قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
گلستان آیه ها شماره 11
با سورهها (سوره مباركه هود)
داستان پيامبران
داوود نبي
حضرت داوود از بنياسرائيل و از فرزندان يهودا بود. داوود و برادرانش چهار نفر بودند. پدرشان هم كه مردي سالخورده بود، با ايشان زندگي ميكرد و او كه از همه كوچكتر بود، گوسفندان پدر را ميچرانيد و برادرانش در لشكر طالوت خدمت ميكردند. روزي پدر داوود او را صدا زد كه پسرم بيا اين طعام را كه درست كردهايم، براي برادرانت ببر، تا براي جنگ با دشمنان نيرويي بگيرند.
داوود طعام را برداشت و به طرف ميدان جنگ روانه شد و در ميدان جنگ، صفوف لشكر را ديد كه به هم نزديك بودند. داوود همينطور كه ميرفت، به سنگي برخورد كه آن سنگ داوود را صدا زد و گفت: اي داوود، مرا بردار و با من جالوت را به قتل برسان، كه خدا مرا براي كشتن وي خلق كرده است.
داوود آن سنگ را برداشت، در كولهاش كه سنگ فلاخنش را در آن گذاشته بود (تا گوسفندان را با آن براند) انداخت و به راه افتاد تا به داخل لشكر شد و شنيد كه همگي از خونخواري جالوت تعريف ميكردند و به شدت از او ميترسند.
داوود گفت: چرا اينقدر او را بزرگ شمرده و خود را در برابرش باختهايد؟ به خدا قسم به محضي كه با او رو به رو شوم، بدون هيچ ترسي به قتلش خواهم رساند و ابهت و عظمت او را از بين خواهم برد. مرا به نزد جالوت ببريد تا حرف خود را ثابت كنم. افرادي كه در اطراف حضرت داوود بودند، ماجرا را براي طالوت تعريف كردند. طالوت هم دستور داد تا داوود را نزد او بياورند.
وقتي داوود را آوردند، طالوت به لشكريانش گفت: زرهي بلند برايم بياوريد. وقتي آوردند، آن را به گردن داوود انداخت، زره تا زانوي داوود را پوشانيد. طالوت و ساير بنياسراييل از اين كه اولين زره به اندازهي اندام او شد، تعجب كردند. طالوت گفت: اميد است خدا جالوت را به دست او به قتل برساند.
وقتي صبح شد، مردم گرد طالوت جمع شدند. دو صف لشكر، روبهروي هم قرار گرفتند. داوود گفت: جالوت را به من نشان دهيد. همين كه او را ديد، آن سنگ را از كوله در آورد، در فلاخن گذاشت و به سوي جالوت رها كرد. سنگ مستقيم بين دو چشم جالوت خورد و تا مغز سرش فرو رفت. جالوت از اسب سرنگون شد. مردم فرياد زدند: داوود جالوت را كشت، داوود بايد پادشاه ما باشد. از آن به بعد ديگر كسي فرمان طالوت را گردن ننهاد و داوود را فرمانده خود كردند. از آن زمان، وي به عنوان پادشاه برگزيده شد.
داوود نبي با آن كه قدرت و نفوذ زيادي به عنوان يك پادشاه داشت، اما از طريق زنبيلبافي امرار معاش ميكرد. اول كسي كه زره ساخت، داوود(ع) بود و قبل از ايشان، ورقههاي آهني را بر خود ميبستند و از سنگيني آن نميتوانستند جنگ كنند. پس حقتعالي آهن را نرم كرد و در دست او مانند خمير قرار داده ايشان نيز با آن زره ميساخت كه با تمام سبكي، از انسانها محافظت كند. چنانچه خداوند در سوره انبياء آيه 80 مي فرمايند:
وَ عَلَّمناهُ صَنْعَهَ لَبُوسٍ لَكُمْ مِنْ بَاَسِكُمْ فَهَلْ اَنْتُمْ شاكِرونَ
«و ساختن زره را به خاطر شما به او تعليم داديم تا شما را در جنگهايتان حفظ كند. آيا شكر گزار (اين نعمتهاي خدا ) هستيد؟»
نقل شده حضرت صادق (ع) فرمودند: هركه كارها بر او دشوار شود، پس در روز سهشنبه آنها را طلب كند، كه خدا آهن را در آن روز براي داوود(ع) نرم كرد.
خداوند متعال نعمتهاي فراواني به داوود ارزاني داشت، از جمله اين كه او زبان مرغان را ميفهميد و همچنين وقتي شروع به ذكر الهي و تسبيح او ميكرد، كوهها و مرغان با او به صدا در ميآمدند و با او همراهي ميكردند.
