قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
گلستان آیه ها شماره 6
بزرگان قرآني
مروری بر زندگينامه محقق قرآن
شادروان «طاهره صفارزاده»
طاهره صفارزاده شاعر، نويسنده، محقق و مترجم در 27 آبان 1315 در سيرجان در خانوادهای متوسط كه پيشينهای عرفانی داشتند متولد شد.
وی در شش سالگی تجويد و قرائت و حفظ قرآن را در مكتب محل آموخت. تحصيلات ابتدايی و متوسطه را در كرمان گذرانيد. نخستين شعررا در13سالگی سرودكه نقش روزنامه ديواری مدرسه شد.
نزد ملت ايران شهرت طاهره صفارزاده با شعر «كودك قرن» پديد آمد. در امتحان ورودی دانشگاه در رشتههای حقوق، زبان و ادبيات فارسی، و زبان و ادبيات انگليسی قبول شد و چون ترديد در انتخاب داشت خانوادهاش به استخاره رجوع كردند و در نتيجه در زبان و ادبيات انگليسی ليسانس گرفت.
مدتی به عنوان مترجم متون فنی در شركت نفت كار كرد و چون به دنبال يك سخنرانی در اردوی تابستانی فرزندان كارگران مجبور به ترك كار شد، برای ادامه تحصيل به انگلستان و سپس به آمريكا رفت. در دانشگاه آيوا، هم در گروه نويسندگان بينالمللی پذيرفته شد و هم به كسب درجه MFA نايل آمد.MFA درجهای مستقل است كه به نويسندگان و هنرمندانی كه داوطلب تدريس در دانشگاه باشند اعطا میشود و نويسندگان به جای محفوظات و تاريخ ادبيات به آموختن نقد بهصورت تئوری و عملی و انجام پروژههای ادبی متنوع مطالعات وسيع درباره آثار نويسندگان و شاعران میپردازند. دوره آن يك سال بيش از فوق ليسانس است و استخدام دارنده اين مدرك در دانشگاههای آمريكا با پايه دكتری انجام میپذيرد.
طاهره صفّارزاده در مراجعت به ايران اگرچه به دليل فعاليتهای سياسی در خارج، مشكلاتی برای استخدام داشت اما چون در كارنامهاش از 48 واحد درسی 18 واحد ترجمه ثبت شده بود و كمبود و نبود استاد ترجمه برای رشتههای زبان خارجی باعث گلهمندی گروههای زبان بود، در سال 1349 با استخدام او در دانشگاه ملی (شهيد بهشتی) موافقت شد.
طاهره صفارزاده در سال 55 به اتهام نوشتن شعر مقاومت دينی از دانشگاه اخراج و باردیگر به خانهنشينی و فراغت اجباری رفت. و در ايام تنهايی و مشاهده پارهای خيانتهای سياسی و اجتماعی، درونمذهبی او بيش از پيش متوجه حمايت خداوند شد و تحولی شديد در وی ايجاد شد آن گونه كه در زمان خانهنشينی، تمام وقت خود را وقف خواندن تفاسير و مطالعات قرآنی كرد. كتاب «سفر پنجم» او كه دربرگيرنده اشعار مقاومت با مضامين دينی است در سال 56 در دو ماه به سه چاپ با شمارگان 30 هزار رسيد.
در آغاز نهضت اسلامی، به كمك نويسندگان سرشناس و متعهد مسلمان به تأسيس مركزی به نام كانون فرهنگی نهضت اسلامی اقدام كرد. در مدت مسئوليت او حدود 300 هنرجو در رشتههای سينما، عكاسی، تئاتر، نقاشی، گرافيك، شعر و داستان، در آن مركز پرورش يافتند كه بعداً از دستاندكاران و مسئولان فرهنگی و هنری انقلاب شدند.
طاهره صفارزاده پس از انقلاب از سوی همكاران خود در دانشگاه شهيد بهشتی به عنوان رئيس دانشگاه و نيز رئيس دانشكده ادبيات انتخاب شد.
ایشان در پايان خدمت، به پرداختن تماموقت به ترجمه قرآن حكيم به زبانهای فارسی و انگليسی انجاميد.
صفارزاده تئوریها و فكرهای ارزندهای در زمينه نقد ادبی، نقد ترجمه و«ترجمه تخصصی»به جامعه ادبی و علمی عرضه كرده است. تئوری «ترجمه تخصصی» كه تأثير آن توفيق در آموختن رشتههای مختلف علمی به سبب تمركز ذهن بر روی واژگان تخصصی است، به تأييد متخصصان مغز و اعصاب رسيده است. تمرينهای «معادليابی واژگان تخصصی»جهت تأمين هدف آموزشی ذكر شده، از سوی مؤلفان در كليه كتابهای زبان تخصصی گنجانده شده است. در «فستيوال بينالمللی داكا» در سال 67 وی به عنوان يكی از 5 عضو بنيانگذار كميته ترجمه آسيا برگزيده شد.
رئيس فستيوال درباره اين انتخاب گفت: ما معتقديم كه يك نفر در اين سر دنيا از علم ترجمه حرف زده و اصولی عرضه كرده و آن يك نفر خانم طاهره صفّارزاده است.
صفارزاده در سال 71 از سوی وزارت علوم و آموزش عالی به عنوان «استاد نمونه» اعلام شد و در سال 80 پس از انتشار ترجمه «قرآن حكيم» به افتخار عنوان «خادمالقرآن» نايل شد.
