قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
آشنایی با سوره ها
*ربابه کابوسی
طلبه مدرسه علمیه الزهرا گرگان
نام سوره: واقعه شماره سوره: 56 محل نزول : مکه
تعداد آیه :96 تعداد کلمه : 378 تعداد حروف: 1703
معنی: حادثه عظیم، قیامت
نامهای دیگر سوره: ندارد.
علت نامگذری: این سوره را از آن رو «واقعه» نامیده اند که واژه واقعه که از نامهای قیامت است، در اولین آیه آن، آمده است.
محتوي سوره :
1. آغاز ظهور قيامت و حوادث سخت و وحشتناک هم زمان با آن
2. تقسیم انسانها در آن روز به سه گروه اصحاب اليمين و اصحاب الشِمال و مقربان
3. جایگاه مقربان و پاداشهاى آنها در بهشت
4. جایگاه اصحاب اليمين و پاداشهاى آنها در بهشت
5. جایگاه اصحاب الِشمال و مجازات هاى آنان در دوزخ
6. دلائل وقوع معاد، از جمله قدرت خداوند و خلقت انسان از نطفه ناچيز
7. حالت احتضار و انتقال انسان از اين جهان به جهان ديگر
8. پاداش و كيفر مؤمنان و كافران
ترتیب سوره:
این سوره در ترتیب مصحف پنجاه و ششمین سوره و در ترتیب نزول چهل و چهارمین سوره قرآن کریم پیش از سوره یس و پس از سوره شعرا نازل شد .
فضیلت سوره:
پیامبر(ص) می فرمایند: کسی که سوره واقعه را بخواند، نوشته می شود که از غافلان نیست.
در حدیثی دیگر پیامبر(ص) فرمودند: کسی که سوره واقعه را بخواند، هرگز گرفتار تنگدستی نمی شود.
درسی از قرآن
برگرفته از جلسه عمومی تفسیر قرآن حضرت آیت الله نورمفیدی
*مریم علیجانی
طلبه مدرسه علمیه الزهرا گرگان
خداوند در آیه 68 سوره مومنون می فرماید: «أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِينَ»؛ (آیا در این سخن(خدا و قرآن بزرگ) فکر و اندیشه نمی کنند (تا حقانیت آن را درک کنند) یا آنکه کتاب و رسول تنها بر اینان آمده و بر پدران پیشین آنها نیامده؟).
در آیات قبل صحبت از کسانی است که در مقابل دعوت انبیا از خود استکبار و تسلیم ناپذیری نشان داده اند. حاضر نشدند حرف حق را از زبان انبیاء الهی بشنوند و بپذیرند. بنابراین این سوال پیش می آید که این افراد چرا مقاومت می کنند و حرف حق را نمی پذیرند. ریشه این تسلیم نشدن چیست؟ خداوند در این آیه می فرماید:.... آیا در این سخن که وحی خداست اندیشه نکردند؟ بنابراین علت مخالفت مشرکین با پیامبران الهی این بود که تدبر و تعقل نمی کردند. اگر انسان عقل خود را به کار بیندازد و تفکر کند مسائل مختلف زندگیش را متوجه می شود. حقایق را می فهمد. اما تلاش طاغوت همیشه این بود که دریچه عقل بشر را ببندد که انسانها تفکر و تعقل نکنند.
خداوند متعال در سوره مبارکه زخرف آیه 54 می فرماید: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ»؛ (پس او(فرعون) قومش را سبک مغز شمرد و قومش هم او را اطاعت می کردند).
