قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
آشنایی با سوره ها
نام سوره: جاثیه شماره سوره: 45 محل نزول : مکه
تعداد آیه : 37 تعداد کلمه : 489 تعداد حروف: 2085
معنی:کسی که به زانو در آمده
علت نام گذاری: در آیه 28، به زانو در آمدن بسیاری از مردم را در صحنه قیامت به علت اعمالشان در دادگاه عدل الهی مطرح كرده است. «جاثیه» معنای جامعی دارد كه بیانگر این است كه همه مردم در برابر عدل الهی زانو بر زمین زده و روی زانوها می نشینند كه گویای ترس و وحشت و ادب است.
نام های دیگر: شریعت
محتواي سوره:
این سوره را می توان به هفت بخش خلاصه کرد:
1ـ عظمت قرآن مجید و اهمیت آن.
2ـ بیان گوشه اى از دلایل توحید در برابر مشرکان.
3ـ ذکر پاره اى از ادعاهاى طبیعى مسلکان و پاسخ قاطع به آن.
4ـ اشاره ی کـوتـاهـى بـه سـرنـوشـت بـرخی از اقـوام پـیـشـیـن، هـمـچـون بـنـى اسرائیل به عنوان گواهى بر مباحث این سوره.
5ـ تـهـدیـد شـدید نسبت به گمراهانى که اصرار و پافشارى بر عقاید انحرافى خود دارند.
6ـ دعوت به عفو و گذشت در عین قاطعیت و عدم انحراف از مسیر حق.
7ـ اشـارات گـویـایى بـه حـوادث تـکـاندهنده ی قـیـامـت، به ویژه نـامـه اعمال که تمامى کارهاى انسان را بى کم و کاست در برمى گیرد.
ترتیب سوره: به ترتیب نزول، شصت و پنجمین سوره قرآن و به ترتیب مصحف، چهل و پنجمین سوره است که بعد از سوره دخان و قبل از سوره احقاف می باشد.
فضیلت سوره: رسول خدا(ص) فرمودند: هركس سوره جاثيه را بخواند، عورتش را بپوشاند و به گاه حساب، قوت قلبش بدهد
درسی از قرآن
برگرفته از جلسه عمومی تفسیر قرآن حضرت آیت الله نورمفیدی
«فُبَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هَذَا وَلَهُمْ أَعْمَالٌ مِنْ دُونِ ذَلِكَ هُمْ لَهَا عَامِلُونَ(٦٣) حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ(٦٤) لَا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنَّا لَا تُنْصَرُونَ(٦٥) قَدْ كَانَتْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ تَنْكِصُونَ.... (63 الی 68 مومنون)
در آیات قبلی بیان شد که: انسان هایی که در کارهای خیر شتابان بوده و عاقبت به خیر هستند. کسانیاند که: 1ـ در مقابل عظمت خدا دلشان می لرزد. 2ـ به آیات خدا ایمان دارند. 3ـ به خدا شرک نمی ورزند. 4ـ اهل انفاق و زکات اند. 5ـ دل هایشان از این که روز قیامت در مقابل پروردگارشان حاضر می شود، خوفناک و ترسان است.
در ادامه این آیات بیان می شود که: کسانی که کافر و منکر آیات الهی اند، چنین نیست که تکالیف را بیش از اندازه و گنجایش و توان خود حس کنند، بلکه دل هایشان از این حقیقت در بی خبری عمیقی است و برای آنان اعمال زشت و ناپسندی است که همواره مرتکب آن کارها می شوند.
مشخصات این افراد این است که چشم شان را به این دنیا دوخته اند و دل هایشان را غفلت پوشانده است و این غفلت آن قدر ضخیم است که یک نگاه کوتاهی هم به آن دنیا نمی اندازند. تمام انتظارشان این است که در این دنیا به منفعت مادی بیشتری برسند. خداوند متعال در آیات 68ـ66 با آن ها این چنین سخن می گوید: همانا آیات مرا بر شما می خواندند و شما به پشت سرتان به قهقرا برمی گشتید تا آن را نشنوید، در حالیکه آن ها تکبر می ورزیدند و در بزم شبانه ی خود درباره آن هذیان می گفتند و سخنان نامعقول به زبان می آوردند. سپس خطاب به پیامبر(ص) کرده و می فرماید: جرا در سخنی که وحی خداست، اندیشه نکردند؟
قرآن کریم در این آیات دستور به تدبر می دهد. تدبر و اندیشه با نگاه سطحی فرق زیادی دارد. برای نمونه، انسان وقتی تصمیم می گیرد وسیله ای برای زندگی اش تهیه کند، سعی می کند دقت کرده و با نگاه عمیق و توجه این کار را انجام دهد تا جنس بهتر نصیب او شود. بنابراین برای زندگی درست انسانی نیز باید تفکر و تدبیر و عاقبت اندیشی داشته باشد و به آخرت و تعالی روح خود توجه کند. این افکار است که رفتار و اخلاق انسان را شکل می دهد و می سازد. «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
عصمت پيامبران
به دنبال مباحث گذشته پیرامون عصمت عملی پیامبران، به مواردی همچون؛ مخلصین از تیررس وسوسه های شیطان به دور و معصومند، پیامبران صدیقند و پیامبران به طور مطلق هدایت شده اند، اشاره شده است. در این جلسه، به مورد بعدی که قرآن آن را به طور مطلق لازم دانسته می پردازیم.
