مقدمه: در شماره قبلي نسيم دانش، سه نظريه از دانشمندان را مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار داديم اينک به بقيه مسائل از زبان دانشمندان پرداخته ميشود، اميد است مورد امعان نظر دقيق و عميق قرار گيرد و آن را در زندگي عملي خود تمرين و تکرار نماييم.
تذکر مهم: حدود سه سال است تقريباً بيست شماره (از شماره 50 تاکنون) سبک نگارش نسيم دانش بصورت کاربردي است يعني مطالبي ارائه ميشود که در زندگي مفيدتر باشد.
1 - ايهاليا کالاهولن - جوويتالي دو تا از دانشمندان بزرگ در کتاب محدوديت صفر روش اسرارآميزي براي رسيدن به ثروت، سلامتي، آرامش و فراتر از آن را در چهار واژهي «دوستت دارم، متشکرم، متاسفم، لطفاً من را ببخشيد» مطرح مينمايند
به نظر شما آيا اين چهار واژه ميتواند درمانگر انسان در بُعد مادي و معنوي، جسمي و رواني ما باشد؟ دو نکته مهم از کتاب مربوطه
الف) منظور از محدوديت صفر:
اين است مثلاً طرف خطايي دارد و آن خطا در من هم هست و آن خطا در رفتار او تجلي و بروز پيدا کرده است و ما آن رفتار را در خودمان به صفر ميرسانيم و حذف ميکنيم و از آن طرف زمينهها را براي الهامات قلبي آماده ميکنيم، الهاماتي که از جانب خداوند به ما ميرسد و قلبمان را پاک ميکنيم
ب) «روش پائو نو» روشي که بوميان هاوائي انجام ميدهند و با اين اذکار (دوستت دارم، متشکرم، متاسفم، لطفاً من را ببخشيد) عملاً درون خود را پالايش ميکنند و قلبشان را پاک ميکنند و از اين طريق ميتوانند از طريق کائنات مي توانند اطلاعات درمان خود را بگيرند. اين موارد از اصول مهم روانشناسي، علمي و معنوي براي موفقيت و رسيدن به هدف در زندگي است، انسان با رجوع به خود و خودشناسي(توانايي شناخت نقاط ضعف و قوت و يافتن تصويري واقعبينانه از خود، شناخت نيازها و تمايلات فردي براي آشنايي با حقوق و مسئوليتهاي کامل فردي و اجتماعي)
که چيستي افراد را نشان ميدهد جان دوباره ميگيرد و به يک الهام و پاکسازي دروني ميرسد و با اين روش آموزش ميبيند که چگونه مشکلات فردي و اجتماعي خود را حل و فصل نمايد بعنوان مثال در رابطه با کاهش وزن بدن با خودمان گفتگو ميکنيم و ميگوييم
الف) بدنم (چشم، گوش، سر، دست، پا، کليه، کبد، قلب و...) شما را خيلي «دوستتان دارم» که به من خدمت ميرساني و ممنونت هستم که هميشه همراهي با من داري
ب)«متاسفم» با پرخوري و ورزش نکردن و تحرک نداشتن و همچنين تغذيه نامناسب زمينههاي ناراحتي زياد جسمي، روحي و رواني (کبد چرب، قند، فشارخون، درد کليه، افسردگي و...) را براي شما فراهم کردم
ج) «لطفاً مرا ببخش» سعي ميکنم با تحرک، ورزش و رعايت تغذيه، نقصها و کوتاهي خود را جبران کنم
د) «متشکرم» با من همراهي کردي و زمينه بهبودي براي من فراهم نمودي و من را در اين مسائل که اراده کردم يار و مدد کار بودي و توانستم سلامتي ام را بدست آوردم
مثال2: الف) مادرم «خيلي دوستت دارم» چه سختيها و زحماتي که برايم کشيدي که قابل توصيف نيست و با هيچچيز قابل جبران نيست ب) «متشکرم» که در تمام دوران عمرم (بارداري، تولد، کودکي، نوجواني، جواني و...) هميشه حمايتهاي مادي و معنوي مادرانه و محبتآميز و عاطفي نسبت به من داشتي
