زندگي در آخرت به يك معنا ادامه زندگي در دنيا است، كسي كه در دنيا، براي خود زندگي انساني و سالمي بنا كرد و عامل به موازين شرعي بوده است در جهان آخرت پاداش خود را خواهد گرفت ولي انسانهاي بد كردار همانگونه كه در دنيا زندگي نكبت باري داشتند، درآخرت نيز بدبختي و سختي با آنها همراه است . در برخي روايات آمده كه انسانهاي خوب در جهان آخرت ، بصورت جوانان شاداب و با طراوت وارد بهشت مي شوند ليكن جوان بودن آنها به معناي افول روحي آنها نيست بلكه با همان روحيه عالي و كمال روحاني كه در دنيا براي خود تدارك ديده اند وارد بهشت مي شوند .
بنا بر برخي روايات، مقصود از پل صراط، معرفت و فطرت است. بدين معنا كه هر كسي كه مطابق با فطرت الهي خود به دستورات و موازين شرعي عمل كرده باشد به سلامت وارد بهشت ميشود و كساني كه از طريق مستقيم هدايت بيرون رفته، وارد در جهنم مي گردند. در اين ميان برخي از علماء پل صراط را همان پل دنيوي مي دانند الا اينكه باريك است و انسانهاي تبهكار قدرت عبور ندارند و در جهنم سقوط مي كنند.
در جهان برزخ. به حساب اعمال رسيدگي نمي شود بلكه در جهان آخرت كه محل حشرانسانها مي باشد، ميزانِ اعمال بر پا مي گردد. امّا در جهان پس از مرگ يا برزخ با توجه به نوع اعمال دردنيا سختي و يا آرامش به سر مي برند و در يك حالتِ انتظار تا قيامت زندگي ادامه دارد بنا بر آيات قرآن كريم (انعام آيه/128) (الرحمان آيه/39) جن وشيطان مانند انسان حشر دارند وحسابرسي اجنه همانند انسانها، در قيامت است و از آنجائي كه اجنه مرگ و مير دارند (الرحمان آيه/26) (فصلت آيه/25) (اعراف آيه/38) به اعمال آنها رسيدگي و گناهكاران و كافران آنها همچون انسانها وارد در جهنم و در عذاب الهي گرفتار خواهند بود، زيرا آنها مانند انسان مكلف به اعمال و عبادات بوده كارهايشان از روي اختيار مي باشد. (اعراف آيه/179) (هود آيه/119) (سجده آيه/13) از آيات 14 و 15 سوره جن استفاده ميشود كه اجنه كافر به همان عذاب دوزخي كه انسانها دچار مي شوند گرفتار گشته و حتي تعبير هيزم دوزخ براي آنان بكار رفته است. اما درباره بهشت اجنه، از امام معصوم (ع) سئوال شده كه آيا مومنين از جن به بهشت داخل مي شوند ؟فرمود : نه، ولي براي خداوند باغ هايي بين بهشت و جهنم است كه ايشان در آن جا خواهند بود. در پاسخ به سئوال دوم شما مي آيد كه برحسب آيات قرآن، جن نيز مانند انسان موجودي مادي است با اين تفاوت كه انسان از خاك و جن از آتش است، ليكن جسمش لطيف و از حواس ما پنهان مي باشد، اين جسم لطيف گاهي متراكم مي شود و گاهي از هم جدا گشته، لذا مي توانند به هر شكلي درآيند و كارهاي سخت و طاقت فرسا را در كمترين زمان انجام دهند. گفته ميشود كه اجنّه از پنجه پا و دست بي بهره هستند ولي پا و دست دارند، و همانطور كه گفته شد به خاطر كيفيت جسم آنها از سرعت انتقال بالائي برخوردار مي باشند. سفينه البحار ج 1 ص 186 . بلي جن همانند انسان، كافر و مومن دارد و درگيري و نزاع بين آنها حكمفرما است و كافران از آنها وارد در جهنم و مؤمنان به بهشت وارد مي شوند.
حوادث طبيعي كه به انسان ضرر مي رساند شرور تكويني خوانده مي شود. شرور تكويني مثل زلزله، سيل، آتشفشان، حيوانات مضر روي عوامل طبيعي و علمي شناخته شده اي روي مي دهد اما براي اين حوادث مي شود اهداف مختلفي تصور كرد. مثل بروز شكوفايي استعدادها و توانايي بشر براي تكامل و پيشرفت، امتحان يا متنبه شدن انسان از خطاها و لغزش ها. ولي آنچه كه برخلاف عوامل طبيعي و علمي رخ مي دهد معجزه است .
سراسرقرآن مجید پراست ازاین مثالها،باکمی دقت درقرآن می توانید به شواهدزیادی دست یابید،به عنوان نمونه تقابل ابراهیم واقوام مشرک وبت پرست، موسی وفرعون،عیسی ومشرکین عصرش،وسایرانبیاء بزرگ.درتاریخ گذشته ومعاصر نیزمی توان به افرادشاخص دست یافت به عنوان مثال خیلی ازامامزادگان پراکنده درکشورشاهد مثال خوبی هستند
قل قوه اي ادراك كننده در انسان است كه در مقابل حس قرار دارد اما ذهن عام تر از عقل است هم ميتواند با آن درك كند و هم مدركات را نگه دارد. و اما روح، بُعد غير جسماني در وجود انسان است كه در مقابل جسم قرار دارد. بعضي از افعال و حالات انسان مربوط به همين بعد است مثل: ترس، اميد، ياس، شجاعت.