فرعون و همه طاغوتیان نمی گذارند که دریچه عقل مردم باز شود. چون اگر مردم به درک و فهم برسند هرگز زیر بار ظلم و ستم و زورگویی طاغوتیان نمی روند. برعکس آن پیامبران الهی برای اینکه عقل مردم را روشن کنند و مردم را به سوی تفکر و تعقل و بکارگیری عقل دعوت کنند مبعوث شدند. طاغوتیان برای اینکه با پیامبران الهی مبارزه کنند و پیام آنها را در نظر مردم بی ارزش جلوه دهند راههای مختلفی را پیش می گرفتند. یکی از آن راهها نشان دادن قدرت و حکومت و به رخ کشیدن ثروت و امکانات مادی بود که داشتند و می گفتند اگر پیامبران حق هستند چرا اینقدر فقیرند بنابراین ما حق هستیم که ثروت و قدرت دست ما است و با آن هرکاری که بخواهیم می کنیم. راه دیگری که برای مبارزه با پیامبران الهی به کار می گرفتند تا سخن آنها در مردم موثر واقع شود و عقل مردم بیدار نشود این بود که به تحقیر و توهین پیامبران پرداخته و می گفتند که اینها دیوانه اند، ساحرند، پست و بی ارزش هستند. حتی گاهی سنگ دین را به سینه می زدند. مثلاً فرعون به مردم می گفت می ترسم موسی دین شما را خراب کند و من از اینکه دین شما به خطر بیفتد می ترسم.
البته این قضیه فقط برای آن دوران نبوده است و در این زمان هم کسانی هستند که در مقابل دعوت حق ایستادگی می کنند و همیشه این مسائل در کاروان بشریت جریان دارد. بنابراین پیام و سخن قرآن هرگز کهنه نمی شود و همیشه جاری است و مصداق دارد.
استکبار امروز هم هست و از راههای نو و جدید عقل بشر را تحت اختیار خود گرفته است. اصلاً به انسانها فرصت فکر کردن نمی دهند. مانند گستردگی شبکه های اجتماعی که در عین حال که فوائدی دارد و کسی منکر نیست ولی آسیب های آن بسیار زیاد است و یکی از مهمترین آسیب های آن این است که بخاطر ورود حجم اطلاعات زیاد و جدید قدرت تفکر را از انسان ها گرفته و سطحی خوانی و سطحی نگری را گسترش می دهد. که این امر آسیب بسیار زیادی دارد.
گسترش فضای مجازی، اینترنت، ماهواره و... تحت عنوان آزادی بیان صورت می گیرد نه با قلدری و زورگویی. و با این ترفند باعث ازهم پاشیدگی خانواده ها می شوند و انحراف جوانها و.... .
بنابراین روح کار اینها مانند کار فرعون و همه طاغوتیان زمانهای گذشته است.«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» را طور دیگری عمل می کنند. بنابراین ما برای مبارزه با این آسیب ها باید به تفکر و اندیشیدن در زندگی اهمیت دهیم.
توصیه های زیادی در آیات و روایات راجع به اهمیت تفکر و اندیشیدن وارد شده است، ازجمله روایتی است که بیان می کند روزی مردی نزد حضرت رسول(ص) آمد و گفت: «ای پیامبر خدا مرا نصیحتی کن، حضرت فرمودند: اگر نصیحت کنم به آن عمل می کنی؟ گفت بله. این گفتگو تا سه بار تکرار شد تا اینکه حضرت رسول(ص) فرمود: هرکاری را که می خواهی انجام دهی ابتدا به آن فکر کن و تدبر نما و عواقب آن را بسنج و سپس انجام بده.
امام علی(ع) می فرماید: «نَبِّه باتَّفکّر قلبک». قلبت را با تفکر آگاهی بده. برای عمل به این حدیث شریف انسان قبل از هر نماز حداقل یک دقیقه فکر کند. از خودش سوال کند که کجای زندگی هست؟ می خواهد چه کار کند؟ باچه کسی می خواهد حرف بزند؟ به گناهان و اشتباهاتش فکر کند و سپس استغفار و طلب آمرزش نماید و خدای متعال را خطاب کند که: خدایا من وقتی گناهانم را می بینم اشکم جاری میشود و وقتی کَرم تو را می بینم امیدوار می شوم.