د) اطاعت از پيامبران را قرآن به طور مطلق لازم دانسته است، در حالي كه اگر كسي امر به گناه كند، اطاعتش حرام است، پس پيامبران لزوماً از نظر قول و فعل از گناه مصون هستند.
اين دليل را اين گونه نيز می توان بيان كرد: قرآن، اطاعت از پبامبر را همراه و در كنار اطاعت از خدا به طور مطلق لازم دانسته است. و اگر امر و نهي قولي و فعلي پيامبر خلاف امر و نهي الهي باشد، مكلف دچار تناقض می شود، زيرا فعل خاصي را هم واجب است انجام دهد (مثلاً بر حسب امر پيامبر) و هم واجب است انجام ندهد(بر حسب نهي خداوند) و اين محال است.
آيات در اين زمينه متعدد است. در این جا تنها به يك مورد اشاره مي شود: قال إن كنتم تحبّون اللّه فاتّبعوني يحببكم اللّه ويغفر لكم ذنوبكم واللّه غفور رحيم. قل أطيعوا اللّه والرّسول فإن تولّوا فإنّ اللّه لا يحبّ الكافرين (آل عمران /31 ـ 32)
«اي پيامبر بگو: اگر خدا را دوست می دارید، از من پيروي كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهتان را ببخشد، زيرا خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است. بگو: از خدا و پيامبر اطاعت كنيد، اگر(از اطاعت آنان) روي برگردانيد، پس تحقيقاً خداوند كافران را دوست نمي دارد.»
در اين دو آيه، اولاً دوست داشتن خدا را مساوي پيروي از پيامبر قرار داده است، بديهي است كه خداوند گناه و گناهكار را دوست ندارد. پس هر چه پيامبر می کند، محبوب خدا است. دوماً اطاعت از خداوند را قرين اطاعت پيامبر قرار داده و اطلاق آيه دال بر اين است كه آنچه پيامبر میکند و مي گويد، همگي مطابق امر و نهي الهي است و نافرماني در آن نيست.
عصمت علمي پيامبران
آنچه گذشت، دلايل مصونيت پيامبران از گناه، يعني عصمت عملي بود. در این جا بايد در مورد عصمت علمي پيامبران نيز بحث كنيم:
اقسام عصمت علمي: عصمت علمي پيامبران به نوبهي خود داراي شاخه هاي متعددي است، از جمله:
الف) عصمت در اعتقادات و بینش های كلي: پيامبران بايد در زمينه ي جهان بيني و اعتقادات از هر نوع اشتباه و انحرافي مصون باشند، بهگونه اي كه احتمال راه يافتن عقايد باطل همچون شرك و غير آن در بينش انبيا منتفي باشد.
ب) عصمت در تلقي پيام الهي: پيامبران در دريافت پيام الهي بايد از هر گونه اشتباه و خطايي مصون باشند. اگر اين عصمت نباشد، ممكن است شخصي پيام هاي شيطاني را به جاي پيام هاي رحماني تلقي كند، زيرا شيطان نيز به دوستان خود وحي می کند و برايشان پيام می فرستد:… «وإنّ الشياطين ليوحون إلي أوليائهم ليجادلوكم وإن أطعتموهم إنّكم لمشركون (انعام/121)، … و تحقيقاًَ شياطين به سوي دوستان خود القاء می کنند، تا با شما مجادله كنند و اگر از آن ها پيروي كنيد، حتماً مشرك خواهيد بود...»
ج) عصمت در حفظ پيام الهي: ممكن است شخص در تلقي پيام اشتباه نكند، ولي به سبب فراموشكاري و غير آن نتواند پيام را به خوبي حفظ كند. در اين صورت نيز پيام حقيقي به مردم نخواهد رسيد، پس ضرورتاً بايد پيامبر در حفظ وحي نيز از مصونيت برخوردار باشد.