تاكنون علاوه بر مقالات و مصاحبههای علمی و اجتماعی از طاهره صفّارزاده بيش از 14 مجموعه شعر و 10 كتاب ترجمه يا درباره نقد ترجمه در زمينههای ادبيات، علوم، علوم قرآنی و حديث منتشر شده وگزيده سرودههای او به زبانهای گوناگون جهان ترجمه شدهاند.
وی در كتاب «ترجمه مفاهيم بنيادی قرآن مجيد» به كشف يكی از كاستیهای مهم ترجمههای فارسی و انگليسی - يعنی عدم ايجاد ارتباط نامهای خداوند (اسماءُ الحسنی) با آيات قرآن - دست يافته است كه اين تشخيص میتواند سرآغاز تحولی در ترجمه كلام الهی به زبانهای مختلف باشد. ضمن برنامهريزی زبانهای خارجی، به پيشنهاد او درسی با عنوان «بررسی ترجمههای متون اسلامی» در برنامه گنجانده شد و تدريس اين واحد درسی موجب توجه اين استاد ترجمه به اشكالهای معادليابی ترجمههای فارسی و انگليسی قرآن مجيد شد.
قرآن حكيم حاصل 27 سال مطالعه قرآن مجيد، آموختن زبان عربی و تحقيق و يادداشتبرداری از تفاسير و منابع قرآنی است كه از رجوع به كلام الهی برای كاربرد در شعر شروع شد و با ترجمه آن به دو زبان پايان گرفت. شرح اين توفيق در مقدمه كتاب «ترجمه مفاهيم بنيادی قرآن مجيد» و نيز دو مقدمه فارسی و انگليسی «قرآن حكيم» آمده است.
طاهره صفارزاده در ماه مارس 2006 همزمان با برپائی جشن روز جهانی زن، از سوی سازمان نويسندگان آفريقا و آسيا (Afro – Asian Writers' Organization) به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه و دانشمند مسلمان برگزيده شد.
معرفی برخی آثار طاهره صفارزاده
پيوندهای تلخ، رهگذر مهتاب، طنين در دلتا سدّ و بازوان، سفر پنجم، حركت و ديروز، بيعت با بيداری، مردان منحنی، ديدار صبح، در پيشواز صلح،گزيده ادبيات معاصر،هفتسفر، روشنگران راه، انديشه در هدايت شعر،ترجمه مفاهيم بنيادی قرآن مجيد (فارسی و انگليسی) ،ترجمه قرآن حكيم (سه زبانه – متن عربی با ترجمه فارسی و انگليسی)، ترجمه قرآن حكيم (دو زبانه متن عربی با ترجمه فارسی)، ترجمه قرآن حكيم (دو زبانه متن عربی با ترجمه انگليسی)، دعای عرفه، (متن عربی با ترجمه فارسی)، دعای ندبه و دعای كميل (متن عربی با ترجمه فارسی)، مفاهيم قرآنی در حديث نبوی: گزيدهای از نهجالفصاحه با ترجمه فارسی و انگليسی، دعای جوشن كبير.
قصّه ی قرآني
حضرت یونس
دعوت یونس به توحید
قوم حضرت یونس بالغ بر صد هزار نفر بودند. این قوم در شهر نینوا زندگی میکردند. حضرت یونس در زمانی که مردم در اوج بت پرستی، تاریكی جهل و شرك به سرمیبردند، نور ایمان را شعله ور ساخت و پرچم توحید را بر كف گرفت و به قوم نادان خود گفت: عقل شما عزیزتر از آن است كه بت را عبادت كند و پیشانی شما گرامی تر از آن است كه بر این جمادات بی روح سجده كند، به خود آیید و از خواب غفلت بیدار شوید و به چشم دل بنگرید تا ببینید كه در ورای این جهان ، خدایی بزرگt وجود دارد كه یگانه و بی نیاز است و تنها ذات كبریایی خدای یکتاt شایستهي عبادت و ستایش است.
او مرا برای راهنمایی شما فرستاده و از در رحمت، مرا بر شما مبعوث كرده، تا شما را به سوی او راهنمایی و ارشاد كنم، زیرا پردههای جهل و نادانی، عقل و دیده شما را پوشانده و از درك حقایق عاجزید.
قوم یونس با شنیدن این سخنان تازه، دچار حیرت و وحشت شدند، بنابراين به یونس گفتند: این مهملات چیست كه می بافی؟! این خدایی كه ما را به سوی آن دعوت می كنی كیست؟ ما خدایانی داریم كه پدرانمان سالیان سال آنها را پرستش میكردند و ما هم اكنون آنها را می پرستیم. چه چیز تازه ای در جهان به وجود آمده و چه حادثه جدیدی اتفاق افتاده كه ما باید دین اجدادمان را كنار بگذاریم و به دین تازهي تو روی آوریم؟
یونس گفت: پردههای تقلید را از چشمهای خود بردارید و عقل خود را از حجاب خرافات برهانید، کمی فكر كنید.آیا این بتهایی را كه صبح و شب مورد توجه قرار میدهید، برای شما نفعی دارند و یا میتوانند شری را از شما بر طرف گردانند؟! آیا این بتها میتوانند چیزی را بیافرینند و یا مردهای را زنده کنند، بیماری را شفا دهند و یا گمشدهای را هدایت كنند؟!
آیا اگر من بخواهم به آنها ضرری برسانم، میتوانند از خود دفاع کنند؟ یا اگر آنها را بشكنم و ریز ریز كنم، میتوانند دوباره خود را استوار سازند؟!
