گلستان آیه ها شماره27
نام سوره: نمل شماره سوره : 27 محل نزول : مکه
تعداد آیه :93 تعداد کلمه : 1149 تعداد حروف : 4799 معنی: مورچه
علت نامگذاری: آيه 18 اين سوره بيانگر واقعه برخورد لشكر سليمان به همراه سپاه جن و انس و پرندگان كه مسخر فرمان او بودند، با مورچگان ميباشد.(در بياباني معروف به «وادي نمل»)
نامهای دیگر: سلیمان- طس
محتواي سوره: مبدأ و معاد، قرآن و وحي و نشانههاي خدا در عالم آفرينش.
• سرگذشت پنج پيامبر بزرگ الهي (موسي- داوود- سليمان- صالح- لوط) و مبارزات آنها با اقوام منحرف.
• داستان سليمان و ملكه سبأ و چگونگي ايمان آوردن او به توحيد و سخن گفتن پرندگاني همچون هدهد و حشراتي مانند مورچه با سليمان و توجه دادن مردم به عظمت آفرينش.
• تدبر و عبرت از تاريخ، موضعگيري مشركان مكه و مشركان سابق در امتهاي گذشته.
• تصوير فرجام كار مؤمنان و مخالفان.
• علم بي پايان پروردگار و نظارت او بر همه چيز و حاكميت او در ميان بندگان.
• با بشارت شروع و با تهديد پايان مييابد.
ترتیب سوره: به ترتيب جمعآوري، بيست و هفتمين سوره است و به ترتيب نزول، چهل و هفتمين سوره است كه بعد از سوره «شعراء» و قبل از سوره «قصص» نازل شده است.
داستانهای سوره: موسي: 7 تا 14، سليمان: 15 تا 44، صالح: 45 تا 52، لوط: 54 تا 58.
فضیلت سوره: امام صادق(ع) فرمود: «هر كس سوره شعراء، قصص و نمل را در شب جمعه بخواند، از اولياء الله خواهد بود و در جوار او و سايه رحمتش قرار ميگيرد.»
درسی از قرآن
برگرفته از جلسه تفسیر عمومی قرآن حضرت آیتالله نورمفیدی
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1) الَّذِينَ هُمْ فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُونَ (2) مؤمنان رستگار شدند (1) آنها كه در نمازشان خشوع دارند(2)
وَ الَّذِينَ هُمْ عَلىَ صَلَوَاتهِِمْ يحَُافِظُونَ(9)أُوْلَئكَ هُمُ الْوَارِثُونَ(10)الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(11) و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مىنمايند(9 ) (آرى) آنها وارثانند! (10) (وارثانى)كه بهشت برين را ارث مىبرند و جاودانه در آن خواهند ماند! (11)
هدف خداوند برای مکلف شدن انسانها به نماز، همان وصل و رسیدن به خداست. اما باید توجه کنیم که نماز چه نقشی در زندگی ما به ویژه زندگی پس از این عالم دارد؟ از آیات الهی استفاده میشود که هر کاری که ما در این دنیا انجام میدهیم، چه عمل خوب، چه بد، این عمل فردای قیامت مقابل و همراه ماست.
«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيرٍْ محُّْضَرًا وَ مَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَ بَيْنَهُ أَمَدَا بَعِيدًا وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ(30) روزى كه هر كس، آنچه را از كار نيك انجام داده، حاضر مىبيند و آرزو مىكند ميان او و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانىِ زيادى باشد. خداوند شما را از (نافرمانى) خودش، بر حذر مىدارد و (در عين حال) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.» (آل عمران/30)
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ(7) وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ(8) پس هر كس هموزن ذرّهاى كار خير انجام دهد، آن را مىبيند! (7) و هر كس هموزن ذرّهاى كار بد كرده، آن را مىبيند! (زلزال/ 8)
بنابراین نمازی که ما اقامه میکنیم همراه ما میآید و هست. ابوبصیر از امام باقر یا امام صادق نقل میکند که فرمودند: «انسان مؤمن وقتی از دنیا میرود و او را در قبر میگذارند، عالم برزخ او شروع میشود. در این موقع شش صورت نورانی با او وارد قبر میشوند و در شش جانب او قرار میگیرند. یکی سمت راست، چپ، بالای سر، پایین پا، مقابل، پشت سر.
آنکه بالای سر است، از همه نورانیتر است، از سمت راست میپرسد: تو که هستی؟ میگوید: من نمازم. سمت چپ زکات. مقابل روزه است. پشت سر حج و عمره. پایین پا خوبیها و احسانی که به خلق خدا داشته است و بالای سر همان ولایت و محبت اهل بیت(ع) است که از همه نورانیتر است و علتش هم این است که این ولایت در همه اعمال انسان اثرگذار است. » بنابراین باید حواسمان باشد که اعمال ما همراه ما خواهد بود و هرگز از بین نمیرود. در بعضی روایات است که: وقتی مؤمن از قبر بیرون میآید، یک چهره زیبا و دلنشین نیز همراه مؤمن میباشد. هرجا که انسان میرود، به دنبال اوست. زمانی که به صحنهای هولانگیز از قیامت برخورد میکند که مؤمن را میترساند و دل او را میلرزاند، این چهره زیبا و دلنشین همراه او میباشد و میگوید: نترس، من با تو هستم تا موقع حساب و آنجا نیز از این مؤمن حمایت میکند و باعث میشود حساب او آسان بررسی شود. تا این که مؤمن را به سمت بهشت میبرد. انسان مؤمن میپرسد: تو چه کسی هستی؟ میگوید: من آن شادی و خوشحالی هستم که تو به خاطر رضای خدا در دل یک انسان ایجاد کردی.
