قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
آشنایی با سوره ها
نام سوره: اسراء شماره سوره : 17 محل نزول : مکه
تعداد آیه: 111 تعداد کلمه: 1522 تعداد حروف: 6460
معنی: حرکت و سیر شبانه
علت نامگذاری: آیه اول که اشاره به حرکت و سیر شبانه پیامبر(ص) از مسجدالحرام به مسجد الاقصی و ما بعد آن است که مقدمه معراج پیامبر(ص) به آسمانها بود. برای اکرام پیامبر(ص) و نشان دادن اسرار خلقت و توحید و قدرت خداوند. نام های دیگر: بنی اسرائیل- سبحان
محتواي سوره:
• با تسبیح خداوند آغاز و با حمد و تکبیر او پایان می یابد.
• دلایل نبوت،قرآن،معراج،خداشناسی.
• معاد و مساله کیفر و پاداش و نامه اعمال و نتایج آن.
• سرگذشت پرماجرای بنی اسرائیل و ضعف و قوت و پیروزی و شکست آنان، مایه عبرت برای مسلمانان.
• مساله حساب و کتاب در زندگی این جهان به عنوان نمونه ای برای جهان دیگر.
• حق شناسی در همه سطوح، از جمله خویشاوندان، به ویژه پدر ومادر.
• تحریم اسراف و تبذیر و بخل، فرزند کشی، زنا، خوردن مال یتیمان، کم فروشی، تکبر و خونریزی.
• مبارزه با هر گونه لجاجت در برابر حق و آثار زیانبار گناه
• شخصیت انسان و برتری او بر سایر مخلوقات
• تاثیر قرآن برای درمان بیماری های اخلاقی و اجتماعی.
• اعجاز قرآن و ناتوانی در مقابله با آن.
• وسوسه های شیطان و هشدار مومنان به راه های نفوذ شیطان.
• نکات اخلاقی(اخلاق خانواده و اجتماع).
• فرازهایی از تاریخ پیامبران به عنوان درس های عبرتی برای همه انسانها.
ترتیب سوره: به ترتيب جمع آوري، هفدهمین سوره است و به ترتيب نزول، چهل و نهمین سوره است كه بعد از سوره «قصص» و قبل از سوره «یونس» نازل شده است.
داستانهای سوره: معراج پیامبر(ص)1، موسی:101 تا 104.
فضیلت سوره: امام صادق(ع) می فرماید:«کسی که سوره اسراء را بخواند و به هنگامی که به توصیه های خداوند در ارتباط با پدر و مادر در این سوره می رسد، عواطف او تحریک گردد و احساس محبت بیشتر نسبت به پدر ومادر کند.»
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد* الله الصمد* لم یلد و لم یولد* و لم یکن له کفوا احد
به نام خداوند بخشنده مهربان 1. بگو« او خدایی، یکتا و یگانه است 2. خداوندی است که همه ی نیازمندان قصر او می کنند. 3. نه کس را زاده، نه زاییده از کس، 4. و برای او هیچ شبیه و مانندی نبوده است.
شان نزول
امام صادق(ع) روایت شده است: عده ای یهودی از رسول اکرم(ص) تقاضا کردند: خداوند را برای آها توصیف کند.
پیامبر اکرم(ص) سه روز سکوت کرد و پاسخی نگفت، تا اینکه سوره اخلاص نازل شد. پیامبر با آیه های زیبا این سوره، پاسخ آن ها را بیان کرد.
منبع: سیری در شان نزول آیات- احمد رنجبر حیدری باغی
مثل های قرآنی
پنبه کردن بافته
ولا تکونوا کالتی نقضت عزلها من بعد قوه انکاثا........: همانند آن زن(سبک مغز) نباشید که پشم های تابیده خود را پس از استحکام، باز می کرد....(سوره نحل، آیه92)
می گویند در قریش، زنی به نام ربطه بوده که هر روز از صبح تا هنگام ظهر به رشتن و تابیدن پشم می پرداخت، و سپس تا هنگام شب به باز کردن رشته خویش مشغول می گشت. به همین جهت او به «بانوی ابله مکه» معروف گردید.
علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود از حضرت باقر(ص) نقل می کند که: این زن، دختر کعب بن سعد است و کار هر روزش بافتن و سپس باز کردن بافته اش بود. او به زن احمق مکه معروف بود.
اگر چه این مثل در مورد هرکار احمقانه و نا معقولی قابل استفده است، ولی در موارد شکستن عهد و پیمان، ازکاربرد روشن تر و بیشتری برخوردار است. زیزا شکستن عهد و پیمان مانند باز کردن همان تافته است که کاری بسیار ابلهانه است. هدف از بافتن و رشتن چیزی، جز استحکام دادن به آن نیست، در حالی که باز کردن آن، چیزی جز نقض غرض و تمسخر خویش نیست.
