قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
گلستان آیه ها شماره 24
نام سوره: نور شماره سوره: 24 محل نزول: مدینه
تعداد آیه:64 تعداد کلمه: 1316 تعداد حروف:5680
معنی: نور، روشنی
علت نامگذاری: آيه 35 اين سوره، آيه: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» معروف به آيه نور:«خداوند نور و آسمانها و زمين و تجلي بخش هستي ميباشد» در اين سوره است(در حقيقت ميتوان اين سوره را سوره پاکدامنی و عفت و مبارزه با آلودگيهاي اخلاقي دانست). ضمناً كلمه «نور» در قرآن 43 بار به كار رفته كه 7 بار آن تنها در اين سوره است و5 بار آن در آيه نور آمده است.
نامهای دیگر: ندارد
محتواي سوره:
• حكم مجازات شديد زن و مرد زناكار.
• حديث معروف «افك» و تهمتي كه به يكي از همسران پيامبر(ع) زدند.
• گناه سنگين شايعهسازي درباره افراد پاك.
• دستور نهي از چشمچراني زن و مرد نسبت به یکديگر و كنترل چشم از گناه.
• حجاب زنان مسلمان، رعايت عفت و ترك خودآرايي و خودنمايي زنان در خارج از خانه.
• نكوهش بي حجابي.
• ازدواج راهي براي جلوگيري از انحرافات و حفظ عفت جامعه.
• آداب معاشرت و اصول تربيت فرزندان.
• آداب زندگي خانوادگي و ورود به خانهها.
• توحيد و مبدأ و معاد و تسليم بودن در برابر فرمان پيامبر(ع) كه پشتوانه همه برنامههاي عملي و اخلاقي است (گردن نهادن به دين خدا و اطاعت از فرستاده او).
• حكومت جهاني مؤمنان صالح.
ترتیب سوره: به ترتيب جمعآوري، بيست و چهارمین سوره است. به ترتيب نزول، صدودومين سوره است كه قبل از سوره «حج» و بعد از سوره «نصر» نازل شده است.
داستانهای سوره: موسي: 35 تا 36، داستان افك: 11 تا21.
فضیلت سوره: امام صادق(ع) فرمود: «به وسيله تلاوت سوره نور اموال خود را از تلف شدن و دامان را از ننگ بيعفتي حفظ كنيد و زنانتان را در پرتو دستوراتش از انحرافات مصون داريد كه هر كس قرائت اين سوره را در هر شبانه روز ادامه دهد، كسي از خانواده او هرگز تا پايان عمر گرفتار عمل منافي عفت نخواهد شد.»
درسی از قرآن
برگرفته از جلسه تفسیر عمومی قرآن حضرت آیت الله نورمفیدی
«وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِهِ(1) »
اين آيه شريفه و آيات متعدد ديگر مشابه آن، هدايت و گمراهي انسان را به خدا نسبت ميدهد. اینجا اين سؤال پيش میآید كه:
آيا خداوند متعال با بعضيها رابطه ويژه دارد و با برخي ديگر بیدلیل دشمن است؟ يك عده را بیدلیل هدايت و عده ديگر را بي دليل گمراه میسازد؟
منظور از اين آيه چيست؟ اين كه در آيات الهي گفته ميشود خدا هر كه را بخواهد، گمراه ميكند و هر كه را بخواهد، هدايت ميكند چيست؟براي آنکه مطلب براي شما روشن شود، مثالي ميزنم.
خداوند متعال به همه انسانها استعداد علم آموزي و فراگيري دانش داده است. اين استعداد در وجود همهي انسانها قرار دارد. اگر كسي به سراغ علم رفت و در اين مسير قدم برداشت، عالم ميشود، اما اگر كسي به اين سمت نرفت، يقيناً اين استعداد خدادادي كور ميشود. آن كس كه به دنبال علم ميرود و اين استعداد را در خود شكوفا ميكند، به اندازه زحمت خود بهرهاي از دانش ميبرد. يكي دنبال علم ميرود و بوعلي سينا ميشود كه در همه علوم زمان خود سرآمد است. يكي هم در اين مسير فقط در يك رشته متخصص ميشود. بعضيها حتي در همان يك رشته هم نميتوانند موفقيتي كسب كنند. هر كس اين استعداد را در خودش فعال كند، عالِم ميشود و آن كس كه در اين راه گام گذاشت، خدا او را عالم ميكند و آنکس كه به دنبال علم نميرود، به يك معنا بايد بگوييم چون خودش نخواسته، خدا هم نخواسته است.
كسي كه خدا را اطاعت میکند و در راه خدا قدم بر میدارد، خداوند هم به او كمك میکند و او را ارتقاء ميدهد.
آيه شريفه ميفرمايد: وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا(2) اگر كسي در راه بندگي خدا قدم برداشت، خداوند ميفرمايد: ما كمكش ميكنيم و راههاي خودمان را به او نشان ميدهيم. در مورد اصحاب كهف ميفرمايد: «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى»(3) آنها جوانمرداني بودند كه در آن دوران سخت به خدا ايمان آوردند. خدا ميفرمايد: وقتي آنان در راه ما قدم گذاشتند، ما هم نور ايمانشان را بيشتر كرديم.
