انسانِ ثروتمند
مقدمه: اگرچه به نظر ميرسد انسان موجودي با جرم و جثهاي کوچک است اما به اندازه عالم هستي بزرگ است امام علي(ع) ميفرمايد «اَتَزعُمُ اَنَّکَ جِرْمٌ صَغِيرٌ وَ فِيکَ انْطَوَي الْعَالَمُ الْاَکْبَرُ» ونيز پيامبر اکرم(ص) ميفرمايد «النّاسُ مَعادِنٌ کَمَعادِنٍ الذّهَب وَالفِضّه» مردم معدنهايي هستند همانند معدنهاي طلا و نقره اين فرمايش آموزگاران الهي نشان ميدهد در زندگي ما انسانها، ثروتها و داشتههاي فراوان مادي و معنوي وجود دارد که انسانها از آن غافل هستند، چه زيبا زبان ملي پارسي ما چه زيبا اين حديث را تبيين نموده است
اي نسخه اسرار الهي که تويي
وی آینه جمال شاهی که تویی
بيرون زتو نيست آنچه در عالم هستي
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
با طرح اين پرسش که آيا انسان ثروتمند است؟ با نگاه علمي «هر چيزي که به شما اضافه شود و اضافه شدن آن وضعيت موجود شما را بهتر کند، ثروت ناميده ميشود» تصور و تلقي عموم مردم از ثروت فقط پول، مال و منال، ملک و املاک است
در حالي که اين پندار و برداشت کاملاً خطا و اشتباه است
ثروت با توجه به تعريف بالا، براي انسان مصاديق فراوان دارد که بعنوان مثال درک و فهم، اراده و اختيار، آرامش و آسايش، اعضا و جوارح انسان، سلامتي وتندرستي، ارتباطات خوب با ديگران، خانوادهي شاد و موفق، حس خوب نسبت به ديگران، يادآوري خاطرات شيرين، احساس لذت در گفتگو با دوستان و بستگان، احسان ونيکوکاري، حس انسان دوستي و دهها مورد ديگر که اينها داشتهها يا ثروتهاي انسان محسوب ميشوند در اين مقاله از ثروتهاي و داشتههاي ارزشمند زندگي به تحليل فقط دو مورد پرداخته ميشود اميد است با کسب علم وآگاهي، قدردان نعمتهاي بزرگ زندگي باشيم
هوشمندي انسان
هوشمندي انسان پايه و اساس تمامي مسائل زندگي ماست و محقق شدن انسانيت فقط برپايه هوشمندي است، اگر هوشمندي براي انسانها نبود هيچ آثاري از رشد، پيشرفت، عمران، آباداني و نيز هيچ ارتباطات اجتماعي نبود، امروز براساس هوشمندي است که همه چيز در جهان براي ما معنا پيدا ميکند، به طور مختصر به توضيح دو نوع هوش انسان ميپردازيم.
