قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
آشنایی با سوره ها
نام سوره: زمر شماره سوره: 39 محل نزول: مکه
تعداد آیه: 75 تعداد کلمه: 1192 تعداد حروف: 4708
معنی: گروه ها و دسته ها. جمع زمره
علت نام گذاری: از آيه 71 و 73 گرفته شده كه در روز قيامت، مردم گروه گروه به سوي جايگاه خودشان سوق داده ميشوند.
نام های دیگر: غرف
محتواي سوره :
• دعوت به توحيد خالص و توصيه در تمام ابعاد و شاخه هايش: توحيد افعالي و توحيد عبادي، به ویژه مسأله اخلاص در عبادت و بندگي(براي جذب قلوب به سوي اخلاص).
• معاد و دادگاه بزرگ عدالت خدا.
• مسأله ثواب و جزا، غرفه هاي بهشتي و سايبان هاي آتشين دوزخي.
• مسأله ترس و وحشت روز قيامت و آشكار شدن نتايج اعمال.
• مسأله سياه شدن صورت دروغگويان و كساني كه بر خدا افترا بستند.
• رانده شدن كافران به سوي جهنّم، سرزنش فرشتگان عذاب نسبت به آنها.
• دعوت بهشتيان به سوي بهشت و تبريك و تهنيت فرشتگان رحمت به آنها.
• ترسيم جالبي از قرآن و اهميت آن و تأثير نيرومند در قلب ها و جانها.
• سرنوشت اقوام پيشين و مجازات دردناك الهي نسبت به تكذيب كنندگان آيات الهي.پ
• توبه و باز بودن درهاي بازگشت به سوي خدا و ذكر مؤثرترین آيات توبه و رحمت.
ترتیب سوره: به ترتيب جمع آوري، سي و نهمين سوره است و به ترتيب نزول، پنجاه و هشتمين سوره است كه بعد از سوره «سبأ» و قبل از سوره «مؤمن» نازل شده است.
داستان های سوره: ندارد.
فضیلت سوره: پيامبر اسلام(ص) فرمود: «كسي كه سوره زمر را قرائت كند، خداوند اميدش را از رحمت خود قطع نخواهد كرد و پاداش كسانیكه از خدا مي ترسند، به او عطا می شود.
درسی از قرآن
برگرفته از جلسه عمومی تفسیر قرآن حضرت آیت الله نورمفیدی
فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا فَإِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَ لا تُخاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ (27/مؤمنون)
هدف قرآن از بیان قصص انبیاء، داستان سرایی نیست، بلکه هدف دیگری را تعقیب می کند. هدف قرآن، درس گرفتن و عبرت گرفتن انسان ها از سرنوشت امت های پیشین است. خداوند متعال در ادامه بیان سرنوشت حضرت نوح و قومش می فرماید: ما به نوح وحی کردیم که در مقابل دیدگان ما کشتی بساز. چون کشتی سازی یک کار فنی است و حضرت نوح(ع) کشتی سازی نمی دانست. به همین سبب خداوند می فرماید: با دستور مستقیم و وحی ما کشتی را بساز و ما کاملاًً مراقبیم و آنچه می گوییم انجام بده.
در این قسمت سوالی پیش می آید که چرا بلایی که قرار بود بر سرقوم نوح بیاید، یک مرتبه دیگر نازل نشد. مثل قوم لوط، قوم هود، قوم صالح یا فرعونیان که بلاهای آسمانی یک مرتبه نازل می شد و همه را نابود کرده و از بین برده. اما در مورد قوم حضرت نوح، خداوند متعال به حضرت نوح دستور کشتی سازی داد تا زمانی که کشتی کامل شد، سپس بلا نازل شد. جواب این است که: چون عذاب استیصال اولین بار بر مردم نازل می شد، یعنی عذابی که همه چیز و همه کس را نابود میکرد و از بین می برد و خداوند چون بندگانش را دوست دارد، نمی خواست مردم غافلگیر شوند.
زیرا آنها با دیدن ساخت کشتی توسط حضرت نوح به این فکر می افتادند که شاید واقعاً قرار است اتفاقی بیفتد و وعده عذابی که حضرت نوح می دهد حق باشد و عملی شود و کشتی سازی یک مهلتی بوده تا مردم ببینند و متنبه شوند و با این آگاهی، به حضرت نوح ایمان آورند و از هلاکت نجات یابند.