روزی مقداد که از یاران پیامبر(ص) و امام علی(ع) بود به نزد پیامبر(ص) رفت و از ایشان سوال کرد: روایاتی شنیدم که نمی دانم چطور با هم جمع می شود مثلاً حدیثی که می گوید: یک ساعت تفکر به اندازه هفت سال عبادت ارزش دارد. در روایت بعدی که می گوید یک ساعت تفکر یک سال عبادت ارزش دارد و روایت دیگری می گوید به اندازه هفتاد سال عبادت ارزش دارد. چرا این اختلاف وجود دارد؟
پیامبر پاسخ دادند: بستگی دارد که به چه چیزی فکر می کنی. اگر به خلقت موجودات، آسمان، زمین و... فکر می کنی به اندازه یک سال عبادت ارزش دارد. اگر برای مرگ، وقت قیامت .... به اندازه هفتاد سال عبادت ارزش دارد. اگر صحنه قیامت را مجسم کنی و عذاب های قیامت را، به اندازه هفتاد سال عبادت این تفکر ارزش دارد. چون در هدایت انسانها بسیار موثر است.
پنجره ای به نور
*زکیه مزیدی
مدرس مدرسه علمیه
آنچه که در این بحث به آن پرداخته می شود، برخی از دیگر دلایل عقلی اثبات ضرورت معصوم بودن امام است که به طور مختصر به آن اشاره می شود:
ج) نفی امامت ستمگر
در این مورد، کلام خداوند سبحان است که خطاب به ابراهیم(ع) می فرماید: «همانا من تو را بر مردم امام قرار دادم.» (بقره/124)
امام رضا(ع) در تفسیر این آیه می فرماید: «این آیه، امامت هر ستمگری را تا قیامت باطل کرده و امامت فقط در برگزیدگان قرار گرفته است. (کلینی،1365 :199)
با توجه به این که مفهوم «ستم» مطلق است، هر نوع ستمی را در برمی گیرد. سپس با نظر به آیه، خداوند کسی را به این مقام ارجمند برمی گزیند که هیچ گونه ستمی در طول دوران حیاتش از او سر نزده باشد و این امر به روشنی عصمت امام را اثبات می کند. این آیه نه تنها عصمت امام را در زمان امامت خویش اثبات می کند، بلکه عصمت او را پیش از امامت نیز به ثبوت می رساند.
د)منصوب بودن
از نظر شیعه امامیه، امام نیز همچون پیامبر باید از سوی خدای متعال برای این کار برگزیده شود و مردم هیچگونه نقشی در گزینش امام ندارند، چنان که در انتخاب و تعیین نبی، فقط خدا اشخاص را برای این مقام انتخاب و تعیین می کند. در این مورد کسی از علمای عامه نیز با شیعه مخالفتی ندارد و مخالفت آنان فقط در باره ی امامان و خلفای پیامبر است.
اما در مقابل تنصیص(نصب از جانب خدا)، انتخاب مردم نیز هست که چنین انتخابی در تاریخ خلافت خلفای اسلامی صورت نگرفته و مردم به صورت آزاد خلیفه را انتخاب نکرده اند، بلکه در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته اند و از آنان خواسته شده که با خلیفه ی انتخاب شده به وسیله ی عده ای معدود یا انتصاب شده از سوی خلیفه ی پیشین بیعت کنند. همانند تشکیل شورای سقیفه(سقیفه؛ جایگاه و ایوانی سرپوشیده بود که بعد از رحلت رسول اکرم(ص) مهاجرین و انصار در آنجا جمع شدند و بر سر خلافت و جانشینی رسول خدا(ص) مشاجره کردند و هر یک از آن دو گروه مدعی بودند که شایستگی جانشینی حضرت رسول را دارند در نتیجه، مهاجرین بر انصار پیروز شدند، از این رو به درخواست عمر با ابوبکر بیعت کردند.)، موجب شد خلافت از مسیر الهی خود منحرف شود و بازیچه ی افرادی چون معاویه و یزید و ولید گردد، اینگونه افراد، خود را جانشین رسول خدا(ص) و حافظ دین و دنیای مسلمانان به شمار آوردند. در صورتی که اگر خلافت در دست کسانی قرار می گرفت که از سوی خدا برای این مقام تعیین شده بودند، چنین کسانی به هیچ وجه نمی توانستند ادعا کنند که جانشین پیامبرند.
