قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
آشنایی با سوره ها:
نام سوره: قلم شماره سوره:68 محل نزول : مکه
تعداد آیه :52 تعداد کلمه :301 تعداد حروف:1288
معنی: قلم
نامهای دیگر:ن، نون و القلم
علت نامگذری: خداوند در آیه اول آن به قلم سوگند یاد کرده است. همچنین چون با حرف مقطعه «ن» شروع میشود، نام دیگرش نون یا نون و القلم است
ویژگی سوره: نزول عذابهای الهی و بلاهای آسمانی بر ملتهای عاصی و طغیانگر و شرح داستان عبرت انگیز (اصحاب جنه) یعنی صاحبان باغ و بستان که بر اثر بلا زده شدن آنها به آتش گرفت
محتواي سوره:
ترتیب سوره: این سوره در ترتیب مصحف شصت و هشتمین سوره و در ترتیب نزول دومین سوره نازل شده.
فضیلت سوره: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ثواب خوش خلق ها به قرائت کننده سوره قلم داده خواهد شد
درسی از قرآن(مریم علیجانی) برگرفته از جلسه عمومی تفسیر قرآن کریم حضرت آیت الله نورمفیدی
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ * ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُون*
آیه 1و2 انبیاء
حساب مردم به آنها نزديك شده اما آنها در غفلتند و روىگردانند! هر يادآورى تازه اى از طرف پروردگارشان براى آنها بيايد با لعب و شوخى به آن گوش فرا مىدهند.
خداوند متعال در این سوره از پیامبران بزرگ الهی صحبت نموده است. به همین مناسبت سوره انبیا نامیده شده است.اولین مطلب در مورد تفسیر این آیات این که: در مورد قرائت سورههای مبارکه قرآن روایاتی است که ثوابهای زیادی را بیان نموده است.
در مورد اعتبار این روایات بحث است. اما آنچه که مهم است این است که این روایات یک جهت به ما میدهد. که تنها خواندن به تنهایی منظور نیست که انسان یک سوره را قرائت کند فردای قیامت مثلاً پاداشهای آنچنانی به او داده شود. روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که جهت آن روایات را برای ما مشخص میکند. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: اگر کسی سوره انبیاء را قرائت کند و آن را دوست داشته باشد مثل کسی میماند که فردای قیامت رفیق انبیاء در بهشت میشود و در دنیا هم در چشم مردم انسان با هیبتی میشود. بنابراین توجه به محبت و دوست داشتن آیات الهی مهم است. چون انسان وقتی که با علاقه و عشق قرآن را بخواند به معنای آن توجه میکند و سعی کند که بفهمد که خدا در این سوره چه گفته است و وقتی که فهمید سعی میکند خود را با آن مطالبی که خداوند متعال در این سوره بر آن تاکید کرده است منطبق کند فقط با خواندن به تنهایی نمیتواند به این مقام برسد. پس تنها خواندن به تنهایی کفایت نمیکند. گام اول است و گام دوم این است که منظور خدا را در این سوره بفهمد و گام سوم این است که در فرامین آن را در خودش پیاده کند.
در این سوره مطالبی را به طور اجمالی و کلی خداوند متعال بیان میکند.
این که اصلی ترین و اساسی ترین برنامه انبیاء توجه به مبدا و معاد است. انا لله و انا الیه راجعون
ازخداییم و به خدا برمیگردیم. انبیاء آمدند که زنجیرهایی که به دست و پای انسانها بسته میشود این زنجیرها را از دست و پای انسان باز کنند و او را به سوی خدا حرکت دهند. شش دانگ حواس انسان به مادیات نباشد و حواسش را به سمت معنویت نیز ببرد.
این نکته که انسان باید حواسش را جمع کند و محور اصلی توجه انسان به سوی خدا باشد. اگر انسان به مساله توحید توجه کند و سعی کند در دوران زندگی تعلق و دلبستگی وجود انسان به خدا باشد بهشت تضمین شده است.
فلسفه نماز برای این است که این دلبستگی به خدا بهتر و قوی تر شود. روزه برای این است که این دلبستگی به خدا قویتر شود و نیز واجبات مالی خمس و زکات همه اینها برای این است که دل بستگی به خدا بیشتر شود.
