1403-آذر-01
2020 Jan 23
حضرت زینب (س) :

قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کار‌های خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت‌ها و برکات خود را برای او تقدیر می‌نماید

24-November-21
1403-آذر-01

پرسش و پاسخ

علوم قرآنی و تفسیر

بسم الله الرحمن الرحیم

برکات به معنای هر خیر کثیری است ، مثل امنیت ،آسایش ، سلامتی ، مال و اولادو...و می فرماید: اگر اهل قریه ها ایمان می آورند، یعنی عقایدشان رااصلاح می کردند و تقوی می داشتند، یعنی در رفتار اجتماعی نیز نیکو عمل می کردند، در این صورت مجرای برکات را بر آنها می گشودیم و انواع خیر را دراختیارشان قرار می دادیم ، منظور از برکات آسمان اموری از قبیل برف و باران تگرگ و...به مقدار مفید و نافع می باشد و مراد از برکات زمینی انواع میوه ها ونباتات و امنیت و آسایش است و خداوند می فرماید: این برکات در زمانی نازل می شوند که مردم ایمان و تقوی داشته باشند و از آنجا که نوع انسان ، اجتماعی وتکامل یافته است ، لذا ایمان و تقوای یک عده اندک کفایت نمی کند، چون کفروفسق اگر جمعی و عمومی باشد، کار خود را می کند و با ایمان آن عده اندک مقابله می نماید، پس سبب فساد بر طرف نمی گردد جز آنکه جامعه متقی شوند وتمام روزنه های فساد و بد اخلاقی بسته شود.یکی از نشانه های جامعه با تقوی ، وجود روحیه امر به معروف ونهی از منکر در بالاترین سطح آن ،یعنی نگاه برطرف کردن فساد در تمام اشکال آن است،چرا که اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود جامعه گرفتار اشخاص بی هویت وبادی به هر جهت شده وآنگاه است که سیر سقوط جامعه شروع شده وگرفتار معضلات اجتماعی، اقتصادی وسیاسی ودر نهایت فروپاشی می گردد.خلاصه آنکه؛تقوا و پرهیزکاری در فرد آثار معنوی و اخلاقی و در جامعه نتایج شایسته ای دارد. اگر انسان خود را به تقوا و خویشتن داری عادت دهد، همواره در زندگی معنوی و مادی خود موفق خواهد بود، و اگر در یک جامعه تمام افراد به این خصیصه الهی و اخلاقی مجهز باشند، بسیاری از مشکلات اجتماع آنها حل گشته و جامعه ای ایده آل و آرمانی ایجاد می‌شود.


 

بسم الله الرحمن الرحیم

  وفای به عهد و پیمان، که یکی از فرایض اخلاقی و از جمله آداب معاشرت و حسن سلوک با مردم به شمار می‌رود، باید همیشه مورد توجه باشد.

در قرآن مجید و روایات اسلامی به این امر فوق‌العاده اهمیت داده شده است به آیات ذیل توجه کنید:

«وَ الَّذِینَ هُمْ لِاَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ؛

مؤمنان آنها هستند که امانت‌ها و عهد خود را مراعات می‌کنند.»(مومنون آیه۸)

«... الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ اِذا عاهَدُوا...؛

 ... نیکوکاران کسانی هستند که به عهد خود (هنگامی که عهد بستند) وفا می‌کنند....»(بقره آیه ۱۷۷)

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ اِسْماعِیلَ اِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا

در کتاب آسمانی خود از اسماعیل یاد کن که او در وعده‌هایش صادق، و رسول و پیامبر بزرگی بود.»(مریم آیه ۵۴)

«... اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً؛

 ... به عهد (خود) وفا کنید که از عهد سؤال می‌شود.»(اسراء آیه ۳۴)

در روایات نیز به وفای به عهد و پیمان توصیه زیادی شده است که توجه شما را به پاره‌ای از آن روایات جلب می‌کنیم:

رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:

«من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیف اذا وعد؛

 آن کس که به خدا و روز جزا ایمان دارد باید به وعده خود وفا کند.»(اصول کافی جلد ۲ ص۳۶۴)

حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمود:

«ان الوفاء بالعهد من علامات اهل الدین؛

وفای به عهد از نشانه‌های مردم متدیّن است.»(سفینة البحار، ج۲، ص۶۷۵.)

در حدیث دیگری رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:

«لا دین لمن لا عهد له؛

 کسی که پای‌بند به پیمان خود نباشد دین ندارد.»

 (بحارالانوار،  ج۸۴، ص۲۵۲.)

همان‌گونه که از آیات و روایات استفاده می‌شود مسئله وفای به عهد از مسائل مهم و اساسی به شمار می‌رود که در دین مقدس اسلام مورد کمال عنایت قرار گرفته است، زیرا اگر بنا باشد به این مسئله اساسی توجه نشود زندگی مردم متلاشی خواهد شد و در اثر بی‌نظمی و هرج و مرج مردم از یکدیگر سلب اعتماد خواهند کرد و در نتیجه زیربنای روابط اجتماعی سست می‌شود. از این رو اسلام آنقدر به وفای به عهد اهمیت می‌دهد که حتی در مورد دشمن و کسی که از نظر عقیده و مسلک و هدف با انسان توافق ندارد وفای به عهد و پیمان را لازم می‌شمرد.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود:

«ثلاثٌ لم یجعل الله عزوجل لاحد فیهن رخصة: اداء الامانة الی البر و الفاجر و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر و بر الوالدین برین کانا اوفاجرین؛
سه چیز است که خداوند به هیچ کس اجازه تخلّف از آن را نداده است: ادای امانت در مورد هر کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار، و وفای به عهد درباره هر کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار، و نیکی به پدر و مادر خواه نیکوکار باشند یا بدکار.

( اصول کافی، ج۲، ص۱۶۲، حدیث ۱۵.)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

  وفای به عهد و پیمان، که یکی از فرایض اخلاقی و از جمله آداب معاشرت و حسن سلوک با مردم به شمار می‌رود، باید همیشه مورد توجه باشد.
در قرآن مجید و روایات اسلامی به این امر فوق‌العاده اهمیت داده شده است به آیات ذیل توجه کنید:

«وَ الَّذِینَ هُمْ لِاَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ؛
مؤمنان آنها هستند که امانت‌ها و عهد خود را مراعات می‌کنند.»(مومنون آیه
۸)

«... الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ اِذا عاهَدُوا...؛
نیکوکاران کسانی هستند که به عهد خود (هنگامی که عهد بستند) وفا می‌کنند....»(بقره آیه
۱۷۷)

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ اِسْماعِیلَ اِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا
در کتاب آسمانی خود از اسماعیل یاد کن که او در وعده‌هایش صادق، و رسول و پیامبر بزرگی بود.»(مریم آیه
۵۴)

اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً؛
به عهد (خود) وفا کنید که از عهد سؤال می‌شود.»(اسراء آیه
۳۴)

در روایات نیز به وفای به عهد و پیمان توصیه زیادی شده است که توجه شما را به پاره‌ای از آن روایات جلب می‌کنیم:
رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:

«من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیف اذا وعد؛
 آن کس که به خدا و روز جزا ایمان دارد باید به وعده خود وفا کند.»(اصول کافی جلد
۲ ص۳۶۴)

حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمود:
«ان الوفاء بالعهد من علامات اهل الدین؛

وفای به عهد از نشانه‌های مردم متدیّن است.»(سفینة البحار، ج۲، ص۶۷۵.)
در حدیث دیگری رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
«لا دین لمن لا عهد له؛
 کسی که پای‌بند به پیمان خود نباشد دین ندارد.»

 (بحارالانوار،  ج۸۴، ص۲۵۲.)

همان‌گونه که از آیات و روایات استفاده می‌شود مسئله وفای به عهد از مسائل مهم و اساسی به شمار می‌رود که در دین مقدس اسلام مورد کمال عنایت قرار گرفته است، زیرا اگر بنا باشد به این مسئله اساسی توجه نشود زندگی مردم متلاشی خواهد شد و در اثر بی‌نظمی و هرج و مرج مردم از یکدیگر سلب اعتماد خواهند کرد و در نتیجه زیربنای روابط اجتماعی سست می‌شود. از این رو اسلام آنقدر به وفای به عهد اهمیت می‌دهد که حتی در مورد دشمن و کسی که از نظر عقیده و مسلک و هدف با انسان توافق ندارد وفای به عهد و پیمان را لازم می‌شمرد.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود:
«ثلاثٌ لم یجعل الله عزوجل لاحد فیهن رخصة: اداء الامانة الی البر و الفاجر و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر و بر الوالدین برین کانا اوفاجرین؛
سه چیز است که خداوند به هیچ کس اجازه تخلّف از آن را نداده است: ادای امانت در مورد هر کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار، و وفای به عهد درباره هر کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار، و نیکی به پدر و مادر خواه نیکوکار باشند یا بدکار.( اصول کافی، ج
۲، ص۱۶۲، حدیث ۱۵.)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

