قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
او كسي است كه تمام آنچه در زمين است را براي شما آفريد و سپس توجهي به آسمان كرد و هفت آسمان را مرتب ساخت و او به هر چيزي داناست . هنگامي كه پروردگار تو به فرشتگان فرمود : من در زمين جانشيني قرار مي دهم گفتند : آيا كسي را قرار مي دهي كه در آن فساد و خونريزي كند ؟ در حالي كه ما حمد و تسبيح تو مي گوئيم و براي تو تقديس مي كنيم ، فرمود : من چيزي مي دانم كه شما نمي دانيد و تمام اسماء را به آدم آموخت . بعداً آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود : اگر راست مي گوئيد از اسماء و نامهاي اينها به من خبر دهيد . گفتند : خداوندا منزهي ، جز آنچه به ما آموخته أي چيزي نمي دانيم تو دانا و حكيمي ، فرمود : أي آدم از نام هاي آنها فرشتگان را با خبر ساز هنگامي كه آدم ايشان را آگاه ساخت فرمود : نگفتم من غيب آسمانها و زمين را مي دانم و آنچه ظاهر مي سازيد يا مخفي مي كنيد با خبر هستم . بقره آيات 29 – 33 ( دعوت من اين است ) كه جز الله را نپرستيد ، من از سوي او براي شما بيم دهنده و بشارت دهنده ام . هود آيه 2 ( بدانيد ) بازگشت شما به سوي الله است و او بر هر چيزي قادر است . هود آيه 4 (ولي) آنها (طالبان دنيا و زينت آن) در آخرت جز آتش (سهمي) نخواهند داشت و آنچه را در دنيا (براي نيل به مقصد مادي و براي عير خدا) انجام دادند بر باد مي رود و اعمالشان باطل مي شود هود آيه 16 (بار ديگر) در صور دميده مي شود ناگهان از قبرها شتابان به سوي پروردگار شان مي روند يس آيه 51 آيا كسي كه آسمانها و زمين را آفريد قدرت ندارد همانند آنها (انسانهاي خاك شده را بيافريند ؟) آري مي تواند و آفريدگار دانا است . يس آيه 81 پس منزه است خداوندي كه مالكيت و حاكميت همه چيز در دست او است و (همگي) به سوي او باز مي گرديد . يس آيه 83 هماهنگونه كه از ظاهر آيات مورد اشاره پيدا است ، خداوند در آنها ، مسير وجودي انسان قبل از زندگي دنيا، در ان و بعد از آن ( آخرت ) و نيز دلائل خلقت بشر را بيان مي كند . ما اجمالاً به استناد آيات قرآن و احاديث اهل بيت (ع) تفسير مختصري از آنها را ، ارائه مي دهيم . تقدير الهي انسان را طوري آفريده كه با ساير موجودات زميني و آسماني اعم از بسائط و نيروهاي موجود در آنها و مركبات مانند حيوانات و گياهان و آب و هوا و امثال آن ، ارتباط كامل دارد . البته اين موضوع اختصاصي به انسان ندارد و همه موجودات طبيعي در يكديگر تأثير متقابل دارند و از يكديگر براي ادامه وجود خود استفاده مي كنند . ولي در اين ميان دايره فعاليت انسان از همه وسيع تر است چه اينكه او علاوه بر انواع تصرفات ساده را كه در موجودات طبيعي ميكند ، بواسطه مجهز بودن به نيروي تفكر و ادراك ، يكنوع تصرفات ديگري نيز در آنها انجام داده و از آن به نفع خود اتسفاده مي كند كه از قدرت ساير موجودات طبيعي خارج است گاهي آنها را بهم آميخته و گاهي تجزيه مي كند ، و صورت تازه أي مي سازد ، صورت موجودي را برهم مي زند ، گاهي از طبيعت تقليد مي كند و زماني با نيروهاي طبيعي به جنگ طبيعت مي رود . خلاصه از هر چيز براي هر چيز استفاده مي نمايد و دائماً به اين روش ادامه مي دهد تا اين كلام خدا « و سخر لكم ما في السموات و ما في الارض جميعاً منه » كاملاً درباره وي صادق شود و اين همان حقيقتي است كه از آيات 28 و 29 بقره استفاده مي گردد. اما تفسير آيات 30-33 سوره بقره : در اين آيات ، منظور از آمدن انسان بدنيا و حقيقت خلافت و جانشيني او در زمين و آثار و خواص اين خلافت تشريح شده است : آيه 30 اشاره بر اين است كه مطلبي را كه ملائكه به عنوان سؤال از خداوند متعال پرسيدند و گفتند : آيا مخلوقي در زمين قرار مي دهي كه توليد فساد نمايد و خونريزي كند ؟ آن را از جمله أي كه خداوند به آنها خطاب كرده و گفته بود : مسلماً در زمين خليفه و جانشيني قرار خواهم داد ، فهميد ه بودند . از كيفيت سؤال فرشتگان در مي يابيم كه نگراني فرشتگان از فسادهاي بشر است كه توضيح و توجيه خداوند را بدنبال دارد . زيرا آنها مي دانستند موجود زميني قطعاً مادي و مركب از قواي غضب و شهوت است و عالم آنها هم عالم برخورد و محدوديت است ، تر كيبات آن در معرض تجزيه و اصلاحات آن در خطر فساد و فناست و زندگي آن حتماً بايد بر پايه تعاون و اجماع باشد ، لذا چنين زندگاني طبعاً خالي از مفاسد و خونريزي ها نخواهد بود ، از طرفي مي ديدند خلافت و جانشيني كسي از ديگري در صورتي واقعيت خواهد داشت كه شخص جانشين از نظر تمام شئون وجود و اثار و احكام و تدبيراتش حكايت از وجود شخصي كه بجاي او قرار گرفته است بنمايد و مسلماً يك چنين جانشين زميني كه داراي چنين مفاسد و نواقصي است نمي تواند حاكي از وجود خداوند بزرگي كه داراي اسماء حسني و جامع تمام صفات كمال و منزه از هرگونه عيب و نقص است باشد ، آن وجود ناقص و آلوده چگونه مي تواند از چنين وجود مقدسي حكايت كند و كجا لياقت جانشيني او را دارد ؟ خاك كجا و خداوند پاك كجا ؟ البته منظور فرشتگان اعتراض بر اين عمل نبوده بلكه مي خواستند با اين سؤال مجهولات و مشكل خود را درباره اين خليفه حل كنند ، شاهد بر اين مدعي آن جمله أي است كه در پايان سؤال خود ذكر كده اند « انك انت العليم الحكيم » ( تو دانا و حكيمي ) از آيه استفاده مي شود كه اولاً خلافتي كه از آن گفتگو شده خلافت و جانشيني از خداوند است نه از يك نوع موجود زميني كه قبل از انسان بر زمين زندگي داشته و بعداً منقرض شده است و خدا خواسته نوع انسان را جانشين آنها كند ، كما اينكه بعضي از مفسرين گفته اند ، از اين جا معلوم مي شود كه مقام خليفه اللهي مخصوص حضرت آدم (ع) نبوده است بلكه مربوط به نوع انسان است و فرزندان آدم نيز با پدر در اين قسمت شركت دارند. و معني تعليم اسماء مخصوص حضرت آدم (ع) نيست بلكه علم در نوع انسان به وديعه گزارده شده و همواره بطور تدريج آثارش در نسل او ظاهر مي گردد و چنانچه فرزندان آدم در راه هدايت قدم بگذارند مي توانند ان علم را از قوه به فعليت برسانند . آيات زير عموميت خلافت را به همه فرزندان آدم تأييد مي كنند . اذ جعلكم خلفاء من بعد قوم نوح ( هنگامي كه شما را خلفاء بعد از قوم نوح قرار داد ) ثم جعلناكم خلائف في الارض ( سپس شما را جانشينان در زمين قرار داديم ) و يجعلكم خلفاء الارض ثانياً خداوند نه فساد و خونريزي را از نوع آدم نفي كرده و نه تسبيح و تقديس را از فرشتگان و در واقع با سكوت خود در اين دو قسمت سخن ملائكه را تصديق كرده است ، تنها چيزي كه در اينجا بيان فرموده اين است كه اين خليفه زميني قدرت بر تحمل اسرار و حقايقي دارد كه از توانائي ملائكه خارج است . و علم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم علي الملائكه … تعبيري كه در آيه بكار رفته اين معنا را مي فهماند كه اسماء يا معماهاي آسمائي كه خدا به آدم تعليم كرد يك سلسله موجودات زنده و صاحب شعور بودند كه در پشت پرده غيب از نظرها مستور بودند و منظور البته اطلاع آدم بر اسماء ، از علم به اسماء ، تنها نام هاي يك عده از موجودات ، يعني آن نام و لفظي كه در لغت دارند ، نبوده بلكه علمي بوده است كه توأم با كشف حقيقت و وجود آنها بوده ، يعني معماهاي آن اسم ها