ج) «متاسفم» در مقابل آن همه محبت شما، کوتاهيهاي زيادي در رسيدگي به شما از جوانب مختلف داشتم
د) درمقابل آن همه کوتاهيها، عيبها، نقصها، خطاهاي گفتاري و رفتاري که با تو داشتم لطفاً من را ببخش
مثال 3 الف: اي خداي من «دوستت دارم» «والّذين آمَنوا اشَدّ حبّاًلله» (بقره/ 165) که در همه چيز يکتا و يگانه هستي، هم در خلقت عالم هستي و موجودات، هم در مالکيت مطلق بر جهان، هم در ولايت و سرپرستي بر جهان و هم در ربوبيت و پرورش موجودات، تويي که به من از رگ گردن نزديکتر هستي «ونَحن ُاَقرَبُ اليه مِن حَبلِ الوَريد» و از هرگونه عيب و نقص پاکي «سبحان الله» فقط تو را شايسته ستايش ميبينم «الحَمدُلله» اي خدا! دوستي با تو سرچشمه بسياري از تصميمها و کارهاي من در زندگي است و با محبت و دوستي با تو افسردگي، ترس، ياس از من بيرون ميرود و نشاط، قدرت، شجاعت جايگزين ميشود، اي خداي من! با دوستي با تو هرآنچه را که دستور دهي پيروي ميکنم «قُل اِن کُنتُم تُحِبّونَ الله فَاتبّعُوني» (آلعمران/31) و من با دوستي با تو با کساني که دوستان تو هستند مثل انبيا، اوليا الهي، رسول خدا و اهلبيت که از همه نزديکتر به تو هستند دوستي ميکنم و با دشمنان تو بيزاري ميجويم و با آنها مبارزه ميکنم اصل «تولي و تبري»
ب: اي خداي من که نعمتهاي فراوان (عقل، وجدان، تمام اعضا و جوارح، آب، هوا، دريا، آسمان، انواع و اقسام ميوهها، زمين، جنگل، خورشيد، ماه، شب، روز، خواب) به من يک جانبه و رايگان اعطا کردي که قابل شمارش نيستند «لاتَعُدّوا وُلاتُحصُوها» متشکرم، سپاس و ستايش ميکنم تو را بواسطه همهي نعمتهايي که به من دادي و ميدانم اگر روحيه سپاسگزاري داشته باشم تو روز به روز نعمتهايت را براي من فزوني ميدهي«لَئن شَکَرتُم لَاَزِيدَنّکُم» و اگر نسبت به نعمتهاي فراوانت روحيه ناسپاسي داشته باشم بطور قطع دچار عذاب خواهم شد «ولَئن کَفَرتُم اِنّ عَذابِي لشديد»
ج: اي خداي! من متأسفم از کوتاهي ها و قصور فراوان که در زندگي داشتم و از فرصتها، عمرم، جوانيم، سرمايه ها و داشته هايم، و از زندگي ام خوب نتوانستم بهره برداري نمايم و اظهار ندامت و پشيماني از کارهايم دارم «اَستَغفِرالله رَبّي وَاَتُوب اِليه»
د: انتظار عفو و بخشش از شما را به واسطه کوتاهيهايم دارم، لطفاً من را ببخشيد
بنابراين زندگي در چهار عبارت خلاصه ميشود که به آن اسرار زندگي ميگويند؛
الف) آدمي بايد بتواند اشتباهات، خطاها وکوتاهي های خود را ببيندتا بتواند بگويد: «متاسفم»
ب) آدمي بايد شهامت و شجاعت داشته باشد،تا بتواند بگويد: «لطفاً مرا ببخش تقصير از من بود»
ج) آدمي بايد شاکرِ داشته ها و نعمتهايش باشد،تا بتواند بگويد: «متشکرم»
د) آدمي بايد درونش عشـــق داشته باشد،تا بتواند بگويد: «دوستت دارم»
و در نهايت آدمي بايد به درک راز نهفته در اين چهار عبارت برسد،تا بتواند مسئوليت کامل زندگي خويش را به تمامي بپذيرد.