د) عصمت در ابلاغ پيام الهي: پيامبر نه تنها در تلقي وحي و حفظ و نگهداري آن بايد معصوم باشد، كه در ابلاغ آن نيز بايد از خطا و اشتباه در امان باشد. در اين مورد، اگر عمداً خلاف آنچه به او وحي شده ابلاغ كند، در اين صورت عصمت عملي مخدوش مي شود و اگر سهواً و اشتباهاً چنين كند، به عصمت علمي لطمه وارد مي شود.
دلايل عصمت علمي
الف) دلايل عقلي: تمام براهين عقلي كه بر اثبات عصمت عملي ذكر شد، در این جا نيز مي توان اقامه كرد. علاوه بر آن ها، در مورد عصمت در اعتقادات بايد توجه داشت فلسفه ي وجودي انبيا، هدايت مردم به سوي حق است، حال كسي كه خود گمراه است و به راه انحرافي و اشتباهي باور دارد، چگونه می تواند راهنماي ديگران باشد؟
اما برهان كلي كه بر همه ي مراتب عصمت علمي مي توان اقامه كرد، برهان ذيل است: آنچه فلسفه و ضرورت بعثت انبيا را اقتضا می کند، احتمال اشتباه انسان هاي عادي و نارسايي عقل و حواس آن ها در راه يابي و ضرورت وجود راهي مطمئن و تضمين شده براي رسيدن به مقصد آفرينش و كمال نهايي است.
حال اگر اين احتمال در پيامبران نيز وجود داشته باشد، در آن صورت ديگر راه نبوت راه تضمين شده محسوب نمی شود. پيامبران نيز نيازمند هادي و راهنما خواهند بود. براي تشخيص حق از باطل، معيار و ميزان درستي موجود نخواهد بود. غرض از آفرينش انسان نقض خواهد شد، در حالي كه خداي حكيم نقض غرض نمی کند. اعتماد مردم از پيامبران نیز سلب خواهد شد. نتيجه ي اين امور آن است كه ديگر فلسفه اي براي بعثت انبيا باقي نمی ماند و بود و نبود نبوت مساوي است، پس نبوت نيز عبث و بيهوده است.
ب) دلايل نقلي: از آيات فراواني در قرآن كريم می توان پي به عصمت علمي پيامبران برد كه به برخي از آن ها اشاره می شود.
قرآن می فرماید: وما ينطق عن الهوي. إن هو إلاّ وحي يوحي. علّمه شديد القوي(نجم/3 ـ5)، «(صاحب شما يعني پيامبر) هرگز از روي هواي نفس سخن نمي گويد. هر چه مي گويد، وحي الهي بوده كه به او القا شده است. (جبرئيل همان فرشتهي) بسيار توانا به او آموخته است.»
از اين آيه استفاده مي شود كه: اولاً هر چه پيامبر اسلام می گوید، سخن خداست كه از طريق جبرئيل به او رسيده است، پس محال است اشتباه كند. دوماً عدم تحريف پيام الهي و ابلاغ وحي بدون خطا، فرع بر اين است كه هم در تلقي و هم در حفظ و هم در ابلاغ عصمت، وجود داشته باشد و چون همه ي اين مراتب فرع برداشتن بينش درست است، پس اين آيه مراتب چهارگانهي عصمت علمي را اثبات می کند.
در آيه ي ديگري مي فرمايد: عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه أحداً. إلاّ من ارتضي من رسول فإنّه يسلك من بين يديه و من خلفه رصداً. ليعلم أن قد أبلغوا رسالات ربّهم وأحاط بما لديهم وأحصي كل شيء عددا(جن/26 ـ28)،« او داناي غيب است و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمی کند. مگر كسي از پيامبران را بپسندد، پس در اين صورت فرشتگاني را براي حفاظت آن (وحي) از پيش رو و پشت سر می فرستد، تا بداند كه حتماً پيام هاي پروردگار خود را رسانیده اند، در حالي كه خداوند نسبت به آنچه (از اسرار) كه نزد رسولان است، احاطه دارد و از شماره و عدد هر چيزي در عالم به خوبي آگاه است.»
از اين آيه استفاده مي شود كه خداي تعالي براي حفظ وحي خود از مرحله ي صدور تا مرحله ي ابلاغ، نگهبانان قدرتمندي فرستاده و خلاصه طوري جريان وحي را قرار داده كه علم قطعي به حفظ آن و ابلاغ به مردم وجود داشته باشد
داستان های قرآنی
من نزدیکم!!!
