به طور کلی هدف از خلفت انسان رسیدن به کمالات است هر انسانی به اندازه توان و تلاش و عوامل دیگر که برخی از آنها برای ما نهان و برخی آشکار است استعدادهای وجودی خود را به فعلیت رسانده و کامل می شود. برخی انسانها گرچه از نظر سنی جوان یا نوجوان هستند ولی به مدارج بالایی از کمال دست یافته اند. از انسانهای عادی که پیش از سن بلوغ به درجه اجتهاد رسیده اند تا انبیاء و امامان معصومی که در سن کودکی به پیامبری و امامت رسیده اند همچون حضرت عیسی و یحیی و امام جواد و هادی علیهم السلام و یا خانمی همچون حضرت زهرا سلام الله علیها با اینکه امام نبودند ولی به مراتب بالای علم و عصمت رسیده اند یا حضرت مریم علیها السلام که قرآن از او به عنوان الگوی انسانها نام می برد این هدف روشن است. و برخی انسانها با گذشت سالیان دراز از عمرشان به کمترین مرحله از هدف دست نمی یابند و در سن هشتاد و نود سالگی از نظر کمال همچون کودکی هشت یا نه ساله هستند برعکس نوجوانانی که به مراتب بالایی از کمال دست می یابند. همانطور که اشاره رفت علل و عوامل رسیدن به کمال برخی مانند تلاش فرد اختیاری و برخی در اختیار افراد نیست همچون زمینه سازی هایی که پدر و مادر و اجداد و... می کنند. افراد همه در دریافت رحمت الهی و استفاده از امکانات وجودی تا حدی مساوی هستند و با اختیار خود یا از فرصت های موجود استفاده می کنند تا آنها را هدر می دهند و هیچ کس نمی داند چند سال فرصت دارد و مثلا در سن پایین یا نوجوانی یا جوانی از دنیا می رود یا سن بالاتر از اینرو هدر دادن فرصت ها هیچ توجیهی ندارد. پس مقدار زندگی و هنگام مرگ در اختیار کسی نیست و کسی هم از آن اطلاع ندارد و جوان یا نوجوان مردن تاثیری در هدف از آفرینش انسان ندارد.
انسان طبیعتی دارد و فطرتی. منظور از طبیعت انسان همان جنبه مادی انسان است که خداوند انسان را از خاک و گل آفرید و جنبه فرودین و پست بشر است نسبت به فطرت انسان که اشاره به بعد دوم وجود بشر است که همان نفس انسان یا روح الهی است که در او دمیده شده و به خاطر ارزش و ظرفیت و توان بالای روح خداوند آن را به خود نسبت می دهد و می فرماید «فاذا سویته و نفخت فیه من روحی»(حجر،29) آن هنگام که از روح خود در او دمیدم، که این نسبت دادن روح به خداوند به معنای شرافت و کرامت آن است. پس می توان گفت که سرشت و ذات انسان الهی بوده و بسیار ارجمند و با کرامت است از اینرو می فرماید "و لقد کرمنا بنی ادم"(اسراء،70) ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم این کرامت به خاطر همان بعد روحانی انسان است که از جایگاه برتر و تجرد برخوردار است و آغشته به محدودیت ها و کاستی های عالم ماده نیست گرچه همراه با بدنی است که مادی است و دارای انواع محدودیت ها و باید آن را تدبیر کند و در عین توجه به آن و اداره آن خود را اسیر آن نسازد بلکه آن را همچون مرکبی راهوار در اختیار گیرد وبه جایگاه والای خود بالا رفته و برگردد. مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
روح انسان، بلافاصله پس از مرگ وارد عالم برزخ می گردد، خواه او را در قبر خاکی بگذارند و یا نه و اساسا عالم قبر (برزخ) غیر از قبری است که ، برای خاکسپاری بدن انسان حفر می گردد. البته با مرگ، تعلق روح به بدن، کاملا از بین نمی رود، بلکه روح در هنگام دفن در کنار جنازه و قبر است و در صورتی که دفن به تاخیر افتاد، باز ارتباط روح با بدنش قطع کامل نمی شود.