آخرین هشدار یونس
حضرت یونس گفت: چرا از دینی كه شما را به سوی آن دعوت میكنم، روی میگردانید، در حالی كه این دین به شما قدرت میدهد، وضع جامعه خود را سامان دهید و اجتماع خود را تقویت كنید. دین من شما را امر به معروف و نهی از منكر مینماید، از ستمگری متنفر و صلح و عدالت را تایید میكند، امنیت و اطمینان را بین شما به وجود میآورد، شما را توصیه میكند كه نسبت به مستمندان مهربانی و به بینوایان لطف کنید، گرسنگان را اطعام و اسیران را آزاد سازید. به عبارتی، دین من، شما را به سعادت میرساند. یونس پیوسته از سر خیرخواهی و مهربانی قوم خود را نصیحت میکرد.
مردم نینوا در پاسخ به استدلال یونس، گفتند: تو نیز مانند ما بشری و یكی از افراد اجتماع ما هستی، ما نمیتوانیم روح خود را آماده پیروی از تو كنیم و گوش به سخنان تو بسپاریم و دعوتت را تصدیق بنماییم. دست از دعوت خود بردار و ما را به حال خود بگذار! آنچه تو از ما می خواهی برای ما قابل قبول نیست.
یونس گفت: من با زبان خوش و مسامحه با شما سخن گفتم و با منطق، شما را به خیر و صلاح دعوت كردم، اگر دعوت مرا رّد كنید، باید بدانید كه بلایی سخت بر شما نازل می گردد و هلاكت شما نزدیك است و باید منتظر عواقب آن باشید.
قوم به یونس گفتند: ای یونس! ما دعوت تو را نمیپذیریم و از تهدید تو نیز هراسی نداریم، اگر راست میگویی آن عذابی كه ما را از آن میترسانی بر ما نازل كن.
صبر یونس لبریز شد، عرصه بر او تنگ آمد و چون از بحث خود نتیجهای نگرفت، از آنان ناامید گشت و با خشم و ناراحتی دست از آنان شست و شهر و قوم خود را رها كرد، زیرا هر چه مردم را دعوت كرد، آنان ایمان نیاوردند و حجت و برهان او را نپذیرفتند و در آن تفكر و تامل نكردند. بدین ترتیب یونس فكر كرد كه مسوولیت او به پایان رسیده است و آنچه انجام داده، كفایت میكند، در صورتی كه اگر یونس بر دعوت خود پافشاری و اصرار می كرد و با صبر بیشتر آن را پیگیری میكرد، شاید در میان مردم نینوا افرادی پیدا میشدند كه به او ایمان آورند و دعوت او را لبیك گویند و دل به حقیقت بسپارند، از كرده خود پشیمان گشته و توبه كنند، ولی یونس تاب نیاورد و به استقبال قضا و نزول كیفر الهی، از شهر خارج شد.
نزول عذاب بر قوم یونس
هنوز یونس از نینوا دور نشده بود كه مردم اعلام خطر عذاب و پیش درآمد هلاكت خود را دیدند. هوای اطرافشان تیره و تار شد، رنگ رخسار آنها دگرگون گشت و اضطراب آنان را فرا گرفت و بیم و هراس بر آنها مستولی شد. در این حال دریافتند كه دعوت یونس حق و هشدارش صحیح بوده است و بدون تردید، عذاب دامنشان را فرا میگیرد و سرنوشت قوم عاد و ثمود و نوح همانگونه كه شنیده بودند، در مورد آنان نیز تكرار خواهد شد.
در این حال دریافتند كه باید به خدای یونس پناه ببرند و به او ایمان آورند و از گذشته و گناهان خویش توبه نمایند. به همین منظور، سر به كوهستانها، درهها و بیابانها نهادند و با آه و ناله و گریه و تضرع به درگاه خدا شتافتند و بین مادران و اطفالشان و میان حیوانات و بچههایشان جدایی افكندند. ناله و فریاد آنان كوه و دشت را پر كرد و شیون مادران و غوغای چهارپایان در نشیب و فراز كوه و دشت پیچید!
در این حال، خدا بال و پر رحمت خویش را بر سر آنان گشود و ابرهای عذاب خود را از فراز آنان كنار زد، توبه آنان را قبول كرد و به ناله آنان پاسخ داد، زیرا در توبه خود بیریا و در ایمان خود صادق بودند و خدا هم عقاب را از آنان برداشت و عذاب خود را بر طرف ساخت و مردم نینوا، با ایمان كامل و امنیت خاطر به خانههای خود بازگشتند و آرزو كردند كه یونس به جمع آنان باز گردد و در بین آنان به عنوان پیغمبر و رسول و رهبر و پیشوا زندگی كند.
اما یونس نینوا را ترك و آن سرزمین را رها كرده بود و به راه خود ادامه داد تا به دریا رسید. در آن جا عدهای را دید كه قصد عبور از دریا را داشتند، لذا از آنان اجازه خواست كه با آنان همسفر گردد و بر كشتی ایشان سوار شود. مردم خواست او را با آغوش باز پذیرفتند و او را ارج نهادند و به وی احترام گذاشتند، زیرا آثار بزرگواری و عظمت روح در سیمای او دیده میشد و پیشانی درخشانش از تقوا و پرهیزكاری او خبر میداد. اما كشتی هنوز از ساحل دور نشده بود و از خشكی فاصله زیادی نگرفته بود كه دریا طوفانی شد و امواجی سهمگین كشتی را متلاطم ساخت و سرنشینان كشتی فرجام بدی را برای خود پیشبینی میكردند، چشمها خیره شده بود و قلبها به تپش و دست و پای افراد به لرزه در آمده بود و در این حال، راهی جز سبك كردن كشتی به نظرشان نمیرسید.
