مقدمه:ما با تیپهای شخصیتی مختلفی در جامعه برخورد می کنیم که عبارتند :
1- نزاع طلب و پرخاشگر: افراد پرخاشگر اصولاً آستانه تحملشان پایین است و زود از کوره در می روند به ناچار گاهی با آنها رو به رو می شویم توصیه می شود با این افراد دهن به دهن نشویم و اجازه ندهیم که آرامش ما را بهم بریزند. 2- برد بار و صبور و خیرخواه: بردباری و شکیبایی از صفات برجسته اخلاقی است و اگر توام با خیرخواهی و دلسوزی باشد در راس همهی فضایل است، این افراد دارای زندگی مناسب و بسیار ارزشمند و منشاء اثر فراوان برای دیگران میباشند.
3- همه چیزدان: افرادی که فکر میکنند از همه چیز اطلاع دارند و پاسخ هر پرسشی را میدانند این افراد در مورد هر چیزی که مطرح میشود نظر میدهند از آشپزی، مکانیکی، رایانه، علم ستاره شناسی، مسابقات ورزشی، طب و فلسفه و...
4- غرغرو: کسی که مدام چیزهایی را بصورت گنگ و نامفهوم به زبان میآورد یعنی به اصطلاح غرغرو هستند راه چاره این است که مانع زیاده گویی آنها شویم و بهترین راه محدود کردن زمان حرف زدن و غرغر کردن چنین افراد است.
5- خجا لتی: احساس میکنند چیزی برای گفتن ندارند در مورد این گونه افراد باید ابتدا با طرح سئوالهای کوتاه و ساده شروع کرد و از طرح سئوالات پیچیده پرهیز کرد و کلید مشارکت چنین افرادی افزایش اعتماد به نفس آنهاست البته اگر این کار را با اعتبار و ارزش بخشیدن به ضرورت حضورشان در جمع چاشنی کنید حتماً موفق خواهید بود.
6- آقا «نه» « به من ربطی ندارد» «تصمیم گیرنده نهایی آنها هستند و ما هیچ کار ه ایم» «من این طرح را قبول ندارم «این جلسات هیچگاه به نتیجه نمی رسد» «ماول معطلیم» و... این سخنان، ا صول آنها هستند به چهره آنها دقیق شوید و از حالت چشمشان همه چیز دستگیرتان می شود آیا واقعاً غیر سود مندند؟ آنها ضریب مشارکت پذیریشان کم است و کمی لجاجت دارند و غالباً جمله خود را با « نه» شروع میکنند.
7- خونسرد وآرام: افراد خونسرد برای رسیدن به هدف خود هیچ اصراری ندارند و خوشحال میشوند به حال خود رها شوند و عجله نکنند، طبع آرام گونه آنها این امکان را فراهم میسازد ساعتها بدون توجه به شما آرام به راه خود بروند از این افراد باید از کارو از وظیفهشان که به آن ها محول شده و نیز میزان موفقیت درانجام وظیفه سئوال کرد.
8-خود نما: افرادی که بهیچ وجه میدان را خالی نمیکنند و برای مطرح کردن خود از هیچ کوششی دریغ نمیکنند آنها را از در خارج کنید از پنجره میآیند.
9- سمج و زیرک: کسی که سمج و زیادی پیگیر است این خصوصیات فی نفسه وسیلهای مفید و موثر است اگر چه اصولاً موفق میشوند اما زمینه رنجش را برای دیگران فراهم میکنند. ما با هرتیپ شخصیتی که باشیم لازم است به تربیت روحی و روانی خود توجه ویژه داشته باشیم بهمین منظور فعلًا یازده مورداز اصول تربیت مناسب را خیلی به اختصار مطرح مینماییم امید است بتوانیم آنها را در زندگی عملی خود پیاده نماییم.