وَ سخَّرنا مَعَ داوود الجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنّا فاعِلِينَ (1)
«و كوهها و پرندگان را با داوود مسخر ساختيم، كه (همراه) تسبيح(خدا) ميگفتند و ما اين كار را انجام داديم.»
با آن كه او از برادرانش كوچكتر بود، ولي به نبوت رسيد و از جمله پيامبراني بود كه به پادشاهي رسيد.
خداوند زبور را در شب هيجدهم ماه مبارك رمضان يكجا بر او نازل كرد كه در آن، توحيد و تمجيد الهي و دعا و مناجات بود. در زبور، اخبار حضرت رسول(ص) و ائمه(ع) و اخبار رجعت ائمه و مؤمنان در آن وجود داشت. همچنين اخبار ظاهر شدن حضرت صاحب امر(عج) در آن مذكور بود؛چنانچه حق تعالي مي فرمايند:
وَ لَقَد كَتَبْنا فِيالزَّبُورِ مِنْ بَعْدِالذِّكّرِ اَنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ (2)
«در زبور نوشتيم: بندگان شايستهام ، وارثِ (حكومت) ميشوند.»
حضرت داوود داراي صداي دلنشين بود. حُسن صوت آن حضرت در مرتبهاي بود كه چون در محراب عبادت خود، مشغول خواندن 1) انبياء، 79 2) انبياء ،105 زبور ميشد، مرغان هوا بر سر او هجوم ميآوردند و وحشيان صحرا كه صداي او را ميشنيدند، بيتابانه از پي آواز او به ميان مردم ميآمدند كه با دست آنها را ميتوانستند بگيرند.
داوود نبي اكثر اوقاتِ خود را صرف حكومت بين مردم ميكرد و احكام الهي را بين آنها جاري ميساخت. ترك اولايي كه از آن حضرت سر زده است، در رابطه با همين داوري است، در حالي كه در بسياري از اسرائيليات به حضرت موارد ناروايي را در رابطه با زني نسبت دادهاند كه با توجه به عصمت پيامبران سازگار نيست. اما داستان ترك اولي آن حضرت در سوره ص آيات 18 تا 26 اين طور نقل گرديد:
روزي حضرت داوود در محراب مشغول عبادت پروردگار الهي بودن كه خداوند دو مَلَك را به صورت انسان به سوي او فرستاد و چون آن دو بيمقدمه داخل محراب شدند، حضرت ترسيد. آن دو گفتند: نترس، ما دو شاكي هستيم كه يكي از ما بر ديگري ستم كرده است. اكنون ميان ما به حق داوري كن و ما را به راه راست هدايت كن. مدعي
دعوا گفت: اين برادر من است. او نود ونه ميش دارد و من يك ميش دارم. او ميگويد آن يك ميش را به من بده و در اين حرف خود اصرار ميكند و در سخن، بر من غلبه كرده است.
داوود رو به شاكي كرد و گفت: مسلماً او با درخواست يك ميش ِ تو براي افزودن به ميشهايش به تو ظلم كرده، اما اين تازگي ندارد و بسياري از دوستان و افرادي كه با هم سر و كار دارند، نسبت به يكديگر ستم ميكنند، مگر مؤمنين واقعي كه عدهي آنها كم است. تنها اين گروهند كه در دوستي و معاشرت رعايت حقوق يكديگر را ميكنند.
طرفين دعوا با حكم داوود قانع شدند و مجلس را ترك كردند، اما داوود در فكر فرو رفت. با اين كه ميدانست قضاوت عادلانهاي كرده، (چون طرف ديگر هيچ شكايتي نكرد)، اما آداب ظاهري قضاوت را به جا نياورد و بدون شنيدن گفتار طرف ديگر، قضاوت كرد. سخت پشيمان شد و يقين كرد ما او را با اين جريان آزمودهايم، لذا در مقام استغفار برآمد و به سجده افتاد و توبه كرد. در واقع داوود در طرز قضاوت به خطا رفت و نه در صدور حكم و اين حاكي از مهارت وسيع ايشان در امر داوري است، اما نحوهي ورود غيرعادي آنها چنان او را شتابزده كرد كه حكم عادلانهي خود را يكجا صادر ميكند. پس اين جريان امتحاني بود تا داوود در قضاوت تعجيل نكند و بر اساس تحقيقِ كامل، حكم كند.