مسافرین با یكدیگر مشورت كردند كه چه كنند، سپس به توافق رسیدند كه قرعه بیندازند و به نام هر كس افتاد، او را به دریا بیفكنند. پس قرعه انداختند و به نام یونس در آمد، ولی به خاطر احترام و ارزشی كه برای او قائل بودند، حاضر نشدند او را به دریا افكنند. پس بار دیگر قرعه را تجدید كردند، باز هم به نام یونس در آمد، اما این بار هم دریغ كردند كه او را به دریا افكنند و برای سومین بار قرعه انداختند و این بار نیز قرعه به نام یونس در آمد.
یونس در شكم ماهی
یونس چون دید سه بار قرعه به نامش در آمد، دریافت كه در این ماجرا سرّی نهفته است و خدا در این حادثه تدبیر و حكمتی دارد. سپس به اشتباه خود پیبرد و دریافت قبل از این كه اجازه هجرت و ترك شهر و مردمش را داشته باشد و پیش از صدور امر الهی، قوم و دیار خود را ترك كرده است. به همین جهت خود را در میان دریا انداخت و جان خویش را تسلیم امواج خروشان دریا كرد و در اعماق دریا و در آغوش متلاطم امواج و ظلمت دریا فرو رفت.
در این هنگام، خدا به ماهی بزرگی دستور داد یونس را ببلعد و او را در شكم خود مخفی سازد، ولی نباید گوشت او را بخورد و استخوانش را بشكند، زیرا او پیغمبر خداست كه دچار عجله و ترك اولایی شده و از تعجیل خود نادم و پشیمان است. سپس ماهی را وحی كرد: یونس امانتی است در شكم تو و هر گاه خدا دستور داد، باید او را سالم تحویل دهی.
یونس در شكم ماهی قرار گرفت و ماهی امواج را شكافت و در اعماق تیره دریا فرو رفت. عرصه بر یونس تنگ آمد و غم و اندوه وجودش را فرا گرفت و در این حال از درگاه خدای یكتا استمداد طلبید و به یاور مصیبتزدگان و دادرس ستمدیدگان پناه آورد و اینگونه به تسبیح خداوند پرداخت: «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ »
یونس در قعر دریا و تاریكی های آن فریاد برآورد: «ای معبود سبحان، خدایی غیر از تو نیست. بار خدایا! تو منزهی و من درباره خود از ستمگرانم!»
خدا دعای یونس را به اجابت رساند و به ماهی فرمان داد كه میهمان خود را در ساحل دریا بگذارد، زیرا كه او كیفر مقدر و مدت حبسش را به پایان رساند. در این هنگام بود که حضرت یونس به مقام اجتباء و برگزیدن رسید « فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ »
بعد از این که ماهی یونس را با بدنی لاغر و نحیف كنار ساحل انداخت، رحمت خدا او را دریافت و بوته كدویی بالای سرش رویید. یونس از میوه آن خورد و در سایهاش آرمید تا نیروی خود را باز یافت و به زندگی امیدوار شد.
سپس خدای تعالی به او وحی كرد: «به شهر خود باز گرد و به جمع بستگان و طایفه خود بپیوند، زیرا آنها ایمان آوردهاند، بتها را كنار گذاشته و اكنون در جستجوی تو و منتظر بازگشت تو هستند.»
یونس به شهر خود بازگشت و با تعجب دید آنهایی كه به هنگام هجرت یونس به پرستش بتها كمر بسته بودند، اكنون زبانشان به ذكر خدا باز شده است و خدای یكتا را سپاس و ستایش می كنند.
قوم حضرت یونس تنها قومی بودند که قبل از نزول عذاب الهی ایمان آوردند. لذا خداوند میفرمایند:
« َلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ »
آشنایی با سورهها
نام سوره: انعام شماره سوره:6 محل نزول: مکه
تعداد آيه: 165 تعداد کلمه: 3860 تعداد حروف: 12254
معني : چهار پايان
علت نامگذاري: درباره حكم حلال و حرام بودن بعضي حيوانات مطلبي مطرح شده و علّت نامگذاري، آيه 136 اين سوره مي باشد و از انواع مهم چهارپايان از جمله شتر، گاو، گوسفند و بز ياد كرده است.
محتواي سوره :
دعوت به اصول سه گانه: توحيد، نبوّت و معاد(اصول اعتقادات).
يگانه پرستي و مبارزه با شرك و بت پرستي.
بيان اعمال و كردار و بدعت هاي مشركان.
ذكر 70 مورد نام خدا.
برخي وظايف شرعي.
ذكر عقايد و رسوم و سنت هاي جاهلي درباره گاو، گوسفند، شتر و بز و قرباني گوشت آن در آيات 136 تا 144.
اصلاح عقايد انحرافي آنان در مورد اين حيوانات.
ترتيب سوره :
به ترتيب جمعآوري، ششمين سوره و به ترتيب نزول، پنجاه و چهارمين سوره است كه بعد از سوره «حجر» و قبل از سوره «صافات» نازل شده است.
داستانهاي سوره :
حضرت ابراهيم: 75 تا 83.
فضيلت سوره :
امام صادق(ع) فرمود: «هر كسي چهار ركعت نماز(با دو سلام) بخواند، آن گاه اين سوره و سپس دعايي را قرائت كند، حاجاتش برآورده ميشود.»
