گلستان آیه ها شماره 7
بزرگان قرآني
گذری بر زندگانی بانو امین
حاجيه خانم سيدهنصرت بيگم امين معروف به بانویمجتهده اصفهانی. نصرتامين در سال 1265 هجرى شمسى در شهر اصفهان ديده به جهان گشود. از چهار سالگى به مكتبخانه رفت تا به فراگيرى قرآن و زبان فارسى بپردازد و اين زمانى بود كه در زمينه تحصيل علوم و معارف دينى، بالاتر از سطح روخوانى قرآن، هيچ مجال و زمينهاى براى حضور زنان نبود؛ به خصوص در سالهاى 1280 به بعد كه تحصيل علم براى پسران آسان و ميسر نبود تا چه رسد به دختران.
او در 15 سالگى به ازدواج و همسرى پسر عمويش درآمد، اما زندگى خانوادگى و تربيت فرزندان در فراگيرى دانش او اثرى نگذاشت و آن چنان در جهت كسب علوم دينى از خود جديت نشان داد كه موافقت و مساعدت اطرافيان به ويژه همسر خويش را براى ادامه تحصيلات در علوم دينى، فقه و اصول و زبان عربى به دست آورد و همزمان به فراگيری حکمت و فلسفه مبادرت ورزيد. در اين زمان او بيست ساله بود.
مهمترين استاد ايشان كه فقه و اصول و حكمت را به وى آموخت، آيتالله نجفآبادى بود. بانو امين از زمان كودكى كه اهل ذوق و تفكر و تدبر در موجودات و آثار حقتعالى و از عشاق پروردگار كريم بود، در حين تحصيل حكمت، به كشف و شهود نيز نائل مىگرديد و در اين رابطه بهترين سند و گواه آثار تفسيرى ايشان كتاب «اربعينالهاشميه» و نيز «نفحاتالرحمانيه» است.
در سن 40 سالگی به دنبال انتشار كتاب اربعينهاشميه و تأييد مرتبت و تسلط علمی ايشان از سوى علما و مراجع؛ آيتالله حائرى يزدى، آيت الله محمدكاظم يزدى و آيتالله آقا ميرزا اصطهباناتىشيرازى و پس از شركت در آزمون علما و مراجع تقليد وقت (آيتالله شيخ عبدالكريم قمى و آيتالله آقا سيدمحمد كاظم شيرازى) كه شامل سؤالها و پاسخهاى بسيارى بود - تمامى آنها در كتاب «جامعالشتات» آمده است - از طرف آن آيات عظام، درجه اجتهاد و روايت و قدرت استنباط احكام شرع را دريافت كرد و اولين بانوى مجتهده در جهان اسلام گرديد.
بانو مجتهده امين از آنجا كه دريافته بود مجال و زمينه تعلم براى دختران تا چه حد محدود است، لذا بخشى از همت بلند آن بزرگوار مصروف تأسيس مدرسه براى دختران شد. در سال 1344 با سرمايه خود يك واحد دبيرستان دخترانه اسلامى در اصفهان تأسيس كرد تا زمينه تحصيل دختران در محيطى سالم به دور از آلودگيهاى رايج در پارهاى محيطهاى آموزشى دخترانه را فراهم آورد.
در سال 1346 اولين مدرسه علوم دينى زنان را به نام مكتب فاطمه(س) تأسيس كرد كه اين سازمان در تعليم و تعلم دينى زنان مسلمان و پرورش زنان برجسته در اين زمينه سهمى شايان توجه و تقدير داشت.
همه اين اقدامات، حكايت از روشنگرى فكر، بلندى هدف و عمق دلسوزىاش در امور زنان بود. بانو امين دانشمندى با ذوق، متواضع، عارف، خوش برخورد، پرهيزگار، ساكت و كم حرف و بدون گرايش به تجمل و تكلف و از دوستان صديق اهلبيت عصمت و طهارت عليهمالسلام بود.
وجود مقدس و پرفيضش آنچنان روحانى و مستغرق در عالم عرفان و معنويت بود كه هر كس او را مىديد، مجذوب جذبه معنويت ايشان مىگرديد و در پرتو نورانيت و نفس مطمئنه او، در خود احساس شادى و روحانيت مى كرد. وجود ذى وجود اين زن عالمه نسيمى بود كه بر جامعه زنان وزيد و عامل حركتبخش و تكان دهندهاى براى بيدارى افكار خفته و پيشبرد آنان در راه تحصيل علوم دينى و كمالات معنوى و سير الىالله شد.