1- تکریم انسان:محور اساسی و اصلی تربیت مناسب "تکریم انسان هاست" تکریم معنای متعدد دارد ولی منظور ما در این مبحث بزرگواری، گرامی داشتن، پاسداشت، حرمت و احترام است در آموزههای اسلامی ما آمده است "حُرمَه ا لمُومِن اَعظَمُ مِن حُرمَه بَیتِ الله" احترام مومن از احترام خانه خدا بالاتر و برتر است "لا تَحقَرنَ اَحَداً مِن ا لمُسلِمین" مبادا فردی از مسلمانان را کوچک شمرده و تحقیر کنید. شیوه و روشهای گرامیداشت دیگران این است که در کلام "قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا" با مردم خوب سخن بگوییم وکلماتی بیان کنیم که پاک و پاکیزه باشد "تُطَیّبُ کَلامَکَ" بعبارتی دیگر از کلمات نوش دار استفاده کنیم و از کلمات نیشدار و زهردار پرهیز نماییم و در ارتباط غیر کلامی یعنی چهره، چهره بشاش و خوشرو داشته باشیم و خشمگین و اخمو نباشیم "اَ لعُبُوسُ المُعَرَّه" چون طبق نظر روان شناسان 50 درصد تاثیر ارتباطی ما از ناحیه چهره است و رفتارهای عملی ما نسبت به اطرافیان باید نرم و ملایم باشد"تُلَیّنُ جَانِبُکَ" و همچنین خوب گوش کردن" قُل اُذُن خَیرٌ لَکُم" محور قرار گیرد، تکریم در خانواده از ناحیه فرزندان نسبت به پدر و مادر این است که احسان و نیکی چه در کلام و چه در عمل داشته باشند"وَ بِا لوَا لِدِینِ اِحسانا"، صدایمان را روی پدر و مادر بلند نکنیم "وَلا تَنهَر هُما" و سخنان زیبا و بزرگوارنه نسبت به آنها داشته باشیم "وَقُل لَهُما قُولاً کَریما"و در تمام اعمال و رفتارها نسبت به آنها مهربان و متواضع باشیم و در حق آنها دعا و طلب مغفرت نماییم. اما تکریم والدین نسبت به فرزندان این است که 1- توجه به تفاوتهای فردی فرزندان داشته باشند 2- فرزندان را با هم مقایسه نکنند 3- نظرات خود را بر فرزندان تحمیل نکنند 4- مشورت با فرزندان نمایند 5- سرزنش و توبیخ فرزندان را نداشته باشند 6- برخورد منطقی با خطاهای فرزندان داشته باشند 7- شنونده خوبی در مقابل فرزندانشان باشند 8- تشویق 10 برابر و تنبیه در حد ضرورت را داشته باشند. اما تکریم در دستگاههای اداری این است ارباب رجوع را سرگردان و دست به سر نکنیم و کارهایشان را بدون معطلی و به سرعت انجام دهیم و خدماتی که ارائه میدهیم بدون عیب و نقص باشد یعنی دارای کیفیت باشد.
2- برقراری ارتباط مناسب بادیگران: یکی از اصول مهم تربیت مناسب برقراری ارتباط است، ارتباط که در حقیقت "تبادل احساسات واطلاعات" دو طرفه می باشد، شبیه جریان خون در بدن است که مایه حیات و زندگی انسانهاست و یا ارتباط مثل جریان الکتریسته است که باعث روشن شدن لامپ، یخچال، تلویزیون و...، طبق تحقیقات و پژوهش 75درصد از اوقات انسان در برقراری ارتباط با دیگران صرف می شود، اگر ارتباط نباشد زندگی هم نیست و ارتباط انسان در چهار ساحت است 1- ارتباط با خدا (ارتباط ماورایی) 2- ارتباط با خود (خویشتن شناسی) 3- ارتباط با محیط و طبیعت 4- ارتباط با دیگران، کارل راجرزاز دانشمندان بزرگ اعتقاد دارد "رابطه درمانی" آن قدر مهم است که بسياري از ناهنجاريهای فردی و اجتماعی را مرتفع ميکند، اگر توانایی برقراری ارتباط با دیگران را نداشته باشیم و حالت انزوا و گوشهگیری را داشته باشیم از تربیت مناسب خارج می شویم.