شیوه استدلالی سه گونه است. پیش درآمد اینکه فکر، حرکت از مجهول به سوی معلوم و انتخاب گزینه های مناسب با مجهول از معلومات بایگانی شده در ذهن و سپس حرکت به سوی مجهول و حل آن است. این حرکت که همان استدلال است سه گونه است؛ حرکت از کل به جزء قیاس نامیده می شود حرکت از جزء به کل استقراء و حرکت از جزء به جزء تمثیل نامیده می شود ازاین سه نوع استدلال از نظر منطقی قیاس اعتبار دارد و دو روش دیگر اعتبار علمی ندارند. قیاس نیز به نوبه خود پنج قسم می باشد برهان، جدل، مغالطه، خطابه و شعر. اگر مواد قیاس یقینی باشد برهان بوده و در صورت دارا بودن شرایط دیگر(شرایط صوری) معتبر بوده وعلم آفرین است و اگر مواد به کار رفته در قیاس یقینی نباشد از انواع چهارگانه دیگر بوده و کاربردهای خاص خود را دارد.
انسان موجودی اندیشمند است و آنچه را می اندیشید برخی جنبه طبیعی دارد یعنی در باره موجود ات طبیعی پیرامونی مطالعه می کند و گاهی موضوع اندیشه او اموری ماوراء طبیعی و غیر مادی است، این گونه امور چون اسباب و علل طبیعی شناخته شده برای بشر ندارد و در تحلیل مادی و طبیعی نمی گنجد جنبه سری و رازگونه دارد بویژه برای کسانی که کمتر با امور فرا مادی سر و کار دارند. به طور طبیعی هنگامی که این امور جنبه غیر مادی دارند سرچشمه آنها نیز بیش از خود آنها رازگونه و جنبه سری دارد و این بخش از هستی زبان ویژه خود را دارد و برای هرکسی سخن روشن و آشکار ندارد جز برای کسانی که زبان آن را بفهمند و با آن زبان آشنا و مانوس باشند. مانند اینکه علی (ع) درباره قران می فرماید: فاستنطقوه از قرآن بخواهید با شما سخن بگوید ولی نمی توانید، یا قرآن می فرماید همه هستی خدا را می ستایند و او را به پاکی یاد می کنند ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید اما حضرت سلیمان علیه السلام هنگامی که خداوند را یاد و ستایش می کرد کوهها و پرندگان با او هم آواز می شدند. جمله ذرات زمین و آسمان / با تو می گویند دمادم صبح و شام ما سمیع ایم و بصیر و باهشیم/ با شما نامحرمان ما خامشیم
ابوسعيد مقداد بن عمرو بن ثعلبه بن مالک بن ربيعه بن عامر بن مطرود البهرائي الکندي (زادهٔ ۵۸۵پ.م.) که سپستر وي را مقداد بن اسود هم خواندند، از صحابه حضرت محمد (صلي الله عليه و اله و سلم) پيامبر اسلام بود. او را از مکّه به مدينه هجرت کرد و در نبردهاي حضرت محمد (ص) در سپاه اسلام ميجنگيد. ابوذر غِفاري نيز يکي از صحابيون حضرت حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)است و عمدتا با نام جندب بن جناده شناخته مي شود. البته نام هاي ديگري هم برايش ذکر شده است. ابوذر پيش از اسلام آوردن گفته مي شود که وي پيش از مسلمان شدن، يکتا پرست بوده است. سلمان فارسي -که پيش از مسلمان شدن روزبه نام داشت- از صحابه ايراني مشهور حضرت حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم ) ، پيامبر اسلام بود که حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) او را از اهل بيت (ع) خواند. او با اين که پسر يکي از زمين داران ايران بود، زرتشتي باقي نماند و سالها در پي حقيقت و دين راستين به سرزمينهاي گوناگون سفر کرد که در همين سفرها در سرزميني به بردگي درآمد و سپس توسط حضرت حضرت محمد (ص) آزاد گشت. سلمان فارسي حکيمي که خرد و دانشهاي ايرانيان و مسيحيان را ميدانست از مشاوران پيامبر، و از جمله طراح اصلي حفر خندق در جنگ خندق بودهاست. او در انتهاي عمر خود، در هنگام خلافت علي بن ابي طالب(ع) والي مدائن گرديد. عمّار بن ياسر (نام کامل: عمار بن ياسر بن عامر بن مالک) ملقب به ابواليقظان، از صحابيون حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم ) و بعدها از طرفداران حضرت علي (ع) گرديد. پدرش ياسر، غلام ابو حذيفه مخزومي بود که با زني به نام سميه که قبلا کنيز ابوحذيفه بود و آزاد شده بود، ازدواج کرد و خانواده عمار با ابوحذيفه زندگي مي کردند. خانواده عمار از اولين مسلمانان بودند و شکنجه هاي زيادي در اين راه متحمل شدند. عمار در نتيجه با گروهي به حبشه مهاجرت کرد و پس از هجرت حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) به مدينه، به مدينه آمد.
