قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
گلستان آیه ها شماره 2
كتاب انسان به روايت قرآن
كتاب مذكور محصول تدريس و تجارب و مطالعات ده ساله مؤلف است. اين كتاب بر اساس تفسير موضوعي قرآن كريم درباره نگاه قرآن كريم به انسان تنظيم شده است.
در آغاز هر فصل، آيات قرآن مجيد بر اساس موضوع آن فصل، گردآوري و تنظيم گشته و بعد به طرح پرسشي و به دنبال آن به جستجوي پاسخ آن پرسش ، بحث ادامه مي يابد. نويسنده سعي كرده مطالب و اطلاعات بسياري را در كلامي كوتاه و مختصر جمع كند كه گاه بوي ايجاز مخل مي آيد و نياز به توضيح بيشتر بوده است.
كتاب انسان به روايت قرآن در 14 فصل و يك مقدمه مفصل تحت عنوان ماهيت و چيستي انسان از ديدگاه اسلام و برخي مكاتب غرب مي باشد كه به نقد سه نظريه عمده ماركسيسم و فرويديسم در نتيجه درباره ماهيت انسان پرداخته شده و نظريه قرآن كريم مورد بحث و بررسي و شرح قرار گرفته است.
فصل اول: با عنوان آثار و كاركردهاي انسان شناسي از ديدگاه قرآن كريم به اهميت و فوائد انسان شناسي به ويژه آثار خداشناسي در شناخت توحيد و خداشناسي و نبوت و پيامبر شناسي و معادشناسي مورد بحث قرار گرفته است.
فصل دوم: خلافت الهي انسان و تفسير آيات 39-30 سوره بقره به ويژه تفسير كلمه «خليفه الله» – نماينده خدا در زمين- «انسان كامل» – انسان حقيقي– تجلي جامع اسماء خدا در زمين پرداخته شده است.
فصل سوم: با عنوان انسان امانتدار الهي به بيان نظريات گوناگون درباره تفسير آيه 72 احزاب پرداخته شده و در اينكه امانت الهي كه به انسان داده شده است چيست؟ آرا بسياري از مفسرين نقل گرديده كه كتاب حاضر نظريه علامه طباطبايي كه ولايت الهي باشد را قبول كرده چنان كه استاد محمد تقي جعفري و دكتر احمد بهشتي در ضمن تفسير اين آيه (70 سوره احزاب همبن نظر را ارائه كرده اند.
فصل چهارم: با عنوان انسان اشرف مخلوقات است؟ ضمن تفسير آيه 70 سوره اسراء و ذكر حديثي از امام علي (ع) با بيان عقلي به پرسش مذكور پاسخ داده شده است.
فصل پنجم: چگونگي آفرينش زميني انسان
در اين فصل مراحل آفرينش انسان در روي زمين و نظريات گوناگون راجع به آفرينش انسان به ويژه داروينيسم و نظريات مفسرين و متفكرين اسلامي در اين باره گزارش شده است .
فصل ششم : آيا از نظر قرآن انسان روح غيرمادي دارد؟
در اين فصل با تكيه بر آيات قرآن به بيان نظر قرآن مجيد راجع به حقيقت بشر كه روح غيرمادي باشد پرداخته شده است.
فصل هفتم: هدف و فلسفه زندگي انسان از نگاه قرآن كريم
در اين فصل از نگاه قرآن كريم به اهداف متوسط آفرينش آدمي (عبادت -آيه 56 الذاريات) و آزمايش الهي در آيات 2 ملك -7هود- 2 عنكبوت- 7 كهف و هدف نهايي كه همان قرب الهي باشد و در سوره تحريم آيه 11 و ايه 54 و 55 سوره قمر ذكر شده و مورد تفسير و بررسي قرار گرفته است.
فصل هشتم: آيا انسان از نظر قرآن كريم قابل تعريف است؟ در اين فصل به سئوالات زير پاسخ داده شده است.
آيا در قرآن كريم تعريفي از انسان ارائه شده؟ چرا در قرآن صفات نيكو و مذموم به انسان نسبت داده شده هم خليفه الله و امانتدار خدا هم ظلوم و جهول و هلوع ناميده شد.
فصل نهم: جبر يا تفويض يا اختيار ؟
در اين فصل به اين پرسش مشهور كه آيا انسان داراي اراده آزاد و اختيار مي باشد يا مجبور است ، توجه شده و جواب ائمه شيعه(ع) كه لاجبر ولا تفويض و بل امر بين الامرين است تشريح گشته است.
