قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
آشنایی با سوره ها
نام سوره: غافر شماره سوره: 40 محل نزول: مکه
تعداد آیه : 85 تعداد کلمه: 1199 تعداد حروف: 4960
معنی: بخشنده گناه ـ آمرزنده ـ خطاپوش
علت نامگذاری: در آيه سوم با صفت غافر از خداوند ياد شده است خداوند بخشنده گناه و خطاپوش و «مؤمن» ناميده شده به علت داستان آموزنده، «مؤمن آلفرعون» در زمان حضرت موسي (ع).
نام های دیگر: مؤمن، الطول (فضل و رحمت فراوان الهي)
محتواي سوره :
• توجه به خدا و قسمتي از از اسما، حسناي او مخصوصاً آنچه خوف و رجاء را در دلها بر مي انگيزد مانند «غافر الذنب و شديد العقاب».
• تهديد كافران به عذابهاي اين جهان و عذابهاي قيامت با ذكر خصوصيات و جزئيات آن.
• داستان موسي و فرعون، درگيري هواداران حق و باطل.
• شرح مجاهدتهاي «مؤمن آلفرعون» در بيش از 20 آيه (از آيه 27 به بعد) به عنوان سنگر مطمئن دفاع از موسي و آيينش و نجات موسي از مرگ به وسيله او.
• صحنه هايي از قيامت براي بيداركردن دل خفتگان و قدرت مطلقه خدا در قيامت.
• توحيد و شرك و نشانه هاي توحيد و دلايل بطلان شرك.
• دعوت پيامبر(ص) به صبر و شكيبايي.
• رمز سرنگوني قدرتهاي باطل و جبار پيشين.
ترتیب سوره: به ترتيب جمعآوري، چهلمين سوره قرآن و به ترتيب نزول، پنجاه و نهمين سوره است كه بعد از سوره «زمر» و قبل از سوره «سجده» نازل شده است.
داستان های سوره: حضرت موسي(ع) 23 تا 30 و 35 تا 54، مؤمنین آل فرعون 27 به بعد
فضیلت سوره: پيامبر اسلام(ص) فرمود: «سورههاي حاميم(سورههايي كه با«حم» شروع ميشود و يكي هم سوره غافر است)، هفت سوره اند و درهاي جهنم نيز هفت در است، هر يك از حاميم ها ميآيد و در مقابل يكي از درها مي ايستد و ميگويد: خداوندا، كسي كه به من ايمان آورده و مرا خوانده، از اين در وارد مكن.»
درسی از قرآن
برگرفته از جلسه عمومی تفسیر قرآن حضرت آیت الله نورمفیدی
ثمَّ أَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُونًا آخَرِينَ(٤٢) مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ. سپس بعد از آنان قومى ديگر را به وجود آورديم ـ هيچ امتى از اجلِ [معينِ] خود نه پيش مى افتد و نه پس مى ماند. (مومنون/43)
همانطور که افراد در زندگی اجل و مدتی دارند و زندگیشان از زمانی شروع شده و در زمانی ختم می شود و به پایان میرسد، امتها نیز همینطور می باشند، یعنی اجل مدتی دارند.
علمای تاریخ نیز بر سر آن نظر داشته و بحث می کنند که امتها دورانی برای زندگی دارند و هنگامی که آن دوران به سر آید، یک لحظه پیش و پس نمی شود و در زمان خاص خود می میرند. خداوند متعال، در آیه ای دیگر از آیات مبارکه قرآن می فرماید: هر امتی یک اجل حتمی دارد و یک اجل غیر حتمی، همانطور که افراد اجل حتمی و غیرحتمی دارند. اجل حتمی در ام الکتاب خداوند ثبت شده است و اجل غیرحتمی در کتاب محو و اثبات خداوند است.
مثلاً فردی که از مادر متولد می شود، اجلی دارد. طبیعت او اقتضاء می کند که این فرد 100 سال عمر کند، اما این امر حتمی نیست، این 100 سال در کتاب محو و اثبات خداوند است.
ممکن است موانع و اقتضائاتی برای این فرد پیش آید، مثلاً در 30 سالگی خودکشی نماید و این 30 سال در کتاب ام الکتاب ثبت شده و قطعی است. طبیعت وجودش اقتضاء دارد که 80 سال عمر کند، اما او با قطع رحم و دوری از خویشاوندان، 3 سال از عمر خود را کم میکند، بنابراین اجل حتمی او 77 سال میشود.