همان طور که اشاره شد، چون خداوند متعال بندگانش را دوست دارد و آنقدر راه بازگشت برای بندگانش گذاشته است که اگر انحراف هم پیدا کرده، باز بتواند برگردد. در مناجات خمس عشر مناجات مریدین می فرماید: ای خدایی که آن هایی که رو به سوی تو می آورند، تو هم به آن ها رو می کنی و لطف می کنی و ای خدایی که حتی آنهایی که غافلند از تو و اصلاً به یادت نیستند، به آنها هم مهربانی و برای جذب آنها مشتاقی و تلاش می کنی.
حدیثی از رسول اکرم(ص) است که فرمودند: خوشحالی خداوند متعال از بازگشت بنده معصیت کار خویش و توبه او خیلی بیشتر از خوشحالی انسانی است که مثلاً تشنه است و در تابستان در بیابان به دنبال آب می گردد و آن را پیدا می کند. خوشحالی خداوند از بازگشت بنده مومن خویش بسیار بیشتر از آن فرد تشنه در پیدا کردن آب می باشد توصیه می کنم دعاهایی که سند دارد یا مضمونش کاملاً مشخص است که از انسان معصوم صادر شده و از انسان معمولی نیست، را حتماً بخوانید و تفکر کنید.
اما به هرحال اینجا افرادی جلوی حضرت نوح ایستادند و مسخره کردند که البته اینها همان ملاء بودند، یعنی ثروتمندان و اشراف جامعه.
هر وقت از کنار حضرت نوح رد می شدند، مسخره می کردند. یکی می گفت: عجب، مثل اینکه کار پیامبری نگرفته و دیگر نجار شده ای و کشتی می سازی!
دیگری می گفت: آدم جلوی دریا کشتی می سازد تا آن را به آب اندازد، نه در خشکی، چون نمی توان آن را حرکت داد وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا...(٣٨) فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ (٣٩) [نوح] كشتى را مى ساخت و هرگاه گروهى از [اشراف و سرانِ] قومش بر او عبور مى كردند، او را به مسخره مى گرفتند. گفت: اگر شما ما را مسخره مى كنيد، مسلماً ما هم شما را [به هنگام پديد آمدن توفان] همان گونه كه ما را مسخره مى كنيد، مسخره خواهيم كرد.«38» سپس خواهيد دانست كه چه كسى را [در دنيا] عذابى خواركننده و [در آخرت عذابى] پايدار خواهد رسيد.
البته این ملاء در زمان ما هم هستند که به بشریت ظلم و انسانیت را گرفتار می کنند.
سرانجام هنگامی که حضرت نوح کشتی را ساخت و کشتی سازی پایان یافت، خداوند به حضرت نوح فرمود: «اینها بیش از این ایمان نخواهند آورد و مهلت آنها تمام شده است. در اینجا حضرت نوح(ع) نفرین می کند، چون ولی خداست و برای هلاکت یک قوم، خواست ولی خدا که انسان کامل و معصومی است، لازم است. حضرت نوح از خدا می خواهد:
«خدایا، اینها را باقی نگذار، چون هر چه از این ها باقی گذاری یا کافر هستند یا فاجر»
پنجره ای به نور
به دنبال مباحث گذشته پیرامون اعجاز، طبق روش قبل، بنا داریم در این جلسه نیز سوالی را طرح و پاسخ آن را بیان کنیم.
سوال: راز گوناگون بودن معجزات پیامبران چه بوده است؟
پاسخ : معجزه ی هر پیامبری باید از پیشرفته ترین دانش های زمان باشد تا به هنگام عاجز ماندن علمای عصر از مقابله ی آن یقین حاصل شود که این سرچشمه ی الهی دارد نه انسانی.
خداوند معجزات انبیاء را طوری قرار داده است که هر کدام از آنها در شرایط آن زمان و مکان خاص، قویترین اثر را داشته باشند، مثلاً اگر می بینیم قرآن بزرگترین معجزه ی پیامبر را تشکیل می دهد، بدین علت است:
اولاً: پیامبر اسلام مبعوث به همه ی جهان تا پایان دنیاست و باید معجزه ای جاویدان داشته باشد که با گذشت زمان کهنه نشود.