فصل دهم: انسان و خدا
رابطه انسان و خدا فراتر از رابطه خالق و مخلوق، عابد و معبود است . در اين فصل به رابطه چندگانه بنده با معبود پرداخته شده است و ايات مربوط به اين پرسش اساسي و سرنوشت ساز مورد تفسير قرار گرفته است.
فصل يازدهم: انسان و دشمنان گوناگون او از نظر قرآن به ويژه شيطان، نفس آدمي كه از دشمنان پنهان بشر مي باشند با تكيه بر آيات قرآن كريم مورد بحث واقع شده است و به قول مولانا :
جمله قرآن شرح خبث نفس هاست بنگر اندر مصحف آن چشمت كجاست
فصل دوازدهم: انسان و اجتماع از نظر قرآن در اين فصل به سنن الهي در جوامع بشري با ذكر آيات مطرح و تفسير شده است.
فصل سيزدهم: اومانيسم الهي و قرآن كريم در اين فصل بحث ارزش انسان و جايگاه بلند او از ديدگاه قرآن حكيم با مقايسهاي بين مكاتب غربي مورد كنكاش قرار گرفته است.
فصل چهاردهم: جاودانگي انسان از نظر قرآن كه به مبحث برزخ و معاد و عوالم بعد از مرگ و ابدي بودن انسان ميپردازد.
در مجموع نويسنده سعي كرده پاسخ مهم ترين پرسش هاي مباحث انسان شناسي را از قرآن كريم كشف و بيان كند. و با استفاده از سخنان برگزيده اي از دانشمندان و فيلسوفان شرق و غرب بر غناي كتاب افزوده است.
اميدواريم كتاب هاي ديگر نويسنده از جمله انسان در پرتو خرد و كتاب انسان به روايت عرفان هر چه زودتر منتشر گردد.
داستان نوح نبي
حضرت نوح (ع)دربين مردمي زندگي مي کردكه تازه بتپرست شده بودند وطرفداران بتپرستي و اشراف به علت سودي كه از اين راه به دست ميآوردند، با اصرار زياد مشغول ترويج بتپرستي بودند و از بتهاي:«ودّ»«يعوق»،«سواع»،«ودّ»،«سواع»،و«نسر»كه خداوند نام اين بتها را نيز در قرآن ذكر كرده به سختي دفاع ميكردند .
حضرت نوح(ع) در چنين شرايطي براي تبليغ دين و هدايت مردم به توحيد، ساليان زيادي زحمت كشيد و در مقابل از كارهايي كه از جانب قوم خويش متحمل ميشد صبر و استقامت ميكرد. و شكر خدا را بسيار بهجا ميآورد به گونهاي كه خداوند در قرآن ميفرمايند:«اِنَّهُ كَانَ عَبداً شَكُورا»
خداوند به نوح فرمان داد كه به پيامبري، اين مردم را هدايت كند. نوح، زباني فصيح، منطقي قوي، بياني گرم داشت و سخت بردبار و شكيبا بود. او، به فرمان خدا، به دعوت و ارشاد پرداخت.
اي قوم من، تنهاخدا را بپرستيد. چرا غير او را به پرستش ميگيريد؟ اگر ايمان نياوريد، من بر شما از شكنجه روزيسخت هراسانم.
او همچنان به دعوت خود ادامه ميداد و در اين راه ، با اميدواري و تحمل بسيار، با سختيها و ناملايمات روبه رو ميشد در اين ميان، برخي مسكينان و مستضعفان، رفته رفته به سخنان او مايل شدند و دعوت او را اجابت كردند. اما ثروت اندوزان و دنياپرستان كه زمزمه هاي توحيدي نوح را خطري براي منافع خود تلقي ميكردند، مقاومت ميكردند. و ظلمت گمراهي را بر نور هدايت ترجيح ميدادند و از اين بالاتر، نوح و پيروانش را به باد استهزا گرفتند:
«ما تو را جز بشري مانند خود نمي بينيم و جز پست ترين مردمان به تو نمي گروند. تو و پيروانت را هيچ برتري بر ما نيست و جز مشتي دروغگو نيستيد».
در برابر مقاومت آنان، نوح ايستادگي ميكرد و به ياران و پيروان خود روحيه ميداد.