اما اگر كسي نخواهد در اين بيايد، خدا به زور او را هدايت نميكند. خداوند هر چه را كه انسان خودش بخواهد، براي او ميخواهد. «وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ.»(4)
اما در عين حال، همين كه خدا اين اختيار را به او داد، او را به زور هدايت نميكند. ميتوان گفت خدا بندگان را هدايت و يا گمراه ميكند، چرا كه خدا اين اختيار را به انسان داده است و منشأ اين اختيار، اراده الهي است. اگر انسان به سمت خدا بيايد، تحت ولايت الهيه قرار میگیرد. آيه الكرسي، همين نكته مهم را به ما ميآموزاند كه خدا اهل ايمان را سرپرستي ميكند و از تاريكي بيرون ميآورد و به سوي نور هدايت مينمايد. هر كس كه در راه خدا نيايد، نبايد انتظار داشته باشد كه خدا او را سرپرستي و هدايت كند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سوره اسراء آيه 97/ ترجمه : و هر كه را خدا هدايت كند، پس او هدايت يافته است و آنان را كه خدا [به كيفر عنادشان] گمراه سازد، هرگز در برابر خدا براى آنان ياورانى نخواهى يافت.
2 . عنكبوت/ 69
3 . كهف/ 13
4. انسان/ 30
پنجرهای به نور
با توجه به مطالبی که قبلاً در رابطه با خداشناسی بیان شده، در این جلسه میخواهیم برهانهای خداشناسی را نام برده و سپس سادهترین راه را توضیح مختصری دهیم.
برهانهای خداشناسی که فلاسفه برای اثبات وجود خدا اقامه کردهاند، عبارتند از: برهان نظم، برهان صدیقین، برهان فطرت، برهان وجوب و امکان، برهان مانع و برهان هدایت و عنایت و... .
راه ساده خداشناسی که آن تأمل در نشانههای خدا در جهان و به تعبیر قرآن کریم «تفکر در آیات الهی» است، گویی هر یک از پدیدههای جهان در زمین و آسمان و در وجود انسان، نشانی از مقصود و مطلوب آشنا دارد.
این آیات و نشانهها را در آفرینش انسان، آفرینش روح، هدایت فطری و غریزی و نشانههای او در عالم حیات، مسأله خواب و بیداری، آفرینش آسمان و زمین و خورشید و ماه و ستارگان، شب و روز و کوهها و... میتوان یافت.
در آیات متعددی از قرآن کریم، بر مسأله حیات و مرگ به عنوان یکی از آیات الهی و نشانههای ذات پاک پروردگار تکیه شده است.
«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ.»(روم/40) در این آیه که حضرت ابراهیم(ع) مشرکان را با لحنی قاطع، مخاطب ساخته، میگوید:«خداست که شما را آفریده و حیات بخشیده و سپس روزی داده، مرگ شما و حیات مجدد در قیامت نیز به دست اوست، آیا هیچیک از بتهاشما قدرت بر چنین کاری دارند؟ آنها میتوانند چیزی بیافرینند یا بمیرانند یا روزی بخشند؟ حال که همه اینها از آن خداست. پس چرا برای او شریک و همتا قرار میدهید؟ او منزه و برتر است از شریکانی که برای او قرار میدهند.»
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ ... لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز نشانههایی است برای مردمی که عقل دارند و میاندیشند. (بقره/164) پیام قرآن، 1381، ص105)
برهان نظم
یکی از رایجترین برهان هایی است که بر وجود خدا اقامه شده این برهان، تاریخی به بلندای عمر انسان دارد. آدمیان از دیر باز با مشاهده پدیدههای منظم و هماهنگ به این فکر میافتادند که این نظم و هماهنگی موجودات، معلول چیست؟ آیا خود اجزاء با همکاری یکدیگر این نظم را پدید آوردهاند یا ناظمی حکیم و با تدبیر، این اجزاء را با چنان دقت منظم کرده است؟ هر دوی این نظریات پیروان خاص خود را داشته است. اکثر افراد و موحدان بر آن بودهاند که آدمی از مطالعه پدیدهها و جهان منظم میتواند دست توانای خداوند را در ورای آن احساس کند. بنابراین، یکی از راههای رسیدن به وجود و علم خداوند، نظم موجود در هستی است. انبیای الهی نیز بر برهان نظم تأکید فراوان کرده، به گونهای که انسانها را دعوت میکنند در خلقت پیچیده موجودات در آسمانها و زمین و کوهها تفکر کنند و آن چنان دلالت نظم بر ناظم الهی را بدیهی میدانند که بیان نمونهها را فقط جنبه یادآوری تلقی میکنند(قبسات، ص24)
در اینجا اشارهای به ساختمان وجودی انسان از دید روایات میکنیم:
امام صادق(ع) در حدیث معروف توحید مُفضّل در اشاره کوتاه و پر معنی به این مطلب میفرماید:
«در آب دهان و منافعی که در آن وجود دارد، بیندیش. این آب به طور دائم به سوی دهان سرازیر است تا حلق و زبان کوچک را مرطوب نگه دارد (که نقش مهمی در بلع غذا دارد) و اصولاً هنگامی که در دهان رطوبتی نباشد، نمیتواند غذایی فرو برود، تجربه و مشاهده گواه بر این معنی است.»(بحارالانوار، جلد3، ص77)
امتیازات این برهان
برهان نظم هم دانشمندان را قانع میکند و هم تودههای مردم را، یعنی هر گروهی به فراخور حال خویش میتوانند از آن بهره گیرند، چرا که مردم در درک اسرار آفرینش متفاوتند.