ثانیاً: او درس نخوانده بود. آوردن چنان کتابی به وسیله ی چنین شخصی در حد اعلای اعجاز خواهد بود.
ثالثاً: پایین بودن سطح افکار مردم آن محیط و بلند بودن محتوای قرآن، نشانه ی آشکار دیگری است. از این ها گذشته، ادبیات عرب بر خلاف افکار و معارف شان در آن روز، در اوج شکوفایی بود و شعرای بزرگ و سخنوران نامی داشتند که نمونه های آن در اشعار جاهلی به چشم می خورد. هنگامی که چنین افرادی در برابر فصاحت و بلاغت قرآن زانو بزنند، عظمت این معجزه آشکارتر می شود.
همچنین معجزه ی حضرت سلیمان(ع) که مسأله ی تسخیر بادها و شیاطین و مانند آن و آگاهی از سخن پرندگان بود و تناسب با وسعت ملک و حکومت او داشت، زیرا قلمرو حکومت، او را از همه ی انسان ها فراتر می برد.
وسعت سحر در عصر موسی بن عمران(ع)، پیشرفت طب در عصر حضرت مسیح(ع) هر کدام ایجاب می کرد که معجزات آنها چنان باشد که پیشرفته ترین علوم و دانش های زمان در مقابل آن عاجز بماند.(پیام قرآن، مکارم شیرازی، 286 )
دلیل روشن دیگر، سخن امام رضا(ع) است: ابن سکیّت از امام رضا(ع) پرسید:«چرا خداوند موسی بن عمران(ع) را با معجزه ید بیضاء و عصا و عیسی(ع) را با معجزه طب و محمد(ص) را با معجزه ای از قبیل کلام و خطبهها؟» مبعوث کرد. امام فرمود:«خداوند متعال هنگامی موسی را برانگیخت که سحر ساحران بر اهل آن زمان چیره شده بود و موسی(ع) از سوی خداوند متعال چیزی آورد که آنها توانایی مقابله با آن را نداشتند و سحر آنها را باطل کرد و حجّت را بر آنها تمام نمود. خداوند متعال عیسی(ع) را در وقتی برانگیخت که بیماریهای فلج کننده آشکار شده بود و مردم نیاز شدید به طب داشتند، مسیح از نزد خدا چیزی آورد که همانند آن نزد آنان یافت نمیشد. مردگان را برای آنان زنده کرد، کور مادرزاد و مبتلا به برص(پیسی) را به اذن خداوند شفا داد و حجت را بر آنها تمام نمود؛ خداوند متعال محمد(ص) را وقتی مبعوث کرد که خطبه ها و سخنان نغز بر اهل آن زمان غالب بود؛ بنابراین او کتاب و مواعظ و احکامی از سوی خداوند متعال آورد که سخنان آنها را باطل کرد و حجت را بر آنان تمام نمود.» هنگامی که ابن سکیّت این سخنان را شنید گفت: «به خدا سوگند مثل امروز را هرگز ندیده بودم.»(بحارالانوار، جلد 11، ص 7، حدیث 1)
نمونه ای از معجزات پیامبران
معجزات حضرت موسی(ع): تبدیل شدن عصا به ماری عظیم و سفید و درخشنده شدن دست موسی(ع)، هنگامی که از گریبان بیرون آورد. ممکن است انتخاب این دو معجزه به علت این باشد که:
اـ جنبه ارعاب و تهدید مستکبران و معاندان را داشت 2ـ چون وسیله ی روشنایی و ایمان مؤمنان است تا مِهر و قهر به هم بیامیزد و معجونی شفابخش برای بندگان خدا فراهم سازد.
تبدیل عصای موسی به مار عظیم و همچنین درخشندگی خاص دست در یک لحظه ی کوتاه و سپس بازگشت به حال اول، یک امر عادی یا نادر و کمیاب نیست، بلکه هر دو خارق عادت محسوب می شوند که بدون اتکا بر یک نیروی مافوق بشری، یعنی قدرت پروردگار، امکان پذیر نیست. کسانی که به خدا ایمان دارند و علم و قدرت او را بی پایان می دانند، هرگز نمی توانند این امور را انکار کنند و یا مانند مادیگرایان به خرافه نسبت دهند.