حضرت نوح مي فرمودند: «در ابلاغ رسالت خود، از شما مزدي نميخواهم، مزد مرا تنها خداوند ميدهد. نيز نميگويم فرشتهام تا بگوييد: تو جز بشري مانند من نيستي . ادعاي علم غيب هم نكردهام تا مرا تكذيب كنيد. من تنها شما را به خداوند يكتا، به نيكي و پاكي و اخلاق ، فرا ميخوانم . پس چرا ايمان نمي آوريد، چرا بر ناداني خود اصرار ميورزيد»؟
آنان بي پروا، پاسخ مي دادند:
«اگر چنان كه ميگويي، خواهان رستگاري و هدايت مايي ، اين مردمان پست و پيروان دون را از خود دور كن . ما نميتوانيم ياران و همعقيده آنان باشيم».
«چرا از من ميخواهيد با ياران مؤمن خويش ترك مراوده كنم؟ من كسي نيستم كه اين مؤمنان را ازخودندانم».
نوح، سالها و سالها، با تحمل همه مصائب وآزارها، به نشر دعوت و تبليغ پرداخت. تا اينكه سرانجام ، آن مردم گمراه، به يكباره اميد نوح را به يأس تبديل كردند و آن پيامبر خدا را بر سر راهي بدون بازگشت قراردادند:
«اي نوح، ديگر بس كن و از اين بحث و جدال مكرر خود با ما دست بدار. مگر نميگويي كه اگر ما ايمان نياوريم دچار عذاب الهي خواهيم شد؟ اكنون كجاست آن عذاب الهي كه وعده مي دادي» ؟
وقتي بي شرمي را به نهايت رساندند و آن پيامبر بردبار الهي را از خود نااميد كردند، نوح ، قوم خويش را نفرين كرد:
«پروردگارا، از اين كافران يك نفر بر زمين مگذار» !
خداوند امر فرمود تا نوح به كمك ياران اندكش، كشتي بسازد. نوح نقطهاي را بر خشكي و دور از دريا انتخاب كرد و از تنه درختان، با زحمت بسيار، تختههايي فراهم آورد و با ابزار ابتدايي روزگار خود، ساختن كشتي را آغاز كرد.
از همان آغاز، تمسخرها شروع شد. هر روز دستهاي از كافران ميآمدند و او و يارانش را كه سخت سرگرم كار بودند، به باد استهزا ميگرفتند:
«اي نوح ، بهتر نبود فكر يك دريا هم در همين نزديكيها ميكردي؟ آخر كدام ديوانهاي در خشكي و دور از دريا يك كشتي به اين بزرگي ميسازد؟
لابد گاوهايي كرايه كرده است كه اين كشتي را به دريا خواهند برد!
شايد هم دريا را به اينجا خواهد آورد!
حتي فرزند خود او كه جذب جامعه كافران شده بود، در مسخره كردن پدر، با آنها همراه بود. اما نوح ، بردبار و استوار، به اين ياوهگوييها اعتنا نميكرد و به كار خود ادامه ميداد.
سرانجام، كار ساختن كشتي بزرگ به پايان آمد و از جانب خداوند به نوح فرمان رسيد كه اينك با خانواده خويش و همه مؤمنان به كشتي درآي و از هر حيواني يك جفت (نر و ماده ) با خود ببر، كه لحظه عذاب ما در رسيده است
نخست از تنوري در خانه يكي از مؤمنان، آب فرا جوشيد و همه مؤمنان به فرمان نوح به كشتي در آمدند. آنگاه هوا تيره و تار شد و طوفاني سهمگين برخاست و باراني سيلآسا و تند در گرفت و آب بر سطح زمين جريان يافت و كم كم بالا ايستاد و كشتي اندك تكان خورد...
وحشت همگان را فرا گرفت؛ هر كس سراسيمه به سويي ميگريخت. كم كم موجها انبوه شد و هنگامه اي برخاست.
نوح كه از كشتي مينگريست و تسبيح خدا ميگفت، فرزند خويش را ديد كه از امواج به بلنديها ميگريخت. فرياد بر آورد: پسر گمراه كه هنوز گريبان از طوفان غرور نرهانيده بود، به پاسخ بانگ برداشت: مرا به كشتي تو حاجتي نيست، بر بلندي كوهي فرا خواهم رفت و از غرق شدن در امان خواهم ماند.