برهان نظم به خاطر بررسی انواع نعمتهای الهی، ضمن بررسی نظام این جهان، سر از شکر منعم درمیآورد که آن خود نیز انگیزه دیگری از انگیزههای خداشناسی است.(آموزش عقاید، 1389، ص51)
الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ(ملک/3)
با تمام عظمتی که عالم هستی دارد، هر چه هست نظم است و استحکام، انسجام، ترکیبات حساب شده و قوانین دقیق اگر بینظمی در گوشهای از جهان راه مییافت، آن را به نابودی میکشید. از نظام عجیب و شگفت انگیزی که بر یک دانه اتم و ذرات الکترون و پروتون حاکم است گرفته، تا نظام حاکم بر کل منظومه شمسی و منظومههای دیگر و کهکشانها، همه در سیطره قوانین دقیقی قرار دارند که آنها را در مسیر خاصی پیش میبرند. خلاصه همه جا قانون است و حساب و همه جا نظم است و برنامه. (تفسیر نمونه، 1382، ص 320)
برهان هدایت و عنایت
برهان نظم فقط بر وجود نظم و هماهنگی بین اجزای مجموعه دلالت میکرد که در وجود اشیاء به صورت ثابت و یکنواخت باقی مانده است، اما اشیاء بعد از آفرینش و تکمیل خلقت آنها از حیث نظاممند بودن، یک ویژگی نیز دارند و آن سیر و حرکت رو به رشد و تکامل بوده. چنین مینماید که آفریدگار، افزون بر خلقت و اعطای نظم به ساختمان وجودی آنها، هدایت و حرکت آنها به سوی کمال ثانوی را نیز بر عهده دارد و به نوعی مراقب است که هدایت و تکامل اشیاء منقطع نشود.
استاد مطهری معتقد است که این برهان نخست در قرآن مطرح شده و اندیشهوران از آن الهام گرفتهاند.(مطهری، 1374، ص109)
آیات ذیل ناظر بر این برهان است:
«قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»این آیه به دو مرحله یعنی اعطای خلقت و اصل هدایت هر شیء اشاره و تفکیک قائل شده است و معلوم میشود که مرحله هدایت اشیاء بعد از خلقت نیز به هدایتگری نیازمند است که آن خدا است. (طه/ 50)
«الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى.»این آیه به چهار مرحله(خلقت، تسویه، تقدیر و هدایت) تأکید میکند. (اعلی/3) مرحله هدایت آخرین مرحله است که در مخلوقات بوده و به خدا نسبت داده شده است.(قبسات، ص74)
منابع:
1ـ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه1381.
2ـ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، انتشارات شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1389.
3ـ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج24، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1382.
4ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1374.
5ـ فصلنامه علمی ترویجی قبسات، ش41، 1385.
داستانهای قرآنی
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْلَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (نور/62) لاتَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِواذاً فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْتُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (63) أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ وَ يَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (64)
ترجمه:
62- مؤمنان واقعى كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آوردهاند و هنگامى كه در كار مهمى با او باشند، بدون اجازهی او بهجایی نمىروند. كسانى كه از تو اجازه مىگيرند، آنها بهراستی به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند، در اين صورت هرگاه از تو براى بعضى از كارهاى مهم خود اجازه بخواهند، هر كس از آنها را مىخواهى (و صلاح مىبينى) اجازه ده و براى آنها استغفار كن كه خداوند غفور و رحيم است.
63- دعوت پيامبر را در ميان خود مانند دعوت بعضى از شما نسبت به بعضى ديگر تلقى نكنيد، خداوند كسانى از شما را كه پشت سر ديگران پنهان مىشوند و يكى پس از ديگرى فرار مىكند، مىداند، آنها كه با فرمان او مخالفت مىكنند، بايد از اين بترسند كه فتنهاى دامنشان را بگيرد يا عذاب دردناك به آنها برسد.
64- آگاه باشيد كه براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است. او مىداند آنچه را كه شما بر آن هستيد و روزى كه به سوى او باز مىگردند، آنها را از اعمالى كه انجام دادند، آگاه مىسازد و خدا به هر چيزى آگاه است.
