آشنایی با سوره ها
ربابه کابوسی(طلبه مدرسه علمیه الزهرا گرگان)
نام سوره: حشر شماره سوره: 59 محل نزول : مدینه
تعداد آیه: 24 تعداد کلمه : 448 تعداد حروف:1971
معنی: حشر به معنای جمع شدن و کاری را دسته جمعی انجام دادن
نامهای دیگر سوره: بنی نضیر
علت نامگذری: در آیه دوم آن از حشر یعنی هنگام آوارگیِ انبوه یهودیانِ پیمان شکنِ بنینضیر سخن گفته است. به همین جهت نام دیگر این سوره «بنی نضیر« است
محتوي سوره:
1تسبیح عمومی خدا با زبان آفرینش
2جنگ بنی نضیر
3شکست و تبعید آنان
4احکام زمین ها و غنائم جنگی وجوب پیروی از اوامر و نواحی رسول خدا
5توصیف و تمجید از زحمات مهاجرین و انصار
6مقایسه اهل بهشت و جهنم.
ترتیب سوره: این سوره در ترتیب مصحف پنجاه و نهمین سوره و در ترتیب نزول صدویکمین سوره قرآن کریم است که پیش از آن سوره بینه و پس از سوره نصر نازل شد.
فضیلت سوره:
پیامبر(ص) می فرمایند: كسى كه سوره حشر را بخواند باقى نماند بهشتى و نه دوزخى و نه عرشى و نه كرسى و نه حجابى و نه هفت آسمان و نه زمين هاى هفتگانه و نه حشره اى و نه بادى و نه پرنده ایی و نه درختى و نه جنبنده اى و نه خورشيد و ماهى و نه فرشتگان مگر آنكه صلوات بر او فرستاده و استغفار براى او كنند و اگر آن روز و شبش بميرد شهيد مرده است.
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: كسى كه وقت شب شود سوره الرحمن و حشر را قرائت كند خداوند فرشته اى را به خانه او پاسدار و موكّل فرمايد تا با شمشير كشيده اش او را پاسبانى كند تا صبح شود.
درسی از قرآن
برگرفته از جلسه عمومی تفسیر قرآن حضرت آیت الله نورمفیدی
مریم علیجانی(طلبه مدرسه علمیه الزهرا گرگان)
«وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَلَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ»
اوست که برای شما گوش و دیده و دل پدید آورد، ولی اندکی سپاسگزارند(78/ مومنون)
خداوند متعال در مقام بیان نعمت هایی که در اختیار بشر قرار داده است به گوش و چشم و فواد اشاره می کند. البته فواد به دو معنی می باشد. هم به معنی عقل است که جای ادراک است و هم به معنی قلب است که جای احساس است. باید گفت دلیل اینکه از میان همه نعمت هایی که خداوند به انسان عطا کرده در این آیه به این سه نعمت تاکید می کند این است که امتیاز بشر علم است. و با این سه نعمت انسان به علم وآگاهی می رسد. در سوره (وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَاتَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) «خداوند شما را از شکم مادرانتان درحالی که چیزی نمی دانستید بیرون آورد، و برای شما [ابزار شناخت چون] گوش و چشم و قلب قرار داد تا [با فراگیری دانشِ لازم و معرفت دینی، و عمل به آن] سپاسگزاری کنید»(نحل/78) خداوند متعال می فرماید و به انسان یادآوری می کند که چون این سه نعمت ابزار علم ما هستند. در بین این ابزار علم بیشترین موارد دستیابی به علم برای انسان از طریق چشم وگوش هست.
مثلاً در احوالات یکی از دانشمندان به نام نیوتن هست که زیر درخت سیبی نشسته بود که از درخت سیبی به زمین افتاد. نیوتن با دیدن این صحنه به فکر فرو رفت که چرا این سیب به سمت بالا یا سمت راست یا چپ نرفت و به سمت زمین سقوط کرد و سپس با بررسی و پژوهش به یکی از رموز خلقت دست پیدا کرد که قانون بسیار مهمی در جهان طبیعت به نام قانون جاذبه وجود دارد که همه موجودات را تحت تاثیر قرار می دهد. یا انسان با دیدن وتماشای مورچه و بررسی زندگی این حیوان به این علم رسیده است که قویترین حیوان دربین حیوانات مورچه هست. زیرا این حیوان می تواند چندین برابر وزن خود بار حمل کند. بشر از راه چشم به این علم و آگاهی رسیده است. با توجه به زندگی حیوانات به این مطلب پی می بریم که آن ها گوش و چشم دارند ولی از نیروی عقل برخوردار نیستند. قدرت تجزیه و تحلیل پدیده ها را ندارند. مثلاً زنبور عسل دهها هزار سال است که همین روند زندگی را انجام می دهد و هیچ تغییری درروند زندگی اش نمی دهد. کار جدیدی انجام نمی دهد. حتی ملائکه هم همین طور است. همان مقدار که خداوند متعال به آن ها مسئولیت داده به همان عمل می کنند.
اما بشر که روزی درغارها زندگی می کرد ولی در زمان حال خانه هایی می سازد که سیصد طبقه هست و با زلزله هشت ریشتری هم خراب نمی شود و این امر میسر نمی شود؛ جز با همین قوه قلب و عقلی که خداوند به انسان داده است. قدرت تجزیه و تحلیل مخصوص عقل است که با آن مسائل را کنار هم بگذارد و به نتیجه برسد. علومی که بشر دارد دو نوع آن برای همه قابل دسترسی هست. علوم عقلی و علوم نقلی که دانشمندان زیادی در این علوم به انسان ها خدمت کردند. مانند ابن سینا، میرداماد،.... اما علوم دیگری است که انسان ها از راه دل به آن می رسند. یعنی خداوند متعال شناخت و آگاهی هایی به انسان ها می دهد که از راه دل است. یعنی دل را باید از غیر خدا پاک کند. و به عبادت و عبودیت برسد. زنجیرهای تعلق غیرخدا را از دل بیرون کند تا به این نوع از علم برسد. این همان علمی است که خداوند به حضرت آدم تعلیم نمود و فرمود و علم آدم الاسماء کلها. بنابراین بندگی خالصانه مراتب دارد. تا انسان برخود، برچشم و زبان، گوش و دل مسلط شود؛ آن وقت است که می تواند برخود و هم بر جهان اطرافش تسلط پیدا کند. و کارهایی که یک انسان عادی نتواند آن را انجام دهد به نحو کامل با علم و توانایی خدایی که به او داده شده انجام دهد.
پنجره ای به نور
زکیه مزیدی(مدرس مدرسه علمیه)
تفسیر موضوعی قرآن
قرآن کتاب هدایت انسان ها در همه ی اعصار است؛ پهنه ی زمین و گستره ی زمان حوزه ی نورافشانی این خورشید همیشه تابان است. قرآن به مثابه ی قانون اساسی اسلام، برای هدایت فردی و اجتماعی انسان و رساندن او به سعادت و زندگی توام با عزت و سرافرازی، بر پیامبر رحمت(ص) نازل گشت. مطابق فرمایش امام علی(ع) همنشین قرآن هماره با دو توفیق قرین است: زیادت در هدایت و نقصان در گمراهی.(نهج البلاغه،خطبه 175)
نیاز انسان به قرآن به زمان خاصی اختصاص ندارد اما به جرات می توان گفت که نیاز انسان عصر حاضر به این کتاب حیات بخش به مراتب بیش از گذشته است؛ چرا که در این برهه از زمان احساس فقر و نیاز انسان دور افتاده از خویشتن خویش و فاصله گرفتن از فضائل اخلاقی و عواطف انسانی و محبوس شده در اضطراب ها و نگرانی ها به هدایتگری که به بهترین راه ها هدایت کند به مراتب بیشتر است و انسان عصر مدرن از عمق جان به دنبال حقیقت ناب است و آن را جز در دین سراسر معنویت اسلام و کتاب هدایتگر آن، قرآن نخواهد یافت.
با مقدمه ایی که بیان شد، به حول و قوه ی الهی در مباحث جدید در نظر است که به تفسیر موضوعات مختلف قرآنی در حد بضاعت، نوشتاری را محضر خوانندگان محترم تقدیم نماییم. لذا در ابتدای بحث اشاره ایی به تفسیر و شیوه های نگارش تفسیر نموده و سپس به موضوع اصلی پرداخته می شود
واژه «تفسیر» در لغت و اصطلاح
واژه تفسیر از «فَسَرَ»(ثلاثی مجرد)به معنای روشن نمودن، پرده برداشتن و بیان کردن آمده است.(لسان العرب ذیل ماه فسر).این واژه در قرآن کریم یک بار، در جواب منكران نبوت به كار رفت : وَلا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً (فرقان/33) « و براى تو مثلى نياوردند، مگر آن كه [ما] حق را یا تفسیر درست آن مثل را برای تو آوردیم.»
علامه طباطبائی در تعریف تفسیر چنین بیان می کنند: هو بيان معاني الآيات القرآنية و الكشف عن مقاصدها و مداليلها (طباطبایی،جلد1: 4) «تفسیر بيان معانى آيات قرآنى، و كشف مقاصد و مداليل آن است.»
دانش تفسیر در اصطلاح اندیشمندان دینی به دانشی گفته می شود که به کمک آن، مفاهیم و معارف قرآن آشکار و دستورها، پندها و حکمت های آن استخراج می گردد.(البرهان فی علوم القرآن،جلد1،ص33)
لزوم «تفسير» : قرآن مجید؛ كتابى است كه بايد خواند و فهميد. در آياتش تدبّر كرد و تعليماتش را به كار بست؛ امّا دارای آیات محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص و... می باشد؛ برای آشکار شدن مفاهیم هر یک از موارد ذکر شده به علم تفسیر نياز است. دانشى كه پرده از چهره معانى قرآن برمى گيرد و مراد خداى تعالى را روشن مى كند.
روش های تفسیری: هر مفسر در تفسیر قرآن روش و قاعده خاصی دارد و هر یک به نامی مشهور است که برخی از آن ها عبارتند از: تفسیر ادبی، تفسیر عقلی افراطی،تفسیر اشاری،تفسیر علمی،اجتهادی،تفسیر نقلی یا ماثور،تفسیر قرآن به قرآن،تفسیر اجتهادی جامع.
مفسران از آغاز تا کنون همواره با دو شیوه به نگارش تفسیر پرداخته اند:
1تفسیر ترتیبی:
در این شیوه مفسر مجموعه آیات الهی را بر اساس ترتیبی که در قرآن آمده است، مطالعه و بررسی می شود که مفسر از ابتدای قرآن، به ترتیب آیه به آیه پیش رفته، و معنای هر آیه را با ملاحظه سیاق و ارتباط آن با آیات دیگر تفسیر می کند.تفاسیر زیادی از جمله:التبیان، مجمع البیان، نورالثقلین، المیزان و... با این شیوه نگارش یافته است.(محمدی،1390: 24)
تفسیر موضوعی:
در این روش، مفسر به دنبال یک موضوع از موضوعات قرآنی، آیات الهی را در کل قرآن، مطالعه و بررسی می کند؛ مثلا اگر مفسر در پی شناخت توحید در قرآن است، با استفاده از این روش، تمامی آیات مربوط به این موضوع را جمع آوری و همه را یک به یک بررسی می کند تا به نظریه قرآن در آن موضوع دست یابد.بنابراین، این روش،پاسخگوی نیازهای نظام یافته در باره اسلام و مفاهیم قرآنی است که موضوعاً تحقیق و بررسی می شوند. (همان) تفاسیری هم چون:تفسیر نمونه و تفسیر تسنیم به شیوه موضوعی نوشته شد.
منابع تفسیر قرآن
چون تفسير قرآن بدون علم و قبل از بررسى و تحقيق مذموم بوده و مصداق تفسير به رای است، لازم است بررسى شود كه منابع علم تفسير و اصول بررسى و تحقيق براى دستيابى به معارف قرآنى چيست تا تفسير قرآنی صحیح و ممدوحی باشد.در نتیجه منابع تفسیر قرآن عبارتند از: قرآن این کتاب الهی،سنت، اجتهاد و به کارگیری عقل در تفسیر، استفاده از لغت و شعر در تفسیر، اسباب نزول در تفسیر
منابع
قرآن
نهج البلاغه
ابن منظور، محمدبن مکرم،لسان العرب.(لسان العرب ذیل ماه فسر)، بیروت: دار احیاء التراث العربی،1419ق
زرکشی، محمدبن بهادر، البرهان فی علوم القرآن،جلد1،بیروت- لبنان،ناشر:دارالمعرفه،1410ق
طباطبایی،محمدحسین،تفسیر المیزان،ترجمه محمد باقر موسوی همدانی،جلد یک،قم:انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،بی تا
محمدی،حمید،قنادی،صالح،همایی،علی، تفسیر بشری، جلد اول، چاپ چهارم،قم:مرکز نشر هاجر،1390
زرکشی، محمدبن بهادر، البرهان فی علوم القرآن،جلد1،بیروت- لبنان،ناشر:دارالمعرفه،1410ق
داستان های قرآنی
ربابه کابوسی(طلبه مدرسه علمیه الزهرا گرگان)
به عهد و پیمان منافقان اعتماد نکنید
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَ لا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ(11) لَئِنْ أُخْرِجُوا لا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا يَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يُنْصَرُونَ(12) لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ(13) لا يُقاتِلُونَكُمْ جَمِيعاً إِلاَّ فِي قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ(14)
جمعى از منافقان مدينه مانند«عبداللَّه بنابى» و يارانش مخفيانه كسى را به سراغ يهود «بنى نضير» فرستادند و گفتند: شما محكم در جاى خود بايستيد، از خانه هاى خود بيرون نرويد، و دژهاى خود را محكم سازيد، ما دو هزار نفر ياور از قوم خود و ديگران داريم و تا آخرين نفس با شما هستيم، طايفه بنى قريظه و ساير هم پيمان هاى شما از قبيله غطفان نيز با شما همراهى مى كنند.
همين امر سبب شد كه يهود «بنى نضير» بر مخالفت پيامبر(ص) تشويق شوند، اما در اين هنگام يكى از بزرگان «بنى نضير» بنام «سلام» به «حيى بن اخطب» كه سرپرست برنامه هاى «بنى نضير» بود گفت: اعتنايى به حرف «عبداللَّه بن ابى» نكنيد، او مى خواهد تو را تشويق به جنگ محمد(ص) كند، خودش در خانه بنشيند و شما را تسليم حوادث نمايد «حييى» گفت: ما جز دشمنى محمد(ص) و پيكار با او چيزى را نمى شناسيم، «سلام» در پاسخ او گفت: به خدا سوگند من مى بينم سرانجام ما را از اين سرزمين بيرون مى كنند، اموال و شرف ما بر باد مى رود كودكان ما اسير و جنگجويان ما كشته مى شوند .
قرآن و ادبیات فارسی
فاطمه احمدی(طلبه مدرسه علمیه الزهرا گرگان)
قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمي يَعْلَمُونَ(26)
(سرانجام او را شهید کردند و) به او گفته شد:«وارد بهشت شو!» گفت: «ای کاش قوم من می دانستند ...» (یس/26)
از رسول اکرم(ص) روایت شده که پیشکسوتان ایمان در امت ها سه کس هستند که لحظه ای به خدا کفر نورزیدند: حبیب نجار مؤمن آل یاسین، حزقیل مؤمن آل فرعون و علی بن ابی طالب(ع) که افضل آن هاست. حبیب نجار از مردم خود می خواهد که به پیامبران الهی ایمان بیاورند و راه هدایت را در پیش گیرند اما آن ها همانطور که در آیات قبل هم دیدیم بهانه های مختلفی آوردند و نپذیرفتند تا اینکه حبیب را به شهادت رساندند. از جانب خداوند به او خطاب رسید که داخل بهشت شو. او در حالی که هنوز به فکر قوم خود بود، گفت: ای کاش می دانستند که خدا چه نعمت هایی در اثر پیروی رسولان به من ارزانی داشته تا آنان نیز راه خدا را پیش می گرفتند و سعادتمند می شدند.(1)قرآن مبین، 1391: 441)
ما انسان ها اغلب در این دنیا وابسته و دلبسته به مادیات شده ایم و چشم خود را به روی هر آنچه خداوند برای هدایت ما فرستاده است بسته ایم. او انبیا و اولیا الهی را فرستاد تا چشم دل ما را روشن کنند و ما را به سوی کمال هدایت نمایند. مولانا آنان را به درختان پر برگ و باری تشبیه می کند که میوه هایشان از شدت پرمایگی و شیرینی می شکافد به این معنی که حقیقت میوه علم و معرفت در وجود آنان شکافته می شود اما دریغا از ما بی خبران که از این میوه ها به راحتی می گذریم و بهره ای از آن نمی بریم.
کاروانها بی نوا وین میوه ها
سیب پوسیده همی چیدند خلق
گفته هر برگ و شکوفه آن غصون
بانگ می آمد ز سوی هر درخت:
پخته می ریزد، چه سحرست ای خدا؟
درهم افتاده بیغما خشکحلق
دم به دم: یا لَیتَ قَومی یَعلَمُون
«سوی ما آیید، خلق شوربخت!»(2)
استاد محمدتقی جعفری در شرح بخشی این ابیات می فرمایند: «میوه های شاداب هستی همه جا و در همه حال از شاخهها به دامان انسان ها فرو می ریزد. ولی این انسان ها آن ها را نادیده گرفته و با گلوی خشک مشغول یغماگری سیب های پوسیده ای هستند که موجودیت آنان را تباه می سازد. ...
آیا این همه زیبائی های طبیعت و نیروهای هستی و عظمت های انسانی که مانند میوه های درخت پرشاخ و برگ خلقت است، با این حماقت های آدمیان بهت زده اشک نمی ریزند؟ شما می گویید: وقتی که خود انسان ها در همین حماقت ها لذت می برند بما چه که میوه واقعیت حقیقت را دور انداخته و به میوه های پوسیده و گندیده قناعت می ورزند، بگذارید آنان در لذت فرو روند. ولی می گوییم: حداقل لذت را به جست و خیز خود طبیعی منحصر نسازیم. وقتی که می بینیم لذایذی مافوق لذت «خود طبیعی» وجود دارد که انسان های با شرف و با شخصیت از آن برخوردارند لذت انسان دوستی و لذت دانش و لذت جهان یابی، لذت ادای وظیفه و کوشش در راه اعتلای انسان ها، این لذایذ را هم پیشنهاد کنیم.»(3)جعفری، ج 7، 458-459)
مولانا با تمثیلاتی که در اشعار خود در این زمینه بیان میکند، می فرمایدکه آنان همچون درختانی هستند که سایه های آن ها پراکنده شده اما مردمان در صحراهای خشک و آرزوی یافتن سایه ای جان می دهند در واقع مردم در صحرای این دنیا برای رسیدن به سایه جانبخش روحی و آرامش درونی و راحت روح، خواهان انسان کاملی هستند که آن ها را به مطلوب نهایی برساند اما چون در اوهام و شهوات گرفتار شده اند به سوی آنان نمی روند. حضرت علی(ع) در خطبه 151 می فرماید: و یَتَکالَبوُنَ عَلی جِیفَةٍ مُریحَةٍ؛ بر سر مردار متعفنی با هم به نزاع می پردازند.(4)
و اما هر برگ و شکوفه آن شاخه ها یعنی اولیای الهی، از روی تأسف دم به دم می گفتند: ای کاش قوم ما می دانستند و این ندا را سر می دادند که ای مردم نگون بخت به طرف ما بیایید. آن ها از کمال غفلت و جهالت مردم تعجب می کردند و می گفتند: پروردگارا این دیگر چه حالتی است که این ها دارند؟ خدایا این حجاب غفلت و این گمراهی مردم برای چیست؟ اما مردم با صد نوع اندیشه و عقل، حتی یک گام به سوی اولیاء بر نمی دارند.
او عجب می ماند:«یا رب! حال چیست؟
خلق گوناگون با صد رای و عقل
خلق را این پرده و اضلال چیست؟
یک قدم آن سو نمی آرند نقل!(5)
1قرآن مبین، ابوالفضل بهرامپور، چ سوم، قم: انتشارات آوای قرآنی، 1391، ص 441
2مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی ، به کوشش محمد استعلامی، چ ششم، ج3، تهران: زوّار، 1372، ص97، کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفترسوم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص526
3محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد تحلیل مثنوی، ج7، چ یازدهم، تهران: انتشارات اسلامی، 1367، ص458-459
4دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، چ اول، تهران: ستاد اقامه نماز، 1379، ص278-279
5مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی ، همان، کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، همان
پرسش و پاسخ قرآنی
مریم نوغانی(مدرس دانشگاه)
راز نیت نماز چیست؟
مراد از نیت در اینجا قصد عنوان در باب عبادات نیست، مانند این که نیت می کند نماز ظهر یا عصر بخواند و نیز نیت در باب معاملات مراد نیست، مانند نیت در پرداخت بدهی یا هبه و بخشش، نیت در نماز «قصد قربت» و نزدیکی به خدای سبحان است.
درخصوص نیت و اهتمام آن، آیات و احادیث فراوانی وارد شده «لاتبطلوا صدقاتکم....» صدقه های خود را با منت و آزار باطل مکنید، مانند کسی که مالش را برای خودنمایی به مردم انفاق می کند. (بقره/264)
»قل ان صلاتی....» بگو در حقیقت نماز و سایر عبادات من و زندگی و مرگ من، برای خدا، پروردگار جهانیان است، که او را شریکی نیست و براین کار دستور یافته ایم و من نخستین مسلمانم. (انعام/163و162)
نیز همچون احادیثی که از اهلبیت(ع) نقل شده است: علی بن طالب(ع) از پیامبر نقل کرده که فرمود: «لاعمل الا بنیهٍ و لاعبادُ الا بیقینٍ ولاکرم اِلا بالتقوی» عمل جز به نیت نیست و عبادت کامل جز با رسیدن به مرحله یقین حاصل نمی شود و بزرگواری و کرم جز همراه با پارسایی نیست.
و نیز روایتی از رسول خدا(ص) در این زمینه آمده است که: «انما الاعمالُ بالنیات» پاداش کردار انسان جز براساس نیت ها نیست و «لِکل امرٍ ماتوی» و برای هرکس همان می ماند که نیت اوست، کسی برای کسب آنچه نزدخداست پیکار می کند، پاداشش برعهده خداست و کسی که برای رسیدن به متاع دنیا و به نیت غنیمت به پیکار برخیزد پاداشی برای او جز آنچه در سر داشته نیست.
همچنین پیامبر(ص) در وصیت به ابوذر می فرماید: ولیکن لک فی کل شیءٍ نیّر حتی فی النوم والاکل» باید برای تو در هر چیز نیتی باشد، حتی در خواب و خوراک.
بنابراین، نیت به معنای قصد نزدیکی به خداوند سبحان، روح عمل است، عمل با آن زنده می شود و بدون آن می میرد و پیداست که مرده هیچ اثری ندارد، عبادت با قصد تقرب، صحیح می گردد و بدون آن باطل است، و چون نیت دارای درجاتی است صّحت نیز مراتبی دارد، گرچه این مراتب در اصل فرمانبرداری و امتنان و در سقوط اعاده و قضا شریک اند لیکن بر هر یک از مراتب یاد شده ثواب مخصوصی است، تقرب ویژه ای که از آن فراهم می آید. این ثواب و تقرب بدون رسیدن بدان مرتبه حاصل نمی شود.
عبادت های سه گانه
ایستگاه های مهم در روز قیامت سه موقوف است: آتش دوزخ، بهشت و بهشت رضوان، چنان که خداوند با اشاره به این سه موقف می فرماید: «وفی الاخره عذاب، شدیدٌ و مغفرهٌ من الله و رضوان»(حدید/ 20)
شئون کرداری نفس انسان سه تاست. خشمی که بدی ها ناخوشایندی ها را دفع می کند، شهوت و میلی که خوشی ها را جذب می نماید و عقل عملی که شوق کمال تام مجرد و معقول را دارد از این رو پرسش کنندگان نیز سه دسته اند: گروهی خداوند سبحان را از روی ترس از آتش دوزخ می پرستند. چنین عبادتی از نوع عبادت بندگان است، گروه دیگر خداوند متعال را بر پایه آرزوی بهشت عبادت می کنند، این عبادت حریصان و آزمندان است و گروهی خداوند متعال را از روی محبت و عشق عبادت می کنند، این نوع عبادت، عبادت آزاد مردان و کریمان است.
هریک از این سه نوع پرستش صحیح است، گرچه صحیح بودن آن مراتب متفاوتی از ثواب را داراست. زیرا هریک از این سه قسم برای خداوند متعال انجام گرفته، نه این که خالص برای غیر او صورت گرفته باشد مثلا برای نجات یافتن از آتش، یا برای لذت جویی بهشت تفاوت این سه قسم در این است: آن کس که خدای را از روی ترس عبادت می کند جز خدای را نمی پرستد، ولی چون هنوز از بنده غضب رها و آزاد نشده نمی داند که باید از معبودش چیزی غیر از نجات یافتن از آتش طلب کند. نیز کسی براساس بهشت جویی عبادت می کند و غیر خدا را نمی پرستد ولی چون هنوز از قید و بند شهوت نرسته نمی فهمد که باید از مولای معبودش چیزی فراسوی رسیدن به بهشت را آرزو کند و اما خردمندی که شوق خشنودی مولای خویش را دارد او آزاد مردی است که می فهمد چه می طلبد.
منابع
جامع احادیث، ج1، ص357، ح693
جامع احادیث، ج1، ص359، ح699
جوادی آملی، عبدالله، رازهای نماز ـ قم، اسراء 1382، ص66.
علوم قرآنی
سیده نفیسه حسینی واعظ(مدرس مدرسه علمیه الزهرا گرگان)
تمثيلات در قرآن
مقدمه: قرآن کریم، كتاب هدايت انسان هاست(هدى للنّاس)(بقره/ 185) و آن ها را به بهترين و پايدارترين راه و مسير نجات، هدايت مى كند. «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»(اسرى/ 9). و تكيه آن بر انسان و تربيت اوست. از اين جهت يكى از عميق ترين و پر محتوى ترين كتاب تربيتى در فرهنگ بشرى است.
اين كتاب آسمانى، با واداشتن انسان ها به تفكّر و تعقّل و تدبّر در آيات الهى و نظام آفرينش و موجودات اطراف خود و نظر در خلقت خويشتن و سير در زمين و كند و كاو و تعمّق در سرگذشت اقوام پيشين و يافتن عوامل بقاء و سقوطشان، و نيز با معرفى انسان هاى مقاوم و نمونه و بيان زندگانى رسولان الهى و غيره به تربيت، راهنمايى، رشد و هدايت آن ها همّت مى گمارد و در اين راه از «تمثيل» كه حقايق و واقعيات دور از ذهن را براى مردم نزديك و مجسّم و قابل فهم مى سازد، استفاده مى كند و آن را به خدمت مى گيرد و مسائل پيچيده و غير محسوس را در قالب «مثال» و حكايت، قابل درك انديشه انسان ها مى سازد و با زبانى كه گويا زبان خودشان است با بيان و كلامى كه در محاورات روزانه شان هم به كار مى برند، با آنان سخن مى گويد
و حقايقى چون: توحيد و شرك، ايمان و كفر، حقّ و باطل، حقيقت زندگى دنيا، حقيقت انفاق، سيماى نفاق و مواردى ديگر را در قالب همين تمثيل، براى آن ها، ساده و روان بيان مى دارد.
زیرا همه انسان ها بر قلّه بلند معرفت و شناخت و علم قرار نگرفته و به آگاهی های عميق و انديشه والا دست نيافته اند. و خداوند براى اين هدف بزرگ كه راهنمايى و تربيت انسان هاست، از تمثيل استفاده مى كند و ابايى هم ندارد از اين كه به چه چيز مثل زند. به پشه يا درشت تر از آن! سگ، الاغ يا ... «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها، فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا ...» (بقره/ 26) «خدا را باك از آن نيست كه به پشه و چيزى بزرگتر از آن مثل زند پس هر مثل كه آرد آن هايى كه به خدا ايمان آورده اند مى دانند كه آن مثل از جانب پروردگار آن ها است. امّا كسانى كه كافر شدند مى گويند خدا را از اين مثل چه مقصود است. گمراه مى كند به آن مثل بسيارى را و هدايت مى كند بسيارى را و گمراه نمى كند به آن مگر فاسقان را.»
لذا خداوند از پشه، مگس، الاغ، سگ، گوسفند، عنكبوت، درخت، كف، باد، خاكستر، سنگ، باران، آب، شخص تشنه، سراب، دانه، كشتزار و گياه، انسان كور و كر و گنگ، تاريكى، روشنايى، سنبله، سبز شدن، پژمرده شدن، عجوزه، بنده و مولى و غيره، مثل آورده است و اين مثل ها كه براى تربيت و عبرت و تذّكر و بيدارى و فهم انسان ها آورده غير از آن حكايات و قصصى است كه بيان داشته است.
يعنى غير از آدم و بهشت او، ابراهيم و آتش نمرود، موسى و عصاى اژدها و «يد بيضايش»، بيداد فرعون و ايمان آسيه، لوط و سنگباران قريه «سدوم»، هود و قوم درشت اندام عاد، ناقه صالح
در شماره های آتی به یاری خداوند به مثال هایی خواهیم پرداخت
منابع
قرآن
جهان بخش ثواقب ، تشبيهات و تمثيلات قرآن ، ناشر: نشر قو، تهران 1376