برکات به معنای هر خیر کثیری است ، مثل امنیت ،آسایش ، سلامتی ، مال و اولادو...و می فرماید: اگر اهل قریه ها ایمان می آورند، یعنی عقایدشان رااصلاح می کردند و تقوی می داشتند، یعنی در رفتار اجتماعی نیز نیکو عمل می کردند، در این صورت مجرای برکات را بر آنها می گشودیم و انواع خیر را دراختیارشان قرار می دادیم ، منظور از برکات آسمان اموری از قبیل برف و باران تگرگ و...به مقدار مفید و نافع می باشد و مراد از برکات زمینی انواع میوه ها ونباتات و امنیت و آسایش است و خداوند می فرماید: این برکات در زمانی نازل می شوند که مردم ایمان و تقوی داشته باشند و از آنجا که نوع انسان ، اجتماعی وتکامل یافته است ، لذا ایمان و تقوای یک عده اندک کفایت نمی کند، چون کفروفسق اگر جمعی و عمومی باشد، کار خود را می کند و با ایمان آن عده اندک مقابله می نماید، پس سبب فساد بر طرف نمی گردد جز آنکه جامعه متقی شوند وتمام روزنه های فساد و بد اخلاقی بسته شود.یکی از نشانه های جامعه با تقوی ، وجود روحیه امر به معروف ونهی از منکر در بالاترین سطح آن ،یعنی نگاه برطرف کردن فساد در تمام اشکال آن است،چرا که اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود جامعه گرفتار اشخاص بی هویت وبادی به هر جهت شده وآنگاه است که سیر سقوط جامعه شروع شده وگرفتار معضلات اجتماعی، اقتصادی وسیاسی ودر نهایت فروپاشی می گردد.خلاصه آنکه؛تقوا و پرهیزکاری در فرد آثار معنوی و اخلاقی و در جامعه نتایج شایسته ای دارد. اگر انسان خود را به تقوا و خویشتن داری عادت دهد، همواره در زندگی معنوی و مادی خود موفق خواهد بود، و اگر در یک جامعه تمام افراد به این خصیصه الهی و اخلاقی مجهز باشند، بسیاری از مشکلات اجتماع آنها حل گشته و جامعه ای ایده آل و آرمانی ایجاد می‌شود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم ; كلمه (اصطناع ) افتعال از (صنع ) و به معناى احسان است - به طورى كه گفته اند - وقتى گفته مى شود (صنع فلانا - فلانى را صنع كرد) معنايش اين است كه به او احسان نمود، و چون گفته شود (اصطنع فلانا) معنايش اين مى شود كه احسان خود را درباره فلانى تحقق داد و تثبيت كرد و از قفال نقل شده كه گفته : وقتى گفته مى شود (فلانى فلان را اصطناع كرد) معنايش اين است كه آنقدر به وى احسان كرد كه وى را به او نسبت مى دهند، و مى گويند: اين صنيع فلانى است و اين نمك پرورده او است. در نتیجه برگشت معناى اصطناع موسى به اين است كه خداى تعالى او را براى خود اختصاص داد، و آن وقت موقعيت كلمه (لنفسى ) كاملا روشن مى شود، و اما از نظر ساختار کلام مناسب تر آن است كه بگوييم (اصطناع ) متضمن معناى اخلاص است، و به هر حال معناى آن اين است كه من تو را خالص براى خودم قرار دادم، و همه نعمتهايى كه در اختيار تو است همه اينها از من و احسان من است، و در آن غير من كسى شركت ندارد، پس تو خالص براى منى، آن وقت مضمون آيه مورد بحث با آيه (و اذكر فى الكتاب موسى انه كان مخلصا). روشن مى شود. از اينجا معلوم مى شود اينكه بعضى گفته اند: مراد از اصطناع، اختيار است، و معناى اختيار خدا موسى را براى خود اين است كه او را حجت ميان خود و خلق خود قرار دهد، به طورى كه كلام او و دعوتش كلام و دعوت وى باشد، و نيز گفتار بعضى ديگر كه گفته اند: مراد از كلمه (لنفسى ) براى وحى و رسالت من است، و نيز گفتار ديگران كه گفته اند: يعنى (براى محبتم ) هيچ يك درست نيست، چون به دون دليل مقيد كردن است. و نيز روشن مى شود كه اصطناع و احسان نمودن خدا موسى را براى خود، از بزرگترين نعمتهاى او بوده است و ممكن هم هست جمله (و اصطنعتك لنفسى )، عطف تفسيرى بر جمله (جئت على قدر) باشد . ( علامه طباطبایی، المیزان .سوره طه آیه :

بسم الله الرحمن الرحیم

صداقت و راستی از خصوصیات عالی اخلاق انسانی است که در آموزه های اسلامی از زمینه های اساسی ارجمندی و نیک بختی انسان شناخته شده است. پیشوای صادقان و مولای متقیّان، صداقت را ارجمندترین و والاترین صفت،(1) معرّفی کرده و از راستگویی به عنوان اساس هر نوع اصلاحِ فردی و اجتماعی نام برده است:
اَلصِّدْقُ صَلاحُ کُلِّ شَیْ ءٍ.(2)
راستگویی مایه صلاح هرچیز است.
در مقابل، کذب و دروغگویی را ریشه همه فسادها و سرچشمه همه تباهی ها دانسته است:
اَلْکِذْبُ فَسادُ کُلِّ شَیْ ءٍ.(3)
دروغگویی موجب تباهی هر چیز است.
بنابراین اگر همه فعالیت ها و اقدامات انسان بر صدق و راستی بنا نهاده شود و از هرگونه ناراستی پیراسته باشد، زمینه های نیک بختی و گران قدری برای او فراهم می گردد؛ چنان که گشوده شدن دریچه های سعادت و بهروزی به سوی جامعه بشری، جز با استوار کردن پایه صداقت میّسر نمی شود. به همین جهت حق تعالی مؤمنان را در کنار فراخوانی به تقوا، به همراهی با صادقان نیز فرمان می دهد:
یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اِتَّقوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الْصّادِقِینَ(4)
ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بپرهیزید و با صادقان باشید!
مقصود از صادقان در این آیه شریفه کسانی اند که در اندیشه و پندار و گفتار و کردار و در نهان و آشکارِ وجودشان ذره ای دروغ و ناراستی راه ندارد و وجودشان سراسر صدق و راستی است.
1. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی, غررالحکم ودررالکلم، مقدمه و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی، (چاپ پنجم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1373) ج2، ص371.
2. همان، ج1، ص281.
3. همان، ج1، ص 281

4. توبه، آیه،119


 

بسم الله الرحمن الرحیم

در هر جا و مكانی ـ به جز اماكنی كه قرائت قرآن در آنها سبب توهین به قرآن گردد ـ میتوان قرآن تلاوت كرد و از نظر اسلام مانعی ندارد. در میان اماكن دو مكان برای تلاوت قرآن شرافت بیشتری دارد: خانه و مسجد. این مطلب را از روایاتی كه در این زمینه وارد شده است میتوان فهمید. خصوصاً در فضیلت تلاوت قران در منازل تأكید زیادی شده است و برای آن فواید شگفتآوری را ترسیم كردهاند.

فضیلت تلاوت در خانه

پیامبر عظیم الشّأن اسلام در این زمینه می فرماید:خانههای خود را با تلاوت قرآن نورانی كنید، و آنها را گورستان نسازید، همانگونه كه یهود و نصارا چنین كردند (زیرا فقط در معابد نماز خوانده) و خانههای خویش را از عبادت تهی ساختند. هر خانهای كه در آن قرآن زیاد تلاوت شود، خیر و بركت آن افزون میگردد و اهل آن در وسعت قرار میگیرند و آن خانه برای اهل آسمان نورافشانی میكند، آن گونه كه ستارگان آسمان برای اهل دنیا نور میدهند.[1]
از كلام حضرت چنین استفاده میشود: منازلی كه در آنها قرآن خوانده نمیشود مانند گورستان، تاریك و ظلمانی است.
كسی كه اهل قرآن نیست و با آن انس ندارد دل مُرده است و خانه او گورستان است. بنابراین همه مسلمانان این گفتار پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را آویزه گوش كنند و خانهها را با ترك تلاوت قرآن تاریك نكنند. بلكه خانهها را با تلاوت آن روشن بسازند. خود و خانواده، كوچه و محل زندگی را هم نورانی كنند.
حضرت میفرماید: این نورانیت به زمین و زمینیان محدود نمیشود بلكه اهل آسمان هم از نورافشانی چنین خانهای بهره میبرند. همانطور كه ستارههای آسمان برای ساكنان زمین چشمگیر است، خانهای كه در آن قرآن تلاوت میشود برای اهل آسمانها چشمگیر است و آنها هم از مراكز تلاوت قرآن نور میگیرند.
خانهای كه صدای قرآن اهل آن، از كوچك و بزرگ، طنینانداز است، دنیایشان نیز آباد است. خیر و بركت آن زیاد است و رزق و روزی آن خانه فزونی مییابد. شایسته است در خانههایی كه اتاقهای متعدّد دارد یك اتاق برای نماز، دعا و قرآن خواندن اختصاص یابد. و خانوادههایی كه كمبود جا دارند، مكان مشخصی را برای قرائت قرآن و سایر عبادات در نظر گیرند، زیرا شرافت چنین مكانهایی موجب استجابت دعا خواهد شد.

دلایل فضیلت تلاوت در خانه

1. دوری از ریا: عبادت در خلوت، بدور از تظاهر و خودنمایی است و معمولاً با اخلاص همراه است. به این جهت كمتر آلوده به ریا میشود. از این رو كسی كه ترسی از ریا و وسوسههای شیطانی دارد. بهتر است قرآن را در خلوت و خانه تلاوت كند.
2. تأثیر در فرزندان: تلاوت قرآن در خانهها در سایر افراد خانواده اثر دارد. پدر و مادری كه خواندن قرآن جزو برنامه زندگیشان باشد، فرزندانشان هم به فراگیری و خواندن قرآن علاقمند میشوند. حتی فراتر از خانه، در همسایگان نیز تأثیر زیادی دارد.
3. اثر اجتماعی آن: اگر صدای قرآن در همه یا اكثر خانهها طنینانداز شود و صبح و شام صدای روحنواز آن از هر كوی و برزن شنیده شود، در قلب انسانهای مشتاق اثر میگذارد، روح و روانها را منقلب میكند و زمینهساز حضور قرآن در عرصه اجتماعی میشود. آنگاه انسانها به خود آمده، قرآن را برنامه زندگی خود قرار میدهند و كاستیهای خود را با آن برطرف میسازند و قرآن در جامعه تجسّم عینی مییابد.

