قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
گلستان آیه های شماره 69 بهار 1400
آشنایی با سوره
نام سوره: الحاقه شماره سوره: 69 محل نزول: مکه
تعداد آیه: 52 تعداد کلمه: 261 تعداد حروف: 1133
معنی: حاقه از ریشه حق و بر آنچه که حق و حقیقت و حتمی است اطلاق می شود.
نام های دیگر: ندارد
علت نامگذری: در سه آیه نخست این سوره از «حاقه» سخن گفته شده و بههمین دلیل این سوره را الحاقه مینامند. مراد از حاقه روز قیامت است.
ویژگی سوره: در این سوره آیه سوگند در دو آیه (38 و 39) به تمام پدیدههای قابل رویت و غیر قابل رویت سوگند یاد می شود.که قرآن نه شعر است و نه کهانت بلکه یک کتاب آسمانی و وحی منزل و سخن کریمانه است
محتوي سوره:
ترتیب سوره: این سوره در ترتیب مصحف شصت و نهمین سوره و در ترتیب نزول هفتاد و هشتمین سوره نازل شده.
فضیلت سوره: رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند حساب قرائت کننده سوره حاقه را آسان می کند.
درسی از قرآن برگرفته از جلسه عمومی تفسیر قرآن کریم حضرت آیت الله نورمفیدی
وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ (11) فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ (12) لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ (13) قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ (14) فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ (15) وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ (16) لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ (17) بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ (18)
خدای متعال در آیات قبل سوره انبیا، در مورد برخورد کفار و مشرکین مکه با پیامبر صحبت میکند و توطئههایی که در راه پیامبر میتراشیدند و تهمتهایی که به پیامبر میزدند برای این که نگذارند سخنان رسول خدا در مردم اثر بگذارد و مردم از اطراف پیامبر به این شکل پراکنده شوند این توطئهها را بیان کرده است و در آيات مورد بحث به دنبال گفتگوهايى كه درباره مشركان و كافران لجوج گذشت سرنوشت آنها را با مقايسه با سرنوشت اقوام پيشين، مشخص مىكند. ابتدا مىگويد: چه بسيار شهرها و آباديهاى ظالم و ستمگرى را كه درهم شكستيم و بعد از آنها قوم و جمعيت ديگرى را به روى كار و به ميدان آزمايش آورديم.
با توجه به اينكه «قصم» به معنى شكستن توأم با شدت است و حتى گاهى به معنى خرد كردن آمده و با توجه به اينكه تكيه روى ظلم و ستمگرى اين اقوام شده، نشان مىدهد كه خداوند شديدترين انتقام و مجازات را در مورد اقوام ظالم و ستمگر قائل است. ضمنا اشاره به اين مىكند كه اگر تاريخ گذشتگان را مورد بررسى قرار دهيد، خواهيد دانست كه تهديدهاى پيامبر اسلام شوخى و بىحساب نيست، واقعيت تلخى است كه بايد دقيقا به آن بينديشيد. آن گاه شرح حال آنها را به هنگامى كه دامنه عذاب در آبادى آنها گسترده مىشد و وضع بيچارگى آنان را در مقابل مجازات الهى مشخص مىكند، مىگويد: هنگامى كه آنها احساس كردند عذاب الهى مىخواهد دامنشان را بگيرد، پا به فرار گذاردند. (فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ) درست همانند يك لشگر شكست خورده كه شمشيرهاى برهنه دشمن را پشت سر خود مىبيند به هر سو پراكنده مىشوند و به عنوان توبيخ و سرزنش به آنها گفته مىشود: «فرار نكنيد و بازگرديد به سوى زندگانى پرناز و نعمتتان! و به سوى كاخها و قصرها و مسكنهاى پرزر و زيورتان، شايد سائلان بيايند و از شما تقاضا كنند.» (لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ). اين عبارت ممكن است اشاره به آن باشد كه همواره در اين زندگى پرناز و نعمتى كه داشتند سائلان و تقاضاكنندگان بر در خانههايشان رفت و آمد داشتند، با اميد مىآمدند و محروم بازمىگشتند به آنها مىگويد: بازگرديد و همان صحنه هاى نفرتانگيز را تكرار كنيد و اين در حقيقت يك نوع استهزاء و سرزنش است.