كعب الاحبار،(نام کامل: ابو اسحاق کعب بن ماتع الحميري الاحبار) يک يهودي از قبيله ذوالکيلا از يمن بود که مسلمان شده در روزگار عمر بن خطاب زندگي ميکرد. او اطلاعات زيادي از کتاب عهد عتيق و عهد جديد و داستانهاي مربوط به پيامبران گذشته داشت. اخبار و اقوال زيادي که معمولاً به آنها اسرائيليات ميگويند از وي برجاي ماندهاست. او در يمن به دنيا آمد. پدر او يک خاخام يهودي بود. کعب در زمان عمر به مدينه آمد و مسلمان شد. او تا زمان حکومت عثمان در مدينه بود. کعب حضرت حضرت محمد (صلي الله عليه و اله و سلم) را ملاقات نکرد.
متافزیک علمی است که درباره جهان غیرمادی ازجمله خداوند و نظام علت و معلول...بحث می کند
امام زمان(ع) بواسطه مبارزه باباطل و باطل گرایان و احیاء کردن دین و سنتهای فراموش شده ،راه و روش رسول الله(ص) را معیارخود قرارمی دهد.ظاهرا برخی اخبار درباره نبش قبر و مثله کردن و یاسوزاندن مخالفین و قاتلان امام حسین وحضرت فاطمه(ع) جعلی و باسیره پیامبر سازگاری ندارد.
منان صیغه مبالغه ازمنن است.منن یعنی احسان کرد،نعمت داد،منان یعنی بسیاراحسان کننده وبسیارنعمت دهنده .خداوند بواسطه ارسال رسولان ودین ،بهترین نعمت رادراختیار انسان قراردادبه این جهت خداصفت منان دارد.
طبق برخی روایات، جان دادن صالحان و مؤمنان همچون نسیم و جان دادن بدکاران سخت و جانکاه است.
مرگ آغازی است برای ورود به جای ناشناخته .تنهائی ،سؤال وجواب سخت ودرپیش بودن قیامت لحظات دلهره آوری برای آدمی رقم می زند،ترس آن بزرگان ازعالم قبرباداشتن مقام عصمت نشان ازتوجه آنهابه مقام بلند خداوندولزوم رعایت شرع وحقوق مردم است.
روایات متعددی درباره (تراشیدن )ریش واردشده که ازمجموع آنهاحرمت استفاده می شود،ضمن اینکه سیره مؤمنین در گذاشتن محاسن ،نشان ازدینی بودن آن است.
يکی ازصفات مؤمن این است که اعتقاددارد خداوند فعال مایشاء است و هرآنچه اراده کند و مشییت او باشد تحقق می یابد و از طرف دیگر یأس ازگشایش و برطرف گردیدن غم ومشکلات ،محدودساختن قدرت او است، که به منزله کفربه خداوندمی باشد.به آیات ذیل توجه نمائید:انه لاییأس من روح الله الاالقوم الکافرون/یوسف ۸۷ومن یقنط من رحمة ربه الاالضالون/حجر۵۶
ازلی یعنی دائمی و آنچه که قدیم است و نهایتی برای اول و ابتداء آن متصور نیست.خداوند را ازلی می گویند زیرا موجودی قبل ازاو نسیت ،او علت همه ی موجودات است وهیچ چیزی براوتقدم ندارد.