فضیلت تلاوت در مساجد

مسجد خانه خدا در روی زمین است. هیچ خانهای در كره خاكی شریفتر و محترمتر از مسجد نیست. خانه خدا محلّ عبادت و یاد خدا است و قرائت قرآن برترین عبادت الهی است. جا دارد هر یك از ما مسلمانان مقداری از وقت خود را در مساجد به تلاوت قرآن اختصاص دهیم. برای پی بردن به ارزش تلاوت قرآن در مساجد به گزارش قطعهای از تاریخ و سخنی از آورنده قرآن نظر میاندازیم.
شخصی در مسجد شعر میسرود. پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب به آن شخص فرمود:
«اِنَّما نُصِبَتِ الْمَساجِدُ لِلْقُرْآنِ».[2]
مسجدها را برای قرآن خواندن ساختهاند.
این گفتار نشاندهنده اهمیت تلاوت قرآن در مساجد است. از كتابهایی كه در مورد سیره پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و اصحاب او نگاشته شده است استفاده میشود كه مسلمانان علاوه بر تلاوت قرآن در خانهها در مساجد نیز قرآن تلاوت میكردند و بیشتر اوقات، این تلاوتها به صورت جمعی بوده است.
پیشنهاد ما: این سنّت حسنه كم و بیش در بین مسلمانان رایج است و در ماه رمضان رواج آن بیشتر است و شور و شوق افزونتری بر این جلسات حاكم است. سزاوار است این شور و حال همیشگی باشد و تنور جلسات قرائت قرآن در مساجد همه روزه گرم باشد. برای این منظور بهتر است وقت مشخّصی انتخاب شود، مثلاً قبل از اذان مغرب و یا بعد از نماز شامگاه كه در قرآن و حدیث ذكر خدا در این مواقع سفارش شده، انتخاب شود، هر شب به میزان پانزده تا سی دقیقه (وقت و حال نمازگزاران مدّنظر باشد) حلقه درس قرائت قرآن برپا شود و هر كس مقداری از قرآن را بخواند. البته به خواندنِ تنها اكتفا نشود و حتماً معانی آیات خوانده شده و یا معارف و احكام آن نیز ذكر شود تا مقدمهای برای عمل به قرآن باشد. تأكید میشود كه وقت و حال مردم مدّنظر باشد یعنی زمان جلسه مختصر و مفید باشد.
اگر چنین جلساتی در مساجد عمومیت پیدا كند و دارای جاذبه و استمرار باشد، جامعه را دچار تحوّل فرهنگی بزرگی میكند.
گفتارمان را در ادب ششم با این كلام رسول گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ به پایان میبریم:
«وَ مَنْ اًحَبَّ الْقُرْآنَ فَلْیُحِبَّ الْمَساجِدَ».[3]
كسی كه دوستدار قرآن است، مساجد را نیز دوست دارد.
قرآن كلام خدا و مسجد خانه خداست، هر دو نور خدا هستند. بنابراین دوستدار قرآن، دوستدار مسجد است و دوستدار مسجد دوستدار قرآن. بین قرآن و مسجد پیوندی غیبی است، سعی كنیم این پیوند را در دنیا پایدار و همیشگی سازیم.
______________

[1] . نَوِّروا بُیُوتَكُمْ بِتِلاوَهِ الْقُرْآنِ وَ لا تَتِّخِذُوها قُبُوراً كَما فَعَلَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارا: صَلَّوْا فِی الْكَنائِسِ وَ الْبِیَعِ وَ عَطَّلُوا بُیُوتَهُمْ فَاِنَّ الْبَیْتَ اِذا كَثُرَ فیهِ تِلاوَهُ الْقُرآنِ كَثُرَ خَیْرُهُ وَ اتَّسَعَ اَهْلُهُ وَ اَضاءَ لِاَهْلِ السَّماءِ كَما یُضئُ نُجُومُ السَّماءِ لِاَهْلِ الدُّنْیا.
(اصول كافی، ج 2، ص 446)
[2] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج 3، ص 493.[3] . مستدرك الوسائل، میرزا حسین نوری، ج 3، ص 355.

 

درباره تعیین اولین مخلوق بین اندیشمندان حوزه علم تفسیر ،حدیث وکلام اختلاف است. با یک تامل عمیق می توان به جمع بندی رسید که تفسیر اولین مخلوق به مصادیق گوناگون ناشی از اختلاف برداشت است، جهت احاطه کامل به موضوع ،بطور خلاصه آراء تفسیر اولین ،بیان میگردد< قلم: مفسران ذیل ;ن والقلم; طبق روایات زیادی می نویسند: نخستین چیزی که خداوند آفرید قلم است؛ سپس به او فرمان رسید بنویس به آنچه تا روز قیامت واقع خواهد شد. پس از قلم ابر رقیق و نازکی آفرید که بالا و پایین آن هوا بود. خداوند عرش خود را بر آب یعنی بر همان ابر رقیق مستقر ساخت و کان عرشه علی الماء برخی گفته اند بعد از قلم، کرسی را آفرید سپس عرش را و بعد از آن هوا را؛ در برخی روایات بعد از قلم، نون آفریده شده و نون را بعضی دوات و گاهی لوح محفوظ دانسته اند آن سان که قلم را از نور میدانند و بعد از آفرینش قلم و نون، عقل را آفریدشیخ صدوق و علامه مجلسی بنا به نقل روایتی، لوح و قلم را دو فرشته روحانی دانسته اند.فارابی نیز قلم را فرشته روحانی دانسته و گفته است:ظلّت الاحدیّة فکان قلماً اما شارح فصوص فارابی، به پیروی از قونوی و ابن فناری گفتة فارابی را بنا به مشرب اهل عرفان، ناتمام دانسته و معتقد است نخستین ظل و سایه احدیت وجود منبسط است که از آن به نفس رحمانی، هباء، عماء، تجلی ساری، نور مرشوش، رق منشوراصل اصول، هیولای عوالم غیر متناهی، ماده تعینات و اسم اعظم تعبیر میکنند که فوق مرتبط قلم اعلی است قلم و ماهی: سیوطی بنا به روایتی، ابتدای آفرینش را از قلم و ماهی (حوت) دانسته است.یاقوت: خداوند در آغاز یاقوت سبزی آفرید، سپس از روی هیبت به آن نظر افکند، آب شد. بعد باد را آفرید و آب را در متن باد قرار داد؛ آنگاه عرش را بر آب مستقر ساخت؛ بنابراین عرش و آب قبل از آسمانها و زمین وجود داشته آتش: نخستین مخلوق آتش است لوح: خدا بود و چیزی با او نبودکان الله و لم یکن معه شیء سپس لوح را آفریدهوا: خداوند نخست هوا و سپس قلم را آفرید. به قلم فرمان داد بنویس به آنچه واقع خواهد شد. آنگاه نور، ظلمت، آب، عرش، باد و آتش را از هوا آفرید و سایر پدیده ها از این شش پدید آمدند حجاب ها: پیامبر صل الله علیه و آله وسلم فرمود: خدای عزوجل در آغاز حجاب هایی آفرید و بر ارکان آنها نوشت: لا اله الّا الله... سپس عرش، زمین و لوح را آفرید هباء: ابن عربی معتقد است اول ما خلق الله هباء است. وی بر این باور است که حضرت علی بن ابیطالب علیهالسلام وقتی دید این گوهر در همه صورتها پراکنده است، نام آن را به عنوان نخستین موجود عالم هباءگذاشت. هباء به منزله طرح و رنگ نقشه ساختمان است؛ از این رو صاحبان فکر (فلاسفه) آن را هیولای کل میدانند؛ به گونهای که همه جهان هستی در آن بالقوه موجود است و نزدیک‌ترین موجود به هباء «حقیقت محمدیه» است که «عقل» نام گرفته است؛ از این رو وجود محمد صل الله علیه و آله وسلم از نور الهی از هباء یا همان حقیقت کلی بوده است و نزدیک‌ترین مردم به او حضرت علی بن ابیطالب علیه‌السلام و اسرار همه انبیاست. بنابراین پیدایش هر صورت (حقیقت) به وسیله این گوهر (هباء) است
فیض کاشانی در تعریف هباء می‌نویسد: ماده‌ای است که خداوند صورت‌های همه جهان را در آن باز کرد و آن «عنقاء» و نامش «هیولا» است
علامه مجلسی در مقام واژه شناسی هباء می‌گوید: هباء چیزی است که با شعاع آفتاب از روزنه و پنجره به درون می‌آید،  اما مراد عرفا و فلاسفه امر مادی نیست
آب: امام باقر(علیه‌السلام) فرمود: نخستین آفریده آب است، این آب، همه چیز است و همه چی از آب است
«ثالیس ملطی» (زاده ۶۲۴ ق.م) از مشاهیر حکماء، گفته است: باری تعالی عنصری ابداع کرد که در آن صورت‌های جمیع موجودات و معلومات جهان وجود داشت و آن را «نخستین پدیده» یا «عنصر اول» یا «آب» نامید. همه انواع جواهر آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست از این عنصر پدید آمد. زمین از جامد شدن آب تکوّن یافت؛ از حل شدن آب، هوا پدیدار شد؛ از صافی آن آتش و از دود و بخار آن آسمان آفریده شد
صدرالمتألهین در تفسیر عنصر اول می‌گوید این همان چیزی است که در زبان شریعت «قلم اعلی» نام گرفته است
عرفا معتقدند منظور از آبی که اصل و ریشه حیات همه چیز به شمار رفته («وجعلنا من الماء کل شیء حیّ») عبارت است از «نفس رحمانی» که «هیولای کلّی» و گوهر اصلی است. این همان آبی است که عرش خدا بر آن استوار است:‌«و کان عرشه علی الماء»؛ چنان که «عقل اول» نیز همین آب است، اما آبی که در جهان عناصر از آن سخن به میان می‌آید مثال و مظهر آن آب است
.