مباش از جمله زنهار خواران که یزدان هست با زنهار دادان
فخرالدین اسعدگرگانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
هر چند مثل مثل آیه ناظر به پیمان شکنی است، لکن بیان قرآم عام و فراگیر است و شمامل همه اموری است که در آن تباهی وقت، عمر،مال،دستاوردهای علمی،فرهنگی،سیاسی و....می باشد: زیرا اگر چیزی محصول تلاش طاقت فرسای فرد و جمعی باشد که به خون جگر حاصل آمده است ولا بی توجهی،غفلت،بی پروایی یا هوسرانی فرد یا گروهی از بین برود. آیا جز این است که رشته خویش را پنبه کرده اند و تلاش و دستمایه فراهم آمده از رنج های و زحمت های سالیان سال را تباه ساخته اند و امروز و فردا جز حسرت و آه چیزی در بساط ندارند؟ آیا اینان زیانکارتر از آن دختر ابله نیستند که او فقط رشته نیمروز خویش تباه می کرد و اینان رشته ماه ها و سال ها و قرن ها؟ آیا در حق اینان این مثل عربی صادق نیست که«اخسر من الناقضه غزلها: زیانکارتر از دختر ابله مکه.»
پنجره ای به نور
غرق در تفکراتم بودم که استاد از من سوال کرد: به چه فکر می کنی؟چرا حواست به درس نیست؟ از جایم بلند شدم و در جواب استاد گفتم: مدتی است سوالاتی ذهنم را به خود مشغول کرده است ولی با این کار که از چند نفر پرسیدم، پاسخ قانع کننده ای نیافتم. با خودم فکر کردم شاید شما بتوانید جواب سوالاتم را بدهید.
استاد گفت: خوب سوالاتت را مطرح کن شاید بتوانم پاسخ بدهم. گفتم: آیا در خارج از وجود ما، جهانی وجود دارد یا آن چه را می بینم همانند رویا هایی است که در خواب در نظر ما مجسم می شود و جهان خواب و خیالی بیش نیست؟
استاد: این مساله جمله مسائل مهم فلسفی است، به گونه ای که فلاسفه را به دو گروه تقسیم کرده است:
1-«واقع گرایان»(رئالیست ها): معتقدند جهان اطراف ما واقعی است و و جود دارد.
2-«پندارگرایان»(ایدآلیست ها): همه حقایق را منکرند و فقط اصل وجود خویش را قبول دارند و بقیه را خواب و خیال می دانند. به هر حال برای پی بردن به وجود خارجی اشیاء، بهترین راه این است که این امر را به وجدان عمومی مردم جهان و تمامی عقلا و خردمندان موکول کنیم. در این خصوص یک مثال ساده نقل می شود و آن این است که همه انسان ها وقتی تشنه می شوند سراغ آب می روند یعنی عملا وجود تشگی وجود آب و تاثیر آب در رفع تشنگی را همه (حتی کودکان و حیوانات) قبول دارند.
به سراغ آب رفتن در زمان تشنگی، هم برای پندارگرایان است و هم برای واقع گرایان، یعنی همگی از طریق درک وجدانی نسبت به نیاز خود واکنش نشان می دهند. قرآن نیز در آیات خود به وضوح بر این معنی تاکید دارد و سرتاسر آیات قرآن از ئاقعیت ها ی عینی خارجی،آسمان و زمین، انسان ها و فرشتگان و.... خبر می دهد.
به قدری این مطلب آشکار و روشن است که نیاز بیشتری به بحث درباره آن نمی بینم و فکر می کنم با همین مثل تشنگی شما هم بوجود واقعیت های خارجی رسیده باشید.
از استاد تشکر کردم و باز پرسیدم:
-آیا شناخت این جهان امکان دارد؟ اگر امکان دارد، راه و منافع شناخت آن چیست؟آیا با عقل و استدلال ها عقلی می توان جهان را شناخت؟از طریق تجربه چه طور؟ و یا باید از راه وحی جهان را بشناسیم؟ آیا راه دیگری هم وجود دارد؟ کدام یک از این راه ها مطمئن تر است؟
استاد: در ابتداء باید واژه شناخت را به صورت مختصر توضیح بدهم.
واژه شناخت که معادل کلمه«معرفت» در عربی است، کاربردهای مختلفی دارد و عمومی ترین مفهوم آن مساوی با علم و آگاهی و اطلاع است البته معناهای دیگری هم دارد. امام مفهوم علم یکی از روشن ترین و بدیهی ترین مفاهیم است. علم شناخت شناسی علمی است که درباره شناخت های انسان و ارزشیابی و ملاک صحت و خطای آن ها بحث می کند.
در این مسیر قرآن بهترین راهنما برای ماست.
باید این مساله را در نظر داشت که این عالم را فقط خالق آن می تواند به صورت کامل به ما معرفی کند.
قرآن مجید نه تنهت مساله شناخت و معرفت انسان را نسبت به جهان خارج یک امر ممکن می شمرد بلکه آن را از اهم واجبات معرفی می کند. قرآن با انواع بیانات«صریح،ظاهر و کتابی» پیروان خود را به فراگیری علم و دانش و شناخت رازهای هستی و اسرار عالم آفرینش دعوت می کند.
بررسی تعبیرات قرآن در زمینه افق تازه ای را در برابر چشمان ما می گشاید و مساله معرفت و شناخت سطحی بسیار بالا به عنوان یک وظیفه قطعی منعکس می کند.
دعوت به شناخت در قرآن به صورت های کاملا متنوعی آمده است که به نمونه هایی از آن اشاره می نماییم.