پروردگار ترك اولاي او را بخشيد و به او مقام والايي در درگاه خود عنايت كرد و در آيه 26 ميفرمايند:
«اي داوود ! ما تو را در روي زمين خليفه قرار داديم. پس در ميان مردم به حق داوري كن و از هوا پيروي نكن كه تو را از راه خدا گمراه ميكند. بيگمان كساني كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب سنگيني دارند، زيرا روز حساب را فراموش كردند.»
سرانجام حضرت داوود(ع) در روز شنبه به مرگ فجاه از دنيا رفت.
وحيهاي حقتعالي به داوود (ع)
به درستي كه بندهاي از بندگان من، حسنهاي به سوي من ميآورد و بهشت خود را بر او مباح ميگردانم.
داوود(ع) گفت: پروردگارا! آن حسنه كدام است؟
فرمود: آن است كه بندهي مؤمن، مرا شاد گرداند، اگر چه دانهي خرما باشد.
پس داوود(ع) گفت: سزاوار است كسي را كه تو را بشناسد، آن كه اميد خود را از تو قطع نكند.
به درستي كه بندگان من با يكديگر دوستي ميكنند به زبانها و دشمني ميكنند به دلها و ظاهر ميگردانند عمل نيكو را براي دنيا و پنهان ميكنند در دلهاي خود فريب و دغل را.
بندهاي كه من او را به امري مأمور گردانم و او اطاعت من بكند، البته بر من لازم است كه او را ياري كنم و اگر از من طلبِ نگهداري بكند، او را نگاه دارم. اگر از من بطلبد كفايت از شرّ دشمن خود را، او را كفايت كنم. اگر بر من توكل كند، او را حفظ كنم. اگر جميع خلق با او در مقام كيد و مكر باشند، ردّ كيد همه از او بكنم.
مرا ياد كن در ايام شادي و نعمت تا مستجاب گردانم دعاي تو را در ايام بلا و شدت.
اي داوود! مرا دوستدار و محبوب گردان مرا به سوي خلق من.
داوود(ع) گفت: پروردگارا! من تو را دوست ميدارم، چگونه تو را دوست گردانم نزد خلق تو؟
فرمود: ياد كن نعمتهاي مرا نزد ايشان تا مرا دوست دارند.
اي داوود! بشارت ده گناهكاران را كه من توبه را قبول ميكنم و از گناهان به رحمت خود عفو ميكنم و بترسان صدّيقان را كه عجب ننمايند به كردههاي خود، هر بندهاي كه من در مقام حساب دارم، البته هلاك شود.
آشنایی با سوره ها
نام سوره: هود شماره سوره : 11 محل نزول: مکه
تعداد آيه : 123 تعداد کلمه : 1715 تعداد حروف: 7513
معني: نام يكي از پيامبران
علت نامگذاري:
در آيه 50 سوره هود، در مورد رسالت و مأموريت او در رابطه با قومش سخن گفته است. داستان زندگي هود در 11 آيه از آيه 50 تا 60 به طور زيبا و مشروح بيان شده و نام وي 3 بار در اين آيات ذكر شده است.
محتواي سوره :
دلداري و تسلي و دستور استقامت به پيامبر(ص) و مؤمنان.
سرگذشت پيامبران پيشين مخصوصاً نوح(ع) و پيروزي آنها بر دشمنان (آيه 25 تا 45).
سرگذشت صالح و لوط و شعيب و موسي(ع) و مبارزات آنها بر ضد شرك و كفر و انحراف.
سرگذشت هور(ع)، پيامبر قوم عاد (آيات 50 تا 60 ).
ذكر اين ماجراها مايه آرامش براي پيامبر در برابر مشكلات و درس عبرت بود.
قسمتي از اصول معارف اسلام به ويژه مبارزه با شرك و بتپرستي.
توجه به معاد و جهان پس از مرگ.
صدق دعوت پيامبر.
تهديدهاي شديد نسبت به دشمنان.
ترتيب سوره :
به ترتيبِ جمع آوري، يازدهمين سوره است كه بعد از سوره «يونس» و قبل از سوره «يوسف » قرار دارد و به ترتيب نزول، پنجاه و يكمين سوره است كه بعد از سوره «يوسف» عيناً مطابق ترتيب جمع آوري شده است.
داستان هاي سوره :
نوح: 25 تا 49، هود50 تا60، صالح 61 تا 68، ابراهيم 69 تا 76، لوط 70 تا 83، شعيب 84 تا 95، موسي 96 تا 101، قوم صالح89.
آيه اول سوره :
الَر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ.
آيه پاياني سوره :
وَلِلّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ مَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ.