اول: هوش شناختي IQ
دوم: هوش هيجاني EQ است
* هوش شناختيIQ: هوش شناختي خدادادي و ژنتيکي هست، يعني وقتي بچه به دنيا ميآيد داري IQ هست و هوش شناختيش مشخص هست ما با هوش شناختي اصولاً قدرت حل مساله و قدرت حل مشکل را در زندگي پيدا ميکنيم يعني قوه تجزيه و تحليل ما فعال ميشود مثلاً «از يک کودک 3يا4 ساله وقتي ميپرسيم چرا سرکتري آب که جوش ميآيد صدا دارد کودک ميگويد براي ما سوت ميزند در حقيقت هوش شناختي او سطحي است ولي همين کودک در سن 14 و15 سالگي بارشد قوه تجزيه و تحليل ميگويد فشار بخار آب باعث به صدا درآمدن سرکتري ميشود» پس اگر انسان تلاش نمايد از فکر خود بيشتر استفاده نمايد و ورزش دائمي فکري مثل مطالعه کتب، مجلات و تفکر در عالم هستي داشته باشد قدرت تجزيه و تحليل، حل مساله را بيشتر خواهد داشت
*هوش هيجاني(عاطفي)EQ: هوش هيجاني اکتسابي است و جنبه وراثتي ندارد يعني از طريق آموزش و يادگيري کسب ميکنيم، آموزش از خانواده، مدرسه، معلم، دوستان، نهادهاي اجتماعي و... اين هوش تا آخر عمر در حال رشد، پيشرفت و افزايش هست. هوش هيجاني به تعبيري نحوه تعامل با ديگران است و به عبارت ديگر ميزان درک ديگران است آدمهايي EQ که بالا دارند ديگران را بهتر درک ميکنند و ميفهمند. نوع تعامل ما با ديگران براساس ميزان هوش هيجاني هست که باعث ايجادانگيزه يا بيانگيزگي در ديگران ميشود به عنوان مثال، ما در زندگي اجتماعي ميبينيم يک گدايي که از هوش هيجاني خود خوب استفاده ميکند و با ديگران خوب ارتباط برقرار ميکند و موفقيت بيشتري دارد مثلاً در جلوي سالن عروسي مينشيند و ميگويد: «شما خوشبخت و سپيدبخت، شاد و خوشحال هستيد من را هم در شادي خودتان سهيم کنيد» ولي گدايي ديگر روبروي دفتر طلاق نشسته و همه با ناراحتي بيرون ميآيند و هيچ حوصلهاي ندارند در اين صورت چون خوب ارتباط برقرار نميکند موفق نميشود بنابراين گدايي هم مهارت برقراري ارتباط را لازم دارد که بستگي به هوش هيجاني دارد
ما انسانها سه مهارت را بايد کسب کنيم
1- مهارت شناختي: کسب شناخت و آگاهي لازم براي زندگي مثلاً خويشتنشناسي، جهانشناسي، راه و روش زيستن مناسب و...
2- مهارت اداراکي: تجزيه و تحليل مسائل مختلف زندگي، درک و فهم مسائل مهم زندگي
3- مهارت انساني: تعلق خاطر يعني دوست داشتن و دوست داشته شدن، مهارت انساني بخشي از هوش هيجاني است که باعث قدرت شناخت، پيشبيني رفتار و تغيير رفتار مخاطبين ميشود مثلاً آگاهي و شناختي که از پدر و مادر خود داريم ميدانيم اگر دعوا، نزاع و فحاشي داشته باشم خيلي ناراحت و رنجيده خاطر ميشوند بنابراين رفتار خود را کنترل و مراقبت ميکنيم که چنين مسالهاي پيش نيايد (شناخت + پيشبيني رفتار+ تغيير رفتار) و باعث ميشود درک و فهم درستي از مخاطبين خود پيدا کنيم. عصباني شدن کار سادهاي هست هرکسي ميتواند عصباني شود، اما عصبانيت به موقع، خوب و مناسب است اگرچه کارسختي است، به اين معني که در مقابل شخص مناسب، در زمان مناسب، به اندازه مناسب، به دليل مناسب، به روش و شيوه مناسب، و... با دليل و منطق و بجا عصباني شود. ما بايد بدانيم مخاطبين ما چه کساني هستند، متناسب باشناخت و درک درست و صحيحي که از مخاطبين داريم رفتارمان را تنظيم کنيم
* اصول و قوانين تقويت مهارت انساني (هوش هيجاني)