2)جان ماکسول: «تفکر سرچشمه بنيادي ثروت، موفقيت، پيشرفتهاي مادي، اکتشافات واختراعهاي بزرگ و همه ي کاميابي ها به شمار ميرود بنابراين انسان آنطور که فکر ميکند، زندگي ميکند»
ماکسول فيزيکدان اهل اسکاتلند بود
به نظر شما عبارت اين دانشمند بزرگ صحيح است؟ البته منشأ تمام اعمال و رفتار ما (ثروتها، موفقيتها، پيشرفتها، اختراعها، اکتشافها و...) از فکر و انديشه ما سرچشمه ميگيرد، نمونه خيلي ساده و روشن وقتي براي کسي که آلزايمر(زوال عقلي) پيش ميآيد همه چيز خود را از دست ميدهد هيچ کنترل و نظارتي ندارد در حقيقت نه ثروتي، نه موفقيتي، نه پيشرفتي و نه... براي او نيست، به همين خاطر بايد گفت منشأ اصلي همه بيماريهاي جسمي، روحي، رواني و اخلاقي انسان از فکر است
زنجيره اصلي زندگي انسان حول سه محور اساسي و اصلي ميباشد رکن مهم آن فکر و انديشه است:
الف) افکار
ب) احساسات وهيجانات
ج) رفتار فردي واجتماعي
الف) مثلاً خانمي سگي کنار خيابان ميبيند فکر ميکند به او حمله ميکند ب) هيجان و احساس او ترس است که به او دست ميدهد ج) ممکن است در عمل و رفتار پا به فرار بگذارد
يا مثلاً الف) دانشآموزي فکر ميکند نمره خوبي نميآورد و قبول نميشود ب) احساس يأس و نااميدي به او دست ميدهد ج) در عمل تلاش براي درس خواندن ندارد و در نتيجه موفق نميشود با اين مثالها متوجه ميشويم که فکر منشأ احساسات و عمل ما در زندگي محسوب ميشود بنابراين اگر افکار مثبت داشته باشيم و جملات مثبت مثل «من زندگي خوبي دارم»، «من در زندگي خوشبخت هستم»، «خدا نعمتهاي زيادي به من داد»، «من خانواده و دوستان خوبي دارم»، «من داشتههاي زيادي دارم» و... را در زندگي عملي خود تکرار کنيم تأثيري بسيار خوبي را در زندگي ما دارد
و اگر افکار و جملات منفي را تکرار کنيم مثل:
«من بدبختم»، «من استعداد ندارم»، «من زندگي خوبي ندارم»،
«من هميشه مريض ميشوم»، «من سست و تنبلم»،
«من آيندهاي ندارم»، «من در ازدواج موفق نميشوم» و...
اين افکار منفي در زندگي ما تاثير فوقالعاده بدي خواهد گذاشت.