نور: امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرموده است: نخستین آفریده خداوند، نور بوده است. این نور از چیزی پدید نیامده و خداوند از آن یاقوتی به اندازه ضخامت آسمان‌ها و زمین پدید آورد. این یاقوت آب شد و عرش را بر آن آب مستقر ساخت
همچنین فرمود: آفرینش از نور آغاز شد، سپس آسمان‌ها از بخار آب، زمین از کف آب و کوه‌ها از امواج آن پدیدار شدند
در حدیث دیگری می‌خوانیم: خداوند به کلمه‌ای تکلم فرمود که نور شد و از آن نور، حضرت محمد و علی و عترت علیه‌السلام آفریده شدند
پیامبر اکرم(ص) فرمود: حق تعالی نخست نور و روح را آفرید و از آمیزه آنها من، علی،‌ فاطمه، حسن و حسین را آفرید، آن‌گاه نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید، نور علی را باز کرد و از آن فرشتگان را خلق نمود، نور فاطمه را شکافت و از آن آسمان‌ها و زمین را به وجود آورد، از نور حسن خورشید و ماه را پدید آورد، و از نور حسین بهشت و حور را آفرید
نور و ظلمت: نخست آفریده نور و ظلمت بوده است
نور محمد صل الله علیه و اله وسلم: پیامبر اسلام صل الله علیه و آله وسلم فرمود: آغاز آفرینش حق تعالی با نور من بود و از نور من علی علیه‌السلام آفریده شد و سپس عرش و لوح.  بنا به روایت دیگر: ‌آفرینش از نور پیامبر آغاز و عرش از آن نور آفریده شد: «أوّل ما خلق الله نوری
عرفا درباره حدیث مشهور نبوی صل الله علیه و آله وسلم «اول ما خلق الله نوری» معتقدند: نخستین چیزی که خداوند آفرید نور محمد صل الله علیه و آله وسلم بود که به صورت آدم علیه‌السلام و سپس با سایر پیامبران ظاهر شد. این نور همان روح الهی است که در آدم دمیده شد؛ بنابراین حقیقت محمدی صل الله علیه و آله وسلم مبدأ حیات و روح همه چیز، ‌حیات آنها، واسطه فیض بین خدا و بندگان و منبع فیض عارفان است

«اوّل ما خلق الله محمّد» است. او قبل از آفرینش آب، عرش، کرسی، آسمان‌ها، زمین، لوح، قلم، بهشت و دوزخ، فرشتگان، آدم و حوا آفریده شد
به گفته ابن عربی، نزد عرفا نخستین موجودی که پا به عرصه هستی گذاشت، حقیقت محمدیه صل الله علیه و اله وسلم است و اهل حکمت (حکما) او را عقل اول می‌نامند. عقل اول همان قلم اعلی است که حق تعالی از لا شئ آفرید
محمد و عترت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «خداوند متعال پیش از آنکه آدم را بیافریند، من و اهل بیت مرا از یک نور آفرید
امام صادق علیه‌السلام نیز می‌فرماید: محمد و علی علیه‌السلام از یک نور آفریده شدند. آفرینش آنان قبل از خلقت آسمان‌ها، زمین و عرش صورت گرفت. امام سجاد علیه‌السلام نیز می‌فرماید: خداوند، محمد، علی و پاکان از ذریه آنان را از نور عظمت خود قبل از سایر مخلوقات آفرید. امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: آفرینش جهان هستی از محمد و عترت او علیه‌السلام آغاز شد امام جواد علیه‌السلام فرمود: خداوند همواره به وحدانیت یکتا بود؛ سپس محمد، علی و فاطمه را آفرید؛ آنگاه پس از هزار دهر [کنایه از مدت بسیار طولانی] همه اشیا را آفرید در برخی روایات، اول ما خلق الله محمد و عترت او تا حضرت مهدی ائمه اثنی عشر به شمار آمده ارواح: پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم خطاب به علی علیه لسلام فرمود: نخستین چیزی که خدا خلق کرد ارواح ما بود و بعد از ما فرشتها را آفریدنفوس مقدس: خداوند نفوس مقدس و پاکی را در ابتدای خلقت آفرید مروارید سپید: نخستین چیزی که آفریده شددرة بیضاء (مروارید سپید) بوده است کاشانی دره بیضاء را عقل اول به عنوان نخستین مخلوق خداوند دانسته است فرشته کروبی: برخی دانشمندان نخستین آفریده پروردگار را چیزی به نام فرشته کروبی قلمداد کرده عقل: خداوند در آغاز خلقت عقل را آفریده است أوّل ما خلق الله العقل». این حدیث شریف را ابن بابویه در کتاب گرانسنگ من لا یحضره الفقیه و مجلسی اول (ملا محمدتقی) در کتاب ارزشمند روضة المتقین و ابن ابی الجمهور در غوالی اللئالی ذکر کرده فرشتگان ثمانیه:برخی براین باورند که فرشتگان مقرب وحاملین عرش، مخلوق اول هستند از میان تفاسیر نقل شده ،تفسیر مخلوق اول به عقل و نورکه خود نیز به محمد وال محمد تفسیر شده مشهورتر است و روایات زیادی نیز وارد شده که بر این معنا دلالت دارند، روایات باب اول کتاب اصول کافی جلد اول بر این مدعی ،صحه می گذارد اما دلیل خلقت روشن است چون خداوند با توجه به صفات علم، حکمت و قدرت، نظام احسن را خلق کرد و بدلیل آنکه امکان ندارد خداوند باشد ولی از رساندن فیض خود به دیگران امتناع کند و درنتیجه امکان کمال، که تقاضاي ذاتی وباطنی هر موجود زنده است را از او سلب کرده باشد ،همچنین قابل تصور نیست که جهانی امکان تحقق داشته، ولی خدا به دلیل بخل، حسادت، جهل یا ضعف نتوانسته ویا نخواسته خلق کند، چون این صفات رذیله با قدسی بودن خدا منافات دارد: در نتیجه و به ضرورت، این جهان هستی ،بهترین است زیرا اگر امکان خلق بهتري بود، قطعا به دلایل ذکر شده، بوجود می آمد وهدف خلقت علاوه بر صفات کمال خداوند، به تکامل رسیدن موجودات از جمله انسان به نهایت کمال وجودي خودشان است

بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن براي تشويق به عدل و كار نيك و پرهيز از ستم و كار بد و براي اين كه فرزندان كسي دچار آثار ستمگري پدران نشوند از مثالي زيبا بهره جسته مي فرمايد: «أَيَودّ اَحَدُكم أَن تَكون لَه جَنَّة مِن نَخيل و أَعناب تَجري مِن تَحتِهَا الانهار لَه فيها مِن كُل ثَمَرات وَ أَصابَه الكِبَر وَ لَه ذُرية ضُعَفاء فَأَصابها إِعْصار فيه نار فَاحْتَرَقت كَذلِك يُبَيِّن الله لَكُم الايات لَعَلَّكم تَتَفكرون» بقره/۲۶۶ [آيا كسي دوست دارد عمري زحمت بكشد تا در دوران سالمندي به ديگران نيازمند نباشد، ولي در دوران سالمندي كه فرزنداني ضعيف و عايله اي سنگين دارد و باغي از خرما و انگور با نهرهايي جاري و ميوه هاي گوناگون فراهم كرده در اين هنگام ناگاه گردباد سوزاني وزيده باغ را بسوزاند؟] او در اين حال نه توان كشاورزي و احياي باغ را دارد و نه توان اداره عايله سنگين و نه حاضر است پس از عمري زندگي با عزت دست به گدايي زند. اگر كسي تاب تحمل چنين خطري را ندارد بايد انديشه كند و در حال عادي مواظب اعمال خويش باشد. مبادا فرزندان او دچار سيه روزي شوند.
آيه مزبورمشاهده تصوير مطلبي است كه قرآن درباره پس از مرگ انسان و واگذاري فرزندان يتيم مي فرمايد: «وَلَيِخْش الَذِين لَوتَرَكوا مِنْ خَلفِهم ذُريَّة ضِعافا خافوا عَلَيهم فَليَتقوا الله ولِيَقولوا قَولا سَديدا» نساء‌/۹ بايد بندگان از مكافات عمل خود بترسند و با يتيمان مردم نيك رفتار باشند.كساني كه مي ترسند كودكان ناتوان از آنان باقي مانند و زيردست مردم شوند، بايد از خدا بترسند و سخن به اصلاح و درستي گويند و راه عدالت پويند و گرنه آينده اي تاريك در انتظار آنان خواهد بود.
براين اساس، اگر انسان ستم كند خواه ناخواه فرزندانش ستم خواهند ديد و اگر با يتيمان مردم رؤوف باشد، اين كار شايسته بهره او و فرزندانش خواهد گشت . نمونه كار شايسته براي يتيمان، كار حضرت خضر است كه به همراهي حضرت موسي(ع) مأمور شدند تا ديوار شكسته اي را كه گنج يتيمان در زير آن قرار داشت، ترميم كنند و حضرت خضر اين احسان الهي، انساني را چنين معلل كرد: «وَاَما الجِدار فَكان لِغُلامَين يَتيمَين في المَدينَة و كان تَحتَه كَنز لَهما و كان أَبوهُما صالِحا» كهف/۸۲  يعني چون پدر آن يتيمان مرد صالح بودند من مأمور شدم تا ديوار را از انهدام و ويراني حفظ كنم.
در برابر اگر از انسان كار شايسته و دعاي نيك سر زند بر خانواده و نسل او تأثير خواهد گذاشت. حضرت ابراهيم از خداوند ميخواهد فرزندان و نسل او را صالح قرار دهد: «رَبَّنا وَاجَعلنا مُسلِمين لَكَ و مِن ذُرّيَتنا اُمَّة مُسلِمَة لَك» بقره/۱۲۸ [پروردگارا، ما را تسليم فرمان خود قرار ده؛ و از نسل ما، امتي فرمانبردار خود پديد آر]؛ در آيه ديگر آمده است: ابراهيم(ع) تقاضا كرد خدايا دل های گروهي از مردم را متوجه فرزندان من كن: «فَاجْعَل أَفئِدَه مِن الناس تَهوي إِلَيهم» ابراهيم/۳۷ و خواست كه خداوند فرزندان او را از بت پرستي دور سازد: «وَ اجْنَبِني و بَني أَن نَعبد الاَصنام» ابراهيم/۳۵ [و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار.] و از براي نسل خود خواهان امامت شد: «قال إِنّي جاعِلك لِلناس إِماماً قال و مِن ذُرّيَتي» بقره/۱۲۴ [{خدا به او} فرمود: من تو را پيشواي مردم قرار دادم. ابراهيم پرسيد: و از دودمانم هم؟]
به هر حال، كار نيك و كار بد، عدل و ظلم، گذشته از اثر تشريعي، اثر تكويني دارد و در نسل انسان اثر مي گذارد؛ چنان كه اگر كسي ظالم بود خداوند نيز ظالمي را بر خود او مسلط مي كند: «وَ كذلِك نُولّي بَعض الظالِمين بَعضاً» انعام/۱۲۹ [و اين گونه برخي از ستمكاران را سرپرست برخي ديگر مي گردانيم.] و در حديث آمده كسي كه ستمكاري را كمك كند، حق تعالي همان ستمكار را بر او مسلط خواهد كرد: «مِن أَعان ظا لِماً سَلطه الله عَليه» (بحار الانبار جلد ۸۹ صفحه /۱۷۲) گر چه مظلوم د رقيامت استحقاق احقاق حق را دارد و به حق خويش خواهد رسيد، و لي چنين مظلومي مأجور نخواهد بود.
امام صادق(ع) درباره ناموس فرمود: اگر كسي هتك عفت كند، سرانجام هتك عفّت مي شود؛ چنان كه امام صادق(ع) مي فرمايد: چون عالم {حضرت خضر} ديوار شكسته را ترميم كرد خداوند به حضرت موسي(ع) وحي فرستاد: من فرزندان را در برابر كوشش و كار نيك پدران پاد اش مي دهم؛ خير و خوبي پاداش خوب، و شرّ جزاي شرّدارد؛ زنا نشود. كسي كه حرمت بستر و ناموس مرد مسلماني را رعايت نكند، بستر ونا موس او مورد تجاوز قرار مي گير د، و آن گونه كه كار انجام دهيد جزا خواهيد ديد؛ «لَمّا أَقام العالِم الجِدار أَوحي الله تَبارك و تَعالي اِلَي موسي(ع) أِنّي مُجازي الْأَبناء بِسَعي الآباء؛ إِن خَيراً فَخَير و إِن شَراً فَشَرّ لاتُزْنوا فَتُزني نِساؤكم، وَ مَن وِطيِء فِراش امرءٍ مُسلمٍ وُطيء‌فراشه. كما تَدَينُ تُدان» (بحار الانوار صفحه ۱۳ جلد/۲۹۶/حد یث۱۳)
اين اثر طبيعي عمل است و اثر از مؤثر جدا نيست. پس كار زشت نتيجه زشت و كردار نيك ثمره شايسته در پي خواهد داشت و عمل از عامل جدا نخواهد شد؛ يعني اثر عمل هرگز خود عمل را رهانمي كند اوّلا ًَ و عمل نيز عامل را رها نمي كند ثانياً، و حفظ اين ربط وجودي‎ْ محصول نظام علّي و معلولي است كه تمام حَلَقات آن به اراده حكيم محض و عادل صرف، يعني خداي سبحان اداره مي شود.
البته این سخن قرآن کریم  به این معنا نیست که در هر صورت انسان های بی گناه بار گناهکاران را بدوش خواهند کشید. قرآن در سوره انعام می فرماید. :قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۱۶۴﴾ هیچکس جز آنچه کسب کرده بر او نیست وهیچکس بار گناه دیگری را حمل نمی کند.
حال چگونه‌است در جائی هشدار می دهد باید از ظلم و ستم پرهیز کرد تا آثار ستم به دیگران سرایت نکند ودر جای دیگر تصریح دارد هیچ یک بار گناه دیگری را حمل نمی کند! پاسخ روشن است؛خداوند عدل مطلق است و ظلم به بندگان دور از شان اوست  که گناه ناکرده را مشمول اثار عمل زشت دیگران کند، مفهوم آیات مورد اشاره در بخش اول این است که نتیجه قهری ظلم و ستم ، بر هم زدن نظم طبیعی حاکم بر جامعه است ،وقتی سنت‌های الهی مورد تعرض قرار می گیرند بطور قهری سنت های دیگر جایگزین میشوند،در جامعه ای که حقوق اولیه  توسط برخی زیر پا گذاشته میشود، باید منتظر زیر پا گذاشته شدن حقوق اینان، از ناحیه دیگران باشیم، بطور خلاصه آیات بخش اول به سلسله نظام علت ومعلول اشاره دارد ،یعنی پیامد نتیجه طبیعی ظلم، بر هم خوردن نظم اجتماعی که نتیجه اش ،شمولیت ستم  حتی نسبت به خانواده و فرزندان ظالم است .این قانون عام وفراگیر است  وبه یک معنا، قانون علت ومعلول  حاکم بر جامعه است ، اما مفهوم  آیه بخش دوم این است ،آثار گناهآن بدون در نظر گرفتن نظام علت ومعلولی حاکم بر جامعه، متوجه شخص گناهکار است.

 

 بسم الله الرحمن الرحیم

 «مَعْشَر» در اصل، از «عشرة» به معنى «عدد ده» گرفته شده است و از آنجا كه عدد ده يك عدد كامل است، كلمه «معشر» به يك جمعيت كامل ـ كه اصناف و طوائف مختلفى را در بر مى گيرد ـ گفته مى شود. در اين كه: آيا فرستادگان «جنّ» از جنس خود آنها است، يا از نوع بشر؟ در ميان مفسران گفتگو است. اما آنچه از آيات سوره «جنّ» به خوبى استفاده مى شود اين است كه: قرآن و اسلام براى همه، حتى آنها نازل شده، و پيامبر اسلام مبعوث به همه بوده است کما اینکه گذشته در عصر خودشان علاوه بر جامعه عصر خود ارسال شدند برای اجنه عصر خود نیز حجت بوده اند . چرا که هيچ مانعى ندارد رسولان و نمايندگانى از خود آنها از طرف پيامبر(صلى الله عليه وآله) ویا انبیاء گذشته  مأمور دعوت آنان بوده باشند. شرح بيشتر در اين زمينه و هم درباره معنى علمى «جنّ» در تفسير همان سوره «جنّ» در جزء 29 قرآن مجيد آمده است. بايد توجه داشت: كلمه «مِنْكُم» (از شما) دليل بر آن نيست كه پيامبران هر دسته، از جنس خودشان خواهند بود; زيرا هنگامى كه به گروهى گفته شود «نفراتى از شما...» اين نفرات ممكن است از يك طايفه يا از همه طوايف باشند. و از آنجا كه روز رستاخيز روز كتمان نيست و نشانه هاى همه چيز آشكار است و هيچ كس نمى تواند چيزى را پنهان دارد، مى افزايد: «همگى در برابر اين پرسش الهى، اظهار مى دارند: ما بر ضد خود گواهى مى دهيم و اعتراف مى كنيم كه چنين رسولانى آمدند و پيام هاى تو را به ما رسانيدند اما مخالفت كرديم» (قالُوا شَهِدْنا عَلى أَنـْفُسِنا

بسم الله الرحمن الرحیم

آداب تلاوت به آداب ظاهری و باطنی تقسیم میشود اماآداب باطنی تلاوت قرآن، نسبت به آداب ظاهری از اهمیت بیشتری برخوردار است و در هنگام تلاوت قرآن، می‌بایست مدّنظر قرار گیرد. اهمیت ، عبارت از فهمیدن اصل كلام و درك عظمت آن است.
تلاوت كننده، باید بداند كه با چه سخن بزرگی مواجه است! سخنی كه نشانه لطف و رحمت و عنایت آفریدگار هستی به آدمی است. سخنی كه حقایق والا را به اندازه فهم و درك انسان‌ها تنزل داده است.
و چگونه آن كلام آسمانی و خدایی در قاب حروف و اصوات كه از صفات بشری است بر انسان‌ها متجلی شده است.قاری قرآن باید از كلام خدا درس بگیرد چنان چه قرآن می‌فرماید:
وَ دَرَسُوا ما فیهِ[1]؛ انسان‌ها باید از آن چه در این قرآن است درس گیرند (و بدان عمل كنند).
همچنین قاری قرآن بایستی آیات الهی را با گوش جان بشنود و آن را به مغز و خاطره خود بسپارد، چنان چه قرآن در این باره می‌فرماید:
«لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَهً وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَهٌ»؛ لطف‌هایی درباره شما نمودیم و نعمت‌هایی كه به شما عطا كردیم برای این است كه عبرت و پند بگیرید، و لیكن در میان افراد بشر فقط گوش‌های شنوایِ هوشمندان، آن پند و اندرزها را می‌شنوند.
باید توجه داشته باشیم كه درك عظمت كلام الهی، جز با فكر و اندیشیدن در محتوای آن میسّر نیست.

تلاوت و اخلاص

یكی از مسائل مهمی كه باید آن را جزو اركان تأثیر قرآن در دل‌ها دانست، اخلاص در قرائت است. هر عملی كه بدون آن صورت گیرد بی‌ارزش و از درجه اعتبار، ساقط می‌باشد. اخلاص، روح عبادت و سرمایه اخروی است. اگر قرائت قرآن برای اهداف غیر الهی باشد مثل این كه (مردم) خوششان آید، یا آن را وسیله گدایی قرار دهد و قصد پول به جیب زدن را داشته باشد، نه تنها، ثواب ندارد بلكه عقاب هم دارد.
اخلاصِ در تلاوت، این است كه قاری از ابتدای قرائت تا انتهای آن، فقط خشنودی خدا را درنظر بگیرد. اصولاً هر عبادتی، وقتی مقبول درگاه الهی می‌شود، كه با خلوص نیّت همراه باشد. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «اِنّمَا الْاَعْمالُ بالنِّیاتِ»؛ اعمال هر كسی بستگی به نیّت او دارد.
یكی از جاهایی كه شیطان دركمین نشسته تا راهزن عبادت باشد، هنگام تلاوت قرآن است. به خصوص اگر قاری در مجلسی و در حضور جمعی از مردم تلاوت می‌كند، می‌بایست مراقب باشد كه شیطان در حریم قرائت او وارد نشود. گاه شیطان به انسان چنین القا می‌كند كه، ببین چقدر زیبا تلاوت می‌كنی، چگونه مردم تو را تشویق می‌كنند. و یا به قاری قرآن تلقین می‌كندكه تو از سایر قاریان بهتر تلاوت می‌كنی، و به همین جهت است كه مردم به تو احترام می‌كنند. چه بسا اتفاق می‌افتد، قاری قرآن در تمام طول قرائتش به این مسائل فكر می‌كند، وقتی قرائتش تمام شد به خود می‌آید و متوجه می‌شود تنها چیزی كه در نظر نداشته، خلوص نیّت، رضایت خداوند و معانی كلام خدا و تفكر و تدبّر در آیات بوده است.
گاهی اوقات انسان در منزل به تنهایی قرآن را زمزمه می‌كند، باز می‌بیند شیطان دست از او بر نمی‌دارد. تا شروع به تلاوت می‌كند، افكار گوناگون وخاطره‌های گذشته به ذهن او هجوم می‌آورد.
لذا قاری باید در تمام مدّت قرائت به این توجه داشته باشد كه، قرآن، كلام خداوند است و هیچ كلامی محترم‌تر از آن نیست. هدف از قرائت، اطاعت دستور خداوند و اعلام بندگی به درگاه او است. با تلاوت قرآن می‌خواهیم مفاهیم آن را بفهمیم و با عمل به آیات آن، در زمره رستگاران قرار گیریم. اگر انسان قرآن را با توجه كامل و اخلاص تلاوت نماید، خداوند پاداش عظیمی به او عنایت می‌كند. معصوم ـ علیه السّلام ـ در این زمینه چنین می‌فرماید:
كسی كه برای رضایت خدا و به خاطر فهمیدن دین، قرآن را تلاوت نماید، پاداش او همانند پاداشی است كه خداوند به فرشتگان، پیامبران و رسولان خود می‌دهد.[2]
اگر قاریان قرآن، اراده كنند كه آن را با اخلاص قرائت كنند و در این راه سعی و كوشش نمایند، به طور حتم خداوند آنان را یاری می‌كند. باید از او بخواهیم: پروردگارا! ما را به خواندن قرآن دعوت كردی، و ما پذیرفتیم، پس ما را یاری كن تا فقط، در صدد كسب رضایت تو باشیم.
امام صادق در این باره می‌فرماید: خدایا مرا به تلاوت قرآن، آن گونه كه باعث خشنودی توست وادار كن.[3]

تلاوت بدون اخلاص

كسانی هستند كه قرآن را، با ترتیل می‌خوانند، و شاید صوت بسیار زیبایی داشته باشند امّا اخلاص در تلاوت ندارند و برای رضایت خدا نمی‌خوانند، بلكه قصد آنان از تلاوت، تعریف و تمجید مردم، ریا و تظاهر، دكّان و پول، و خودپسندی است. چنین اشخاص نه تنها از زحمت خود سودی نبرده‌اند، بلكه خود را هم مسئول قرآن و خدا قرار داده و جهنّم را برای خود خریده‌اند.
به روایاتی كه در این باره آمده توجه كنید. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: كسی كه برای استفاده از مردم قرائت قرآن كند، روز قیامت درحالی محشور می‌شود كه چهره او، استخوان بدون گوشت است.[4]
در روایتی دیگر از رسول گرامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنین آمده است:
كسی كه قرآن را بعد از فراگرفتن تلاوت كند، ولی به آن عمل نكند و قصدش از تلاوت آن باشد كه مال و زینت دنیا را به دست آورد، مستوجب غضب خداوند است و در آخرت، با یهود و نصاری در یك صف قرار دارد. زیرا آنان هم، كتاب خود را پشت سرشان انداختند.
و كسی كه قرآن را با هدف، ریا و خودنمایی تلاوت كند و به وسیله آن دنیا را طلب كند، روز قیامت خدا را ملاقات می‌كند در صورتی كه چهره او استخوان بدون گوشت است و قرآن به پشت گردن او می‌زند تا او را داخل آتش كند.
و كسی كه قرآن را فراگیرد و آن را برای ریا تلاوت كند و با جاهلان بحث نماید و یا به علماء مباهات كند و هدف او، به دست آوردن ثروت دنیا باشد؛ خداوند روز قیامت استخوان‌های او را از هم پراكنده می‌سازد. و در جهنّم نیز بیشتر از همه مجازات می‌شود و خداوند از شدت غضب (ملائكه) او را به انواع عذاب، مجازات می‌گرداند.[5]
امام باقر ـ علیه السّلام ـ هم قاریان قرآن را بر سه دسته تقسیم كرده است و می‌فرماید: تلاوت كنندگان قرآن بر سه گروه‌اند.
یكی آن كه قرآن را تلاوت می‌كند و آن را سرمایه كسب خود قرار می‌دهد و پادشاهان رابه وسیله آن می‌دوشد و به مردم بزرگی می‌فروشد.
دوّم كسی كه قرآن می‌خواند و حدود آن را نگهداری ننموده و به دستوراتش عمل نمی‌كند، كه خدا امثال اینان را در قرآن خواندن زیاد نكند!
سوّم كسی كه قرآن می‌خواند و داروی قرآن را بر دل دردمندش می‌نهد و برای خواندن و به كار بستن دستوراتش شب‌ها را بیدار می‌ماند.اینان در میان قرآن خوانان از كبریت احمر كمیاب‌تراند.[6]
در میان این سه گروه تنها یك طایفه را تمجید می‌كند و با تمام وجود، دو طایفه دیگر را نفرین می‌نماید.

تلاوت و تدبّر در آیات

لازم است كسی كه تلاوت قرآن می‌كند و كسی كه به آن گوش می‌دهد، در آیات الهی به تدبّر وتفكّر بپردازد. گویا با خدا سخن می‌گویند و خدا نیز با آنان سخن می‌گوید. باید با اندیشیدن در مفهوم ومعنای آیات، خود را در معرض تابش نور الهی قرار دهند و در یك فضای معنوی نفس بكشند.
تدبّر كردن در آیات، انسان را در دنیایی از معارف و مفاهیم والا قرار می‌دهد كه هیچ چیز با آن برابری نمی‌كند، و آیات، به عنوان كلیدهای سعادت انسانی در اختیار او قرار می‌گیرند؛ زیرا مقصود اصلی از قرائت قرآن همین تفكّر و تدبّر است.
امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ درباره تدبّر و تفكّر متقیّن و تلاوت كنندگان قرآن، چنین می‌فرماید:
آنان هر گاه به آیه‌ای برسند كه در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روی می‌آورند و روح جانشان با شوق در آن خیره می‌شود و آن را همواره نصب العین خود می‌سازند، و هر گاه به آیه‌ای برخورد كنند كه در آن بیم عذاب باشد، گوش‌‌های دل خویشتن را برای شنیدن آن باز می‌كنند و صدای ناله و به هم خوردن زبانه‌های آتش با آن وضع مهیبش در درون گوششان طنین انداز است.[7]
كلام امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ اشاره به این است كه آن‌ها هنگام تلاوت قرآن، در آیات آن تدبّر و تفكر می‌كنند و تلاوت ایشان توام با تأمّل و تفكر است. گویا این كلام حضرت را شنیده و به كار بسته‌اند كه فرمود: ای مردم! آگاه باشید! خیر در تلاوتی نیست كه در آن تدبّر و دقت نباشد. بدانید خیر در عبادتی نیست كه در آن آگاهی و فهم نباشد.[8]
قرآن كریم؛ مردم، به خصوص صاحبان فكر و اندیشه را به تدبّر و تفكر در آیات، فراخوانده است. آن جا كه می‌فرماید:
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْكَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»؛[9] (این قرآن بزرگ) كتابی است مبارك و با بركت و عظیم الشأن كه ما آن را به سوی تو فرستادیم تا بندگان من در آیاتش تفكر كنند و بیندیشند و صاحبان عقل متذكر حقایق آن شوند.
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»؛[10] آیا مردم در قرآن از روی فكر و تدبر نمی‌نگرند (تا بر آنان ثابت شود كه آن وحی، خداوند است).
منظور از تدبر این است كه قلب به تفكر در معنای الفاظ و عباراتی كه می‌خواند بپردازد، معنای هر آیه را بفهمد و در اوامر و نواهی آن تأمّل كند، به دریافت‌هایش اعتقاد و ایمان آورد تا در نتیجه اگر از گذشته تا حال نسبت به اوامر و نواهی آن كوتاهی كرده، پوزش خواهد و آمرزش طلبد و خود را از زشتی و بدی پاك سازد، و یا اظهار خواری و فروتنی كند و طلب بخشش نماید.

__________________

[1] . سوره اعراف، آیه 169؛ سوره حاقه، آیه 12؛ بحار الانوار، ج 67، ص 21.

[2] . وسایل الشیعه، ج 4، ص 838.

[3] . سنن النّبی، علامه طباطبایی، ص 353.

[4] . وسائل الشیعه، ج 4، ص 837.

[5] . اخلاق اسلامی، ج 1، ص 502، نقل از چهل حدیث، ص 427.

[6] . كافی، ج 4، كتاب فضل القرآن، باب النوادر، حدیث 1.

[7] . نهج البلاغه، خطبه 182، خطبه همام.

[8] . بحار الانوار، ج 92، ص 112، میزان الحكمه، ج 8، ص 88.

[9] . سوره ص، آ

یه 29.

[10] . سوره نساء، آیه 81.

در روایات معصومان(ع) نامها و اوصاف بسیاری برای ماه رمضان وارد شده  است از جمله شهر الله، ماه میهمانی خدا ،برترین ماه ،ماه نزول قران ،ماه تقدیرات، ماه روزه، بهار قرآن، ماه برکت، ماه آزادی از دوزخ ،ماه باز شدن درهای آسمان، ماه برگزیده، ماه مغفرت و ماه بسته شدن شیاطین.

ولی در این میان این نامها به نظر می رسد ماه خدا و میهمانی خدا، عالیترین تعبیری است که درباره ماه رمضان به کار برده شده است.
با اینکه همه ماهها ماه خداست و انسان ها همه وقت از نعمت های مادی و معنوی و در حقیقت از سفره گسترده الهی استفاده می کنند، ولی از آنجا که همه کتابهای بزرگ آسمانی از جمله قرآن که کتاب هدایت و راهنمایی برای همه بشریت است در این ماه نازل شده است، و نیز از آنجا که وظیفه بزرگ الهی ، روزه در این ماه انجام میشود امتیاز خاصی به این ماه بخشیده است.

 

ابی بصیر از امام صادق(ع) نقل کرده که آن حضرت فرموده اند:

««تورات» در ششم و «انجیل» در دوازدهم ماه رمضان، و «زبور» در هجدهم و قرآن در شب قدر نازل شده است

با توجه به روایت یادشده ماه رمضان همواره ماه نزول کتابهای آسمانی و ماه هدایت و تربیت بوده است. چرا که هدایت و تربیت بدون دستورات و روشهایی که درست را از نادرست جدا و آن را به مردم تعلیم دهد ممکن نیست.

برنامه تربیتی روزه نیز، باید با آگاهی هر چه بیشتر و عمیق تر از تعلیمات آسمانی هماهنگ گردد، تا جسم و جان آدمی را از آلودگی های گناه شستشو دهد.

مزید بر روایات یاد شده که همگی در مقام توصیف رمضان می باشند ولی جامعترین آنها که بسیاری از وظایف روزه دار و شرایط یک روزه کامل و فضائل این ماه را بیان می کند، خطبه مشهور پیامبر اکرم(ص) است(خطبه شعبانیه) که آن حضرت در آخرین جمعه ماه شعبان برای آماده ساختن یاران برای استقبال از ماه مبارک رمضان خطبه ای خواندند و در آن مژده فرا رسیدن ماه رمضان را داده و جایگاه و اهمیت این ماه بزرگ را تشریح کردند و در فرازی از آن خطاب به مردم فرمودند:

(ای مردم، ماه خدا، با برکت و رحمت و آمرزش به شماروی آورده است).با توجه به اهمیت و جایگاه رمضان وبا علم به اینکه همه ماهها ماه خداست و انسانها همه وقت از نعمت های مادی و معنوی و در حقیقت از سفره گسترده الهی استفاده می کنند، ولی از آنجا که همه کتابهای بزرگ آسمانی از جمله قرآن که کتاب هدایت و راهنمایی برای همه بشریت است در این ماه نازل شده است، و نیز از آنجا که وظیفه بزرگ الهی روزه در این ماه انجام می شود امتیاز خاصی به این ماه بخشیده است.

در پایان نتیجه می گیریم؛ انسان با وجود آنکه در همه ماه ها میتواند راهی بسوی خدا بگشاید اما رمضان بخاطر داشتن خصوصیاتی که از زبان روایات نقل کردیم بهترین شرایط را در اختیار ما برای نیل به فضائل اخلاقی قرار داده است.

قاریان قرآن، بر حسب خلوص، تدبر، تأثیر پذیری و خضوعشان (نسبت به قرآن) در مراتب و درجات متفاوتی قرار دارند. بزرگانی ، از جمله ملا محسن فیض كاشانی و ملا احمد نراقی، برای تلاوت كنندگان قرآن، سه درجه و مرتبه در نظر گرفته و متذكر شده‎اند كه یكی از آداب تلاوت، سعی در ترقی و رسیدن به درجات بالاتر است.
مرتبه‌ اول: قاری خود را در حالتی تصور كند كه گویا در برابر پروردگار ایستاده و به تلاوت قرآن مشغول است، وخدای تعالی به او نظر می‌كند و كلام او را می‌شنود. بدیهی است حال چنین بنده‌ای كه خود را در حضور مولا می‌بیند، حال تضرع و زاری و ناله است.
مرتبه دوم: قاری چنان در قلب خود مشاهده نماید كه گویا خداوند، او را مورد الطاف بی‌پایان خویش قرار داده، و به او امر و نهی می‌كند. وظیفه قاری در چنین حالت، خوف و شرمساری و سراپا گوش شدن است.
مرتبه سوم: قاری حتی ذره‌ای متوجه خود و تلاوت خود نباشد، و تمام هوش و حواس او متوجه صاحب كلام باشد. بطوریكه گویا غرق در مشاهده جمال بی‌همتای اوست. بنابرقول بزرگان یاد شده،(۱) مرتبه‌ اول و دوم درجه اصحاب یمین، و مرتبه سوم درجه مقربین و صدیقین، و خارج از این مراتب، درجه غافلین است.
در سیره اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ ، به موارد زیادی اشاره شده است كه آن برگزیدگان خدا، به هنگام تلاوت قرآن، جز جمال زیبا و كلام شیرین دوست، چیز دیگری را نمی‌دیده و نمی‌شنیدند. «نقل است كه امام جعفر صادق ـ ع ـ مشغول نماز بودند كه یكباره حالت خاصی به ایشان دست داد و مدهوش بر زمین افتادند.
وقتی آن حضرت بهوش آمدند، علت آن حالت را پرسیدند. فرمودند آیه‌ای را با زبان قلبم آنقدر تكرار كردم كه گویا آنرا از صاحب كلام شنیدم. اندامم تاب دیدن قدرت او را نیاورد، و از خود بیخود شدم.»(۲)
به استناد احادیثی كه در كتاب‌های معتبر ذكر گردیده، در روز قیامت نیز، قاریان قرآن، بر حسب مقدار آیاتی كه تلاوت می‌نمایند، در مراتب و درجات متفاوتی قرار می‌گیرند.
 امام صادق ـ ع ـ فرمود: «بر شما باد به تلاوت قرآن، زیرا كه درجات بهشت مساوی است با عدد آیات قرآن. و روز قیامت به قاری قرآن گفته می‌شود كه بخوان و بالا برو، و او هر آیه كه می‌خواند یك درجه بالا می‌رود.»(۳)
از امیرمؤمنان علی ـ ع ـ نقل است كه فرمودند: «به قاری قرآن گفته می‌شود بخوان و بالا رو، و آن را به تأنی بخوان همچنان‌كه در دنیا آنرا به تأنی می‌خواندی. همانا عظمت مقام و درجه تو، در آخرین آیه‌ایست كه می‌خوانی.»(۴)

دسته‌بندی قاریان قرآن

در روایتی كه از پنجمین امام معصوم حضرت باقر ـ ع ـ به ما رسیده است، ایشان قاریان قرآن را به سه دسته تقسیم نموده و انگیزه هركدام را بیان فرموده‌اند:
«قاریان قرآن سه دسته‌اند: اول ـ كسانی كه قرائت قرآن را وسیله امرار معاش و تقرب به ملوك و فزون طلبی نسبت به مردم قرار داده‌اند. دوم ـ كسانی كه قرآن را می‌خوانند، و فقط حروف آنرا گرفته و حدود آنرا ضایع كرده‌اند. خداوند امثال آنها را زیاد نكند. سوم ـ كسانی كه قرآن را تلاوت می‌كنند، و با دستورات شفابخش آن، بیماری‌های روحی و فكری خود را درمان می‌كنند. شب‌ها با تلاوت قرآن مأنوس هستند و روزها در صحنه‌های زندگی از آنها الهام می‌گیرند، و بخاطر انس با قرآن، پهلو از رختخواب ناز تهی می‌كنند. پس خداوند به بركت این گروه از حاملان معارف قرآن، بلا را از اجتماعات دور می‌كند، و به خاطر آنان باران رحمت خود را فرود می‎آورد. بخدا قسم كه این دسته در جامعه، از كبریت احمر كمیاب‌ترند».(۵)
______________
(۱) . در كتاب‌های ارزنده «معراج السعاده» و «حقایق».
(۲) . و حقایق، تألیف ملا محسن فیض كاشانی.
(۳) . وسائل، ج 2، به نقل از قرآن در احادیث اسلامی.
 (۴) . مجمع البیان، ج 1، ص 30.
(۵) . كافی، ج 2، به نقل از قرآن در احادیث اسلامی.