اما در همان هنگام امواج بالاتر آمد و آب، كشتي را بر سر گرفت و هر چه جز كشتي به زير آب رفت. نوح كه خود شاهد غرق شدن پسر بود، سخت دل تنگ شد و از روي مهر پدري، گله آغاز كرد:
«خداوندا، تو خود وعده داده بودي كه مرا و خانواده ام را از عذاب در امان نگهداري، اينك اين فرزند من است كه غرق ميشود.
خداوند فرمود:«اي نوح، او ديگر از خاندان تو نيست و عملي ناصالح است، او با بدان پيوست و خاندان نبوتش گم شد. ما تنها به نجات مؤمنان وعده داده بوديم.»
نوح بي درنگ از خداوند پوزش خواست و هم به او پناه برد: «پروردگارا، به درگاه تو پناه ميآورم و از اينكه چيزي را درخواست ميكنم كه نميدانم، پوزش ميطلبم، اگر بر من رحمت نياوري، از زيانكاران خواهم بود.»
فرداي آن روز، هنگامي كه سرنشينان كشتي سر از خواب برداشتند و بر عرشه، فراز آمدند، طوفان فرو نشسته بود و كشتي در زير پرتو آفتابي زرين، بر امواج آرام و آبي و شفاف، غوطه ميخورد و آهسته آهسته با نوازش نسيم پيش ميرفت .
مدتي بعد آبها نيز در دل زمين فرو رفت و كشتي سالم همراه سرنشينان خود بر فلات كوه جودي نشست. نوح و ديگر ياران او دوباره قدم به خاك نهادند: حيوانات غير اهلي را در بيابان رها كردند و زندگي تازهاي را بر روي زمين آغاز كردند.
آشنايي باسوره ها
سوره بقره :
-سوره بقره، دومين سوره از قرآن کريم ميباشد و در مدينه نازل گرديد. اين سوره داراي 286 آيه,6221 کلمه و25500 حرف ميباشد. بقره به معني گاوماده است.
-علت نامگذاري اين سوره: به خاطر داستاني در مورد گاو بني اسرائيل كه دستور ذبح آن به قوم بني اسرائيل داده شد. «آيات 67 تا 73 بقره»
محتوي سوره :
توحيد و خداشناسي از طريق مطالعه اسرار آفرينش.
2 -معاد و زندگي پس از مرگ همراه با مثالهاي حسي .
3- مثل داستان ابراهيم و زنده شدن مرغها و داستان عُزير.
4- اعجاز قرآن و اهميت اين كتاب آسماني.
5- درباره يهود و منافقان و موضعگيري آنان در برابر اسلام و قرآن و انواع كار شكنيهاي آنان.
6-تاريخ زندگي پيامبران بزرگ مخصوصاً ابراهيم (ع) و موسي(ع).
7- بحثهايي در مورد احكام مختلف اسلامي از جمله: نماز، روزه، جهاد، حج و تغيير قبله، ارث، ازدواج و طلاق، احكام تجارت ودين، ربا، انفاق در راه خدا، قصاص، تحريم گوشتهاي حرام، قمار، شراب و بخشي از احكام وصيّت.
8- مؤمنين،مشركين و منافقين خلقت آدم و دستور سجده به فرشتگان در برابر آدم و تعليم اسماء به آدم.
9- سرپيچي ابليس از سجده به آدم.
10- بناي كعبه توسط حضرت ابراهيم و نعمتهاي خدا.
11- آيه الكرسي، آيه 255 اين سوره است.
آموزش مفاهيم قرآن
شما بامطالعه شماره اول،113 لغت و 29787 كلمه را با موفقيت آموختيد. از اين شماره ميخواهيم علاوه بر معناي لغات، قواعدي را مطرح نمايم.تا شما عزيزان بهتر بتوانيد لغات را ترجمه نموده.البته يادآوري مينماييم که براي هر قاعده که ميآموزيد حتماً تمرين کنيد و اگر به مشکلي برخورد نموديد با ما تماس بگيريد.
قاعده اول:
كلمات به سه دستهي اسم،فعل و حرف تقسيم ميشوند.
هر اسم، مفرد يا مثني يا جمع ميباشد.
اسم مفرد:اسمي است كه بريك نفردلالت مي كند.
مثني: اسمي است كه بر دو نفر دلالت مي كند.
جمع:اسمي كه بربيش ازدونفردلالت مي كند.