بعضى از مفسران نيز احتمال دادهاند كه جمله «لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ» اشارهاى به دستگاه پر زرق و برق و كبريايى آنها است كه خود شخصا در گوشهاى مىنشستند و مرتبا فرمان مىدادند و خدمتگزاران، پى در پى نزد آنها مىآمدند و سؤال از امر و فرمانشان مىكردند. اما اينكه گوينده اين سخن كيست؟ در آيه صريحا نيامده. ممكن است ندايى، وسيله فرشتگان خدا يا پيامبران و رسولانشان باشد يا از درون ضمير مخفى و وجدانشان. در حقيقت اين نداى الهى بوده است كه به آنها گفته مىشد: «فرار نكنيد و بازگرديد» كه از يكى از اين سه طريق به آنها مىرسيده است. به هر حال آنها در اين هنگام بيدار مىشوند، آنچه را قبلا شوخى مىپنداشتند به جدىترين صورت در برابر خويش مىبينند و فريادشان بلند مىشود. مىگويند: «اى واى بر ما كه ظالم و ستمگر بوديم!» (قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ).
اما اين بيدارى اضطرارى كه در برابر صحنههاى جدى عذاب براى هر كس پيدا مىشود، بىارزش است و اثرى در تغيير سرنوشت آنها ندارد، لذا قرآن در آخرين آيه مورد بحث اضافه مىكند: «و هم چنان اين سخن را (واى بر ما ظالم و ستمگر بوديم) تكرار مىكردند تا آنها را از ريشه، قطع كرديم و آنها را خاموش ساختيم.» (فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ). همچون زراعتى درو شده (حصيد) بر زمين مىريزند و شهر پر جوش و خروش و آبادشان به قبرستان ويران و خاموشى مبدل مىگردد (خامدين) و این سنت خدا است که در این زمان هم این سنت خدا جاری است. هدف هم این است که جلوی فساد گرفته شود. اگر یک قسمت از بدن فاسد شود با اینکه انسان به این قسمت بدن علاقه دارد برای اینکه جلوی فساد را بگیرد آن قسمت از بدن را قطع میکند. خدای متعال نیز در این عالم سنت دارد و یکی از سنتهای خدا همان است که وقتی جامعه فاسد میشود یا جمعیتی فاسد میشوند و این فساد همه جا گسترده میشود و باعث میشود که قسمت سالم نیز از بین برود آن قسمت را خدا قطع میکند.
(وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ). در آيات قبل اين حقيقت منعكس بود كه ظالمان بىايمان هدفى براى آفرينش خود جز عيش و نوش قائل نبودند و در واقع عالم را بىهدف مىپنداشتند، قرآن مجيد در آيات مورد بحث براى ابطال اين طرز فكر و اثبات وجود هدف با ارزشى براى آفرينش كل جهان مخصوصا انسانها چنين مىگويد: ما آسمان و زمين و آنچه ميان آن دو است بيهوده نيافريديم. اين زمين گسترده، اين آسمان پهناور و اينهمه موجودات متنوع و بديعى كه در صحنه آنها است نشان مىدهد، غرض مهمى در كار بوده است، آرى هدف اين بوده كه از يك سو بيانگر آن آفريننده بزرگ باشند و نشانهاى از عظمتش و از سوى ديگر دليلى بر «معاد» باشد و گرنه اين همه غوغا براى اين چند روز معنى نداشت.
اگر اين جهان با عظمت را از دريچه چشم مردم بىايمان بنگريم پوچ و بىهدف است، تنها ايمان به «مبدء» و «معاد» است كه آن را هدفدار مىكند. مثلاً فردی وقتی سی سال تحقیق میکند که زنبور عسل چطور زندگی میکند و دانشمندی در مورد مورچگان سالهای سال پژوهش و بررسی میکند که این حیوان چطور زندگی میکند یا زندگی موریانه را بررسی میکند مشخص است که آفریننده اینها از خلقت این موجودات هدفی والا داشته است. هدف برای این است که انسانها در بین مرگ و زندگی رشد کرده و تکامل پیدا کنند تا وارد عالم دیگری شوند. جهان هدف دارد و همه چیز به سوی خدا بر میگردد. آيه بعد مىگويد: اكنون كه مسلم شد عالم بىهدف نيست، اين هم مسلم است كه هدف اين آفرينش، سرگرمى خدا به امر خلقت نبوده است كه اين سرگرمى نامعقولى است: «به فرض محال كه ما مىخواستيم وسيلهاى براى سرگرمى خود انتخاب كنيم چيزى انتخاب مىكرديم كه متناسب ما باشد.» (لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ). در حقيقت «لعب» به معنى كار بىهدف است و «لهو» اشاره به هدفهاى نامعقول يا سرگرميهاست. مثل بازیهای که بچهها میکنند اثر واقعی ندارد اثر خیالی دارد و لهو انسان را غافل میکند. آيه مورد بحث بازگوى دو حقيقت است: نخست با توجه به كلمه «لو» كه در لغت عرب براى امتناع است، اشاره به اين مىكند كه محال است هدف پروردگار سرگرمى خويشتن باشد. سپس مىگويد: به فرض كه هدف سرگرمى بود بايد سرگرمى مناسب ذات او باشد، از عالم مجردات و مانند آن، نه عالم محدود ماده سپس با لحن قاطعى براى ابطال اوهام بيخردانى كه دنيا را بىهدف يا تنها مايه سرگرمى مىپندارند.