بانو امين سالهاى متمادى در راه تحصيل علم و مقامات معنوى زحمتها كشيد و عملاً ثابت كرد كه زن مىتواند در محيط اجتماع، در زير پرده حجاب و با كمال عفت و تقوا و اجراى برنامه هاى مقدس مذهبى، به تحصيل علم ادامه دهد و مقام شامخى را احراز كند و ميان علم و دين پيوند برقرار سازد و على رغمنظر كسانى كه تصور مىكردند حجاب مانع پيشرفت و تكامل است و يا عده اى كه مىگفتند زن بايد از هر نوع كمال ترقى و تعالى محروم بماند و بر خلاف منطق اسلام، زن را از ارزش انسانى در رسيدن به مقامات مادى و معنوى و روحانى و سير الىالله بىبهره مى دانستند، به پاخاست و آن تصورات غلط را در هم شكست.
پيشتازى در علوم عرفانى، از وى شخصيتى ساخت كه فيلسوف عاليقدر معاصر، آيتالله محمدتقى جعفرى (رحمت ا...عليه) در مورد ايشان مىگويد:
با توجه به آثار قلمى كه از خانم امين در دسترس ما قرار گرفته است، به طور قطع مىتوان ايشان را يكى از علماى برجسته عالم تشيع معرفى نمود و روش علمى ايشان هم كاملاً قابل مقايسه با ساير دانشمندان بوده، بلكه با توجه به مقامات عاليه روحى كه ايشان موفق شدهاند، بايد ايشان را نخبهاى از دانشمندان به شمار آورد.
همچنين شخصيتهايى چون آيت الله العظمى مرعشىنجفى و مرحوم علامه طباطبايى، با توجه به مقام علمى و عرفانى خانم امين، محضر درس او را مايه فيض و افاده مىدانستند.
ابتلائات و آزمايشهايى كه خداوند كريم براى صيقلى شدن و خالص گرديدن روح مطهر اين بنده مقربش نمود، مسأله از دست رفتن فرزندان ايشان بوده است، چنان كه هشت فرزندش به علل مختلف از قبيل بيمارى و... از دست رفتند و تنها يك پسر برايش باقى ماند. اين مصائب نتوانست خللى در عزم و اراده اين يگانه بانوى مجتهده و عارف به وجود آورد و اين نشانگر آن است كه اگر زنان قدم در راه كمال و تعالى بگذارند و خدا را ناظر اعمال خويش و مالك همه هستى و داراييهاى خويش بيابند، حتى در فقدان فرزند نيز عنان اختيار از كف نمىدهند و متانت و صبورى كه در خور انسان خليفةالله، است پيشه مىسازند.
گفتهاند دو فرزند كوچك ايشان به فاصله چند روز فوت كردند. بدين مناسبت استادشان؛ آيت الله نجفآبادى سه روز درس را تعطيل مىكنند و به خانهشان نمىروند. روز چهارم بانو امين را به دنبال استاد مىفرستند و وقتى ايشان مىآيند، علت تعطيلى درس را جويا مىشوند.
آيت الله نجفآبادى مىگويند كه من شرمم مىشود از اين كه فرزندتان تازه از دنيا رفته و من براى درس بيايم. خانم امين پاسخ مىدهند: من پيش خدا شرمم مىشود كه سه روز است چيزى نخواندهام. خدا يك چيزى به من داد خودش هم گرفت.
برخي ازآثارمکتوب اين بانوى گرانقدرعبارتنداز:
1- الاربعينالهاشميه که اولين تأليف ايشان است و توسط يکي از شاگردانش (بانو علويه همايوني) به فارسي ترجمه شده است.
2- تفسير مخزنالعرفان در پانزده جلد که تفسير کل قرآن مجيد است.
3- جامع الشتات.
4- روش خوشبختي و توصيه به خواهران ايماني.
5- سير و سلوک در روش اولياء و طريق سير سعداء.
6- مخزن اللئالي في فضائل موليالموالي حضرت علي.
7- اقتباس و ترجمه تهذيبالاخلاق و تطهيرالاعراق ابن مسکويه.
8- معاد يا آخرين سير بشر.
9- نفحاتالرحمانيه.