براي ساختن اسم مثني، به آخر اسم مفرد َانِ يا َينِ اضافه ميكنيم. مانند کلمه «غافل» که مثني ان «غافِلانِ ، غافِلَينِ» ميشود.
اسم جمع به دو دسته تقسيم ميشوند:
1-جمع سالم: در اين جمع شكل مفرد كلمه در حالت جمع تغيير نميكند، فقط به آخر اسم مذكر مفرد ونَ يا ِينَ اضافه ميشود. و به آخر اسم مؤنث ات اضافه ميشود.
مانند كلمه«غافل» كه جمع ان «غافلوُنَ،غافِلِينَ» ميشود
کلمه «غافلة» که جمع ان «غافلات»ميشود
«در ضمن اگر آخر اسم مفرد (ة) داشته باشد (ة) از آخر اسم حذف»
2- جمع مكسر: شكل مفرد كلمه در حالت جمع تغيير ميكند.
مانند كلمه «رسول» كه جمع ان «رُسُل» مي شود
قاعده دوم:
کلماتي که شبيه به هم ميباشند به دو گروه تقسيم ميشوند:
1- کلمات هم خانواده:
کلماتي که داراي حروف مشترک (حروف اصلي)ميباشند. و
معناي آنها از نظر ريشه مشترک است.
مانند:«عالم، علماء، معلومات» به معني «دانش، دانشمندان، دانستنيها»
(درهمه اين کلمات حروف اصلي «ع ل م»مشترک است. و از نظر معني، درمعني دانستن و دانش مشترک ميباشند.)
«حروف اصلي ،ريشه کلمه مي باشد. »
2- کلمات هم وزن :
کلماتي که در حروف زائد و حرکات يکسانند و داراي آهنگ مشترک ميباشند. اما در حروف اصلي و ريشه کلمات متفاوت ميباشند، مانندکلمات:
عالم، حاکم، جابر: اين کلمات بروزن فاعل و داراي حرف زائد «ا» ميباشند.
حميد، کريم، فقير: اين کلمات بر وزن فعيل و داراي حرف زائد «ي» ميباشند.
معلوم، منصور، محکوم: اين کلمات بر وزن مفعول و داراي حرف زائد «م،و» ميباشند.
شايد اين سؤال در ذهن شما خطور کند که چگونه براي هر دسته از کلمات هم وزن، قالب يا وزن مشخصي تعيين ميشود؟
براي جواب اين سؤال به قواعد زير دقت نماييد.
براي تعيين وزن هر گروه، از سه حرف کلمه فعل «ف ع ل» استفاده ميشود. اگر در هر گروه به جاي حروف اصلي، به ترتيب سه حرف «ف ع ل» گذاشته شود و حروف زائد و حرکات تغيير نکند، «وزن» هر گروه مشخص ميشود، مانند:
فعل وزن حروف اصلي حروف زائد
ظالم فاعل ظ ل م ا
فقير فعيل ف ق ر ي
معروف مفعول ع ر ف م، و
حال با توجه به قواعد بالا در ترجمه لغات دقت نماييد.
كلمه معنا تعداد نمونه
حَق راستي و درستي، حق 247 فاطر،24
كَثير بسيار 74 يونس92
غافل غافل، بيتوجه 28 يونس,92
سِحر سحر، جادو 28 مائده،110
باطِل باطل، نادرست 26 عنكبوت،52
بُرهان دليل روشن 8 نساء،174
ميزان ترازو، وسيله سنجش 9 حديد،25
ارَسلنا فرستاديم 73 فاطر،24
بَشير بشارتدهنده، مژده دهنده 9 فاطر،24
الذي كسي كه، چيزي كه، آنچه،كه 304 كهف،1
انزلَ نازل كرد،فروفرستاد 66 کهف، 1
عَن از 464 يونس،92
كَفَروا كافر شدند 194 مائده ،110
خاسِرُون خاسِرينَ زيانكاران 32 عنکبوت،52
انزَلنا نازل كرديم،فروفرستاديم 55 نساء174
رُسُل جمع رسول، پيامبران، فرستادگان 96 حديد،25
بَيِنات دلايل روشن، معجزات اشكار 71 حديد،25
جَزاء پاداش 42 آل عمران، 136
جنات باغ ها،بهشت ها 147 آل عمران، 136
امين امين ،درست كار 14 شعراء،107
امَة امت،گروه 51 انبياء،92
واحِدة يك،يگانه 31 انبياء،92