فضيلت سوره :
پيامبر اسلام(ع) فرمودند: « كسي كه اين سوره را بخواند، پاداش و ثوابي به تعداد كساني كه به هود(ع) و ساير پيامبران ايمان آوردند و كساني كه آنها را انكار نمودند، خواهند داشت و روز قيامت در مقام شهيدان قرار ميگيرند و حساب آساني خواهند داشت.»
آموزش مفاهيم قرآن
جمله در زبان عربي گاهي با اسم شروع ميشود و گاهي با فعل.
در جملههايي كه با فعل شروع ميشوند، اگر فعل معلوم باشد، نياز به فاعل دارد و اگر فعل مجهول باشد، نياز به نائب فاعل دارد.
در اين شماره، نكاتي از فاعل و نائب فاعل را براي شما مطرح ميدهيم:
1- نشانهي فاعل و نائب فاعل، ضمه (-ُ) يا (واو) است.
مثال فاعل: قالَ احمدٌ (-ُ) صدقَ المرسلون (واو)
مثال نائب فاعل:كُتِبَ عَليكُمُ الصِّيامُ (-ُ )
يُعرَفُ المُجرِمونَ (واو)
2- گاهي ممكن است فاعل يا نائب فاعل به صورت جمله باشد، در اين صورت، جمله نشانهي خاصي نميگيرد. مانند: قالَ الذي عِندَه عِلمٌ مِنَ الكتاب
( فاعل: الذي عنده علم الكتاب)
وَ سيقَ الذينَ اتَّقوا رَبَّهُم ( نائب فاعل: الذين اتقوا ربهم)
3- فاعل و نائب فاعل گاهي به صورت اسم ظاهر و گاهي به صورت ضمير است.
مثال فاعل: صدقَ المرسلون (اسم ظاهر)
قالُوا الحَقَّ(ضمير)
مثال نائب فاعل:كُتِبَ عَليكُمُ الصِّيامُ (اسم ظاهر)
يومَ وُلِدتُ (ضمير)
4- اگر فاعل، اسم ظاهر باشد، فعل هميشه مفرد ميآيد. مانند: اَفْلَحَالمؤمنون (فاعل اسم ظاهر و جمع است، اما فعل به صورت مفرد آمده است.)
5- گاهي ممكن است بين فعل و فاعل فاصله ايجاد شود. مانند: قد جاءَكُم رُسُلٌ(كُم بين فعل و فاعل فاصله ايجاد كرده است.)
6- اگر فاعل يا نائب فاعل به صورت ضمير باشند، ضمير گاهي به صورت آشكار و گاهي به صورت مستتر و پنهان است. مثال فاعل: قالوا الحقَ(فاعل ضمير« واو» است كه به صورت آشكار آمده است.)
وَ عَلَّمَ ءادمَ الاسماء كُلَّها : (فاعل فعل«عَلَّمَ» ضمير پنهان «هو» مي باشد.)
مثال نائب فاعل: وَاليهَ تُرجَعونَ (نائب فاعل ضمير«واو» است كه به صورت آشكار آمده است.)
يومَ اَبعَثُ (نائب فاعل «اُبعثُ» ضمير پنهان «اَنا» ميباشد.)
ضمير آشكار در فعلهاي تثنيه «الف»، در فعلهاي جمع مذكر، «واو» و در فعل هاي جمع مؤنث «نون» است.