3- مثبت نگری: افرادی که در اغلب اوقات زندگی خود این جملات را زمزمه میکنند "من زندگی خوب و آرامی دارم و اصولاً در زندگی حرص و ولع خاصی ندارم" "من داشتههای زیادی در زندگی دارم" "من در زندگی خوشبخت هستم" "چنین افرادی درزندگی اصولاً دارای آرامش هستند که این خود بهترین نعمت و سرمایه برای انسان است و چنانچه این افراد در زندگی مرتکب اشتباه و خطایی شوند اولاً: از خطا کردن هراسی ندارند ثانیاً: فوری میگویند اشتباه کردم و با جبران اشتباهات خود تاسف و پشیمانی را نشان میدهند اما برخی افراد دائم میگویند "هیج چیز مطابق میل ما نیست" "زندگی ام خوب نیست – من امیدی به زندگی ندارم – من در زندگی بدبختم – من آینده شغلی ندارم – من استعداد ندارم و... " این افراد منفی نگر و همیشه قسمت خالی لیوان را می بینند و اینگونه افراد درون آرامی ندارند و چنانچه مرتکب خطا و اشتباهی شوند میگویند متاسفیم «امّا در آینده نزدیک اشتباه خود را تکرار می کنند و میگویند تقصیر ما نیست.
4- موضع گیری عاقلانه: افرادی که تربیت مناسب در زندگی دارند اصولاً درقبال خواستههای دیگران مواضع کاملاً دقیق و مشخصی دارند یعنی در مواقعی که به نفع مصالح فردی و شخصیتی آنها باشد با قدرت تمام "بله" میگویند و آنجا که به مصالح و شخصیت آنها ضرر و زیان برساند با تمام وجود "نه" میگویند، مثلاً دوست ما بگوید بیا با هم سیگار بکشیم "یا" بیا با همدیگر دزدی داشته باشیم، بیا دیگری را اذیت وآزار کنیم، بیا با دیگری دعوا و نزاع داشته باشیم، با قدرت جواب منفی میدهند یعنی مهارت"نه" گفتن را دارند اما افرادی که منفعلانه عمل میکنند در مقابل خواستههای دیگران عبارات تردید آمیزی دارند و میگویند شاید، تا ببینيم، احتمالاً و... تصمیم قاطع ندارند و همین باعث انحراف آنها میشود.
5- سخت کوشی: یکی از خصوصیات افرادی که دارای تربیت مناسب در زندگی هستند ، هوشمندانه وسخت کوشانه در زندگی عمل می کنند، معتقد هستند اساس جهان و زندگی و نیز جوهر وجودی انسان ها بر سختی ها استوار است همچنان که خداوند فرمود: "وَ لَقَد خَلَقنَا اِلانسَان فِی کَبَدٍ" ما انسانها را براي سختيها آفريديم میدانند با سختی زمینه رشد و شکوفا یی و کمال انسانها فراهم می شود، بنابراین با پذیرش این اصل، زندگی عملی خود را هوشمندانه و سخت کوشانه به پیش می برن، اما انسانهایی که بیش از حد سرشان شلوغ و همیشه گرفتار هستند نمیتوانند کارهای ضروری خود را انجام دهند و چنین افرادی در زندگی موفق نیستند.