چنين مىگويد: اين جهان، مجموعهاى است از حق و واقعيت، چنين نيست كه اساس آن بر باطل بوده باشد «بلكه ما حق را بر سر باطل مىكوبيم تا آن را نابود و هلاك سازد و باطل محو و نابود مىشود.» (بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ). و در پايان آيه مىگويد: «اما واى بر شما از اين توصيفى كه از بىهدفى عالم مىكنيد.» (وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ). يعنى ما همواره دلائل عقلى و استدلالات روشن و معجزات آشكار خود را در برابر پندارها و اوهام بيهودهگرايان قرار مىدهيم، تا در نظر انديشمندان و صاحبان عقل، اين پندارها درهم كوبيده و نابود شود. دلائل شناسايى خدا روشن است، دلائل وجود معاد آشكار، براهين حقانيت انبياء، واضح و در حقيقت براى آنها كه لجوج و بهانهگير نيستند، حق از باطل كاملا قابل شناسايى است.
قابل توجه اينكه: جمله «نقذف» از ماده «قذف» به معنى پرتاب كردن است، مخصوصا پرتاب كردن از راه دور و از آنجا كه پرتاب از راه دور، شتاب و سرعت و قوت بيشترى دارد، اين تعبير بيانگر قدرت پيروزى حق بر باطل است، جمله «يدمغه» كه به گفته راغب به معنى شكستن جمجمه و مغز سر است كه حساسترين نقطه بدن انسان محسوب مىشود، تعبير رسايى است براى غالب بودن لشگر حق، غلبهاى چشمگير و قاطع. تعبير به «اذا» نشان مىدهد كه حتى در آنجايى كه انتظار نمىرود حق پيروز شود ما اين برنامه را انجام مىدهيم. تعبير به «زاهق» كه به معنى چيزى است كه به كلى مضمحل شده نيز تاكيد ديگرى است بر اين منظور. و اينكه جمله «نقذف» و «يدمغ» به صورت فعل مضارع آمده دليل بر استمرار اين برنامه است.
داستان های قرآنی
آیات 41 تا 42 سوره الحاقه
قرآن نه سخن کاهن است نه سخن مجنون
«وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ». (41) و «قول كاهنى نيز نمىباشد هر چند كمتر متذكّر مىشويد» «وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ».(42)
گاه مىگفتند: او شاعر است و اين آيات شعر او است.
و گاه مىگفتند: او كاهن است و اينها كهانت؛ چرا كه كاهنان كسانى بودند كه بر اثر ارتباط با جن و شياطين، گاه بعضى از اسرار غيب را بازگو مىكردند و مخصوصاً كلمات خود را با سجع و جملهبندىهاى موزون همراه مىساختند و از آنجا كه قرآن، هم داراى خبرهاى غيبى و هم نظم مخصوصى است، اين تهمت را به پيامبر (صلى الله عليه و آله) مىزدند، در حالى كه تفاوت ميان اين دو از زمين تا آسمان است.
در حقيقت، اين دو آيه نفى نسبتهاى ناروائى است كه مشركان و مخالفان به پيامبر (صلى الله عليه و آله) مىدادند.