كسى از پيامبر(ص) پرسيد: آيا خداى ما نزديك است تا آهسته با او مناجات كنيم؟ يا دور است تا با صداى بلند او را بخوانيم؟
در پاسخ به این سوال خداوند آیه 186 سوره بقره را نازل کردند:
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
و هنگامى كه بندگان من از تو درباره من سؤال كنند،(بگو) من نزديكم! دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا مى خواند، پاسخ مى گويم، پس آن ها بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا راه يابند(و به مقصد برسند).
(به آنها پاسخ داد كه خدا به بندگانش نزديك است)
قرآن و ادبیات فارسی
ثُـمَّ لَتُسْئَلُــنَّ يَوْمَئِــذٍ عَــنِ النَّعِيــمِ
و به زودى از اين نعمت ها كه در اختيارشان گذاشته شده بود تا شكرش را بجاى آورند، بازخواست مى شوند، كه چرا در شكرگزارى خدا، خود را به نادانى زديد و به كارهاى بيهوده سرگرم كرديد و چرا نعمت خدا را با كفران مقابله نموديد.
از ظاهر سياق آیه برمى آيد كه خطاب «باز خواست مى شويد» و همچنين خطاب های قبلى «الهيكم»، «زرتم»، «تعلمون» و «ترون» همه به عموم مردم است، بدان روی كه در بين آنان كسانى هستند كه سرگرم نعمت هاى پروردگار خود شده، از خود پروردگار بىخبر ماندند، تكاثر در نعمت از ياد صاحبان نعمت بى خبرشان كرده است. همچنین به نظر می رسد كه مراد از «نعيم»، مطلق نعمت هاست، يعنى هر چيزى كه كلمه «نعمت» بر آن صادق باشد، پس هر انسانى از هر نعمتى كه خدا به او داده، بازخواست خواهد شد. (رک. طباطبایی، ج 20، 603)
خداى تعالى انسان را آفريد و غايت و هدف نهايى از خلقت او را تقرب عبودى به درگاه خود قرار داد، چنان كه خودش فرمود: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»(ذاریات/56) و اين تقرب عبودى همان ولايت الهى نسبت به بنده اش مى باشد.
و خداى سبحان تمامى آنچه را که موجب سعادت اوست، از همه نعمت هاى ظاهرى و باطنى، در اختيار او قرار داده است. پس استعمال اين نعمت ها به طريق خداپسندانه همان طريقى است كه آدمى را به غايت و هدف از خلقتش كه همان اطاعت است، مى رساند. پس سؤال از نعيم الهى، سؤال از عمل بنده است، كه به چه صورت نعمت های الهی را مصرف كرد، آيا شكر نعمت را بجاى آورده يا آن را كفران نموده است؟
مولانا نیز در جای جای دفاتر مثنوی معنوی خود به امر شکرگزاری خداوند متعال اشاره داشته و ابیاتی زیبا در این باره بیان کرده است، اما موردی را که به تفسیر این آیه شریفه می پردازد، حاکی از شکر نعمت های الهی همراه با شکر از واسطه ها و اسباب و عواملی است که باعث رسیدن این نعمت ها به ما می شود. در این ابیات، شکرگزاری از این عوامل را، شکرگزاری از خداوند دانسته، به طوری که ناسپاسی از آنان را ناسپاسی از خداوند متعال تلقی کرده است:
شکر او شکر خدا باشد یقین |
|
چون به احسان، کرد توفیقش قرین |
در قیامت بنده را گوید خدا |
|
هین چه کردی آنچه دادم من تو را؟ |
در روز قیامت، خداوند به بنده می فرماید: هان ای بنده! نعمت هایی را که به تو دادم، چه کردی؟ بنده به حضرت حق عرض می کند. پروردگارا، از جان و دل شکر نعمت هایت گفتم، زیرا منشأ همه این نعمت ها تو بودی. حضرت حق به او می فرماید: چنین نیست، تو شکر مرا به جای نیاوردی، زیرا شکر آن کس را که به تو نعمت بخشید و تو از دستش روزی خوردی، به جا نیاورده ای. تو نسبت به بخشنده ی نکوکار ظلم و ستم کردی. مگر رزق و روزی از دست او به تو نرسید؟ پس چرا سپاس او را به جا نیاورده ای؟(رک. زمانی، ج 6، 849-851)
1.کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر ششم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383
2.مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، چ ششم، ج6 تهران: زوّار، 1372
3.طباطبايى، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، به کوشش سيد محمد باقر موسوى همدانى، چ پنجم، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، 137
پرسش و پاسخ قرآنی
در شماره های گذشته به مواردی از پیامدهای آزادی جنسی اشاره شد. اکنون به موارد دیگر می پردازیم.