كلمه معنا تعداد نمونه
لَغو بيهوده 9 مؤمنون،3
عَبَثاً بيهوده 1(2) مؤمنون،115
مَلِك فرمانروا، ج:مُلوك 15 مؤمنون،116
والِدَينِ، والِدانِ پدر و مادر 27 ابراهيم،41
فَوز رستگاري 19(25) مائده،119
كُنتُم تُكَذِّبونَ تكذيب مي كرديد 7(43) سباء،43
روحُ القُدُسِ جبرئيل (فرشته بزرگ خداوند و مأمور وحي) 4(21) نحل،102
شافِعينَ شفاعت كنندگان 2(30) شعراء،100
شَراب نوشيدني 11 (39) انعام،70
صَديق دوست 2
اَعمي نابينا، كوردل،ج:عُمي،عُميان 21 (33) رعد،19
نِساء زنان 57 نساء،1
مَولي سرپرست، دوست 21 محمد،11
نَصيب بهره، سهم 21 بقره،202
يُؤَخِّرُ به تاخير مي اندازد،مهلت مي دهد 8(26) ابراهيم،42
تَشخَصُ خيره مي شود 1(2) ابراهيم،42
بَلاغ پيام رسا و كافي، رساندن 15 (77) ابراهيم،52
يُنذَروا (تا) هشدار داده شوند 2(45) ابراهيم،52
رَضِيَ راضي و خشنود شد 6(73) مائده،119
اَجَلٌ مُسَمًّي مدت معين 21 انعام،2
ضَرّ زيان 10 (32)
ضُرّ درد و رنج 19 اسراء، 67
حَميم (نوشيدني) داغ و سوزان (دوست) صميمي20 انعام،70
يُؤتي مي دهد، ميبخشيد 22 (45) بقره، 248
ءاتوا بدهيد، ببخشيد 20
يَستَوي مساوي است 12 (19) نساء،95
يَستَغفِرونَ آمرزش مي خواهند 5 (28) شوري،5
حَفيظ مراقب، نگهبان 13 شوري،6
حَول اطراف، سال 17 شوري،7
مَوتي جمع مَيِّت، مردگان 17 شوري،9
اَنشَاَ پديد آورد، آفريد 8(25) يس،79
اَعرِض روي بگردان 11 (40) نجم،29
قُربي خويشان، نزديكان 16 نساء،36
يَتامي جمع يتيم، يتيمان 23 نساء،36
مَساكين جمع مسكين، فقيران، تهيدستان 23 نساء،36
طَعام غذا 24 (48) انسان،8
ابنِ السَّبيلِ در راه مانده، درمانده 8 بقره،177
تَكادُ نزديك است 3(24) شوري،5
يَتَفَطَّرنَ بشكافند 2 شوري،5
عَرَبِيّ فصيح و روشن 11 (21) شوري،7
اُمَّ القُري مكه معظمه 2 شوري،7
اُنيبُ توبه مي كنم، باز ميگردم 2(18) شوري،10
مَرَّه دفعه ، بار 20 يس،79
تَوَلّي روي گرداند، پشت كرد،دوست و سرپرست گرفت 21 (76) نجم،29
قُرون جمع قَرن، مردم يك دوره 23
شَجَر، شَجَرَه درخت 26 نساء،65
نَخيل جمع نَخل، درختان خرما 20 بقره،266
ماذا چه 27
اَشرَقَت روشن شد 1(17) زمر،69
وُضِعَ قرار داده شد، نهاده شد 3(26) زمر،69
جي ءَ بِ آورده شد 2(15) زمر،69
قُضِيَ قضاوت شد، داوري شد 12 (26) زمر،69
وُفِّيَت كاملاً داده شد 2 زمر،70
سيقَ رانده شد 2(8) زمر،71
فُتِحَت باز شد 4(12) زمر،71
اَبواب جمع باب، درها 27 زمر،71
بَلي بله ،آري 22 زمر،71
مُتَكَبِّر تكبّر كننده 7(29) زمر،72
تُكتَبُ نوشته مي شوند 11 (58)
يُنصَرونَ ياري مي شوند 11 (14) بقره،48
نُفِخَ دميده شد 7 (20) زمر،68
صور شيپور 10 زمر،68
صَعِقَ بي هوش شد، قالب تهي كرد (از شدت صداي صاعقه)1 (11) زمر،68
زُمَراً گروه گروه 2 زمر،73
خَزَنَه جمع خازِن، نگهبانان 5 (13) زمر،73
مَثوي جايگاه 13 زمر،72
طِبتُم مورد پسند(خدا) شديد، خوش آمديد1(4) زمر،73
خَلف پشت سر، بس 22 (76) اعراف،169
شَهر ماه(سي روز)، ج:شُهور،اَشهُر 19 قدر،3
تُحشَرونَ محشور مي شويد،گردآورده مي شويد 9 (43) بقره،203
اُنثي مؤنث، زن،دختر،ج:اُناث 30 بقره،185
كُلَّما هرگاه، هربار 17 بقره،20
اُلقِيَ انداخته شد 7 (71) اعراف،120
دانستنيهاي قرآني
فهم قرآن
شخصى به حضور امام صادق(عليه السلام) آمد و گفت: در قرآن دو آيه است كه من بر طبق دستور آن دو آيه عمل ميكنم، ولى نتيجه نميگيرم!
امام(ع) فرمود: آن دو آيه كدام است؟ عرض كرد: اوّل:«اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُمْ.» «دعا كنيد مرا تا اجابت كنم شما را.» دوّم: «وَ ما اَنْفَقْتُمْ مِنْ شىء فَهُو يُخْلِفُهُ وَ هُو خَيْرُ الرّازِقينَ.» «هر چيزى را در راه خدا انفاق كنيد، خداى جاى آن را پر ميكند و او بهترين روزىدهندگان است.» من دعا ميكنم و مستجاب نميشود، و انفاق ميكنم، ولى عوضش را نميبينم!