خداوند در این سوره میفرماید: خیلی نزدیک است به مردم حساب رسی آنها. بعضی از مفسرین گفتند: منظور قیامت است و بعضیها گفتند: منظور مرگ است.
اما به نظر میآید این که خداوند در این آیه فرموده خیلی نزدیک است حساب رسی مردم، خداوند به یک نکته دیگر توجه میدهد این که انسان خود دفتر حساب خویش است.
وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً * اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً* آیه 13 و 14 اسراء
و عمل هر انسانى را براى هميشه ملازم او نموده ايم، و روز قيامت نوشته اى را [كه كتاب عمل اوست] براى او بيرون مىآوريم كه آن را پيش رويش گشوده مىبيند. «كافى است كه خودت امروز حسابگر خويش باشى»! (كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً). يعنى؛ آنقدر مسائل روشن و آشكار است و شواهد و مدارك زنده كه جاى گفتگو نيست و به اين ترتيب چيزى نيست كه بتوان آن را حاشا كرد و لازم نیست حسابرس دیگری بیاید خودت حسابرس خود باشد.
بنابراین انسانها در همین دنیا نیز دفتر عملشان به گردنشان است و با آنها همیشه ملازم هست. منتها از آن غافل هستند.
در آیه دیگر خداوند متعال میفرماید: (وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ) هر كسى در آن روز مىآيد در حالى كه سوق دهنده اى و شاهدى با اوست، [كه سوق دهنده او را به محشر مىراند و شاهد بر اعمالش گواهى مىدهد.] (21 / ق) مفسرین منظور از شهید را همان نامه اعمال انسان میدانند.
داستانهای قرآنی(ربابه کابوسی)
اصحاب الجنه
آیات 17 تا 33 سوره قلم
پيرمردى مؤمن از میوه های باغش به قدر نياز برمیداشت و بقيه را به مستحقان و نيازمندان مىداد، اما هنگامى كه چشم از دنيا پوشيد، فرزندانش گفتند: ما خود به محصول اين باغ سزاوارتريم و به اين ترتيب تصميم گرفتند تمام مستمندان را محروم. اما شب هنگام عذابى فراگير بر (تمام) باغ آنها فرود آمد و آتشى سوزان و صاعقه اى مرگبار آن باغ سرسبز را سوزاند و جز مشتى خاكستر از آن باقى نماند. صاحبان باغ غافل از ماجرا در حالى كه آهسته با هم مىگفتند: مواظب باشيد امروز حتى يك فقير وارد بر شما نشود به سوى باغ حركت كردند اما هنگامى كه وارد باغ شدند و آن باغ سوخته را ديدند گفتند: همه چيز از دست رفته ما مىخواستيم مستمندان و نيازمندان را محروم كنيم اما خودمان از همه بيشتر محروم شديم، هم محروم از درآمد مادى و هم بركات معنوى. در اين ميان يكى از آنها كه از همه عاقلتر بود گفت: «آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نمىگوييد.»
سپس هركدام در عين اعتراف به خطاى خويش گناه اصلى را به دوش ديگرى مىانداخت و او را شديدا سرزنش مىكرد. هنگامى كه به عمق بدبختى خود آگاه شدند فريادشان بلند شد گفتند: «واى بر ما كه طغيانگر بوديم»!
سر انجام آنها بعد از اين بيدارى و هوشيارى و اعتراف به گناه و بازگشت به سوى خدا، رو به درگاه او آوردند و گفتند: «اميدواريم پروردگارمان (گناهان ما را ببخشد و) بهتر از آن به جاى آن به ما بدهد چرا كه ما به او علاقه منديم و به ذات پاكش دل بسته ايم و حل اين مشكل را نيز از قدرت بىپايان او مىطلبيم.» در پایان خداوند مىفرمايد: اين گونه است عذاب (خداوند در دنيا) و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است اگر مىدانستند.» (كذلك العذاب و لعذاب الآخرة اكبر لو كانوا يعلمون).
شما نيز اگر به خاطر مال و ثروت و امكانات مادى مست و مغرور شويد و روح انحصار طلبى بر شما چيره گردد، همه چيز را براى خود بخواهيد و نيازمندان را محروم كنيد، سرنوشتى بهتر از اين نخواهيد داشت.