اين آيه در مورد «حنظلة بن أبى عياش» نازل شده است كه در شبی كه فرداى آن جنگ احد در گرفت، مىخواست عروسى كند. پيامبر(ص) با اصحاب و ياران مشغول به مشورت درباره جنگ بود. او نزد پيامبر(ص) آمد و عرضه داشت كه اگر پيامبر(ص) به او اجازه دهد، آن شب را نزد همسر خود بماند. پيامبر(ص) به او اجازه داد.
صبحگاهان به قدرى براى شركت در برنامه جهاد عجله داشت كه موفق به انجام غسل نشد. با همان حال وارد معركه كارزار گرديد و سرانجام شربت شهادت نوشيد.
پيامبر(ص) درباره او فرمود: «فرشتگان را ديدم كه حنظله را در ميان آسمان و زمين غسل مىدهند»! لذا بعد از آن، حنظله «غسیل الملائكه» ناميده شد
در شأن نزول ديگرى مىخوانيم كه آيه در داستان جنگ خندق نازل گرديد، در آن هنگام كه پيامبر(ص) با انبوه مسلمانان با سرعت مشغول كندن خندق در اطراف مدينه بودند، گروهى از منافقين به ظاهر در صف آنها بودند، ولى كمتر كار انجام مىدادند و تا چشم مسلمانان را غافل مىديدند، بدون اجازه گرفتن از پيامبر(ص) آهسته به خانههاى خود مىآمدند، اما هنگامى كه مسلمانان راستين مشكلى پيدا مىكردند، نزد پيامبر(ص) آمده، اجازه مىخواستند و به محض اینکه كار خود را انجام مىدادند، باز میگشتند و به حفر خندق ادامه مىدادند، تا از اين كار خير و مهم عقب نمانند، آيه فوق گروه اول را مذمت و گروه دوم را ستايش مىكند
قرآن و ادبیات فارسی
و لم یکن له کفوا احد
همانا او خدایی است که هیچ کفو و همتایی ندارد و فقط اوست که شایسته ستایش و پرستش است. مولانا با شیوهای زیبا به این آیه نگاه میکند. اگر کسی در راه عشق حقیقی به خداوند گام بردارد و لذت رسیدن به او را بچشد، هرگز حاضر نخواهد بود از آن دست کشیده و دوباره به لذات دنیایی چشم بدوزد. اگر سالک عاشق از من وجودی خود بیرون رفته و از موجودیت نفسانی خود که به دنیا و دنیا پرستی و توجه به شهوات و عشقهای مجازی دعوت میکند، دور شود، هیچوقت و به هیچ شکلی حاضر نیست آن را از دست بدهد، چرا که با تمام وجود دریافته است که هیچ کفو و همتایی برای او نیست.
ای مزور چشم بگشا و ببین
از وبای زرق و محرومی برآ
تا نمی بینم همی بینم شود
بگذر از مستی و مستی بخش باش
چند گویی: من ندانم آن و این؟
در جهان حیّ و قیّومی درآ
وین ندانم هات می دانم بود
زین تلون نقل کن در استواش(1)
در ادامه راه رسیدن به این مقام را اینگونه بیان میفرماید: ای انسان مزوّری که مدام خود را گول میزنی، چشم حقیقت بین خودت را باز کن و در برخورد با هر چیزی که تو را به معبود میرساند، نگو من این را نمیدانم و آن را نمیفهمم. خودت را از این بیماری که در وجودت قرار گرفته و محروم از دریافت عنایات الهی کرده، نجات بده و در جهان زنده و پایدار الهی پا بگذار، چون اگر این کار را کردی و چشم از بیماری هوای نفس و حب دنیا برداشتی، چشم بصیرت تو گشوده میشود و تمام آن چیزهایی را که نمیدیدی، خواهی دید و تمام آن چیزهایی را که نمیدانستی، خواهی فهمید.
از این مستی و سرخوشی شهوات دنیوی و لذاتی که به ظاهر و تصور لذت است و در حقیقت هیچ چیز جز غم و اندوه عمیق درونی برای تو نخواهد داشت، بگذر و خودت را به جایی برسان که بتوانی مستی و سرخوشی حقیقی و پایدار الهی را به دیگران بچشانی و آن لذات معنوی و زیباییهایی که با رسیدن به او به دست آوردهای، برای دیگران بازگو کنی.
در ادامه می فرماید: «اگر زیبایی داری و آن را به رخ دیگران میکشی و در معرض دیگران قرار میدهی، بدان که زیباتر از تو هم هست که همین کار را بکند و فقط تو نیستی که به داشتههای خودت مینازی بلکه اکثر نفوس همین حال را دارند.» (2)
مولانا می گوید: نقش عاشقی را کنار بگذار و حقیقتاً عاشق شو، لذا باید صبر فراوان داشته باشی و سخت به این معتقد باشی که هیچ یاری در جهان جز خداوند متعال نیست و باید در این راه همچون شمع بسوزی، تا شمع وجودت روشن شود.