حقايق و موجودات مخصوصي بوده اند كه در پشت پرده غيب ، غيب آسمان و زمين ، مخفي بوده و علم به آنها براي يك موجود زميني مانند ادم امكان داشته است در حالي كه براي فرشته هاي آسماني امكان نداشته و از اين گذشته اين علم در احراز مقام خليفه اللهي نيز دخالت داشته است . با دقت و تأمل در اين چند قسمت ( تعميم اسماء ، زنده و عاقل بودن مسماهاي آنها ، غائب بودن از آسمانها و زمين ) معلوم مي شود كه منظور عيناً همان چيزي است كه در آيه ذيل به آن اشاره فرموده : و ان من شي الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم طبق اين آيه آنچه « شي ء » بر آن اطلاق مي شود خزينه ها و منابع سرشار و نا محدود و تمام نشدني آن نزد خداوند است و تحديد و اندازه فقط در مورد خلقت و نازل ساختن ان است و تعدد اين منابع از سنخ تعدد اعداد كه مسلزم محدوديت است نيست بلكه از نظر مراتب و درجات مي باشد . و اعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون … چنين مي نمايد كه اين دو قسم ( انچه را ظاهر مي كنيد و آنچه را پنهان مي سازيد ) از افراد غيب نسبي هستند نه غيب مطلق ، غيب مطلق آن است كه از تمام آسمانها و زمين خارج و مخفي باشد و غيب نسبي آن قسمتي است كه از بعض ديگر پنهان است الا تعبدوا الا الله انني لكم منه نذير و بشير هود آيه 2 الي الله مرجعكم و هو علي كل شي قدير هود آيه 4 اولئك الذين ليس لهم في الآخره الا النار و حبط ما صنعوا فيها و باطل ما كانوا يعلمون هود آيه 16 اين آيات اشاره به وحدانيت خداوند و حركت انسان به سوي آخرت و نيز جزاي اعمال و حبط اعمال خير بر اثر گناهان دارد . آنچه كه از آيه 2 سوره هود بدست مي آوريم آن است كه دعوت به يكتا پرستي سرلوحه ي پيام همه انبياء است و فلسفه ي نزول كتابهاي آسماني ، توحيد و پاك سازي جامعه از شرك است و پيامبر از جانب خدا ، اما براي سعادت مردم آمده است و شيوه تبليغ ايشان هشدار و بشارت است . در آيه 4 سخن از بازگشت به سوي خداست و نيز اشاره به آن دارد كه خداوند از قدرتي برخوردارست كه مي تواند مردگان را زنده كند ، چيزي كه منكرين معاد قادر به فهم آن نبودند (هو علي كل شي ء قدير – خداوند بر هر كاري قادر است) در آيه شانزدهم سخن از سرنوشت اهل دنيا در آخرت مي كند ، آيه مي فرمايد : دست دنيا گرايان در آخرت خالي است و عمل براي دنيا و يا از روي رياء در آخرت پوچ و تباه است ( حبط ما صنعوا فيها و باطل ) نكته أي كه از اين آيه بدست مي آوريم آن است . آنجا كه وظيفه ي انسان عبادت بوده و نياز به قصد قربت داشته است ، عمل بدون قصد قربت باطل است و آنجا كه قصد قربت لازم نبوده و عمل به خاطر دنيا انجام شده است ، نتيجه ي آن محدود به دنياست و در قيامت آن عمل حبط و محو مي شود. اما آيات 51 – 81 – 83 صراحتاً دلالت بر بازگشت انسان و كيفيت آن به سوي خدا در قيامت مي كند و تصريحاً سخن كساني را كه منكر معاد بودند رد مي كند . در آيه 51 اشاره به كيفيت برانگيخته شدن انسان از قبر بعد از دميده شدن در سور اسرافيل مي كند و در آيه 81 در جواب منكرين معاد ، خلق جهان به معاد انسان قياس شده است بدين معنا كه خداوندي كه قدرت بر خلق جهان با همه عظمت آن دارد ، قدرت بر معاد انسان نداشته باشد ؟ در آيه 83 نيز بر قدرت ، مالكيت و حاكميت علي الاطلاق خداوند تصريح دارد و در نهايت اشاره به بازگشت انسان به سوي او دارد . نكته ديگري كه اين آيه به ما مي فهماند آن است كه هيچ چيزي از دايره قدرت ، ملكيت و سلطنت خداوندي بيرون نيست و ناتواني از ساحت مقدس او دور است . در نتيجه آيات مورد بحث ، اشاره به انسان قبل از دنيا ( قبل از خلقت و كيفيت و چگونگي آن ) في الدنيا و بعد الدنيا و نيز قدرت ، علم ، حاكميت و سلطنت خداوند و حسابرسي بندگان دارد . ظاهر آيات مي رساند كه فلسفه خلقت انسان ، اتمام خلقت آفرينش و قرار دادن خلافت الهي در انسان است . زيرا هيچ موجودي شايستگي اين معنا را ندارد. البته در علم كلام دلايلي عقلي براي خلقت انسان آمده است كه با مراجعه به كتابهايي همچون شرح تجريد يا كشف المراد و ساير كتابهاي كلامي مي توانيد به آنها دست پيدا كنيد. 1- ترجمه تفسير الميزان ج 1 ص 143 و 144 2- الميزان – ج 1 ذيل آيه
در يك نگاه اجمالي به آيات قرآن كريم و احاديث اهل بيت (ع) بدست مي آوريم ، هيچ گاه خداوند از ما نخواسته از دنيا و زينت دنيوي دست كشيده و بصورت تارك دنيا ، زندگي كنيم. ( زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و …. ) سوره آل عمران آيه 14 . در اين آيه بخوبي نشان داده شده كه خداوند براي آدمي در دنيا برخي از امور را به عنوان زينت و زيبايي و اسباب رفاه و آسايش قرار داده است و او دنيا را براي بندگانش قرار داده تا ايامي در آن گذران و در عيش و تنعم به سر ببرند ، الا اينكه در كنار اين بذل كريمانه ، از ما خواسته ، كه ضمن بهره گيري از نعمتهاي الهي ، فساد نكرده ، حقوق ديگران را مورد تجاوز قرار نداده و مال ديگران را به يغما نبريم ، حرام خدا ، حلال و حلال خدا ، حرام نشود . در يك كلام ، طغيان نكرده و اين نعمتها را تبديل به نقمت نكنيم و تقوي الهي را رعايت ، و موجبات خشم خداوند كه در نهايت ، موجب سقوط است براي خود فراهم نسازيم ، كما اينكه برخي از امتهاي گذشته به اين سرنوشت دچار گرديدند . ( و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها ان الله لغفور رحيم ) و اگر نعمتهاي خدا را شمارش كنيد،نمي توانيد آنها را جمع كنيد، بدرستي كه خدا غفور و رحيم است )
قرآن دو نوع نزول دارد: نزول دفعي و تدريجي. قرآني كه بر پيامبر (ص) نازل شده همين قرآني است كه اكنون در دست ما است كه به مناسبت هاي مختلف، آيات و سوره هاي آن بر پيامبر (ص) نازل شد و بر اساس مصلحتي كه خداوند مي دانستند دوباره به همين شكل جمع آوري شده است، لذا قرآن در نزول و معني آن به همين شكل بوده است.
شب قدر يك شب است اما براي ما انسانها ابتداي ماه و استهلال آن به صورت متفاوت معلوم مي شود و موجب اختلاف مي شود و علت آن اين است كه ماه در شب اول بسيار باريك و مدت زمان كمي قابل رويت است، لذا براي بعضي از اماكن ممكن است معلوم نشود روي اين اصل است كه به اعتقاد بعضي از فقها اگر در يك منطقه ماه رؤيت شد براي ديگران هم ملاك خواهد بود و اول ماه محسوب مي شود .
بنابر آنچه كه از متن آيات قرآن و روايات اهل بيت (ع) بدست مي آيد ياس و نوميدي از صفات كافر و پيروان شيطان است: اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم . مائده آيه 3 . انه لايياس من روح الله الا القوم الكافرون . يوسف آيه 87 .
قرآن داراي آيات صريح و نص و غير صريح و ظاهر است. مفاهيم نصوص و محكمات قرآن روشن است ولي در ظواهر و متشابهات آن اختلاف پيش مي آيد و منشاء آن انحراف از دستور و توصيه پيامبر در زمينه رجوع به قرآن بوده كه در حديث ثقلين بيان شده است و اين وظيفه را بعهده عترت قرار داده كه بعداً مشاهده گرديد كه ديگران تا حدودي اهل بيت را از اين كار منع كردند و آنچه كه از امامان باقي مانده با نقل هاي مختلف مطرح است كه موجب تفسير و برداشت هاي گوناگون شده است، درعين حال كارهاي بشري و انساني كه فكر و نظر انسان در آن دخالت دارد بدون اختلاف نيست.
