قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
آشنایی با سوره ها
نام سوره: نوح شماره سوره: 71 محل نزول: مکه
تعداد آیه: 28 تعداد کلمه: 224 تعداد حروف: 929
معنی: نوح اسم یکی از پیامبران
نام های دیگر: سوره نوح، سوره إنا أرسلنا نوحا
علت نامگذری: نامگذاری این سوره به نام نوح به دلیل پرداختن به داستان حضرت نوح(ع) است.
ویژگیهای سوره: داستان حضرت نوح (ع) و سرگذشت این پیامبر بزرگ الهی.
محتوي سوره: داستان نوح و سرگذشت قوم او در سورههای متعددی از قرآن اشاره شده؛ ولی آنچه در سوره نوح (ع) آمده قسمت خاصی از زندگی اوست که در جای دیگری به این سبک نیامدهاست. در این سوره به دعوت مستمر او به سوی توحید و کیفیت این دعوت و چگونگی برخورد حضرت نوح(ع) با قوم لجوج خود که حاضر به ایمان آوردن نبودند، پرداخته شده است.
در این سوره مطالب دیگری متناسب با داستان حضرت نوح مطرح شده است.
فضیلت سوره: رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «هر كس سوره نوح را قرائت كند از مؤمنانی خواهد بود كه دعوت نوح عليهالسلام را دريافته است.»
*********
درسی از قرآن
(برگرفته از جلسه عمومی تفسیر قرآن کریم حضرت آیت الله نورمفیدی)
تفسیر سوره انبیاء آیات 1 الی 5
(اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ). حساب مردم به آنان نزديك شده، در حالى كه در غفلتند و روى گردانند! (1)
سوره انبیا سورهای است که از پیامبران بزرگ الهی صحبت میکند. مضمون آیه این است که خداوند میفرماید: حساب مردم خیلی به آنها نزدیک است اما مردم غافلاند و اعتنایی به آن ندارند و از آن اعراض میکنند. با يك هشدار نيرومند به عموم مردم آغاز مىشود، هشدارى تكاندهنده و بيداركننده، مىگويد: «حساب مردم به آنها نزديك شده، در حالى كه در غفلتند و روىگردانند.» منظور از حساب در این آیه همان اعمال انسان است چون اعمال انسان در متن وجود انسان است. و در سوره اسراء آیه 13 هم این مطلب را بیان میکند. وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً و هر انسانى، اعمالش را بر گردنش آويختهايم و روز قيامت، كتابى براى او بيرون مىآوريم كه آن را در برابر خود، گشوده مىبيند! (اين همان نامه اعمال اوست!)
اعمال انسان به گردن خودش افتاد چون خداوند میفرماید: ما یک نوشته را از وجود خود انسان بیرون میآوریم که میبیند و گشوده و باز است و آنقدر واضح است که لازم نیست حسابداری بیاید و حسابرسی کند و نامه اعمال روشن و آشکار است.
نظر علامه طباطبایی در تفسیر این آیه این است که: حساب همان محاسبه است و حسابرسی را خدای متعال فردای قیامت انجام میدهد و مردم خیال میکنند که خیلی دور است و لیکن خیلی این حسابرسی قیامت به آنها نزدیک است.
البته نزدیکی که خدای متعال فرمود: به خاطر این است که دفتر اعمال همراه ما است که هم کتاب است و هم حساب و حسابرسی دیگری لازم ندارد چون نامه اعمال خود ما انسانها است که همراه ماست پس به ما خیلی نزدیک است. در ادامه آیه می فرماید و هم فی غَفْلَةٍ معرضون بخاطر این است که عمل آنها نشان مىدهد كه اين غفلت و بيخبرى سراسر وجودشان را گرفته است و گرنه چگونه ممكن است انسان، ايمان به نزديكى حساب، آنهم از حسابگرى فوق العاده دقيق، داشته باشد و اينچنين همه مسائل را سرسرى بگيرد و آلوده هر گونه گناه باشد.
ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ (2) هيچ يادآورى تازهاى از طرف پروردگارشان براى آنها نمىآيد، مگر آنكه با بازى (و شوخى) به آن گوش مىدهند! (2)
لهو حرکات منظمی است که اثر خارجی ندارد فقط اثر خیالی دارد. مانند بازیهای کودکانه و اثر واقعی ندارد لعب یعنی انسان مشغول چیزی باشد که از یک امر واقعی و حقیقی غافل شود. در زمان پیامبر (ص) وقتی آیات خوانده میشد کافرین و مشرکین آیات را میشنیدند ولی خودشان را مشغول به چیز دیگری میکردند چون فکر میکردند آن مشغولیات برای آنها مثمر ثمر است. که همین امر باعث میشود که دلشان غافل شود و از خیر و سعادت واقعی باز بمانند. هرگز نشده كه در برابر سوره يا آيه و سخن بيداركنندهاى از ناحيه پروردگار، به طور جدى با آن برخورد كنند، ساعتى در آن بينديشند و حداقل احتمال بدهند كه اين سخن در حيات و سرنوشت آنها اثر دارد آنها نه به حساب الهى فكر مىكنند و نه به هشدارهاى پروردگار. زيرا آنها از نظر ظاهر همه مسائل جدى را لعب و بازى و شوخى مىپندارند (چنان كه جمله يلعبون به صورت فعل مضارع و مطلق به آن اشاره مىكند) و از نظر باطن گرفتار لهو و اشتغال فكر به مسائل بىارزش و غافل كننده هستند و طبيعى است چنين كسانى هرگز راه سعادت را نخواهند يافت
لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (3) اين در حالى است كه دلهايشان در لهو و بىخبرى فرو رفته است! و ستمگران پنهانى نجوا كردند (و گفتند): «آيا جز اين است كه او بشرى همانند شماست؟! آيا به سراغ سحر مىرويد، با اينكه (چشم داريد و) مىبينيد؟! (3) سران قریش برای پیامبر مشکل ایجاد میکردند. خدای متعال در این آیه میفرماید: ستمگران این قوم نه تودههای مردم، اتاق فکر تشکیل میدادند که ما امروزه در دنیا نیز از این اتاق فکرها داریم که تصمیم میگیرند که برای جوامع مختلف برنامه ریزی داشته باشند که معمولا مردم هم متوجه نمیشوند که با این اتاقهای فکر سعی میکنند افکار و اندیشههای مردم را در دام توطئههای خود بیندازند.
اين ظالمان گفتگوهاى درگوشى خود را كه براى توطئه انجام مىدهند پنهان مىدارند و مىگويند اين يك بشر عادى همچون شما است. اين ممكن است به خاطر آن باشد كه آنها در مسائلى كه جنبه توطئه و نقشه داشت به مشورت مىپرداختند تا در برابر توده مردم با طرح واحدى در برابر پيامبر (ص) بايستند
آنها از نظر قدرت و زور مسلما جلو بودند ولى از نظر منطق و قدرت نفوذ كلام، برترى با پيامبر(ص) و مسلمانان بود و همين برترى سبب مىشد كه آنها براى انتخاب برچسبها و پاسخهاى ساختگى در برابر پيامبر(ص) به مشورتهاى نهانى بنشينند. به هر حال آنها در اين گفتارشان روى دو چيز تكيه داشتند، يكى بشر بودن پيامبر(ص) و ديگرى برچسب سحر، تاکلام پیامبر را از اثر بیندازند.
قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (4) (پيامبر) گفت: «پروردگارم همه سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمين، مىداند و او شنوا و داناست!» (4)
پیامبر در جواب این مشرکین میفرمود: خداوند همه کارهای مخفیانه شما را میبیند که شبانه و مخفیانه جلسه میگذارید و طرح و نقشه میریزید و به طور مجمل پیامبر از کارهای آنها پرده برداری میکرد.
بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ (5)
آنها گفتند: «(آنچه محمّد (ص) آورده وحى نيست؛) بلكه خوابهايى آشفته است! اصلًا آن را بدروغ به خدا بسته؛ نه، بلكه او يك شاعر است! (اگر راست مىگويد) بايد معجزهاى براى ما بياورد؛ همان گونه كه پيامبران پيشين (با معجزات) فرستاده شدند!» (5)
بعد از ذكر دو قسمت از بهانهجوئيهاى مخالفان، به چهار قسمت ديگر از آن پرداخته چنين مىگويد: «آنها گفتند آنچه پيامبر(ص) به عنوان وحى آورده خوابهاى آشفته و پراكندهاى بيش نيست كه او آنها را حقيقت و واقعيت مىپندارد!» (بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ) و گاه اين سخن خود را عوض مىكنند و مىگويند: «او مرد دروغگويى است كه اين سخنان را به خدا افترا بسته!» (بَلِ افْتَراهُ) و گاه مىگويند: «نه او يك شاعر است و اين آيات مجموعهاى از تخيلات شاعرانه او است.» (بَلْ هُوَ شاعِرٌ) و در آخرين مرحله مىگويند: «از همه اينها كه بگذريم اگر او راست مىگويد كه فرستاده خدا است بايد معجزهاى براى ما بياورد همانگونه كه پيامبران پيشين با معجزات فرستاده شدند.» (فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ)
بررسيهاى اين نسبتهاى ضد و نقيض به پيامبر(ص) خود بهترين دليل بر آن است كه آنها حقطلب نبودند، بلكه هدفشان بهانهجويى و به اصطلاح بيرون كردن حريف از ميدان به هر قيمت و به هر صورت بوده است. گاه ساحرش مىخواندند، زمانى شاعر، گاه مفترى و گاه (العياذ باللَّه) يك آدم خيالاتى كه خوابهاى پريشانش را وحى به حساب آورده! گاه مىگويند چرا تو انسانى؟! و گاه با ديدن آن همه معجزات باز بهانه معجزه ديگر مىگيرند.
این مسئله لجاج و لجبازی است اگر انسان در مقابل حرف حساب نرم باشد این درخواستها را نمیکند حرف حساب را میپذیرد اگرچه به ضرر خودش باشد. ولی اگر پذیرای حرف حساب نباشد و انصاف نداشته باشد معجزه هم بیاید ایمان نمیآورد.
*********
داستان های قرآنی
حضرت نوح در قرآن:
نام حضرت نوح علیه السلام ۴۳ بار در قرآن کریم آمده و یک سوره به نام او اختصاص داده شده است و حدود ۱۱۴ آیه از آیات قصص قرآنى درباره شخصیت نوح و دعوت او مىباشد. آیات زیر آیاتی هستند که نام حضرت نوح علیه السلام یا داستانی مرتبط با آن حضرت در آنها ذکر شده است:
سوره نساء، آیه ۱۶۳ • سوره اعراف، آیه ۶۹ • سوره توبه، آیه ۷۰ • سوره یونس، آیه ۷۱ • سوره هود، آیه ۳۶ • سوره هود، آیه ۸۹ • سوره ابراهیم، آیه ۹ • سوره اسراء، آیه ۳ • سوره مریم، آیه ۵۸ • سوره حج، آیه ۴۲ • سوره شعراء، آیه ۱۰۵ • سوره عنکبوت، آیه ۱۴ • سوره احزاب، آیه ۷ • سوره صافات، آیه ۷۹ • سوره ص، آیه ۱۲ • سوره ق، آیه ۱۲ • سوره غافر، آیه ۵ • سوره نوح، آیه ۲۶ • سوره نجم، آیه ۵۲ • سوره قمر، آیه ۹ • سوره تحریم، آیه 10
محتوای سوره نوح: تلاش خستگیناپذیر حضرت نوح برای هدایت انسانها
آیه ۱-۲۰: اقدامات حضرت نوح برای هدایت و نجات قومش
اقدام اول؛ آیه ۱-۴: ابلاغ پیام توحیدی خود به مردم
اقدام دوم؛ آیه ۵-۹: دعوت مستمر مردم به توحید
اقدام سوم؛ آیه ۱۰-۱۲: دعوت مردم به توبه از گناهان
اقدام چهارم؛ آیه ۱۳-۲۰: احتجاج با مشرکان و اثبات ربوبیت خدا
آیه ۲۱-۲۸: هلاکت قوم حضرت نوح
مطلب اول؛ آیه ۲۱-۲۳:علت عذاب؛ پیروی قوم نوح از رهبران فاسد
مطلب دوم؛ آیه ۱۳-۲۰: احتجاج با مشرکان و اثبات ربوبیت خدا مطلب سوم؛ آیه ۲۸: دعای نوح برای مؤمنان
*****
قرآن و ادبیات فارسی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ(یس/65)
