قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
آشنایی با سوره ها
*ربابه کابوسی
طلبه مدرسه علمیه الزهرا گرگان
نام سوره: فتح شماره سوره: 48 محل نزول: مدینه
تعداد آیه: 29 تعداد کلمه: 560 تعداد حروف: 2438
معنی: پیروزی
علت نام گذری: این سوره را «فتح« می نامند، به این مناسبت که در آغاز آن از فتح مبین، یعنی صلح حدیبیه و به دنبال آن فتح مکه سخن می گوید.
نام های دیگر: ندارد
محتواي سوره:
1ـ سوره با موضوع بشارت فتح آغاز مى شود و آیات انجام آن نیز به همین موضوع مربوط است و تأکید بر تحقق خواب پیامبر(ص) دایر به وارد شدن به مکه و انجام مناسک عمره است.
2ـ بخش دیگرى از سوره، حوادث مربوط به صلح حدیبیه و نزول سکینه و آرامش بر دل هاى مؤمنان و مسأله بیعت رضوان را بازگو می کند.
3ـ در بخش دیگرى از مقام پیامبر و هدف والاى او سخن می گوید.
4ـ قسمت دیگر، از کارشکنی هاى منافقان و نمونه هایى از عذرهاى واهی شان در مورد عدم شرکت در جهاد پرده بر مىدارد.
5ـ در بخش دیگر قسمتى از تقاضاهاى نابه جای منافقان را منعکس مى سازد.
6ـ سپس کسانى را که از شرکت در میدان جهاد معذورند، معرفى مى کند.
7ـ در قسمت دیگر نیز از ویژگی هاى پیروان خط مکتبى پیامبر اسلام(ص) و صفات مخصوص آن ها سخن مى گوید.
ترتیب سوره: سوره فتح به ترتیب مصحف، چهل و هشتمین و به ترتیب نزول صد و يازدهمين سوره قرآن و مدنی است.
فضیلت سوره:
از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: هر كس سوره فتح را قرائت كند، مانند كسی است كه همراه پیامبر در فتح حضور داشته است.
در روایت دیگری آمده؛ فضیلت قاری سوره مانند آن است كه با پیامبر اکرم (ص) در بیعت شجره بیعت كرده باشد.
درسی از قرآن
*مریم علیجانی
طلبه مدرسه علمیه الزهرا گرگان
برگرفته از جلسه عمومی تفسیر قرآن حضرت آیت الله نورمفیدی
كهيعص(1) کاف، هاء، یاء، عَین، صاد(1)
ابتدای امر باید گفت نام این سوره مبارکه در میان سوره های قرآن پرمعنا و قابل تأمل است. چون نام گذاری ها به دستور شخص پیامبر(ص) صورت گرفته است. و دو سوره از سوره های قرآن به نام زنان نام گذاری شده است. (سوره مبارکه نسا و مریم). اما در مورد مردان، سوره ایی که به نام مردان باشد، نداریم. فقط سوره ای به نام انبیا داریم و یا سوره هایی که به نام بعضی از پیامبران الهی است. مانند محمد، یوسف، یونس، هود، ابراهیم و... اما به نام رجال یعنی مردان سوره ای نداریم.
باید گفت در این امر نکاتی نهفته است که باید روشن شود. از جمله اینکه پیامبر(ص) در زمانی مبعوث شدند که زنان در جامعه بشری هیچ جایگاهی نداشتند و به شکل دیگری در مورد آن ها فکر می کردند. و در جوامع گوناگون مردسالاری حاکم بود. این نکته را توجه کنید، این روزها در دنیا علیه اسلام شبهات زیادی مطرح می کنند که اسلام هیچ توجهی به زنان ندارد. اگر ما هیچ دلیلی به طور تفصیل در مقابل آنان برای پاسخ نداشته باشیم، سوره مریم و سوره نساء که در قرآن به نام زنان است، نشان دهنده توجه ویژه اسلام به زنان می باشد.