بانو امين اصفهاني علاوه بر اين که آثار مکتوبي از خود به يادگار گذاشت و شاگردان متعددي نيز تربيت کرد، به تأسيس مکاتب و مدارس علمي نيز همت گماشت.
سرانجام اين بانوى مكرمه در سن 97 سالگى در آخر شعبان 1403ه.ق مطابق با 23 خرداد 1363 ش. پس از يك عمر پر بركت، جان به جان آفرين تسليم كرد و به لقاءالله پيوست. پيكر مطهره اين بانوى مكرمه در روز دوشنبه 23 خرداد بر فراز دستهاى انبوه امت عزادار شهر قهرمانپرور اصفهان تشييع شد و در تخت فولاد به خاک سپرده شد.
داستان حضرت هود
ناسپاسي قوم عاد
یكی از پیامبرانی كه نام او در قرآن (ده بار) آمده و یك سوره به نام او نامیده شده، حضرت هود است. سلسله نسب او را چنین ذكر نمودهاند: «هود بن عبدالله بن رباح بن خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح». بنابراین نسب او با هفت واسطه به حضرت نوح میرسد.
حضرت نوح هنگام رحلت، به پیروان خود چنین بشارت داد: «بعد از من، غیبت طولانی رخ میدهد. در طول این مدت، طاغوتهایی بر مردم حكومت میكنند و بر آنها ستم مینمایند، سرانجام خداوند آنها را به وسیله قائم بعد از من كه نامش هود است، نجات میدهد. هود رادمردی با وقار، صبور و خویشتندار است. در ظاهر و باطن به من شباهت دارد و به زودی خداوند هنگام ظهور هود، دشمنان شما را با طوفان شدید به هلاكت میرساند.»
حدود 700 سال قبل از میلادِ حضرت مسیح در سرزمين «احقاف» (بین یمن و عمّان، در جنوب عربستان) قومی زندگی میكردند كه به آنها قوم عاد میگفتند. این قوم روزگاري متمادي در زندگي سرشار از خوشي و نعمت به سر ميبردند. خدا نعمتهاي فراوان و بركات زيادي به آنان عطا كرده بود، اين قوم در آنجا قناتها حفر كردند، زمين را زراعت و باغهايي ايجاد كردند و كاخهايي محكم بنا نمودند. يكي از نعمتهايي كه اين قوم از آن برخوردار بودند، اندامهايي نيرومند و هيكلهايي تنومند و مقاوم بود. خدا به اين ملت، نعمتهاي فراواني عطا كرده بود كه كمتر قومي ازآن برخوردار بود، ولي اين مردم به مبدا آفرينش و بخشنده اين نعمتها فكر نكردند تا او را بشناسند و به جاي سپاس و حقشناسي خداي يگانه، تنها به اين نتيجه رسيدند كه بتهايي را انتخاب كنند و آنها را معبود خويش قرار دهند. آنها در پيشگاه اين خدايان تواضع ميكردند و صورتهاي خود را به خاك ميساييدند. هر گاه به نعمتي دست مييافتند، براي شكرگزاري نزد همين بتها ميشتافتند و به هنگام گرفتاري و بيماري، از همين موجودات بيجان استمداد و كمك ميطلبيدند. ديري نپاييد كه سنگدلي و رذايل اخلاقي نيز بر تيرگي بتپرستي آنها افزوده گشت، نيرومند، ضعيف را ذليل خود ساخت و بزرگ بر كوچك غضب كرد. خدا براي راهنمايي نيرومندان و حمايت از ضعيفان اراده كرد پيغمبري از ميان آنان بر ايشان برانگيزد. هود كه از نظر شرافت خانوادگي و محاسن اخلاق و حلم و بردباري در ميان قوم خود ممتاز بود، براي رسالت، از ميان اين قوم بت پرست برگزيده شد. آن حضرت خود را به سلاح بلاغت، حلم و سعه صدر و پشتكار مسلح كرد. با عزمي كه كوهها را منهدم و حلمي كه جاهلين نادان را شكست ميداد، به پا خواست و قيام كرد و به مخالفت با بتهايشان پرداخت و به قوم خويش گفت: مردم! اين سنگهايي كه تراشيدهايد و آنها را عبادت ميكنيد و به آن پناه ميبريد چيست؟ ضرر و نفع اين كار كدام است؟ اين بتها كه براي شما نفعي ندارند و فسادي را از شما بر طرف نميسازند. براي شما خدايي است يكتا و شايسته پرستش و پروردگاري است لايق بندگي و خضوع و او همان كسي است كه شما را به وجود آورده و روزي داده است، اوست كه شما را آفريده و روزي شما را از اين جهان ميبرد.