به تعبیر حضرت امام(ره) که بر اساس یک روایتی میفرمایند: « زمین بهشت خالی از هر چیزی است و اذکار و اعمال بندگان، ماده تعمیر و بنای قصرهای بهشتی است. بنابراین بهشت و جهنم را خودمان درست میکنیم و اگر توجه کنیم که عملمان چه نقشی برای آینده ما دارد، حتماً از او مواظبت میکنیم .»
أُوْلَئكَ هُمُ الْوَارِثُونَ(10) الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(11).خداوند میفرماید: مؤمنان بهشت را به ارث میبرند. ممکن است این سوال مطرح شود که: مؤمنان زحمت میکشند و تلاش میکنند تا به بهش برسند و این امر ظاهراً با به ارث بردن بهشت منافات دارد، چون ارث بردن امری بدون زحمت است و البته جوابش این است که: پاداش خداوند متعال در برابر اعمال اندک انسان، بسیار زیاد است و اصلاً قابل مقایسه نیست و پاداش آنقدر زیاد است که گویی اصلاً زحمتی کشیده نشده و حقیقتاً آن نعمتها را بدون زحمت به ارث برده باشد. دیگر این که: مؤمنان بهشت را جاودانه به ارث خواهند برد و برای همیشه در بهشت خواهند ماند. بنابراین مؤمن باید در نماز هم خشوع داشته باشد، یعنی دلش تکان بخورد که در نماز و در مقابل خدا قرار میگیرد و هم بر آن نماز از تصرف شیطان مواظبت کند. که این نماز همیشه همراه انسان خواهد بود.
پنجرهای به نور
در آخرین مبحث توحید تصمیم گرفتیم این جلسه را به امید خداوند تبارک و تعالی بعد از آشنایی با توحید و شاخههای متفاوت آن به موضوع شرک که در مقابل توحید قرار دارد، بپردازیم.
مراتب و درجات شرک
همچنانکه توحید مراتب و درجاتی دارد، شرک نیز به نوبهی خود مراتبی دارد که از مقایسهی مراتب توحید با مراتب شرک به حکم «تعرف الاشیاء با ضدادها» هم توحید را بهتر میتوان شناخت و هم شرک را.
شرک در لغت به معنای همتا قائل شدن است.
در اصطلاح: به شریک قائل شدن برای خداوند متعال در اموری که خاص اوست اطلاق میشود، مانند الوهیت، بندگی و تدبیر شئون آفریدگار. (خرمشاهی، 1377، ص1298)
مفهوم شرک در مقابل توحید قرار دارد، چرا که توحید اعتقاد به وحدت و یگانگی خداست، در حالی که شرک اعتقاد به تعدد، مشارکت و انکار وحدت و یگانگی اوست.(سعیدی مهر،1383، ص159)
اقسام شرک
1ـ شرک ذاتی: دارای دو معناست: یکی آنکه انسان قائل به جسمانی بودن خداوند باشد، یعنی خداوند را دارای جسم بداند، چنانکه گروهی از مسلمانان که به «مجسمه» مشهورند، چنین اعتقادی دارند. معنای دیگر آن، این است که کسی معتقد به چند خدای مستقل باشد.(مطهری، 1387، ص 123)
2ـ شرک صفاتی: اعتقاد به اینکه صفات الهی با ذات خداوند مغایر و دارای وجودی مستقل از ذات او هستند. بر این اساس، اگر کسی معتقد باشد که صفت خالقیت چیزی است و ذات خداوند چیزی دیگر، مشرک محسوب میشود.
3ـ شرک افعالی: این شرک در مقابل توحید افعالی قرار دارد و همانند آن به شاخههای مختلفی تقسیم میشود، از جمله: شرک در خالقیت، شرک در عبادت، شرک در ربوبیت و شرک در طاعت(تشریع و حاکمیت)
4ـ شرک در خالقیت: به معنای اعتقاد به وجود دو با چند خالق مستقل است، به گونهای که هیچ یک از آنان تحت اراده و فرمان دیگری نباشد. به عنوان نمونه، اعتقاد به دو خالق خیر و شر است که بر طبق این اعتقاد، خداوند تنها اشیاء و امور نیک را میآفریند، اما موجود شریر و بدخواه دیگری مثل شیطان وجود دارد که به صورت مستقل به آفرینش موجودات بد و شریر دست میزند. این اندیشه در آئین مانی و برخی از پیروان دین زرتشت رواج دارد.
5ـ شرک در ربوبیت: این نوع شرک در میان اقوام و ملل مختلف رواج بسیاری داشته است که آنان برای هر یک از پدیدههای طبیعی مانند باد، باران، رویش گیاهان و ... معتقد به خدایی مستقل بودند.