امام باقر(ع) در پاسخ به این پرسش که امام به چه چیزی شناخته می شود، فرمود: امام به ویژگیهایی شناخته می شود که سرلوحه ی آنها تنصیص خدای تعالی و علم و نشانه قراردادن امام بر مردم است تا حجت بر آنها تمام شود.(شیخ صدوق،1361ق:102)
براساس روایات متعدد، ادعای شیعه آن است که مردم هیچگونه حقی در انتخاب امام و خلیفه ندارند و این فقط حق خدای متعال است که باید امام را برگزیند و نصب کند. این دو انتخاب با یکدیگر قابل مقایسه نیست تا بگوییم اختیار خداوند از انتخاب مردم بهتر است، بلکه مردم زمانی حق انتخاب می یابند که خدای سبحان چنین حقی را به آنها بدهد. اعتقاد شیعه بر این است که چنین حقی در امر خلافت از سوی خدا به مردم داده نشده است.
ه) بطلان تسلسل
دلیل دیگر بر لزوم عصمت امام، بطلان تسلسل است. تقریر این برهان به این صورت است که دلیل نیاز مردم به وجود و نصب امام از جانب خداوند، خطاپذیرى مردم است. به عبارت دیگر بر طبق قاعده لطف، «وجود امام لطفى است که مکلف را به انجام طاعت نزدیک و از ارتکاب معصیت دور مى کند». حال اگر خود امام، معصوم از خطا و معصیت نباشد، خود نیاز به وجود امام دیگرى دارد و آن امام نیز نیاز به وجود امام دیگر و... که منجر به تسلسل مى شود و تسلسل از دیدگاه عُقَلا باطل است. (یزدی مطلق،1381: 158 )
منابع
1ـ قرآن/ 2- صدوق،محمدبن علی( شیخ صدوق)، معانی الاخبار،تحقیق علی اکبر غفاری،قم:موسسه نشر اسلامی،1361ق
3- کلینی،محمدبن یعقوب،الکافی،جلد1،تحقیق علی اکبر غفاری،تهران:دارالکتب الاسلامیه،1365
4- یزدی مطلق،محمود،امامت پژوهی:بررسی دیدگاه امامیه ،معتزله،اشاعره،چاپ اول.مشهد:ناشر دانشگاه علوم اسلامی،1381
داستان های قرآنی
*ربابه کابوسی
طلبه مدرسه علمیه الزهرا گرگان
در طریق هدایت نباید وحشت کرد
أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ (67)
آيا نديدند كه ما حرم امنى براى آنها قرار داديم در حالى كه مردم را در اطراف آنها (در بيرون اين حرم) مى ربايند؟
شان نزول:
گروهى از مشركان گفتند: اى محمد! اگر ما داخل در دين تو نمى شويم تنها به خاطر اين است كه مى ترسيم مردم ما را بربايند (و به سرعت نابود كنند) چون جمعيت ما كم است و جمعيت مشركان عرب بسيارند، به محض اينكه به آنها خبر رسد كه ما وارد دين تو شده ايم به سرعت ما را مى ربايند و خوراك يك نفر از آنها هستيم! در اينجا آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.(تفسير نمونه، ج16، ص: 346)
قرآن و ادبیات فارسی
*فاطمه احمدی
طلبه مدرسه علمیه الزهرا گرگان
قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَ إِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ
رسولان گفتند: آن فال بد که میگویید اگر بفهمید و متذکر شوید(آن جهلی است که) با خود شماست، بلکه شما مردم مسرف(و پر هوا و هوس) هستید. (19)
همانطور که در تفسیر این آیه شریفه دیدیم پیامبران الهی در پاسخ به منکرانشان فرمودند: اگر شومی و نکبتی وجود دارد از عملکرد خود شماست. شما قومی اسرافکارید. مولانا نیز با بیانی دیگر در پاسخ پیامبران به منکران شهوت را سرآغاز و منشأ خودبینی و کینه توزی آنان معرفی کرده به آنان می گوید:
ابتدای کبـر و کین از شهوت است
راسخی شهوتت از عادت است(1)
شهوت سرآغاز و منشأ خودبینی و کینه توزی است. شهوت بر اثر عادت بد استوار می شود. هرگاه بر اثر عادت، خوی و خصلت بد در شما استوار شد نسبت به کسی که تو را از آن عادت باز می دارد خشمگین می شوی. سپس مولانا در غالب مثالی این موضوع را مطرح می کند.