قرآن و ادبیات فارسی(فاطمه احمدی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ
و (به فاسقان خطاب شود) ای بدکاران، امروز شما (از صف نیکوان) جدا شوید. (یس/59)
روز قیامت روزی است که انسانهای خوب و بد شناخته شده و از هم جدا میشوند. هر کدام به سوی اعمال خود خواهند رفت، عدهای در این دنیا پیرو هوای نفس نبوده و اوامر الهی را اگرچه به ظاهر سخت و دشوار بود با جان و دل پذیرفته و انجام دادند و در درون خود به آرامش رسیدند اما عده ای دیگر عمل به هوای نفس کرده و راحتی دنیا را برگزیدند و به دنیا و مافیها دل بستند. لذاست که در قیامت صف مؤمنان از کافران جدا خواهد بود.
مولانا در دفتر پنجم مثنوی این جدایی را بسیار زیبا توصیف میکند. او هوای نفس و طاعت الهی را همچون آب و آتش در این دنیا معرفی کرده و میگوید: خوشی های این دنیا و خواهش های نفسانی مانند آب است که ظاهری آرام و زیبا دارد اما هر کس به سمت آب میرود یعنی خوشی های ظاهری را برای خود برمی گزیند به ناگاه خود را درون آتش خواهد دید. اما کسی که به سمت آتش میرود اگرچه به ظاهر داغ و سوزان است چرا که کف نفس و ریاضت در راه خدا مقابله با خواهش های نفسانی است که به ظاهر خیلی سخت و سوزان است اما وقتی وارد آن میشوی نوری را در خود احساس میکنی که بسیار آرام بخش خواهد بود. لذا میفرماید:
کم کسی بر سر این مضمر زدی |
|
لاجرم کم کس در آن آتش شدی |
ریاضت و کف نفس حقا که کار دشواری است و از هر کسی برنمی آید. کمتر کسی است که نقد شهوات و لذات حیوانی را با کمالات روحی و فضای باطنی معاوضه کند مگر خردمندان راستین که هیچ اعتباری برای دنیا قائل نیستند. در ادامه مولانا بعد از مثالهایی که در این رابطه میزند اینچنین به آیه شریفه اشاره میفرماید:
این چنین لعب آمد از رب جلیل |
|
تا ببینی کیست از آل خلیل |
خداوند بزرگ اینچنین تدبیری را به کار برده تا بر تو معلوم شود که چه کسی از دودمان ابراهیم خلیل است یعنی جمیع نفس پرستان و هوا پرستان از آل نمرودند و همه حق پرستان از آل ابراهیم بت شکن. لذا خداوند متعال برای امتحان خلایق، دنیا و امور نفسانی را به ظاهر، جذاب و نفس و ریاضت و عبادت را صورتا شاق و دشوار نموده تا صالحان از طالحان باز شناخته شوند همانطور که در آیه شریفه اشاره شده است.
در ادامه تفسیر آیه شریفه و جدایی صالحان از طالحان مولانا در ابیاتی دیگر از دفتر دوم مثنوی اشارهای دارد به اینکه گروه صالحان دارای چه افکار و عقایدی هستند و چگونه عمل میکنند.
ای برادر! تو همان اندیشهای |
|
ما بقی تو استخوان و ریشهای |
ای برادر معنوی،گوهر و حقیقت تو، همان اندیشه تو است و غیر از اندیشه، تنها استخوان و رگی از تو میماند که فاقد ارزش است. اگر اندیشه، تو مانند گل است نگاه کن و ببین که تو گلشنی و اگر اندیشه ات مانند خار ناسازگار است، تو همچون هیزم گلخنی که باید به آنجا افکنده شوی.
خداوند متعال پیامبران را با کتابهای آسمانی فرستاد تا آنها این دانه ها یعنی انسانهای صالح و طالح را روی طبق عالم قرار دهند و از یکدیگر جدا کنند. قبل از آن ما امتی واحد بودیم و هیچ کس نمیدانست که ما خوب یا بد هستیم.
مولانا با بیان مثالی در تفسیر این آیه شریفه اشارهای دارد بر این صورت که چطور خداوند در آیه شریفه کلمه «روز» را به کار برده است.