اگر این را میخواهی، خواب را در شب کنار بگذار و یک دم حال بیخوابان شب را نگاه کن. آنها را نگاه کن که چگونه مجنون شدند و همچون پروانه برای رسیدن به دوست پرپر میزنند؛ نگاه کن به کشتی انسانهایی که غرق در عشق الهی هستند. اگر این راه را رفتی و به عشق الهی رسیدی، تا ابد از آن راه بر نخواهی گشت.
پس ما دانستیم برای آنکه بخواهیم به خدا برسیم، باید عاشق او باشیم، چرا که یک عاشق از همه چیز خود میگذرد تا به معبود برسد. یکی از راههای رسیدن به عشق الهی در مسیر انبیا و اولیاء الهی، گام برداشتن است. یکی از بهترین آن نمونهها حضرت علی(ع) است. مولانا نیز در پی ستایش از امیرالمؤمنین و ذکر آن حدیث پیامبر که انا مدینة العلم و علی بابها میفرماید:
راز بگشا ای علی مرتضی
چون تو بابی، آن مدینۀ علم را
باز باش ای باب، برجویای باب
باز باش ای باب رحمت تا ابد
ای پس از سوء القضا حسن القضا
چون شعاعی، آفتاب حلم را
تا رسد از تو قشور اندر لباب
بارگاه ما له کفوا احد(3)
ای علی تویی دروازهیی شهر دانش پیامبر و تویی پرتو آفتاب حلم و بردباری، ای دروازهی دانش به روی جویندهات همیشه گشوده باش، آنان که در عالم صورت ماندهاند، بر اثر ارشاد تو به مرتبهی معنا دست یابند. ای دروازهی رحمت خدا تا ابد گشوده بمان، ای بارگاه کسی که برایش هیچ کس همتا و نظیر نیست.(4)
میتوان این طور نتیجه گرفت که انسان اگر بخواهد به معنی واقعی به این آیه دست پیدا کند، نیاز به مرشدی دارد که بهترین آنان میتوانند ائمه طاهرین علیهم السلام به ویژه حضرت علی(ع) باشد.«آن حضرت دربارهی خداوند متعال عالیترین دریافت را داشت، آگاهی و دریافت الهی او در نهجالبلاغه و سایر گفتارهایش و همچنین در روش عملی او کاملاً آشکار است.»(5)
1- مولانا جلالالدین محمد بلخی، مثنوی معنوی ، به کوشش محمد استعلامی، دفتر ششم، چ ششم تهران: زوّار، 1372 ، ص36 و محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد تحلیل مثنوی، ج 13، چ یازدهم، تهران: انتشارات اسلامی، 1367، ص238.
2- کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر ششم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص192.
3- مولانا جلالالدین محمد بلخی، دفتر اول، ص 167.
4- کریم زمانی، دفتر اول، ص 1069.
5- محمد تقی جعفری، ج 2، ص 735.
پرسش و پاسخهای قرآنی
چه كنيم تا دعایمان مستجاب شود؟
پاسخ: در اهميت پرسش فوق، همين كافى است كه خداوند در قرآن به پيامبر مىفرمايد: «بگو: پروردگارم، براى شما اجرى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد ...» (فرقان/77)
آرى؛ محبوبترين اعمال نزد خدا دعا كردن است (کافی، ج2،ص468) خداوندى كه ابراهيم خليل خود را از آن جهت به خوبى ياد مىكند و مىستايد كه «بسيار دعا كننده» بود (هود/75) و او دعا را شفاى هر دردى قرار داد و در پرتو دعا بلاهاى زيادى را از ما دور مىكند. (کافی،ج2،ص470)
با توجه به آيات قرآن و روايات اهل بيت براى استجابت دعا مىطلبد كه: دو نوع فعاليت داشته باشيم: اول اینکه كوشش كنيم تا دعاى ما به اجابت نزديك شود.[يعنى ببينيم چه چيزهايى زمينه استجابت دعا را فراهم مىكند.] دوم اینکه از اعمالى كه مانع استجابت دعا مىشود، پرهيز كنيم.
با توجه به محدوديت مجال، برخى از اين راهكارها را ذكر مىكنيم:
الف: اما آنچه ما را به استجابت نزديك مىكند
1. ايمان به خدا و اين كه باور داشته باشيم كه همه امور به دست اوست و تا او نخواهد، هيچ خير و شرى از ما دور يا به ما نمىرسد. از اين روى خداوند مىفرمايد: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»؛ (غافر/60) مفسرين مىگويند از آيه استفاده مىشود كه خداوند مىفرمايد: «مرا» بخوانيد [و اميد به ديگران نداشته باشيد] تا دعايتان مستجاب شود.
و در روايت آمده: هر گاه يكى از شما اراده كرد كه از خداوند چيزى بخواهد و خواست تا دعايش مستجاب شود، بايد از همهى مردم «نااميد» شود و فقط به او «اميدوار» باشد پس هر گاه اين حالت را خداوند در قلب او ديد، هر چه او بخواهد، خداوند به او عطا مىكند. (وسائل،ج7ص143)
پس چنين نباشد كه ما خداوند را بخوانيم، در حالى كه چشم به دست ديگران بدوزيم و به غير او اميدوار باشيم.
2. حُسن ظن و اعتماد به خداوند
در همين رابطه از پيامبر(ص) نقل شده: باب دعا به روى هيچ كس باز نمىشود، مگر اینکه خداوند باب استجابت را هم باز خواهد كرد. پس هر گاه توفيق دعا پيدا كرديد، كوشش كنيد و خسته نشويد، چرا كه تا زمانى كه شما از دعا كردن خسته نشويد خداوند از عطا كردن خسته نمىشود. (وسائل ،ج7،ص28)
پس هر گاه دعا كرديم، «حسن ظن و اعتماد» داشته باشيم كه خداوند مستجاب مىكند و اميدوارانه دعا كنيم.
3. حضور قلب
موقع دعا، حضور قلب داشته باشيم و با تمام وجود از او درخواست كنيم، چرا كه حكايت شده: دعايى كه با بیتوجهى و بدون حضور قلب باشد، خداوند مستجاب نمىكند. (کافی،ج2،ص473)
4. توسل به اهل بيت(ع)
راهى كه همه اولياء خدا و خوبان عالم از آن استفاده مىكنند و حتى اهل بيت هم مثل امام صادق(ع) بهترين چيزى كه در دعا بر آن اصرار داشتند، درخواست از خدا به حق «خمسهى طيبه» بوده است. (وسائل،ج7،ص98 ) به ويژه توسل به امام زمان(ع) بسيار مهم است، چرا كه در دعاى ندبه مىخوانيم: «أين باب اللَّه الذى منه يؤْتى، أين وجه اللَّه الذى اليه يتوجه الاولياء»؛ «كجاست آن درگاه خدايى كه از آنجا به سوى خدا روند؟ كجاست آن آئينه خدايى كه اولياء به سويش توجه كنند؟
5. تكرار و پافشارى در دعا
از امام باقر(ع) نقل شده: هيچ بندهاى در حاجت خود اسرار و پافشارى نمىكند، مگر اینکه خداوند دعاى او را مستجاب مىكند. (وسائل،ج7،ص55)
6. صلوات
يكى ديگر از امور مؤثر صلوات بر پيامبر و اهلبيت او، قبل، وسط و بعد از دعاهاست، چرا كه فرمودند: خداوند كريمتر است از آن كه قبل و بعد دعا را مستجاب كند، ولى خود آن را مستجاب نكند. (کافی،ج2،ص494)
7. دل شكستگى و منقلب شدن و گريه در موقع دعا
از امام صادق(ع) حكايت شده: هرگاه، اشك چشمت جارى شد و بدنت لرزيد، پس آگاه باش كه در آن موقع حاجتت برآورده شده است. (وسائل،ج7،ص73)
8. توجه به زمان استجابت دعا
دعا در زمانهايى كه وعده داده شده به اجابت نزديكتر است، مانند:
الف. موقع اذان ظهر ب. بعد از هر نماز ج. قبل از غروب د. سحرگاه ه. شب جمعه و. موقع نزول باران ک. در نماز وتر (نافله شب) ل.به هنگام قرائت قرآن م. وقت اذان ن. موقع ريخته شدن خون شهيد
ت. شب قدر و شبهاى مانند آن مثل شب عيد فطر و قربان و روز عرفه.
9. توجه به مکانهای استجابت دعا
دعا كردن در مكانهاى شريف به اجابت نزديكتر است، مثل دعا در مسجد يا حرمهاى اهل بيت، به ویژه زير بقعهى سيدالشهداء(ع).
ادامه...
مهارتهای زندگی در قرآن
یکی از مهارتهای زندگی که در این مقاله سعی در تبیین و تفسیر آن داریم، تفکر است، البته تفکر نقادانه. لازمه تفکر نقادانه آن است که فرد به جستجوی ارزیابی و تحلیل یافتهها و دانستهها و اطلاعات به دست آمدهی خود و دیگران بپردازد. دخالت و درگیری فعالانه در مورد پدیدهها و احساس عامل و منشأ اثر بودن در جهان و تلاشهای هوشیارانه برای موفق شدن در حل مسائل و مشکلات، نیازمند تفکر فعال است. یکی از اصولی که دین اسلام به پیروان خویش تأکید بسیار کرده است، اندیشه و تفکر در آفرینش و نیز در زندگی روزمره آنان است. در قرآن کریم، آیات متعددی وجود دارد که انسانها را به اندیشه تعقل فرا خوانده است. همچنین در احادیث نیز دعوت به تفکر و تعقل فراوان است. آدمیت آدمی به دارا بودن و برخورداری از عنصر اندیشه است. در غیر اینصورت، آدمی جز تعدادی اعضا و جوارح نیست که آنهم وجه اشتراک او با سایر حیوانات است. مولانا میفرماید:
ای برادر تو همه اندیشه ای ما بقی را استخوان و ریشه ای
تفکر نقاد مجموعه ای از فرایندهای مختلف است که با بررسی دلایل و شواهد مربوط به محیط اطراف ما شکل میگیرد. شایسته نیست که آدمی این ودیعه الهی را صرف امور ناچیز کند. حال به این سؤال میپردازیم که محورهای اندیشه در قرآن کریم چه اموری هستند؟ به عبارت دیگر، چه اموری شایستگی آن را دارد که آدمی نیروی عقل و خرد خود را صرف تفکر و تأمل در آنها نماید.