امام (ع) در مورد آيه اوّل فرمود: آيا فكر ميكنى كه خداوند از وعده خود تخلف كند؟ عرض كرد: نه. فرمود: پس علّت استجابت نيافتن دعا چيست؟ عرض كرد: نميدانم! حضرت فرمود: ولى من به تو خبر ميدهم. كسى كه خدا را در آنچه امر به دعا كرده، اطاعت كند و جوانب دعا را رعايت نمايد، دعايش اجابت خواهد شد. او عرض كرد: جوانب و شرايط دعا چيست؟ امام(ع) فرمود: نخست حمد خدا ميكنى و نعمت او را يادآور ميشوى. سپس شكر ميكنى و بعد بر پيامبر(ص) درود ميفرستى، سپس گناهانت را به خاطر ميآورى و اقرار ميكنى و از آنها به خدا پناه ميبرى و توجه مينمايى. (امّا آيه دوّم) آيا فكر ميكنى خداوند خُلف وعده ميكند؟ عرض كرد: نه. امام(ع) فرمود: پس چرا جاى انفاق پر نميشود؟ عرض كرد: نميدانم. امام(ع) فرمود: اگر كسى از شما مال حلالى به دست آورد و در راه حلال انفاق كند، هيچ دِرهمي را انفاق نميكند، مگر اين كه خدا عوضش را به او خواهد داد.
دوستي در راه خدا
رسول خدا (ص) ميفرمايند: مردي به سمت ديدار برادر (دوست) خود در روستايي حركت نمود. خداوند، فرشتهاي بر سر راه او قرار داد. چون آن مرد جلو آمد، فرشته از او پرسيد: «به كجا ميروي؟»
پاسخ داد: به ديدار برادرم در اين روستا ميروم.
فرشته پرسيد: « آيا نعمتي نزد او داري كه براي رسيدن به آن، نزدش ميروي؟» مرد جواب داد: نه، جز اين كه او را در راه خداوند دوست دارم. فرشته گفت: « من نيز پيامآور خدا به سويت هستم كه خداوند، تو را دوست دارد، همانگونه كه تو در راهش دوستي ميورزي.» (1)
مردي به نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: دوست دارم از دوستان خدا و پيامبرش باشم.
حضرت فرمود: آنچه را خدا و پيامبرش دوست ميدارند، دوست بدار و آنچه را خدا و پيامبرش دشمن ميدارند، دشمن بدار. (2)
در گوشي صحبت نكردن
از آنجايي كه صحبت كردن پنهاني دو نفر در حضور ديگران موجب برانگيخته شدن حس كنجكاوي و يا ناراحتي آنها ميشود، پس، خداوند اين كار را ناپسند و شيطاني دانسته است.
1) صحيح مسلم
2) كنز العمال
روشن است، كسي كه ميخواهد گفتههايش براي ديگران فاش نشود، بايد در جايي آنها را بيان كند كه كس ديگري حضور نداشته باشد، تا از ايجاد گمان بد در او جلوگيري كند:
«هميشه نجوا و راز گفتن از شيطان است كه ميخواهد مؤمنان را دلتنگ و پريشان خاطر كند، در صورتي كه هيچ زياني به آنها نميرساند، جز آن كه به امر خدا باشد و مؤمنان بايد هميشه بر خدا توكل كنند» (1)
1) مجادله، آيه 10
با قرآن در همه حال
ميهماني رفتن و ميهماني دادن
اكرام نمودن ميهمان، رسمي است كه از دير باز وجود داشته و به يقين، اسلام هم آن را سفارش نموده است. چنان كه خداوند در سورهي ذاريات ميفرمايد: «اي رسول ما، آيا حكايت ميهمانان گرامي ابراهيم و فرشتگان بر تو رسيده است؟ هنگامي كه آنها بر او وارد شدند و سلام گفتند و او جواب سلام گفت و فرمود: شما مردمي ناشناسيد! نزد اهل بيت خود رفت و كباب گوساله چاقي را باز آورد. غذا را نزد آنها گذارد، گفت: شما غذا تناول نميكنيد؟!» (1)
اين آيات به خوبي بيانگر اين نكته است كه هرگاه ميهماني به نزد ما ميآيد، بايد با گشادهرويي و اختصاص بهترين چيزي كه در اختيار داريم، از او به بهترين شكل استقبال و پذيرايي كنيم.