بحث دیگر در ابتدای سوره مبارکه مریم نسبت به حروف مقطعه می باشد، که تقریباً بیست و نه سوره از سوره های قرآن حروف مقطعه دارند که باید ببینیم منظور خدا از این حروف مقطعه چیست؟ و به چه دلیل و به دنبال کدام هدف این حروف در ابتدای بعضی از سوره های قرآن آمده است. مرحوم علامه طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان در این مورد یازده وجه بیان می کند. از جمله آن ها اینکه حروف مقطعه از متشابهات قرآن است و ما متوجه منظور آن نمی شویم و علم آن فقط مخصوص خداست. بعضی ها گفتند:«این حروف اسم سوره هاست»، بعضی ها اشاره کردند که این حروف اشاره به اسماء الهی است، مثلاً الف به الله اشاره می کند و... . مرحوم علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان بعد از بیان نقل مطالب علامه طبرسی می فرماید:«هیچ کدام از این توضیحات و دلایل چیزی نیست که به دل انسان بچسبد و انسان را قانع کند.» سپس خودشان توضیح می دهند که منظور از حروف مقطعه چیست، می فرمایند:«بعضی از این حروف در سوره ها یک حرف است، مثلاً ن، ق و ص. بعضی از این حروف ها دو حرفی است، مثل یس، طه و حم. بعضی از این حروف سه حرفی است، مانند الم و بعضی از این حروف چهار حرفی اند، مانند الف، لام، میم، را بعضی از این حروف پنج حرفی اند مثل سوره مبارکه مریم کاف، ها، یا، عین، صاد یا سوره مبارکه شوری حا، میم، عین، سین، قاف. بعضی از این حروف در سوره ها مشترک است مثلاً در سوره بقره الم داریم و در سوره دیگری المر داریم. علامه طباطبایی در این امر دقت و بررسی داشته است.
ایشان می فرماید:«سوره هایی که حروف مقطعه آن ها مشترک است، مطالبی هم که در این سوره ها است مشترک است. مثلاً الم و المر مطالبی که در سوره بقره است، آن مضمون ها در آن سوره ای که المر است، نیز آمده و به اضافه مطالب دیگر، بنابراین حروف یک رمز است و کلید آن به دست خاتم انبیاء(ص) می باشد که علم را از پیامبر(ص)گرفته اند.
در همین مورد روایتی از امام علی(ع)است که می فرماید:«هرکتابی صفوه ای دارد و صفوه ی قرآن حروف مقطعه آن است» صفوه یعنی، خلاصه و فشرده ای از چیزی، مثل عطر و گلابی که از خرمنی از گل می گیریم.
در ادامه تفسیر سوره مبارکه مریم باید توضیح مختصری در مورد مقام حضرت مریم(س) بدهیم. در سوره مبارکه آل عمران آیه 42 اشاره شده است که «یا مریم، ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساءالعالمین.» در تفسیر این آیه باید گفت؛ اصطفا اول به معنی پاکی و طهارت و معصومه بودن حضرت مریم است و اصطفا دیگر از جهت اینکه خداوند ایشان را به عنوان مادری که بدون شوهر فرزند بیاورد، برگزید. اصطفا به معنی برگزیده شدن و انتخاب است. بنابراین دیگر نیاز نیست که بگوییم، مریم سیده زنان دوران خود بود و حضرت زهرا سیده تمام دوران. چون این شرایط فقط مختص حضرت مریم است و بدین خصوصیت انتخاب شده است.
روایتی ابن عباس از پیامبر اکرم(ص) نقل کرد که می فرماید:«چهار زن سیده و سرور زنان زمان خود هستند؛ آسیه، خدیجه، مریم و افضل آن ها فاطمه زهرا(س) است.