قرآن در27 آیه،لفظ اعلموا(بدانید) را آورده است و دعوت صریح به فراگیری علم نموده است مانندآیه مبارکه:«اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها» بدانید خداوند زمین را بعد از مردنش زنده می کند»(حدید/17). همچنین در آیاتی، سرزنش های مکرر برترک تفکر دارد، مانند آیه «قل هل یستوی الاعمی و البصیر افلا تتفکرون»«بگو آیا نابینا و بینا مساوی هستند؟آیا اندیشه نمی کنید؟»(انعام/50)
در آیاتی هم تاکید بر لزوم تعلیم و تعلم شده است،مانند آیه شریفه«فلولا نفر من کل منهم لیتفقهوا فی الدین ولینذرو اقومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون»«چرا از هر گروهی طائفه ای از آنان کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آن ها را انداز نمایند، شاید از مخالفت فرمان الهی حذر نمایند.»(توبه/122)
ودر آیاتی مانند آیه شریفه«الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن....»«خداوند کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز مانند آن را...»(طلاق/12).هدف آفرینش جهان را علم و معرفت پیدا کردن می داند.
وهمچنین بعثت انبیاء را تعلیم افراد بشر شمرده،مانند آیه شریفه«کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا و.....» همان گونه که رسولی در میان شما از خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و.......»(بقره/151)
و خداوند هدف از نزول قرآن را تدبر و اندیشه بر می شمرد، مانند آیه شریفه«کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکروا اولوالالباب»:«این کتابی است پربرکت که بر تو نازل کردیم تا در آیات آن تدبر کنند و صاحبان مغز(واندیشه)متذکر شوند.»(ص/29) وباید اشاره کنم که قرآن علم را تعبیر به نور و روشنایی نموده و درک اسرارهستی را ویژه عالمان می داند مانند آیه«قل هل یستوی الاعمی و البصیر ام هل تستوی الظلمات و النور«بگو آیا نابینا و بینا یکساند؟ یا ظلمان و نور مساویند»(رعد/16)
قرآن درک اسرار هستی را ویژه عالمان می داند، مانند آیه شریفه«وتلک الامثال تضربها للناس وما یعقلها الا العالمون» «این ها مثال هایی است که برای مردم می زنیم و جز عالمان آن را درک نمی کنند»(عنکبوت/43)
درکل خداوند را اولین معلم بشر دانسته است، مانند آیه«وعلم آدم الاسماء کلها» «خداوند اسماء را همگی به آدم تعلیم داد.«(بقره/31)
و امتیاز بشر بر سایر موجودات را به علم او می داند، مانند«قال یا آدم انبهم باسمائهم...» فرمود ای آدم آن ها را از اسامی و اسرار موجودات آگاه کن....«(بقره/33)، و درجات قرب به خدا را متناسب بادرجات معرفت انسان دانسته است، مانند آیه شریفه.... یرفع الله الذی منکم والذین اوتوالعلم درجات «خداوند کسانی را که از میان شما ایمان آورده اند و آن ها که از علم بهره ای دارند به درجات عظیمی بالا می برد«(مجادله/11) و اصولا انبیاء را خواهان علم بیشتر می داند. وقل رب زدنی علما«بگو پروردگارم علم مرا زیادتر کن»(طه/114) و کلید نجات انسان را معرفت انسان می داند. قل انما اعظمکم بواحده ان تقو مو الله مثنی و فرادی ثم تتفکروا«بگو من تنها شما را به یک چیز موعظه می کنم و آن این که دو نفر دونفر با یک نفر یک نفر برای خدا بپا خیزید سپس تفکر و اندیشه کنید»(سبا/46)
وعلم را سرچشمه تقوی و خشیت دانسته مانند آیه شریفه انما بخشی الله من عباده العلماء«از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او خشیت دارند»(فاطر/28)
ودر مقابل، جهل را مایه سقوط آدمی می داند مانند آیه مبارکه ان شرالدواب عندالله الصم البکم الذین لا یعقلون«بدترین جنبندگان نزد خداوند افراد کر و لالی هستند که تعقل نمی کنند.»(انفال/22)
و در کل می توان به این مساله اشاره کرد که جهل را موجب پراکندگی و عامل سوء ظن و بد بینی و سرچشمه بی ادبی و عامل مصائب اجتماعی و ندامت ها و دگرگون شدن ارزش ها معرفی می کند.
حال با توجه به این آیات این امر به خوبی روشن می شود که راه شناخت به روی همه انسان ها باز است و هرکس به فراخور استعداد و تلاش و کوشش خود می تواند این راه را بپیماید. ارزش انسان ها رابطه مستقیمی با میزان معرفت و شناخت آنها از خدا و اسرار جهان هستی و خویش دارد و علی رغم ضعف های جسمانی،انسان بزرگترین افتخار و موهبت او همین آمادگی برای شناخت بیشتر است.
راه وصول به پیروزی ها و غلبه بر انواع مشکلات و تزکیه و ساختن خویش راه علم و معرفت است،برای مبارزه با انواع مفاسد و بدبختی ها و ناکامی ها قبل از هرچیز باید به سراغ معرفت رفت.
باید اشاره کنم که قرآن ابزاری است که می شود به کمک آن این جهان را شناخت.پس امکانات شناخت جهان برای همه انسان ها وجود دارد.(ادامه این بحث در جزوه شماره بعد)
منبع:آموزش فلسفه-جلد اول،مصباح یزدی،پیام قرآن- جلد اول،مکارم شیرازی
مهارت زندگی در فرآن
قرآن کریم دریای بی کرانه است که هر کس در حد توان خود از این بحر گوهر صید می کند.