قرآن و ادبیات فارسی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ.(یس65)
امروز بر دهان آن کافران مهر خموشی نهیم و دستهایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه میکردند گواهی دهد.(یس65)
روز قیامت، روز حساب رسی و دریافت نتیجه اعمال است. همه انسانها در محضر باری تعالی قرار گرفته و به حسابشان رسیدگی خواهد شد. وقتی نامه اعمال کسی را به او میدهند، به آن نگاه میکند، گاه منکر بعضی از آنچه در نامه اعمالش نوشته، خواهد شد؛ اینجاست که خداوند متعال اعضا و جوارح ما را گواه بر اعمالمان میگیرد تا صدق آنچه در نامه اعمال ماست ثابت شود. لذا مولانا در دفتر پنجم مثنوی به شرح آیه شریفه پرداخته و با تأکید بر این مطالب میفرماید:
روز محشر هر نهان پیدا شود هم ز خود هر مجرمی رسوا شود
دست و پا بدهد گواهی با بیان بر فساد او به پیش مستعان
دست گوید من چنین دزدیدهام لب بگوید من چنین پرسیدهام
چشم گوید کردهام غمزهی حرام گوش گوید چیدهام س الکلام(1)
در روز رستاخیز هر امر پوشیدهای پیدا میشود و هر گناهکاری به وسیله خودش رسوا میگردد. دست و پای مجرم در حضور خداوند یاری بخش به سخن آمده و بر تباهی او گواهی میدهد. مثلا دست میگوید: من اینگونه دزدی کردهام. لب نیز میگوید: اینچنین سوال کردهام یعنی به جای آنکه در زندگانی دنیا سوالات مفید و گره گشا بکنم، سوالاتی که جنبه تجسس و فضولی در کار مردم داشته است پرسیدهام. چشم میگوید: من نگاه حرام کردهام. گوش هم میگوید: سخنان ناروا شنیدهام. به این صورت سر تا پای او دروغ از آب درمیآید، زیرا اعضا و جوارح او، او را تکذیب میکند.
ایشان در دفتر اول مثنوی به شکلی دیگر به تفسیر آیه شریفه میپردازد. در این دنیا کسانی که کور دل هستند و نمیخواهند حقیقت را بپذیرند خود را به کوری میزنند و تمام نشانهها و معجزات پیامبران الهی را نادیده میگیرند و آن را سحر و جادو میخوانند و عصبانی و منکر میشوند. اگر از زمره منافقین باشند که ظاهر خود را دینی نشان داده و مطابق شریعت عمل میکنند اما در باطن بغض و کینه خود را حفظ کرده تا زمانی مناسب اسرار خود را آشکار کنند. اما غافل از اینکه در روز قیامت دست و پاهایشان علیه آنها گواهی خواهد داد.
ظاهر الفاظشان توحید و شرع باطن آن همچو در نان تخم صرع
دست و پای او جماد و جان او هر چه گوید آن دو در فرمان او
با زبان گر چه که تهمت مینهند دست و پاهاشان گواهی میدهند(2)
گرچه الفاظ و کلمات این منکران در ظاهر مطابق شریعت است ما در باطن و گوهر، حاوی گمراهی و پلیدی است. درست مانند نانی که پختهاند و در لابه لای آن تخم ناگوار صرع را قرار دادهاند به طوری که هر کس از آن استفاده کند مدهوش و مصروع شده و راه راست هدایت را گم میکنند. دست و پای او که حکم جماد را دارند، هرچه جان او به آن دو امر کند، مطیع و فرمانبردار جان هستند. اگرچه منکران، با زبان خود، حقیقت را انکار میکنند اما دست و پایشان بر حقایق گواهی میدهند. او ذیل تفسیر آیه شریفه در دفتر سوم مثنوی نمونه واقعی سخن گفتن اعضای انسان را در همین دنیا، در به سخن آمدن نوزاد مریم در بغل مادرش بیان میفرمایدک
آن نیاز مریمی بوده است و درد که چنان طفلی سخن آغاز کرد
جزو او، بی او، برای او، بگفت جزو جزوت گفت دارد در نهفت
دست و پا شاهد شوندت ای رهی! منکری را چند دست و پا نهی؟(3)
وقتی حضرت مریم آن نگاههای تند و ملامت گر مردم را در مورد خود دید ناراحت شد و از خدا خواست تا کمکش کند همین موقع بود که نوزاد به سخن درآمد. همانطور که جزو وجود مریم بیآنکه او سخنی بگوید و یا اراده سخنی کند، برای مریم حرف زد، همینطور اجزای وجود تو نیز در نهان سخن میگویند. ای بنده روزی میرسد که دست و پایت، بر احوال و اعمالت شهادت میدهند. پس چگونه تو دست و پا و اعضا و جوارحت را در راه ستیز و انکار حق به کار میگیری.