11) رواج انحرافات جنسی: آزادی روابط زن و مرد توأم با پوشش های هوس انگیز زنان، میل شهوانی را در مردان، اعم از مجرد یا متأهل چنان برانگیخته است که بسیاری از آنان بر اثر فزونی هیجانهای غریزه جنسی، به جنون جنسی مبتلا شدهاند. به همین دلیل، تجاوزهای جنسی به کودکان، همجنس بازی و ارتباط با انواع حیوانات در اروپا و آمریکا رواج یافته است. (فرهمند بختیاری، فمینیسم و خانواده، واگردهای فمینیستی در ازدواج، ص 152)
تحقیقات متعددی نشان داده که ارتباط آزاد جنسی به دلیل تغییر مداوم شریک جنسی، موجب اختلال در روابط جنسی می شود و بیشتر این مشکلات نیز متوجه زنان است. برای نمونه در پژوهشی که در سال 1999تا 2001 در دانشگاه لندن، مرکز تحقیقات جنسی و ایدز صورت گرفته است، 11 هزار زن و مرد انگلیسی 16 تا 44 ساله مورد مصاحبه قرار گرفته اند که براساس آن، 54 درصد از زنان به نوعی اختلال در رفتار جنسی مبتلا بودند، در حالی که افراد متأهل به مراتب کمتر از سایرین دچار مشکل بوده اند.
12) سردی روابط همسران: به دلیل عرضه گسترده جاذبه های جنسی زنان و سهولت ارضای جنسی مردان با هر زنی(مجرد یا متاهل)، روابط عاطفی بسیاری از زن ها و شوهرها سرد و کم رنگ شده است. در بسیاری از پیوندها، از عشقی آتشین خبری نیست.
مردان به اندک تمایلی جسم زن را در اختیار دارند و زنان لطف تمنای پررنج مرد را برای وصال با خود نمی چشند. پس از ازدواج نیز بسیاری از زن ها و شوهرها به انحصار روابط جنسی همسر خود با خویشتن اعتمادی ندارند. حال آنکه قویترین عامل در استحکام روابط همسران، اعتماد به همسر در وفاداری جنسی است.
مطالعه ای که بر روی بیش از 7 هزار مرد و زن(یک بار در 18 سالگی و بار دوم در 38 سالگی آنها) صورت گرفت، نشان داد کسانی که تا پیش از ازدواج پاکدامنی خود را حفظ کردند، نسبت به بقیه افراد 50 درصد کمتر در معرض طلاق قرار می گیرند. همچنین میانگین درآمد آنها 20 درصد بیشتر از دیگران است و در زمینه تحصیلی نیز به مدارج عالیتر می رسند.
از میان رفتن احساس شرم از رفتارهای نادرست جنسی موجب شده است که افراد بیشتر دست به خشونت جنسی بزنند تا رفتارهای تعهدآمیز و عاشقانه زوج ها به راحتی همدیگر را بدون اعتماد و یا انزجار و حتی به گونه ای انتقام جویانه ترک می گویند، مادران تنها، فرزندان رها شده، قلب های شکسته تا بیمارهای جنسی و هرج و مرج احساسات و همچنین سقط جنین، حاصل روابط جنسی مدرن است.(وندی، بازگشت به عفاف)
13) توجه افراطی به مسائل جنسی: در جامعه ای که تحریک جنسی فراوان باشد، بسیاری از افراد در مدتی طولانی متوجه امور جنسی اند، بی آن که به امور عمیق و سازنده بیندیشند. در این محیط ها، فعالیت های علمی و حساسیت های اجتماعی و سیاسی کاهش می یابد.
مهمترین دلیلی که برخی از کشورها مطرح می کنند، حمایت از تأسیس محیطی علمی تک جنسیتی تا کمک به رشد علمی دانش پژوهان شود. برای نمونه، در اواخر دهه پایانی قرن بیستم، کشور سوئد به کمیته رفع تبعیض علیه زنان سازمان ملل گزارش داد. دولت سوئد معتقد است که در صورت جداسازی دختران و پسران، دانشآموزان بهره علمی بالاتری خواهند برد.(گزارش ملی کشور انگلستان به cedaw در سال 2008)
14) بی توجهی به بسیاری از نیازهای انسانی: اخلاق نوین، بسیاری از نیازهای غریزی آدمی را نادیده می گیرد.
از جمله: 1) نیاز غریزی به پدر و مادر و مهرورزیدن پدرانه و مادرانه.