دانستني هاي قرآن
زمانهای مناسب تدبّردرقرآن
قرآن دیدار باخداست ازاین رو،بایدزنده ترین حالات واوقات رابه قرآن اختصاص دادودرخدمت قرآن بسربرد؛ برای زنده ترین حالات ، وقت خاصی رانمی توان معیّن کرد ،لیکن باتوجه به تحولات شب وروز، اغلب می توان باکمی دقت دربرنامه ریزی روزانه ، مناسب ترین حالات رابامناسب ترین اوقات طبیعت همزمان نمود.
وقت طلوع وغروبِ خورشید،دووقتِ مهم درتحولات شبانه روزی است که یکی جانشین دیگری می گردد واوضاع وشرایط جوّی خاصی راپدید می آورد که باقبل ازخود بسیارمتفاوت است ؛ این جریان طبیعی بروجودهای لطیف وحساس تاثیرات عمیقی رامیتواند بجای گذارد وبه انسان طلوع وغروبِ زندگی زودگذرِ سریعِ عمرراهشدار دهد وانسان راسخت به اندیشه درعاقبت زندگی ومقصد حرکتش وادارنماید ؛ ازاین روآغاز تحوّل تاحصولِ تحوّل دراین وقت، جهت تدبّردرقرآن ، خلوت ومناجات باپروردگار ومحاسبه ومشارطه بانفس بسیارتاکید شده است :
وإذاقُرِئَ القُرآن فاستمِعُوا لَهُ وأنصِتُوالَعَلَّکُم تُرحَمُونَ ، واذکُررَبَّکَ فِی نَفسِکَ تَضَرُّعَاوَخُفیَهً وَدُونَ الجَهرِ مِنَ القَولِ بالقُدُّوِّ والآصالِ ولاتَکُن مِنَ الغافِلِینَ إنَّ الَّذینَ عِندَ رَبَّکَ لایَستَکبِرُونَ عَن عِبادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ ولَهُ یَسجُدُونَ (اعراف 204،206)
(هرگاه قرآن خوانده شود به آن گوش فرادهید وساکت باشید شاید شما موردرحمت واقع شوید.
وپروردگارت رادروجودت باحالت ناله وزاری ،وخوف وهراس وبدون آشکارکردن سخن درصبحگاه وبعدازعصر،یاد نماوازبی خبران مباش زیراکسانی که نزد پروردگارت بسرمیبرند به هیچ وجه ازعبادتش سرپیچی نکرده وبزرگی نمی ورزند واوراازهر عیب ونقص تنزیه وتقدیس می نمایند وصرفاً به او سجده می کنند)
این دووقت ازاوقات استجابت دعاست، ازاین روشیطان سعی فراوان دراغفال انسان ازاین دووقت دارد (اصول کافی کتاب دعا ج 2 ص)522 درروایات نیز همچون آیه شریفه تاکید شده است مبادا ازاین اوقات غفلت شود:
إذا تغیرتِ الشَّمسُ فَاذکُرِاللهَ عَزَّوَجل وَإن کُنتَ مَعَ قَومٍ یَشغَلُونکَ فَقُم وَادعُ امام صادق
( هروقت خورشید متغیر گشت پس خدای عزیز وجلیل رایاد کن واگر باقومی هستی که توراسرگرم می کنند پس – ازمیانشان- برخیزودعانما)
دروقتِ قبل ازطلوع درزمینه نشاط صبحگاهیِ طبیعت ،انسان ازفراغت فکری وحداکثر نشاط روحی برخوردار بوده فرصت خوبی می یابد که جهت فعالیت روزانه وسلامتیِ معاشرتها وارتباطات باقرآن ودعا تغذیه روحی شود.
وقتِ قبل ازغروب زمان مناسبی است که حاصلِ کارروزانه ،جمع بندی گشته ، بامعیارها وضوابط الهی محاسبه شود، شفق واضطراب طبیعت باحکایت گری گذرعمر وازدست رفتنِ فرصت ها ، شورواضطرابی رابرجان انسان ، فرومی ریزد که خود زمینه بسیارمناسبی رابرای اندیشناک شدن ازسرنوشت خود وتدبر درحقایق دنیا وآخرت بوجود می آورد :
فلا اُقسِمُ بالشَّفق واللّیلِ وما وَسَقَ والقَمَرِ اذاالتَّسق لَتَرکبُنَّ طبقا عن طَبَقٍ فَمالَهُم لایُؤمِنُونَ وإذاقُرِئَ القُرآنُ لایَسجُدُونَ (انشقاق 16،21)
(پس نه قسم به شفق وبه شب وآنچه جمع کند وبه ماه وقتی که جلوه گرشود که بی شک مرحله وحالتی عظیم وهولناک راخواهید رهسپرد ، درحالیکه ازمرحله ای عظیم گذرنموده اید ، پس آنها راچه شده است که ایمان نمی آورند وهرگاه قرآن برآنان خوانده می شود تواضع وفروتنی نمی نمایند - سجده نمی کنند - )
وقت مهم دیگر ،کمی ازدوثلث آخرشب خصوصا ثلث اخر می باشد که ازارزشمندترین ومؤثرترین اوقاتِ مناجات وانس وتدبر درقرآن می باشد که درسوره مزَّمِّل برآن تاکید شده است.
