1404-تیر-13
2020 Jan 23
پیامبر :

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله : «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً» پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود : «براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود» جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص .556

25-July-04
1404-تیر-13

پرسش و پاسخ

فقه و فلسفه احکام

خوردن گوشت حيوانات حلال گوشت (آنچه که در فقه شيعه حکم به حليت وطهارت آن ها شده است) که از طريق شبيه سازي بوجود آمده اند، حلال است

شبيه سازي يک فرآيند علمي است که نقش به سزائي در کشفيات علمي واختراعات آزمايشگاهي دارد. باتوجه به اين، اگر شبيه سازي توأم با مقدمات حرام نباشد ، جايز ، بلکه گاهی به خاطر ضرورت هاي علمي واجب مي گردد

به طور کلي هر گونه پيشرفت علمي که موجب ضرر وزيان به فرد وجامعه نگردد، في حدنفسه جايز است وفقهاء حکم به مباح بودن آن مي کنند ودر صورتي که اين عمل مخاطرات قابل اعتنا نزد علماي طبيعت ومحيط زيست داشته باشد حرام وغير جايز است .و ضررهاي جزئي که مورد اعتنا نبوده، سبب حرمت نمي گردد بلي در يک صورت شبيه سازي محکوم به حرمت ميشود وآن زماني است که مقدمات شبيه سازي ، حرام وغير شرعي باشد.

شبيه سازي در تمام اموري که منشأ اثر بوده باعث پيشرفت علمي ودرمان برخي بيماريها از جمله تالاسمي وهموفيلي مي گردد. بلااشکال ومباح است.

اگاهی از غیب، موهبت الهی است که تنها برخی بندگان شایسته، نصیبشان می شود، این اشخاص یا نبی یا امام و یا ولی ای از اولیاء الهی اند، خداوند بواسطه نور باطن که تنها در قلب گروه اندک فوق، تجلی می یابد، آنها را از غیب با خبر می سازد. شرط مهم و اساسی برای دست یافتن به مقام فوق، اصل بندگی و خلوص نیت و نیز انجام فرائض الهی و ترک محرمات است، گرچه رسیدن به مقام نبی یا امام محال عرفی است اما می توان با رعایت موازین شرعی، زمینه را برای تجلی نور الهی در قلب خود فراهم ساخت و به مقام اولیاء الهی رسید. البته عنوان ولی، مراتبی دارد که بالاترین آن اختصاص به پیامبر و امام دارد که از مقام عصمت نیز بر خوردارند و سایر مردم به تناسب بندگی در مراتب پایین تر هستند.

خمس يک تکليف الهي است که هنگام ادا، بايد همراه با قصد قربت باشد وزماني واجب مي گردد که درآمد بيش از مخارج ساليانه است، يعني بعد از کسر موؤنه (مخارج) به مازاد آن خمس (يک پنجم) تعلق مي گيرد واز آنجائي که ماليات جزو مخارج ساليانه محسوب ميشود، اگر از درآمد کلي ساليانه کسر شود و چيزي باقي نماند ،پرداخت خمس منتفي مي گردد.