اما زماني كه خودمان ميهمان ميشويم، مسائل اخلاقي را رعايت كنيم. قرآن در مورد وارد شدن به منزل پيامبر(ص) و صحبت كردن با همسران وي، دستوري را صادر و آن را به عنوان يك الگوي هميشگي در روابط اجتماعي مطرح كرده است:
«اي كساني كه ايمان آوردهايد، به خانههاي پيامبر(ص) وارد نشويد، مگر آن كه اجازه دهد ...» (2)
همچنين، ميفرمايد: « ...هنگامي كه دعوت شديد ، داخل شويد (نه بدون دعوت) و وقتي كه غذا را تناول كرديد، متفرق
1) ذاريات، 24 تا 27
2) احزاب، آيه 53
شويد و مشغول سخن پردازي نشويد؛ (زيرا اين موضوع) موجب اذيت و آزار رسول(ص) مي شود... » (1)
بنابراين، شايسته نيست كسي بدون دعوت ، خود را ميهمانِ ديگري سازد و ميهمان نبايد با سخن پردازي و ماندن بيش از اندازه، وقت صاحبخانه را بگيرد.
گلواژههاي قرآني
عين و بصر
بين «بصر» و كلمه «عين» تفاوت وجود دارد، همانطور كه در فارسي هم دو كلمه «ديده» و «چشم» با هم متفاوت هستند. «عين» كه فارسي آن «چشم» است، نام عضو مخصوص و معهود است با قطع نظر از كار آن، ولي كلمه «بصر» كه فارسي آن، «ديده» است، از آن جهت به چشم اطلاق ميشود كه كار مخصوص ديدن از آن سر ميزند. بنابراين، اين دو كلمه اگر چه اسم يك عضو ميباشند، ولي موردِ استعمال آنها تفاوت دارد. وقتي كه يك شاعر ميخواهد تناسب و زيبايي چشم معشوق را توصيف كند و نظر به عمل ديدن ندارد، لفظ چشم را به كار ميبرد. در اين مورد، كاربرد لفظ «ديده» صحيح نيست، زيرا در اينجا توجه به خود چشم است، به درشتي و ريزي و مشكي يا ميشي يا خماري بودن آن. ولي وقتي توجه به كار چشم، يعني عمل ديدن باشد، كلمه ديده را به كار ميبرند. شاعر ميگويد: ديده را فايده آن است كه دلبر بيند.
خداوند در سوره نور آيه 30 ميفرمايد: «قل للمومنين يغضوا من ابصارهم ... » چون توجه به كار چِشم يعني عمل ديدن است، كلمه ابصار به كار رفته است نه كلمه عيون.
1) احزاب، آيه 54
غمض و غمض
كلمه ديگري كه در اين آيه به كار رفته، كلمه «يغضوا» است كه از ماده «غض» است. «غض» و«غمض» دو لغت است كه هر دو در مورد چشم به كار ميرود و برخي آن دو را با هم اشتباه ميكنند. بايد معناي اين دو كلمه را نيز مشخص كنيم: غمض به معناي بر هم گذاردن پلكهاست.
ميگويند «غمض عين» كن، كنايه است از اين كه صرف نظر كن. چنانچه ملاحظه ميكنيد، اين لغت با كلمه «عين» همراه ميشود نه با كلمه «بصر»، ولي در مورد كلمه غض ميگويند «غض بصر» يا «غض نظر» يا «غض طرف».
غض به معناي كاهش دادن است و غض بصر يعني كاهش دادن نگاه. در قرآن كريم سوره لقمان آيه 19 از زبان لقمان به فرزندش ميگويد: «واغضض من صوتك» يعني صداي خودت را كاهش بده، ملايم كن، فرياد نكن.
در آيه 3 از سوره حجرات ميفرمايد: «ان الذين يغضون اصواتهم عند رسولالله اولئك الذين امتحن الله قلوبهم للتقوي» يعني آنان كه صداي خود را (هنگام سخن گفتن) در حضور رسول خدا ملايم ميكنند، يعني فرياد بر نميآورند، كساني هستند كه خداوند دلهايشان را براي تقوا آزمايش كرده است.
غض بصر به معني كاهش دادن نگاه .
گاهي، نگاه انسان به يك شخص، براي برانداز كردن و دقت كردن به خود آن شخص است، مانند اين كه بخواهد وضع لباس و كيفيت آرايش او را مورد قرار دهد، ولي گاهي نگاه كردن به شخصي كه با او رو به رو است براي اين است كه با او حرف ميزند و چون لازمه مكالمه، نگاه كردن است به نگاه مي كند. اين نوع نگاه كردن به عنوان مقدمه و وسيلهي مخاطبه است. پس معني جمله اين است: به مومنين بگو به زنان خيره نشوند و چشم چراني نكنند.