یكی از باارزش‎ترین عبادتها قرائت و خواندن قرآن است. خداوند درباره آن می‎فرماید:
«فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ».[1]
آنچه برای شما میسّر است قرآن بخوانید.
تلاوت قرآن در همه حال
معمولاً كسی كه در مقام وصیت و سفارش است چیزهایی را سفارش می‎كند كه مهم و سرنوشت‎ساز باشد. یكی از وصایای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به امیرمؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ تلاوت مستمرّ قرآن است.
«وَ عَلَیْكَ بِتِلاوَهِ الْقُرْآنِ عَلی كُلِّ حالٍ»[2]
در همه حال و در هر شرایطی قرآن تلاوت كن.
بسیاری از عبادات هنگام مریضی، مسافرت یا جهاد در راه خدا از انسان ساقط می‎شود و یا تخفیف پیدا می‎كند. امّا خداوند تأكید می‎نماید در این موارد نیز سعی كنید تا می‎توانید قرآن بخوانید:
بزودی گروهی از شما بیما می‎شوند، و گروهی دیگر برای بدست آوردن فضل الهی (كسب روزی) به سفر می‎روند، و گروهی دیگر در راه خدا جهاد می‎كنند (و از تلاوت قران باز می‎مانند)، پس به اندازه‎ای كه ممكن است از آن تلاوت كنید.[3]
سرّ این مطلب چیست؟ چرا بر قرائت مستمر و روزانه قرآن این همه تأكید شده است؟ شاید حكمتش این است كه قرآن برنامه زندگی سعادتمندانه هر مسلمان است. به این جهت سزاوار است مسلمانان هر روز به آن مراجعه نمایند و درسهای زندگی را از آن بگیرند و به آن عمل كنند.
همانگونه كه انسان برای انجام كارهای روزانه برنامه تهیه می‎كند و هر روز صبح به برنامه‎اش نگاه می‎كند تا كارهای روزانه را مطابق آن انجام دهد، هر مسلمانی كه می‎خواهد به قرآن عمل كند لازم است به طور مستمر و روزانه به قرآن مراجعه كند تا در پرتو دستورات و راهنمایی‎های قرآن در دنیا و آخرت كامروا شود.
قرائت قرآن و امام خمینی (ره)
خوب است برای دانستن جایگاه ویژه قرائت قرآن در بین عبادتها به دو خاطره خواندنی از زندگی حضرت امام خمینی (ره) اشاره كنیم:
یكی از بستگان نزدیگ امام ـ ـ سلام الله علیه ـ در این زمینه نقل می‎كند:
یك دفعه كه با ایشان در نجف بودیم، چشمشان ناراحت شده بود. دكتر بعد از معاینه چشمشان گفت: «شما باید چند روز قرآن نخوانید و به چشمتان استراحت بدهید».
امام خندیدند و گفتند:
دكتر! من چشمم را برای قرآن خواندن می‎خواهم. چه فایده‎ای دارد كه چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما یك كاری بكنید كه من بتوانم قرآن بخوانم![4]
حضرت آیه الله توسّلی از نزدیكان حضرت امام (ره) در زمینه قرائت مداوم و روزانه قرآن به وسیله حضرت امام خمینی (ره) می‎گوید:
امام با همه اشتغالاتی كه داشتند، به انجام مستحبات، به ویژه خواندن قرآن، دعا و نماز اوّل وقت، اهمیت می‎دادند.
امام، هر روز سه تا پنج مرتبه قرآن می‎خواندند. در ماه مبارك رمضان، سه بار قرآن را ختم می‎كردند.[5]
مقدار قرائت روزانه
شاید بعضی از مردم بپرسند حال كه قرائت روزانه قرآن این همه اهمیت دارد، سزاوار است روزانه چند آیه از قرآن خوانده شود؟ پاسخ این پرسش در احادیث زیادی آمده است،‌ كه ما به دو حدیث از میان آنها اكتفا می‎كنیم.
كمترین مقدار قرائت: در حدیثی كه از امام باقر ـ علیه السّلام ـ رسیده است استفاده می‎شود اگر مسلمان بخواهد از غافلان و بی‎خبران نباشد بایستی روزانه حداقل ده آیه از قرآن بخواند. امام پنجم ـ علیه السّلام ـ این مطلب را از رسول گرامی خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل كرده است:
مَنْ قَرَأَ عَشَرَ آیاتٍ فی لَیْلَهٍ لَمْ یُكْتَبْ مِنَ الْغافِلینَ.[6]
هر كس در هر شب ده آیه قرآن بخواند از جمله بی‎خبران و غافلین نوشته نخواهد شد.
البته این مقدار قرائت، غیر از قرائت آیاتی است كه هر مسلمانی در نماز می‎خواند زیرا آن آیات بخشی از نماز است و خواندن آن بر هر مسلمان مكلّفی واجب است. پنجاه آیه، قرائت ذاكران: در ادامه حدیث قبلی آمده است، كسی كه هر روز پنجاه آیه قرآن تلاوت كند در زمره كسانی است كه همیشه به یاد خدا هستند: «وَ مَنْ قَرَأ خَمسینَ آیَهً كُتِبَ مِنَ الذّاكرین»[7]
مقدار قرائت قاریان: مرحوم فیض كاشانی از فقیهان، مفسّران و عارفان برجسته شیعه، در كتاب شریف «المحجّه البیضاء» در این مورد چنین نوشته است:
اگر قاری قران از متفكران در معانی قرآن است... پس به روایتی عمل كند كه می‎فرماید: هر روز پنجاه آیه خوانده شود، زیرا از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت است كه فرمود:
«اَلْقُرْآنُ عَهْدُ اللهِ اِلی خَلْقِهِ فَقَدْ یَنْبَغی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ اَنْ یَنْظُرَ فی عَهْدِهِ وَ اَنْ یَقْرَأَ مِنْهُ فی كُلِّ یَوْمٍ خَمْسینَ آیَهً».[8]
قرآن پیمان خدا با مردم است. پس یقیناً برای شخص مسلمان سزاوار استكه با دقت در پیمان خویش بنگرد و از آن در هر روز پنجاه آیه بخواند.
برادران و خواهران قاری مشاهده می‎كنند كه قرائت پنجاه آیه از قرآن كمترین مقداری است كه هر مسلمانی سزاوار است روزانه از قرآن بخواند. بنابراین، این مقدار قرائت، برای كسی كه قاری قرآن و رساننده پیام خدا به خلق است ضرورت دارد، زیرا موجب پیوند او با قرآن یعنی پیمان‎نامه خداوند است.
امید است با فضل و رحمت پروردگار همه مسلمانان، خصوصاً قاریان محترم قرآن توفیق این مقدار تلاوت قرآن را داشته باشند.
مقدار قرائت كسبه و تجّار: اصناف و بازاریان محترم نیز باید اهتمام شایسته‎ای به قرائت قرآن داشته باشند. چقدر خداپسندانه است كه اصناف ما در این زمینه به اصناف و بازاریان قدیم اقتدا كنند.
كسبه و بازاریان شیعه از قدیم الایام از اقشار متدیّن و علاقه‎مند به قرآن و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بوده‎اند. حتی می‎توان گفت در حفظ شعائر اسلامی و برپایی جلسات قرآن و عزاداری از سایر اقشار جامعه پیش قدم‎تر بوده‎اند. همان‎گونه كه در بیشتر شهرهای ایران اسلامی نیز در حال حاضر همینطور است.
همه شنیده و یا خوانده‎اند كه كسبه قدیم علاوه بر اینكه موقع نماز كسب و كار را تعطیل می‎كردند و نمازهای یومیّه را به جماعت می‎خواندند، كسب و كار روزانه را با نام و یاد خدا شروع می‎كردند. عدّه زیادی از بازاریان و كسبه جزء، بعد از آماده كردن محل كار خود قرآنها را باز می‎نمودند و كار روزانه را با كلام خالق یكتا شروع می‎كردند. این سنّت حسنه موجب می‎شد در طول كسب روزانه به یاد خدا باشند و از گزند شیطان و حرامهای اقتصادی در امان باشند. در نتیجه در گروه كاسبانی قرار گیرند كه حبیب خدا هستند و هم اینكه خداوند به كسب و كار آنها بركت می‎داد.
رئیس مذهب ما، حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، خطاب به تجّار و كسبه مسلمان چنین خطاب می‎كند:
چه چیزی تجّاری را كه در بازار مشغول كار است مانع می‎شود وقتی كه به منزلش باز می‎گردد، نخوابد تا اینكه سوره‎ای از قرآن را بخواند. پس برایش مقابل هر آیه‌‎ای كه می‎خواند ده حسنه نوشته می‎شود و از او ده كار زشت محو می‎گردد.[9]
اوقات تلاوت قرآن
از آیات قرآن كریم و احادیث استفاده می‎شود كه قرائت قرآن و ذكر خدا در همه اوقات خوب است. ولی در این وقتها و زمانها سفارش شده است:
صبحها بعد از نماز صبح، هنگام غروب، شب قبل از خواب، نیمه‎های شب و سحرگاهان.
از اینرو جا دارد هر كسی به فراخور حال و فرصتهایی كه دارد یكی یا بعضی از این اوقات را مشخص كند و به تلاوت قرآن بپردازد.
______________
[1] . مزّمّل (73)، آیه 20.
[2] . وسائل الشیعه، ج 4، ص 839.
[3] . مزّمّل (73)، آیه 20.
[4] . پابه‎پای آفتاب، امیر رضا ستوده، نشر پنجره، 1373، ص 181.
[5] . همان مدرك، ص 285.
[6] . اصول كافی، كلینی، ج 2، باب «ثواب قراءه القرآن»، ص 448.
[7] . همان مدرك.
[8] . اصول كافی، ج 2، «باب فی القراءته»، ص 446.
[9] . ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص 127.

پیامبر عظیم الشّأن اسلام در این زمینه میفرماید:
خانههای خود را با تلاوت قرآن نورانی كنید، و آنها را گورستان نسازید، همانگونه كه یهود و نصارا چنین كردند (زیرا فقط در معابد نماز خوانده) و خانههای خویش را از عبادت تهی ساختند. هر خانهای كه در آن قرآن زیاد تلاوت شود، خیر و بركت آن افزون میگردد و اهل آن در وسعت قرار میگیرند و آن خانه برای اهل آسمان نورافشانی میكند، آن گونه كه ستارگان آسمان برای اهل دنیا نور میدهند.(۱)

از كلام حضرت چنین استفاده میشود: منازلی كه در آنها قرآن خوانده نمیشود مانند گورستان، تاریك و ظلمانی است.
كسی كه اهل قرآن نیست و با آن انس ندارد دل مُرده است و خانه او گورستان است. بنابراین همه مسلمانان این گفتار پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را آویزه گوش كنند و خانهها را با ترك تلاوت قرآن تاریك نكنند. بلكه خانهها را با تلاوت آن روشن بسازند. خود و خانواده، كوچه و محل زندگی را هم نورانی كنند.
حضرت میفرماید: این نورانیت به زمین و زمینیان محدود نمیشود بلكه اهل آسمان هم از نورافشانی چنین خانهای بهره میبرند. همانطور كه ستارههای آسمان برای ساكنان زمین چشمگیر است، خانهای كه در آن قرآن تلاوت میشود برای اهل آسمانها چشمگیر است و آنها هم از مراكز تلاوت قرآن نور میگیرند.
خانهای كه صدای قرآن اهل آن، از كوچك و بزرگ، طنینانداز است، دنیایشان نیز آباد است. خیر و بركت آن زیاد است و رزق و روزی آن خانه فزونی مییابد. شایسته است در خانههایی كه اتاقهای متعدّد دارد یك اتاق برای نماز، دعا و قرآن خواندن اختصاص یابد. و خانوادههایی كه كمبود جا دارند، مكان مشخصی را برای قرائت قرآن و سایر عبادات در نظر گیرند، زیرا شرافت چنین مكانهایی موجب استجابت دعا خواهد شد.

دلایل فضیلت تلاوت در خانه
1دوری از ریا: عبادت در خلوت، بدور از تظاهر و خودنمایی است و معمولاً با اخلاص همراه است. به این جهت كمتر آلوده به ریا میشود. از این رو كسی كه ترسی از ریا و وسوسههای شیطانی دارد. بهتر است قرآن را در خلوت و خانه تلاوت كند.
2تأثیر در فرزندان: تلاوت قرآن در خانهها در سایر افراد خانواده اثر دارد. پدر و مادری كه خواندن قرآن جزو برنامه زندگیشان باشد، فرزندانشان هم به فراگیری و خواندن قرآن علاقمند میشوند. حتی فراتر از خانه، در همسایگان نیز تأثیر زیادی دارد.
3اثر اجتماعی آن: اگر صدای قرآن در همه یا اكثر خانهها طنینانداز شود و صبح و شام صدای روحنواز آن از هر كوی و برزن شنیده شود، در قلب انسانهای مشتاق اثر میگذارد، روح و روانها را منقلب میكند و زمینهساز حضور قرآن در عرصه اجتماعی میشود. آنگاه انسانها به خود آمده، قرآن را برنامه زندگی خود قرار میدهند و كاستیهای خود را با آن برطرف میسازند و قرآن در جامعه تجسّم عینی مییابد. ۱.نَوِّروا بُیُوتَكُمْ بِتِلاوَهِ الْقُرْآنِ وَ لا تَتِّخِذُوها قُبُوراً كَما فَعَلَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارا: صَلَّوْا فِی الْكَنائِسِ وَ الْبِیَعِ وَ عَطَّلُوا بُیُوتَهُمْ فَاِنَّ الْبَیْتَ اِذا كَثُرَ فیهِ تِلاوَهُ الْقُرآنِ كَثُرَ خَیْرُهُ وَ اتَّسَعَ اَهْلُهُ وَ اَضاءَ لِاَهْلِ السَّماءِ كَما یُضئُ نُجُومُ السَّماءِ لِاَهْلِ الدُّنْیا.

(اصول كافی، ج ۲، ص ۴۴۶)