وجوب پرداخت خمس از مسائل مورد توافق بين فقيهان است ودلائلي از قرآن وروايات ونيز اتفاق و اجماع برآن دلالت دارد که درباره هر يک به اختصار توضيح داده مي شود. خداوند مي فرمايد وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبى وَالْيَتامى وَالْمَساكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ ...(1) بدانيد وآگاه باشيد بدرستي آنچه که به غنيمت مي بريد، پس براي خدا وپيامبر ونزديکان ويتيمان ودر راه ماندگان، خمس آنرا پرداخت نمائيد. برخي گفته اند کلمه غنم معروف در گاو وگوسفند وشتر است(2) برخي ديگر آنرا به دست يابي انسان به چيزي بدون مشقت معنا کرده اند.(3) زيرا آنچه که انسان در تجارت به دنبال آن است رفع حوائج است ومازاد برآن خارج از نياز اوليه است وآنچه در جنگ هدف او است غلبه بر دشمن مي باشد.ودست يابي بر غنائم خارج از مقصود اصلي اواست. با توجه به تعريف فوق غنيمت برهر چيزي که مازادبر احتياج وهدف اصلي است اطلاق مي شود. امّاورود اين کلمه در آيه فوق الذکر موضوعيت ندارد گر چه بکارگيري کلمه غنيمت در جنگ زيادتر از ساير موارد است وآمدن آيه در مسئله جنگ بدرنيز مستلزم اختصاص غنيمت به جنگ نيست در نتيجه آيه شامل معادن، گنجهاي وسود مکاسب و... ميشود. روايات: روايات زيادي دلالت بر عموميت مفهوم غنيمت که در نتيجه وجوب خمس درغير مورد غنيمت جنگي را نيز شامل ميشود از جمله روايات فوق عبارتند : 1- روايت وصيت پيامبر به علي(4) 2- روايت علي بن مهزيار(5) 3- روايت حکيم موذن بني عبيس(6) اين روايات نمونه اي از روايات باب خمس هستندکه عموميت خمس را علاوه بر غنائم جنگي مي رسانند در کتاب شريف فقه رضوي بعد از ذکر آيه فوق آمده است: هر آنچه که مردم فايده وسود مي برند غنيمت است وفرقي بين گنج ومعادن وسود تجارت و... ساير فوائد نيست. اجماع: علاوه بر آيه ونيز روايات وارده در باب خمس، عموميت خمس از ضروريات فقه شيعه است ودر اين مسئله اختلافي بين فقها وعلما شيعه نيست بلي علما اهل سنت خمس را قبول دارند اما مي گويند وجوب آن منحصر در معادن وگنج است. تذکر : لازم به تذکر است که نمي توان ورود اين لفظ (غنم) ومشتقات آن را در قرآن درباره غنيمت جنگي بطور کلي منکر شد از جمله آيات قرآني که غنيمت ، به معناي غنيمت جنگي آمده عبارتند: آيه 69 انفال ، 15 ، 19 و 20 فتح ،94 نساء. 1- انفال /41 2- مفردات راغب، راغب اصفهاني 3- قاموس اللغه و عين اللغه 4- وسائل الشيعه ج 6 باب 5 از ابواب وجوب خمس حديث 3 5- وسائل الشيعه ج 6 باب 8 از ابواب وجوب خمس حديث 5 6- وسائل الشيعه ج 6 باب 4 از ابواب انفال حديث 8

برمبناي آنچه كه از متن روايات واحاديث فهميده مي شود،‌غنا ملاك حرمت موسيقي وترانه ها است. اين ،ملاكي است كه همه علما برآن اتفاق نظر دارند اما بين آنها در مفهوم غنا تفاوت واختلاف رأي ديده مي شود. امام خميني (ره)در كتاب مكاسب محرمه نظرات فقها را در بارة (تعريف غنا) به بيست وچهار عدد رسانده است. ايشان بعد از نقل معاني غنا به تعريف آنچه كه از نظر خودصحيح است مي پردازد وي مي نويسد: غنا صدائي است كه به حسب ذات حَسَن ونيكو است وقابليت ايجاد طرب وشادي را در مخاطبين دارد ولو آنكه يك بيت يا چند بيت ازشعر آن،اين خصوصيت را دارا باشد وتنها به كشيدن صدا يا بالا وپايين آوردن آن نيست. برخي از فقيهان علاوه بر حُسن وزيبايي صدا، معنا ومفهوم اشعار را دخيل در حقيقت غنا دانسته اند يعني اگر معنا ومفهوم يك ترانه، امور باطل ، حرف ها دنيوي وشهوت انگيزاست يا توجه بيش از حد به دنيا مي دهد يا از ذكر وياد خدا دور مي سازد حرام و از مصاديق بارز غنا است.