آرامش شب ، سکوت مرموز والهام بخش آن بهمراه خلوت وتنهائی، تمرکز وحضوری راسبب می شود که دراوقات دیگر کمتر بدست می آید ؛ آمادگی ونشاط روحی دراین وقت نیازبه تمرین وبر نامه ریزی دقیق دارد ، ومهم تر ازآن نیازمندِ درک ومعرفت به شأن ربوبی ودرک واحساسِ فقرونیازخود ، می باشد
درآیات بی شماری برخصوص این سه وقت ، جهت کسب توان روحی تاکید شده است
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا (انسان 25،26)
(نام پروردگارت راصبح زودوبعد ازعصر یادنما ودرپاره ای ازشب اوراسجده کن واورا شبی طولانی تسبیح نما)
(هود /114،اسرا/71 -78 ، طه /130 ،ق/40 ، -39، طور/ 49 ) برگرفته ازکتاب تدبردرقرآن ولی الله نقی پور
آموزش مفاهيم قرآن
در این شماره، خلاصه قواعد پنج جزوه قبل را جهت یادآوری ذکر میکنیم.
كلمات به سه دسته : اسم، فعل و حرف تقسيم ميشوند.
هر اسم، مفرد يا مثني يا جمع ميباشد.
«مفرد» اسمي است كه بر يك نفر، «مثني» بر دو نفر و «جمع» بر بيش از دو نفر دلالت مي كند.
برای ساختن اسم مثني، به آخر اسم مفرد َانِ يا َينِ اضافه میكنيم: غافِلانِ ، غافِلَینِ.
اسم جمع به دو دسته تقسيم ميشود:
1- جمع سالم: به آخراسم مذكر مفرد ونَ يا ِينَ اضافه ميشود و به آخراسم مؤنث ات اضافه میشود. مانندكلمه «غافل» كه جمع آن «غافلوُنَ، غافِلِینَ» و جمع مؤنث آن «غافلات » میشود.
2- جمع مكسر: شكل مفردكلمه در حالت جمع تغيير ميكند.
مانند كلمه «رسول» كه جمع آن «رُسُل» میشود.
کلماتی که شبیه به هم میباشند، به دوگروه تقسیم می شوند:
کلمات هم خانواده:
کلماتی که دارای حروف مشترک (حروف اصلی) میباشند ومعنای آنها از نظر ریشه مشترک است.
مانند: «عالم، علماء، معلومات» به معنی: «دانش، دانشمندان، دانستنیها»
کلمات هم وزن:
کلماتی که در حروف زائد و حرکات یکسانند و دارای آهنگ مشترک میباشند. اما در حروف اصلی و ریشه کلمات متفاوت میباشند.
1- اسم فاعل و مفعول در ثلاثی مجرد
کلمهای که بر وزن اسم فاعل و برکننده کار یا دارندهي حالتی باشد، «اسم فاعل» گویند. مانند: خالِق.
کلمهای که بر وزن مفعول و بر کسی یا چیزی دلالت داردکه کاری برآن انجام شده، «اسم مفعول» گویند.
مانند: مَخلُوق.
ساختن اسم فاعل و مفعول در غیر ثلاثی مجرد:
به ابتدای اسم فاعل ومفعول (مُ) اضافه نموده، ولی در اسم فاعل به حرف ماقبل آخر(-ِ) و در اسم مفعول (-َ) اضافه میکنیم. مانند: مُستَضعَف(ضعیف کننده) مُستَضعِف (ضعیف شده)
2- صفت مشبهه:
صفت مشبهه کلمهای است كه بردارندهي صفت ثابتی دلالت دارد.صفت مشبهه وزن های مختلفی داردکه مشهورترین آنها، وزن فعیل است. مانند: عَلیم(دانا)، سَعید(سعادتمند)
3- صیغه مبالغه:
کلمه ای که بردارندهي صفتی به میزان زیاد دلالت دارد. صیغه مبالغه وزنهای مختلفی دارد که وزن «فَعّال» و «فَعُول» بیشتر به کار میرود. مانند: اَمّار(بسیار امر کننده)، فَخُور(بسیار فخر کننده).
4- اسم تفضیل:
کلمهای که به برتری صفتی در کسی یا چیزی دلالت دارد. اسم تفضیل دارای دو وزن «اَفعَل» و «فُعلی» است.
مانند: اَکبر،کُبری(بزرگ تر).
5- اسم زمان و مکان:
کلمهای که مکان یا زمان انجام کاری را نشان میدهد و معمولاً بر وزن «مَفعَل» و یا «مَفعِل» میباشد. مانند: مَوعِد(مکان یا زمان وعده).
6- مصدر:
کلمهای که بر کاری یا انجام آن، بدون اشاره به زمان دلالت دارد. مصدر دارای وزنهای گوناگون میباشد. مانند: خَلق(آفریدن).
ساختن فعل
فعل:کلمهای که بر انجام دادن کار یا داشتن حالتی در یکی از زمانهای گذشته، حال یا آینده دلالت میکند.
فعلی که به زمان گذشته دلالت کند، «ماضی» و بر زمان حال یا آینده دلالت کند، «مضارع» نامیده میشود.
فاعل هر فعل: متکلم، مخاطب یا غائب میباشد.
ساختن فعل ماضی: برای ساختن فعل ماضی در تمام چهارده صیغه، از صیغه اول+ ضمیر استفاده میشود.