6ـ شرک در عبادت: پرستش، خضوع و خشوع در مقابل کسی یا چیزی غیر از خداوند یکتا، شرک در عبادت نام دارد. غالب مشرکان گرفتار چنین شرکی هستند. نمونهی این نوع شرک را میتوان در پرستش بتهای ساخته شده از سنگ و چوب و طلا و نیز خورشید و ماه و برخی از حیوانات مشاهده نمود.
7ـ شرک در طاعت(تشریع و حاکمیت): این نوع شرک به این معناست که انسان غیر از خداوند، مرجع مستقل دیگری را برای قانونگذاری قبول کند و فرمانهای او را که مخالف فرمان الهی است، لازم الاجرا بداند. وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا «و مشركان، خداى يگانه را ترك گفته و خداي آن باطل(مانند بتها و فراعنه) را براى عزت و احترام دنيوى برگرفتند.»(مریم/ 81)
حضرت علی(ع) اقسام شرک را از نظر قرآن چنین بیان فرمود: شرکی که در قرآن آمده، 4 قسم است (مجلسی، جلد 90، ص61-62)
قسم اول: شرکی که به زبان اظهار میگردد: «مسلماً آنان كه گفتند: خدا همان مسيح، فرزند مريم است. يقيناً كافر شدهاند. بگو: اگر خدا بخواهد، مسيح و مادرش و تمام كسانى كه در روى زميناند، هلاك كند، چه كسى مىتواند در برابر اراده و قدرت او بايستد؟ و مالكيّت و فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو قرار دارد، فقط در سيطره خداست، هر چه را بخواهد مىآفريند و خدا بر هر كارى تواناست.» (مائده / 17)
قسم دوم: شرک عملی است، چنانکه خداوند تبارک و تعالی فرمود: وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ (یوسف / 106) «و بيشترشان به خدا ايمان نمىآورند، مگر آنکه (براى او) شريك قرار مىدهند.»
قسم سوم: شرک زنا است که (خطاب به شیطان) فرمود: «از آنان هر كه را توانستى با آوازت (به سوى باطل) برانگيز، (و براى راندنشان به سوى طغيان و گناه) با سوارهها و پيادههايت بر آنان بانگ زن، و با آنان (از راه سوق دادنشان به حرام) در اموال و ( از طريق وسوسه كردنشان به زنا) در اولاد شريك شو، و به آنان وعده (دروغ) بده (كه اگر از من اطاعت كنيد و دست از دين برداريد، به زندگى دلخواه مىرسيد) و شيطان آنان را جز از روى باطل و دروغ وعده نمىدهد.» (اسراء/ 64)
شاید از این جهت که زنا کار شیطان را در تکوین نطفه با خدا شریک ساخته است.
قسم چهارم: شرک ریاست، آنجا که میفرماید: فَمَن کانَ یَرجُوا لِقاءَ رَبِّهِ «سپس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.» (کهف/110)
چنین افرادی نماز گذارده و روزه گرفته و اعمال نیک چون دیگر نیکوکاران انجام دادهاند، جز آنکه هدف آنان از این اعمال ریا و جلب ستایش مردم بوده است.
امام صادق(ع) در توضیح شرک ریا فرمود: «کسی که نماز و روزه، آزاد ساختن بردگان، حج و این گونه اعمال را به نیت ستایش مردم انجام دهد، در حقیقت در عمل خویش دیگری را با خدا شریک نموده است، ولی این نوع شرک قابل گذشت است.» (نوری، 1408 هـ .ق ، ص 104)
مراتب شرک: شرک از جهت پنهان و آشکار بودن به دو قسم جَلّی و خَفی تقسیم میشود:
شرک جَلّی به معنای انجام مناسک عبادی و اعمال خاصی مانند رکوع و سجود، قربانی و ... برای معبودی غیر از خداوند است.
اما در مراتب خَفی و پنهان آن میتوان به هر گونه دنیاپرستی، جاه و مقامپرستی، هواپرستی، ریا و ... اشاره کرد، چنانکه قرآن میفرماید: « آیا دیدی آن کس را که هوای(نفس) خود را معبود خویـش قرار گرفته است؟ » (فرقان/ 43)
همچنین از دیگر نمونههای شرک پنهان میتوان به اعتماد و اتکا به اسباب و علل طبیعی و اعتقاد و ایمان به گرهگشایی آنها اشاره نمود. (مطهری، ص 124)
امام صادق(ع) در تفسیر آیهی 106 سورهی یوسف «و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند.» فرمود: «از این قبیل است که کسی بگوید اگر فلانی نبود، من هلاک میشدم و اگر فلانی نبود، به فلان گرفتاری دچار میشدم و اگر فلان نبود، همسرم از کَفَم میرفت. چنین کسی به شریکی در قلمرو حکومت خدا قائل شده است که او را روزی میدهد و بلا را از او دفع میکند، راوی پرسید: اگر چنین بگوید: اگر خداوند به وسیلهی فلانی بر من منّت نمینهاد، هلاک میشدم، صحیح است؟ امام فرمود : آری، اشکالی ندارد.» (مجلسی، جلد 5، ص 148)
بی پایه بودن شرک
خداوند در آیات مختلفی میفرماید: برای شرک هیچگونه دلیل و برهانی وجود ندارد. (مکارم شیرازی، 1374 ، ص 210)
وَ مَن یَدعُ مَعَ اللهِ اِلهاً ءاَخَرَ لا بُرهَنَ لَهُ بِهِ ... اِنَّهُ لا یُفلِحُ الکافِروُنَ . «و هر کس معبود دیگری را با خدا بخواند، مسلماً هیچ دلیلی بر آن نخواهد داشت.» (مؤمنون/117)
و در سورهی انبیاء آیه 24 خطاب به مشرکین میفرماید:
أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ اَلِهَهً قُل هَاتُوا بُرهنَکُم ... « آیا آنها معبودانی جز خدا برگزیدند؟ بگو دلیلتان را بیاورید.»