مثال: ممکن است کسی کتابی را با دست در یک سال بنویسد، حال اگر کسی پیدا شود با اتکا به اعجاز، آن چنان سریع انجام دهد که در یک ساعت یا کمتر از آن نوشته شود، این محال عقلی نیست، این خارق عادت است.
به هر حال قضاوت عجولانه درباره ی معجزات و آنها را به خرافه نسبت دادن دور از منطق و عقل است، تنها چیزی که گاهی اینگونه افکار را به وجود می آورد این است که ما به علل و معلول عادی خو گرفته ایم.
مسلماً آن روز که موسی عصای شبانی را برای خود انتخاب نمود، باور نمی کرد که روزی این موجود ساده بتواند قدرت فراعنه را در هم بریزد، اما خداوند به او نشان داد که از همین وسیله ی ساده می توان آن چنان نیروی فوق العاده را به وجود آورد.(مکارم شیرازی، 1384،ص 182)
معجزات حضرت مسیح(ع): خداوند در آیه «وَ رَسُولاً إِلىَ بَنىِ إِسْرَ ءِيلَ أَنىِّ قَدْ جِئْتُكُم بَِايَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنىِّ أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيَْةِ الطَّيرِْ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيرَْا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْىِ الْمَوْتىَ بِإِذْنِ اللَّهِ و.... إِن كُنتُم مُّؤْمِنِين » چنین میفرماید:
این در زمانی بود که به مریم(ع) بشارت تولد مسیح(ع) را داد و فرمود: «و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل(قرار داده، كه به آن ها مى گويد:) من نشانه اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده ام. من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى سازم، سپس در آن مى دمم و به فرمان خدا، پرنده اى مى شود. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص[پيسى] را بهبودى مى بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى كنم و از آنچه مى خوريد، و در خانه هاى خود ذخيره مى كنيد، به شما خبر مى دهم. مسلماً در اين ها، نشانه اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد.»(آل عمران/ 49 )
در این آیه، مجموعه ای از معجزات حضرت مسیح(ع) بیان شده، مانند: آفرینش پرنده ای از گل، شفای بیماران غیر قابل علاج، زنده کردن مردگان که همگی به اذن خداوند متعال صورت می گرفته است.
این معجزات چهارگانه تنها معجزهی مسیح(ع) نبود، چه اینکه در آیات قرآن، خارق عادات دیگری نیز از او نقل شده است؛ از جمله سخن گفتن در گهواره و نازل شدن مائده آسمانی برای حواریین که به دعای او صورت گرفت.
بخشی از این معجزات از سوی خداوند برای حضرت مسیح(ع) به علت آن بود که علم و دانش پزشکی در آن عصر پیشرفت فراوانی نکرده بود و نیاز مردم(به خاطر بیماری های فراوان) به مسائل پزشکی زیاد بود، بنابراین خداوند این معجزات را در اختیار بنده اش حضرت مسیح(ع) قرار داد تا دانشمند و غیردانشمند سر تعظیم و تسلیم در برابر او فرود آوردند و عظمت اعجاز او آشکارتر شود.
این نکته قابل توجه است که نوعی هماهنگی در میان این معجزات مادّی و برنامه های معنوی و تربیتی حضرت مسیح(ع) وجود داشته است: از یک سو با دعوت خود، انسان هایی با شخصیت و معرفت تربیت می کرد و از سوی دیگر، بیماردلان غیر قابل علاج را شفا بخشیده، مردگان وادی ضلالت را هدایت و احیا می کرد و اسرار غیب و انوار معرفت را به دلها می پاشیده. به این ترتیب، معجزات مادی هماهنگ با این اهداف معنوی بوده است.
معجزه ی حضرت صالح(ع): «وَ إِلىَ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَاهٍ غَيرُْهُ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ ءَايَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فىِ أَرْضِ اللَّهِ وَ لَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيم» و به سوى(قوم) ثمود، برادرشان صالح را(فرستاديم) گفت:«اى قوم من!(تنها) خدا را بپرستيد، كه جز او، معبودى براى شما نيست! دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده: اين «ناقه» الهى براى شما معجزه اى است. او را به حال خود واگذاريد كه در زمين خدا(از علف هاى بيابان) بخورد و آن را آزار نرسانيد كه عذاب دردناكى شما را خواهد گرفت.(اعراف / 73)
شتر ماده(ناقه) است که بدون شک یک شتر استثنایی بود؛ هم از نظر چگونگی پیدایش و هم از نظر حالات و صفات دیگر.