پنجره ای به نور
*زکیه مزیدی
مدرس مدرسه علمیه
براساس برنامه گذشته، بعد از اتمام یک موضوع، خلاصه ایی از مطالب مربوط به آن را دوباره مرور می کنیم تا در ذهن خواننده ماندگاری بهتری داشته باشد، به این ترتیب قبل از شروع موضوع«عصمت» باید گذری به مطالب اعجاز نیز داشته باشیم.
در مبحث اعجاز، به معجزه ی پیامبران و پیامبر اکرم(ص) اشاره نمودیم و مسائل پیرامون آن تشریح شد. دانستیم که هرگاه پیامی از سوی خداوند متعال به بندگان وحی می شود، مراحلی را می گذراند تا به دست مردم برسد و باید رساننده ی وحی در تلّقی و ابلاغ آن خطا نکند و پیامبران نیز این وحی را درست دریافت کنند و در مقام ابلاغ، از خطا مصون باشند. زیرا مردم می خواهند راه سعادت و شقاوت را بشناسند و مقام الهی را درک کنند. پس باید هم ملائکه و هم انبیاء(ع) دارای مقام عصمت باشند. لذا لازم است که«عصمت» را توضیح مختصری دهیم:
«عصمت» نیرویی است که مانع از ارتکاب خطای صاحبش می شود. به گونه ای که واجبی را ترک نکند و کار حرامی را مرنکب نشود. با این که برتر که واجب و انجام حرام قدرت دارد.
در بخشی از مطالب بیان نمودیم که ملائکه نیز معصومند و در ابلاغ رسالت الهی، مرتکب خطا و اشتباه نمی شوند و برای اثبات مدعای خود، آیاتی از قرآن را ذکر کردیم. در آیه آمده است به دلیل حساسیت بنی اسرائیل برملائکه و اعتقادات بی پایه و اساس آن ها بر نزول بعضی از عذاب ها بر ایشان از جانب ملائکه، به پیامیر(ص) گفتند: «اگر فرشته ایی که بر تو نازل می شود، جبرئیل باشد، ما سخنان ا و را قبول نداریم، چون او با ما دشمنی دارد.» در نتیجه آیه97 سوره ی بقره را خداوند نازل کرد تا خط بطلانی بر عقاید بنی اسرائیل کشیده شود.
در آیه ی مذکور آمده است که «آن چه را جبرئیل بر پیامبراکرم(ص) وحی نمود، چیزی است که خداوند به او فرموده و او در ابلاغ رسالت، کوتاهی یا دخل و تصرف نکرده است.»
اما در موضوع عصمت ائمه، شیعه معتقد است که ائمه هدی(ع) و حضرت زهرا(س) با اینکه پیامبر نیستند، دارای مقام عصمت اند. هم عصمت از گناه و هم از خطا و سهو و نسیان. پس این موضوع مخصوص پیامبران نیست.
با دلیل قرآنی این مطلب را میتوان اثبات کرد(نساء/59)
در این آیه به موضوع اولی الامر پرداخته شد که اطاعت رسول است و اولی الامر دارای دو جنبه است؛ یکی مربوط به اطاعت رسول به آن چه به عنوان رسالت الهی به مردم رسانده، یعنی احکامی که خدا نازل فرموده که در واقع اطاعت پیامبر از آن جهت است که واسطه ی در ابلاغ است می باشد و در حقیقت اطاعت همان امر و نهی خداست.
علاوه بر این، پیامبر اکرم(ص) مقام دیگری دارند و به حسب آن مقام نیز، اطاعت ایشان واجب است که آن مقام«ولایت و حکومت» است.
بنابراین ما تنها مکلف به این نیستیم که از پیامبر(ص) در آن چه از طرف خدا برای ما بیان شده(یعنی احکام مکی) به تنهایی اطاعت کنیم، بلکه علاوه بر این باید از هر امر ونهی، به عنوان اعمال مولویت و ولایت، پیروی و اطاعت نماییم.