عيار حرمت موسيقي، پاپ يا سنتّي بودن آن نيست. اگر آهنگ يا شعر و ترانه و يا موسيقي از حيث وزن يا متن براي مجالس لهو و لعب و فساد باشد حرام است، ولو آن كه از صدا وسيما پخش شود والّا آن چه كه اين خصوصيت را ندارد يا مشكوك است شنيدن آن اشكال ندارد.

امر به معروف ونهي از منكر، هفتيمن و هشتمين فرع از فروع مذهب در آئين اماميه به شمار مي آيد و مراد از آن برانگيختن مردم به طاعت و بازداشتن آنان از معصيت است.بدين گونه كه امر كننده به نيكي و نهي كننده از بدي با سخن نرم و در صورت لزوم با گفتار درشت و تهديد آميز خود و نيز با فرمان دادن و با اقدام عملي خويش، مردم را به نيكي بر مي انگيزد و از بدي باز مي دارد. بيشتر علما وفقيهان شيعه به استناد آيه 104 سوره آل عمران كه مي فرمايد: و بايد از شما مسلمانان برخي (كه دانا وبا تقوي ترند) خلق را به خير وصلاح دعوت كنند ومردم را به نيكوكاري امر واز بدكاري نهي كنند اينان كه به حقيقت واسطه هدايت خلق(در دو عالم هستند). حكم به وجوب كفائي مي كنند، يعني اگر عده اي به إحيأ امر به معروف و نهي از منكر اقدام كردند و به خير فرمان دادند و از شر و بدي نهي كردند وجوب آن از مابقي افراد ساقط مي شود. شرايط امر به معروف ونهي از منكر 1- امر كننده به معروف و نهي كننده از منكر بخوبي نيكي و بدي يا معروف ومنكر را بشناسد. 2- احتمال بدهد كه امر به معروف ونهي از منكر مؤثر واقع مي شود. 3- اطمينان داشته باشد كه امر و نهي تباهي به بار نمي آورد یا موجب از ميان رفتن جان و مال مسلمانان نمي گردد. 4- امر و نهي كننده بداند كه بدكار، نه گاهی كه پيوسته به بدي دست مي يازد و بر منكر اصرار و مداومت مي ورزد. 5- گناهكار را از گناهي باز دارد كه مي خواهد در آينده انجام دهد و به كار نيكي بر انگيزد كه هنوز انجام نگرفته است. تذكر بهترين و مؤثرترين شيوه براي امر به معروف و نهي از منكر دعوت مردم با عمل خويش است يعني مثلاً براي تشويق ديگران به نماز، برپا داشتن آن توسط امر كننده است وسعي نمايد آثار و بركات نماز را در جاي جاي زندگي خود نمايان سازد، دروغ نگويد، صادق الوعد باشد، به پدر و مادر و همسر خود احترام بگذارد و از خوردن مال حرام دوري كند. امام صادق مي فرمايد: كونوا دعاة الناس بغير السنتكم. مردم را به كار خير بخوانيد به غير زبان هايتان (يعني اهل عمل باشيد و گوينده بدون عمل نباشيد)

غسل زماني واجب مي شود كه يكي از عوامل زير بوجود آمده باشد: 1- جنابت 2 و 3 و 4 - حيض ، نفاس و استحاضه (عادت ماهيانه و خوني كه بعد از زايمان و گاهي مواقع خانم ها در برخي ايام مي بينند) 5- غسل مس ميّت 6- غسل ميّت 7- غسل كه به واسطه نذر وقسم و مانند آنها واجب مي شود. در غير اين صورت غسل واجب نشده بلكه در صورت نجاست بدن يا مكان ياچيزي با آب كشيدن ، ‌پاك مي شود.