منابع:
قرآن
خرمشاهی، بهاءالدین. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی جلد2. 1377.
سعیدی مهر، محمد. آموزش کلام اسلامی. جلد 1. قم . طه. 1383.
مجلسی، محمد باقر. بحارالانوار. جلد 90.
همان. جلد 5
مکارم شیرازی، ناصر. پیام قرآن جلد 3، قم، مطبوعاتی هدف، 1374.
مطهری، مرتضی. مجموعه آثار جلد 2. انتشارات صدرا، 1387.
نوری حسین، مستدرک الوسایل ج1، قم، موسسه آلالبیت 1408، ص104
مقاله شرک. عبدالرضا آتشین صدف.
داستانهای قرآنی
گرایش سود گرایانه
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ(سوره حج /11)
بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مىپرستند (و ايمان قلبيشان بسيار ضعيف است). همينكه دنيا به آنها رو كند و نفع و خيرى به آنان رسد، حالت اطمينان پيدا مىكنند، اما اگر مصيبتى به عنوان امتحان به آنها برسد، دگرگون مىشوند و به كفر رو مىآورند! و به اين ترتيب هم دنيا را از دست دادهاند و هم آخرت را و اين خسران و زيان آشكارى است!
ابن عباس و جمعى ديگر از مفسران پيشين در شأن نزول اين آيه چنين نقل كردهاند كه گاهى گروهى از باديهنشينان خدمت پيامبر مىآمدند، اگر حال جسمانى آنها خوب مىشد، اسب آنها بچه خوبى مىآورد، زن آنها پسر مىزایيد و اموال و چهار پايان آنان فزونى مىگرفت، خشنود مىشدند و به اسلام و پيامبر(ص) عقيده پيدا مىكردند! اما اگر بيمار مىشدند، همسرشان دختر مىآورد و اموالشان رو به نقصان مىگذاشت، وسوسههاى شيطانى قلبشان را فرا مىگرفت و به آنها مىگفت، تمام اين بدبختيها بهخاطر اين آئينى است كه پذيرفتهاى و آنها هم روى گردان مىشدند!.
قابل توجه اینکه: قرآن در مورد روى آوردن دنيا به اين اشخاص تعبير به خير مىكند و در مورد پشت كردن دنيا تعبير به «فتنه» (وسيله آزمايش) نه «شر»، اشاره به اينكه اين حوادث ناگوار شر و بدى نيست، بلكه وسيلهاى است براى آزمايش.
و در پايان آيه اضافه مىكند «و به اين ترتيب آنها هم دنيا را از دست دادهاند و هم آخرت را» (خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ).
«و اين روشنترین خسران و زيان است كه انسان هم دينش بر باد رود و هم دنيايش» (ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ).
در حقيقت اينگونه افراد دين را تنها از دريچه منافع مادى خود مىنگريستند و معيار و محك حقانيت آن را روى آوردن دنيا مىپنداشتند. اين گروه كه در عصر و زمان ما نيز تعدادشان كم نيست و در هر جامعهاى وجود دارند، ايمانى آلوده به شرك و بت پرستى دارند، منتها بت آنها همسر و فرزند و مال و ثروت و گاو و گوسفند آنهاست و بديهى است كه چنين ايمان و اعتقادى سستتر از تار عنكبوت است!