دشمن روزند این قلابکان |
|
عاشق روزند آن زرهای کان |
این صرافان دغل کار، دشمن روزند، ولی طلاهای ناب، معادن شیشه روزند. یعنی مزوران ریاکار همیشه دشمن انبیا و اولیا هستند اما نیکان نیک نهاد عاشق و شیفته وجود نورانی آنها هستند. چون روز مانند آینه، حقیقت طلا را نشان میدهد تا اشرفی صرافان امین، بهتر دیده شود. حضرت حق تعالی نیز به همین سبب لقب روز را به قیامت داده که روز، زیبایی سرخ و زرد را نشان میدهد. همانگونه که در روز قیامت صالحان از طالحان جدا میشوند.
باز مولانا در دفتر چهارم مثنوی همین مطلب را مورد تأکید قرار میدهد که دل بستن به دنیا و توجه به آن، باعث میشود تا انسان مسحورش شده و از جمع مردان الهی خارج شود.
رحمت او سابق است از قهر او |
|
سابقی خواهی، برو سابق بجو |
رحمت حضرت حق بر خشم او پیشی دارد، اگر میخواهی از همه پیشی بگیری برو و شخصی پیشتاز را پیدا کن، تا با جمع مردان الهی درآمیزی. ای شاهی که مسحور عجوزه دنیا شده ای این است راه نجات تو. چرا که در قیامت هر کس با همسان خود خواه بهشتی و خواه دوزخی باشد پیوند میخورد. تازمانی که عجوزه دنیا در روح و قلب تو حضور دارد و تو دلبسته او هستی، گره سحر او باز نمیشود و تا زمانی که تو در دام و آغوش آن عجوزه پر ناز و کرشمه ای سحر او باطل نمیگردد.
علوم قرآنی(سیده نفیسه حسینی واعظ)
در شماره گذشته به مسئله كفران نعمت که از ابتلائات مهم انسان در هرزمانی میباشد از نظر قرآن پرداختیم. در این شماره به توفیق الهی به مقایسه حال کافران و مؤمنان در قرآن وتشبیه این دو گروه به انسانهای کر و کور و بینا و شنوا، میپردازیم.
خداوند متعال در آیه 24 سوره هود میفرماید: مَثَلُ الْفَریقَینِ کالْاعْمی وَ الْاصَمِّ وَ الْبَصیرِ وَ السَّمیعِ هَلْ یسْتَوِیانِ مَثَلًا افَلا تَذَکرُونَ» حال این دو گروه (مؤمنان و کافران)، حال نابینا و کر و بینا و شنواست؛ آیا این دو، همانند یکدیگرند؟! آیا پند نمیگیرید؟
شرح و تفسیر آیه مثل
مَثَلُ الْفَریقَینِ کالْاعْمی وَ الْاصَمِّ وَ الْبَصیرِ وَ السَّمیعِ: خداوند متعال پس از بیان ویژگیهای مؤمنان و کافران در آیات پیشین، میفرماید: مثل آن دو گروه (مؤمنان و کافران) مثلِ دو گروه نابینا و کر و شنوا و بیناست، مؤمنان بسان انسانهای بینا و شنوا هستند و کافران به انسانهای کر و کور میمانند
هَلْ یسْتَوِیانِ مَثَلًا افَلا تَذَکرُونَ: آیا این دو گروه، مانند هم هستند؟! آیا کران و شنوایان با هم یکسانند؟! آیا بینایان و نابینایان مساوی هستند؟! آیا کفر و ایمان برابر است؟
آیا از این مثل و مقایسه بین افراد فاقدِ حسّ شنوایی و بینایی و دارندگان آنها متذکر نمیشوید؟! برای پی بردن به عمق این مطلب و درک آثار ایمان و قدرت نامتناهی پروردگار عالم، نخست لازم است اهمیت چشم و گوش و نقش آن دو در بدن انسان مورد بررسی قرار گیرد.
چشم، یکی از بزرگترین آیات الهی
بی شک چشم از بزرگترین آیات الهی به شمار میرود؛ بلکه میتوان گفت عجیب ترین آیت خداوند- که در دسترس ما انسانها قرار دارد- همین چشم است. ساختمان چشم، بسیار بسیار پیچیده است. عجیب تر آنکه این ساختمان بسیار پیچیده، از مود اولیه بسیار ساده ای تشکیل شده است؛ مقدار کمی چربی، مختصری گوشت و کمی مایع دلیل بر قدرت خداوند همین بس که با ابزار ساده، وسایل بسیار پیچیدهای همچون چشم میآفریند. چشم انسان، هفت طبقه ممتاز و جدا از هم دارد که هر یک بر روی دیگری به صورت مستقل و بسیار لطیف نهاده شده و خداوند برای هر طبقه وظیفه ظریف و خاصّی قرار داده است
هیچ دستگاه فیلم برداری و عکس برداری در دنیا وجود ندارد که مانند دستگاه عظیم و حیرت آور چشم انسان، به صورت خودکار و بدون عکاس و فیلم بردار، از محیط اطراف خود فیلم برداری کند؛ بیآنکه کسی عدسی آن را تنظیم کند، در کمترین زمان برای دورترین و نزدیک ترین نقطه عدسی آن تنظیم میگردد، در حالی که در دوربین های عکاسی و فیلم برداری، تنظیم عدسی برای فاصله های مختلف وقت زیادی می طلبد و در فیلم برداری های مهم، گاهی این کار حتّی تا یک ساعت به طول می انجامد.
در مورد تنظیم نور نیز چنین است؛ مثلًا اگر در محیطی- که همه چراغ های آن روشن است و چشم ما به روشنایی عادت کرده است- ناگهان برق قطع گردد و فضا تاریک شود، در ظرف چند ثانیه چشم ما با محیط تاریک اطراف عادت کرده، به گونه ای که میتوان با همان نور ضعیف اشیای اطراف خود را دید؛ یعنی چشم در کمترین زمان خود را با نور ضعیف تطبیق میدهد و مردمک آن به اندازه کافی گشاد میگردد. خداوند قادر، برای چشم عضلاتی قرار داده است که در شش جهت حرکت میکند؛ کره چشم علاوه بر جهات چهارگانه (چپ، راست، بالا و پائین)، به سمت جلو و عقب نیز حرکت میکند.
از دیگر عجایب چشم، مایعی است که از چشم تراوش میکند که آن را اشک نامیده اند. اشک، هم مادّه غذایی چشم است و هم ابزار شستشوی این ساختمان دقیق و ظریف و هم وسیله ای ضدعفونی کننده برای چشم. از دیگر ویژگیهای چشم، این است که خود به ترمیم اشکالات و نقص های وارده، می پردازد
آیا هیچ یک از مصنوعات انسان چنین ویژگی دارد؟ انصافاً، اگر در عالم هستی هیچ علامت و نشانه ای برای اثبات وجود خداوند جز ساختمان عجیب و حیرت آور چشم وجود نداشت، همین کفایت میکرد (شرح بیشتر را در تفسیر نمونه، جلد 27، صفحه 18 به بعد، مطالعه فرمائید.) چگونه میتوان باور کرد که طبیعت بیشعور و فاقد درک، چنین دستگاه باعظمتی را خلق کرده باشد؟
گوش آیتِ دیگر خداوند
اگرچه ساختمان گوش به پیچیدگی و ظرافت دستگاه چشم نیست؛ ولی آن نیز حکایت از قدرت نمایی ذات حضرت حق دارد. گوش بیرونی، گوش میانه و گوش درونی، سه قسمت اصلی ساختمان گوش را تشکیل میدهند که در سه منطقه جدا از هم و با وظایف و مسئولیت های مستقل ساخته شده اند
استخوان هایی به صورت چکش و سندان در گوش تعبیه شده است که عامل انتقال صدا به مغز است و عجیب تر آنکه گوش علاوه بر اینکه صدا را درک میکند، جهت و محلّ ایجاد صدا را نیز تشخیص میدهد. این دو نعمت بزرگ الهی- که در اختیار ما انسانها قرار دارد- بسیار عجیب است و در شرح عجایب آن کتابها نوشته شده است و هر کدام متخصّصی مخصوص به خود دارند، بلکه خود چشم رشته های تخصّصی مختلفی دارد
چشم و گوش دو ابزار مهمّ شناخت