در عصمت پیامبران، با آن که در مورد بین متکلمان اختلاف نظر وجود دارد و گروهی این عصمت را به طور مطلق، قبول ندارند و عده ایی دیگر ارتکاب گناه را قبل از بعثت و گروهی دیگر عمدی بودن گناه را توسط پیامبران جایز نمی دانند و...، ولی شیعه، به عصمت مطلق پیامبران، قایل است و این که قبل از بعثت و یا بعد از آن باشد، چه گناهان صغیره و چه کبیره و یا عمدی و یا سهوی. در هر صورت قائل به عصمت آنان می باشد و برای این گفتار خود دلایلی را ارائه می نماید از جمله: دلایل عقلی و دلایل نقلی. دلایل عقلی که خود شامل، اعتماد به پیامبر است که بدون عصمت حاصل نمی شود. تربیت و ارشاد حقیقی در گرو پاکی و عصمت مربی است و لزوم اطاعت را شامل می شود.
از طرفی دیگر دلایل نقلی را با توجه به آیات قرآن بر می شمارد تا پاسخی برای آن گروه که منکر عصمت پیامبران هستند، باشد.
در بخش دیگری از عصمت پیامبران، به شبهات پیرامون آن پرداخته شد. با توجه به اینکه شیعه معتقد بر این است که همه ی انبیاء از بدو تولد تا پایان عمر، معصوم هستند و علاوه براین که در تلقی وحی و تبلیغ آن، نه عصیان می کنند و نه خطا، در اعمال شخصی خود نیز مرتکب عصیان و خطا نمی شوند، ولی در میان اهل تسنن در این خصوص، اقوالی وجود دارد که در این بین بعضی از مراتب عصمت را منکر شده اند و برای نظر خود، آیاتی از قرآن کریم را به عنوان سند، ذکر می کنند. از جمله؛ در مورد حضرت آدم(ع) که به وی نسبت عصیان داده شده است و حضرت یونس(ع) بعد از گرفتار شدن در دریا و ماهی که اقرار به گناه می کند، در جایی دیگر به خوف موسی(ع) اشاره شد که عصای وی تبدیل به مار شد و ایشان از این موضوع ترسیدند.
همچنین به ازدواج پیامبر(ص) با همسر مطلقه ی زید که پسرخوانده آن حضرت می شد، اشاره شد و شبهات دیگر.
با توجه به طرح این شبهات از طرف منکران عصمت، پاسخ هریک جداگانه به طور واضح داده شده است.
داستان های قرآنی
*ربابه کابوسی
طلبه مدرسه علمیه الزهرا گرگان
داستان صلح حديبيه
«إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا»(1)
«ما تو را پيروزى بخشيديم [چه] پيروزى درخشانى»(۱)
در سال ششم هجرت، ماه ذى القعده، پيغمبر اكرم(ص) به قصد عمره به سوى مكه حركت كرده و همه مسلمانان را تشويق به شركت در اين سفر نمود، حدود يك هزار و چهارصد نفر بودند، همگى لباس احرام بر تن داشتند و جز شمشير كه اسلحه مسافران محسوب مى شد، هيچ سلاح جنگى با خود بر نداشتند.
هنگامى كه پيامبر به «عسفان» در نزديكى مكه رسيد، با خبر شد كه قريش تصميم گرفته اند از ورود او به مكه جلوگيرى نمايند، تا اين كه پيامبر(ص) به روستای «حديبيه» رسيد، حضرت فرمود همين جا توقف كنيد، گفتند در اين جا آبى وجود ندارد، پيامبر اکرم(ص) از طريق اعجاز از چاهى كه در آن جا بود، آب براى يارانش فراهم ساخت.
سفیرانى ميان قريش و پيامبر(ص) رفت و آمد كردند. بعد از گفتگوهاى زياد، پيمان صلحى منعقد شد كه يكى از موادش همين بود كه مسلمانان آن سال را از عمره چشم بپوشند و سال آينده به مكه بيايند، مشروط بر اينكه بيش از سه روز نمانند و سلاحى جز سلاح مسافر با خود نياورند و مواد متعدد ديگرى دائر بر امنيت جانى و مالى مسلمانان كه از مدينه وارد مكه مى شوند و همچنين 10 سال متاركه جنگ ميان مسلمانان و مشركان و آزادى مسلمانان مكه در انجام فرائض مذهبى، در آن قید شد.