قرآن و ادبیات فارسی
اِنّا انزلناه فی لیلة القدر
و ما ادرئک ما لیلةالقدر
هر یک از آیات الهی شامل درسهای بسیار مهمی است که با توجه کامل، میتوان آن را دریافت و به عنوان راهنمایی در زندگی خود به کار بست. همانطور که همه میدانیم، خداوند متعال شب قدر را در میان شبهای ماه مبارک رمضان پنهان داشته است و هیچکس نمیداند به واقع شب قدر چه شبی است؟ اختلاف است که آیا شب 19، شب 21، شب 23، شب 25 و یا شب 27 ماه مبارک میباشد. در تفسیر ابوالفتوح رازی نکتهای زیبا را در رابطه با این قضیه مطرح میفرماید که: یکی از بزرگان را پرسیدند که چرا شب قدر پوشیده است؟ گفت: بهدلیل لطف بر بندگان و خدای تعالی چند چیز را در چند چیز پنهان کرد. شب قدر را در میان شبها، نماز وسطی را در نمازها، وقت (و لحظه مرگ را) قیام ساعت را در اوقات، نام مهمترین خود را در اسمها، ساعت اجابت دعا را در ساعات روز آدینه، رضای خود را در طاعات، سخط خود را در سیئات و دوست خود را در میان بندگان. تا مکلفان کوشش کنند و همه نمازها را به جای آرند، به امید اینکه شاید این نماز همان نماز وسطی باشد. شبهای ماه مبارک رمضان را عبادت کنند، به طمع اینکه شاید این شب، همان شب قدر باشد. ساعات روز جمعه را به دعا مشغول باشند، به طمع اینکه شاید این همان ساعت اجابت دعا باشد. خدای را به همه نامها بخوانند، شاید اسم اعظم الهی در همان باشد. در همه طاعات مواظبت کنند، شاید رضایت خداوند متعال در آن طاعت باشد و از همه معاصی دوری کنند
تا خشم خداوند در آن نباشد. در هیچ حال از قیام ساعت ایمن نباشند و همیشه آماده رفتن باشند، ولی خود را پنهان کرد تا همه بندگان او را حرمت دارند، چرا که شاید یکی از آنها دوست و ولی خداوند متعال باشد.(1)
فلسفه اینکه چرا شب قدر در میان شبها پنهان است، مشخص نیست. شاید بتوان اینطور گفت که خداوند متعال منبع فیض و کرم و جود است. یکی از الطاف او به ما بندگان این است که اوقاتی مانند ماه رجب یا ماه شعبان و ماه مبارک رمضان را قرار دهد تا به وسیله آن بیشتر به او نزدیک شده و فرصتی را به ما میدهد تا از گناهان خود طلب مغفرت کنیم. این پنهانی شب، بهانه آن است که هر شب را به عبادت مشغول باشیم و جان و روح ما هر شب را امتحان کند تا به روح حقیقی که خداوند در این شب بر بندگان میفرستد، بپیوندد و بدینوسیله رشته ارتباط خود را با حضرت دوست پیوند بزنیم و خود را بهوسیله دعا به او نزدیک کنیم. در کلام مولانا میبینیم:
حق شب قدر است در شبها نهان
نــه همــه شــبها بــود قــدر ای جـــوان!
تا کند جان هر شبی را امتحان
نــه هــمــه شـبهـــا بــود خالــــی از آن(2)
خطابی را که مولانا به جوان دارد، در واقع خطابی به همه سالکان راه حق میباشد، چرا که هر کس در راه خدا قدم بر میدارد، در واقع هیچوقت پیر نمیشود، چرا که عشق الهی در او حلول کرده است. این را بدان که همه شبها با ارتباط تو به حضرت حق، میتواند شب قدر باشد و آن شب شبی است که خداوند بهواسطه عبادت تو بر ملائکه مینازد و به آنها میگوید: بندهی من را ببینید چگونه در حالی که همه به خواب رفتهاند، به درگاه من آمده است و سر به سجده گذاشته است. هر چند به ظاهر آن شب شب قدر نیست، اما با ارتباط تو با حضرت حق میتواند همان شب هم شب قدر باشد؛ چرا که تو قدر همه شبها را به پا داشتهای و خداوند هم ملائکه را متوجه تو کرده است.
1ـ جمال الدین شیخ ابوالفتوح رازی، تفسیر رَوح الجِنان و رُوح الجَنان، به کوشش میرزا ابوالحسن شعرانی و علی اکبر غفاری،جلدهای 11و12، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1398 هـ .ق. ص 136
2- مولانا جلال الدین محمد بلخی. مثنوی معنوی. به کوشش محمد استعلامی. چ ششم. ج2، تهران. زوّار. 1372. ص 134.
پرسش و پاسخهای قرآنی
بِغَیرٍ حساب چه نوع حسابی است و در قیامت شامل چه کسانی میشود؟
علامه طباطبایی در ذیل تفسیر این آیه: « لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ» آنها به سراغ این کارها میروند تا خداوند آنها را به بهترین اعمال که انحام دادهاند، پاداش دهد و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید و خداوند به هرکس بخواهد، بیحساب روزی میدهد. (نور/38)
بغیر حساب را اینگونه توضیح میدهد: این پاداش زیادی غیر از پاداش اعمال است و از آن عالیتر و عظیمتر است، چون چیزی نیست که خواسته انسان به آن تعلق گیرد و یا با سعی و کوشش بهدست آورد، و این عجیبترین وعدهای است که خداوند به مؤمنین داده و ایشان را به آن بشارت میدهد، تازه از تصور آن عاجز است، اصلاً تصورش را هم نمیتواند بکند و در نتیجه آن را نمیخواهد و این نیز موهبتی و رزقی است حساب نشده.(المیزان، ج15، ص180)
بدین منظور خدا در اعمال ایشان خردهگیری نمیکند تا باعث نقص عمل و انحطاط ارزش شود. در نتیجه، عمل حسن ایشان احسن میشود و اینان همان صابرین، صالحین و مؤمنین برگزیده و یا در واقع همان السابقون امتاند که خداوند درباره آنان میفرماید:
« وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُون(١٠) أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونََ » پیشگامان پیشگامند، آنها مقربانند. (واقعه/11و 10) کسانی هستند که در خیرات سبقت میگیرند و قهراً وقتی به اعمال خیر سبقت میگیرند، در مغفرت و رحمتی هم که در ازای آن اعمال است، سبقت گرفتهاند و به عبارتی، سابقون به خیرات، سابقون به رحمت و مغفرتند. السابقون یا همان مؤمنین و صالحان کسانی هستند که علاوه بر ایمان به خدا و آیات او، به روز جزا نیز ایمان دارند و به همین جهت، اعمال صالح انجام میدهند.(المیزان، ج15، ص 56- 55)
چهار دسته از مؤمنین در این گروه قرار می گیرند:
اول:کسانی که در مقابل وسوسههای شیطان مقاومت نموده و بر انجام واجبات و ترک گناهان استقامت ورزیدهاند و در راه اطاعت خالق سبحان قدمی راسخ داشته و هرگز دچار لغزش و انحراف نشدهاند.