6- خود شیفته نبودن: تربیت مناسب این است که این شعار را همیشه در زندگی تکرار کنیم "هیچ کس نیست که بهتر از دیگران بفهمد "یعنی دیگران بهتر از ما می فهمند بهمین منظور با روحیه تواضع و فروتنی و به دور از کبر و غرور باید از افکار و آراء و نظرات و نیز تجارب با ارزش دیگرن بهرهمند شد و در حقیقت آموزش پذیر از دیگران باشیم. اما افرادی که تربیت مناسب ندارند تنها به فکر خودشان هستند و تنها و تنها دل مشغولی به خودشان دارند و همین امر باعث چند آفت فکری میشود 1- تعصب خشک 2- جزم و جمود و بستن راه گفتگو 3- پیش قضاوت نسبت به مسائل زندگی 4- انحصار طلبی 5- پیروی از استدلال ندارند بهمین خاطر خود شیفتگی را"مادر همه فساد ها" نامیدند.
7- مهارت حل مسائله: افراد دارای تربیت مناسب سرلوحه زندگی خود را بر این نگرش قرار میدهند "تو میتوانی مشکل خود را حل کنی" یعنی تفکر منظم و منطقی برای حل مشکلات زندگی خود دارند برای این منظور یکی از مهارتهای اساسی زندگی "توانایی مهارت حل مساله"را آموزش میبینند و آن را در زندگی پیاده میکنند، این مهارت پنج گام اساسی دارد 1- بپذیریم در زندگی مشکل وجود دارد. 2- مشکل را اینگونه تعریف کنیم، هرگونه انحراف و اختلال در حالت طبیعی بدن و روان انسان. 3- فکر کنیم و راه حلهای مختلف را یاداشت کنیم. 4- نتیجه و پیامدهایی (خوبیها – بدیها) که هر راه حل دارد بررسی کنیم. 5- از بین راه حل ها بهترین راه حل را انتخاب کنیم حال اگر در زندگی ما مشکلی پیش آمد، به بررسی دقیق یک مشکل میپردازیم (تمرکز برمشکل) و در واقع مستقیماً به اصل مشکل (خانوادگی، آموزشی،مالی، روحی و روانی یا اجتماعی است سپس به جمع آوری اطلاعات پیرامون آن مشکل می پردازیم) و روی آن فکر میکنیم و بعضاً از دیگران راهنمایی و مشورت میگیریم و برای حل مساله اقدام لازم را انجام می دهیم و بهترین راه حل مناسب را انتخاب میکنیم، اما در مقابل، کسانی که تربیت مناسب ندارند از کنار مشکل میگذرند و آن را حل نشده رها میکنند و میگویند: «هیچ کس راه حلی نمیداند» و دشوار است که دقیقاً بگوئیم و میگویند «هیچ راهی نیست».
8- موقعیت شناسی: تربیت مناسب در زندگی این است که انسانها موقعیتها را خوب تشخیص دهند و بدانند به خاطر چه چیزی باید در زندگی مبارزه کنند و بر سر چه چیزی باید توافق و سازش نمایند حتی در مسائل جزیی زندگی و اصولاً با دید انسانی و خوانش رحمانی دین، نرمش و انعطاف را باید سرلوحه زندگی خود قرار دهند بعنوان مثال پیامبر اکرم (ص) در سال هشتم هجری صلح حدیبیه را پذیرفت که باعث تعجب تمام مسلمانان شد چون تمام شرطهای مشرکان را پذیرفت و نرمش فوق العاده از خود نشان داد و نیز نرمش بزرگ تاریخی دیگر در فتح مکه است که مسلمانان شعار میدادند" امروز روز انتقام است" پیامبراکرم فرمود نه بلکه"امروز روز لطف و رحمت است" و حتی ابوسفیان را که دشمن سرسخت و کینه توز اسلام بود و اذیت و آزارهای فراوانی نسبت به پیامبر و مسلمانان داشتند خانهاش را امن اعلام فرمودند و تمام افراد مشرک و بتپرست را که در مقابل اسلام ایستادند و جنگ کردند، آزاد کرد و فرمود "اِذهَبُوا اَنتُم ا لطُلقا" بروید همه شما آزاد هستید، اما با تربیت غلط آنجایی که نباید سازش کنند سازش میکنند و بخاطر چیزی که ارزش مبارزه کردن ندارد میجنگند.