«انديشه درماني» آنقدر مهم است که آلفردآدلر روانشناس مشهور اتريشي به بيماران اندوهگين خود توصيه ميکند: اگر از اين نسخه من پيروي کنيد ظرف 14روز معالجه خواهيد شد هر روز فکر کنيد چطور ميتوانيد يک نفر را خوشحال کنيد، زيرا انديشه خوشحال کردن ديگران، ما را از تفکر درباره خودمان باز ميدارد، بزرگترين عامل نگراني ترس و اندوه، انديشيدن درباره خود است، شادماني انسان و شادماني ديگران به يکديگر وابسته است
نتيجه :
همچنانکه زنجيره غذايي اهميت حياتي در محيط زيست دارد و اگر اين زنجيره شکسته شود تعادل محيط زيستي بهم ميخورد، انسان در تغيير محيط زيست نقش اصلي را دارد، ساده ترين مثال براي زنجيره غذايي بصورت زير است، درياچه اي در کشور چين صيادان مشغول ماهيگيري بودند از طرف ديگر پرندگان ماهي خوار نيز ماهيها را صيد ميکردند. صيادان تعدادي تفنگچي استخدام کردند تا اين پرندگان مزاحم را ازبين ببرند تا ماهي بيشتري صيد کنند پس از مدتي پرنده ها متفرق شدند و تعداد ماهيهاي صيد شده توسط صيادان افزايش يافت و صيادان از اين اتفاق بسيار خوشحال شدند طولي نکشيد که تعداد ماهيهاي درياچه کاهش يافت و به صفر رسيد متخصصين محيط زيست به بررسي علت آن پرداختند نتيجه بررسي به شرح زير بود:
وقتي پرندگان ماهيگير در حال صيد ماهي بودند مدفوع خود را در آب رها ميکردند اين مدفوع به عنوان کود مورد استفاده گياهان آبزي(جلبک ها) قرار ميگرفت و موجب افزايش جمعيت جلبک ها مي شد و اين جلبک ها غذاي اصلي ماهيها بود با حذف پرندگان ماهي خوار توسط تفنگچي ها، مدفوع پرندگان کم شد و با کم شدن آن تعداد جلبک ها کاهش يافت و در نتيجه تعداد ماهيها کاهش يافت اين يک مثال ساده نشان ميدهد چگونه دخالتهاي بي جاي انسان در اکوسيستم، خسارتهاي جبران ناپذيري بر محيط زيست وارد مي سازد.
نتيجه کلي:
اگر زنجيره زندگي 1ـ فکر وانديشه 2ـ احساسات و هيجانات 3ـ رفتار فردي و اجتماعي بهم بريزد تعادل انسان در زندگي بهم مي خورد.
3ـ از رواﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:
بهترين الگو براي پيروي ما انسانها در زندگي ﭼﯿﺴﺖ؟
گفت: «ﮐﻮدﮐﺎن» ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ اﻟﮕﻮ براي ما در زندگي هستند.
چرا برخي از روانشناسان بهترين سبک و روش زندگي را الگو برداري از زندگي کودکان ميدانند؟
ﮐﻮدﮐﺎن زير 7 سال را تصور کنيد مي بينيد شش خصوصيت دارند که بسيار ارزشمند است و ﻫﯿﭻﮔﺎه نبايد آن را ﻓﺮاﻣﻮش ﮐﺮد... در حديثي از پيامبر اکرم(ص) آمده است «د َع اِبنَکَ يَلعَبُ سَبعَ سِنِين» هفت سال اول زندگي فقط بايد با بازي، مسائل را آموزش و پرورش داد
1. هميشه بيدليل شاد هستند. سراسر زمان جنب و جوش دارند و شاد و سرحال دائما در حال خنده هستند، دانشمندان يکي از نيازهاي اساسي و رواني انسان را تفريح و تفنن ذکر ميکنند و اين بيان کننده اين خصلت خوب کودکان است، ارسطو ميگويد اکثر مردم شادي را مساوي لذتهاي مادي چون رقص، آواز، خنديدن و... ميدانند در حالي که حقيقت شادي، احساس رضايت و آرامش دروني است
2. هميشه سرشان به کاري مشغول است. دائماً مشغول به کاري هستند عروسک بازي، خانه بازي، اسباب بازي و... در قرآن و روايات اسلامي از انسانها ميخواهند که اوقات فراغت خود را بخوبي پر نمايند و اين خود دليل بر تائيد اين خصلت خوب کودکان است.