اوست كه در روي زمين به شما قدرت داده، زراعت شما را ميروياند و به شما كالبدي نيرومند براي فعاليت روي زمين عطا كرده است. به اين خدا ايمان آوريد و هوشيار باشيد كه چشم از حق نپوشيد و با خداي يكتا، عناد و دشمني نورزيد كه در اين صورت، ممكن است همان عذاب نوح متوجه شما گردد، هنوز از سرگذشت قوم نوح و عذابي كه متوجه آنان شد، زمان زيادي نگذشته و شما آن را به خاطر داريد!
هود و اتهام ديوانگي!
هود به اميد اين كه گفتار او به اعماق روح و دل آنان راه يابد و ايمان آورند و سخنانش به قلبهاي آنان نفوذ كند و ايشان را به تفكر و تعقل وا دارد، آنان را پند و اندرز داد:إِذ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالأَحْقافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا اللَّهَ إِنِّى أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ؛
ولي مخالفين هود در جواب گفتند: اين چه راهي است كه در پيش گرفتهاي و خود را به آن آلوده ساختهاي؟ چگونه ممكن است كه ما خداي يكتا را بدون شريك پرستش كنيم؟ ما اين بتها را ميپرستيم تا ما را به خدا نزديك سازند و در پيشگاه او شفيع ما شوند. هود آنان را مخاطب قرار داد و چنين گفت:قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلّا مُفْتَرُونَ؛
خداي يكتا شريكي ندارد. اين خدا به شما نزديك است و شما نيازي به شفيع نداريد. او به شما از رگ گردنتان نزديكتر است و بدانيد پرستش اين بتها نه تنها موجب تقرب شما به خداي يكتا نيست، بلكه موجب دوري از خداوند و دليل بر ناداني و جهل شما است.
قوم هود به او گفتند: قالَ المَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراكَ فِى سَفاهَةٍ وَإِنّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الكاذِبِينَ * قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِى سَفاهَةٌ وَلكِنِّى رَسُولٌ مِنْ رَبِّ العالَمِينَ * اُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّى وَأَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِينٌ؛ (9) تو مرد جاهلي هستي و عقل خود را از دست دادهاي كه عبادت ما را سفيهانه ميداني و روش پدران ما را عيب ميشماري. تو در ميان ما چه مزيتي داري؟ امتياز تو بر ديگران چيست؟ تو نيز مانند ما غذا ميخوري و آب مي آشامي، سنن و قوانين زندگي تو با ما يكي است. چه شد كه خدا تو را براي رسالت برگزيد و براي دعوت خود اختصاص داد. ما غير از دروغگويي درباره تو گمان ديگري نداريم.
هودگفت: أَوَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَاذكُرُوا إِذ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزادَكُمْ فِى الخَلْقِ بَسْطَةً فَاذكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛
اي قوم! مرا به سفاهت متهم نكنيد، من روزگاري طولاني در بين شما زندگي كردم و شما عيبي بر من نگرفتيد، هيچ گاه سوء رفتار و تندخويي از من نديده ايد. تعجبي ندارد كه خدا يك نفر را از ميان قومي براي رسالت انتخاب كند و او را پرچمدار دعوت خود نمايد، بلكه تعجب در اين است كه مردم بدون رسول و راهنما باشند و خداوند سرنوشت آنها را به دست هرج و مرج بسپارد و آنان را بدون قانون و آيين بگذارد! از شما انتظار دارم با عقل خود فكر كنيد و با بصيرت به حقايق بنگريد تا ببينيد، يگانگي خدا در تمام نظام آفرينش آشكار است: نظم فلك گردون، مخلوقات شگفت انگيز، گردش ستارگان و در هر آفرينشي، علامتي براي اثبات يگانگي خدا مشهود است. شما به چنين خدايي ايمان آوريد و از او طلب آمرزش كنيد تا بارش آسمان را هميشه براي شما جاري سازد و شما را ياري كند تا بر ثروتتان بيفزاييد و نيروي شما را افزايش دهد. پس بكوشيد تا مانند مجرمان از حق رو گردان نباشيد. سپس هود قوم را خطاب قرار داد و گفت: أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ* وَتَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ * وَإِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبّارِينَ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ * وَاتَّقُوا الَّذِى أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ * أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَبَنِينَ * وَجَنّاتٍ وَعُيُونٍ * إِنِّى أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ؛
آيا بر هر سرزمين بلندى كاخ بنا مىنهيد تا به بازىهاى دنيوى سرگرم شويد؟ و ساختمانهاى محكم مىسازيد، به اميد اينكه هميشه زنده بمايند و آنگاه كه به ظلم و بيداد مىپردازيد، در كمال قساوت و خشم رفتار مىكنيد. از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد، از خدايى كه شما را به آنچه خود مىدانيد، قدرت و قوت بخشيد، بيم داشته باشيد. به شما احشام و فرزندان و باغها و چشمهساران عطا فرمود. من از عذاب روز بزرگ قيامت بر شما بيمناكم.