الف) اندیشه در آثار خلقت به منظور اثبات وجود و یکتایی پروردگار: نخستین اصل از اصول اسلام و تمامی ادیان توحید است. توحید یعنی اعتقاد به اینکه جهان را آفریدگاری است یکتا و بری از هرگونه شرک و همتا که همه جا آشکار و واضح است
یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی الابصار
ولی از آنجا که عده کثیری از انسانها محصور در حصار محسوسات و ملموسات هستند، خدای نادیده برایشان قابل باور نمیباشد. پروردگار حکیم این گروه دیر باور را به تفکر و اندیشه در مخلوقات و آفریدهها و پدیدههای عالم آفرینش فراخواند تا به وجود و نیز وحدانیت او پیببرند: (إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ...لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) (1) خداوند حکیم، انسان را به اندیشه در خلقت آسمانها و زمین و پیدایش شب و روز و حرکت کشتی در دریاها و نزول باران از آسمان و زنده شدن زمین دعوت مینماید و از آن جمله آیات دیگری است که همین رسالت را به عهده دارند، مانند:(آلعمران-191) (رعد -3و4) (نحل 11و12) (جاثیه 13) (مؤمنون 69و80) (روم 28).
ب) اندیشه در بعضی پدیدههای طبیعی به منظور اثبات معاد و رستاخیز:
پس از اصل توحید، اصل معاد در سرلوحه دعوت انبیا بوده است. برای بیشتر کسانی که در معرض دعوت انبیاء الهی قرار میگرفتند بسی شگفتی بود که آدمی پس از مرگ و نابودی بدن مادی، دوباره لباس حیات بپوشد. (فَانْظُرْ إِلَی آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)(2) در این آیه، سخن از نگاه کردن به کیفیت زنده شدن زمین مرده در فصل بهار به میان آمده است و از آنجا که نگاه بدون اندیشه و تفکر پوچ و بیثمر است، مولانا میفرماید:
این بهار نو زبعد برگ ریز هست برهان وجود رستخیز
و اینچنین است آیاتی مانند: (غاشیه 17)( بقره 73)(روم 24)(جاثیه 5).
ج) اندیشه در حقانیت رسالت پیامبر:
پیامبر اکرم همچون دیگر انبیا از آغاز رسالت با مخالفت جاهلان روبرو بوده است ( أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِين)(3)در این آیه شریفه، خداوند علیم مخالفان متعصب را به اندیشه و تفکر فرا میخواند. به قول خواجه شیراز
سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار سامری کیست که دست از ید بیضا
د) اندیشه در عظمت قرآن و حقانیت آن:
در میان همه معجزاتی که در طول تاریخ نبوت از جانب پیامبران ظهور و بروز یافته، تنها معجزهای که باقی مانده و همیشه باقی خواهد ماند، قرآن است(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ )(حجر/9) کتابی که در بردارندهی تمامی بشر در طول قرون و اعصار خواهد بود، ولی متأسفانه مهجور مانده است و هنوز در میان مسلمانان آن چنان که بایسته هست، شناخته شده نیست.
ه) اندیشه در حقانیت و صحت احکام اسلام
و) اندیشه در بیثباتی دنیا و زینتهای آن و برتری زندگی اخروی:
( وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ )(4)جاهلان بیخبر چنان غرق در زندگی دنیوی شدهاند که همه تلاشهای خود را معطوف دنیا کردهاند و زیور و زینتهای دنیا آنها را فریفته است. خداوند مهربان انسانها را به تفکر فرا خوانده است که این دنیا بازیچهای بیش نیست و درک این مطلب فقط با تفکر دست یافتنی است.
ز) اندیشه در سرگذشت پیشینیان و عبرت آموزی از احوال آنان:
(وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ)(5) مطالعه و دیدن آثار گذشتگان تأثیر مثبتی در زندگی دارد.
هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان ایوان مدائن را آیینه عبرت دان
ح) اندیشه در اعمال و توشه برای رستاخیز:
پی نوشتها :
1- بقره/ 164.
2-روم/50.
3-اعراف /184.
4-سوره انعام/32.
5-سوره اعراف /175.
علوم قرآنی
در جزوه گذشته، به این بحث پرداخته شد که با توجه به آیات و روایات، قرآن دارای دو نزول میباشد، نزول دفعی و نزول تدریجی که نزول تدریجی آن در طول 23 سال رسالت پیامبر(ص) انجام گرفته و نزول دفعی قرآن در ماه مبارک رمضان و در شب قدر بوده است. نزول تدریجی قرآن، آغازش با بعثت پیامبر در27 رجب با نزول 5 آیه اول سوره علق آغاز گردیده است، در جزوه گذشته به اختصار اشاره شد.