در جامعه نیز همین امر حکمفرماست، یعنی اگر جامعه ای دچار حقکشی، استکبار، بی بندوباری، گناه و... شود، اجل خود را کم کرده و در مدت عمر خود اثر می گذارد و به یکباره نابود میشود.
در تفسیر عیاشی، از امام صادق(ع) سوال شد: که اجل مسمی و غیرمسمی یا همان حتمی و غیرحتمی چیست؟
فرمودند: اجل مسمی، اجلی است که اراده و مشیت الهی بر آن تعلق گرفته و در شب قدر بر ولی خدا نازل می شود و اجل غیرمسمی، اجلی است که ثابت و حتمی نیست و ممکن است تغییر کند.
بنابراین هر انسان و هر جامعه ای دو اجل دارد: 1ـ اجل حتمی 2ـ اجل غیرحتمی و طبق عملکردی که دارد، می تواند آن را تغییر دهد.
پنجره ای به نور
اعجاز علمی قرآن
با توجه به آنچه در مورد اعجاز علمی در گذشته بیان کردیم، در این مبحث، به نمونه هایی از این اعجاز به طور روشن اشاره خواهیم کرد.
امروزه با توجه به سوء استفاده ی دشمنان اسلام از پیشرفتهای علمی جدید و نسبت دادن این کارها به خود و معرفی دین به عنوان نماد تحجر و عقب ماندگی و تعارض با دانش و توسعه و پیشرفت، می توان با استناد به قرآن، اعجاز علمی این مصحف را یکی از مهمترین ابعاد و جهات اعجاز دانست، به طوری که حتی میتوان از آن به عنوان نشانه ی اقتدار اسلام در علوم یاد کرد. در قرآن، اشارات علمی بسیاری به کار گرفته شده که برخی آنها از دیر زمان و برخی نیز در سالیان اخیر با ابزار علم روشن شده و شاید بسیاری دیگر را گذشت زمان آشکار سازد.
الف) قرآن و جاذبه عمومی
اللَّهُ الَّذِى رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيرْعَمَدٍ تَرَوْنهَا ثمَُّ اسْتَوَى عَلىَ الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كلٌُّ يجَرِى لِأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الاَيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُون.(رعد/2) «خدا همان كسى است كه آسمانها را بدون ستون بر پا داشت ...» و اين همان است كه از امام على بن موسى الرضا(ع) در حديث حسين بن خالد آمده است. او مى گويد: از امام ابى الحسن الرضا(ع) پرسيدم: اینکه خداوند فرموده وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ(سوگند به آسمان كه داراى راه هاست) يعنى چه؟ فرمود: اين آسمان راه هايى به سوى زمين دارد. حسين بن خالد مى گويد: عرض كردم چگونه میتواند راه ارتباطى با زمين داشته باشد، در حالى كه خداوند مى فرمايد: آسمانها بى ستون است: امام فرمود: سبحان اللَّه، أليس اللَّه يقول بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها؟ قلت بلى، فقال ثم عمد ولكن لاترونها:«عجيب است،آيا خداوند نمى فرمايد بدون ستونى كه قابل مشاهده باشد؟ من عرض كردم: آرى، فرمود: پس ستونهايى هست، ليكن شما آن را نمى بينيد.»(قمی،1367 :328)
اين آيه با توجه به حديثى كه در تفسير آن وارد شده است، پرده از روى يك حقيقت علمى برداشته كه در زمان نزول آيات، بر كسى آشكار نبود، زیرا در آن زمان، هيئت بطلميوس با قدرت هر چه تمامتر، بر محافل علمى جهان و بر افكار مردم حكومت مى كرد و طبق آن، آسمانها به صورت كراتى تودرتو همانند طبقات پياز روى هم قرار داشتند و طبعاً هيچ كدام معلق و بی ستون نبود، بلكه هر كدام بر ديگرى تكيه داشت، ولى حدود هزار سال بعد از نزول اين آيات، علم و دانش بشر به اينجا رسيد كه افلاك پوست پيازى، به كلى موهوم است و آنچه واقعيت دارد، اين است كه كرات آسمان هر كدام در مدار و جايگاه خود، معلق و ثابتند، بى آن كه تكيه گاهى داشته باشند، و تنها چيزى كه آنها را در جاى خود ثابت مى دارد، تعادل قوه جاذبه و دافعه است كه يكى با جرم اين كرات ارتباط دارد و ديگرى مربوط به حركت آنهاست.
اين تعادل جاذبه و دافعه به صورت يك ستون نامرئى، كرات آسمان را در جاى خود نگه داشته است.(مکارم شیرازی،1374 :112)
ب)نقش بادها در تلقیح گیاهان
چه عاملی باعث تلقیح گیاهان می شود؟
وَ أَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً ... «ما بادها را براى تلقيح(ابرها و به هم پيوستن و بارور ساختن آنها) فرستاديم و از آسمان، آبى نازل كرديم و با آن سيراب ساختيم، در حالى كه شما توانايى حفظ و نگهدارى آن را نداشتيد.» (حجر/22)
این آیه ی شریفه، اشاره به تأثیر مهم بادها و نقشی بنیادین آن در ایجاد بارانها دارد. همچنین نقش بادها در تخلیه ی فضای الکتریکی میان ابرهای حامل باران و عمل لقاح نباتات را بیان می کند.(مودب،1389 :42)
ج)ترکیبات متناسب و معین نباتات
خداوند علیم باز پرده از یکی از اسرار آفرینش برمی دارد و در مورد ترکیبات متناسب و معین نباتات، اینگونه می فرماید: وَ الْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَ أَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسىَِ وَ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كلُِّ شىَْءٍ مَّوْزُونٍ و زمين را گسترديم و در آن كوههاى ثابتى افكنديم و از هر گياه موزون در آن رويانديم.
به نظر برخی از محققان، آیه ی شریفه بیان می دارد که هر چیزی که روی زمین میروید، دارای وزن خاصی است، به شکلی که اگر در بعضی از اجزای آن، افزایش یا کاهش صورت بگیرد، چیز دیگری با ترکیباتی کاملاً مغایر به وجود خواهد آمد. همچنین این آیه، دلالت بر حسابگری دقیق و نظم شگرف و اندازه های متناسب در همه ی اجزای گیاهان دارد که هر یک از دیگری مجزا هستند، اما مانعی ندارد که از مفهوم عام و گسترده ای برخوردار باشد، تا همه ی موجودات، حتی انسان، حیوانات و... را نیز در برگیرد.(قرائتی،1383 :237)
د)دشواری تنفس با افزایش ارتفاع
فمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشرْحْ صَدْرَهُ لِلْاسْلَامِ وَ مَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يجَعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فىِ السَّمَاءِ كَذَالِكَ يجَعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلىَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُون.(انعام/125)«آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه اش را براى(پذيرش) اسلام گشاده میسازد و آن كس را كه (به خاطر اعمال خلافش) بخواهد گمراه سازد، سينه اش را آن چنان تنگ میسازد كه گويا مى خواهد به آسمان بالا برود...»
در این آیه، از سختی و دشواری زندگی گمراهان سخن می گوید و آنان را به کسی تشبیه می کند که در حال صعود به لایه های بالایی جوّ است و در اثر این صعود، دچار تنگی نفس و فشار سخت بر سینه ی خود می شود.
در واقع کسی که خدا را از یاد برده، در زندگی مانند کسی است که در لایه های بالایی جوّ قرار دارد و دستخوش درد و رنج و سختی تنفس است و این جز با اکتشافات علمی روز قابل فهم نیست، که در آن روزگار، برای بشریت پوشیده بوده است.
برخی مفسران در وجه تشبیه آیه ی فوق اختلاف نظر دارند، ولی امروزه با پی بردن به پدیده ی فشار هوا در سطح زمین و تناسب آن با فشار درجه ی خون از داخل بدن که موجب تعادل فشار بیرونی و درونی است، وجه تشبیه در آیه بهتر روشن شده و تا حدودی از ابهامات تفاسیر پیشین کاسته شده است.(معرفت،1386 :353)
با توجه به مطالب بیان شده، می توان چنین برداشت کرد که هدف قرآن این نیست که با مردم به گفتگوی صددرصد علمی بپردازد، مشکلات و مسایل علمی مربوط به جهان و نیز حقایق عالم وجود را مطرح کند و پاسخ گوید، زیرا این کتاب مقدس، برای لطافت و ظرافت اعجاز علمی نیست، بلکه مشتمل بر تعبیرات و اشارات مرموز علم و دانش است، به گونه ای که زمینه تمامی این علوم از کشفیات مسلم و قطعی علم امروز به شمار می آید. این امر دلیل بر اعجاز و شکوفایی حقایق قرآن است. این که بشر هر زمان از قرآن مطلبی جدید به دست می آورد، نشانه ی اعجاز کلام است، که برای اثبات اعجاز قرآن، به دلیلی دیگر احتیاج نیست، زیرا مطالب علمی قرآن در پی اثبات دوچیز است:1)معجزه بودن 2) نزول قرآن از جانب خدای تعالی.
منابع: قرآن
قرائتی،محسن.تفسیر نور(جلد9). مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن.تهران.1383.قمی،علی بن ابراهیم.تفسیر قمی(جلد2).موسسه دارالکتاب.قم.1404ق.
معرفت،محمدهادی.علوم قرآنی(چاپ 8). موسسه فرهنگی تمهید.قم.1386.
مکارم شیرازی،ناصر.تفسیر نمونه(جلد10).دارالکتب الاسلامیه،تهران.1374.
مودب،رضا.مقاله تحلیلی بر چگونگی اعجاز علمی قرآن.فصلنامه منهاج.ش 11. 1389.
داستان های قرآنی
جنگ در ماه های حرام
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (217) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (218)
ترجمه:
217- از تو، درباره جنگ كردن در ماه حرام سؤال مى كنند. بگو: «جنگ در آن(گناهى) بزرگ است، ولى جلوگيرى از راه خدا (و گرايش مردم به آيين حق) و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام و اخراج ساكنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است و ايجاد فتنه (و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از ايمان باز مى دارد)، حتى از قتل بالاتر است. مشركان، پيوسته با شما مى جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آيين تان برگردانند، ولى كسى كه از آيينش برگردد و در حال كفر بميرد، هم اعمال نيك(گذشته) او، در دنيا و آخرت بر باد مى رود و آنان اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود.
218- كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد کرده اند، آنها اميد به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است.
شأن نزول:
پيش از جنگ «بدر»، پيامبر اسلام «عبد اللَّه بن جحش» را طلبيد و نامهاى به او داد و هشت نفر از مهاجرين را همراه او فرستاد و به او فرمان داد پس از آنکه دو روز راه پيمود، نامه را بگشايد و طبق آن عمل كند. او پس از دو روز طى طريق، نامه را گشود و چنين يافت: «پس از آنکه نامه را باز كردى تا «نخله» (زمينى كه بين مكه و طايف است) پيش برو و در آنجا وضع قريش را زير نظر بگير و جريان را به ما گزارش بده.»
«عبداللَّه» جريان را براى همراهانش نقل و اضافه كرد: پيامبر مرا از مجبور ساختن شما در اين راه منع كرده است، بنابراين هر كس آماده شهادت است، با من بيايد و ديگران باز گردند. همه با او حركت كردند، هنگامى كه به «نخله» رسيدند، به قافله اى از قريش برخورد كردند كه «عمرو بن حضرمى» در آن بود، چون روز آخر رجب (يكى از ماه هاى حرام) بود، در مورد حمله به آنها به مشورت پرداختند.
بعضى گفتند: اگر امروز هم از آنها دست برداريم، وارد محيط حرم خواهند شد و ديگر نمى توان متعرض آنها شد. سرانجام شجاعانه به آنها حمله كردند. «عمروبن حضرمى» را كشتند و قافله را با دو نفر نزد پيامبر(ص) آوردند. پيغمبر به آنان فرمود: من به شما دستور نداده بودم كه در ماه هاى حرام نبرد كنيد و دخالتى در غنائم و اسيران نكرد. مجاهدان ناراحت شدند و مسلمانان به سرزنش آنها پرداختند. مشركان نيز زبان به طعن گشودند كه محمد(ص) جنگ، خونريزى و اسارت را در ماه هاى حرام، حلال شمرده. در اين هنگام، آيه اول نازل شد، پس از آنکه اين آيه نازل شد، «عبد اللَّه بن جحش» و همراهانش اظهار كردند كه در اين راه براى درك ثواب جهاد كوشش كرده اند و از پيامبر پرسيدند. آيا اجر مجاهدان را دارند يا نه؟ آيه دوم(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هاجَرُوا ...) نازل شد.
قرآن در ادبیات فارسی
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا(١)وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا(2)
آن گاه كه زمين با لرزش شديد خود لرزانده شود و زمين بارهاى گرانش را بيرون افكند.
به نام خداوندى كه مطيعان را وعده نعيم جاودان داد و عاصيان را وعيد دركهاى نيران داد! همه را در اين سراى آزمايشی است و به حكمت ميان آنان اختلاف و فرق و تفاوت قرار داد! بعضىگريان، بعضى خندان، لختى با كفر و نفاق، جمعى با دين و ايمان، آنگاه آنها را مدتى در خاك كند پنهان! پس از آن زمين بجنباند به فرمان! تا بيرون ريزد بار خود از آدميان و پريان! اين است كه فرمود:إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها. همه اين سوره راجع به رستاخيز است و بيان حال و هول آن! آن روز كه كوههاى پابرجا از بيخ بركنده شوند! و چون پشم زده در هوا پراكنده گردند! لرزه در زمين افكنند و خاك فرا جنبش آرند! ماه از گردش بيفتد و آفتاب از فلك جدا شود! دريا به جوش آيد و آب را آتش گرداند! آسمان فروگشايند، گرد از جهان برخيزد! از هوا فرشته فرود آيد و از خاك مرده برآيد! (1)
مولانا نیز به شیوه خود، به تفسیر این آیه شریفه پرداخته است. ایشان در بسیاری از موارد، انسان را متوجه آن میکند که دست از خودبینی و انانیت بردارد و بداند که هرچه هست و هر آنچه دارد، از خداوند متعال است و انسان به خودی خود هیچ ندارد. بنابراین می فرماید:
کـو حمیّـت تــا ز تیــشــه وز کُلــند ایــن چنین کُــه را بـه کلــی بَرکَنَند؟(2)
کجاست آن حمیت و غیرتی که با کلنگ ریاضت و همت، کوه انانیت و خودبینی را یکسره نابود سازد. باید زلزله ای در درون انسان اتفاق بیفتد و قیامتی رخ دهد:
چــون قیــامــت کـوههــا را بـرکَنَـد بـر سـر مـا سـایــه کــی مــیافگنـد
ایـن قیامـت زآن قیامت کی کم است؟ آن قیـامت زخم و این چون مرهم است
هر که دید این مرهم از زخم، ایمن است هر بدی کین حسن دید، او محسن است
ای خُنُـک زشتـی که خوبش شد حریف وایِ گُـل رویــی که جفتـش شد خریف
مولانا در این ابیات، از قیامت در صورت تکوینی عالم، نقبی می زند به قیامت روحی و معنوی. وقتی سالک، کوه تعیّنات و انانیت و خودبینی را به مدد همت الهی و عبادت و ریاضت از میان برداشت و وجود موهوم و فانی خود را در وجود حقیقی و باقی حضرت حق فانی کرد، در او قیامت ظهور می کند. این قیامت روحی کی از آن قیامت صوری کمتر است؟ قیامت موعود، همچون زخم است و قیامت روحی همچون مرهم و دارو. اما اینکه چرا قیامت موعود را زخم دانسته، برای این است که زخم کیفر، غافلان و گناهکاران را فرو می گیرد و چون پرده های دنیوی بیفتد، شمس حقیقت بر همگان نمایان می شود. آنان که حقیقت را در این دنیا شهود کرده اند، به آرامش دست پیدا کرده اند و از زخم کیفر ایمن هستند، ولی غافلانی که در آن نشئه و روز قیامت به اجبار به شهود حقیقت میرسند، خاسر و زیانکاراند.(3)
بنابراین برای آنکه انسان دچار چنین خسرانی نشود، به او توصیه می کند که به گرد خوب رویان بگردد و با آنان نشست و برخاست داشته باشد، زیرا هر آنچه از دوستی با نیکان به او رسد، بسیار مفیدتر است از همنشینی با بدکرداران. سپس می فرماید: خوشا به حال آن شخص زشت رویی که با زیبارویان همنشین شود و وای به حال آن گلرویی که با موسم خزان نشست و برخاست کند، زیرا وقتی انسانی با خوبان همنشین شد، اگر چه زشت رو باشد، خلق نیکو و زیبا پیدا می کند و درون او نیز شکوفا خواهد شد و زلزله درونی به سوی خوبیها در او رخ خواهد داد.
منابع:
1- ميبدى، احمدبن محمد. خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد. به کوشش حبيب الله آموزگار(جلد 2، چاپ2). تهران. 1352. ص 631.
2- مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی (جلد2،چاپ 6.) تهران. زوّار. 1372. ص 64.
3- زمانی،کریم. شرح جامع مثنوی معنوی(دفتر 2، چاپ7) تهران. انتشارات اطلاعات. 1383. صص344-343.
پرسش و پاسخ قرآنی
با تشکر از همه دوستان و خوانندگان که موضوع«حساب و حسابرسی از منظر قرآن» را دنبال می کردند با عنایت به پایان آن موضوع و با توجه به نامگذاری سال جدید به سال«همدلی و همزبانی» و تأثیر در قوام و استحکام مبانی خانواده، موضوع«خانواده از منظر قرآن» را مورد بحث قرار می دهیم.
تشکیل خانواده و پیامدهای آن
نیازهای انسان او را به حرکت و تکاپوی زندگی سوق می دهد. این نیازها در طبقه بندیهای مختلفی قرار می گیرند. برخی نیازهای زیستی است که می توان آنها را اولین طیف از نیازهای انسان در آغاز حرکت این عالم دانست؛ نیازهایی از قبیل خوراک، مسکن و غیره. یک طیف هم نیازهای اجتماعی انسان است، مانند نیاز به جهت، عاطفه، اجتماع، دوستی و... .
شاید بتوان گفت که مهمترین نیازهایی که شخص بیش از پیش در خود احساس میکند، نیاز به همراهی از جنس مخالف است، تا بتواند به او آرامش عاطفی و روحی بخشیده و نیازهای همه جانبه او حتی امنیت و پناهگاه بودن و حس محبت و ایثار او را پاسخ دهد. در این شرایط است که باید این نیازها به شکل صحیح مدیریت شود. تشکیل خانواده یکی از نیازهایی است که پیامدهای فردی و اجتماعی درخوری دارد که نشان دهندهی اهمیت و جایگاه آن به عنوان بستری مناسب برای تأمین نیازهای روحی، معنوی و جسمی آدمی است. این پیامدها را از نظر میگذرانیم.
پیامدهای فردی
ایجاد خانواده سالم، زمینه ای است برای رفع نیازهای جسمی آدمی، نیازهای روحی و روانی شامل آرامش و آسایش، تکامل فردی و بقای نسل از طریق فرزند است و نیازهای جسمی نیز همان ارضای نیازهای جنسی است. در این قسمت به مهمترین این نیازها اشاره می کنیم.
1ـ آرامش روانی
در قرآن کریم، فلسفه ازدواج و تشکیل خانواده اینگونه بیان شده است:
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(روم/21) و از جمله نشانه های او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و میان شما الفت و رحمت برقرار ساخت تا نسل بشر را تداوم بخشد. به یقین در آنچه یاد شد، برای مردمی که می اندیشند، نشانه هایی است.
این آیه با عبارت «لتسکنوا الیها» هدف ازدواج را آرامش بخشی و تشکیل جان آدمی بیان می دارد. این آرامش از چند عامل برمی خیزد:
نخست، تشابه زن و شوهر در جنبه های جسمانی و روانی.
دوم، تفاوتهای جسمانی روانی، که سبب جذب زن و مرد به یکدیگر و انس گرفتن آنان با یکدیگر میشود.
سوم، نیاز پیوندجویی در انسان، زن و مرد محرک مثبت برای یکدیگرند و هنگام بروز مشکلات، همراه و رفیق و حامی عاطفی اند.
آنان با پیوند به هم، از ناراحتی ناشی از بی اعتمادی به آینده می کاهند. نیاز به مهر و محبت و داشتن شریک و همراه در زندگی، از مهمترین انگیزه های ازدواج است. در بین انسانها، نزدیکترین رابطه عاطفی، میان زن و شوهر برقرار می شود و این رابطه در کاهش نگرانیها و اضطرابها و آشفتگیها، نقش بنیادین دارد. نقش روابط زن و شوهر آن هنگام روشن می شود که تأثیر نبود این روابط یا آسیب به آن مشاهده شود، چنان که شدیدترین فشارها بر اثر ضربه از هم گسیختگی روابط خانواده پدید می آید.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «مسکین، مسکین، رجل لازوجه له» مردی که همسر ندارد، بسیار بیچاره است.(مجلسی، بحارالانوار، ج13، ص 318)
بخشی دیگر از جلوه های عاطفی که همراه با آرامش روانی است، در ارتباط دو سویه میان والدین و فرزندان صورت میگیرد، در واقع بدین گونه است که خانواده به عنوان محملی برای ظهور عواطف و پیوند اجتماعی انسانی می تواند زمینه رشد و کمال انسان را فراهم آورد.
علوم قرآنی
در این شماره گذشته به پنج مرحله از مباحث مهم هفتگانه قرائت قرآن میپردازیم
با نگاه به تاریخ قرآن، درمی یابیم که قرائت قرآن مراحل گوناگون و متفاوتى را به خود ديده است که به این مراحل اشاره میکنیم:
مرحله اول: در اين مرحله، شخص پيامبر اكرم(ص) قرآن را بر اصحاب خويش قرائت میکرد. گروهى از اصحاب، قرائت قرآن را بى واسطه و به طور مستقيم از آن حضرت فرا گرفتند. به عنوان مثال، میتوان از على بن ابى طالب(ع)، عبدالله بن مسعود، عثمان، ابى بن كعب، زيدبن ثابت، معاذبن جبل و ديگران نام برد. در طبقه بندى قرّا، اين گروه را طبقه اول از قرّا قرار داده اند كه قرآن را بر پيامبر عرضه نموده اند.
مرحله دوم:صحابه پيامبر در طبقه اول كه قرآن را از آن حضرت فرا گرفته بودند، خود به تعليم قرآن و قرائت آن بر ديگران مأمور بودند. پس از رحلت پيامبر اكرم(ص)، از ميان صحابه، بعضى به مقامات بلندى در قرائت رسيدند، به گونه اى كه قرائت آنان و مصاحفشان در ميان مسلمانان مشهور و معروف شد. مانند مصحف ابى بن كعب و عبدالله بن مسعود که در کتب تاریخ قرآن به آنها اشاره شده است. آنچه در دومين مرحله از فراگيرى قرائت قرآن - كه تعليم آن از سوى بعضى از صحابه صورت مىگرفت - مشهود بود، رواج قرائت هر يك از آنان در شهرهايى است كه در آنجا از نفوذ بيشتر و موقعيت بهترى برخوردار بوده اند.
در همين مرحله مى بينيم كه جهت مشخص کردن هر قرائت، آن را به صاحب آن نسبت میدهند، مثلاً قرائت ابن مسعود، قرائت ابى، قرائت معاذ، قرائت ابوموسى و بنابراين مشخصه اصلى اين مرحله، انتساب قرائت به اشخاص است و همين امر، تفاوت آن را با مرحله بعد آشكار مى سازد. در طبقه بندى قرّا، افرادى در طبقه دوم قرائت قرار گرفته اند كه قرآن را بر طبقه اول عرضه نموده اند. نام دوازده تن از معروفين اين طبقه را ذهبى ذكر كرده است (معرفة القراء الكبار، صص 43-61).
مرحله سوم: با گسترش و نفوذ اسلام به مناطق مختلف و گرايش روز افزون افراد به اسلام و رونق تعليم و تعلم قرآن در ميان آنان، رفته رفته دامنه اختلاف قرائتها زياد شد استنساخ مصاحف بیشمار به دست مسلمانان از يك سو و رواج قرائت هر يك از صحابه در هر شهر از سوى ديگر و آنچه را حذيفه در جنگ ارمنستان، ميان سربازان عراقى و شامى دیده بود، وى را بر آن داشت تا پيشنهاد متحد ساختن قرائتهاى قرآن را به خليفه وقت(عثمان) بدهد. عثمان، انجمنى را مركب از چند تن تشكيل داد. قرآنها از همه نقاط جمع آورى شدند و چند مصحف(به احتمال زیاد، پنج مصحف) به صورت يكنواخت تنظيم گرديد. هدف عثمان از اين اقدام، ايجاد وحدت در قرائت قرآن بود و به همين دلیل مصحفها به چهار نقطه مهم، يعنى كوفه، بصره، شام و مكه ارسال شد و يك نسخه نيز در مدينه مركز خلافت نگه داشته شد.
عثمان با هر مصحف، يك قارى را نيز اعزام کرد. فرستادگان عبارت بودند از: عبدالله بن سائب مخزومى(م حدوداً 70 ق) به مكه، ابوعبدالرحمن سلمى(م 47 ق.) به كوفه، عامربن عبد قيس(م 55 ق.) به بصره و مغيرة بن شهاب مخزومى به شام. زيدبن ثابت نيز قرائت مصحف مدينه را بر عهده گرفت.
از اين زمان به بعد را میتوان آغاز سومين مرحله و دوره قرائت قرآن به شمار آورد. مشخصه اصلى اين دوره، انتساب قرائتها به شهرهاست كه به آن «قرائت امصار» اطلاق شده است(سجستانى، كتاب المصاحف، ص 39.)
در اين مرحله، قرائت قرآن از انحصار اشخاص خارج شد و اگر اختلافاتى در قرائت بروز میكرد، از آن تعبير به قرائت كوفه، يا قرائت بصره يا قرائت شام میگرديد. ناگفته نماند گرچه عثمان هدفش، اتحاد قرائتهاى مختلفى بود كه به وجود آمده بود، اما دستور داده بود عبارات به صورتى نوشته شوند كه قابليت پذيرش وجوه مختلف قرائت را داشته باشند و در مواردى كه چنين امرى امكان پذير نبود، موارد اختلافى، در هر يك از مصحفها به يك صورت نوشته میشد تا قرائتهاى معتبر در مجموع مصحف پخش گردند(الاتقان، ج 1، ص 157 النشر فى القراءات العشر، ج 1، ص 7.) كار متحد ساختن مصاحف در دهه سوم هجرت به سال 25 هجرى اتفاق افتاد.
مرحله چهارم: هنوز مدتى از توحيد مصاحف و يكپارچگى قرائتها نگذشته بود كه در ميان هر يك از مصحفهاى ارسالى به شهرها، اختلاف قرائت به وجود آمد. نيمه دوم قرن اول هجرى، در حالى آغاز شد كه طبقه اول از قرّاى قرآن (آنان كه قرآن را بى واسطه از پيامبر فراگرفته بودند) و بسيارى از قاريان ممتاز كه يا خود داراى مصحف معروفى بودند و يا در جريان جمع آورى قرآن در زمان خليفه اول و توحيد مصاحف در زمان خليفه سوم، نقش مهمى ايفا كرده بودند، از دنيا رفته و نسلى نو از حافظان و قاريان قرآن به ميدان آمده بودند.
نگاهى به تاريخ وفات اين گروه، در تبيين شرايط جديد حاكم بر مرحله چهارم قرائت قرآن بسيار سودمند است. بدين ترتيب روشن میشود كه در اين مرحله، نسلى از قاريان، كه بسيارى از آنان پيامبر اكرم(ص) را درك كرده بودند، از دنيا رفته اند و قرائت قرآن به نسلى ديگر منتقل شد است.
با همه دقتى كه در نگارش مصاحف عثمانى به عمل آمد، اين مصاحف ويژگیهايى داشت كه در پديد آمدن دوباره اختلاف قرائات بسيار مؤثر بود. عوامل ديگرى نيز منشأ اختلاف قرائتها بودند كه به زودى از آنها سخن خواهيم گفت. به سرعت در هر شهرى، گروهى از قرّا به وجود آمدند كه با توجه به مصحف عثمانى موجود نزد خودشان، قرائت قرآن را از صحابه دريافت کرده بودند كه صحابه نيز به نوبه ی خود، قرائت از پیامبر را فرا گرفته بودند.
مرحله پنجم: پنجمين دوره و مرحله قرائت قرآن را مى توان با شروع سده دوم هجرى مرتبط دانست. تاريخ وفات همه قرّاى سبعه در همين سده بوده است. در بين هفت نفر ديگرى كه به عنوان قاريان دهگانه و چهاردهگانه به ضميمه قرّاى سبعه معروف شده اند، تنها سه نفر از آنان در اوايل سده سوم درگذشته اند. با توجه به نقش مهم و تأثير فراوانى كه قاريان اين دوره بر قرائات قاريان قرنهاى بعد داشته اند، با اطمينان میتوان قرن دوم هجرى را قرن شكوفايى و اوج گيرى علم قرائات دانست. مكاتب و مذاهب مختلف در قرائت قرآن در همين قرن پديد آمدند و اساتيد بنام و مسلم قرائت قرآن به مقاماتى رسيدند كه بعدها، آيندگان در جست وجوى يافتن بهترين قرائات و قاريان، چشم به قاريان قرن دوم هجرى دوختند.
در اواخر سده اول و سرتاسر سده دوم، گروهى منحصراً به قرائت قرآن پرداختند و همه سرمايه و توان خويش را در تدوين علم قرائت به كار گرفتند (ر.ك: النشر فى القراءات العشر، ج 1، ص 8 و 9; مناهل العرفان، ج 1، ص 415 و 416.) بنابراين میتوان قرن دوم را، قرن پايه گذارى علم قرائت ناميد و دو شهر بصره و كوفه را خاستگاه مهمى براى آن به شمار آورد.
منابع
سيوطى، جلال الدين عبدالرحمن ابوبكر. الاتقان فى علوم القرآن. دمشق. بيروت. دارابن كثير. 1414ق.
فصلنامه بینات
جزرى، ابوالخير محمد بن محمد ابن. النشر فى القراءات العشر: دار الفكر. بيروت،
زرقانى، محمد عبدالعظيم. مناهل العرفان فى علوم القرآن: دار احياء الكتب العربية. قاهره.
ذهبى، محمد بن احمد بن عثمان. معرفة القراء الكبار. تحقيق بشار، بيروت، الرساله، عواد معروف، 1404ق /1984م.
الفضلى، عبدالهادى. مقدمه اى بر تاريخ قرائت قرآن كريم: ترجمه سيد محمدباقر حجتى. اسوه. تهران.
السجستانى، سليمان بن اشعث. المصاحف: مطبعة الرحمانيه. مصر، 1355ق/ 1936م.