2) نیاز غریزی به عشق ورزیدن و معشوق واقع شدن. این حس در محیط آکنده از هوس های موقت و هر جایی شکل نخواهد گرفت.
3) نیاز غریزی به حیا و عفت و بسیاری از ارزش های اخلاقی دیگر
علوم قرآنی
در شماره 44، به دلائل قرآنی و روایی برعدم تحریف قرآن پرداختیم و در این شماره به ادامه دلایل تحریف که دلیل عقلی و تحلیلی است، خواهیم پرداخت.
از دیگر دلایل مصونیت قرآن از تحریف دليل عقلى می باشد
قرآن، كتابى است كه براى هدايت و راهنمايى بشر نازل شده و به تصريح آيات آن، خداوند انسان را از مراجعه به قرآن ناگزير مى داند. به ضرورت عقل نيز بايد معارف دينى و اصول كلى و قانون اساسى اسلام در قالب يك كتاب مدون همواره در اختيار بشر باشد؛ همان گونه كه در اديان گذشته نيز وجود داشته است؛ حال اين معقول نيست كه خداوند كتابى را در اختيار بشر قرار دهد، سپس آن را رها كند تا هر كس به ميل خود از آن كم نمايد و يا بر آن بيفزايد. به عبارت ديگر، اين خود نقض غرض الهى مى شود، زيرا در صورت وقوع تحريف در كتابى كه هدى للنّاس و نذيراللعالمين و براى همه عصرها و نسل هاست، هدف از انزالش تأمين نگشته و اعتبار آن از بين رفته است.
ممكن است گفته شود مسأله هدايت و راهنمايى انسان ها از رهگذر كتاب دين، در تورات و انجيل نيز وجود داشته و در عين حال امروز همه، حتى دانشمندان مسيحيت و يهوديت قبول دارند كه اين دو كتاب تحريف شده اند. بنابراين با همه آنچه در مورد ارزش قرآن گفته مى شود، احتمال تحريف در اين كتاب هم وجود دارد.
در پاسخ باید گفت: مى پذيريم كه همه كتب آسمانى پيشين در اصل هدايت و نورانيت و بيان اصول و معارف حقه با قرآن مشترك بوده اند و تفاوت اين كتب در فروعات و جزئيات و نيز در درجه كمال و مراتب معارف بوده است، اما ويژگى خاص قرآن در خاتميت و مهيمن بودن آن است. قرآن به عنوان آخرين كتاب آسمانى و حجت الهى، هم تصديق کننده ی تورات و انجيل و هم حافظ و نگهبان اصول و معارفى است كه همه كتاب هاى آسمانى در آن مشترك بوده اند. حال اگر قرآن نيز همانند ساير كتب آسمانى دستخوش تغيير و تحريف قرار گيرد، لازمه ی آن، از دست رفتن اصول معارف دينى است و ديگر هيچ اعتبارى براى وحى باقى نمى ماند. از سوى ديگر، با از بين رفتن حجيت و اعتبار قرآن، اعتبار سنت و روايات نيز از بين خواهد رفت، زيرا حجيت كلام معصومان به حجيت قرآن بازمى گردد.
اين بدان خاطر است كه ما معتقديم دليل اعتبار و حجيت گفتار معصومان(ع) احاديثى همانند حديث متواتر ثقلين است. ائمه معصومين، ثقل اصغرند و تمسك به آنان موجب هدايت و رهايى از ضلالت شمرده شده است.
حال اگر سؤال شود: به چه دليل كلام پيامبر(ص) براى ما حجّت است و سنديت دارد؟ در جواب خواهيم گفت: چون قرآن كه كتاب خداست، كلام پيامبر را حجت قرار داده و افتخار تعليم و تبيين كتاب را به او داده «بقره(2) آيه 129 و 151؛ آل عمران(3) آيه 164.» و اطاعت از دستورهاى او را واجب شمرده است. «حشر(59) آيه 7؛ آلعمران(3) آيه 32 و 132؛ محمد(47) آيه 33.» از اين جا روشن مى شود كه حجّيت گفتار معصومان از حجيت گفتار پيامبر ناشى شده و حجيت گفتار پيامبر نيز از قرآن كه حجت بالذات است.