مسابقه و تحقيق
دوستان و همراهان ارجمند؛ موضوع تحقيق در نظر گرفته شده برای این شماره «كتابت وحي و كاتبان قرآن» مي باشد. براي آشنايي شما، مطلبي با اين موضوع در ادامه خواهد آمد.
شما ميتوانيد با مراجعه به منابعي كه در دسترس داريد، خصوصاً تفاسير قرآن كريم، به تحقيق و پژوهش در اين باره پرداخته و مقالات خود را براي ما ارسال نماييد.
نگران ضعف يا قوت نوشتههاي خود نباشيد، زيرا هدف آن است كه درباره اين موضوع مطالعه نماييد. نتيجه مطالعات خود را به هر اندازه كه بود، ارسال كنيد.
به افرادي كه نوشته هاي خود را براي ما ارسال نمايند، هديهاي به رسم يادبود تقديم خواهد شد و به 3 نفر برتر نيز جوایزی اهدا ميگردد.
به همراه نوشتهها، مشخصات دقيق خود شامل : نام و نامخانوادگي، سال تولد، ميزان تحصيلات، آدرس دقيق پستي به همراه كدپستي و تلفن تماس را ارسال نماييد.
در نوشتن مطالب دقت نماييد حتماً منابع استفاده شده را دقيقاً همراه با ذكر نام كتاب، مؤلف، ناشر و صفحه مربوطه قيد كنيد. هر تعداد از دوستان، بستگان و نزديكان شما كه علاقهمند باشند، مي توانند در اين مسابقه شركت كنند و نوشتههاي خود را همراه با مشخصات خود براي ما ارسال نمايند.
همراه این جزوه برگ دیگری قرار دارد که مهلت ارسال مقالات توسط شما در آن قید شده است.
مقاله
کاتبان وحی
پیامبر اسلام به ظاهر خواندن و نوشتن نمیدانست و در میان قوم خود به داشتن سواد معروف نبود.، زیرا هرگز ندیده بودند چیزی بخواند یا بنویسد، بنابراین او را «امی» میخواندند. قرآن هم او را با همین وصف یاد کرده است: «الذین یتبعونالرسول النبی الامی... ، .. .فامنوا بالله و رسوله النبی الامی... .» امی منسوب به ام(مادر) است و کسی را گویند که همچون روزی که از مادر زاده شده است، فاقد سواد باشد. معنای دیگری نیز گفتهاند: منسوب به ام القری(شهر مکه)،یعنی کسی که در مکه زاده شده است. در قرآن در موارد دیگر نیز مشتقات این واژه آمده است: «هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم... » شاید مقصود، منسوبین به شهر مکه باشد، ولیاحتمال نخست، مشهورتر است و با آیههای دیگر قرآن بیشتر سازش دارد: «و منهمامیون لا یعلمون الکتاب الا امانی... .» در این آیه، جملهي «لا یعلمون الکتاب» ظاهراً تفسیر «امیون» است و نیز از مقابله آنان(عرب) با اهل کتاب که اهل سواد بودند، به دست میآید(به جهت تناسب در عطف)که مقصود، فاقد کتابت و سواد است و حدیث منقول از پیامبر اکرم (ص)که فرمودند: «انا امه امیه لا نکتب و لا نحسب» : ما مردمی هستیم فاقد سواد کتابت و نگارش حساب، معنای نداشتن سواد را تأیید میکند.
آنچه با معجزه بودن قرآن تناسب دارد، صرفاً نخواندن و ننوشتن است، نهنتوانستن خواندن و نوشتن. «و ما کنت تتلو من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک اذن لارتاب المبطلون»: تو هیچ کتابی را پیش از این نمیخواندی و با دست خود چیزی نمینوشتی، وگرنه باطل اندیشان قطعاً به شک میافتادند. مبادا کسانی که در صدد تکذیب و ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند. این آیه دلیل است بر این که پیامبر چیزی نمیخواند و نمینوشت، ولی دلالت ندارد بر اين که نمیتوانست بنویسد و بخواند و همین اندازه برای ساکت کردن معارضین کافی است، زیرا پیامبر را هرگز باسواد نمیپنداشتند، بنابراین راه اعتراض را بر خود بسته میدیدند.
شیخ ابوجعفر طوسی در تفسیر آیه میگوید:«مفسرین گفتهاند نوشتننمیدانست، ولی آیه چنین دلالتی ندارد.صرفاً گویای این جهت است که نمی