اين پيمان در حقيقت يك پيمان عدم تعرض همه جانبه بود كه به جنگ هاى مداوم و مكرر بين مسلمانان و مشركان به طور موقت پايان مى داد.
«زهرى» كه از رجال معروف تابعين است، مى گويد: فتحى عظيم تر از صلح حديبيه صورت نگرفت، چرا كه مشركان با مسلمانان ارتباط يافتند و اسلام در قلوب آن ها جايگزين شد و در عرض سه سال گروه عظيمى اسلام آوردند، و جمعيت مسلمانان با آن ها فزونى گرفت.
قرآن و ادبیات فارسی
*فاطمه احمدی
طلبه مدرسه علمیه الزهرا گرگان
«وَ جَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ(9)»
«و پيش روى آنان حائل و سدّى و پشت سرشان نيز حائل و سدّى قرار داديم، و به طور فراگير آنان را پوشانديم، پس هيچ چيز را نمى بينند.»
خداوند متعال همه ما را توسط پیامبرانش به سوی خیر و نیکی ها دعوت کرده است و برای شناخت حق و حقیقت، ابزار شناخت را نیز در وجود ما به ودیعه گذاشته است. آیت ا... مکارم در تفسیر این آیه شریفه می فرمایند: قسمتی از این ابزار شناخت مانند: عقل و خرد و وجدان و فطرت «درون ذاتی» و بخش دیگر، مانند: بینایی، شنوایی، بساوایی، بویایی و چشایی ابزار «برون ذاتی اند.» این وسایل اگر مورد بهره برداری صحیح قرار گیرند روز به روز قویتر و نیرومندتر می شوند و بهتر و دقیق تر حقایق را نشان می دهند. اعمال نادرست و موضعگیری های انحرافی انسان است که نعمت بزرگ ابزار شناخت را از او می گیرد.
در واقع هدایت پذیری انسان تا زمانی است که به این مرحله نرسیده باشد، اما هنگامی که به این مرحله رسید، اگر تمام انبیا و اولیا جمع شوند و کتب آسمانی را بر او بخوانند، مؤثر نخواهد شد.»(رک. مکارم، ج 18، 324-325)
مولانا بارها از این آیه شریف، متأثر شده، به نکاتی اشاره می کند؛ از جمله در دفتر چهارم شهوات و جسمانیات را سدی برای عقل و بصیرت می شمارد؛ زیرا مانع دیدن واقعیات می شوند و شرط شکوفایی عقل و نفوذ بصیرت را، دریدن پرده های شکوک و وهم می داند. از این روی متذکر می شود که انسان ضعیف العقل و کم بصیرت، چیزی جز ظاهر نمی بیند و همه جریانات عالم هستی را از منظر حیوانی می نگرد و فاقد سیر و سلوک است. اما نظرها و اندیشه هایی که منجمد و متحیر نیست، سیّال و پویاست و به آدمی حرکت و جنبش می بخشد و موانع شهود حقیقت را یکی پس از دیگری از سر راه برمی دارد و حجاب های حقیقت را می درد. چنین اندیشه هایی حتی قادر است وقایع ده سال آینده را نیز در این زمان مشاهده کند. هر کس دارای اندیشه زنده و روان باشد هرگز راهی را مقلدانه نمی رود، بلکه همه کارهای او بر مبنای بینش و بصیرت است.