زمانی بود که برای وزن کردن اجناس از گل استفاده می شد. مردی بود که عادت به گل خوردن داشت. وقتی صاحب مغازه خواست برای او جنسی را وزن کند، او از غفلت صاحب مغازه استفاده کرده، کمی از گل را خورد. در واقع با خوردن گل از وزن اصلی جنسی که خریده بود کم شد. حال اگر به این شخص بگویی که گل را نخور به خودت ضرر می زنی. چون به این کار عادت کرده، نسبت به هر کس که بخواهد او را از این عادت باز دارد، دشمنی می کند.
چون ز عادت گشـت محکـم خوی بد
خشم آید بر کسی کت واکشد
چون که تو گل خوار گشتی هر که او
واکشـد از گل تو را باشد عدو(2)
قوم منکر هم اگرچه می دانند پیامبران الهی برحقند، امیال و خواهش های نفسانی آنها نمی گذارد که حقیقت را ببیند؛ از این روی پیامبران الهی را متهم کرده، به آنان فال بد زده و آنها را مایه شومی و بدبختی خود می نامند.
بت پرستان چون که خو با بت کنند
مانعـان راه بـت را دشمنند(3)
داستان دوستی خاله خرسه را همه ما شنیده یا خوانده ایم. مولانا در دفتر دوم خود به زیبایی این داستان را همراه با پندهایی حکیمانه بیان می فرماید. در آن داستان عارف یا دانایی را که نمادی از خیرخواهی پیامبران الهی است، برای راهنمایی مردی که با خرسی دوست شده بود معرفی می کند؛ اینکه چگونه می خواهد مرد را متوجه خطای خود کند، اما او با خیره سری و گستاخی در مقابلش می ایستد و با بدگمانی به او نگاه کرده، متهم به حسادت می کند.
در این ابیات اندکی از گفتگوی مرد را با عارف راهنما بیان می کنیم.
آن یکی بگذشت و گفتش:«حال چیست؟
دوستى ابله، بتر از دشمنى است
گفت: «و الله، از حسودى گفت اين
گفت: «مهر ابلهان عشوه ده است
گفت: «رو رو، كار خود كن اى حسود!»