دوم:کسانیکه دوستی و علاقهشان به همدیگر برای خدا و براساس اخلاص بوده و هرگز به کسی برای رسیدن به مال و مقام و مطامع پست و بیارزش دنیا روی نیاورده و در مقابل کسی برای مقاصد دنیوی کُرنش نمیکنند، بلکه برادران ایمانی خود را از این جهت دوست دارند که آنان را بندگان صالح خدای عزوجل میبینند.
سوم: کسانی که با نثار جان و مال خویش، جهاد در راه خدا کردهاند و برای حفظ دین و دفاع از حق محرومین، از هیچ فداکاری دریغ نکردهاند و با ستمگران و زورگویان مبارزه نمودهاند و در این مبارزه تا سرحد شهادت پیش رفته اند.
هرگز زندگی آرام نداشته و پیوسته مورد سرزنش و آزار و شکنجه بودهاند... و برای جلب رضای پروردگار متعال، همه سختیها را به جان خریدهاند و هرگز سختی و سستی به خود راه ندادهاند.
چهارم: کسانی که از نعمت دنیا هرگز پیش از آنچه که پروردگار متعال برایشان مقدر فرمود، توقع نداشته و به مقدار کم راضی و قانع هستند و لحظهای از قدرت خدای عزوجل غافل نبوده و به خود جرأت گناه در خلوت و پنهانی نمیدهند، چرا که دل به خدا بستهاند، نه به مال و مقام در دنیا (سیفی، علی اکبر، 1372، برهان قاطع پیرامون قیامت، قم، دفتر انتشارات اسلامی، صص 102 ـ 98).
پیامبر اکرم(ص) در مورد نحوه حسابرسی از این گروه میفرمایند:
چون در روز قیامت دفترها گشوده شود و ترازوها گذارده گردد، برای اهل بلا و گرفتاری ترازویی نصب نگردد و دفتری برایشان گشوده نشود. (تفسیر مجمعالبیان، ج21، ص 154)
چنانکه قرآن میفرماید: «فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ» آنها جلوتر از دیگران به بهشت درآیند و بیحساب روزی داده میشوند. (غافر/40)
مهارتهای زندگی در قرآن
ارتباط موثر
در شماره قبل، مهارت برقراری ارتباط مؤثر را بررسی کردیم و به نکاتی در این زمینه اشاره شد. در این مقاله نیز موارد دیگری از ارتباط مؤثر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. همانطور که گفتیم، برقراری ارتباط با دیگران از طریق صحبت کردن و گوش کردن (گفتگو) اتفاق میافتد. همکلاسیها، دوستان، آشنایان و خانواده همه جزو شبکه گسترده ارتباطی ما هستندکه امکان پذیرش، آرامش و داشتن احساس بهتر را برایمان فراهم میکنند. در حقیقت، در مهارت برقراری ارتباط مؤثر میخواهیم پل ارتباطی برقرار کنیم، یعنی شیوه صحیح برقراری یک ارتباط کلامی و غیر کلامی را بیاموزییم تا بتوانیم نظرها، عقاید، خواستهها، نیازها و هیجانهای خود را بهطور صحیح ابراز کرده و به هنگام نیاز، از دیگران درخواست کمک و راهنمایی کنیم. پلهای ارتباطی به عواملی گفته میشوند که به برقراری یک ارتباط مؤثر برنده ـ برنده کمک میکند.
مهمترین پلهای ارتباطی عبارتنداز: به درستی گوش دادن و همدلی و همراهی با گوینده-تکرار آنچه گوینده گفته است، ابراز احساسات با ضمیر من و انتخاب زبان مناسب برای صحبت، سعی در پی بردن به احساس دیگران، خلاصه کردن جمله های گوینده.
ضعف و موانع ارتباطی در مهارتهای اجتماعی منشأ بسیاری از آسیبهای اجتماعی است. از مهمترین موانع ارتباطی به موارد زیر میتوان اشاره کرد: دید قالبی و کلیشهای (هر چیز را تنها از یک سو و زاویه نگاه کردن) تعصب (پیروی از باورها و خرافات بیدلیل) خشک اندیشی(قومیت، مدرک و جنسیت را ملاک حقیقت بدانیم) ذهنخوانی و تصاویر ذهنی
(برداشت ذهنی خودمان را از فرد مقابل به جای منظور اصلی او حقیقت بدانیم) مفروضات ذهنی (با پیشفرض ذهنی ارتباط برقرار کنیم)
اولین جزء اصلی ارتباط، تفهیم است که یک فرایند دو طرفه است، یعنی خود فرد هم معانی پیامی را که میخواهد انتقال دهد، بفهمد و هم بتواند به مخاطب خود بفهماند.