آب دریا را گر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید (مولوی)
در این مقاله ی مختصر می خواهیم به بررسی«مهارت برفراری ارتباط موثر»از دیدگاه قرآن کریم بپردازیم، یکی از ده مهارتی که انسان برای زندگی بهتر بدان نیازمند است.
انیان به عنوان یک موجود اجتماعی محتاج آن است که بیاموزد چگونه با دیگر افراد جامعه تعامل برقرار کند.آن هم تعامل و ارتباطی که بتواند او را هدف اصلی خلقت که همان تعامل انسان برای عبودیت و بندگی است برساند.
به تعریف مختصری از ارتباط سالم و موثر می پردازیم،سپس ارتباط انسان را از3منظر در آیات مورد بررسی قرار می دهیم:
الف) ارتباط همسران با یکدیگر ب) ارتباز فرزندان و والدین ج) ارتباط انسان در جامعه
ارتباط یعنی یک روند مداوم از تعامل اطلاعات،عقاید و تجربیات که میان افراد و گروه ها برای رسیدن به درک مشترک و تفاهم رخ می دهد. این توانایی به فرد کمک می کند تا بتواند نظرات،عقاید، خواسته ها و نیازها و هیجان های خود را ابراز و به هنگام نیاز از دیگران درخواست کمک کند.
الف) ارتباط همسران بایکدیگر:از آنجایی که اجتماع خانواده به عنوان اولین و مهم ترین و مقدس ترین اجتماع تعریف شده، روابط موجود در این اجتماع نیز به پایه ی تقدس و احترام خاصی بنا نهاده شده است.
زن و شوهر به عنوان اولین کسانی که خانواده را تشکیل می دهند باید روابط بسیار عاطفی و مناسبی داشته باشند تا هم زن و شوهر و هم فرزندان در این محیط سالم رشد و تکامل یابند.تشکیل بنای خانواده بسیار مهم است تا جایی که ازدواج را کامل شده نصف دین تعریف کرده اند. خداوند عالم خلقت زن و مرد و زوج بودن را نشانه ای از نشانه های خود معرفی می کند تا جایی که آرامش و سکینه را نتیجه ی این تزویج بیان می کند«ومن آیاته خلق السماوات والارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذلک لایات للعالمین»(رم/21)
اولین راه برقراری ارتباط سالم در خانواده شناخت همسر است، شناختی که هم جنبه ی فیزیولوژی و جسمی و هم جنبه ی روان شناختی را در بر گیرد. در جایی دیگر،قرآن کریم زن و مرد را هم چون لباس معرفی می کند که همدیگر را می پوشانند و زیبا می کنند. چون لباس هم عریان بودن بئن را می پوشاند و هم زینتی است برای بدن:«هن لباس لکم ئ انتم لباس لهن»(بقره/187)
یکی از دعاهایی که خداوند عالم به انسان می آموزد تا تکرارکند،آیه شریفه هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین»(فرقان/74) خداوندا همسران و فرزندان مرا روشنی چشم من قرار بده.
حضرت علی(ع) که به عنوان بهترین الگو و اسوه ی بهترین مرد و همسر عالم است می فرماید:«فان المراه ریحانه و لیست بقهرمانه»(نهج البلاغه نامه31)
زن گل بهاری است نه قهرمان، طبیعتا برخورد و رفتار با یک گل باید با شرایط و ظرافت خاصی همراه باشد.
ب) ارتباط فرزندان و والدین: انسان در محیط خانواده متولد می شود و رشد می کند و اولین ارتباط را با پدر و مادر خود برقرار می کند. خداوند عالم اطاعت از پدر و مادر را واجب کرده و حتی این اطاعت را دقیقا بعد از اطاعت خود قرار داده است.«لا تعبدون الا الله و باالوالدین احسانا»(نساء/36) خداوند را پرستش کنید و برای او شریک و همتایی قرار ندهید و به پدر و مادر احسان کنید.
در آیه شریف0 سوره ی اسراء حجت بر انسان ها تمام شده است:«فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما»(اسرا/23)
بر پدر و مادر اف نگویید و نهیب نزنید و با ایشان با گفتار گرامی سخن بگویید. احترام به پدر و مادر و برقراری ارتباط مناسب و عاطفی با آن ها از دستورات موکد قرآن کریم و احادیث ائمه علیهم السلام است. یکی از موارد بسیار ارزشمند دعای24 صحیفه سجادیه امام سجاد(ع9 است که می فرماید:«خداوندا چنان کن که به پدر و مادرم چون مادری مهربان نیکی نمایم و اطاعت از آنان و خوش رفتاری با آنان را در نظرم از لذت خواب در چشم خواب آلود شیرین تر و برای سینه ام از شربت گوارا در ذاوقه ی تشنه گواراتر گردان تا خواسته ی ایشان را برخواست خویش ترجیح دهم. خدایا صدایم را در محضر انان ملایم کن و قلبم را بر آنان مهربان ساز.......(صحیفه سجادیه/دعای24)
ج) ارتباط انسان در جامعه:
وسیع ترین و جامع ترین بخش ارتباط در جامعه است که نیاز به مهارت بالایی دارد تا بتواند با افراد جامعه یا خلقیات و روحیات مختلف،ارتباط سالم،مفید و سازنده برقرار کند. نخست،به هفت گام اساسی برای یادگیری مهارت برقراری ارتباط موثر را بیان می کنیم:
1- گوش دادن2 - صریح و صادق بودن 3-همدلی و همدردی 4-حفظ آرامش و احترام به طرف مقابل 5- مخالفت نمودن به شیوه مناسب 6- خودشناسی و افزایش آگاهی 7-شناسایی افکار تحریف شده
قرآن کریم در این بخش هم تو صیه ها و رهنمود های بسیار جالب توجهی دارد. ابتدا نحوه ی سخن گفتن با دیگران که مهم ترین بخش مهارت است،آغاز می کنیم. در اولین بخش قرآن کریم انسان ها را به سخن گفتن به بهترین نحو امر می کند:«وقل لعبادی یقولو التی هی احسن»(اسرا/53) همیشه باید در ارتباط کلامی خود با دیگران از بهترین عبارت ها و کلمه ها استفاده کنیم. مولانا می فرماید:
ازخدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم ماند از لطف رب (مولوی)
کلام خوش و نرم و با محبت آن قدر مهم و تاثیر گذار است که خداوند عالم در ماموریت حضرت موسی(ع) از او می خواهد که با فرعون طغیانگر با لحنی نرم سخن بگوید شاید در او تاثیر کند.«فقولا له قولا لینا»(طه/44)
علاوه بر این که نوع کلام مهم است. آهنگ صدا و بلند و کوتاه بودن صدا هم مورد تاکید قرآن کریم است تا جایی مه در دستورات حضرت لقمان به فرزندش می فرماید:«واغضض من صوتک»(لقمان/19) آرام صحبت کن چرا که صدای بلند گوش خراش است. همان طور که در این مقاله ی مختصر ملاحظه شد. تاکید بر برقراری سالم و موثر کلامی و غیرکلامی در چندین جای قرآن کریم و دستورات دین آمده است و یکی از مشخصه های انسان های موفق،ادب آن ها در گفتار و رفتار و تواضع آن ها در برقراری با دیگران می باشد. امید است که با تاثیرپذیری از این دریای بی کران معرفت در زندگی فردی و اجنماعی، روز به روز موفق تر و مفیدتر باشیم.
قرآن در ادبیات فارسی
فاتحه را کلید بهشت دانند،از آن رو که درهای بهشت هشت است و این سوره هم هشت قسم است تا آن هشت قسم تحصیل نکنی و به آن معتقد نشوی،این درها برتو گشوده نشودونخست(الحمد)یاد ذات خداوند،دوم،(الرحمن)ذکرصفات او،سوم(ایاک نعبد)ذکر افعال او،چهارم(ایاک نستعین)ذکر معاد،پنجم(اهدنا) ذکر تزکیه نفس،ششم(غیرالمغضوب)ذکراحوال بیگانگان و نارضایی خداوند از آن ها و هریک از هشت علم دری است از درهای بهشت.(1)(انصاری،5:1374)
الرحمن الرحیم(فاتحه،3)
خداوند بخشنده مهربان
چون خلقان را فرمود که ابتدا کارها به نام او کنند و نام او کنند و صفت دیگر خود را این گفت که رب العالمین است،خواست تا علت استحقاق حمد به خلقان حمد و شکر نماید گفت: این استحقاق حمد هم از آن است که استحقاق تقدیم نام آن بر کارها که من رحمن و رحیمم یعنی منعم به انواع نعمت از نعم دنیا و آخرت. رحمن صفت عام خداوند و مربوط به امور اخروی است(2)(رازی،1389)
رحمن است که قاصد آن را توفیق مجاهدت داد و رحیم است که واجد آن را تحقیق مشاهدت داد،آن حال مرید است و این حال مراد،مرید به چراغ توفیق رفت به مشاهده رسید.مراد به شمع تحقیق رفت و به معاینه رسید و........(انصاری،3:1374) ترجمه و تفسیر کلمه رحمن و رحیم را که از صفات خداوند متعال است،در تفاسیر قرآنی مختلف دیدیم.هر یک از بزرگان به گونه ای آن را تفسیر نمود که ما در اینجا به دو نمونه بسنده کردیم، اما در همه آنها این معنی عمومیت دارد که رحمانیت خداوند تبارک و تعالی جنبه عام بودن نعمتهایش را بیان می کند به این معنا که لطف ایشان بالسویه شامل تمامی انسان ها چه آن هایی که اعمال نیک و شایسته انجام می دهند و چه آن ها که به ایشان کفر می ورزند، می شود:مانندآب،هوا و..... این معنی را در کلام مولانا که مثنوی ایشان خود تفسیری بر قرآن کریم است جستجو می کنیم. ایشان در دفتر چهارم مثنوی می فرمایند:
نرد خدمت چون به ناموضع بباخت شیرسنگی را، شقی شیری شناخت
از کرم شیر حقیقی کرد جود استخوانی سوی سگ انداخت زود
گفت گرچه نیست آن سگ بر قوام لیک ما را استخوان لطفی است عام
شیرحقیقی از روی کرم،بخشش کرد و فورا استخوانی پیش سگ انداخت یعنی حضرت حق که وهاب علی الاطلاق است، بر مومن و کافر عطا می کند و همین که شخصی بت پرست با اعتقادی جازم و راسخ از بت، حاجت بخواهد. حاجت او را روا می دارد و او را به خواسته نازلش می رساند.شیر حقیقی(حضرت حق)فرمود: اگر چه آن سگ(کافربت پرست)در راه مستقیم حرکت نمی کند،ولی بخشیدن استخوان(مطلوب نازل اهل دنیا) از لطف عام(رحمت واسعه)ما ناشی می شود.زیرا خداوند رب الناس و رب العالمین استفنه فقط رب المسلمین.حق تعالی به کافران نیز به اندازه استعدادشان افاضه لطف می کند.