1- روابط خوب با ديگران: ما انسانها زندگي گروهي و اجتماعي داريم اگر در روابط با ديگران به قوانين رفتاري خودخواهانه عمل شود قطعاً شکست خواهيم خورد و از زندگي خود ثمره و بهره مناسب نخواهيم داشت و اگر روابط ما برمبناي ابراز محبت، دوستي و عشق به ديگران باشد بسياري از دشمنيها چاره خواهد شد ضربالمثل زيبا زبان خُوش، مار را از سوراخ بيرون ميکشد و شکي نيست که تنفر منشا خصومتها، شيطنتها و کارهاي اهريمني است، عامل اصلي شادکامي در زندگي بر محور دوست داشته شدن و دوست داشتن است و اين محبت و دوستي چه بصورت کلامي و چه بصورت غيرکلامي در ساحت خانواده، دوستان، آشنايان و ديگران بايد نماد پيدا کند و لطف مقابل آنها هم مشمول حال گردد بطوري که هرکدام احساس کنند جاي ويژه در قلب شما دارند
2- پرهيز از نادرستيهاي اخلاقي در روابط با ديگران: نادرستي اخلاقي مثل دروغ گفتن، غيبت کردن، تهمت زدن، تحقير کردن، اذيت و آزار، دزدي، بدزباني، فحاشي و... اين موارد در روابط با ديگران معنا پيدا ميکند که ما آن را گناه محسوب ميکنيم گناه يعني خطا، اشتباه، نافرماني و در اصطلاح ديني نافرماني از دستورات حق تعالي است
امام علي(ع) بزرگترين و موثرترين راه مبارزه با گناه را اين چنين ميفرمايد: «از فکر گناه هم خودداري کنيد زيرا فکر گناه، انسان را به سوي گناه ميکشاند» آدمي که مسموم ميشود وقتي به سلامتي خود ميانديشد براي خارج کردن سموم از بدن خود ذرهاي شک و ترديد ندارد چون ميداند اگر دير بجنبد ممکن است سموم باعث هلاکت او شود، گناه هم براي نفس آدمي مثل سم کشندهاي است که اگر خارج نشود انسان را به هلاکت ميکشاند و راه آن، توبه است که گناهان را شستشو ميدهد و قلب را از همه سموم پاک ميکند همچنانکه امام علي(ع) ميفرمايد: «التوبه تطهر القلوب وتغسل الذنوب توبه ها قلب ها را پاک مي کند و گناهان را شستشو ميدهد» قطعاً باتوبهي واقعي گناهان انسان بخشيده ميشود «او خدايي است که توبه بندگان را ميپذيرد و گناهان را ميبخشد (شوري/225)»
3- شادکردن ديگران: شادي و سرور افراد در جامعه، چهره زندگي اجتماعي را شاد ميکند و در آن صورت زندگي مطلوبتر و خوشايندتر ميشود چه بسا ما با يک لبخند زدن، احسان کوچک مثل دادن يک دانه خرما به ديگري، دادن پول نسخه و داروي يک نيازمند، موجبات شادي او را فراهم ميکنيم، تلخترين لحظات عمر انسان زماني است که انسان گرفتار غم و اندوه باشد و چه بسا افراد در اين لحظات آرزوي مرگ ميکنند
4- غم زدايي از مردم: انسانيت ايجاب ميکند که ما ديد انساني نسبت به همه مسائل زندگي داشته باشيم در اين صورت جامعه مثل يک پيکر است که اگر يک عضو به درد بيايد ديگر عضوها قرار نخواهند داشت
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
توکزمحنت(رنج) دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
احساس بي توجهي و بي تفاوتي نسبت به همنوعان ما را از رده آدميت و انسانيت خارج ميکند
5- خوش اخلاقي، نرمخويي، خوش رفتاري با مردم: همانگونه که تندخويي، خشم وخشونت، پرخاشگري، بداخلاقي و بدرفتاري اطرافيان را از ما ميرنجاند و ما را تنها و بيکس ميکند نقطهي مقابل آن خوش اخلاقي، نرمخويي و رفتار ملايم موقعيت و جايگاه انسان را در نزد مردم بالا ميبرد و باعث زياد شدن دوستيها، رفاقتها، مهر و محبتها ميشود