پرداخت بدهي يا حق الناس ويا آنچه كه ظالمانه مثل دزديدن از كسي برداشته شده است به راه هاي زير است: الف- در صورت شناخت آن فرد، ميزان بدهي يا مظلمه روشن شده به او پرداخت گردد. ب- در صورت فوت آن شخص، ‌اگر بازماندگان او را مي شناسيم بدهي به آنها پرداخت گردد و در صورت عدم شناخت به مرجعي كه از اوتقليد مي شود واگذار گردد تا در راهي كه مصلحت مي داند مصرف نمايد. ج- در صورتي كه شخص طلبكاربه مسافرت رفته باشد،‌صبر نمائيم تابازگردد بدهي يا مظلمه را به خود او داده شود. د- درصورتي كه ترس يا خجالت و يا احتمال ضرر باعث شود مال را به طلبكار يا وارث او نپرداخته باشیم، ميزان آن را مشخص کرده به طوري كه صاحب آن متوجه نشود، آن مال را در خانه يا محل كارش قرار دهيم.

انسان به ازدواج، بقاي نسل، محبت به خانواده و آرامش حاصل از آن به صورت طبیعی و فطري گرايش دارد و براي يك سري اصول، از جمله رعايت نسل و وراثت ارزش قایل اند. جوامعي كه براي اين اصول احترام قایل هستند، ناچارند كه براي ازدواج و لوازم آن نيز احترام قایل باشند و از اموري كه در تضاد با نهاد خانواده است، دوري كنند. مثلا اختلاط زن و مرد به طوري كه حتي با رعايت بهداشت، موجب از بين رفتن نسل شود و نسبت ها را تهديد كند، با فطرت انساني سازگار نيست و لذا حتي در جوامعي كه رابطه زن و مرد را آزاد مي دانند، براي حفظ نسل و خانواده قوانيني را در نظر مي گيرند. اما با اين حال هر چند مي بينيم كه مردم در اكثر موارد رغبتي به محارم خود ندارند ولي چه بسا به خاطر طبيعت و اميال نفساني شان، چنين چيزي را براي خود حرام ندانند و اين حريم‌ها را رعايت نكنند. دليل آن هم ارتباطات و اتفاقاتي است كه در بين محارم رخ مي دهد حتي در جوامع پيشرفته و توسعه يافته و همچنين مذهبي، امكان چنين روابط نا مشروعي وجود دارد. حال اگر بخواهد نسل و خويشاوندي در چارچوب قانوني اش باقي بماند، بايد از موانع آن نيز اجتناب كرد. يكي از موارد آن اين است كه زن در يك زمان بيش از يك شوهر نداشته باشد. در مورد محارم نيز همين معيار وجود دارد اگر بخواهد نسل ها حفظ شود، بايد ازدواج با آنها حرام باشد. صرف حكم حرمت زنا در اين موارد كافي نيست، چون مرد در محيط خانواده به راحتي با بستگان خود در ارتباط و معاشرت است و زمينه رفتار جنسي وجود دارد و لذا اگر بخواهد اين زمينه از اساس از بين رود نياز به حكم حرمت ازدواج است نه زنا تنها ، تا به طور كلي و دايمي زمينه ميل جنسي حذف شود و در باطن افراد چنين ميلي پديد نيايد. اما اگر شارع صرفاً به حكم حرمت زنا درباره بستگان نزديك اكتفا مي كرد و امكان ازدواج با آنها وجود داشت، قطعاً امكان ارتباط بيشتر بوده و در ذهن و باطن افراد چنين گرايشي وجود داشت، پس شارع براي حفظ نسل همان طور كه نسبت افراد ديگر حجاب را واجب نمود و زنا را حرام كرد، نسبت به خويشاوندان نزديك هم بايد ازدواج حرام كند و صرفاً حكم حرمت زنا كافي نيست و در غير اين صورت در هر خانواده اي رابطه نامشروع وجود داشت يا با مادر يا خواهر يا عمه و.... . لذا براي حل اين معضل بايد امكان آن در اذهان مردم وجود نداشته باشد. اگر مي بينيم كه در غرب زنا را حرام مي دانند و تعدد همسر را جايز نمي دانند، ولي بخاطر عدم رعايت بعضي حريم ها و اختلاط شديد بين زن و مرد است كه فحشا غوغا مي كند، نسل ها مورد تهديد بوده و فرزندان زيادي خارج از نهاد خانواده متولد مي شوند. براي حكم حرمت ازدواج با محارم دلايل ديگري گفته شده از قبيل اينكه خلاف بهداشت بوده و بيماري هاي خطرناكي به دنبال دارد كه در ازدواج فاميلي نمونه هاي ضعيفي از آن ديده مي شود. يا اينكه خلاف فطرت انساني است و .... گرچه اين دلايل ممكن است موجه باشد، ولي دليلي را كه به صورت مشروح توضيح داديم صحيح تر به نظر مي‌رسد. خصوصا كه در آيه23 نساء كه حكم حرمت محارم را بيان نموده در مورد دختر زن مي گويد: «وربای.بكم الاتي في حجوركم» با اينكه مي دانيم دختر زن بر شوهر زن حرام است، چه در خانه مرد باشد يا نباشد. ممكن است نكته اش اين باشد كه بودن دختر در خانه مرد احتمال رفتار نامشروع را بدنبال دارد و لذا ازدواج مرد با او حرام شده است، چرا كه زمينه بيشتري در اين خصوص نسبت به دختري كه در خانه او نيست، وجود دارد . منابع: 1- قرآن 2- محمدحسين طباطبايي الميزان ج4 3- تفسير نمونه ج3

سجده بر مهر (تربت) واجب نيست ولي از نظر شيعيان فضيلت و استحباب دارد. در واقع اینجا دو نکته وجود دارد، يكي اين كه بر چه چيز بايد سجده نمود، دوم اين كه چرا بر تربت سجده مي كنيم . اما در مورد اول، بدون شك از نظر اسلام سجده فقط بر زمين مشروع است و نيز بايد توجه داشت كه سجده براي خدا باشد «واسجدوا لله»(1) كه عرب از كلمه« لام» استفاده مي كند و هم چنين بايد سجده بر زمين باشد كه عرب از علي الارض با حرف «علي» استفاده مي كند در واقع نبايد اين دو با هم آميخته شود، سجده براي خدا و بر زمين. با سجده بر زمين مي خواهيم براي خدا سجده كنيم و اين حكم مورد تأييد همه مسلمانان است اگر ديگران هم بر فرش سجده مي كنند، سجده آن ها براي خداست ولي بر فرش، زمين . . . انجام مي¬شود. ولي از نظر فقه شيعه سجده بر فرش جايز نيست چون كه اصولاً براساس بعضي روايات سجده بر زمين و آن چه كه از زمين مي رويد غير از خوراك و پوشاك رواست. هشام بن حكم مي گويد: از امام صادق(ع) درباره آن چه كه سجده بر آن صحيح است سؤال كردم حضرت فرمودند: سجده تنها بايد بر زمين و آن چه كه از زمين مي رويد به غير از خوردني و پوشيدني انجام گيرد. سؤال كردم به چه سبب فرمودند: سجده خضوع براي خداوند عزوجل است و شايسته نيست بر خوردني ها و پوشيدني‌ها صورت پذيرد، زيرا دنيا پرستان، بنده خوراك و پوشاك هستند در حالي كه انسان به هنگام سجده در حال پرستش خدا است، پس سزاوار نيست پيشاني خود را بر آن چه كه معبود دنيا پرستان خيره سر است قرار دهد و سجده نمودن بر زمين بهتر است چون با تواضع و خضوع براي خداوند مناسب تر است. (2) نكته اي كه بايد توجه نمود اين است كه اين مطلب به لحاظ تاريخي هم قابل اثبات است چون اصل و قاعده اوليه اين است كه سجده بر زمين باشد و زمين هم زمين طبيعي بوده است چرا كه در زمان پيامبر اسلام تا حدي كه ممكن بود بر زمين سجده مي كردند نه بر فرش. حتي در هواي گرم گاهي سنگريزه را در دست مي گرفتند تا خنك شود و در سجده استفاده كنند. پي نوشت: 1- فصلت 37 2- وسائل ج3 ص591 ابواب ما يسجد عليه باب ج1