معتقد به کلام وحی باید به این نکته عالم باشد که همه تلاشهای انسان در برقراری یک ارتباط موثر و یا هر تلاشی فقط با خواست و اراده الهی است که تحقق مییابد. محبت و الفت و دوستی را خداوند رئوف و مهربان در بین قلبها پدید میآورد. شاهد بحث ما آیه 63 از سوره انفال است: (لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ) حال اگر به روابط بین فردی همچون رابطه بین همسران خوب بنگریم، باز قدرت لایزال الهی است که: « وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً...» (روم /21)
ارتباط مؤثر علاوه بر تفهیم به تسهیم نیز نیازمند است که دارای جوانب مختلفی است. گاهی غذای خود را قسمت میکنیم: مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (بقره/3) گاه شادی یا عواطف یا مشکلات و سختیها را با آن یا در میان میگذاریم تا احساس آرامش و راحتی بیشتری کنیم. در پایان، روشهای مختلف دستیابی به یک رابطه برنده، برنده را ذکر میکنیم: حفظ احترم متقابل در تمام لحظههای ارتباط، تلاش برای یافتن زمینههای مشترک، طرح اهداف و نیازها و نگرانیها، انعطافپذیری در نگرش و روش و منش، مثبت اندیشی، باز نگه داشتن ذهن.
علوم قرآنی
سوره در قرآن
درشماره 26 این جزوه، در رابطه با آیه در قرآن مطالبی ارائه شد و اینک به بحث سوره در قرآن میپردازیم.
قرآن در قالب 114 سوره و هر سوره شامل آياتى چند، صورت بسته است. در اين قسمت، به بررسى معانى سوره، اسامى و دسته بندى سوره هاى قرآن می پردازيم.
ب) معناى سوره:
سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ(نور/1) سورهاى است كه آن را نازل و فرض گردانيديم و در آن آياتى روشن فرو فرستادیم. سوره در لغت به صورت مهموز و غيرمهموز به كار رفته است.
1ـ در صورت اول: سوره به معناى نيم خورده و باقى مانده آب يا هر چيز ديگرى است و جمع آن اسآر است.
2ـ در صورت غيرمهموز بودن، گاه از ريشه سور به معناى بارو و ديوار است؛ همانگونه كه عرب به ديوارى كه شهر را احاطه مىكند، سور المدينه مىگويد. راغب مىگويد: سور المدينة، حائطها المشتمل عليها و سورة القرآن تشبيها بها لكونه محاطا بها، احاطة السور بالمدين(الاتقان، ج 1، ص 165) سور، به اين معنا به اسوار و سيران جمع بسته مى شود.
3ـ سوره در اصل لغت به معناى علو و منزلت است. ابن فارس مىگويد: السين و الواو و الراء اصل واحد يدل على علو و ارتفاع. نابغه ذبيانى در شعرى خطاب به نعمان بن منذر گفته است: الم تران الله اعطاك سورة ترى كل ملك دونها يتذب خداوند چنان جايگاهى و مقامى به تو داده است كه سلطنت پادشاهان در برابر آن كوچك است.
سوره آنگاه كه در معناى مقام و منزلت به كار رود، به سور، سور، سورات و سورات جمع بسته مىشود. هر يك از معانى سه گانه فوق با سوره در اصطلاح قرآن كه در يك قالب خاص با «بسمالله» شروع مىگردند، سازگارى دارند.
اما اگر ريشه مهموز داشته باشند، از آن جهت كه قطعهاى از قرآن است، به آن سوره گفتهاند. يا آن كه سوره قرآن چون دژى تسخيرناپذير و غيرقابل نفوذ است؛ همانطور كه برج و باروى شهر بر شهر و هر آنچه در آن است، احاطه دارد، سوره نيز گرداگرد آيات را فرا گرفته و آنها را به هم ربط داده است.
در معناى سوم نيز چون سوره كلام خداست، داراى شرافت و منزلت و مقام رفيع است و يا آن كه قرائت و تلاوت آن موجب رفعت شأن و برترى مقام قارى مىگردد. به نظر مىرسد از بین احتمالات سه گانه، احتمال سوم صحيحتر باشد؛ زیرا سوره در اصطلاح قرآن به سور جمع بسته مىشود و اين جمع تنها در مورد احتمال و معناى سوم به كار رفته است.
سوره در شكل مفرد در نه مورد از قرآن كريم به معناى اصطلاحى آن ديده میشود.
ج) فلسفه تقسيم قرآن به سورهها
در زمينه حكمت و علت تقسيم قرآن به سورههاى مختلف كه كوچكترين آنها سوره كوثر با سه آيه و بزرگترين آنها سوره بقره با 286 آيه است، قرآن شناسان فوايدى را برشمردهاند. مسلماً اين كه خداوند چنين تقسيمى را در كتاب جاودان خويش به كار برده است، بدون حكمت و غايت نبوده است.
