قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
اگر به حكمت آفرينش توجه كنيم معلوم ميشود كه غرض خداوند اطلاع يافتن از نتيجه كار با امتحان و آزمايش و جدا شدن خوبها از بدها نبوده بلكه امتحان و آزمايش لازمه هدف خلقت است . كامل بودن خداوند ايجاب ميكند كه بيافريند و هستي بخشي لازمه وجود كامل است . اگر خداوند موجود كاملي هست كه هست و هستي دادن يك فعل خوب و صفت زيباست ، اگر خداوند از اين صفت برخوردار نباشد و موجوداتي را كه ميتوانند در عالم هستي ايجاد شوند نيافريند ، نقصي در خداوند خواهد بود .پس لازمه كامل بودن ، هستي بخش بودن است. هدف از اين هستي بخشي هم رساندن موجودات به كمال لايق آنهاست . هر موجودي داراي ظرفيت و تواني از كمالات است كه ميتواند به آن مرحله از كمال بار يابد و خداوند راهي را براي آن موجودات و رسيدن به كمال شان قرار داده كه با پيمودن آن راه به كمال شايسته خود ميرسند. در موجودات عالم فقط انسان است كه ميتواند به اختيار خود راه درست را انتخاب كرده و به قله كمال برسد يا راه غلط را انتخاب كرده و از رسيدن بازمانده و اين ويژگي انسان « داشتن قدرت انتخاب و گزينش راه درست ( كه مورد خواست خداوند است ) و يا انتخاب راه نادرست و بازماندن از كمال » همان آزمايش است كه در تعبيرات ديني به عنوان هدف خلقت آمده است . پس امتحان و آزمايش است كه در تعبيرات ديني به عنوان هدف خلقت آمده است. پس امتحان و آزمايش لازمه وجود انسان مختار است تا بتواند با استفاده از اين ويژگي خود كمالاتش را به دست آورد و رسيدن به كمال امري است حقيقي كه تلاش انسان را ميطلبد نه امري ذهني كه دانستن و ندانستن خداوند از انجام آن كفايت كند . به عبارت كوتاه هدف از خلقت انسان دانستن خداوند نبوده ، بلكه رسيدن به كمال است و اين كمال واقعيتي است كه انسان با تلاش و اراده آزاد خود به آن دست مييازد . موجودات ديگر هنگام آفرينش آن چه را كه ميتوانستند داشته باشند به آنان داده شده و وجودشان و كمالاتشان بالفعل است و در اصل وجود يا كمالات خود اختياري ندارند . فقط انسان است كه در عرصه گيتي هنگام آفرينش كمالات خود را يك جا و بالفعل دارا نيست بلكه بالقوه است يعني ميتواند به آن كمالات دست پيدا و اراده خداوند بر اين قرار گرفته تا انسان با اراده و اختيار خود وجود خود را كامل كرده و به محضر ربوبي بار يابد
بنابر اخبار و احاديث اهلبيت (ع) كه به توصيف عصر امام زمان (عج) پرداختهاند ، اينگونه استفاده ميشود كه عصر ظهور ، عصر نزول بركات سماوي و ارضي است . بطوري كه تمام فصول سال طبيعي طي ميشوند . جويبارها ، رودها جاري ، جنگلها سر سبز ، سرزمينها و مزارع آباد است . در برخي روايات آمده كه عصر ظهور ، عصر بلوغ عقلها ميباشد و يكي از زمينههاي ظهور حضرت ، اجماع عقلاي جهان بر پيدا كردن راهي بسوي سعادت است و چون در عصر ظهور ، بسياري از موانــع ( سياسي ، اجتماعي ، فرهنگي ، اقتصادي ) مرتفع ميشود ، استعدادها بارور ميگردند و اخلاق و فضائل انساني نمود پيدا ميكند . در اين بين بنابر نص صريح قرآن كه حاكميت زمين را از آن صالحان ميداند – ان الارض يرثها عبادي الصالحون ، انبياء آيه 105 - تمام مقدمات از جمله علوم تجربي در جهت تأمين امنيت و رفاه عمومي بهره گرفته ميشود . حتي فرشتگان و جنيان در تحقق دولت حق به ياري امام زمان (عج) ميشتابند و روشن است كه ايجاد يك جامعه ايدهآل و خالي از هر گونه نقص نياز مبرم به دانشهاي بشري در همه زمينهها دارد. پس عصر ظهور كه عصر بلوغ عقل بشري است قطعاً با تحولات علمي و اختراعات غير قابل تصور و پيشرفتهاي صنعتي همراه است . باشد كه ما نيز توفيق رؤيت خورشيد و بهرهمندي از نعمتهاي سرشار عصر ظهور باشيم.
بله ميتواند توضيح اينكه روح انسان ذاتاً مجرد ولي در مقام فعل مادي است ولي عقول به تعبير فلاسفه و فرشتهها در تعبيرات ديني ذاتاً و فعلاً مجردند يعني هم ذات و نحوه وجودي آنها مجرد است هم براي انجام كارها و مأموريت خود نياز به ابزار مادي ندارند ولي انسان دو بعد وجودي دارد ، يك بعد روح يا نفس است كه در ذات خود مجرد است و بعد دوم جسم است كه حيات و حركت آن ذاتي نيست بلكه ارتباط آن با روح باعث حيات و حركت آن است . روح انسان گر چه حيات ذاتي آن است و هيچ گاه اين امر ذاتي از آن سلب نميشود ولي به سبب ارتباط و اتحاد آن با جسم ، افعال و كارهاي خود را به وسيله جسم مادي انجام ميدهد و از اين راه كمالات خود را تدريجاً كسب ميكند ، به عبارتي روح انسان گر چه در ابتدا – طبق نظر مشهور – مجرد است اما تجرد آن بسيار پايين و تجرد خيالي است و كم كم با تلاش و كوشش و انجام اعمال نيك و كسب علم و دانش به تجرد كامل ميرسد و چه بسا پا در ميدان عقول گذارده و به مقام عالم مجردات راه يابد و آنچه در آن مقام است درك ، با آنها مرتبط شود و از فيض حضور آنها بهره ببرد و حتي به مقامي راه يابد كه فرشتهها به آن مقام راه ندارند.
اجمالاً برخي از روايات و احاديث بر ازدواج امام زمان (عج) در عصر غيبت و ظهور دلالت دارد از جمله اين احاديث ، حديثي است كه جابر از پيامبر نقل ميكند: بعد از قائم دوازده نفر مهدي ميآيند. و نيز از امام صادق (ع) آمده : بعد از قائم دوازده نفر مهدي از فرزندان امام حسين (ع) زندگي ميكنند
کمال مراتب و درجات دارد. انسانها نيز در كمال و مقام معنوي با هم متفاوت هستند. معصومين نيز بطور كلي – انبياء و ائمه عليهم السلام – قطعاً درجات و مراتبشان متفاوت است . قرآن ميفرمايد : تلك الرسل فضلنا بعضهم علي بعض ( بقره 253) و يا در سوره اسراء آيه 55 ميفرمايد : و لقد فضلنا بعض النبيين علي بعض . ما برخي از انبياء را بر برخي ديگر برتري دادهايم. بنابر روايات وارده مقام پيامبر اكرم (ص) از همه انبياء و ائمه (ع) برتر بوده است چنانچه بنابر همين روايات مقام علي (ع) پس از پيامبر اكرم و برتر از بقيه است. بر همين اساس ممكن است بعضي از معصومين بر برخي ديگر از جنبه خاصي بر اساس مقتضيات زماني برتري داشته باشند ، ولي چون اين مقامات مربوط به جنبه هاي معنوي است چگونگي آن در حوزه فهم عادي ما قرار نميگيرد مگر اينكه خود آنها خبر دهند و اگر چه در همين روايات آمده است : كلهم نور واحد همه ائمه (ع) نور واحدي هستند ولي در بعضي روايات اشاره به برتري ذكر شده در فوق دارد.
آيات قرآن در معرض انسان و بيان مشخصات وي از واژه بصيرت به معناي آگاهي و علم بهره گرفته است ، اين كلمه مشعر به آن است كه انسان في حد نفسه بر اعمال ظاهري و باطني خود واقف است و خود ميداند چه اعمالي را مرتكب و در نتيجه با كمك از شرع مقدس ( قرآن و احاديث ) چه نتايجي بر آنها مرتبت ميشود. بلي ، انسانها بخاطر گناه و غوطهور شدن در گناه دچار خدا فراموشي و در نهايت خود فراموش ميشوند : و لا تكونوا كالذين نسوالله فأنساهم أنفسهم – حشر آيه 19 ( نباشيد مانند كساني كه خدا را فراموش كردند پس خدا آنها را به فراموشي خودشان وا داشت ). اما درباره علم و اطلاع انسانها بر نتيجه اعمال خود ميتوان به برخي از آيات اشاره كرد: بل الانسان علي نفسه بصيرة – سوره قيامت آيه 14 قد جاءكم بصائر من ربكم فمن البصر فلنفسه – سوره انعام آيه 104 هذا بصائر للناس – سوره جاثيه آيه 20 بصائر للناس و هدي و رحمه – سوره قصص آيه 20 اين آيات و ايات مشابه بر اين نكته تأكيد دارند كه انسانها بر نفس و عملكرد خود اطلاع دارند و با توجه به اخبار و احاديث و ساير آيات قرآني به مجازاتها و پاداشهاي اعمال خود واقف ميشود. نكتهاي قابل ذكر است كه علم و دانش انسان ، علم كلي و فراگير و در همه موارد نيست بطوري كه عالم به همه حقايق و غيب باشد. و ما كان الله ليطلعكم علي الغيب – آل عمران آيه 179 قل لا اقول لكم عندي خزائن الله و لا اعلم الغيب – انعام آيه 50 و لو كنت اعلم الغيب لأستكثرت من الخير – اعراف آيه 188 از مجموع مباحث مطرح شده بدست مي آيد كه انسان عالم به ذات و عمل خود است و با اخباري كه انبياء و كتابهاي آسماني در اختيار وي گذاشتهاند اجمالاً درك كند كه در قيامت چه جايگاهي دارد.
شرك به خدا ، عاق والدين ، زنا ،دروغ ، غيبت ، تهمت ، غصب اموال مردم ، ترك فرامين الهي ( نماز ، روزه ، حج و ..) جهت اطلاع جامع ، جنابعالي را به مطالعه كتاب اصول كافي جلد سوم و چهارم دعوت ميكنم .
ين اسلام و كفر فاصلهأي نيست چون حداقل اسلام ايمان به خداوند يگانه ، پذيرش آنچه كه بر انبياء و اولياء الهي نازل شده و اعتقاد به آخرت و ثواب و عقاب در آن و حداكثر و مرتبه بالاي آن هم يقين و معرفت متعالي همراه با عمل است كه اين مرتبه متعالي براي انبياء و اولياء الهي ميباشد و اما حداقل كفر انكار خدا يا شريك قائل شدن براي او و نيز انكار معاد ، نبوت و آنچه كه بر پيامبران الهي نازل شده است و بدترين و شديدترين مرحله كفر هم انكار همراه با عناد و مبارزه عملي با همه مواردي كه در مورد حداقل اسلام گفته شده خواهد بود. با اين وصف شرك هم يكي از اقسام كفر محسوب ميشود و نفاق هم در واقع كفر ميباشد و هر چند در ظاهر با او به عنوان مسلمان برخورد ميشود چون شهادتين را گفته ولي از آنجا كه از نظر قلبي اعتقادي ندارد در نزد خداوند ايمان نخواهد داشت و كافر است . اما مسلماني كه معصيت انجام ميدهد چون از لحاظ اعتقادي مشكلي ندارد و هم به زبان و هم در اعتقاد شرائط اسلام را دارد پس مسلمان محسوب ميشود ولي از آنجا كه در مقام عمل خطا كار است فاسق محسوب شده و گناهكار است .
قرآن كريم علاوه بر معرفي موجودات و نعمتهاي ظاهري و محسوس از آفريدههاي ديگر خداوند نام برده كه ما را ياراي درك حسي آنان نيست . در مقام شناخت حقيقت فرشتگان اختلاف شده است كه به اختصار به آنها اشاره ميشود . آنگاه قول حق خدمتتان معرفي ميگردد: 1) نظريه بت پرستان: فرشتگان همان ستارگان سعد و نحس هستند كه زنده و ناطقند و فرشتگان سعد را فرشتگان رحمت ميگويند و فرشتگان نحس را فرشتگان عذاب . 2) مجوس : نور و ظلمت در نفس و صورت ، ئو جوهر حساس ، قادر و متضادند و در فعل و تدبير مختلفند ، پس جوهر نور پاك ، نيك ، خوش بو و بزرگوار است كه هميشه نفع ميرساند نه ضرر و همواره زنده ميكند و نميميراند ، اما ظلمت ضد نور است. 3) مسيحيان : فرشتگان مجردند و جسم نيستند و مكان ندارند بلكه نفوس ناطقهاي هستند كه در بدنها قرار ندارند ، اگر خوب و پاك باشند ملائكه اند و اگر بد و ناپاك باشند شيطانند. 4) بعضي از فلاسفه متقدم گفتهاند : فرشتگان نفوس زميني و مدبر عالم مادي هستند كه نيكوكار آنها ملائكه و بدكار انها شياطين نام دارند. 5) متكلمين ميگويند: فرشتگان اجسام نوراني الهي نيكوكار هستند كه قادر بر انجام كارهاي سخت و سريع و حيرت انگيز ميباشند و توانائي آن را دارند كه بصورتهاي گوناگون در آيند و بعضي از آنها به لحاظ درجه و مقام در نزد خدا مقربند اكثر مسلمانان بر اين عقيده هستند. 6) فلاسفه و حكماء همچون ملا صدرا ، علامه طباطبائي بر اين اعتقاد هستند كه ملائكه موجوداتي پيراسته از پيوندهاي مادي و مجرد از صفات جسماني هستند . بر اين نظريه آياتي از قرآن دلالت ميكند: الف- سوره انبياء آيات 19 ، 20 ب – سوره انبياء آيات 26 ، 27 ج – سوره تحريم آيه 66 از فرمايش علي (ع) در نهج البلاغه خطبه 8 ترجمه فيض الاسلام ص 329 نيز استفاده ميشود فرشتگان مجرد از خصوصيات مادي هستند. ملاصدرا ميگويد : بايد بداني كه آفرينش فرشتگان غير از آفرينش انسان است ، زيرا آنها داراي وجود بسيط و مجرد و عقلاني اند و مركب از عقل و شهوت نميباشند و اسفار جلد 7 ص 130 ابن سينا مينويسد: فرشته جوهري بسيط ( بي اجزاء و ساده ) و داراي زندگي و نطق عقلاني است و نميميرد و ميان خداوند و اجسام زميني ميانجي است . برخي عقلاني ، برخي روحاني و پارهأي برزخي هستند ( يعني جسم دارند ولي آثار مادي جسم را ندارند ) كتاب حدود ص 38 رواياتي به فرو آمدن و آمد و شد فرشتگان و سكونت بي حساب آنان در هوا و زمين و مكانهاي مقدس و پائين آمدن آنان با قطرههاي باران و همراهي شان با هر شخص و هر عملي ، اشاره دارد . مانند كلام علي (ع) كه ميفرمايد: بعضي از فرشتگان پايشان در طبقات پايين زمين ثابت و گردنهايشان از آسمان بالا گذشته و اركان وجودشان از اقطار جهان بيرون و كتف هاي آنها براي حفظ پايههاي عرش خدا آماده است. ( نهج البلاغه خطبه 1 ) اين قبيل روايات بر جسمانيت فرشتگان دلالت نميكند و در واقع تمامي اين روايات بر صورت مثالي فرشتگان و قدرت آنها در تمثل يافتن حمل ميشود. خلاصه آن كه : آنچه ميتوان مطابق قرآن و سنت و عقل گفت اين است كه : فرشتگان موجودات جسماني مادي نيستند ، بلكه مجردند و مجردند و موجودات مجرد نيز ممكن است مجرد برزخي و يا مجرد عقلاني باشند و يا به حسب مراتب فرق كنند ، برخي از آنها مجرد برزخي هستند يعني شكل و صورت دارند و خواص ماده را هم دارا ميباشند ، آن طور كه در روايات آمده نكير و منكر به صورتهاي مختلفي بر ديده ميت ظاهر ميشوند و برخي نيز مجرد تامند . قابل ذكر است كه فرشتگان انواع و اقسام مختلفي هستند . دسته اول فرشتگان شيدا ( ملائكه مهيمين ) آنان شيفته و غرق عظمت خداوند سبحان هستند. دسته دوم فرشتگان عبادت كننده و پرستش گر و دسته سوم فرشتگان كارگزار . اين دسته به كار تدبير عالم گمارده شدهاند يعني حاملان عرش و كرسي هستند و گروهي كارگزاران آسمانها ، خورشيد ، ماه ، ستارگان ، شب ، روز ، جو ، ابرها ، بارانها ، رعد و برق ، صاعقهها شهابها، بادها، زمين، عناصر ، درياها ، زمانها ، زندگي ، روزي ، مرگ ، برزخ ، حشر ، بهشت ، آتش و …. ملا صدرا آنها را به هشت صنف تقسيم ميكند : 1- حامل و بردارندگان عرش خداوندي 2- فراگيرندگان اطراف عرش خداوندي 3- بزرگان از فرشتگان 4- فرشتگان بهشت 5- فرشتگان گماشته بر آتش جهنم 6- فرشتگان گماشته بر انسانها 7- نويسندگان اعمال 8- فرشتگان گماشته شده بر احوال اين جهان ( مفاتيح الغيب ص 346 ) جهت اطلاعات جامع نسبت به حقيقت فرشتگان ميتوانيد به كتاب فرشتگان ، تحقيقي قرآني ، روايي و عقلي نوشته آقاي عليرضا رجائي تهراني مراجعه فرمائيد .
بلي ، علاوه بر مذهب شيعه اثني عشري كه مذهب غالب شيعيان در حال حاضر است مذاهب اسماعيليه ، زيديه ، واقفيه ، علويه ، دروزيه ، شيخيه نيز از مذاهب شيعي ميباشند . برخي از اين مذاهب در حال حاضر تنها تاريخي دارند و وجود خارجي ندارند ولي مذاهب اسماعيليه ، شيخيه ، دروزيه ، زيديه در برخي كشورها مثل تاجيكستان ، افغانستان ، يمن ، لبنان و سوريه حضور محدودي دارند. براي كسب اطلاعات جامع ميتوانيد به كتابهاي ملل در نحل و فرقههاي اسلامي مراجعه نمائيد. كتابهاي فرقههاي شيعه نوشته محمد جواد مشكور و الفرق الاسلاميه خليل الزين خدمتتان معرفي ميگردد.
بنا بر مستندات تاريخي و نيز احاديث و روايات ، هيچ پيامبري بعد از عيسي تا عصر پيامبر اسلام (ص) نيامده و شش قرن فاصله بين اين دو رسالت ، همه مردم مكلف به تبعيت از دين حنيف بودهاند.
براي اثبات وجود خدا راههاي مختلفي مطرح شده است . مثل برهان حركت از طرف ارسطو ، برهان وجوب و امكان ( هستي شناختي ) از طرف ابن سينا و برهان صديقين از طرف ملاصدرا . ولي يكي از مهمترين براهيني كه همواره مورد توجه فلاسفه ، متدينان و حتي خود قرآن كريم بوده است برهان نظم ميباشد . اين برهان داراي مقدمات و اركاني است كه عبارتند از : 1) عقل و تجربه وجود نظم ، دقت و انسجام را در جهان هستي به راحتي درك ميكند . اين مقدمه به هيچ وجه قابل انكار نيست چون تمام محاسبات و برنامه ريزي هاي ما در زندگي مبتني بر وجود نظم است اگر نظم نباشد يك كشاورز نميتواند بذر خود را در موقع مقرر بكارد . پس از نظر روش زندگي و نيز از نظر علم وجود نظم در جهان قابل پذيرش است . 2) قانون عليت حكم ميكند كه هر حادثه و پديدهأي نياز به عامل و علت دارد اين قانون امري مسلم و پذيرفته شدهأي است همانطور كه در زندگي روزمره خود اعتقاد ه اين اصل را مشاهده ميكنيم با گرم شدن هوا عامل سرما ( مثل باز كردن پنجره يا روشن كردم پنكه و كولر ) را ايجاد ميكنيم. 3) هر حادثه أي كه در آن نظم و دقت باشد نمي تواند اتفاقي و تصادقي رخ داده باشد بلكه عامل و علت آن ، اين پديده را بر اساس محاسبات و دقت لازم و فكر ايجاد كرده است . در نتيجه نظم موجود در جهان معلول موجودي است كه آن جهان منظم را ايجاد كرده كه اين موجود بايد داراي خصلتهاي توانايي ، دانش و حكمت لازم باشد كه ما او را خدا ميناميم.