اسرائيل نام ديگرحضرت يعقوب 43 مائده،72
صالِح نيكو،شايسته 110 اعراف ،77
اعبدوا عبادت كنيد،بپرستيد 31 مائده،72
انفسِكُم خودتان 153 توبه, 128
لَيسَ نيست،نبود 74 هود،16
نار اتش 145 بينه،6
اتَقوُا تقواداشته باشيد 83 شعراء، 108
اطيعوُا اطاعت كنيد، پيروي كنيد 30 محمد(ص)،33
هذِهِ اين 43 انبياء،92
بَني،بَنين بَنوُ،بَنَون فرزندان،پسران 74 مائده،72
اهلِ الكتابِ پيروان كتاب الهي (يهوديان ومسيحيان) 32 بينه،6
مُشرِك مشرك ،كسي كه براي خدا همتا قرارميدهد 49 بينه،6
قَدر قدر،اندازه 18 قدر، 1
كتاب كتاب،قران 255 بقره، 2
زينة زيور 19 کهف، 7
قُلُوب مع قلب،دلها 132 محمد(ص)،24
شِفاء شفاء،درمان 4 اسراء، 82
ظُلُمات تاريكي ها 23 ابراهيم، 1
نُور نور، روشنايي 43 ابراهيم، 1
غَير غير،جز 147 نساء، 82
مُبارَك مُباركة مبارك، بابركت 12 نور،35
لَيل،لَيلَة شب 88 بقره ،51
ما نه،نيست ،آنچه،چه 2530 کهف ،7
جَعَلنا قرارداديم 113 کهف ،7
ا آيا 497 محمد(ص)، 24
لايَتَدَبَروُنَ تدبرنمي كنند، انديشه نمي كنند 2 محمد(ص)، 24
ام يا 137 محمدج 24
اَقفال قفل ها 1 محمد(ص)، 24
تُنَزِلُ نازل مي كنيم، فرومي فرستيم 4 اسراء، 82
لَما وقتي كه 164 سبا، 43
تُخرِج خارج ميكني،خارج كني 5 آل عمران ،27
لَو اگر، هرچند، ايكاش، چرا 277 نساء، 82
وَجَدُوا مييافتند، يافتند 4 نساء، 82
قَرار محل زندگي وآرامش، جايگاه 9 نمل،61
خِلال ميان، بين 7 نمل،61
اَنهار رودها 51 نمل،61
بَر خشكي 12 نمل،63
بَحر دريا 33 نمل،63
صِراط راه 45 نور،46
مُستقيم راست 37 نور،46
حَي زنده 19 انبياء، 30
يُشرِكُونَ شرك ميورزند،(براي 20 نمل،63
مَن كسي،كسي كه چه كسي ،آن چه 861 نمل، 65
خَلََقَ آفريد 94 نمل، 60
ماء آب 63 نمل، 60
جَعَلَ قرارداد 105 نمل،61
يَهدي راهنمايي ميکند، نشان ميدهد 73 نمل،63
تَعالي برتر و بزرگتراست 14 نمل،63
يَعلَمُ مي داند 104 نمل، 65
يَشاء مي خواهد 126 نور،46
يَقُولُ مي گويد، بگويد 68 احزاب، 4
سَبيل راه 166 احزاب، 4
يُؤمِنوُنَ ايمان مي آوردند، ايمان دارند 105 انبياء، 30
لكِنَ ليكن ،ولي 65 غافر،57
اكثَر بيشتر 80 غافر،57
ظاهر ظاهر،آشكار 8 روم، 7
بَين بين، ميان 266 روم ،8
قَبل قبل،پيش 242 بقره،21
اختِلاف اختلاف، آمد و شد 7 يونس ،6
ظَن گمان 20 ص،27
امر فرمان،كار،موضوع 153 نساء،47
بَعد بعد،پس 199 بقره ،27
اليم دردناك 72 بقره ،10
تَعمَلُون عمل مي كنيد انجام مي دهيد 83 بقره ،74
بَصير بينا 53 بقره ،96
عَليم دانا 162 بقره،29
يَعلَمُونَ يَعلَمُوا مي دانند،بدانند 97 بقره ،96 توبه ،63
هُما ان ها(ان دو) 156 توبه ،40
نَهار روز 57 احقاف ،35
يَتَقُونَ تقواپيشه ميكنند، تقوا دارند 18 بقره ،187
خَلَقنا آفريديم 41 حجر،85 وَيل،
وَيلَة واي، واي بر 44 بقره ،79
اَن اين كه، كه 617 بقره ،27
يَقُولُونَ يَقُولُوا مي گويند،بگويند 109 بقره،79 نساء،78
شما در اين شماره توانستيد12016 کلمه را بياموزيد
داستان «انّا له لحافظون»
يحيي بن اكثم مي گويد: مأمون پيش از آن كه زمام خلافت را به دست بگيرد انجمن مناظره و مباحثه داشت.