اين سوره يكصد و يازده آيه دارد و بنابر قول مشهورِ دانشمندان علوم قرآني، در مكه بر پيامبر (ص) نازل شده است. البته بعضي پنج آيه 26 ، 32 33 ، 57 ، 78 ، را مدني مي دانند. اين سوره به جهت كلمه اول آن، « سبحان » و به خاطر ماجراي معراج، (معراج عبارت است از مسافرت پيامبر اسلام (ص) در يك سال قبل از هجرت. پس از نماز مغرب در مسجدالحرام از طريق مسجدالاقصي به آسمان ها رفت، چون بازگشت نماز صبح را در مسجدالحرام خواند). اسراء و به سبب بازگوئي داستان بني اسرائيل، بني اسرائيل نامگذاري شده است. در اين سوره همچون سوره هاي مكي، موضوعاتي از قبيل: توحيد، معاد، نصايح سودمند و مبارزه با هرگونه شرك، ظلم و انحراف، سنت ها و قوانين فردي و اجتماعي در تاريخ، تاريخچه آدم و ابليس، پيامبر اسلام و موقعيت آن حضرت در مكه بيان شده است. از مسائل عمده و قابل توجه در اين سوره، معراج حضرت رسول (ص) است. شروع سوره با تسبيح خداست و پايان آن با حمد و ستايش او. در روايات به تلاوت اين سوره در شبهاي جمعه سفارش شده و از جمله فوائد آن، ديدار امام زمان (عج) دانسته شده است. {1- بحارالانوار، مرحوم مجلسي ج 18 ص 389 2- روايت امام صادق (ع) هركسي سوره بني اسرائيل (اسراء) را در هر شب جمعه بخواند، نمي ميرد تا اينكه امام زمان (عج) را درك كند و از اصحاب او مي باشد.}
قرآن کریم درباره بادها به صورت کلی سخن گفته و آنها را به دو گروه تقسیم کرده است، بادهای رحمت و بادهای عذاب. اما بادهای رحمت و بشارتگر را میتوان چنین به آنها اشاره کرد. 1- بادهای باران آور « وهو الذی یرسل الریاح بشرا بین یدی رحمته حتی اذا اقلت سحابا ثقالا سقنه لبلد میت فانزلنا به الماء » «او کسی است که بادها را پیشاپیش [باران] رحمتش مژده رسان میفرستد تا آن گاه ابرهای گرانبار را بردارند، آن را به سوی سرزمینی مرده برانیم و از آن باران فرود آوریم.» ( اعراف، آیه 57 ) و نیز سوره فرقان آیه 47 و سوره نمل آیه 63 و سوره روم آیه 46 و 48 و سوره فاطر آیه 9 . 2- بادهای به حرکت درآورنده کشتیها در دریاها « هوالذی یسیرکم فی البر و البحر حتی اذا کنتم فی الفلک و جرین بهم بریح طیبه و فرحوا بها ... » « او کسی است که شمارا در خشکی و دریا می گرداند، تا وقتی که در کشتیها باشید تا آنها با بادی خشک آنان را ببرند و ایشان بدان دلشاد شوند ... » ( سوره یونس آیه 22 ) 3- بادهای باردار کننده ابرها « و ارسلنا الریاح لواقح » « بادها را باردارکننده فرستادیم » (سوره حجر آیه 22 ) در مقابل از بادها و طوفانهای عذاب یاد میکند که ملتها و اقوامی مانند فرعونیان «فارسلنا علیهم الطوفان. بر آنان طوفان فرستادیم.» (اعراف، 133) و قوم عاد (سوره حاقه آیه 6) را عذاب و نابود کرده است. قرآن در خصوص و به نام باد بهاری سخنی به میان نیاورده گرچه بادهای باردار کننده همان بادهایی است که در ایام بهار میوزد و باعث باردار شدن گیاهان میگردد. اما در این مورد چنانکه گفته اید در روایتی از پیامبر (ص) اشاره شده است که از سرمای بهاری بهره ببرید ولی از سرمای پاییز بپرهیزید که این سرما میتواند در قالب باد هم باشد گرچه کلمه باد را در رویاتی نیافتیم... متن روایت چنین است: «ورووا عن النبی (ص) اعتنموا برد الربیع فانه یفعل بابدانکم