مهمترین ابزار شناخت انسان چشم و گوش اوست، آدمی در ابتدای تولّد فاقد هر گونه علم و دانش است (وَ اللَّهُ اخْرَجَکمْ مِنْ بُطُونِ امَّهاتِکم لا تَعْلَمُونَ شَیئاً) سوره نحل، آیه 78. تمام علوم و دانش های انسان پس از رشدِ لازم از طریق چشم و گوش به او میرسد؛ حتّی علوم عقلی
علوم تجربی از طریق چشم منتقل میشود؛ انسان در آزمایشگاه مسایل مختلف را تجربه کرده، می بیند و بدان واقف و آگاه میشود امّا علوم نقلی که دیگران آن را منتقل می سازند- مخصوصاً دانش هایی که از طریق وحی به انسان منتقل میشود- از طریق گوش نصیب آدمی میگردد. البتّه علوم عقلی نیز بر پایه علوم حسّی است؛ یعنی اگر چیزی دیده یا شنیده نشود، عقل نمیتواند مسایل آن را درک کند؛ زیرا بنیان علوم عقلی، بر اساس «تجرید» و «تعمیمِ» محسوسات است. بدین جهت، اگر انسانی فاقد حسّ بینایی و شنوایی باشد- که طبعاً لال نیز خواهد بود- هرچند مغزی همچون مغز بوعلی سینا هم داشته باشد، به اندازه بچّه پنج سالهای نخواهد فهمید؛ زیرا چنین انسانی، دو پایه اساسی علوم عقلی؛ یعنی بینایی و شنوایی را از دست داده است
کفّار فاقد ابزار شناخت هستند
بنابر آیه شریفه، افراد بیایمان و کافر کر و کور هستند؛ یعنی آنها فاقد ابزار و وسایل شناخت هستند و منابع شناخت از آنها سلب شده است. به همین جهت از نور ایمان چیزی را درک نمیکنند. امّا مؤمنان در پرتو نور ایمان، کاملًا بینا و شنوا هستند و از تمام علوم و دانش ها و ابزار شناخت بهره مند میگردند
چرا کفّار کر و کور هستند؟
با توصیف هایی که در آیات پیشین برای آنها گفته شد، کافران بدین جهت کر و کور هستند که کفر، پرده و حجابی در مقابل چشم آنها قرار داده که بینایی و شنوایی آنها را سلب کرده است: (خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی ابْصارِهِمْ غِشاوَةٌ) سوره بقره: آیه 7
لجاجت در مقابل پروردگار، تسلیم نبودن در مقابل ذات حق و دیگر صفات رذیله، سبب شده است تا کافران نتوانند حقایق را درک کنند
امام عارفان، حضرت سجاد (علیه السلام)، در دعای عارفانه و عاشقانه ابوحمزه ثمالی میفرماید: «انَّک لا تَجُبُ عَنْ خَلْقِک الَّا انْ تَحْجُبُهُ الْاعْمالُ دُونَک»؛ خدایا! تو از بندگان، محجوب و پنهان نیستی، مگر اینکه اعمال مردم خود، حجاب میشوند وگرنه تو از هر ظاهری آشکارتری. در بعضی از نسخه های دعا، به جای کلمه«اعمال»، «آمال» ذکر شده است. که بنابرآن، آرزوهای طولانی حجاب میگردد و انسان را از حقایق و معارف الهی باز میدارد
اما وقتی ایمان در درون انسان جلوه کرد، حجاب های تعصّب، جهل، خودخواهی و کبر نابود شده، همه چیز برای انسان روشن میشود؛ بلکه خداوند، خود، او را از تاریکی ها به نور ایمان هدایت میکند. از این رو، میفرماید: «اللَّهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الَی النُّورِ وَ الَّذینَ کفَرُوا اوْلِیائُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ الَی الظُّلُماتِ اولئِک اصْحابُ النَّارِ فیها خالِدُونَ»؛ خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند؛ آنهارا از ظلمتها به سوی نور بیرون میبرد. [امّا] کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند. سوره بقره: آیه 257.
منابع
قران
صحیفه سجادیه، دعای ابوحمزه ثمالی
مکارم شیرازی، ناصر، مثالهای زیبای قرآن، ج 1
مکارم شیرازی، ناصر تفسیر نمونه، ج 27