من كم از خرسى نباشم اى شريف
بر تو دل مى لرزدم ز انديشه اى
اين دلم هرگز نلرزيد از گزاف
اين همه گفت و به گوشش در نرفت
اى برادر! مر تو را اين خرس كيست؟
او به هر حيله كه دانى، راندنى است»
ور نه خرسى چه نگرى؟! اين مهر بين»
اين حسودى من، از مهرش به است»
گفت: «كارم اين بد و رزقت نبود
ترك او كن تا منت باشم حريف
با چنين خرسى مرو در بيشه اى
نورحق است اين نه دعوى و نه لاف»
بد گمانى مرد را سدى است زفت...(4)
1- مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، چ ششم، ج2، تهران: زوّار، 1372، ص 157 و کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر دوم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص843
2- همان، همان
3- همان، همان
4- همان، ص 92-93، همان، ص 503-505
پرسش وپاسخ قرآنی
*مریم نوغانی
مدرس دانشگاه
هدف از آفرینش جهان چیست؟
قرآن کریم آفرینش جهان را بیهوده و بی هدف و بازیچه نمی داند، بلکه جهان را هدفدار، براساس حق و عدل و در خدمت بشر و برای دانایی او معرفی می کند:
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ(١٦) لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لَاتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فَاعِلِينَ» و آسمان و زمین و آنچه را میان آن دو است به بازیچه نیافریدیم اگر می خواستیم بازیچه ای بگیریم، قطعاً آن را از پیش خود اختیار می کردیم.(انبیاء/17و16)
مقصود از آسمان و زمین، جهان هستی است و منظور از چیزهای بین آن دو، نعمت های الهی در طبیعت و موجودات زنده است.(المیزان، ج 18ص186)
واژه «حق» در اینگونه موارد به معنای «هدفداری» است در برابر آن، واژه «باطل» قرار دارد که به معنای چیزی است بی هدف که محال است از خدای حکیم سرزند.(المیزان، ج17،ص196)
بازیچه(لعب) نیز کاری است که هدف صحیحی ندارد(مفردات الفاظ قرآن، س741) و بیهوده(لهو) هم به هر کاری اطلاق می شود که انسان را از کار و هدف مهم باز می دارد. در این آیات اشاره شده که بازی و بیهوده گری با ساحت قدس الهی سازگاری ندارد و اگر برفرض محال او سرگرمی می خواست این بازیچه متناسب مقامش نبود.
خداوند جهان را آفریده تا موجودی شریف و باکرامت همچون انسان در آن پرورش یافته، راه کمال و سعادت را بپوید و حق را بر باطل پیروز گرداند بطور کلی از منظر قرآن، آفرینش جهان براساس چند هدف است:
1ـ خلقت جهان برای انسان
براساس آیاتی از قرآن کریم، برپایی آسمان و زمین و نیز چرخه آب در طبیعت و حیات گیاهان برای انسان و خدمتگزاری به اوست فی المثل قرآن در بخشی از سوره ابراهیم به خدمت رسانی پاره ای از مخلوقات الهی برای انسان اشاره می کند: «خداست که آسمان ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرستاد و به وسیله آن از میوه ها برای شما روزی بیرون آورد و کشتی را برای شما رام گردانید تا به فرمان او در دریا روان شود و رودها را برای شما مسخر کرد و خورشید و ماه را که پیوسته روانند، برای شما رام گردانید و شب وروز را نیز مسخر شما ساخت و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد.»(ابراهیم/34ـ 32)
از این رو برانسان است که برای رسیدن به سعادت و تکامل خویش این نعمت ها و نعمت آفرین را بشناسد و سپاسگزار او بوده، با شرک راه ناسپاس را نپوید.
2ـ دانش افزایی بشر
دسته ای از آیات هدف از آفرینش آسمان ها و زمین(جهان) را علم و بالا رفتن آگاهی انسان(نسبت به صفات علم و قدرت الهی) معرفی کرده اند، علمی که یکی از کمالات مهم انسانی و معیار برتری انسان ها بریکدیگر است.
«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا»(طلاق/12) خداوند همان کسی است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید فرمان(خدا) در میان آنها فرود می آید تا بدانید که خدا بر همه چیز تواناست، به راستی دانش وی هر چیزی را در برگرفته است.
3ـ معاد و عدالت
«وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ» (جاثیه/22)
و خدا آسمان ها و زمین را به حق آفریده است هر کس به موجب آنچه به دست آورده پاداش یابد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت. انسانها دو گونه اند: برخی قدرشناس نعمت های الهی اند و سپاسگزار و برخی راه ناسپاسی، گناه، کفر و شرک را در پیش می گیرند، اما از آنجا که نظام آفرینش بر پایه حق و عدل است و جهان نیز باید به هدف خود برسد در فرجام جهان رستاخیزی بپا می شود. به نیکوکاران پاداش و به بدکاران کیفر داده شود پس یکی از اهداف آفرینش جهان هستی معاد و اجرای کامل عدالت است.
بنابراین:
1ـ جهان بی هدف، بیهوده و به بازیچه آفریده نشده، بلکه هدفدار و براساس حق آفریده شده است.
2ـ نعمت های جهان برای خدمت به انسان های شایسته آفریده شده تا از آنها برای رسیدن به کمال و سعادت و دانش افزایی بهره جوید.
3ـ غایت و نهایت جهان، برپایی رستاخیز و نظام عدل است تا هر کس به جزای عمل خویش برسد.
علوم قرآنی
*سیده نفیسه حسینی واعظ
مدرس مدرسه علمیه الزهرا گرگان
در شماره گذشته وارد بحث جدیدی با نام محكم و متشابه شده و پیرامون این مسئله و اهمیت آن و نظراتی که در این مورد بیان شده است مطالبی ارائه گردید. حال در این شماره به ادامه این مبحث مهم ویژه قرآن می پردازیم.
محكم و متشابه در قرآن
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ؛ «آل عمران/7.» اوست كسى كه اين كتاب را بر تو فرو فرستاد. پاره اى از آن، آيات محكم(صريح و روشن) است. آنها اساس كتابند؛ و(پاره اى) ديگر متشابهند. اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه جويى و طلب تأويل آن، از متشابه پيروى مى كنند؛ با آن كه تأويلش را جز خدا و ريشه داران دانش كسى نمى داند. (آنان كه) مى گويند: ما بدان ايمان آورديم، همه (چه محكم و چه متشابه) از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكّر نمى شود.
آيه فوق، آيات قرآن را به دو گروه محكمات و متشابهات با ويژگى هاى خاصآنها تقسيم مى كند. قبل از هرچيز لازم است با دو واژه «محكم» و «متشابه» آشنا شويم:
تعريف محكم و متشابه
1. محكم: راغب در مفردات گويد:
ريشه حكم به معناى «منع» است. و به همين جهت در زبان عرب به لجام اسب «حكمة» اطلاق مى گردد زيرا لجام، حيوان را از حركت و تمرّد باز مى دارد(المفردات في غريب القرآن، ص: 249)
بنابراين در اين ماده نوعى معناى مانعيّت و نفوذناپذيرى نهفته است. وقتى مى گوييم: قاضى«حكم» كرد؛ يعنى قضيه قبل از حكم او داراى تزلزل بود و پس از حكم، حالت ثبات و استحكام به خود گرفت. «محكم» بودن چيزى بدين معناست كه عامل خارجى نمى تواند در آن نفوذ نمايد و به قول راغب: «محكم، چيزى است كه نه از جهت لفظ و نه از حيث معنا شبهه اى در آن وارد نگردد.» اين ويژگى در يك كلام، هنگامى پديد مى آيد كه كلام در افاده معنا، هيچ گونه ابهامى و ايهامى نداشته باشد و به روشنى تمام بر مقصود خويش دلالت نمايد.
2. متشابه: راغب گويد:
شبهه، آن است كه به جهت وجود شباهت بين دو چيز، يكى از ديگرى تميز داده نشود(چه شباهت عينى باشد و چه معنوى). متشابه در قرآن كلامى است كه به دليل مشابهت لفظى يا معنوى اش به چيز ديگر، تفسير آن مشكل گرديده است. فقها مى گويند متشابه چيزى است كه ظاهرش خبر از باطنش نمى دهد و گوياى مرادش نمى باشد. (المفردات في غريب القرآن، ص: 443) «اشتباه» نيز به جهت مشابهت دو يا چند چيز به يكديگر رخ مىدهد. بنابراين متشابه- در اصطلاح قرآن- لفظى است كه احتمال چندين معنا در آن وجود دارد؛ به همين جهت در آن شك و شبهه ايجاد مى گردد، و همان گونه كه امكان تأويل صحيح آن وجود دارد، احتمال تأويل فاسد نيز در آن مى رود و همين احتمال باعث گشته است تا منحرفان در صدد تأويل آن متناسب با اهداف خويش برآيند.«التمهيد، ج 3، ص 9.»
گرچه در آيه مورد بحث، آيات به دو گروه «محكم و متشابه» تقسيم شده اند؛ امّا در جاى ديگر همين دو عنوان، وصف كل قرآن نيز قرار گرفته اند: كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ.«هود/1.» و در جاى ديگر: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ. «زمر/23.»
مراد از احكام آيات قرآن- در آيه فوق- به قرينه تفصيلى آيات، كه در همان آيه ذكر گرديده است، وضعيّت آيات قبل از نزول تدريجى و تفصيلى و آيه به آيه است.
قرآن در مرحله قبل از نزول تدريجى از حقيقتى واحد و ثابت برخوردار بوده كه تجزيه و تكثّر آيات(تفصيل) در آن راه نداشته است و به هنگام نزول تدريجى از مرحله احكام به مرحله تفصيل و تكثّر، تغيير حالت داده است.«الميزان، ج 3، ص 20.4»
اطلاق وصف تشابه براى كل آيات در سوره زمر بدين معناست كه قرآن كتابى است كه همه آياتش با يكديگر هماهنگ است. كتاب متشابه، يعنى كتابى كه در آن تضاد و اختلاف و اعوجاج راه ندارد، بلكه بر مجموعه آن نوعى مشابهت و يك نواختى و هماهنگى حاكم است و همگى يك هدف را دنبال مى كنند. «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْكانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً.»
حال پس از معرفی دو اصطلاح «محكم و متشابه» نگاهی دوباره به آيه اصلى باز مى افکنیم.
در اين آيه، آيات محكمات، «امّ الكتاب» معرفى شده اند. امّ از ريشه أمّ يؤمّ به معناى قصد يقصد است. از آن جهت كه فرزند به مادر متوجه مى شود و قصد او را مى كند، «امّ» مى گويند.
امّ به معناى مرجع و مقصد است و امالكتاب، يعنى آياتى كه براى آيات ديگر مرجع واقع مى شود. محكمات به تصريح قرآن آيات مادر، مرجع و اساسى هستند؛ با اين ويژگى كه خود هيچ ابهامى نداشته، برطرف كننده ابهام و تشابه از آيات متشابهند.
لذا از آيه مى توان استفاده نمود كه گرچه بخشى از آيات قرآن «متشابه» مى باشند؛ اما با ارجاع متشابهات به آيات محكم، از اين دسته از آيات نيز رفع تشابه مىگردد و مفهوم آنها نيز در سايه آيات محكمات معلوم مى شود؛ به عبارت ديگر گرچه بخشى از قرآن را آيات متشابه تشكيل مى دهد(بخش اندك) امّا تشابه آيات، ذاتى و هميشگى نيست؛ زيرا قرآن خود، راه تبيين متشابهات را تعيين كرده، و در حقيقت راهكار رفع تشابه را نمايانده است.
نظريات مختلف در خصوص تعيين محكم و متشابه
برخى از آرا و نظريات در مورد تعيين محكمات و متشابهات در قرآن، با تعريف ارائه شده انطباق ندارند. مثل آن كه گفته اند: متشابهات، حروف مقطّعه هستند؛ يا آيات مجمل، متشابهاتند، و يا آيات منسوخ و يا آن چه غير از آيات الاحكام است و ... که بخاطر رعایت اختصار گویی به بیان آنها نمی پردازیم (خوانندگان گرامی می توانند به کتب علوم قرآن در این خصوص مراجعه نمایند) ادامه دارد
منابع
التّمهيد فى علوم القرآن: محمد هادى معرفت. قم، دفتر انتشارات اسلامى.
الميزان فى تفسير القرآن: محمد حسين طباطبائى. بيروت، مؤسسة الاعلمى، 1394 ق 1974 م.
درسنامه علوم قرآنى ، حسين جوان آراسته ناشر: بوستان كتاب قم، 1380
المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهانى حسين بن محمد، دارالعلم الدار الشامية، دمشق بيروت، 1412 ق