همچنین هر کس به اندازه ی نظر غیب و مستقبل، ببیند خیر وشر(2904)
چون که سدّ پیش و سدّ پس نماند شد گُذاره چشم و لوح غیب خواند
هر کسی اندازه روشن دلی غیب را بیند به قدر صیقلی
هر که صیقل بیش کرد، او بیش دید بیشتر آمد بر او صورت پدید(استعلامی، ج4، 1372: 143 نیز زمانی، ج4، 1383 :816)
اگر سدها و موانع از پیش رو و پشت سر آدمی، برداشته شوند، چشم او نافذ شده و لوح غیب را می خواند. اما اکثر مردم شیفته ظواهر دنیا هستند و بدان دل سپرده اند و لاجرم حجب نفسانی، دیده دلشان را پوشانده و موجب شده است تا راه را از چاه نشناسند. هر کس به اندازه نورانیت دلش و به مقدار صیقل و صفا و جلایی که به قلبش داده، صور بیشتری از عالم غیب را مشاهده می کند.
1ـ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، چ اول، تهران: دار الكتب الإسلاميه، 1374
2ـ مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، چ ششم، ج1و4، تهران: زوّار، 1372
3ـ کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر اول و چهارم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383
علوم قرآنی
*سیده نفیسه حسینی واعظ
مدرس مدرسه علمیه الزهرا گرگان
در شماره گذشته، به دو مورد از ابعاد اعجاز اشاره شد، در این شماره به ابعاد دیگر آن به اختصار اشاره می کنیم
3ـ آموزه ها و معارف عالى (اعجاز معانى)
زيبايى قرآن فقط در الفاظ و عبارات و فصاحت و بلاغت آن نيست. اين كتاب مقدس برخوردار از يك زيبايى برتر و ارزش والاتر، يعنى مفاهيم و معانى عميق و دقيق است. قرآن، رسالت خويش را هدايت بشر شناسانده است و كتابى است كه پيامبر با آن، مردم را از ظلمت ها به نور رهنمون مى گردد.«قرآن پژوهى، ص 8.»
قرآن دربرگيرنده مجموعه اى از اصول و ضوابط هماهنگ با فطرت انسانى است كه همواره بر تارك انديشه ها، چون خورشيدى مى درخشد و عزّت و عظمت را در گرو آشنايى و عمل به قوانين خود مى داند.
در زمانى كه انحطاط در اخلاق و آداب و رسوم اجتماعى به اوج خود رسيده بود، قرآن كه پرچمدار مترقى ترين قوانين و مطرح كننده ارزش ها و فضايل انسانى است، ظهور مى كند و به مردم صداقت، امانت، اخوت، وحدت و انسانيت را يادآور مى شود؛ آنان را از جهل به سوى علم، از تاريكى به سوى نور و روشنايى و از رذايل به سوى فضايل، سوق مى دهد. در سايه همين تعليمات و قوانين حيات بخش است كه اسلام شرق تا غرب عالم را فرا مى گيرد و پرچم تمدن شكوهمند اسلامى در همه دنیا به اهتزاز درمى آيد.
4. هماهنگى و عدم وجود اختلاف
عدم اختلاف در قرآن از دیگر ابعاد اعجاز این کتاب هدایت می باشد. نزول تدریجی قرآن در طی 23سال در فراز و نشیب های مختلف و بیان مسایل مختلف(دنیایی وآخرتی و...)
به گونه اى بسيار پندآموز و سازنده ادغام شده و در ميان اين همه مباحث متنوع و مختلف، هيچ گونه دشمنی و اختلافى مشاهده نمى شود؛ بلكه همسويى و يك نواختى شگفتى در مجموعه اين كتاب آسمانى نمايان است.
5ـ خبرهاى غيبى
اخبار غیبی قرآن از زندگی اقوام و پيامبران گذشته، پرده برداشته و هم نسبت به آينده خبرهايى را از پيش گفته است. خبرهاى داده شده، خبرهايى غيبى بوده اند. تحدّى به اخبار غيبى در چندين آيه مطرح شده است:
«تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا ...؛» « هود 49.» «اين از خبرهاى غيب است كه آن را به تو وحى مى كنيم، پيش از اين نه تو آن را مى دانستى و نه قوم تو» اعجاز در مورد خبرهاى غيبى مربوط به آينده بيشتر قابل توجه است؛ به ويژه هنگامى كه همه آن چه خبر داده شده، عيناً به وقوع پيوست. به چند نمونه از آن اشاره مى كنيم:
الف) خبر پيروزى روميان بر ايرانيان
«غُلِبَتِ الرُّومُ* فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ؛« روم 2 و 3.»»