سپس به تفسیر رحیمیت خداوند تبارک و تعالی می پردازد. این که خداوند رحیم است،در واقع صفت مبالغه است،یعنی ایشان بسیار مهربان هستند.درکنار رحمانیت ایشان،لطف خدا شامل بندگان خاص خود می گردد.
بنده گوید آنچ فرمودی بیان صد چنانم صد چنانم صد چنان
خود تو پوشیدی بترها را به حلم ورنه میدانی فضیحتها به علم
لیک بیرون از جهاد و فعل خویش از ورای خیر و شر و کفر و کیش
وز نیاز عاجزانهٔ خویشتن وز خیال و وهم من یا صد چو من
بودم اومیدی به محض لطف تو از ورای راست باشی یا عتو
بخشش محضی ز لطف بیعوض بودم اومید ای کریم بیعوض
رو سپس کردم بدان محض کرم سوی فعل خویشتن میننگرم
سوی آن اومید کردم روی خویش که وجودم دادهای از پیش بیش
خلعت هستی بدادی رایگان من همیشه معتمد بودم بر آن
چون شمارد جرم خود را و خطا محض بخشایش در آید در عطا
کای ملایک باز آریدش به ما که بدستش چشم دل سوی رجا
لاابالی وار آزادش کنیم وآن خطاها را همه خط بر زنیم
لا ابالی مر کسی را شد مباح کش زیان نبود ز غدر و از صلاح
آتشی خوش بر فروزیم از کرم تا نماند جرم و زلت بیش و کم
آتشی کز شعلهاش کمتر شرار میبسوزد جرم و جبر و اختیار
شعله در بنگاه انسانی زنیم خار را گلزار روحانی کنیم
ما فرستادیم از چرخ نهم کیمیا یصلح لکم اعمالکم
در این ابیات بنده با خداوند متعال مناجات کرده و می فرماید: خدایا هر چه تو فرمودی، من چند برابر آن هستم اما خدایا تو با این که به همه بدی های من علم داری، اما با صبر و بردباری خودت گناهانم را پوشاندی،با این که می توانستی مرا عذاب کنی. خدایا من به لطف و کرم تو امید دارم،چرا که تو به من وجود بخشیدی و خلعت هستی را به رایگان بر تنم پوشاندی و من همشیه به بزرگی تو معتقد بودم و خالصانه از تو طلب مغفرت می کنم...... .خداوند متعال وقتی راز و نیاز بنده را می بیند. به فرشتگان الهی می فرماید: چون این بنده چشم امید به ما بسته است ما نیز توبه او را پذیرفته و از خطاهای او می گذریم و به جای آن که این انسان را در آتش جهنم بسوزانیم ، با آن آتش،گناهان . جرم و خطاهای او را می سوزانیم و به جای آن آتش او را تبدیل به گلستان می کنیم. همچنان که آتش بر حضرت ابراهیم(ع) گلستان شد و کیمیایی را برای او می فرستیم که تمامی گناهانش را تبدیل به حسنات کند.
پرسش و پاسخ قرآنی
پرسش کلید دانش است و ذهن پرسشگر ارجمند است. وظیفه دانشمندان استخراج پاسخ از منابع قرآن،حدیث،عقیل و علوم تجربی و ارائه آن به تشنگان حقیقت است. از این رو لازم دانستیم در هریک از شمارگان جزوه «گلستان آیه ها» با بهره گیری از آیات وحی به پرسشی پاسخ دهیم.از شما خواننده محترم نیز تقاضا داریم پرسش های خود را برای این مرکز ارسال نمایید.
شک در مورد خدا نقطه آغاز است یا توقف؟و اگر انسان در مورد خدا شک کرد و فکر نمود، مرتکب گناه می شود یا خیر؟
انسان برای جستجوی حقیقت دارای حالتی به نام حس کنجکاوی است. این حس یک«محرک درونی»است که با هرچیزی تماس پیدا کند،نظرش جلب می شود و می خواهد آن را بفهمد و درک کند. همین جاست که مساله ی شک مطرح می شود،یعنی در برابر انسان یک سلسله مجهولات قرار می گیرد که نمی تواند به آن ها علم پیدا کند،این را شک می گویند.
منشا شک:
ما دو نوع نیاز داریم: 1. نیازعقلی که به خاطر قرار گرفتن عقل در برابر مجهولات است و حس حقیقت جویی،او را به دنبال حل مجهولات می کشاند و شک عقلی،نماینگر این نیاز است.
2. نیاز قلبی: بشر در برخی موارد با وجود دلایل فراوان عقلی،غالبا مطلب را نمی پذیرد،و گاهی تردید می کند. احساس نیاز قلبی در برخی پدیده ها با ویژگی های خاص نماینگر می شود مانند این که با صدها دلیل ثابت شده است که شخص مرده،قدرت هیچ کاری را ندارد و نباید از او ترسید ولی هنوز در انسان ترس وجود دارد و باور عقلی به قلب او راه نیافته است. در حقیقت عقل او مطمئن است،ولی قلب او هنوز مطمئن نشده است.