تحليل تاريخى دلیل بر مصونیت قرآن از تحریف
دليل ديگر بر عدم تحريف، تحليلى تاريخى از جايگاه قرآن در ميان مسلمانان است. به شهادت تاريخ، حفظ و قرائت قرآن از آغاز تاكنون در ميان مسلمانان از جايگاه ويژه اى برخوردار بوده است، به گونه اى كه در اندك زمانى، پس از نزول آيات كه به صورت تدريجى صورت مى گرفته است، مسلمانان صدر اسلام با اشتياقى وصف ناپذير به حفظ و تعليم و تعلم آن برخاسته اند. كاتبان مخصوصى براى كتابت قرآن وجود داشته و قرّاى قرآن داراى بهترين مقام و منزلت اجتماعى بوده اند.
با گسترش فتوحات اسلامى در زمان خليفه اول و دوم و گرايش ملل ديگر به اسلام و قرآن تا قلب اروپا و از سوى ديگر تا شبه قاره هند، در همه شهرها و خانه ها قرآن تلاوت مى شود. در واقع گسترش اسلام به قدرى سريع و پرشتاب است كه در اندك زمانى در ميان هر يك از شهرهاى اسلامى آن روز، ده ها قارى و حافظ قرآن يافت و قرآن ها يكى پس از ديگرى استنساخ مى شود. استنساخ قرآن ها گرچه به جهت رسم الخط و كتابت ابتدايى آن زمان، موجب اختلاف قرائات مى گردد؛ اما اين امر هیچگاه در اصل قرآن و صيانت آن خدشه اى وارد نمى سازد. حال آيا امكان پذير استكتابى اين چنين، كه در حافظه ها سپرده شده و نسخه هايى بى شمار از آن استنساخ گرديده است، از سوى فرد يا افرادى در معرض ازدياد يا نقصان قرار گيرد و ديگران شاهد اين خيانت باشند و دم برنياورند! اگر از عموم مردم چنين انتظار و توقعى نباشد، آيا منطقى است كه دستگاه خلافت اسلامى و در رأس آنان، على بن ابى طالب(ع) در هنگام قدرت خويش، شاهد تحريف كتاب الهى باشد و در مقابل آن برنخيزد؟ در حالى كه آن حضرت در رابطه با مسايلى از فروع دين نيز از خود حساسيت نشان مى دهد.
و به عنوان مثال در مورد بيت المال مسلمين و حيف و ميل و حاتم بخشى آن مى فرمايد:
و اللّه لو وجدته قد تزوّج به النّساء و ملك به الإماء لرددته؛ فإنّ في العدل سعة و من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق؛ «نهج البلاغه، خ 15.،ص 57» به خدا قسم اگر بيابم از هدايا و بخشش هاى عثمان اموالى را كه با آنها زن ها ترويج گشته و كنيزانى خريده شده، آن ها را به صاحبانش برمى گردانم؛ زيرا در عدل و داد براى مردم وسعت است و هر كه از عدالت دلتنگ شود، ظلم و ستم او را دلتنگ تر سازد.
اين برخورد على با اموال مسلمانان است، چه رسد به قرآن و تعرّض به آن، كه امام خود را حامى و پاسدار آن مى داند و در كلمات متعددى به توصيف و تبيين و ارزش قرآن پرداخته است. ساير امامان و پيشوايان دينى نيز همين سيره و روش را در برخورد با قرآن داشته و با عمل و تأييد خويش، عدم تحريف در قرآن را ثابت نموده اند.
اعجاز قرآن دلیلی دیگر برعدم تحریف کلام الهی
هر مسلمانى اعتقاد دارد كه قرآن معجزه ی جاودانه الهى است. اعجاز قرآن داراى ابعاد گوناگونى است كه يكى از آن ها و شايد مهمترين آن، فصاحت و بلاغت آن باشد، كه بستگى تام به لفظ و معناى قرآن دارد. قرآن خود براى اعجازش تحدّى نموده و مخالفان را به مقابله خوانده است. آيات متعددى كه بيانگر تحدّى مى باشند، با قاطعيّت، بر وحيانى بودن قرآن و فراتر بودن ظاهر و باطن و لفظ و معناى آن از درك و فهم بشرى صحّه مى گذارند. اين اعجاز با هر گونه تحريف منافات دارد؛ زیرا تحريف موجب بروز خلل و نقصان در لفظ و معناى قرآنى كه خداوند براى آن تحدّى نموده است، مى شود. آيا مى توان تصوّر نمود كه اعجاز قرآن فقط براى برهه اى خاص، يعنى همان نيم قرن اول از تاريخ اسلام بوده و پس از آن با وقوع تحريف، اعجاز قرآن نيز از ميان رفته است؟
به نظر مى رسد اگر رابطه اعجاز قرآن با عدم تحريف از اين منظر مورد توجه قرار گيرد و به پيامدهاى التزام به تحريف- كه در واقع التزام به لغويت و بطلان اعجاز قرآن است- توجه شود، هرگز براى هيچ مسلمانى ترديدى در عدم تحريف باقى نخواهد ماند.
ششم: شيوه هاى اختصاصى و انحصارى قرآن در ايجاد مصونيّت براى خويش
قرآن از ساختار و بافتى خاص و ويژه برخوردار است؛ هم از جهت تفاوت هايى كه سوره هاى مكى با سوره هاى مدنى دارند و هم از نظر تدريجى بودن نزول آيات و هم از نظر محتواى دعوت ها و پيام ها و دستورالعمل هايش.
تأمّل در اين ساختار ويژه، از سويى هنرمندى و اعجاز قرآن را در ابعادى ديگر آشكار مى سازد و از طرفى، باور انسان را در عدم وقوع هرگونه تحريف و دستبردى در اين كتاب مقدس، افزون تر مى كند. اينك به موارد بالا به اختصار اشاره مى كنيم:
الف) سور مكى كه در ترتيب نزول مقدم بر سور مدنى بوده اند، غالباً سوره هايى كوچك با آياتى كوتاه و موزون مى باشند. «جزء 29 و 30 قرآن مجيد.» اين امر حفظ و فراگيرى آن ها را به غايت آسان مى نموده است؛ به ويژه آن كه تعداد مسلمانان در مكه كم و محدود و افراد باسواد انگشت شمار بوده اند. نزول سوره هاى قرآن با چنين كيفيتى، جبران کننده ی كمبودها و نواقص شده و اين سوره ها هرگز از حافظه ها محو نمىشده اند.
ب) تدريجى بودن نزول قرآن مجيد، اين فرصت را به مسلمان مى داد كه آيات را به آسانى فرا گرفته، در حفظ و قرائت آن بكوشند. بدون شك اگر آيات قرآن يك مرتبه و با نزولى دفعى بر مردم نازل مى شد، تحمل و هضم و درك و حفظ و حراست از آيات در آن شرايط براى مسلمين كارى طاقت فرسا و شايد غيرممكن بود.
ج) محتواى پيام ها و دستورها و دعوت هاى كتب آسمانى، همواره با منافع زورمندان و سلطه جويان در تعارض و تضاد بوده است. از اين رو، گروهى از آنان به كتمان حقايق كتب آسمانى و تحريف آن كمر مى بستند. قرآن كه آخرين حلقه از سلسله كتاب هاى آسمانى است، شيوه اى در طرح پيام ها و دستورهاى خود برگزيده است كه راه را بر هر گونه كتمان و تحريف بسته و اين كتاب جاودانه را از دستبرد مغرضان و معاندان و منافقان محفوظ نگه داشته است. قرآن در بيان مطالب خويش، به بيان كليات و اصول اكتفا نموده و شرح و تفسير آن ها را به سنت واگذاشته است.
به عنوان مثال، در قرآن مجيد هر جا نام برگزيدگان الهى و انسان هاى شايسته زمان نزول وحى به ميان آمده و از كسى تعريف و يا تمجيد شده، به نام او تصريح نشده است؛ چنان كه هر جا فرد يا جريانى مورد مذمت و لعنت قرار گرفته، نام آن فرد يا جريان در متن قرآن ذكر نشده است. اين شیوه ی عمومى قرآن بوده و فقط در مورد مذمت ابولهب و همسرش استثناء اين شيوه به كار گرفته نشده كه البته خود حكمتى دارد؛ زيرا عداوات خاص ابولهب و همسرش به اسلام بر همگان روشن بوده و وابستگى او به قريش و نسبتش با پيامبر باعث مى شد خطرى از اين جهت متوجه قرآن نگردد.
حال اين همه دقت و ظرافت در بيان پيام هاى الهى و يك چنين روان شناسى در آن برهه از زمان در مورد اين كتاب آسمانى اتفاق مى افتد تا زمينه و بهانه هرگونه دستبرد و تحريف را از ساحت مقدس قرآن مجيد از بيخ و بن بركند و آن را تا هميشه تاريخ جاودانه سازد و آن بشارت الهى محقق گردد كه مصداق آیه إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ قرار گیرد.
درسنامه علوم قرآنى , حسين جوان آراسته ، ناشر: بوستان كتاب قم ، مكان چاپ: قم ، سال چاپ: 1380
نهج البلاغة( للصبحي صالح) ،شريف الرضى، محمد بن حسين ،محقق / مصحح: فيض الإسلام ، ناشر: هجرت ، مكان چاپ: قم/ سال چاپ: 1414 ق ، نوبت چاپ: اول