ب) خبر پيروزى مسلمانان در جنگ بدر «أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ* سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ؛ « قمر 44 و 45.»» آيه خبر از گفتار ابوجهل در جنگ بدر مى دهد كه مى گفت: «نحن ننتصر اليوم من محمّد و أصحابه.» در حالى كه خداوند، مسلمانان را طبق همين وعده پيروز نمود.
ج) وعده بازگشت پيروزمندانه به مكه
«إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ؛ «قصص 85.» «همان كسى كه اين قرآن را بر تو فرض كرد، يقيناً تو را به سوى وعده گاه بازمى گرداند.»
اكثر مفسّران بر اين عقيده اند كه مراد از «معاد» مكه است كه پيامبر پيروزمندانه وارد آن جا می شود.
د) وعده حفاظت از قرآن
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ.»«حجر 9.» در بخش تحريف ناپذيرى روشن شد كه برخلاف كتب آسمانى گذشته، قرآن بى هيچ افزايش و نقصانى از گزند حوادث، مصون مانده است.
ه) پيروزى دين اسلام بر ديگر اديان
«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛» «توبه 33؛ فتح 28؛ صفّ 9» او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هرچه دين است پيروز گرداند؛ هر چند مشركان خوش نداشته باشند.
اين آيه سه بار در قرآن تكرار شده است و اعجاز غيبى آن امروز، از هر زمان ديگر، بيشتر قابل درك است. اسلام به اعتراف دوست و دشمن به عنوان برترين مكتب، زندهترين دين و الهامبخشترين آيين به ميدان آمده و به سرعت در حال گسترش و نفوذ به دنياى جديد است.
6ـ طرح مسائل دقيق علمى
مباحث علمى قرآن در مواردى به صراحت و در پارهاى از موارد كه براى بشر آن زمان قابل درك و هضم نبوده، و احياناً مخالف با اصول مسلم پذيرفته شده در بين آنان تلقى مىشد، تلويحاً مطرح شده است.
به عنوان نمونه: وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ. «حجر 22» عمل لقاح درختان وگیاهان به وسیله باد
اعلام زوجیت حتی در گیاهان وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ. «رعد 3»
مسأله حركت و گردش زمين نيز به صورت خاصى مطرح شده است: الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً. «طه 3»
كروى بودن زمين فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ. «معارج 40»
7ـ آفرينش هاى هنرى
يكى ديگر از رازهاى جاذبه قرآن كه پرده از اعجازى ديگر برمىدارد، جنبه خيال انگيزى و صحنه پردازى و به تصوير كشيدن معانى گوناگون است. اين هنر قرآنى، چه در بيان صحنه هاى طبيعت و چه در تبيين ارزش ها و ضد ارزش ها، پاكى ها و ناپاكى ها و چه در قصه ها و داستان سرايى ها و چه در طرح مثل ها و چه در به تصوير كشيدن مراحلى از معاد و قيامت و حساب و كتاب، چنان كارآمد و مؤثر بوده است كه بعضى از آن به سحر و افسون قرآن ياد مى كنند. آن چه را قرآن از قول برخى از كفار نقل مى كند، به اين حقيقت رهنمون است: «وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ؛ «فصّلت 26» «به اين قرآن گوش ندهيد و سخن لغو در آن اندازيد؛ شايد شما پيروز شويد.»