در آیه ی بالا، برای بیان اهمیت این معجزه که یک شتر معمولی و عادی بود، تعبیر به «ناقه الله» آمده است.
این در واقع درسی است به همه ی انسانها که در این جهان هیچ چیز را ساده نپندارند، ای بسا موجودات یا افرادی که ما با دیده ی حقارت به آنها می نگریم، قدرت های عظیمی در دل داشته باشند که ما از آن بی خبریم.
منابع:
1ـ قرآن
2ـ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه،جلد13، 1382،تهران، دارالکتب الاسلامیه.
3ـ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، جلد7، 1377،تهران،دارالکتب الاسلامیه.
داستان های قرآنی
قرآن احسن الحدیث است
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ(23) أَفَمَنْ يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ قِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ(24) كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ(25) فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ(26)( زمر)
23- خداوند بهترين سخن را نازل كرده، كتابى كه آياتش(از نظر لطف و زيبايى و عمق محتوا) همانند يكديگر است، آياتى مكرر دارد(تكرارى شوق انگيز) كه از شنيدن آياتش، لرزه بر اندام كسانى كه از پروردگارشان خاشع اند، مى افتد. سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذكر خدا مى شود. اين هدايت الهى است كه هر كس را بخواهد با آن راهنمايى مى كند و هر كس را خداوند گمراه سازد، راهنمايى براى او نخواهد بود. 24- آيا كسى كه با صورت خود عذاب دردناك(الهى) را دور مى سازد(همانند كسى است كه هرگز آتش دوزخ به او نمى رسد؟) و به ظالمان گفته مى شود بچشيد آنچه را به دست مى آورديد. 25- كسانى كه قبل از آنها بودند نيز آيات ما را تكذيب کردند و عذاب الهى از جايى كه فكر نمى كردند به سراغ آنها آمد. 26- خداوند خوارى را در زندگى اين دنيا به آن ها چشانيد و عذاب آخرت شديدتر است، اگر مى دانستند.
شأن نزول:
برخی از مفسران از«عبد اللَّه بن مسعود» نقل كرده اند كه روزى جمعى از صحابه پيامبر(ص) كه ملالت خاطرى پيدا كرده بودند، عرض كردند: اى رسول خدا، چه مى شد حديثى براى ما بيان مى كردى تا زنگار ملالت از دل هاى ما بزدايد؟
در اين جا نخستين آيه از آيات بالا نازل شد و قرآن را به عنوان «احسن الحديث» معرفى كرد.
قرآن و ادبیات فارسی
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ(١) أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ(٢) وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ(٣) تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ(٤) فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ(٥)
در ادامه مباحث گذشته، تفسیر پیرامون این آیه شریفه می بینیم که مولانا به گونه ای دیگر نیز آن را تفسیر کرده، ضعف ظلم و ستم و ناپایداری آن را بیان می کند.
داستان خرگوش باهوش و شیر را همگی شنیدهایم. داستانی که اصل آن در کلیله و دمنه وجود دارد. مولانا با ذوق بسیار خود، ضمن ذکر این داستان در مثنوی، استفاده های اخلاقی بسیاری نموده است. از جمله آن، اشاره به همین سوره است. در آن داستان می خوانیم که شیر به سزای عمل خود رسید و توسط موجودی کوچک به هلاکت رسید. مولانا نیز از این مطلب استفاده کرده و می گوید: ستم ستمکاران، چاهی بس تاریک است و هر کس ستمکارتر باشد، چاهش هولناکتر است. ای کسی که از روی ستم، چاهی برای دیگران حفر می کنی، بدان که با این کار، دامی برای خود فراهم ساخته ای. خیال نکن افراد ضعیف، هماره تسلیم تو می شوند و دشمنی و مقابله به مثل نمی کنند و خیال نکن که ضعیفان بی یاورند.
گر تو پیلی، خصم تو از تو رمید |
|
نک جزا، طیراً ابابیلت رسید1323 |
ابرهه با پیل بهر ذُلّ بیت |
|
آمده، تا افگند حی را چو میت4389 |