در قرآن بالاترين دقتها و ظرافتها به كار رفته و حتى در تنظيم حروف و كلمات آن توجه خاصى وجود داشته است. ما برخى از فوايد تقسيم قرآن به سورهها را ذكر نموده و يادآور مى شويم كه قطعاً فوايد به اين موارد محدود نمى گردند:
1ـ اهداف مختلف و موضوعات متفاوت در قرآن: در بسيارى از سورهها، هدف خاصى مورد نظر است كه محور همه آيات آن سوره است. حتى بعضى از مفسران عقيده دارند كه هر سوره، يك هدف خاصى را تعقيب میكند. ( ر.ك: كتب تفسير از جمله الميزان در اوايل تفسير سورهها). اين هدف خاص، آيات مربوط را در قالب يك سوره در كنار هم جاى داده است; به عنوان مثال، سوره يوسف، يا نمل و يا فيل، در سرگذشت يك پيامبر و يا يك واقعه تاريخى است.
2ـ سهولت در فراگيرى، قرائت و حفظ قرآن: تقسيم و تفكيك ميان سورهها، تعليم و تعلم را براى جويندگان و مشتاقان كلام خداوند آسانتر مىكند و آنان پس از آموختن بخشى از كلام خداوند و يا حفظ آن، چونان كسى كه يكى از مراحل سعادت را طى كرده و در فتح آن توفيق يافته، نسبت به قسمتهاى ديگر قرآن مشتاقتر مىشوند.
چون قارى قرآن سورهاى را به پايان مىبرد، به شروع سوره ديگر راغبتر مىشود. اين امر به ويژه در حفظ قرآن مشهودتر است؛ زیرا تقسيم قرآن به قطعهها و سورههاى كوچك و بزرگ، مشكل حفظ را حل نموده و اگر چنين نبود، هم انگيزه براى حفظ قرآن كمتر مىشد و هم حفظ آن دشوارتر.
3ـ صيانت و حفاظت قرآن از تحريف: يكى از هنرمندىهاى قرآن و جنبههاى اعجاز آن، همين تقسيمبندى كتاب به قطعات مستقلى به نام سوره است.
اين امر سبب گرديد تا حفظ آنها به ويژه سوره هاى مكى كه در آغاز نزول سوره هايى كوچك و موزون بودند، به راحتى صورت گيرد و لااقل هر مسلمانى تعدادى از اين سورهها را در خاطره و حافظه خويش بايگانى كند. البته حافظان كل قرآن نيز چنان كه در آينده ذكر خواهيم نمود، كم نبوده اند.
4ـ مانند ناپذيرى حتى در كوچك ترين سوره: تقسيم قرآن به سورههايى كه دامنه اختلاف آيات آنها بسيار زياد است، خود پديده جالب ديگرى است، زيرا قرآن، كه در آيات تحدى همگان را به مبارزه دعوت كرده است، تا اگر مىتوانند حتى يك سوره همانند قرآن بياورند، با تقسيم خود به سورههاى كوچك و بزرگ، اشاره به اين حقيقت نموده كه بلندى و كوتاهى سورهها شرط اعجاز نيست و هر سوره هر قدر هم كوچك باشد، در اوج اعجاز و عظمت قرار دارد.
د) دسته بندى سوره ها
قرآن شناسان در يك تقسيم بندى كلى، سوره هاى قرآن را به چهار گروه عمده تقسيم نموده و بر آن نام خاصى نهادهاند:
1ـ السبع الطول:
طول جمع طولى مؤنث اطول، مثل كبر جمع كبرى. هفت سوره بزرگ قرآن كه اكثراً گفتهاند، عبارتنداز: بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، اما در مورد هفتمين سوره اختلاف است كه به نقل از سعيد بن جبير سوره يونس است و بعضى ديگر سوره كهف گفتهاند.(الاتقان، ج 1، ص 199، نوع 18)
2ـ المئون:
اين سورهها از طول كوتاهتر بوده و آياتشان متجاوز از صد آيه است كه عبارتنداز: التوبه، النحل، هود، يوسف، الكهف، الاسراء، الانبياء، طه، المؤمنون، الشعراء و الصافات.
3ـ المثانى:
سورههايى كه آياتشان از صد كمتر است كه تقريباً بيست سورهاند. دليل آنكه اين سورهها را مثانى گفتهاند، قرار گرفتن اين سورهها پس از مئون است. ثنى به معناى ميل و عطف است. وجوه ديگرى نيز براى معناى مثانى ذكر كردهاند.
4ـ المفصل:
سورههاى كوتاه را مفصل ناميدهاند. چون كوتاهند و با بسمالله از هم فصل و جدا مىشوند و يا آن كه فواصل آيات در اين سورهها به نسبت زيادتر است. در اين كه آخرين سوره از مفصل ناس است، اختلافى نيست.
نوع ديگر دستهبندى براى سورههاى قرآن ذكر نمودهاند، مانند: سورههاى ممتحنات، مسبحات، حواميم (آنها كه با حم آغاز مىشوند) و سورههاى عزائم (سورههايى كه سجده واجب دارند: سجده، فصلت، نجم و علق).
منابع:
1ر.ك: كتب تفسير از جمله الميزان. در اوايل تفسير سورهها.
2 الاتقان فی علوم القرآن. جلال الدین عبدالرحمن ابوبکر سیوطی، دمشق، بیروت، دارابن کثیر.
3درسنامه علوم قرآنی سطح. ٢ نویسنده: جوان آراسته، حسین، ناشر: بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم).