایند امام یه وظیفه انقلابی داشت که باید این کار را انجام بدهد و می دانست که کارش به نتیجه نمی رسد از قبل هم می دانست خودش شهید می شود و می دانست تمام بچه ها و خاندانش شهید می شوند و می دانست زنان حرمش اسیر می شوند ولی با همه ی اینها مکلف بود این کار را انجام بدهد این خیلی انسان را قانع نمی کند لذا من بیشتر با نظر شهید مطهری همراهی دارم شهید مطهری می فرماید چند عامل در حرکت امام نقش داشته یکی بحث بیعت خواهی بود از امام خواسته بودند که بیعت کند امام نمی خواست بیعت کند و لذا مجبور بود رها کند و برود جای دیگر و دیگر اینکه دعوت کوفیان بود و بستر مناسبی پیدا شده بود به ظاهر که امام می تواند به پشتوانه کوفیان برود و حکومت تشکیل بدهد و سوم معقوله امر به معروف و نهی از منکر بود شهید مطهری می گوید که امام یک تکلیف دینی هم برای خودش داشت و با آن تکلیف جلو رفته است من تا حدی با این فرمایش شهید مطهری همراهی دارم هرچند در مقاله ای با یک تئوری دیگری پیش رفتم و پاره ای از آن چه در زندگی امام حسین رخ داده را امر حساب شده و از پیش مشخص نمی دانستم. بر اساس محاسبات جلو رفت ولی بعد جوری شد که ناچارشد که مسیر را طی کند البته این حرف من موقعی قابل گفت و گو و دفاع می شود که بپذیریم امام علم غیب داشت ولی در همه جا بکار نمی گرفت و اینجا با علم غیب عمل نکرد که آیت الله صالحی نجف آبادی بر این نکته تاکید می کند امام با علم غیبش عمل نمیکرد با علم عادی جلو می رفت با اینکه اگر می خواست بداند می توانست تمام آینده را بداند امام آیا از این دانسته خودش استفاده کرد آیت الله صالحی نجف آبادی می گوید نه شهید مطهری می گوید نه من هم با همین روی دارم .
حضرت ابالفضل شک داشت کنار شط آب بخورد یا خیر آیا این نقل درست و معتبر است؟ خیلی از روایاتی که نقل می شود زبان حال است من ، مورخ و پژوهنده با زبان قال سر کار دارم یعنی آن چیزهایی که گفتند، اما اهل منبر و مداحان بیشتر با زبان حال سرکار دارند حضرت اباالفضل وقتی وارد آب شده و کسی باهاش نبوده شک هم یک امر درونی است از کجا میشه فهمید این را، نمی شود چنین چیزی را قبول کرد ضمن اینکه داستان سرایی هایی که دارند که حضرت ابالفضل رفت وارد آب شد اینها پرو بالهایی است . داستان خیلی خیلی خلاصه در تاریخ آمده است خلاصه این است که ابالفضل العباس مامور شط بود و آب خیمه ها را او می آورد بیشتر از این هیچ چیز وجود ندارد در منابع اولیه لذا این زبان حال ها چیزهایی که افراد از زبان حال خودشان بیان می کند من نفی نمی کنم ولی اثبات آن هم کار آسانی نیست.
آیا درست است کسانی که در جنگ همراه امام حسین بودند ایرانی بودند ؟ نمی دانم الان در خاطرم نیست از ایران قدیم بودند خود عراق را هم شامل میشد عراق جز ایران قدیم بود اصطلاحا الان می گویند ایران فرهنگی قطعا عده ای بودند که از ایران قدیم بودند و شرکت داشتند چنان که آنچه در فیلم مختار تاکید می شود از همین منظر است نه به عنوان ایران امروزی، ولی اینکه از ایران امروزی مناطقی مثل خراسان و گرگان و مازندران کسی بوده یا نه در خاطرم نیست.
چرا امام حسین در شب عاشورا به یارانش گفت شما فردا کشته می شوید درحالی که امام علی و پیامبر در هیچ یک از جنگ ها شب قبل از جنگ چنین کاری را نکردند؟ وضعیت عاشورا متفاوت بود چون امام حسین نمی فرماید شما فردا کشته می شوید اینجوری می فرماید که وضعیت را می بیند یعنی من همه ی مراحل گفت و گو را پشت سر گذاشتم و آنها اعلام کرده بودند ما دیگر نمی پذیریم همان روز قرار بود حمله ور بشوند همان روز تاسوعا حمله ور بشوند که امام حسین از آن ها فرصتی می گیرد و می گوید بگذارید این شب را عبادت کنیم فردا باهم روبرو می شویم . خیلی روشن است فردا این نبرد در بگیرد کسی جان سالم به در نخواهد برد لذا امام می گوید اگر فردا اینجا باشید کشته می شوید امام چرا این حرف را می زند می خواهد اتمام حجت کند اگر کسی می خواهد در جنگ حضور نداشته باشد برود البته مورخان نوشتند که امام می گوید هر کی می خواهد برود از تاریکی شب استفاده کند و برود هیچکس این کار را نکرد و کسی از سپاه از خیام امام حسین و همراهی امام حسین سرباز نزد آن شب عاشورا هیچکس نرفت و روشن بود فردا یا جنگ در می گرفت یا نمیگرفت اگر نمیگرفت که همه زنده می ماندند و اگر جنگ در میگرفت همه به شهادت می رسیدند و امام به نظر من امر بدیهی را بیان می کند و می دانست که آن ها هم می دانند.