علوم قرآنی
در شماره گذشته به مقایسه حال کافران و مؤمنان در قرآن وتشبیه این دو گروه به انسانهای کر و کور و بینا و شنوا، از نظر قرآن پرداختیم. در این شماره به توفیق الهی به حالت و ويژگى افرادی که در پشت كردن به آيات الهى و اعراض از حقّ، تشبيه به كسى كه از ناحيه دو گوش كر و معيوب است و در گوشش سنگينى و گرفتگى وجود دارد شده است می پردازیم.
در قران کریم مسائل عقلی بسیاری وجود دارد که اکثر مردم قابلیت فهم و جذب آن را پیدا نمیکنند و از سوی دیگر مردم به محسوسات و عینیات عادت کردهاند بدین خاطر، خداوند متعال برخی از مفاهیم بلند عقلی را در قالب مثلها بیان فرموده است تا عموم مردم آنها را به تناسب ادراک خود دریابند، بنابراین فلسفه مثالهای قرآن، بیان مسائل بلند و عمیق در افق فکر و فهم مردم است.
برخى از مردم فاسد چنانند كه وقتى آيات الهى بر آنها خوانده شود و در حضورشان، قرآن تلاوت شود، از روى تكبّر و غرور رو بر مىگردانند و بدان گوش فرا نمىدهند.
اينان علاوه بر اين كه به آيات الهى پشت مىكنند، با گفتارهاى بيهوده، سعى دارند ديگران را هم گمراه كنند. با جمعآورى اباطيل و افسانهها و جمع و جور كردن «لهو الحديث»، مردم ساده و غافل را به دور خود گرد مىآورند و با استهزاء آيات الهى و به مسخره گرفتن تعاليم پيامبر (ص)، آنها را از راه حق دور ساخته و به عبارتى «صدّ عن سبيل اللّه» مىكنند.
حالت و ويژگى اين افراد در پشت كردن به آيات الهى و اعراض از حقّ، تشبيه شده است به كسى كه از ناحيه دو گوش كر و معيوب است و در گوشش سنگينى و گرفتگى وجود دارد كه قادر نيست چيزى را بشنود. وضع اين گونه افراد همانند آن كسى است كه در جاى دور افتادهاى ساكن بوده كه گويى تاكنون هيچ آيهاى از آيات الهى به گوشش نرسيده است!! وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا وَلَّى مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْراً ... (لقمان/ 7) «... و هرگاه بر اين مردم تلاوت آيات قرآن شود چنان با غرور و تكبّر پشت گرداند كه گويى هيچ آن آيات الهى را نشنيد و پندارى از هر دو گوش كر است.»
در اين آيه آن كسى را كه خريدار «لهو الحديث» «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً. (لقمان/ 6)- برخى از مردماند كه گفتار بيهوده را خريدارى مىكنند تا از روى نادانى، مردم را از راه خدا گمراه نمايند و آن را مسخره جلوه دهند.» توصيف مىكند و كلمه «وقر» به معناى بار سنگين است و مراد به اين كه فرمود: «گويا در دو گوشش وقر است»، اين است كه گويا چيزى به گوشهايش بسته كه از شنيدن جلوگيرى مىكنند. بعضى هم گفتهاند، اصلا اين كلمه كنايه از كرى است و معناى آيه اين است كه چون بر اين خريدار لهو الحديث، آيات قرآنى ما قراءت مىشود، پشت مىكند و از آن رو مىگرداند و استكبار مىورزد، مثل اين كه اصلا آن را نشنيده باشد «الميزان، ج 32، ص 22.».
شخص مورد نظر در آيه 6 لقمان كه اقدام به خريدارى لهو الحديث مىكرده «نضر بن حارث» نام دارد كه چون تاجر بود و به ايران سفر مىكرد، كتابهايى مىخريد كه در آن داستان مربوط به ايرانيان از قبيل رستم و اسفنديار بوده و مردم را به آن مشغول مىكرد تا از شنيدن قرآن منصرف شوند. وى افسانه هاى ايرانى را براى قريش تعريف مىكرد و به ايشان مىگفت: محمّد از عاد و ثمود برايتان تعريف مىكند و من از رستم و اسفنديار و اكاسره. مردم هم قصّههاى او را گوش مىدادند و به آيات قرآن گوش نمىدادند «بنگريد به: شأن نزول آيات، ص 613، الميزان، ج 32، و مآخذ ديگر.».
در آيهاى ديگر، حالت اين افراد متكبر و اعراضگر را چنين بيان نموده است: «وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ، يَسْمَعُ آياتِ اللَّهِ تُتْلى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِيمٍ». (جاثيه/ 8- 7) «واى بر مردم دروغگوى بدكار. آن كه آيات خدا را كه بر او تلاوت مىشود شنيده و بر تكبّر و طغيان اصرار مىكند چنان كه گويى هيچ آن آيات را نشنيده است. چنين كس را به عذاب دردناك بشارت بده.»
منابع:
قرآن
مکارم شیرازی، ناصر، مثالهای زیبای قرآن، ج 1
طباطبایی، سید محمدحسین، الميزان، ج 32
پرسش و پاسخ قرآنی(مرکز پاسخگویی)
بسم الله الرحمن الرحیم
می توان ماه رمضان که ماه فضیلت، رحمت و آمرزش نام گرفته، از زوایای گوناگون مورد مطالعه قرار داد،
الف ) رمضان و فضیلت آن در کلام معصومین
ب) آداب و وظائف مسلمانان
فضیلت ماه رمضان
در باره فضیلت این ماه به گوشهای از سخنان معصومین علیهم السلام اشاره میکنیم:
پیامبر (ص) فرمود:ای مردم، به درستی ماه خدا با برکت و رحمت و آموزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که پیش خدا بهترین ماههاست و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات. ماهی است که در آن ماه به میهمانی خدا فراخوانده شدید و از اهل کرامت الهی قرار گرفتند.(1)
و نیز حضرت فرمود:به امت من در ماه مبارک رمضان پنج چیز داده شده است که به هیچ امّتی قبل از امّت من داده نشده است:
امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر (ص) نیز فرمود:هر کس ماه رمضان را روزه بدارد، (مشروط بر اینکه) دامن خود را آلوده نگرداند و زبان خود را حفظ کند و آزارش به کسی نرسد، خداوند گناهان گذشته و آینده او را میبخشد؛ او را از جهنم آزاد نموده در دارالقرار (بهشت جاودان) جای میدهد و شفاعت او را در گناهکاران اهل توحید، هر چند به تعداد شمارش شنهای بیابان عالج باشد میپذیرد.(۳)
وظایف روزه داران
درباره شرح وظایف روزه داران روایتهای بسیاری از معصومین (علیهم السلام) نقل شده که ما تنها به دو تا از آنها اشاره میکنیم:
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
هرگاه روزه گرفتید، زبانتان را از دروغ و چشمان را از حرام باز دارید با هم نزاع نکنید، حسد نورزید، غیبت نکنید، بگو مگو و جدل نکنید، دروغ نگویید؛ (با همسرتان) مباشرت نکنید. از مخالفت، خشمگین نمودن همدیگر و ناسزاگویی، شماتت، کسالت، آزار و ظلم به یکدیگر و از سفاهت و بی حالی بپرهیزید. هرگز از یاد خدا و نماز غافل نگردید و بر شما باد که سکوت، حلم و صبر و راستگویی را نصب العین خود قرار دهید و از مجالست با اهل شر و گفتار زور و دروغ و بهتان و خصومت و سوء ظن و غیبت اجتناب نمایید.(۴)
امام علی نیز در باره وظیفه روزداران اینگونه گفته اند:بر شما باد در ماه رمضان به دعا و استغفار و بدانید که دعای شما دافع بلا از شماست و استغفار شما از بین برنده گناهان است.(۵)
________
۱)وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۲۶.
۲)وسائل الشیعه، ج ۷، ص۲۳۰.
۳)وسائل الشریعه، ۷،ص ۱۷۴
۴) بحار الانوار، ج ۹۶، ص ۲۹۲.
۵)وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۲۰.
سوالات شماره 69 گلستان آیه ها
1- هدف از خلقت عالم چیست؟
الف) تکامل انسان ب) نشانهای از عظمت الهی ج) مورد الف و ب د) پوچ و بی هدف
2- در سوره انبیا منظور خداوند از اینکه میفرماید: «باز گردید و ...» چیست؟
الف) استهزاء و سرزنش ب) رحمت الهی ج) فضل الهی د)غفران الهی
3- فلسفه مثالهای قرآن بیان................... و.......... در افق فکر و فهم مردم است.
الف) حکایت و داستان ب) تجربه و پند ج) مسائل بلند و عمیق د) تکبر وغرور
4- وظیفه روزه دار کدام است؟
الف) غیبت نکردن ب) دروغ نگفتن ج)حسد نورزیدن د) همه موارد