بدانيد كه پس از مرگ زنده مي شويد، هر كس كار نيكو انجام داده باشد، سود مي برد و هر كس به كار زشت پرداخته باشد، به كيفر ميرسد. براي نجات خويش تدبيري كنيد و براي رستاخيز خود توشهاي بيندوزيد. من ماموريت خود را درباره شما به پايان رساندم و به وضوح رسالت خود را به شما اعلام كردم. قوم هودگفتند: قالُوا يا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَيِّنَةٍ وَما نَحْنُ بِتارِكِى آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِكَ وَما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ * إنْ نَقُولُ إِلّا اعْتَراكَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ قالَ إِنِّى أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّى بَرِىّءٌ مِمّا تُشْرِكُونَ* مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِى جَمِيعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ * إِنِّى تَوَكَّلْتُ عَلىَ اللَّهِ رَبِّى وَرَبِّكُمْ ما مِنْ دابَّةٍ إِلّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ * فَإِنَ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّى قَوْماً غَيْرَكُمْ وَلا تَضُرُّونَهُ شَيْئاً إِنَّ رَبِّى عَلى كُلِّ شَىءٍ حَفِيظٌ؛
بدون ترديد يكي از خدايان ما بر تو غضب كرده و عقل تو را مختل نموده و طرز تفكر تو را در هم ريخته است و به همين دليل هزيان مي گويي!
ما طبق قوانين طبيعت به وجود مي آييم، زندگي مي كنيم و ميميريم و همه چيز در دست طبيعت است. به علاوه،آن عذابي كه ما را به آن تهديد ميكني و انتظار داري كه ما به آن گرفتار شويم چيست؟ ما گفتار تو را تصديق نمي كنيم،ازعبادت خدايان خود باز نميگرديم، اگر راست ميگويي، آنچه ما را به آن تهديد ميكني، بياور و آن عذاب كذايي را بر ما نازل كن.
آن گاه كه هود لجاجت را از گفتارشان واصرار به مخالفت را ازاعمالشان دريافت، ايشان راخطاب كرد و گفت: قالُوا أَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ ما كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجادِلُونَنِى فِى أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَآباؤُكُمْ مانَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّى مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ؛
من خداي خود را گواه ميگيرم كه وظيفه خود را انجام دادم و در ابلاغ رسالت خود كوتاهي نكردم. هيچ گاه بر اثر ترس، دست از كار خود بر نداشتم و در راه اين رسالت آسماني و جهاد مقدس، نهايت سعي خود را به خرج دادم. توكل من به خدايي است كه پروردگار من و شما است. آن خدايي كه زندگي هر جنبده اي در يد قدرت اوست و پروردگار من بر صراط مستقيم و حكيم است.
وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ وَلا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ؛
اى قوم، از خداى خويش آمرزش بخواهيد و سپس به پيشگاه او توبه نماييد[دراين صورت]برشما باران رحمت فرو مى فرستد و قدرت شما را فزونى مىبخشد و گردِ گناه نگرديد.
عذاب قوم هود
هود به دعوت خود و قوم او به اعراض خود ادامه دادند، تا اين كه مخالفين هود در آسمان، ابر سياهي را ديدند كه آسمان نيلگون را تاريك ساخت. قوم چشمها را به ابر دوختند و براي ديدار آن شتافتند، زيرا مدتي بود كه باران نباريده بود و گفتند: اين ابري كه در آسمان است، به زودي براي ما باران ميآورد. سپس آماده بهره برداري از باران شدند و كشتزارهاي خود را مهياي آبياري نمودند. هود چون وضع قوم را چنين ديد، گفت: اين سياهي كه در آسمان مي نگريد، ابر رحمت نيست، بلكه باد عذاب است.