در این شماره به رازهای نزول تدریجی می پردازیم.
رازهاى نزول تدريجى
چرا قرآن به تدريج نازل گشته است؟ كافران به دليل تدريجى بودن نزول، لب به اعتراض گشودند؛ شايد به اين دليل كه كتاب آسمانى كه براى هدايت مىآيد، بايد آغاز و پايانش معلوم باشد و يك مجموعهی مدوّن به بشر عرضه گردد؛ يعنى اصول، فروع، قوانين، احكام و اخلاقياتش همه در يك جا مضبوط باشد. راستى اين فاصلهها در نزول آيات به چه دليل صورت گرفته است؟ بايد گفت تدريجى بودن نزول، حكمتهاى متعددى داشته كه برخى از آنها عبارتند از:
1ـ قرآن در پاسخ به اعتراض كافران كه گفتند: لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً، مىفرمايد: كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ؛ (فرقان/32) اين گونه [ما آن را به تدريج نازل كرديم] تا قلبت را استوار گردانيم. نزول تدريجى آيات، بهویژه در موقعيتهاى بحرانى و جنگها، بهترين دلگرمى و پشتوانه براى پيامبر(ص) بود و قلب مبارك آن حضرت را قوت مىبخشيد. بدون شك، آياتىكه آن حضرت را به صبر و پايدارى توصيه مىكردند، اگر همه يکباره نازل مىشدند، تأثير نزول همان آيات را هنگام خطر و مواجهه نداشتند؛
مثلاً وقتى گفتار گمراهان ممكن بود خاطر پيامبر را آزرده گرداند، آيهاى نازل مىشد و خطاب به پيامبر مىفرمود:فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ، إِنّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ(يس/ 75) پس گفتار آنان تو را غمگين نگرداند. ما آنچه را پنهان و آنچه را آشكار مىكنند، مىدانيم و يا پيامبر را هنگام تكذيب از سوى كافران چنين دلدارى مىداد «وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ، فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا وَ اُوذُوا حَتّى اَتاهُمْ نَصْرُنا(انعام/ 34) و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند؛ ولى بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند، شكيبايى كردند تا يارى ما به آنان رسيد.» تكرار نزول چنين آياتى براى پيامبر اطمينانبخش بود.
البته همين قوت قلب و استحكام بخشيدن براى مسلمانان نيز وجود داشته و نزول پيوسته و تدريجى آيات براى آنان نيز آرامبخش بوده است.
2ـ وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النّاسِ عَلى مُكْثٍ (اسراء: 106) و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش بر تو نازل كرديم تا آن را به آرامى بر مردم بخوانى. معارف اسلامى بهويژه آن دسته كه با عمل انسانها در ارتباطند و قوانينى فردى و اجتماعى را، كه موجب سعادت انسان در زندگى است، بيان مىكنند، هنگامى از ثبات و دوام بيشترى برخوردارند كه از شیوهی تدريج استفاده شود. بهترين نحوهی تعليم و كاملترين شیوهی تربيت همان است كه معارف دينى با بلندايى كه دارند، تدريجاً نازل گردند تا مردم زندگى فردى و اجتماعى خويش را با آن هماهنگ كنند و به مرحلهی كمال خويش رسانند.
3ـ از رازهاى نزول تدريجى قرآن را مىتوان «تحريفناپذيرى» آن دانست. نزول تدريجى قرآن اين امكان را فراهم مىساخت تا اصحاب آيات قرآن را حفظ كنند. فصاحت و بلاغت قرآن از يك سو و اهتمام و عنايت مسلمانان از سوى ديگر وقتى با نزول تدريجى آيات همراه مىگشت، صيانت و حفاظت از وحى الهى را قطعى مىساخت.
4ـ نزول بسيارى از آيات قرآن، ارتباط و پيوستگى كامل با حوادث و رويدادهاى زمان پيامبر اعظم(ص) داشته و چون اين حوادث تدريجاً به وقوع مىپيوسته، آيات نيز همزمان با آن يا متعاقب آن نازل مىگشتهاند. (درسنامه علوم قرآنی، ص 93-91)
منابع
1ـ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، الوفاء 1403ق/ 1983م.
2ـ التمهيدفی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
3ـ وسائل الشيعه: شيخ حر عاملى، محمد بن حسنمؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم ؛1409 ق.
4ـ الاتقان فى علوم القرآن، جلال الدین عبد الرحمن ابوبکرسیوطی دمشق، بیروت دارابن کثیر،1414ق.
5ـ الميزان فی تفسیرالقرآن، محمد حسین طباطبایی. بیروت، مؤسسه الاعلمی، 1394ق.
6ـ نيز تاريخ القرآن زنجانى.
7ـ درسنامه علوم قرآنی، حسین جوان آراسته، دفتر تبلیغات اسلامی، حوزه علمیه قم، 1380ش.