روزي يك يهودي زيباروي، خوشبو و نيكوجامه وارد مجلس مناظره شد و شروع به سخن كرد و به شيوايي سخن گفت. چون مجلس پايان يافت و جمعيت فروكش كرد مأمون او را طلبيد و گفت: اسلام را اختيار كن و مسلمان شو تا درباره تو چنين و چنان كنم. او گفت: دين من، دين پدران من است، بر من تحميل مكن كه آن را رها كنم.اين ماجرا گذشت تا سال بعد كه مسلمان شده بود. پس شروع به سخن كرد و به صورت نيكو در فقه سخن گفت.پس از پايان مجلس، مأمون او را خواست و به او گفت: مگر تو همان رفيق ما نيستي كه يك سال پيش آمدي و اسلام را بر تو عرضه كرديم و نپذيرفتي؟ گفت: آري ليكن من مردي خوشخط ميباشم، چون از اينجا رفتم سه نسخه را از تورات نوشتم و در مطالب آن كم و زياد كردم.سپس به بازار بردم و در معرض فروش گذاشتم و از من خريداري شد.پس سه نسخه انجيل نوشتم و هنگام نوشتن از آن كم كردم و از پيش خود نيز افزودم.آنگاه آن سه نسخه انجيل هم از من خريداري شد.سپس به سوي قرآن آمدم و سه نسخه از قرآن نوشتم و از آن كاستم و بر آن افزودم. آنگاه آن را نزد فروشندگان كتاب عرضه داشتم ولي آنان هر يك از قرآنها را كه باز ميكردند تا در آن نظر اندازند، همان جاهاي كم و زياد شده نمايان ميشد و آنان آن قرآنهاي ساختگي را به سوي من پرتاب كردند. من از اين رخداد يقين كردم كه قرآن كتابي محفوظ است و در معرض دستبرد نيست و از همين رو اسلام آوردم.او ميگويد: من در سفر حج سفيان بن عيينه را ديدم و داستان فوق را براي او نقل كردم.او گفت: مصداق اين مطلب در قران كريم است! گفتم: كجاي قرآن؟ گفت: آنجا كه در باره تورات و انجيل ميفرمايد:«بِما اسْتُحْفِظوا مِنْ كِتابِ اللهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ الشُّهَداءَ.»كه به تصريح اين آيه، حفظ كتب آسماني پيش به عهده خود يهود و نصارا گذاشته شد و در نتيجه ضايع گرديد و ليكن درباره قرآن ميفرمايد:«انّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكْرَ وَ انّالَهُ لَحافِظُونَ.»«همانا ما قرآن را نازل كرديم و حافظ او هستيم.»كه بر طبق معناي آيه، حفاظت قرآن را خداوند خود عهدهدار گرديده و از اين رو مصون و محفوظ مانده است.
معجزه هاي رياضي و عددي در قرآن
معجزه قرآن فقط به معارف عميق عقلي و اجتماعي، علوم غيبي و معاني شگفت انگيز و شيوايي و رواني كلام محدود نمي شود و هر روز ابعاد تازهاي از شگفتيهاي قرآن كشف مي شود.
اكنون مواردي براي نمونه از اعجازهاي عددي و رياضي قرآن كه با استفاده از كامپيوتر تاكنون مشخص شده در زير ميآوريم:
1ـ كلمه (امام) به معناي رهبر و زمامدار الهي به صورت مفرد و جمع 12 بار در قرآن كريم تكرار شده است كه مطابق است با روايات نقل شده از پيامبر اسلام (ص) از طريق شيعه و سني مبني بر اينكه تعداد امامان بعد از ايشان 12 نفر ميباشند. براي نمونه يكي از آيات قرآن كه كلمه امام در آن آمده است، سوره يس آيه 12 ميباشد: «وكل شييء احصيناه في امام مب&