ما یفعل باشجارکم و اجتنبوا برد الخریف فانه یفعل بابدانکم ما یفعل باشجارکم» از پیامبر(ص) روایت شده که سرمای بهاری را غنیمت بشمرید زیرا با بدن شما همان میکند که با درختان شما می کند و از سرمای پاییز بپرهیزید زیرا با بدن شما همان میکند که با درختان شما میکند.» (بحار الانوار ج9 ص271 باب 88 ) و نیز آمده است « توقوا البرد فی اوله و تلقوه فی اخره فانه یفعل فی الابدان کفعله فی الاشجار اوله یحرق و اخره یورق» «از سرما در آغاز آن ( پاییز) خود را نگه دارید و در آخر آن (بهار ) استفاده کنید زیرا با بدن همان می کند که با درختان، در پاییز میسوزاند و در بهار سر سبز میکند. (شرح نهج البلاغه 184 ص 319) چنانچه خود روایت اشاره میکند استفاده کردن از باد بهاری و پرهیز از سرمای پاییزی به خاطر تاثیری است که در بدن انسان به جای میگذارد همانند تاثیری که در درختان می گذارد، باد و سرمای بهاری پس از سرمای سخت زمستان باعث گرم و بیدار شدن درختان و بدن انسان میشود در حالی که سرمای پاییزی پس از گرمای تابستان و عادت گیاهان و بدن انسان به گرما ممکن است باعث بیماری انسان گردد.
چون مطالبي در آنها يافت مي شود كه با عقل و مقام عصمت سازگار نيست. مثلاً خداوند را به انسان تشبيه نموده كه مو، لباس و پا دارد و راه مي رود، پيمان شكني مي كند. و يا در مورد پيامبران نسبت زنا داده شده و …. در حالي كه در قرآن هيچ نكته اي برخلاف عقل و وحي نيست خصوصاً خداوند خود را حافظ قرآن دانسته. ديگر اينكه سابقه نزول آيات قرآن در اختيار ما است و تاريخ قرآن براي ما روشن است و در نهايت انحراف در قرآن با اعتقاد با اصل خاتميت اسلام سازگار نيست. به سفر اصحاح اول آيه 36 ، سفر دانيال اصحاح هفتم. سفر خروج اصحاح 24 و 29 در عهد عتيق مراجعه كنيد.
واژه وقود و ساير مشتقات آن چند بار درقرآن آمده است . ليكن در سوره جن نيامده است. آياتي كه اين كلمه در آنها آمده عبارتند از: آل عمران، آيه 10 . بروج، آيه 5 . بقره، آيه 24 . تحريم، آيه 6 . همزه، آيه 6 . وقود به معناي آتشگير است يعني قابل اشتعال مانند هيزم. نه به معناي آتش زنه همچون كبريت يا جرقه اي كه با سنگهاي مخصوص ايجاد مي كنند، عده اي از مفسران گفته اند: كه منظور از حجاره بتهائي است كه آنها را از سنگ ساخته بودند و آيه 98 سوره انبياء را شاهد آن دانسته اند « انكم و ما تعبدون ما دون الله حصب جهنم » شما و آنچه از غير خدا مي پرستيد آتشگيره دوزخ است. بعضي ديگر مي گويند حجاره اشاره به سنگهاي گوگردي است كه حرارتشان بيش از سنگهاي ديگر مي باشد، ولي بعضي از مفسران معتقدند كه منظور از اين تعبير، توجه دادن به شدت حرارت دوزخ است، يعني آنچنان حرارت و سوزندگي دارد كه سنگها و انسانها را همانند هيزم شعله ور مي سازد. آنچه با ظاهر آيات فوق، سازگارتر به نظر مي رسد، خود انسانها و سنگها شعله ور مي شود و با توجه به اين حقيقت كه امروز ثابت شده همه اجسام در درون خود، آتش عظيم نهفته دارند يا به تعبيري انرژيهائي كه قابل تبديل به آتشند.درك اين معني مشكل نيست و لزومي ندارد كه آن آتش سوزان را آتشفشانهاي عادي اين جهان بدانيم.
در مورد پيامبر اسلام (ص) تعابير رسول الله، رسول، نبي، امي و صفاتي غير از اين ها به كار رفته است.