در رابطه با قسم اول باید گفت: شک هم خوب است هم خوب نیست.شک خوب است چون انسان وقتی متولد می شود با یقین و ایمان متولد نمی شود. زمانی که بالغ می شود با یقین و علم بالغ نمی شود. یقین چیزی است که باید برای انسان پیدا شود،اما تا انسان شک نکند، به سوس یقین رانده نمی شود. شک برای بشر خوب است،اما نه اینکه هدف خوب و منزل خوبی باشد،بلکه دالان و محل عبور خوبی برای رسیدن به علم و یقین است تا انسان از این دالان عبور نکند به آن سرمنزل بسیار عالی که یقین نام دادر نمی رسد.
مثال:ممکن است به ظاهر درد دندان بد باشد اما در عین حال خوب است،زیرا وقتی دندان درد گرفت انسان به پزشک مراجعه می کند و به علت وجود درد پی می برد و از فساد آن دندان و دندان های مجاور نیز جلوگیری می کند.حالا اگردرد نبود ما از فساد و خرابی پنهانی دندان بی خبر ماندیم و بقیه دندان ها هم خراب می شدند.شک نیز چنین موقعیتی در مورد باورهای انسان دارد.
قرآن کریم وقتی دعوت می کند. به این که رشته ی تقلید از گذشتگان را از گردن باز کنید.یعنی درآنچه که از پدران و مادران و محیط خودتان فرا گرفته اید و به آن باور دارید،تردید کنید تا بتوانید تحقیق کنید و به یقیین برسید.زیرا انسان تا زمانی که در داشته های خود شک نکند،از راهی که می رود بر نمی گردد، و به داشته های خود دلخوش می باشد.همان طور که اگر درد دندان نباشد،انسان به دندان های فاسد خود دلخوش می باشد و از این رو قرآن از زبان مردم می گوید:ما گذشتگان و اسلاف خود را بر یک طریقه ای یافته ایم و دنبال همان عقاید و باورهای پدران شان پیروی کنند؟(بقره/170)
شک بد است چون علائم نبودن علم و آگاهی است و نشان می دهد که انسان به هدف اصلی که یقین است،نرسیده است و در راه سرگردان مانده است.با این حال باید تلاش کند و خود رابه یقین و سرمنزل مقصود برساند.
در رابطه با قسم دوم یعنی،نیاز قلبی بایدگفت: بعضی از انسان ها در مورد وجود و وحدانیت خدا و اعتقاد به عالم غیب،سوالاتی دارند که موجب شک آنان شده است که هر جه زودتر باید به افراد آگاه و متخصص در این باره رجوع کنند. و خود را از درد این شک ابتدایی نجات دهند و از فاسد شدن بقیه باورها و عقاید جلوگیری کنند و عقل خود را از دلایل عقلی سیراب سپس نوبت به عمل می رسد که اگر انسان اعمال و رفتار خود را مطابق عقاید و باورهای خود مدیریت کند و به دانسته های خود عمل نماید،نور تقوا همه وجود او را فرا می گیرد و اگر شکی هم وجود داشته باشد،در پرتو تقوا بر طرف می شود.چنانچه قرآن کریم می فرماید:تقوا پیشه کنید تا خداوند به شما علم عطا کند.(بقره/282)و اگر تقوا نباشد و نافرمانی شود. کار آن ها به شک در مورد خداوند و شکر و کفر می انجامد.چنان که قرآن می فرماید:«سپس عاقبت کسانی که کارهای زشت انجام دادند،تکذیب آیات الهی شد.»(روم/101)
خلاصه باید ببینیم که شخص در قبال شک بوجود آمده،چه کند؟اگر شک را چراغ قرمز قرار دهد برای تقویت و درجا زدن،این شک تخریب کننده ی عقاید و بد است و اگر شک را چراغ سبز قراردهد برای عبور و بالا بردن سطح آگاهی، نه تنها گناه نیست، بلکه سبب کمال انسان نیز می باشد. در پایان راه کارهایی در این باره پیشنهاد می کنیم.
1- اگر شک پیدا شد سعی کنیم در اسرع وقت با سوال کردن از متخصصین فن آن را رفع کنیم. زیرا باقی ماندن شک در ذهن انسان موجب نابودی ایمان و به وجود آمدن شک های دیگر است.
2- با تفکر در خلقت آسمان و زمین و نظم و تفکر در مورد انسان، سعی کنیم اعتقادات خود را در مورد خداوند، استحکام بخشیم و با تذکر و یادآوری نتایج تفکرات خود را به درجه یقین روز به روز نزدیک کنیم. در روایات اهل بیت و به ویژه قرآن کریم به طور متعدد بع تفکر درآمد و رفت شب و روز و دقایق و لطایفی که در شب و روز است توصیه شد.(سوره یونس/آیه6)
3- انجام عبادت به همراه دقت و خلوص نیت موجب تقویت باورهای ما می شود و به درجه یقین برسیم.قرآن کریم می قرماید:«واعبد ربک حتی یاتیک الیقین(حجر/99)
4- در پایان باید بگوییم: همان طور که وسوسه های شیطانی و نافرمانی خدا و تعلقات مادی و بی تقوایی و...باعث ایجاد زنگار بر قلب و قساوت قلب می شود رعایت تقوا،ذکر خدا و تدبر در قرآن و شرکت در مجالس اهل بیت(ع) و مجالست با علما و هم نشینی با دوستان عاقل و با تقوا و...جلای قلب و درنتیجه برطرف شدن شک و رسیدن به یقین می شود.