امروز بر دهان آن کافران مهر خموشی نهیم و دستهایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه می کردند گواهی دهند.(یس/65)
در ادامه تفسیری که در مورد آیه شریفه بیان شد نظر دیگری را از جناب مولانا در دفتر اول مثنوی می بینیم. او برای آنکه ثابت کند جملات در همین دنیا هم به سخن می آیند چه برسد به دست و پای انسان مثالهایی را بیان می کند. یک از آنها به مکالمه ابوجهل با پیامبر گرامی اسلام(ص) اشاره می کند. خلاصه داستان این است که در مشت ابوجهل چند سنگ زیره بود، به پیامبر(ص) گفت: بگو ببینم اینها که در مشت دارم چیست؟ آن حضرت فرمود: کدامیک را بگویم؟ آیا بگویم که در دست تو چیست؟ یا بگویم آنچه در دست توست به حقانیت من گواهی می دهد؟ ابوجهل گفت: این مورد دوم نادرتر است، چون ممکن است به فراست بدانی که در مشت من چه چیزی پنهان است. پیامبر(ص) در پاسخ گفت: آری، در این دنیا چیزهای نادر بسیاری وجود دارد و حتی در دنیا حقایقی است که با مجاری طبیعی قابل تفسیر نیست امّا این را بدان که خدا از همه اینها تواناتر است.
سنگها اندر کف بوجهل بود |
|
گفت:«ای احمد! بگو: این چیست؟ زود! |
آن موقع بود که در میان مشت ابوجهل هر تکه سنگی به به سخن آمد و شروع کرد به شهادت دادن و گفتن کلمه لا اله الا الله همین که ابوجهل این گواهی و شهادت را شنید، از خشم و غضب، آن سنگ ها را بر زمین زد. ایشان در دفتر چهارم مثنوی نیز، این مطلب را مورد تاکید قرار می دهد در ابیات این دفتر به غرق شدن فرعونیان توسط آب دریا، کشده شدن اصحاب فیل به واسطه سنگ ریزه ها، از بین رفتن قوم عاد توسط باد و به قول خودش:
گر بگویم از جمادات جهان |
|
عاقلانه یاری پیغمبران |
مولانا در ادامه همین ابیات می فرماید: امّا این را بدان هرگاه خدا اراده کند دست کافر علیه او شهادت می دهد و در صف لشکریان حق قرار می گیرد و مطیع فرمان الهی می شود.
دست بر کافر گواهی میدهد |
|
لشـــکر حق میشود، سر مینهد |
ای کسی که در اعمالت مخالفت با حق را درس و سرمشق خود و دیگران قرار داده ای بترس که تو در میان لشکریان خداوند هستی و همه اجزای وجود تو لشکر همراه و یارو حضرت حقند و اطاعت آنان از تو در حال حاضر از روی نفاق است یعنی هرگاه مشیت حق اقتضا کند همه آنها علیه تو یاغی و سرکش می شوند. مثلاً اگر حضرت حق به چشم که عزیزترین عضو انسان است اشاره ای کند که او را به رنج و غذاب دچار کند، چشم درد روزگارت را سیاه خواهد کرد و اگر به دندان بگوید: درد دندان را به او نشان بده، خواهی دید که درد دندان چه گوشمالی و شکنجه سختی به تو می دهد. اگر می خواهی این مطلب را بهتر بدانی برو و کتاب های طبی را باز کن و فصل مربوط به انواع بیماری ها را بخوان تا بدانی که لشکریان حق یعنی بیماری ها چه کارها با تن آدمی می کنند و چگونه کشور جسمش را ویران می سازند.
*********
علوم قرآنی
در شماره گذشته گفتیم که اهل كفر به زندگى چند روزه دنيا پيوند محكمى بسته و سخت به آن مفتون و مشتاقند و در غفلت و بىخبرى غوطهور و به تمتّع و بهرهورى از لذّات ناپايدار مادى سرگرمند. در پى شهوترانى و شكم بارگى، سر در آخور زخارف و زينتهاى دنيا فرو برده و از باده فريب و وسوسه دنيا مستند. همان دنيايى كه زيور و زينتهاى آن اگر چه به چشم كافران زيباست، امّا آنگاه كه فرمان خداوند به شبى يا روزى فرا رسد، چنان خشك و نابود خواهد شد كه گويى هيچ گاه وجود نداشته است.