اين گفتار آنان از آن جا ناشى مى گردد كه تنها يك بار گوش فرا دادن به آيات قرآن، براى تسليم منكران، كافى بوده است. البته روشن است كه درك صحيح از اين همه لطافت ها و ظرافت هاى هنرى قرآن، تنها هنگامى ميسر خواهد بود كه انسان با ادبيات عرب و فنون معانى و بيان، آشنايى داشته، از نمايش و هنر و زيبايى و شعر نيز آگاه باشد. آنگاه مى تواند با تدبّر در آيات قرآنى و توجه به آن از زاويه هنرى، اوج زيبايى و هنرمندى را در قرآن بيابد. اگرچه اين بخش از وجوه اعجاز قرآن را فقط عده ای محدود در عصر حاضر، مورد توجه قرار داد.
ما در اين مختصر نمونه هايى از صحنه پردازى ها و داستان هاى قرآن كريم را از كتاب «التصوير الفنى فى القرآن» «سيد قطب» كه با عنوان آفرينش هنرى در قرآن«ترجمه دكتر محمدمهدى فولادوند.»، ذكر مى كنيم.
سيد قطب در بحث تصوير هنرى مى گويد:
قرآن در هر كجا كه بخواهد، بيان غرضى يا تعبير از معناى مجردى كند، يا حالتى نفسانى يا صفتى معنوى يا نمونه اى انسانى يا حادثه يا ماجرا يا منظره اى از مناظر قيامت يا حالتى از حالات نعيم، يا عذاب اليم را وصف كند، يا در مقام احتجاج و جدل مثلى زند، يا به طور مطلق، جدلى را عنوان كند، در همه جا تكيه بر واقع محسوس قابل لمس مى نمايد. منظور ما از گفتن اين مطلب كه تصوير ابزار مناسب و مخصوص اسلوب قرآنى است، همين است؛ يعنى صرف آرايش و تزيين اسلوب نيست و به نحو تصادف نيز نيامده است، بلكه يك قانون كلى و عام و شامل است كه ما مى توانيم از آن به قاعده تصوير تعبير كنيم.«آفرينش هنرى در قرآن، ص 45»
وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً؛ «بقره 171» و مثل آن هايى كه كفر آوردند، مانند داستان كسى است كه به حيوانى كه جز صدايى و ندايى نمى شنود، بانگ مى زند. «صُمٌّ، بُكْمٌ، عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ؛ « بقره 171.» «كرند. لالند و كورند و در نمىيابند»
اين تصوير نغز، جماعتى را در نظر ما مجسم مى كند كه دست انابت به اميد اجابت پيش چيزهايى دراز كرده اند كه كمال بى بصرى و نهايت كرى و گنگى خود آن ها را مى رساند؛ هم دعوت پوچ است و هم اجابت محال، او خود گم است، كه را رهبرى كند؟
اعجاز عددى
البته برخى از قرآن پژوهان معاصر، بعد ديگرى از اعجاز قرآن را مطرح نموده اند. اين بعد اختصاص به نظم اعجازگونه رياضى قرآن دارد. سه تن از كسانى كه در اين زمينه گام نهاده اند؛ عبارتند از «دكتر رشاد خليفه، عبدالرّزاق نوفل و ابوزهراء النّجدى.» كتاب عبدالرّزاق نوفل، «اعجاز عددى در قرآن كريم» نام دارد. نام كتاب دكتر ابوزهراء النجدى كه شيعه است، من الاعجاز البلاغى و العددى للقرآن الكريم است. که طولانی شدن آن متعرض نمی شویم و به یاری خداوند در شماره بعدی به بحث مهم ناسخ و منسوخ پرداخته خواهد شد.
منابع
بهاء الدين خرّمشاهى. قرآن پژوهى: تهران، مركز نشر فرهنگ مشرق، 1372.
سيدقطب. ترجمه محمدمهدى فولادوند.آفرينش هنرى در قرآن:
حسين جوان آراسته، درسنامه علوم قرآنى،تعداد جلد: 1 بوستان كتاب قم، سال چاپ: 1380، نوبت چاپ: ششم