قوم ديدند كه حيوانات و اموال و ابزار آنان كه در بيابان بود، از زمين بلند و به مكانهاي دور دستي پرتاب مي شود. اين حادثه قوم را به وحشت انداخت و ترس و هراس آنان را فرا گرفت و با سرعت به خانهها پناه بردند و درها را به روي خود بستند. اين قوم عذاب زده فكر مي كردند كه بدين وسيله ميتوانند جان خود را حفظ كنند ولي اين عذاب، بلايي عمومي و همگاني بود.
وَأَمّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عاتِيَةٍ* سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَثَمانِيَةَ أَيّامٍ حُسُوماً فَتَرى القَوْمَ فِيها صَرْعى كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ * فَهَلْ تَرى لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ؛
بادي كه مي وزيد، رملهاي بيابان را با خود مي آورد و تاهفت شب و هشت روز به طور متوالي وزش اين باد ادامه داشت! و سرانجام قوم مانند تنه نخل خشكيده به خاك هلاكت افتادند، نسل آنان ناپديد و آثارشان به كلي متلاشي و از صفحه تاريخ بر چيده شد. اما در اين طوفان عذاب، ياران و پيروان هود به وي پناه بردند و اطراف وي گرد آمدند.
وَ لَمّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا هُوداً وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنّا وَنَجَّيْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِيظٍ؛
باد اطراف آنان ميچرخيد و رملها را پراكنده ميساخت، ولي آنان مطمئن و آسوده خاطر بودند، تا اين كه باد آرام شد و سرزمين آنان به وضع عادي بازگشت و هود و يارانش به حضرموت كوچ كردند و بقيه عمر را در اين سرزمين به سر بردند.
آشنایی با سورهها
نام سوره: اعراف شماره سوره : 7 محل نزول: مکه
تعداد آيه: 206 تعداد کلمه: 3825 تعدادحروف:13877
معني: جايي ميان بهشت و جهنّم
علت نامگذاري: آيه 45 سوره اعراف مي باشد، چون از اصحاب اعراف سخن رفته است. آنجا كه مردمي به سر خواهند برد كه حسنات و سيئات و اعمال نيك و بد آنها با هم برابر است.
نامهاي ديگر:المص
محتواي سوره: اشاره كوتاه و محكم به مسأله مبدأ و معاد.
• شرح داستان با اهميت آدم براي احياي شخصيت انسان.
• موضوع عرش.
• ميزان.
• عالم ذرّ.
• اعراف و محّلي كه اصحاب اعراف با اهل بهشت گفتگو دارند (آيات 45 تا 48).
• برشمردن پيمانهاي خدا با فرزندان آدم در مسير هدايت وصلاح.
• سرگذشت بسياري از اقوام و پيامبران پيشين مانند: نوح، لوط، موسي، هود، صالح، شعيب، بني اسرائيل و مبارزه موسي با فرعون براي نشان دادن شكست و ناكامي اقوامي كه از مسير توحيد و عدالت و پرهيزكاري منحرف شوند و هم براي نشان دادن پيروزي مؤمنان راستين.
• خطاب بني آدم در اين سوره 5 بار با لحن هشدار دهنده .
• داستان روي آوردن قوم موسي به سوي گوساله پرستي
(آيه 148 به بعد)
ترتيب سوره :
به ترتيب جمع آوري، هفتمين سوره و به ترتيب نزول، سي و هشتمين سوره قرآن است كه بعد از سوره«صاد» و قبل از سوره«جنّ» نازل شده است.
داستانهاي سوره :
آدم:11تا 24، نوح:59 تا 64، لوط و قومش: 80، هود65 تا72، صالح: 73 تا84، شعيب:85 تا 93، اصحاب سبت:163تا 164، قوم ثمود: 73، قوم عاد: 65، قوم فرعون:109 و موسي:103تا 168.
آيه اول سوره : المص
آيه پاياني سوره:
إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ
فضيلت سوره:
امام صادق فرمود:«هر كس سوره اعراف را در هر ماه بخواند، در روز قيامت از كساني خواهد بود كه نه ترسي بر آنهاست و نه غمي دارند و اگر در هر جمعه بخواند، در روز قيامت از كساني مي باشد كه بدون حساب به بهشت مي روند.»|
آموزش مفاهيم قرآن
در شماره گذشته، علاوه بر لغات، قواعد ساختن فعل ماضی را آموختید.
اما در این شماره با ساختن فعل مضارع آشنا میشوید.
ساختن فعل مضارع:
1. مضارع مفرد غائب: با افزودن «ی» به اول فعل ماضی مفرد غائب، فعل مضارع ساخته میشود. گاهی برای ساختن فعل مضارع، تغییراتی در فعل پیش میآید که به تدریج با این تغییرات آشنا میشوید.
نکته: گاهی قبل از فعل مضارع، کلمهی «لَم» میآید، در این حالت فعل مضارع غالباً به صورت فعل ماضی منفی معنا میشود. مانند:
جَعَلَ= قرارداد یَجعَلُ= قرار میدهد لم یَجعل= قرار نداده است.
2. مضارع جمع غائب: با افزودن «و» به آخر فعل مفرد، جمع آن ساخته میشود. معمولاً در آخر فعل مضارع جمع «ن» میآید. مانند: یقولونَ(میگویند)
دو نکته:
الف)گاهی به جای«ن» در آخر فعل، الف ناخوانا میآید، مانند:
یَقولونَ / اِن یَقولوا = اگر بگویند
یَخلقُون / لَن یَخلُقوا = هرگز نمی آفرینند
ب) اگر قبل از مضارع «کانَ» بیاید، به صورت ماضی استمراری معنا میشود. مانند:
یَعبُدُ = عبادت میکنند کانَ یَعبُدُ = عبادت میکرد
یَعملونَ = عمل میکنند
کانوا یعمَلونَ = عمل میکردند
3. مضارع مخاطب: با تبدیل «ی» به «ت» فعلهای غائب به مخاطب تبدیل میشود.
دو نکته:
الف) گاهی «ت» در اول فعل مضارع، نشانهی مخاطب نیست، بلکه نشانهی مؤنث است. این تفاوت را از معنای کلی جمله متوجه میشویم، مانند: ..... والفلک تَجری فی البحر ...... وکشتی را که در دریا حرکت می کند
ب) گاهی در اول فعل مضارع «لَ» و در آخر آن «نَّ» میآید و فعل را تأکید میکند. مانند:
یَقولُ = میگوید لَیَقولَنَّ = حتماً میگوید
یَقولونَ = میگویند لَیَقولُنَّ = حتماً میگویند
4. مضارع متکلم: با تبدیل «یَ» از اول فعل مضارع غائب به «اَ» مفرد متکلم و به «نَ» جمع متکلم ساخته میشود. مانند: اَعلَمُ = میدانم نَعلَمُ = میدانیم
5. مضارع مؤنث غائب: فعل مؤنث غائب مضارع، مانند مفرد مخاطب آن است، یعنی به اول فعل ماضی مفرد «ت» اضافه میشود. تشخیص این دو به کمک اجزاي دیگر جمله انجام میشود. مانند: تَحمِلُ = حمل میکنی، حمل میکند
كلمه معنا تعداد نمونه
مَعذِرَة عذرخواهی، پوزش 3 مؤمن،52
سَلیم پاک، سالم 2 شعراء،89
حَمید ستوده 17 لقمان،12
صِدق راستی 14(36) يونس 2
ذُنوب جمع ذَنب، گناهان 37 ذاريات 59
یَنفَعُ سود می دهد 21(42) مؤمن،52
اَتی بِ آورد 2(8) شعراء،89
یَدعو دعوت میکند، فرا میخواند 15 یونس،25
یَشکُر شکر می کند، سپاسگزاری می کند 3(18) لقمان،12
یَکسِب کسب میکند، به دست میآورد 3(40) نساء،111
اِثم گناه 35 نساء،111
یَغفِر میآمرزد 33(44) آل عمران، 129
یُعَذِّب عذاب میکند 26(38) احزاب،24
یَجزی پاداش یا کیفر میدهد 13(28) احزاب،24
یَتوب توبه میکند، باز میگردد 12(17) احزاب،24
یَحکُم حکم میکند، قضاوت میکند 22(88) نساء،141
لَن هرگز، نه 106 نساء،141
یَجعَل قرار میدهد 35(40) نساء،141
یَظُنُّ گمان میکند 2(30) مطففین،4
یَقوم می ایستد، بر میخیزد 6(27) مطففین،6
یَبسُطُ گسترده و فراخ میگرداند 11(22) روم،37
َیقدِر کم میکند، محدود میکند 12(26) روم،37
نَصر یاری 22(74) نصر،1
فَتح پیروزی،گشایش 12(18 نصر،1
عَلِیّ بلندمرتبه 11 حج،62
یَرزُق روزی میدهد 12 نور،37
هَدی هدایت کرد 28(53) اعراف،30
شَیاطین جمع شیطان، شیطانها 88 اعراف،30
اِجتَمَعَت جمع شد 1(44) اسراء،88
یَدخُلُونَ داخل میشوند 13(21) نحل،31
اَفواجاً جمع فَوج، گروه گروه 2(4) نصر،2
اَتی آمد 27(40) زُمر،25
یَشعُرونَ می فهمند،درک میکنند 21 زُمر،25
یَظلِمونَ ستم میکنند 13(37) یونس،24
اَحیا زنده کرد 11(16 نحل،65
یَسمَعونَ میشنوند، میخوانند 26 نحل،65
عَدن جائدان 11 نحل،31
یَشاءونَ میخواهند 5(18) نحل،31
یَزیدُ میافزاید 17(44) نور،37
حَقَّ سزاوار بود، محقَق شد 17(18) اعراف،30
یَحسَبونَ گمان میکنند، میپندارند 8(31) اعراف،30
اِنس انسان، بشر 18 اسراء،88
یَأتونَ بِ میآورند 20(112) اسراء،88
ظَهیر پشتیبان 6 اسراء،88
یَنظُرونَ نگاه میکنند، انتظار دارند 27(39) انعام،158
سَخَّرَ در اختیار قرار داد 18(22) حج،65
وَسَط میانه، معتدل 1(5) بقره،143
اَسفَل پایینترین، پایینتر 6 نساء،145
فاحِشَه، فَحشاء کار بسیار زشت 20 اعراف،28
بُطون جمع بَطن، شکمها 17 نحل،78
یَومَینِ دو روز 3 فصلت،9
یَفعَلونَ انجام میدهند 17(76) شعراء،74
یَأمُرُ امر میکند، فرمان میدهد 13(46) اعراف،28
دَرک جایگاه پَست 1 نساء،145
تَجِد مییابی 22(63) نساء،145
تَکفُرونَ (اِن تَکفُروا) کافر میشوید (اگر کافر شوید) 19(85) فصلت،9
تَری میبینی 75 حج،65
فُلک کَشتی 23 حج،65
تَقولونَ میگویید 21(71) اعراف،28
تَجعَلون قرار میدهید 4(26) فصلت،9
اَنداد همتایان، شریکان 6 فصلت،9
تَکونونَ (لِتَکونوا) میباشید (تا باشید) 16(31) بقره،143
تَدعونَ دعوت میکنید، می خوانید 26(65) شعراء،72
یَضُرّ ضرر و زیان میرساند 10(18) شعراء،73
اُفٍّ کلمه ای برای اظهار ناراحتی و تنفر 3 انبیاء،66
تَعبُدونَ عبادت می کنید، میپرستید 23(55) انبیاء،66
تَعقِلونَ تفکر و اندیشه میکنید 24(48) انبیاء،66
اُمَّهات جمع اُمّ، مادران 35 نحل،78
اَفئدَة جمع فُؤاد،دلها 16 نحل،78
تَشکُرونَ شکر می کنید، سپاسگزاری می کنید 5(58) نحل،78
عابِد عبادت کننده 12 کافرون،3
اَنعَمتَ نعمت دادی 5(17) قصص،17
بَصیرَة بینش، بینایی، ج: بَصائر 7 یوسف،108
سَفاهَه نادانی، بیخردی 2 اعراف،66
لِقاء دیدار 24 جاثیه،34
حُجَّه دلیل، برهان 7 انعام،83
اَعبُدُ عبادت میکنم، میپرستم 13(21) کافرون،2
نَهدی هدایت میکنیم 2(4) عنکبوت،69
اَساَلُ درخواست میکنم، میپرسم 12(71) هود،51
فَطَرَ آفرید 8(14) هود،51
نَرفَعُ بالا میبریم 2(5) انعام،83
نَشاءُ میخواهیم &