از امام صادق(ع) سوال کردند حد و مرز خوش اخلاقي چيست؟ فرمودند:
1ـ اطرافيانت را آزار ندهي وهمنشينان را اذيت نکني
2ـ کلام پاکيزه و خوب داشته باشي، سخنان تند و خشن نگويي
3ـ برادرانت را بَشاش و خندان ديدار نمايي
پس در روابط اجتماعي بايد بااخلاق و رفتارمان مثل آهنربا که برادههاي زيادي را جمع ميکند ما هم جذب حداکثري داشته باشيم و دفع حداقلي
6- سودرساني و خدمت رساني به مردم: خداوند انسانهاي مفيد و سودرسان به مردم را مانند آب صاف و زلال، پايدار، ماندني توصيف ميکند و انسان هرچيز بيفايده را مانند کف روي آب ازبين رفتني ميداند
و از ديدگاه رسول خدا(ص): بهترين مردم کسي است که انسانها از وجود او سود و فايده بيشتري ميبرند و نيز حضرت مسيح(ع) ميفرمايد: خداوند مرا بسيار سودمند و مفيد براي مردم قرار داده است اين قاعده زرين در زندگي اجتماعي بايد سرلوحه زندگيمان باشد عبادت جز خدمت خلق نيست بنابراين شخصيت مفيد و تاثيرگذار، اهل خدمت و سودرساني به مردم است
7- رفتار و انتظار هماهنگ: هر شخص آن چه را که از مردم انتظار انجام دادن آن کار را دارد خودش بايد مقيد به انجام آن کار باشد به اصطلاح با مردم آنگونه رفتار کند که توقع دارد با اوآن طور عمل شود آنچه براي خود ميپسندي براي ديگري هم بپسند و آنچه براي خود نميپسندي براي ديگري هم مپسند اگر کسي راستي و درستي را خوش دارد بايد خود عملاً چنين باشد، اگر وفاداري، وفاي به عهد و پيمان را پسنديده ميداند خود بايد در اين زمينه پيشقدم باشد، اگر جان، مال و آبروي خودش را محترم ميشمارد و تعرض به آن را روا نميدارد در ارتباط با مردم بايد اين چنين عمل کند خداوند به موسي(ع) فرمود «کما تدين تدان» يعني هرچه بکاري همان را درو ميکني هر عملي انجام دهي پاداش و يا سزاي بد آن را درمي يابي
8- معاشرت و برخورد نيکو: معاشرت خوب با ديگران، مصاحبت نيکو و برخوردهاي پسنديده، از اخلاق ويژه رفتاري است پيامبراکرم(ص) به اباذر فرمود «اي اباذر هرچه ميتواني در انجام کارهاي خير و اعمال نيک بکوش، اگر از دستت برنميآيد براي مردم کاري و خدمتي انجام دهي لااقل با روي باز و چهره گشاده با آنان روبرو شو»
لقمان به فرزندش گفت: «فرزندم با صد تَن رفيق و دوست باش حتي با يک تن هم دشمن مباش تو در دنيا دو چيز داري
1 -نصيب خدايي که همان دين توست
2- خلق و خوي خودت که همان نحوه برخورد تو با مردم است پس با مردم با خشم وکينه توزانه برخورد نکن و به خويهاي نيکو عادت نما»
9-پرهيز از اذيت و آزار ديگران: تامين سلامت روان و امنيت ديگران از مهمترين مسائل انساني و اخلاقي ماست که بايد آن را در زندگي عمليمان رعايت کنيم و آن اين است که از اذيت و آزار ديگران چه زباني و چه رفتاري پرهيز نماييم
پيامبر اکرم(ص) در توصيف مسلمان ميفرمايد «مسلمان کسي است که ديگران از ناحيه دست و زبانش در امان باشد» و نيز امام علي(ع) ميفرمايد: «شرورترين، بدترين مردم کسي است که به خير و فايده او اميدي نيست از شر و آزارش نميتوان در امان بود» بايد سعي و تلاش شود به جاي اذيت و آزار، مهر، محبت، عطوفت و دلرحمي را در زندگي با ديگران حاکم کنيم چون به فرموده پيامبر اکرم(ص): «محبت و دوستي با مردم نيمي از دين است.»