و اما از آنجاییکه عهد در اسلام جايگاه ويژهاى دارد و وفاى به عهد از صفات خدا و سيرت صاحبان خرد معرفى شده و نقض عهد نيز موجب فسق، اضلال كيفرى و لعن خداى سبحان و مايه تفرق انسانهاست و قرآن کریم این مهم را به زیبایی در قالب تمثیلی به جامعه انسانی ارائه داده است در این شماره به آیه 92 سوره مبارکه نحل تحت عنوان تمثيل پيرزن نخ ريس - عهد ناپايدار میپردازیم.
عهد در اسلام جايگاه ويژهاى دارد و وفاى به عهد از صفات خدا و سيرت صاحبان خرد معرفى شده و نقض عهد نيز موجب فسق، اضلال كيفرى و لعن خداى سبحان و مايه تفرق انسانهاست. نقض عهد مصاديق گوناگونى دارد و از مصاديق مذموم آن، بريدن پيوند با اعضاى خانواده، ارحام، برادران دينى، همسايگان، امت اسلامى و امام مسلمين است. خداوند در قران کریم به مسئله عهد و نقض آن در آیه شریفه: وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ.(نحل 92) اشاره مینماید و آمده است که شان نزول این آیه درباره كسانى میباشد که با رسول خدا (ص) بيعت كرده بودند.
در تاریخ آمده است زنی به نام ریطه (دختر عمرو بن كعب بن سعيد بن تميم بن مرّة بوده است و زن احمقى بوده) سالهاى زيادى از عمرش گذشته بود. نخ ريسى مىكرد. كار هر روزش بود. مقدارى پشم و مو و رشتههاى ديگر دم دست داشت. رشتهها را بر دوك نخ ريسى سوار مىكرد. با حوصله و رنج و مشقّت، همه را مىريسيد. امّا چه فايده!! پاسى از روز مانده، دوباره شروع مىكرد به رشته نمودن همان نخهايى كه تاب داده و ريسيده بود. كلّى از وقتش را نيز در اين كار بيهوده تلف مىكرد. دردى بود كه اين عجوزه بدان گرفتار بود. زحمتى را تحمّل مىكرد، كارى را انجام مىداد، بعد همان كار را دوباره خراب مىكرد. گويى در طول روز هيچ كار مفيدى انجام نمىداد. عملش بيهوده كارى بود و عمرش را به بطالت مىگذراند ...(قمى مشهدى محمد بن محمدرضا، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران: 1368ش)
اين تمثيل درباره كسانى است كه عهد و پيمانى را با خداى خود و يا ديگر انسانها مىبندند و با سوگندهاى اكيد آن را مؤكّد مىكنند، امّا سپس آن را نقض مىكنند. پس از اين كه عهد و پيمانى را با استفاده از سوگندها، همچون طناب محكم و استوار ساختند، با نقض عهد و پيمان شكنى و قطع رشته اتّصال و پيوند، آن را چون پنبه رشته مىكنند و از سوگندهاى خود براى فريب ديگران استفاده مىكنند نه به قصد محكم گردانيدن عهد و پيمان! بنابراين عمل آنان بىشباهت با كار پيرزنى كه خود را به سختى اندازد و رشتهها را تبديل به نخ كند و دوباره آن را رشته سازد، نيست.
لذا مؤمنين بايد با خدا و رسول او خدعه نسازند و به عهد و پيمانى كه بستهاند وفادار باشند، نه اين كه با شكستن پيمان خود و نقض عهد، به خدا و رسول او خيانت كنند. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ. (انفال/ 27) «اى كسانى كه ايمان آوردهايد به خدا و رسول خيانت نكنيد و در كار امانات يكديگر خيانت نورزيد و شما مىدانيد (كه چقدر خيانت عواقب بدى دارد).». چرا كه پيمان شكنى در اسلام مذموم و خيانت، عملى ناپسند است و امر خداوند به وفا نمودن به عهد است.
وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا، إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ- چون با خدا عهدى بستيد بدان عهد وفا كنيد و هرگز سوگند و پيمانى را كه مؤكّد و استوار كرديد مشكنيد، چرا كه خدا را بر خود ناظر و گواه گرفتهايد و خدا به هر چه مىكنيد آگاه است «نحل 91». در آياتى ديگر نيز مسأله وفاى به عهد و عقود اشاره شده است از جمله: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ. (مائده/ 1)- وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ. (اسرى/ 34). ابن زيد گويد اين آيه درباره سوگندى كه اهل شرك ياد كرده بودند كه در اسلام به آن وفادار باشند، نازل شد. على بن ابراهيم گويد پدرم مرفوعا از امام صادق (ع) روايت نموده و نيز محمّد بن يعقوب كلينى بعد از چهار واسطه از زيد بن الجهم الهلالى، او از امام صادق (ع) نقل نموده كه فرمود: هنگامى كه ولايت امير المؤمنين در غدير خم آشكار گرديد و پيامبر دستور فرمود كه بر على به عنوان امامت و امارت بر مؤمنين سلام بدهند، گفتند يا رسول اللّه، اين دستور از جانب خداست يا از جانب رسول اوست؟ پيامبر فرمود: اين دستور از جانب خدا و رسول او هر دو مىباشد. سپس آيه «لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها» نازل گرديد.
فاطمه زهرا (علیها السلام) در مسجد مدینه در خطبهاى که علیه حاکمان وقت ایراد فرمود، این آیه را تلاوت کرد که مثال شما به خاطر پیمان شکنى نسبت به بیعتى که در غدیرخم با على(علیه السلام) داشتید، مثال همان زنى است که مىبافت و سپس بافته خود را پنبه مىکرد. «قرائتی، محسن، تفسیر نور ج6ص 447» همچنین حضرت زينب (س) پس از واقعه عاشورا در حضور ابن زياد خطاب به مردم كوفه خطبهاى ايراد كرد و در آن با استناد به همين آيه، اين تمثيل را درباره مردم كوفه بيان كرد: يا اهل الكوفة يا اهل الختر و الخذا ... انّما مثلكم كمثل الّتى نقضت غزلها من بعد قوّة انكاثا .. «بلاغات النساء، چاپ نجف، ص 23. جمهرة خطب العرب، ج 2، صص 126- 124. اعلام النساء، ج 2، ص 259».مردم كوفه، مردم مكّار فريبكار، مردم خوار و بىمقدار، بگرييد كه هميشه ديدههاتان گريان و سينههاتان بريان باد. زنى رشته باف را مانيد كه آنچه را استوار بافته است از هم جدا سازد.پيمانهاى شما دروغ است و چراغ ايمانتان بى فروغ. مردمى هستيد لاف زن و بلند پرواز. خودنما و حيلت ساز. دوست كش و دشمن نواز.
منابع:
قرائتى محسن، تفسير نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، تهران، 1383ش
قمى مشهدى محمد بن محمدرضا، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران: 1368 ش
ابو الفضل، احمد بن ابی طاهر، معروف به ابن طیفور، بلاغات النساء، چاپ نجف، ص 23
جهان بخش ثواقب، تشبيهات و تمثيلات قرآن، نشر قو، تهران،1376
طباطبايى سيد محمد حسين المیزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم ، قم، 1417 ق
مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن (مكارم)، 1جلد، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى - ايران - قم، چاپ: 2، 1373 ه.ش." اضغاث" جمع" ضغث"(بر وزن حرص) به معنى بسته هيزم يا گياه خشكيده و مانند آن است و" احلام" جمع" حلم"( بر وزن نهم) به معنى خواب و رؤيا است و از آنجا كه براى جمعآورى يك بسته هيزم و مانند آن يك مشت اشياء پراكنده را روى هم مىگذارند اين تعبير به خوابهاى آشفته و پراكنده اطلاق شده است. مولانا جلال الدین محمد بخلی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، چ ششم، ج1، تهران: زوًار،1372،ص106 و کریم زمانی، شرح جامع مثنوی، دفتر اول، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، 658-659
- مولانا، همان،ج4،ص 45 نیز ر ک، زمانی، همان، دفتر چهارم،254-255