صیغه ساخت فعل مثال
مفردغائب مذکر: فعل
مونث:فعل+ «ت» ساکن کَتَبَ کَتَبَتا
مثنی غائب مذکر: فعل+ضمیر «الف»
مونث: فعل+ «ت» تانیث+ «الف» کتبا کتبتا
جمع غائب مذکر: فعل+ضمیر واو+ الف ناخوانا
مونث: فعل+ نون کتَبوا کَتَبنَ
مفرد مخاطب مذکر: فعل+ ضمیر «تَ»
مونث: فعل+ ضمیر «تِ» کَتَبتَ کَتَبتِ
مثنی مخاطب مذکر: فعل+ ضمیر «تما»
مونث: فعل+ ضمیر «تما» کَتَبتُما کَتَبتُما
جمع مخاطب مذکر: فعل+ ضمیر «تَم»
مونث: فعل+ ضمیر «تُنَّ» کَتَبتُم کَتَبتُنُّ
متکلم وحده: فعل+ ضمیر «تُ»
مع الغیر: فعل+ ضمیر «نا» کَتَبتُ کَتَبنا
بعد از بیان قواعد، به ترجمه لغات میپردازیم:
كلمه معنا تعداد نمونه
ذات خود، درون، دارنده 30 فاطر،38
حُکم فرمان، داوری 30
اِحسان نیکی، نیکی کردن 12 الرحمن،60
اَمَرتَ امرکردی، فرمان دادی 2 مائده ،117
بُیُوت جمع بیت، خانهها 65 عنکبوت،41
اِتَّخَذُوا گرفتند، قرار دادند 30 عنکبوت،41
دَعَوتُ دعوت کردم، خواندم 4 ابراهیم،22
مَلأ بزرگان، سران 30 قصص،38
عَلِمتُ دانستم 1 قصص،38
ءالآء نعمتها 34 الرحمن،61
کُما شما دو نفر، شما دو گروه55 الرحمن،61
تُکَذِّبانِ تکذیب میکنید 31 الرحمن،61
تَرَکتُ ترک کردم، رها کردم 2 یوسف،37
جِئتُکُم بِ برای شما آوردم 5 آل عمران،50
قُلتُ گفتم 3 مائده،117
مادُمتُ مادامی که بودم تا زمانی که بودم 2 مائده،117
اَصابَ اصابت کرد، رسید 24 نساء،79
قُضِیَ تمام شد 19 ابراهیم،22
وَعَدتُ وعده دادم 1 ابراهیم،22
اَخلَفتُ خُلف وعده کردم 1 ابراهیم،22
اِستَجَبتُم پذیرفتید 1 ابراهیم،22
اَوهن سست تر، سستترین1 عنکبوت،41
شاکِر سپاسگزار 14 انسان،3
کَفُور ناسپاس 12 انسان،3
قَریَه شهر،آبادی، جمع قُری 56 شعراء،208
ءاثار نشانه ها، ردّ پاها،جمع اَثَر 14 زخرف،22
غَلیظ استوار، سخت 8 احزاب،7
میثاق پیمان 25 احزاب،22
وَزیر دستیار 2 فرقان،35
ذِکری یادآوری 23 شعراء،209
هَدَینا هدایت کردیم، راهنمایی کردیم 10 انسان،3
اِمّا یا 30 انسان،3
مِتنا مُردیم 5 مومنون،82
عِظام استخوانها، جمع عَظم 12 مومنون،82
اَهلَکنا هلاک و نابودکردیم 29 شعراء،208
مُنذِر هشدار دهنده 20 شعراء،208
وَجَدنا یافتیم 15 زخرف،22
لَعَلََّ تا، شاید 129 بقره،21
تَتََّقُون تقوا پیشه میکنید 30 بقره،21
کُلُوا بخورید 28 مائده،88
رَزَقَ روزی داد 14 مائده،88
طَیِّب پاک 46 مائده،88
بَعَثنا فرستادیم، برانگیختیم 10 اعراف،103
اُنظُر بنگر، ببین 28 اعراف،103
اَخَذنا گرفتیم 26 احزاب،7
حَیثُ هرجا، جایی که 29
اهداف قصه های قرآنی
در قصههای قرآنی سرگذشت پیشینیان، به گونهای جذاب و دلنشین، و حوادث اتفاق افتاده به روش زیبا بیان شده است؛ و از شخصیتهای داستان، تصویری روشن وگویا، ترسیم شده است. اما مهمتر از هر چیز این است که در قصههای قرآن«پیام و هدف» قصه برجستگی ویژهای دارد به طوری که هیچگاه با پردازش صحنههای داستان، احساس سرگرمی و وقت گذارانی برای مخاطبان به وجود نمیآید.
بلکه مخاطبان قصههای قرآنی، با فراز و نشیب زندگانی پیامبران و راه و رسم مشترک زندگی آنان آشنا میشوند و در کنار اطلاع یافتن از شکست و کشف سنتهای الهی نایل میگردند و این شک و پیروزی باعث عبرتآموزی و پندپذیری میشود. لذا یکی از اهداف داستانهای قرآن عبرت آموزی است.
در قصههای قرآنی، سرگذشت پیشینیان را به گونه بیان میشود که تلاوت کنندگان آیات الهی، هیچ گاه سرنوشت خویش را از سرگذشت اقوام گذشته جدا نمیبینند، و همواره در طول داستان خود را در میان صحنههای تاریخ بشریت، حاضرو زنده احساس میکنند.از سرگذشت ها عبرت میگیرند.
به همین جهت قرآن کریم، همگان را به دقت نظر در سرگذشت پیشینیان میداند فرا میخواند و از این رو می فرماید: لَقَد کانَ فیِ قَصَصِهِم عِبرَهٌ لِأُولِی الأَلبَب.
«به راستی در سرگذشت آنها درس عبرتی برای خردمندان است.