منابع قرآنی
منابع قرآنی بسیار وسیع و گسترده هستند برای آشنایی خوانندگان محترک سعی می شود درهر شماره یکی از این منابع معتبر معرفی گردد. اما باید دانست که موضوعات این منابع در رشته های مختلف علوم قرآنی است.
منابعی که به مباحث قرآنی پرداخته اند،شامل چند دسته می باشند که عبارتند از:
1- ترجمه: (کتابهایی است که فقط به معانی آیات می پردازد و می تواند به ترجمه تحت اللفظی و ترجمه کلمه اشاره کرد
2- تفسیر: در اصطلاح مفسرین، عبارت است از: بیان معانی آیات قرآن و کشف مواد و مقصود آیات، چه آن که الفاظ مشکل باشد یا غیر مشکل، و چه آن که لفظ در معنی مراد ظهور داشته باشد یا نداشته باشد(شامل تفسیر روانی،قرآن به قرآن،ترتیبی و موضوعی.)
3- علوم قرآنی: که به مباحثی که متعلق به قرآن از لحاظ نزول،ترتیب،جمع،کتابت،قرائت،تفسیر،اعجاز،ناسخ و منسوخ و نظایر این هاست پرداخته.
4- مفردات: علمی است که مارا با معانی لغات قرآن آشنا می کند.
5- علم تجوید و قرائت: این علم مارا در قرائت بهتر قرآن یاری می کند.
المیزان فی تقسیر القرآن
این کتاب به تفسیرالمیزان مشهور است و نویسنده آن حضرت علامه سید محمدحسین طباطبایی(1281-24آبان1360هجری خورشیدی) است و منبع بسیاری دیگز از تالیفات علامه محسوب می شود. از این جهت می تواند مرجع شناخت نظریات علامه در امور مختلف حتی بعضی مباحث فلسفی قرار بگیرد،علامه طباطبایی درباره مبدا شروع تفسیرش فرموده است:من اول در روایات بحارالانوار بسیار تفحص و تتبع کردم که از این راه کاری کرده باشیم و درباره روایات تالیفی در موضع خاص داشته باشیم.بعد در تلفیق آیات و روایات زحمت بسیار کشیدیم تا اینکه به فکر افتادیم بر قرآن تفسیری بنویسیم ولی چنین پنداشتیم که چون قرآن بحر بی پایانی است،اگر به همه آن بپردازیم،مبادا توفیق نیابیم از آن چه از قرآن در اسماء و صفات الهی و آیات معاد و از این گونه امور بود،جدا کردیم که هفت رساله مستقل در هفت موضوع تالیف کرده ایم تا این که به تفسیر قرآن اشتغال ورزیدیم.
علامه طباطبائی تفسیرالمیزان را در حدودسال1374ه.ق مطابق باسال1333ه.ش شروع کردند و پایان نگارش آن در شب قدر23 رمضان سال 1392 بوده است و در حین تالیف آن را برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می کرده است.اولین مجلد این تفسیردر سال1375ه.ق مطابق با 1334ه.ش انتشار یافت. اصل این کتاب به زبان عربی اسا و دارای بیست مجلد و ترجمه فارسی آن در چهل مجلد است.
تفسیر المیزان شامل مطالب بسیار و متنوع است که راه را برای تحقیق در تمام موضوعات اسلامی به انشان نشان می دهد.استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می گوید:«تفسیرالمیزان همه اش با فکر نوشته نشده است.من معتقدم بسیاری از این مطالب ار الهامات غیبی است. کمتر مشکلی در مسائل اسلامی و دینی برایم پیش آمده که کلید حل آن را تفسیرالمیزان پیدا نکرده باشم.»
شیخ آقا بزرگ تهرانی در این رابط می گوید:«این کتاب دایره المعارف بزرگی در تفسیر قرآن می باشد که با شیوه های برهانی و فلسفی و سبکی جالب تالیف شده است...من چون فردی که به حقیقتی دست یافته باشد، آن را دیدم و با دقت و امعان نظر مطالعه کردم و از مضامین و محتوای آن شگفت آمدم زیرا این یک تفسیر صرف نمی باشد،بلکه بحث های فلسفی،تاریخی،اجتماعی و مانند آن در کتاب یاد شده است. این تفسیر همچنین جامع نظریات مفسران و دانشمندان در موضوعات و مطالب مختلف است.»
علی الاوسی می گوید:«به نظر نگارنده علت این که علامه تفسیر خود را«المیزان»نامیده این است که در این کتاب،آراء و گفته های مفسران و سایر دانشمندان ذکر شده و مورد بررسی قرار گرفته است. علامه در موارد بسیاری،آرای مفسران گذشته را دریک موضوع ارزیابی کرده و بعضی از آنها را تایید و تعدادی را رد می کند. از ویژگی های این تفسیر می توان به این موارد نیز اشاره کرد.
1- تفسیر قرآن به قرآن: در این روش معانی آیات از خود قرآن به دست می آید و با چنین محوریتی،برداشت های دیگر مورد سنجش قرار گرفته می شود.
2- توجه به ارتباط مخصوص میان آیات یک سوره و معنی دار بودن ارتباط و به هم پیوستگی آن.
3- حذف مباحث زاید و بی تاثیر در تفسیر و فهم آیات.
4- بهره وری از روایات، به دور از افراط و تفریط.
5- طرح مباحث اجتماعی،تاریخی،فلسفی و... به تناسب آیات.