چرا امام حسین با دعوت نامه از طرف کوفیان آمد ولی افراد نزدیک به امام پیشنهاد کردند از این سفر بازدارند و از پیامبر احوالی را نقل کردند ولی ایشان قبول نکرد؟ امام وقتی از مدینه حرکت می کند به مکه هنوز دعوتی از سوی کوفیان نداشتند امام می رود حدود 5ماه در مکه می ماند در مکه ایام حج فرا رسید در تاریخ آورده اند که از شلوغی ایام حج استفاده کنند و امام را به شهادت برسانند ترور کنند صریحا در تاریخ آمده است در این فاصله یعنی زمانی که امام می آید مکه دعوت نامه هایی از سوی مردم کوفه می رسد این دعوت نامه ها که می رسد از یک طرف امام چاره ای ندارد مگر از مکه برود بیرون لذا برخی به امام می گویند الان چرا می روید امام ایامی حرکت می کند همه ی مردم می آیند به مکه امام دارد می رود بیرون یعنی چیز خلافی بنظر می آمد امام آنهایی که چنین چیز را می گوید می فرماید که جان من در خطر است تعبیری دارد این تعبیر را همه ی شما شنیده اید می فرماید که اگر من یک وجب دورتر از مکه به شهادت برسم بهتر از این است که نزدیک مکه باشم که حرم مسجدالحرام دچار خدشه شود. این جمله امام است و در این فاصله نامه هایی به دست امام می رسد این دعوت نامه ها دعوت نامه های خیلی مهمی است امام می بیند بهترین جایی که می تواند برود کوفه است چون از مکه باید برود از آنطرف نامه ای از سوی کوفیان آمده لذا حرکت می کند به سوی کوفه . البته امام مسلم ابن عقیل را می فرستند که ببیند وضعیت چگونه است او می آید کوفه اول نامه می نویسد که اوضاع خیلی خوب است که شما بیاید اما به شهادت می رسد و خبر تا به امام برسد امام حرکت کرده بود در مسیر راه بودند . زمانی که حرکت می کند و خبر شهادت حضرت مسلم می رسد عده ای به تردید میفتند که چه کنند آیا ادامه بدهند یا نه امام استناد می کند به این دعوت نامه ها و می گوید با توجه به دعوت نامه ها باید برویم اما یک نکته را عرض کنم برادران مسلم بودند که به امام گفتند ما دیگر بر نمی گردیم و باید برویم به خون خواهی برادمان لذا حرکت می کنند. برخی از اخبار وجود دارد که امام استناد می کند به سخن پیامبر ولی بعضی این را نمیپذیرند و امام حسین می فرمایند از جدم شنیدم که باید این مسیر را بروی و کشته شوی و الاآخر که آیت الله صالحی نجف آبادی این روایت ها را می گوید پایه و اساس درستی ندارد اگرچه صافی گلپایگانی می گوید این روایت ها درست است و من شخصا وارد این بحث نمی شوم. چون بحث تفسیری تری دارد و باید باهم گفت و گو کنیم که خارج از زمان برنامه است.
امام حسین در دو جا شاید هم بیشتر خصوصا در وصیت نامه خودش و همه می دانیم وصیت نامه از جهات خودش اعتبار بالایی دارد دغدغه های واقعی انسان در آنجا انعکاس پیدا می کند و چون مکتوب است کمتر در آن دخل و تصرف می شود فرق می کند با روایت هایی که امام می گفت این وصیت نامه مکتوب بوده و به برادر خودش محمدبن حنفیه داد حنفیه برادر امام حسین بود از مادری دیگر امام حسین از حضرت فاطمه بود و محمد حنفیه از مادری بود بنام حنفیه و محمد حنفیه آدم خوبی بود لذا به امام حسین می گوید نرو بروی کشته می شود امام می فرماید می دانم ولی تو اینجا به عنوان نیروی من باش که اخبار را به من برسان و وصیت نامه خودش را می دهد به ایشان در آن وصیت نامه امام تصریح می کند که انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لاظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر صریحا می گوید من برای سرکشی و طغیانگری و مخالفت با این و آن عمل نکردم دنبال فساد و افساد هم نیستم بلکه می خواهم به سیره پیامبر و به سیره پدرم عمل کنم و ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و امر به معروف و نهی به منکر کنم آن زمانی که از امام حسین می خواهند بیعت کند و امام حسین بیعت نمی کند و میگوید باشد فردا در جمع پاسخ بدم می رود بر سر قبر نبی اسلام آنجا زمزمه ای دارد و می گوید یا جدا تو می دانی من کی هستم من احب المعروف و منکر المنکر من معروف دوست دارم و منکر را بد دارم و از این داده ها برخی استفاده می کنند که هدف و قرض اصلی امام حسین امر به معروف و نهی از منکر یا بع تعبیر بالاتر طلبه اصلاح بود . همه ی بزرگان دینی در پی اصلاح بودند و اصلاح طلبی امر مهمی بوده در کل تاریخ در میان رهبران و پیشوایان دینی ما ولی از چه طریقی این اصلاح امام می فرماید امر به معروف و نهی از منکر . والسلام علیکم