«عبرت آموزی» از مهمترین اهداف قصههای قرآنی میباشد؛ به همین جهت در داستانهای قرآنی بیش از آن که به روز شمار حوادث بپردازد، و وقایع اتفاق افتاده را یکی پس از دیگری صحنهپردازی کند؛ مخاطبان راازفرجام رویارویی شخصیتهای حق وباطل آگاه میسازد.
چنان که در سورهی نازعات پس ازاشارهی کوتاه به داستان حضرت موسی(ع)، دربارهی فرجام فرعون میفرماید:
خدا او (فرعون) را به کیفر دنیا و آخرت گرفتار کرد. در حقیقت، برای هر کس که [ازخدا] بترسد، در این [ماجرا] عبرتی است».
همچنین در داستان جنگ «بدر» بدون آن که دربارهی تعداد کشتهها، سخنی به میان آورد؛ و بدون آن که آمار و ارقام غنایم، چیزی بگوید؛ بیشتر درباره چگونگی نصرت و یاری خداوند به مؤمنان، سخن گفته است و در پایان آیه 13سوره آل عمران میفرمایند: لَعِبرَهً لِأُولِی الأَبصَرِ.
در بیشتر داستانهای قرآن، از نام و نشان قبایل سخن به میان نیامده است، و بیش از آن که نام شخصیتهای داستان را یاد کند، از انگیزههای درونی و آثار اعمال و کردار آنان، سخن به میان آورده است، و بدون پرداختن به حواشی، به اهمیت عبرتگیری از قصهها توجه داده است، چنان که درباره توطئه یهود بنینضیر و اخراج آنان از اطراف مدینه در سوره حشرآیه 2 میفرمایند: «خود به دست خود و به دست مؤمنان خانههای خود را خراب میکردند؛ پس ای دیدهوران، عبرت گیرید.»
مقاله
سنت پاداش و مجازات در دنيا
همراهي و ياري خداوند به كارهاي نيكو به فراهم آوردن زمينه انجام افعال تمام نميشود؛ بلكه بالاتر از امداد، پاداش در دنيا و مجازات در همين نشئه براي عاملان خير و شر نيز فراهم است.
پاداش مؤمنان دو گونه است: يكي آنكه هدايت افزونتر و توفيقات بيشتر براي آنان فراهم ميشود و ديگر آنكه نعمتهاي بيحساب بر اساس حكمت الهي بر آنان نازل ميشود. در هر دو زمينه آيات زيادي از قرآن نويد مناسبي را به مؤمنان و هدايتپيشگان ميدهد. قرآن درباره افزون شدن هدايت كه هدايت پاداشي نيز نام دارد، ميفرمايد: « وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى [مريم76] ؛ و خداوند بر هدايت افراد هدايت شده ميافزايد.»
« وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا [عنكبوت 69]؛ و آنانكه در راه ما جهاد نمودند ،هر آينه به راههاي خود راهنماييشان خواهيم كرد.»
« وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ [تغابن 11] ؛ و هر كسي به خداي بزرگ ايمان آورد،خداوند قلبش را هدايت كند.»
آيات فوق به خوبي،به هدايت پاداشي مؤمنان كه مشروط به هدايت تشريعي و اهتداي مؤمنان است، اشاره ميكند.
آيات ديگر بر وفور نعمتهاي مادي و معنوي بر هدايتيافتگان و اعطاي پاداش و غير از هدايت تصريح مينمايد: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم [مائده 66] ؛ و اگر آنان تورات و انجيل و آنچه را از جانب پروردگار بر آنان نازل شده به پا ميداشتند، از بالا و پايين روزي ميخوردند».
« وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا [ جن 16] ؛ و اگر آنان بر روش صحيح استقامت ميورزيدند، آنان را آب گوارا مينوشانيديم. »
سنت مجازات در دنيا نيز كافران و منحرفان را رها نخواهد كرد. البته اين مجازات گاهي براي كافر و فاسق نيز به وصف مجازات روشن است و گاهي نيز كافر به حقيقت آن پي نميبرد و بر عكس عذاب را خير و نعمت ميپندارد؛ اما درهر صورت عاقبت حقيقت عذاب دنيايي بر كارهاي ناپسند روشن ميگردد. با توجه به آنچه در سنت امداد گفتيم و آنچه در سنت امهال و استدراج خواهيم گفت، سنت مجازات پس از همراهي چندي با گناه از سوي كافر محقق ميشود و كافر پس از نشان دادن خبث باطن و ثبات و استمرار در عناد، گرفتار عذاب الهي خواهد شد.
قرآن كريم ميفرمايد: « كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ[آل عمران 11]؛ آن گروه هم (كافران) مانند فرعونيان و پيشينيان كافر كيش، آيات خدا را تكذيب كردند كه خداوند آنها را به كيفر گناهانشان مجازات كرد و عقاب و كيفر خداوند شديد و سخت است.»
در جاي ديگر مصيبهاي دنيايي مردمان را جزاي بعضي از بديهاي آنان معرفي مينمايد و ميفرمايد : «وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ [شوري 30] ؛ آنچه از بدبختيها به شما ميرسد، به سبب اعمالي است كه انجام دادهايد و خداوند از بسياري از آنها درميگذرد ».
و در آيه ديگر ظهور فساد و تباهي را معلول اعمال بد مردمان معرفي مينمايد: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[روم 41]؛ فساد در دريا و خشكي به سبب آنچه مردم انجام دادهاند ظاهر شد، تا خداوند(پاداش) بعضي از آنچه را كه مردم عمل كردند به آنان بچشاند،باشد كه باز گردند.» برگرفته ازمقاله كاظم قاضي زاده