9- تلاش: تربیت مناسب در زندگی با این شعار شروع میشود "بیایید این بار هم سعی کنیم تا موفق شویم"چون معتقد هستند اساس زندگی در عا لم تکوین و آفرینش و عالم تشریع و انسانی بر تلاش استوار است خداوند می فرماید"لَیسَ لِلانسانِ اِلاّ مَا سَعی" نیست برای انسان جز سعی و تلاشش، و انسان باید الگوگیری از عالم آفرینش و عالم انسانی داشته باشد بعنوان مثال از ادیسون پرسیدند زندگی چیست؟ پاسخ داد تلاش، تلاش، تلاش، ادیسون خودش در اختراع برق 999 بار شکست خورد اما دست از تلاش بر نمیدارد و مایوس نمیشود و میگوید هر شکست برای من درس شیریني داشت و یا یک مورچه برای دست یابی به هدف خود بیش از دهها بار به زمین میافتد اما باز بر میگردد و تلاش میکند و تا رسیدن به هدف دست بر نمیدارد، اما انسانهای فاقد تربیت مناسب میگویند تلاش دوباره بیهوده است.
10- اعتدال: میانه روی و اعتدال از مهمترین رکن تربیت مناسب در زندگی است باید زندگی ما همیشه از افراط و تفریط و تندروی و کندروی بدور باشد، اعتدال در تمام مسائل زندگی باعث نجات انسان میشود اعتدال در تمام ابعاد مثل بیم و امید – عبادت – دوستی و معاشرت – پول و ثروت – غذا – سخن گفتن – خواب و ...) و زیادهروی در اعتدال در هر موردی باعث اسراف میشود و اسراف هم از گناهان بزرگ است اما در تربیت غلط گاهی از موضع ضعف (کند) و گاهی همچون ستمگران (تند) رفتار میکنیم.
11 – مقایسه نکردن: در تربیت مناسب بدنبال مقایسه کردن خود با دیگران نباید باشیم، چون کل جهان هستی بر تفاوت وجود دارد و هیج چیز در جهان یکی و یکسان نیست عُرَفا میگویند"لا تکرار فی التّجلی" هیچ چیز در جهان تکرار نمیشود حتی ذرات برفی که از ابتدای خلقت تا کنون بارید هیج کدام با هم یکی نیست و یا خدا دو اتم را مثل هم نیافرید پس وقتی در کل عالم هستی تفاوت وجود دارد انسان نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست در عالم انسانها تفاوت وجود دارد همانطور که میدانید اثر انگشت انسانها در کل جهان یکی نیست از نظر روحی و روانی هم هیچ انسانی در جهان یکسان نیست مثلاً خندیدن یا گریه کردن یک فرد در جهان منحصر به خود آن شخص است یعنی هیچ کس مثل او نمیخندد و نمیگرید وقتی تفاوت را بپذیریم دیگر مقایسه کردن کار اشتباهی است، حتی دو فرزند را نباید با هم مقایسه کرد مثلاً این فرزندم چقدر رفتار خوبی دارد و خودش کارهایش را انجام میدهد و فرزند دیگرم رفتار خوبی ندارد و کارهایش را باید دیگری انجام دهد اگر مقایسه بخواهد باشد فقط با خودش باید مقایسه کرد مثلاً من اخلاقم و یا درسم نسبت به نوبت قبل بهتر شده است.
برخی از ماهها در نزد خداوند فوق العاده ارزشمند و موثر در تحول و دگرگونی انسانهاست از جمله ماه رجب و شعبان و از همه مهمتر ماه شریف رمضان انشاالله از فرصتهای طلایی بتوانیم نهایت استفاده را در تربیت درونی خود داشته باشیم.