ر اعتقادات اسلامي، قضا به معناي احكام كلي خداوند است كه هرگز تغيير نمي كنند، مثل حتميت مرگ بر همه موجودات زنده و قدربه معناي احكام جزئي است كه بر حسب شرايط و علل اشياء تحقق آنها حتمي است وتا هنگامي كه علل آنها به وجود نيايند و يا آنكه موانع بر طرف نشوند تحقق اشياء ممكن نيست . اعتقاد و باور به قضا و قدر بدين معنا صحيح و جزو مباني فكري شيعه مي باشد، اما اگر مقصود از قضا و قدر، شانس و بخت، سلب اختيار از انسان و يا تحقق موجودات بدون علت باشد، مورد تاييد نيست. اما در جواب سئوال دوم مي آيد ، خداوند ، انسان را موجودي مختار آفريده است. انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً، سوره انسان آيه 3 و لهدينا هم صراط مستقيماً، سوره نساء آيه 68 از اين آيات و آيات مشابه بدست مي آوريم كه اصل انتخاب خير و شرموكول به نظر انسان گرديده و هيچ گونه اجباري در انتخاب ايمان و كفر نيست . وهمانگونه كه از جواب به سئوال دوم متوجه شديم، اختيار انسان در انتخاب خير و شر منافات با مجبور بودن او در تبعيت از خداوند دارد و به خاطر ، قدرت انتخاب و مجبور نبودن در عبادات و اجراي اوامر الهي، انسان با ساير موجودات ازجمله ملائكه فرق دارد و دليل فضيلت او( در صورت انتخاب خير) همين معنا مي باشد. مطالعه كتاب انسان و سرنوشت، استاد مطهري شما را درفهم دقيق تر مسئله اختيار وتضاد قدر كمك مي كند
افر به كسي گويند كه حق را مي پوشاند و در اين مسئله بين آگاه و نا آگاه فرقي نيست . اما اگر كتمان حق بي جهت و از روي تعصب باشد نه تنها كافر هستند كه عذاب ابدي را بايد متحمل باشد . گرچه از نظر قانوني و فقهي و برخوردهاي اجتماعي همه غير مسلمين كافر هستند ولي هر كس بايد بر اساس مقررات خود با او رفتار شود.
شرافت انسان تنها از جهت اختيار و تكليف نيست، چرا كه انسان به جهت داشتن قوه عقل، فطرت و نيز استعدادهاي فراوان نهفته در او كه مي تواند به حقائق هستي دست يابد و بر موجودات و طبيعت تسلط پيدا كند و از آنها بهره برداري كند، لذا از جن نيز شرافت بيشتري خواهد داشت به طوري كه جنها هم از اولياء و انبياء پيروي مي كنند
دعابه معنای خواندن است .هرگاه بازبان تمنا و حال خواهش باشد مفهوم تقاضاودرخواست پائین ترازبالاتراست بدون اینکه معنای امریانهی رابرساند،امااگردرخواست ازموضع بالا و برترباشد،معنای امرونهی اصطلاحی رامی رساند ، اوامرخداونددرقرآن ازنوع دوم و طلب انسان ازخداوند و از حاکم و ارباب دنیوی ازقسم اول است.
رابطه عمل و نتيجه آن ،جنبه تكويني دارد نه قراردادي ، يعني همان طور كه علتي از عالم طبيعت پديد مي آيد معلوم آن ايجاد مي شود مثلاً در يك تصادف شديد عده اي زياد كشته يا زخمي مي شوند در زمان محدود آثار وضعي و طبيعي دراز مدت و هميشگي بر جاي مي گذارد. مجازات افراد هم از اين نوع است .هرگاه انسان عملي انجام دهد آن عمل در انسان اثر مي گذارد و تجسم پيدا مي كند كه اين اثر متناسب با آن عمل است.
چون مسائل علمي مبتني بر مشاهده، تجربه و آزمايش است و اصولاً انسان به شناخت ، حس و تجربه علاقه بيشتري دارد لذا پذيرش آن براي او ملموس تر است در حالي كه مسائل ديني مبتني و وابسته به عالم غيب مي باشد و عالم غيب غير از عالم مشاهده است و درك آن براي انسان مشكل است چون درك آن بايد از راه عقل، باطن و وحي صورت گيرد.
قدر به معناي تعيين و اندازه گيري و قضا به معناي قطعي و حتمي كردن است يعني براي انسان نوشته شود و در نهايت حتمي و قطعي شود ولي عواملي مي توانند در قضا مؤثر باشند و آن را تغيير دهند مثلاً دعا، صله رحم، صدقه و …. پس تا موقعي كه موضوعي براي ما قطعي نشده باشد امكان تغيير آن وجود دارد لذا اگر عمر كسي 60 سال تعيين شده باشد مي تواند قضا آن را تغيير دهد با صله رحم. دعا. صدقه و … پس قدر عبارت است از نقشه و طرح ساختمان و قضا اجراء كردن آن طرح است و انسان مي تواند قبل از ساخته شدن آن در آن تغييري ايجاد كند و روشن است كه بناء زماني وجود خارجي پيدا مي كند كه تمام عوامل و شرائط آن مهيا شود كه در اين موارد بخشي از آنها مربوط به اراده و خواسته هاي انسان است.
انتظار فرج حضرت حجت (عج) بالاترين و ارزشمندترين عملي است كه هر مؤمن در عصر غيبت انجام مي دهد، زيرا انسان منتظر، خود را از گناه پالايش و مزين به صفات زيبايي همچون: احسان، غيرت، حسن خلق، ايثار و … مي كند. اگر هر كسي چنين باشد، به گقته روايات در صف ياران مهدي (عج) است و به منزله كسي است كه در كنار وي به جهاد پرداخته ولو آنكه در زمان حيات خود، امام زمان (عج) را رؤيت نكند. اگر مسلمانان خصوصاً شيعيان به دستورات و موازين شرعي عمل كنند هرگز امام زمان (عج) احساس غربت نخواهد كرد.