3. وقتي چيزي را ميخواهند تا بدست نياورند دست از اصرار برنميدارند. مثلاً وقتي بستني يا عروسکي ميخواهند اصرار و پافشاري ميکنند تا به آن دست يابند، علامه طباطبايي ميفرمايد در روايات اسلامي ما آمده است يکي از شرايط پذيرش واستجابت دعا اصرار بر آن ميباشد
4. به هيچ چيز دل نميبندند. مثلاً خانهاي ميسازند و آن را خراب ميکنند، ماشين اسباب بازي که دارند به راحتي از آن دل ميکنند
در قرآن و روايات اسلامي يکي از مواردي که سرزنش شده دل بستگي به دنيا، مال و منال، اسباب و وسائل است، دلبستگي موجبات خسارت شديد براي انسان است
5. وقتي باهم دعوا ميکنند سريع آشتي ميکنند و از هم کينه نميگيرند اين خصلت بيانگر فکر و دل پاک آنهاست، اما آنهايي که فکر و دل پاک ندارند کينه در وجود آنها رشد خواهد کرد درست مثل بيمار ديابتي(قندي) که زخمي در بدن دارد، آن زخم خيلي دير خوب ميشود و چه بسا ممکن است موجبات عفونت فراهم شود و بايد اعضاي بدن او را قطع کرد، در قرن ششم افسر ارشد ارتش مصر که به ظاهر مرتکب جرمي شده بود را پيش قاضي ابيالکرم ميبرند و تقاضا ميکند قاضي حرفش را گوش کند، اما قاضي گفت: «حرفت توي گوش من فرو نميرود»، تا يک زماني که حکمراني و زمامداري بدست آن افسر ميافتد، دستور داد قاضي را بياورند و گفت ميخي بلند در حد 15 تا20سانت بياورند و دستور داد با چکش در گوش او بکوبند تا از آن طرف بيرون بيايد با فرو کردن ميخ در گوش ميگفت: «آيا حرفم در گوش شما فرو ميرود؟» اين نشانه فکر و دل ناپاک است که موجبات کينه را فراهم ميکند
6. به راحتي گريه ميکنند دانشمندان گريه را اينچنين تعريف ميکنند: وسيله و ابزاري براي تخليه هيجانات دروني انسانهاست، گريه راهي براي خالي کردن هيجانات دروني است دانشمندان ميگويند انساني که اهل گريه نباشد فاقد احساسات است امام علي(ع) ميفرمايد «بکاء العيون من رحمه الله» چشمي که اشک ميريزد از رحمت خداست، يا پيامبر اکرم(ص) ميفرمايد: از نشانه هاي بدبختي انسان اين است که چشم او خشک باشد
گريه روحيه را تقويت ميکند70درصد انسان ها بعد از گريه کردن حالشان خوب ميشود و نيز گريه باعث پيوند عاطفي ميشود
حديث زيباي پيامبر اکرم(ص) اشاره ميشود «من بخاطر پنج خصلت کودکان را دوست دارم
1ـ من بچهها را دوست دارم بخاطر اينکه آنها گريه ميکنند
2ـ من بچه ها را دوست دارم براي اينکه تکبّر ندارند و با خاک بازي ميکنند و برروي آن ميغلتند
3ـ من بچه ها را دوست دارم چون باهم دعوا ميکنند اما کينهاي نسبت به هم ندارند، بچهها زود قهر ميکنند اما زود آشتي ميکنند و همه چيز را فراموش ميکنند
4ـ من بچه ها را دوست دارم چون چيزي را براي فردا ذخيره نميکنند
5ـ من بچه ها را دوست دارم چون مي سازند و سپس خراب ميکنند، ساختمان با گِل درست ميکنند و بعد خراب ميکنند، دلبستگي به ساختمان ندارند»
پس کودکانه زندگي کنيم که بهترين زندگي است ...